آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

اعتدال در انفاق و مصرف
قرآن پیرامون پنجمین ویژگى ممتاز بندگان خالص خداوند رحمن چنین مى فرماید: ((والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذلک قواما))(1) آنان کسانى هستند که هرگاه انفاق کنند, نه اسراف کنند و نه سخت گیرى, بلکه در میان این دو, اعتدال مى ورزند.))
این آیه بیانگر یکى از مهمترین مسایل زندگى است که رعایت آن موجب آسایش و آرامش فرد و جامعه شده و باعث گشودن گره هاى مشکلات و برطرف کردن بسیارى از نابسامانى هاى اجتماعى و اقتصادى مى گردد. و مى توان آن را به عنوان معجزه زندگى خوشبختانه یاد کرد, و آن مسإله اعتدال در انفاق و مصرف است.
اعتدال یعنى میانه روى و حدفاصل بین افراط و تفریط, که چنین کارى از نظر اسلام در همه چیز, محبوب و مطلوب است, قرآن مسلمانان را به خاطر پیروى از اسلام, به عنوان ((امت وسط)) یعنى امت معتدل خوانده ومى فرماید: ((وکذلک جعلناکم امه وسطا))(2) این گونه شما را امت میانه قرار دادیم.
امیرمومنان على(ع) آنان را که از راه اعتدال به سوى افراط یا تفریط کشانده مى شوند, جاهل خوانده مى فرماید: ((لاترى الجاهل الا مفرطا إو مفرطا))(3) همیشه جاهل را نمى نگرى جز این که یا زیاده روى مى کند, و یا کم مىآورد.
در آیه مورد بحث که بیانگر پنجمین نشانه بندگان ممتاز خدا است, از یکى از شاخه هاى مهم اعتدالى, که مربوط به امور اقتصادى و زندگى اجتماعى است, سخن به میان آورده که نقش مهمى در اصلاح زندگى و سامان یافتن شوون اجتماعى و خانوادگى دارد, و آن رعایت اعتدال در مصرف است, یعنى انسان مسلمان, در انفاق و مصرف, نه اسراف مى کند و نه سخت گیرى, بلکه راه میانه بین این دو را برمى گزیند.

نکوهش اسراف در اسلام
اسراف به معنى هرگونه زیاده روى و تجاوز از حد اعتدال در هر چیزى است که انسان آن را بجا مىآورد, مثلا براى یک وعده غذا و سیر شدن, معادل 600 گرم غذا کافى است, اینک اگر کسى براى خود, یک کیلو غذا درست کند, و 800 گرم آن را بخورد, و بقیه بماند و آن را دور بریزد, چنین کسى در یک وعده غذا دوگونه اسراف نموده, نخست این که 200 گرم بیشتر خورده, دوم این که 200 گرم دیگر را که بیشتر درست کرده به دور ریخته است, به این ترتیب در یک وعده غذا 400 گرم غذا بیهوده مصرف شده است. با توجه به این مثال, و جریان دادن آن در جهات و ابعاد مختلف زندگى, به روشنى مى فهمیم که در جامعه ما چقدر اسراف در چهره هاى گوناگون وجود دارد.
اسراف مصادیق مختلف دارد, یکى از شاخه هاى آن که در آیه مورد بحث از آن نهى شده اسراف در مصرف است, مانند: اسراف در خوردن و آشامیدن, اسراف در به دور ریختن غذاهاى اضافى, اسراف در صرف هزینه هاى گزاف در امور تجملى و تزیینى و تشریفات بى محتوا و... حتى اگر در عبادت زیاده روى شود مثلا در وضو یا غسل, آب بیش از حد عقلى و طبیعى مصرف گردد, اسراف است, بر همین اساس پیامبر(ص) فرمود: ((فى الوضوء اسراف, و فى کل شىء اسراف))(4) در وضو و در هر چیزى مى تواند اسراف راه یابد.
شخصى به نام عباسى به محضر امام رضا(ع) مشرف شد و پیرامون شیوه صحیح مصرف در خانه نسبت به هزینه زندگى همسر و فرزند و سایر شوون سوال کرد, حضرت رضا(ع) در پاسخ فرمود: ((باید مصرف تو به گونه اى باشد که بین دو کار ناپسند (اسراف و سخت گیرى) قرار گیرد.))
عباسى پرسید: منظورتان از این سخن چیست؟ فرمود: آیا سخن خدا در قرآن را نشنیده اى که اسراف و سخت گیرى را ناپسند مى شمرد و (در وصف بندگان ممتاز خداوند) مى فرماید ((والذین اذا إنفقوا...))(5) بندگان خداى رحمان کسانى هستند که هرگاه انفاق کنند, نه اسراف کنند و نه سخت گیرى, بلکه میان این دو (حداعتدال) را مى گیرند)) بنابراین در مورد معاش و هزینه زندگى اعضاى خانواده, در خرید و مصارف, میانه رو باش.(6)
مطابق روایت دیگر, یک روز امام صادق(ع) در نزد شاگردان, همین آیه (67 فرقان) را تلاوت فرمود, آنگاه مشتى سنگریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود: این همان بخل و سخت گیرى است (که در آیه از آن نهى شده است) سپس مشت دیگرى برداشت و چنان دست خود را گشود که همه آن بر روى زمین ریخت و فرمود: این همان اسراف است, بار سوم مشت دیگرى برداشت و کمى دست خود را گشود, به گونه اى که مقدارى فرو ریخت, و مقدارى در دستش باقى ماند و فرمود: ((این همان اعتدال بین سخت گیرى و اسراف است.))(7)
در قرآن در آیات متعدد از اسراف در مصرف و انفاق نهى شده است به عنوان نمونه نظر شما را به چند آیه جلب مى کنیم:
1 ـ ((کلوا واشربوا و لاتسرفوا))(8) و بخورید و بیاشامید ولى اسراف نکنید.
2 ـ ((و آتوا حقه یوم حصاده و لاتسرفوا))(9) هنگام درو, حق زکات (غلات و...) را بپردازید, ولى (در انفاق) اسراف نکنید.
3ـ روایت شده فقیرى به محضر پیامبر(ص) آمد و تقاضا کرد که آن حضرت پیراهنش را به او ببخشد. پیامبر(ص) پیراهنش را از تن خود بیرون آورد و به او داد, و چون پوشش دیگر نداشت, در خانه به طور عریان نشست و حتى براى نماز جماعت بیرون نرفت, کافران در غیاب, آن حضرت را سرزنش کردند و به او چنین تهمت زدند که خواب و لهو, آن حضرت را از نماز بازداشته است. در این هنگام این آیه نازل شد: ((ولاتجعل یدک مغلوله الى عنقک و لا تبسطها کلى البسط فتقعد ملوما محسورا))(10) هرگز دستت را برگردنت زنجیر نکن (بخل نورز) و بیش از حد (اعتدال نیز) دست خود را مگشاى تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرومانى.
براساس همین آیات و دستورهاى الهى, پیامبر(ص) فرمود: ((ما من نفقه احب الى الله من نفقه قصد, و یبغض الاسراف))(11) هیچ انفاقى در پیشگاه خدا محبوب تر از انفاق معتدلانه نیست, خداوند اسراف در انفاق را دشمن دارد.
نیز بر همین اساس پیامبر(ص) و امیرمومنان على(ع) و سایر امامان(ع) بسیار ساده مى زیستند, و از هرگونه تجمل گرایى و تشریفات پرهیز جدى مى نمودند.
امیرمومنان على(ع) براى کارگزاران خود چنین نامه مى نوشت:
((آدقوا اقلامکم, و قاربوا بین سطورکم, و احذفوا عن فضولکم, واقصدوالمعانى, و ایاکم والاکثار, فان اموال المسلمین لاتحتمل الضرر))(12) سر قلم ها را نازک تر کنید, و بین سطرها را نزدیک نمایید, و از استخدام واژه هاى زاید بپرهیزید, و معانى را هدف قرار دهید, و از پرچانگى و زیاده روى دورى نمایید, زیرا نباید به ثروت مسلمانان آسیب برسد.
نیز فرمود: ((آگاه باشید; بخشیدن مال در جاى ناروا, بریز و بپاش و بیهوده نمودن آن است, این گونه بخشش, بخشنده را در دنیا بالا مى برد, ولى در روز رستاخیز به پایین مى کشاند, و در پیش مردم او را محترم مى کند, ولى در پیش خدا خوار مى گرداند, هرکس مال خود را در جاى نادرست و نزد ناشایستگان گذاشت, خداوند شکر آن مال را به او حرام مى نماید.))(13)
((من انفق شیئا فى غیر طاعه الله فهو مبذر))(14) کسى که چیزى از مال خود را در راه غیر خدا مصرف کند, چنین کسى اسراف کار است.
یاسر خادم مى گوید: روزى غلامان امام رضا(ع) میوه مى خوردند, ولى هنوز آن را به طور کامل نخورده, به گوشه اى مى انداختند, آن حضرت این کار اسراف کارانه آنها را دید و خشمگینانه به آنها فرمود: ((سبحان الله! اگر شما به این میوه ها نیاز ندارید, انسان هایى هستند که نیاز دارند, چرا دور مى ریزید؟ آنها را نگه دارید و به نیازمندان بدهید.))
و امام صادق(ع) در ضمن نهى از دور افکندن هسته خرما, و نکوهش اسراف کاران فرمود: ((حتى ته مانده آب ظرفى را به دور نریزید که اسراف است.))(15)

پرهیز شدید امام خمینى از اسراف در مصرف
حضرت امام خمینى قدس سره, که در عمل به دستورهاى اسلام, بسیار جدى و نمونه بودند, در مورد اسراف در همه ابعادش و به ویژه در مصرف, حساسیت مخصوصى داشتند, به عنوان نمونه نظر شما را به سه مورد زیر جلب مى کنم:
1ـ یکى از مسوولین دفتر امام خمینى قدس سره مى نویسد: یک بار مسوول امور مالى, پشت یک پاکت چیزى نوشت و به امام داد, امام در یک کاغذ کوچک جواب آن را داد و در زیر آن چنین نوشت: شما در این قطعه کوچک نیز مى توانستید بنویسید.))
از این رو آن برادر کاغذهاى خورده ها را جمع و جور مى کرد و در کیسه اى مى گذاشت, و هنگامى که مى خواست, براى امام چیزى بنویسد, روى آن کاغذ پاره ها مى نوشت, امام هم زیرش جواب مى نوشتند.(16)
2ـ سرکار خانم زهرا مصطفوى (دختر امام) از خاطرات دوران کودکى خود, چنین مى گوید: درس امام در ساعت یازده و نیم تمام مى شد, ایشان در این هنگام بیست دقیقه با ما (که کودک بودیم) بازى مى کرد, سپس ده دقیقه به ظهر, براى انجام مقدمات نماز حاضر مى شد, امام با خرید اسباب بازى خیلى مخالف بودند و مى گفتند: این پول باطلى است, با وسایلى مانند گل, تیله درست مى کردیم, بعد مى چیدیم و مى گفتیم هر کس به این تیله ها بزند برنده است, بازى بیست دقیقه ما این گونه ساده بود...(17)
3ـ یکى از اعضإ دفتر امام خمینى قدس سره نقل کرد: یک روز بر طبق وظیفه اى که هر ماه بر عهده داشتیم, در پایان ماه صورت مخارج ماهیانه را (در جماران) به خدمت امام فرستادیم, و در ضمن آن مخارج خانه امام از مهمانى ها, رفت وآمدهاى امام, پول برق خانه را نوشته بودیم, هنگامى که صورت مخارج را نزد امام مى فرستادیم, پس از نیم ساعت حاج احمدآقا (فرزند امام) تلفن زد و گفت: از وقتى که صورت حساب داده اید, امام مرتب در لب باغچه قدم مى زند و سخت ناراحت است, زیرا
مخارج خانه امام در این ماه از ده هزار تومان (آن عصر) تجاوز کرده است لذا امام مى فرماید:
((اگر خرج خانه من از ده هزار تومان تجاوز کند, من اصلا از این جا مى روم.))
حاج احمد آقا به من گفت: شما ببینید که خرج اضافى در این ماه چه بوده است. تا به آقا بگوییم و خیال امام راحت شود.
ما پس از جستجو در دفاتر, سه قلم خرج اضافه آن ماه را یافتیم که ابدا مربوط به خانه امام نبوده است, مثلا:
1ـ گازوئیلى که از خانه امام زیاد آمده بود ما گفتیم که آن را در انبار حسینیه جماران بریزند.
2ـ به ماشینى که خانواده حضرت امام را مى برد, و براثر بى توجهى راننده خسارتى به آن وارد شده بود, و هزینه اى پیدا نموده بود.
3ـ ملامین برزنتى براى خانه حضرت امام, تهیه شده بود تا داخل منزل ایشان از بالاى پشت بام دیده نشود, زیرا پاسداران در آنجا پاس مى دادند.
صورت این چند قلم اضافه خرج را خدمت امام فرستادیم, و در نتیجه ایشان احساس آرامش کرده و آسوده خاطر شدند.(18) از همین یک نمونه مى توان شدت پرهیز امام از اسراف و زیاده روى در مخارج خانه را به دست آورد.

دورى از تقتیر و سخت گیرى
اعتدال در مصرف که یکى از ویژگى هاى بندگان ممتاز الهى است, که در میانه دو چهره قرارگرفته است, نخست جنبه افراطى آن است که از آن به اسراف و تبذیر یاد مى شود که بیان گردید, دوم جنبه تفریطى آن است که چهره تفریط اعتدال در مصرف است که از آن به تقتیر یا سخت گیرى و زندگى رنجآور تعبیر مى گردد, اسلام دین سمحه و سهله است, هرگز حاضر نیست که مسلمانان در سختى و رنج اقتصادى زندگى کنند, باید با کار و کوشش و سرپنجه تدبیر, شکل زندگى را به شیوه اى تبدیل کرد که موجب وسعت در زندگى و آسایش گردد.
پیامبر اکرم(ص) همان گونه که از اسراف جلوگیرى مى کرد, به موازات آن از اقتار و سخت گیرى در زندگى, نهى مى نمود. رسول اکرم(ص) فرمود: ((ان من سعاده المرءالمسلم إن یشبهه ولده, والمرإه الجملإ ذات دین, والمرکب الهنى والمسکن الواسع.))(19)
از سعادت و خوشبختى انسان مسلمان آن است که داراى فرزندى که در نیکى, شبیه به خود بوده و نیز داراى همسر زیبا و دیندار, و مرکب راهوار و خانه وسیع باشد.))
در ماجراى ابولبابه که به خاطر کشف یک راز نظامى حکومت اسلامى در نزد یهودیان, به گناه خود پى برد و توبه حقیقى کرد و پس از مدتى آیه 102 سوره توبه در پذیرش توبه او از جانب خداوند نازل شد, پیامبر(ص) با تلاوت آن آیه, به او بشارت داد. ابولبابه به پیامبر(ص) عرض کرد: اجازه بده به شکرانه قبول شدن توبه ام, نصف اموالم را انفاق کنم, پیامبر(ص) اجازه نداد, او عرض کرد: اجازه بده یک سوم آن را انفاق کنم, پیامبر(ص) اجازه داد.(20)
این که پیامبر(ص) اجازه انفاق نصف اموالش را نداد, براین اساس بود که او و خانواده اش گرفتار سختى و تنگنا در معیشت نگردند.
در روایت دیگر آمده: یکى از مسلمانان مدینه داراى چند کودک بود, و شش غلام داشت, در بستر مرگ قرار گرفت, قبل از مرگ خود به خاطر جلب پاداش هاى الهى, شش غلامش را آزاد نمود. پس از آن که از دنیا رفت, مسلمانان پس از غسل و تکفین, او را به خاک سپردند, سپس ماجراى او را در مورد آزادسازى غلامان, و فقر فرزندانش به آن حضرت خبر دادند, پیامبر(ص) فرمود: ((لو علمت ما دفنته مع اهل الاسلام, ترک ولده یتکففون الناس; اگر من اطلاع مى یافتم نمى گذاشتم جنازه او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید, زیرا او کودکان خود را از ثروتش بى نصیب نمود, و آنان را فقیر و بى پناه گذاشت, تا دست گدایى به سوى مردم دراز کنند.))(21)
این ماجرا در عین آن که بیانگر نکوهش اسراف در انفاق است, نیز حاکى از آن است که نباید موجب سختى و فشار در زندگى اعضإ خانواده شود. بلکه باید اعتدال در مصرف را با توجه به همه جوانب رعایت نمود.
ماجراى انتقاد شدید حضرت على(ع) در شهر بصره از یکى از شیعیان به نام ((عاصم)) که از جامعه دورى نموده و گرفتار اقتار و سخت گیرى به خود و خانواده اش شده بود(22) نیز شاهد گویایى بر نکوهش سخت گیرى در شوون اقتصادى و معیشت زندگى است, و مسلمانان باید از هرگونه افراط و تفریط اجتناب نمایند.
این بحث را با ذکر ماجراى جالب زیر به پایان مى بریم:
امام کاظم(ع) خانه اى براى غلام آزاد شده خود خریدارى کرد, به او فرمود: ((به آن خانه برو و در آنجا زندگى کن, زیرا خانه تو تنگ و کوچک است.))
غلام گفت: ((همین خانه اى که در آن سکونت دارم کافى و خوب است, گرچه تنگ و محقر است, ولى از پدرم به یادگار مانده, از این رو در همین خانه مى مانم.)) امام کاظم(ع) به او فرمود: ((ان کان ابوک احمق ینبغى ان تکون مثله)) (23)آیا اگر پدرت احمق بود, تو هم مى خواهى مثل او باشى؟ 
1 ـ فرقان (25) آیه67.
2 ـ بقره (2) آیه143.
3 ـ نهج البلاغه, حکمت70.
4 ـ کنزالعمال, حدیث26248.
5 ـ فرقان (25) آیه67.
6 ـ محدث قمى, سفینه البحار, ج1, ص615, علامه مجلسى, بحار, ج71, ص347.
7 ـ محدث خبیر عبد على بن جمعه حویزى, تفسیر نورالثقلین, ج4, ص29.
8 ـ اعراف (7) آیه 31.
9 ـ انعام (6) آیه141.
10 ـ اسرإ (17) آیه 29, علامه طبرسى, مجمع البیان, ج6, ص411.
11 ـ آیت الله على مشکینى, قصار الجمل, ص305.
12 ـ علامه مجلسى, بحار, ج41, ص105.
13 ـ نهج البلاغه, خطبه126.
14 ـ علامه مجلسى, بحار, ج72, ص302.
15 ـ محدث قمى, انوار البهیه, ص339, بحار, ج71, ص346.
16 ـ فراخوان رهبرى, نشریه فرهنگى دفتر پى گیرى فرمایشات مقام معظم رهبرى, ص29.
17 ـ برداشت هایى از سیره امام خمینى, ج1, ص36.
18 ـ نقل از آیت الله رسولى محلاتى.
19 ـ علامه مجلسى, بحارالانوار, ج76, ص149. و در بعضى از روایات به جاى فقره اول, فرزند صالح ذکر شده است (بحار, ج76, ص155)
20 ـ همان, ج22, ص94.
21 ـ شیخ صدوق, علل الشرایع, ص558, بحار, ج103, ص197 و 198.
22 ـ این داستان در نهج البلاغه, خطبه 209 آمده است.
23 ـ المحاسن برقى, ص611, بحار, ج76, ص153.

تبلیغات