آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

باطن نماز
عزت اندر طاعت آمد اى فهیم
شو معزز نزد خلاق کریم
نماز ارتباطى صمیمانه و عاشقانه بین عبد و معبود است که رایحه روان بخش آن دل هاى نگران را سرشار از آرامش و صفا مى کند و جان هاى خسته را طراواتى دیگر مى بخشد.
حکیمان عارف و سالکان راستین طریق حق به رازها و رمزهاى نماز توجه داشته اند, از جمله حضرت امام خمینى در برخى نوشته هاى خود و از جمله کتاب ((آداب الصلوه)) بر این نکته تصریح و تاکید نموده که نماز غیر از این ظاهرى که دارد و آداب مخصوص خودش را باید رعایت کرد معنایى ژرف و باطنى شگفت دارد. و مى افزاید: همان گونه که وقتى موازین شرعى را در خصوص ظاهر نماز رعایت نکنیم به آن خلل وارد ساخته ایم مراعات نکردن آداب باطنى نیز حالت معنوى این عبادت را که برترین و مهمترین واجبات است و پایه و ستون دین شمرده مى شود و بدون آن اعمال دیگر پذیرفته نمى باشد, زایل خواهد ساخت.
امام به خواننده شیفته عبادت چنین آگاهى مى دهد که به صورت و حالات ظاهرى نماز اکتفا نکند و خود را از کمالات باطنى و برکت عمقى آن, که سعادت ابدى او را تضمین مى کند, بى نصیب ننماید. انسانى که جوهر عبودیت را دریافت و به عزت مقام ربوبیت پى برد خودبینى, خودخواهى و گردن کشى را به کنارى مى نهد و خاکسارى و فروتنى و خوش خویى را پیشه خویش مى سازد.
از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت شده که آن حضرت فرموده اند اگر کسى نماز را سبک بشمارد از شفاعتشان محروم مى شود. روزى خدمت ایشان (امام خمینى) عرض شد: سبک شمردن نماز شاید به این معنا باشد که شخص یک وقت نمازش را بخواند و وقتى دیگر در خواندن آن اهمال ورزد. امام در جواب فرمود: این که خلاف شرع است, منظور امام صادق (علیه السلام) این بوده است که وقتى ظهر مى شود و فرد در اول وقت نماز نمى خواند در واقع به چیز دیگرى رجحان داده است.
اگر در معناى فتواهاى امام دقیق شویم, مشاهده خواهیم کرد که به تمام دستورهاى دینى یک بعد معنوى داده اند نه این که ظاهر را کنار بگذارند و تنها به معنا توجه کنند هر دو را مهم و اساسى مى دانستند, نظرشان این بود که شرع ظواهرى براى نماز دارد که اجراى آن لازم مى باشد و در عین حال عبادتى چون نماز داراى عمق و روحى است که باید به آن نیز پرداخت. در باره عبادت امام مى فرماید: بابى است که خداوند از روى رحمتش باز کرده است یعنى مثلا در مورد نماز نمى توانیم شکر او را که تعلیم و اجازه خواندن به ما داده است به جاى آوریم. امام بر این باور بودند که با نماز انسان مى تواند به خدا نزدیک شود و مى فرمود: همین سوره حمد را ببینید مگر ما عقلمان نمى رسد که چنین یا دنباله اش را بگوئیم ولى خود خداست که این ها را به زبان ما آورده و القا کرده و گفته که وقتى مى خواهید با من حرف بزنید این چنین حرف بزنید.(1)
امام به صراحت بیان کرده اند که عبادت ابزار رسیدن به عشق الهى است و در وادى عشق نباید به عبادتى چون نماز به چشم وسیله اى براى رسیدن به بهشت نگاه کرد, مى فرماینداگر تمام شروط عبادت را که شرع مقرر کرده رعایت کنیم تازه کاسبى کرده ایم و کار مى کنیم تا جزایش را بگیریم اما انسانى که به باطن و مغز نماز پى برده براى عبادت جزا نمى خواهد بلکه از این کار لذت مى برد. وقتى برخى اطرافیان نیمه هاى شب آهسته وارد اتاق امام مى شدند معاشقه او را با خدا احساس مى کردند و با چنان خضوع و خشوعى نماز مى خواندند و قیام و رکوع و سجود مى کردند که حقا وصف ناپذیر است. قیافه امام در دل شب و هنگام نماز کاملا برافروخته مى شد و چنان اشک از دیده ها بر گونه هایش سرازیر مى گردید که گاهى دستمال, کفاف اشکشان را نمى داد و کنار دستشان حوله مى گذاشتند و این واقعا گریه شوق و نوعى معاشقه بود, در نامه هایشان به عبادت خیلى تکیه مى کردند و مى فرمودند: عبادت یک سکوى پرش است در واقع معاشقه است بین عاشق و معشوق. در عبادت از یک سو همه ناز است و از سوى دیگر همه نیاز; یعنى یک کسى که در نهایت فقر به سر مى برد مى ایستد در مقابل کسى که همه چیز و کمال مطلق است, مى فرمودند: انسان عابد و عاشق کسى است که شب در مقابل خدا مى ایستد و مى گوید اى همه ناز پاسخ بده به این همه نیاز. عبادت مسلمان عارفانه است, چنین کسى از همه چیز خودش مى گذرد (به خاطر محبت) نهایتا از نام خود و جان خویش فراتر مى رود و هستى خود را در راه معشوق فنا مى داند.(2)
در دیدگاه امام انسان هنگام نماز در وادى امن پروردگار قدم مى نهد پس باید روح و نفس خویش را براى چنین جایگاهى مهیا کند, حصول ایمان به حقایق, ادراک عظمت و هیبت جمال و جلال الهى و احساس خوف و خشوع بر اثر این حالت, اطمینان قلبى مى تواند براى گام نهادن در این مسیر به آدمى کمک کند.
امام خاطر نشان ساخته اند که زمانى براى عبادت انتخاب شود که نفس اقبال دارد و خستگى و فرسودگى به آن راه ندارد, نباید اجازه داد عبادت بر روح تحمیل شود و در هنگام کسالت و کدر بودن روح و روان باید از این برنامه عبادى احتراز جست. فزون از طاقت بر نفس نباید فشار آورده شود, زیرا نشاط و بهجت و انبساط خاطر ناشى از آن را به تحلیل مى برد. امام مى افزاید باید راز و رمزهاى عبادت را به قلب تفهیم کرد و تکرار اذکار و ادعیه و مداومت بر این امور معنوى براى آن است که زبان قلب گشوده شود و دل ذاکر گردد.
به فرمایش حضرت امام خمینى آن گاه نماز جایگاه حقیقى خویش را خواهد یافت که دل در گرو یاد خدا و مشحون از حب به الله باشد و شخص نمازگزار اگر دلى غافل و ساهى داشته باشد عبادتش از صحنه حقیقى و معنوى عارى بوده و چون حالت لقلقه زبان دارد عبادتش بى تإثیر مى شود و وقتى هواى نفس بر باطن و ملکوت نماز غلبه یافت گاهى چندین دهه نماز خواندن هم نه تنها ثمراتى روحانى ندارد بلکه غرور ناشى از چنین عباداتى خود پرونده قلب پاک را تیره و تار مى نماید. امام خمینى در آثارى که پیرامون بعد ملکوتى و باطن نماز به نگارش درآورده اند به خواننده تاکید مى فرمایند که نمازگزار باید پلیدىهایى را که مانع از حضور قلب و قرارگرفتن در وادى قرب مى شود از خود دور کند. گناهان اعم از کوچک و بزرگ و نافرمانى خداوند و بعضى از خوىهاى پلید, ما را از این فیوضات آسمانى محروم مى نماید پس باید با توبه نصوح به تطهیر درون پرداخت و باطن را از خلق هاى پست خالى کرد و به صفات نیک آراسته نمود و همان گونه که طبق موازین شرعى ظاهر بدن و لباس را از نجاسات و آلودگى دور مى کنیم و خود را براى اقامه نماز پاک مى نمائیم درون را نیز باید مطهر و مهذب ساخت تا نور حق بر صحیفه دل بتابد و زنگارها را بزداید.

مهیاى میهمانى الهى
حضرت امام خمینى هر وقت وضو مى گرفتند تمام جزئیات آن را رو به قبله انجام مى دادند حتى اگر دست شویى رو به قبله نبود در هر مورد پس از این که یک کف دست آب برمى داشتند, شیر را مى بستند و رو به قبله آب را به صورت یا به دست مى زدند. (3) آیه الله قدیرى مى گوید: من تا حدودى شاهد برخى از عبادت هاى حضرت امام بوده ام چیزى که برایم قابل توجه بود یکى مداومت در عمل و دیگرى دقت در انجام عبادت ها مطابق دستورهاى وارده بدون کم و زیاد. من دو مرتبه وضو گرفتن امام عزیز را دیده ام درست مثل وضوى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) که در روایات ذکر شده است تنهابراى هر یک از صورت و دست ها به یک مشت آب اکتفا مى کردند و با یک مرتبه شستن وضو مى گرفتند.(4)
در واقع حضرت امام بر مبناى تعهد و بنا به اعتقاد عمیق به موازین شرعى و اسلامى مى کوشیدند همان را عمل کنند که مى فرمودند اگر وقت وضو گرفتن به یکى از اعضاى خانواده تذکر مى دادند که آب را بیش از حد مصرف نکنید این عمل را خودشان نیز دقیقا انجام مى دادند. دکتر بروجردى مى گوید یک روز شیشه کوچک قرص را دست پسرم دیدم که مایعى داخل آن بود پرسیدم این چیست؟ گفت: دوستان مدرسه ام از من خواسته بودند قدرى از آب وضوى امام را به عنوان تبرک برایشان ببرم من هم هنگام وضو طشتى بردم و زیر دست پدر بزرگ گذاشتم اما آبى که از وضوى ایشان توى ظرف ریخت آن قدر کم بود که ناچار شدم سرنگ بیاورم و به وسیله آن این شیشه را پرکنم تازه پر هم نشد گفتم آقا آب وضوى شما همین است لبخندى تحویلم دادند و گفتند این باقى مانده آب واجبات وضو بوده است. (5)
حضرت امام براى نماز تمیزترین جامه ها را برتن مى کردند و بعد از تطهیر و گرفتن وضو ریش مبارک را شانه مى کردند, عطر مى زدند و بعد از گذاشتن عمامه بر سرشان به نماز مى ایستادند.(6) حتى در هنگام بیمارى و درحال خونریزى و با وجود زخم بزرگ در ناحیه شکم موقع نماز تمیزترین جامه ها را که از آلودگى دور بود بر تن مى کر(7)دند.
وقتى امام به نوفل لوشاتو وارد شدند رعایت دقیق موازین شرعى را براى انجام امور عبادى در اولویت قرار دادند و نخستین سوالى که کردند این بود که قبله کجاست؟ خوب آنهایى که مسیحى بودند از این موضوع اطلاع نداشتند. مسلمانى هم در آن منطقه سکونت نداشت که جهت قبله را بداند چون نمى خواستند نماز را به تاخیر بیندازند جهت قبله را پیدا کردند و به سوى آن نماز خواندند, یکى از یاران ایشان که در آنجا حضور داشته مى گوید: عصر بود که حضرت امام مرا فرا خواندند و فرمودند: این قبله نما را بگیرید و به مسجد پاریس ببرید و ببینید که در آنجا قبله را چگونه نشان مى دهد همان جهت را حفظ کنید و بیائید در اینجا نیز قبله را مشخص کنید. در هر صورت قبله نما را گرفتم و به همراه یکى از برادران به مسجد جامع پاریس رفتم و جهت قبله را که قبله نما نشان مى داد با قبله آن جا تطبیق کردم پس از آن نیز به نوفل لوشاتو برگشتم و قبله منزل امام را مشخص نمودم.(8)
امام قبل از فرا رسیدن وقت نماز به تلاوت قرآن کریم مى پرداختند و پس از برگذارکردن نماز مغرب و عشإ به داخل حیاط خانه مى رفتند و رو به قبله مى ایستادند و در حالى که با انگشت به سوى قبله اشاره مى نمودند حدود پنج دقیقه دعایى را زیر لب زمزمه مى کردند.(9)
حجه الاسلام والمسلمین احمد احمدى خاطر نشان ساخته است: هنگام نماز مغرب در حیاط منزل قدیمى امام در یخچال قاضى براى نماز مغرب حاضر شدیم امام به اقامه نماز مبادرت نمودند و آن چنان با حضور تام نماز خواندند که پس از نماز به یکى از دوستان نگریستم و گفتم نماز یعنى این.(10)
امام همیشه قبل از اذان ظهر روز جمعه غسل جمعه مى کردند و هیچ وقت غسل جمعه ایشان ترک نمى شد در پاریس فردى آمد و گفت: امریکایى ها آمده اند با امام مصاحبه اى انجام دهند و این برنامه هنگامى که پخش شود و صورت پذیرد سایر کشورهاى اروپایى هم چنین کارى را انجام مى دهند واین برنامه مى تواند براى نشان دادن موضع و حرکت انقلاب موثر باشد, خواهر دباغ مى گوید: بر حسب اتفاق روز جمعه بود بنده که خدمت امام این موضوع را مطرح کردم, فرمودند: حالا وقت انجام مستحبات و غسل جمعه است, نه وقت مصاحبه. بعد وقتى این مستحبات را به جاى آوردند فرمودند: من براى مصاحبه آماده ام.(11)

محافظت از اوقات اقامه
قرآن کریم یکى از شرایط افراد باایمان را محافظت و پاسدارى آنها از اوقات نمازهاى واجب خود مى داند و مى فرماید والذین هم على صلواتهم یحافظون.(12) پس باید سعى کرد موقع نماز هرکارى را که پیش مىآید رها کرده و به نماز پرداخت که این امر بر حسب روایت جزء بهترین اعمال خیر انسان است. و از معصومین روایت شده که شیعیان را در دو مسئله امتحان کنید: مراقبت آنها از اوقات نماز و انصافشان با مردم. در اهمیت آن همین بس که حضرت امام حسین (ع) در ظهر عاشورا با آن وضع اطفال و اهل بیت و خطرات و دشوارىهایى که اقامه نماز در میدان نبرد دربرداشت با فرا رسیدن وقت نماز با اصحاب فداکارش به اقامه این فریضه الهى پرداخت تا جایى که در حین اداى نماز اول وقت برخى از یارانش به شهادت رسیدند و یا مجروح شدند. در زیارت نامه اولیاى الهى و شهیدان هم مى خوانیم: ((اشهد انک قد اقمت الصلوه)). در رساله احکام امام مى فرمایند: سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و کسى که نماز را سبک بشمارد همچون کسى است که نماز نمى خواند. حضرت امام مقید بودند که حتما نماز را اول وقت بخوانند و از تاخیر نماز در وقت خود بسیار ناراحت مى شدند.
حتى قبل از این که موذن بانگ دلنواز اذان را از ماذنه سردهد امام به مقدمات نماز مشغول شده و با داخل شدن وقت, قامت به نماز مى بستند. نقل کرده اند که: روزى در حضور امام بودیم, صداى اذان شنیده شد. امام برخاستند و پس از جست و جوى مختصرى مهر خود را نیافتند چون نوه کوچکش, على, آن را جا به جا کرده بود, تکه کاغذى برداشته ونمازشان را مثل همیشه اول وقت به جاى آوردند, آرى ایشان خود را مقید به برپایى نماز در سجاده اى با تشریفات و مانند آن نمى کردند و وقت فضیلت نماز را به خاطر رعایت امور مزبور از دست نداده و محل سجده خود را تکه کاغذى قرار دادند. در واقع امام به روح نماز اندیشیده و به باطن آن بیشتر توجه داشتند.
شهید صیاد شیرازى گفته است: در اوایل جنگ تحمیلى عراق علیه ایران جلسه اى داشتیم که در آن یکى از فرماندهان نظامى داشتند گزارش خود را به فرمانده کل قوا امام خمینى ارائه مى دادند, گزارش نخست که به عرض ایشان رسید, وى درصدد بود تا گزارش دیگرى را به استحضار آقا برساند در همین حین, آقا از جاى خویش برخاستند, برخى که در آن جلسه بودند نگران شدند و پرسیدند: آیا مشکلى پیش آمد؟ امام خیلى عادى فرمودند: نه ولى وقت نماز است. همه از این سخن و حرکت شگفت زده شدیم, برخاستیم وضو گرفتیم و با شرمندگى به ایشان اقتدا نمودیم و راستى که عجب نماز با نشاطى بود.(13)
در قرآن خوانده ایم که نماز انسان رااز کارهاى ناروا باز مى دارد ولى غالبا نتوانسته ایم این پیام هاى آسمانى را درک کنیم و با جانمان آمیخته سازیم و نورانیت نماز را در عرصه هاى گوناگون زندگى منتشر نماییم, به حکم وظیفه این فریضه را به جاى مىآوریم ولى به رعایت حدود و حقوق نماز که مى تواند در همه ابعاد زندگى تاثیر بگذارد و تمام خواسته هاى ما را جهت ملکوتى و معنوى بخشد, کم توجه مى کنیم.
هنگامى که امام به نماز مى ایستادند احساس مى شد تمام وجودشان نماز مى خواند و چون چند نفر از برادران براى محافظت مى ایستادند مى فرمودند نیازى نیست در ساعت نماز باید نماز خواند.(14)
در روز 26 دیماه سال 1357 شمسى که شاه از ایران رفت و تومار استبداد در هم پیچیده شد در محل اقامت امام (نوفل لوشاتو) حدود چهارصد خبرنگار اطراف منزل امام اجتماع نمودند, تختى گذاشتند و ایشان بر روى آن ایستادند, تمام دوربین ها مشغول فیلم بردارى از آن صحنه بود, قرار بر آن شد که خبرنگاران به نوبت از امام سوالاتى بکنند, چند سوال که از ایشان شد صداى اذان ظهر شنیده شد, بلافاصله امام آن صحنه را ترک نمودند و فرمودند: وقت فضیلت نماز مى گذرد. حاضرین از این که بر حسب ظاهر امام بدون جهت این صحنه را ترک کردند شگفت زده شدند. کسى از امام تمنا کرد که چند دقیقه اى صبر کنید تا حداقل چهار پنج سوال دیگر از شما بکنند فرمودند به هیچ وجه امکان ندارد, رفتند تا نماز ظهر را اقامه کنند. (15)
ظهر آن روزى که آیه الله سید مصطفى خمینى (فرزند برومند امام) به شهادت رسیده بودند در منزل امام افراد زیادى براى عرض تسلیت اجتماع کردند, چون حاضران آن جا را ترک نمودند و رفتند تااذان ظهر شد امام برخاستند و تشریف بردند و وضو گرفتند, فرمودند: من مى روم به مسجد, حجه الاسلام والمسلمین فرقانى مى گوید: من با ناراحتى گفتم: اى واى, آقا امروز هم برنامه هاى همیشگى نماز جماعت خود را ترک نمى کند به یکى از خادم هاى امام گفتم زود برو به خادم مسجد خبر بده. وقتى مردم فهمیدند که امام آن روز هم به مسجد مىآیند جمعیت از هر طرف به سوى مسجد آمدند, وقتى با امام به مسجد رسیدیم مشاهده کردیم افراد حاضر در آن جا گریه مى کردند و ضجه مى زدند, راه را بازکردند تا آقا وارد مسجد شوند.(16)
عاطفه اشراقى (نوه امام) مى گوید: اوایل جنگ تحمیلى عراق علیه ایران بود که ناگهان صداى ضد هوایى به گوشمان رسید و چون تا آن روز بااین صدا آشنایى نداشتیم احساس کردیم که هر صدا به منزله انفجار یک بمب است و سراسیمه به اتاق امام رفتیم ولى ایشان در ایوان مشغول اقامه نماز و عبادت بودند, گویى اصلا صدایى نشنیده بود و حتى متوجه ورود ما به اتاقشان نشدند ما که هیجان زده و از طرفى نگران حال امام بودیم با دیدن آن حالت احساس آرامش کردیم.(17)
شخصى نقل مى کرد: ما ابتدا به اشتباه فکر مى کردیم حضرت امام نماز اول وقت را خداى ناکرده از روى تظاهر مى خوانند و به همین خاطر سعى داشتیم جلوى آن را بگیریم, مدت زیادى در این فکر بودیم و بارها به گونه هاى مختلف ایشان را امتحان کردیم به عنوان نمونه سفره غذا را درست اول وقت نماز مى انداختیم اما حضرت امام در این مواقع مى فرمودند: شما غذایتان را بخورید و من هم نمازم را مى خوانم, هرچه که بماند من مى خورم. یا در موقع مسافرت مى فرمودند: شما بروید من هم مىآیم و به شما مى رسم. مدت ها از این ماجرا گذشت و نه تنها نماز اول وقت حضرت امام ترک نشد بلکه ایشان ما را هم به خواندن نماز اول وقت حساس کردند.(18)
آن روز که امام را به بیمارستان انتقال دادند سفارش فرمودند ساعت اقامه نماز را به ایشان اطلاع دهند و در مرحله اول نمازشان را خواندند و بعد به صرف غذا پرداختند. یکى از روزها ناگهان آقا متوجه شدند که سینى حامل غذا وارد اتاق شد. ایشان پرسیدند: مگر وقت اقامه نماز فرا رسیده است؟ حاضران گفتند: آرى. امام با نهیبى رو به حاضران نمودند و فرمودند: پس چرا مرا بیدار نکردید؟ که در جواب گفته بودند: به دلیل وضع خاص شما نخواستیم بیدارتان کنیم, امام با ناراحتى گفتند: چرا با من این گونه برخورد مى نمایید غذا را پس ببرید تا من نماز را اقامه کنم.(19) در بیمارستان نه تنها حضرت امام عبادت خود را ترک نکردند بلکه با شور و حال بیشترى به فریضه نماز پرداختند. دکتر ایرج فاضل مى گوید: در ایامى که امام در بیمارستان تحت معالجه و عمل جراحى بودند لوله تنفسى در تراشه ایشان بود. وقتى این لوله در مجراى تنفسى قرار مى گیرد بیمار نمى تواند صحبت کند, اما با وجودى که این لوله به ایشان وصل بود نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتى نماز شب خود را ترک نکردند.(20)
در همان روزهاى آخر حیات دنیوى که امام در بیمارستان تحت مراقبت هاى ویژه بود و دیگر احساس نمودند که وقت کوچ به سراى سرور فرا رسیده است خواستند اهل خانه را ببینند, همه اطراف تخت ایشان جمع شدند, امام فرمودند: راه سختى در پیش رو دارید معصیت نکنید, بعد گفتند مى خواهم بخوابم و در آن حال به اغما فرو رفتند و نماز ظهر و عصر را به سختى خواندند, خیلى در همان اوضاع تاسف بار مراقب نماز بودند و سفارش این فریضه را به اطرافیان مى کردند و مى گفتند: در مورد نمازتان اهمال نکنید, همین که شما مى گویید اول این کار را بکنیم بعد نماز بخوانم خلاف است, این سخن را نگویید به نمازتان اهمیت دهید و آن را در وقت خودش بخوانید. وقت نماز مغرب و عشا در همان روز آخر مرتب فریاد مى زدند: آقا نماز, آقا نماز مثل این که کوهى روى پلک هاى چشم هاى ایشان باشد با سختى دیده ها را گشودند بعد مشاهده گردید آقا نماز مى خواند (با انگشتان) و لبانشان تکان مى خورد, سرهاى انگشتان را به تشک مى زدند و اهل خانه که حضور داشتند متوجه شدند ایشان در همان حال هم نماز مى خواند.(21)
در صبح روز آخر یکى از همراهان امام که در کنار ایشان ایستاده بود و بغض گلویش را به شدت مى فشرد و صورتش از اشک خیس شده بود وقتى دید که امام زیر لب شهادتین مى گوید دلش فرو ریخت, به سرعت به سوى آقا خم شد, اما دید که امام مشغول گفتن اذان و اقامه است آن هم براى نمازهاى مستحبى پس از نماز پلک هاى آقا روى هم افتاد و به آهستگى به خواب رفت, ساعتى بعد یکى از اعضاى دفتر امام با چهره اى غمناک و محزون به کنار تخت آقا آمد بیست دقیقه به اذان ظهر باقى مانده بود آهسته نزدیک گوش امام گفت: آقا وقت نماز است. با شنیدن این سخن آقا از خواب پرید و حالت اضطرابى در صورتش هویدا شد, بعد آن شخص خطاب به امام عرض کرد: از اول وقت نماز نگذشته و لحظاتى تا هنگام اقامه نماز ظهر باقى است.
سینه امام باز بود و با ناراحتى و به زحمت نفس مى کشید آن قسمت هایى از بدن ایشان که تحت جراحى قرار گرفته بود درد مى کرد با این وجود براى نماز لباس سفید و تمیزى آوردند وکمک کردند که امام آن لباس تمیز را بپوشد. محاسن امام را شانه زدند, عطر مخصوص آقا را چون به او زدند در فضاى اتاق بوى آن پیچید. آرى در حالت بیمارى و آن لحظات سخت ایشان بهترین و تمیزترین لباس را بر تن نمود و همچون حالت عادى و سلامتى با وضع آراسته و مرتب مشغول نماز گردیدند. پس از خواندن نماز چهره آقا شکفته شد, نشاط عجیبى در صورتش به چشم مى خورد و در نگاه هایش آرامش خاصى قابل مشاهده بود.(22)

اثرات روح بخش نماز
امام مقید بودند که اطرافیان واهل خانه دستورهاى شرعى و تکالیف الهى را انجام دهند تا از گناهان دور باشند. البته امور مذهبى و دینى را به آنان دیکته نمى نمود بلکه وقتى خودشان رفتار آقا را در انجام وظایف مذهبى ـ عبادى ملاحظه مى کردند ناخودآگاه تاثیر روح بخش و جانفزاى خود را مى بخشید و اهل خانه مى کوشیدند از ایشان به عنوان الگو پیروى کنند و همچون امام باشند و یا لااقل رفتار و اعمال خود رابه آن بزرگوار نزدیک کنند.
فریده مصطفوى (دخترامام) مى گوید: امام وقتى به ما مى گفتند باید نماز بخوانید خودشان از نیم ساعت به ظهر وضو مى گرفتند و مشغول نماز مى شدند و ما هم داخل حیاط مشغول بازى بودیم, یک مرتبه هم نیامدند صدا کنند که دخترها بایستید براى نماز, بیایید من ایستاده ام پشت سر من, یا خودتان نماز بخوانید. تمام سال اول امام اذان نماز را مى خواندند ولى یک بار هم به ما نگفتند که الان دست از کارتان بردارید. موقع اذان است, دست از بازى تان بردارید و بایستید براى نماز ولى مى فرمودند: شما باید در طول این ساعت نماز بخوانید واى به حال کسى که در طول این ساعت نماز را نخواند, آن وقت اگر آن نماز را نخواند باید از خانه بیرون برود; یعنى اصلا اولاد آقا نباشد. این گونه با او برخورد مى شد. صبح هم کسى را از خواب بیدار نمى کردند و مى گفتند: خودتان اگر بیدار مى شوید بلند شده و نماز بخوانید اگر بیدار نشدید( در دوران قبل از تکلیف) مقید باشید که ظهر قبل از نماز ظهر و عصرتان نماز صبحتان را قضا کنید. زمستان هم که بلند مى شدیم و مى رفتیم سر حوض تا وضو بگیریم اگر مثلا کمى آب گرم داشتند مى فرمودند: بیایید با این آب وضو بگیرید اگر نبود که هیچ. (23)وى در خاطره اى دیگر مى گوید: یادم هست تازه مکلف شده و شب خوابیده بودم که آقا با اخوى وارد شدند خیلى سرحال و خوشحال بودند, از من پرسیدند: آیا نماز خوانده اى؟ من فکر کردم چون آقا الان سر حال هستند دیگر نماز خواندن من هم برایشان مسئله اى نمى باشد. گفتم: نه! ایشان به قدرى تغییر حالت دادند و عصبانى شدند که ناراحتى سراسر وجودشان را فراگرفت و من خیلى ناراحت شدم که چرا با آن سخن و نیز عملم مجلس به آن شادى را تلخ ساختم.(24) حتى یک روز قبل از این که امام به بیمارستان بروند به اهل خانه و بستگان در مورد اهمیت نماز اول وقت و سستى ننمودن در اقامه این فریضه توصیه فرمودند.(25)
خانم شهام مشاور خاطر نشان ساخته است: امام تازه به ایران برگشته بودند و ما هم براى دیدن امام از قم به تهران عزیمت نمودیم تا در خانه یکى از دوستان نزدیک امام که قرار بود به مهمانى کوچکى برود, رفتیم و به اتفاق او در این میهمانى ساده که در منزل امام برگزار مى شد شرکت کنیم. روز میهمانى همه در آن جا جمع شدیم ما که تا آن روز موفق به دیدار رهبر نشده بودیم از فریده خانم (دخترامام) خواستیم تا ما را به دیدار امام ببرند. ایشان گفتند تنها زمانى مى شود آقا را دید که براى وضو تشریف مى برند, نزدیکى هاى ظهر نزد امام که در حال وضو گرفتن بودند رفتیم, صبر کردیم تا وضویشان به پایان برسد بعد کنارشان رفتیم و چون امام متوجه ما شدند احوال پرسى کردند از ایشان خواستیم ما را نصیحت کنند تنها یک جمله گفتند: به نماز اهمیت بدهید.(26)
اگر شاگردى که در درس امام ـ در مسجد اعظم یا مسجد سلماسى شرکت مى کرد پس از درس و در آخر وقت براى نماز خواندن از جا برمى خاست از این که او نمازش را تا این وقت به تاخیر انداخته بود, امام ناراحت مى شد, توجه ایشان باعث گردید که شاگردان براى خواندن نماز اول وقت تلاش کنند و این از جمله برکات مهم درس آن بزرگوار بود.(27)

تقید و تعبد
امام در تعبد به مسائل شرعى و رعایت کامل سنن الهى واقعا کم نظیر بود و در این جهت گوى سبقت را از اقران ربوده و مقام بالایى را احراز کرده بودند, از جمله ابعاد شخصیت امام مراقبت بر حضور در نماز جماعت بود, چون مرحوم آیه الله خوانسارى از مراجع بزرگ بود و از حیث علم وعمل نمونه بود و سابقه مبارزاتى مشهورى داشت و در جنگ مسلمین عراق علیه قواى متجاوز انگلیس شرکت کرده بود حضرت امام به طور مرتب و منظم در نماز ایشان شرکت مى کردند و هر وقت هم که آن مرد بزرگ حاضر نمى شدند ایشان امامت جمعیت نماز خوان را به عهده مى گرفتند و به محض این که نماز مغرب و عشا تمام مى شد بلافاصله به حرم مشرف مى شدند.(28)
حجه الاسلام و المسلمین سیدمحمد سجادى اصفهانى مى گوید: وقتى امام از نجف به سوى مرز کویت حرکت کردند در مسیر به شهر بصره رسیدیم و وارد مسجدى شدیم که به برادران اهل تسنن تعلق داشت بعد از این که امام وضو گرفتند, فرمودند: اگر این جا ماندیم باید نماز را با امام جماعت این مسجد بخوانیم, بیان چنین مطلبى از سوى ایشان بیانگر شدت تعبد و نهایت فروتنى و صفاى فوق العاده امام بود و این که در تمام حرکت ها و رفتارشان دنبال رضاى خدا و اطاعت از اوامر الهى بود وگرنه مجتهدى در این درجه از مقام علمى و سیاسى با آن شخصیت و موقعیت اجتماعى و دینى کمتر حاضر به انجام چنین کارى مى شود, اما چون در آنجا وقت نماز فرا نرسید حرکت خود را به سوى مرز ادامه دادیم. در همان نقطه مرزى اتاقى به عنوان مسجد بود, آن جا نماز را با امام خواندیم. (29)
حضرت امام نماز مغرب و عشا را در مدرسه بزرگ مرحوم آیه الله بروجردى در نجف مى خواندند. هنگام مغرب که امام وارد مى شد جمعیت بى تابانه به پا مى خاست و فریاد صلوات, غریو شادى و صداى گریه شوق به هم مىآمیخت. (30) آیه الله عمید زنجانى خاطر نشان ساخته است: در سال هاى اولیه اقامت در نجف اشرف که در منزل و یا در مدرسه آیه الله بروجردى اقامه نماز جماعت مى فرمودند همواره پشت سر ایشان مى ایستادم و اگر در صف اول هم بودم نزدیک به محل سجاده ایشان قرار مى گرفتم درک و احساس حالت حضور قلب امام در نماز جالب و آموزنده بود, در نماز بسیار ساده و عارى از تکلف بودند ولى براى خواص این نوع سادگى نیز حاکى از عمق عرفان, خلوص و صفاى عبودیت امام بود.(31)
آیه الله قدیرى گفته است: وقتى حضرت امام در ماه مبارک رمضان در فصل گرماى نجف اشرف براى نماز جماعت ظهر و عصر با زبان روزه به مدرسه مرحوم آیه الله بروجردى تشریف مىآوردند, هر روز اول هشت رکعت نوافل ظهر را مى خواندند و بعد نمازظهر را با اذان و اقامه نسبتا طولانى به جاى مىآوردند و بعد از تعقیبات نماز ظهر, هشت رکعت نوافل عصر را مى خواندند و بعد نماز عصر را با اذان و اقامه به جاى آورده و پس از تعقیبات تشریف مى بردند. این برنامه درآن سن و سال و در هواى گرم نجف با حالت روزه آسان نمى باشد حتى جوان ها هم موفق نیستند, اما ایشان با اقبال تمام این گونه در عبادت جدیت مى کردند که خود در تربیت طلاب اثر داشت و مشاهده مى شد برخى که حتى حال خواندن نماز واجب را نداشتند از این شیوه امام تبعیت مى کردند و در آن وقت نوافل را مى خواندند. این کیفیت کار مربوط به روزهاى غیر جمعه بود اما در روزهاى جمعه, نوافل را در منزل مى خواندند و در مدرسه بدون خواندن نافله دو نماز را جمع مى کردند و اجازه اذان براى نماز عصر نمى دادند. این, کاشف از دفت آن بزرگوار در انجام عبادات مطابق دستور موظف است.(32)
در یکى از روزها طلبه هاى مدرسه آیه الله بروجردى نجف که منتظر نماز جماعت بودند, پس از گذشتن از اول وقت نماز هرچه منتظر ماندند امام خمینى نیامد چون آنها نیک مى دانستند که سابقه ندارد امام نماز اول وقت را ترک کند, از نیامدن آقا نگران شدند بعد فهمیدند امام نماز را در منزل خوانده است و چون دلیل نیامدن را پرسیدند یکى از اعضاى خانه امام با مهربانى در جواب طلبه ها گفت: یکى از آقایان خدمت آقا رسیدند و گفتند احتمالا نماز جماعت در مدرسه براى برخى طلبه ها ایجاد مزاحمت مى کند امام هم براى همین احتمال از برگزارى چنین نماز جماعتى صرف نظر کردند, سرانجام مراجعین به این نتیجه رسیدند که از آن به بعد هیچ کس سجاده اش را در مقابل حجره هاى مدرسه نیندازد تا رفت و آمد آنها حتى در موقع نماز هم آزاد باشد. و چون امام احساس کردند از برخى طلبه ها رفع مزاحمت شده است قبول کردند که براى اقامه نماز جماعت دوباره به آن مدرسه بروند.(33)
اوایل پیروزى انقلاب اسلامى شهید رجائى عنوان کردند که مو سسات دولتى نیم ساعت براى انجام فریضه نماز ظهر و عصر تعطیل باشند با این که برنامه جالب وآموزنده اى بود وقتى که نظر امام را درباره آن پرسیدند, فرمودند: اگر به وقت و کار کسى لطمه وارد نمى شود این کار را انجام بدهید.
دکتر بروجردى, داماد امام, گفته است: چند ماه قبل از آن که رحلت حضرت امام فرا برسد به خانواده ما فرمودند: ممکن است شما فرصت این را نداشته باشید که در آن لحظه اول وقت نماز بخوانید یا وضعى داشته باشید که اول وقت نتوانید به نماز بایستید اما همین که دلتان براى نماز اول وقت تپید ثواب آن نصیبتان مى شود. البته استحباب نماز اول وقت سبب گشایش روزى مى شود و راه بهشت را براى انسان باز مى کند.(34)
یکى از پزشکان قم نقل مى کرد: هنگامى که خبر دادند امام دچار نارسایى قلبى شده اند خودم را به بالین ایشان رساندم و فشار خونشان را گرفتم فشارسنج عدد پنج را نشان داد که از نظر پزشکى خطرناک بود. اقدامات درمانى را انجام دادم و پس از دو ساعت که وضع عمومى امام قدرى بهتر شد ولى هنوز خطرناک بود که حرکت کنند. دیدم مى خواهند از جاى برخیزند, عرض کردم چرا برخاستید؟ فرمودند: نماز! عرض کردم شما در فقه مجتهدید و من در طب متخصص. به نظر من حرکت کردن براى شما ممنوع است, بهتر است خوابیده نماز بخوانید ایشان پذیرفت و با دقت به نظر من عمل فرمودند.(35)

اشک هاى شبانه
امام مقید بودند نافله ها, مستحبات و تعقیبات نماز را به طور کامل و آن گونه که موازین شرعى مقرر کرد به جاى آورند وهرگونه شرایطى که پیش مىآمد ایشان را از انجام این امور عبادى باز نمى داشت, گرما, سرما, حالات بحرانى اجتماعى ـ سیاسى و نیز بیمارى در این برنامه تاثیرى نمى گذاشت. حجه الاسلام والمسلمین رودبارى مى گوید: در ماه مبارک رمضان همچون سایر ماه ها نماز ظهر و عصر را با امام در مسجد شیخ واقع در بازار حویش نجف به جا مىآوردم ولى نماز مغرب و عشا را با حضرت آیه الله سیدعبدالعلى سبزوارى مى خواندم, زیرا حضرت امام با آن کهولت سن و ضعف حتى در ایامى که ماه رمضان مصادف با گرماى طاقت فرسا در روزهاى بلند تابستان بود مقید به انجام نافله مغرب و عشإ بودند در حالى که ما با این که جوان بودیم و تاب مقاومت بیشترى داشتیم مایل بودیم هر چه زودتر نماز مغرب و عشا را بدون نافله به پایان برسانیم و به افطار برسیم.(36)
امام ظهرها از ساعت یازده و نیم تا یک بعداز ظهر مشغول نماز بودند, یکى از خواهرانى که در بیت ایشان مشغول خدمت بوده, گفته است: از دفتر زیاد به من قند و آب مى دادند که ببرم و تبرک کنم, هرچه لاى در را مى گشودم که براى تبرک نمودن یا استخاره کردن نزدشان بروم مى دیدم در حال نمازند. ایستاده, نشسته, خوابیده, همه اش نماز نافله مى خواندند.(37)
امام خمینى از اوان جوانى که مشغول تحصیل بودند در نماز شب جدیت داشتند, همسر امام گفته است: از سن بیست و هشت سالگى نماز شب امام ترک نشده, یعنى از ابتداى ازدواجشان, به فرمایش آیه الله فاضل لنکرانى امام هفتاد سال نماز شب خود را به صورت متواتر خواندند; نماز شبى که خداوند در قرآن مى فرماید: کسى که چنین تهجدى را داشته باشد خداوند او را به مقام شایسته اى مى رساند. حجه الاسلام والمسلمین توسلى خاطر نشان نموده است که: به جرات مى توانم بگویم که تهجد امام تا آخرین لحظه هاى حیاتشان ترک نشد, نمازشان همیشه اول وقت بود چه در دوران جوانى و چه پس از آن, دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار مى شدند و در این مدت قرائت قرآن مى کردند. شب ها یکى از برادران پاسدار پشت در اتاق ایشان مى خوابید. یک وقت از وى پرسیدم: شما که مدتى شب ها مراقب امام بودید خاطره اى از آن بزرگوار دارید؟ گفت: بله شب ها معمولا دو ساعت به اذان صبح بیدار بودند, یک شب متوجه شدم با صداى بلند گریه مى کنند من هم متإثر شدم و بناى گریه را گذاشتم امام براى تجدید وضو بیرون آمدند چون متوجه من شدند فرمودند: تا جوان هستى قدر بدان و خدا را عبادت کن, لذت عبادت در جوانى است, آدمى وقتى پیر مى شود دلش مى خواهد عبادت کند اما حال و توان برایش نیست. (38)
آیه الله مرتضى بنى فضل در باره عبادت و تهجد امام خمینى مى گوید: یکى از علماى تهران قبل از سال 1341 شمسى مى گفت: شبى میهمان مرحوم آیه الله حاج سیدمصطفى خمینى بودم. بحث هایى که بین من و آن شهید صورت گرفت تا نیمه هاى شب تداوم یافت, سپس خوابیدیم که ناگهان با شنیدن صداى گریه و ناله هراسان از خواب بیدار شدم و حاج آقا مصطفى را صدا زدم و گفتم: مثل این که در همسایگى کسى در گذشته است و برایش مى گریند.
گوش داد و گفت: صداى گریه حاج آقایم (حاج آقا مصطفى حضرت امام را حاج آقا مى گفت) است, مشغول نماز شب و گریه و ناله است.(39)
حجه الاسلام والمسلمین على اکبر مسعودى درخصوص تهجد امام به خاطره اى اشاره کرده و چنین گفته است:
حضرت امام برخى شب ها از منزل واقع در قم خارج و درباغى که حوالى خانه شان بود به نماز مشغول مى شدند. یک شب حوالى اذان صبح بود که از آنجا که محل عبورم بود گذشتم. شنیدم کسى ناله مى کند. رفتم تا به کنار دیوار منزل رسیدم دیدم آقایى سر بر سجده گذاشته و با خداى خویش راز و نیاز مى کند و در همان حال اشک پهناى صورتش را پوشانده است. خجالت کشیدم که جلوتر بروم کنار باغ ایستادم تا هنگام رفتن آن آقا, او را ببینم و بدانم که چه کسى است. سرانجام وقتى که نمازش به پایان رسید و از جا برخاست که برود خوب که در سیمایش نگریستم دیدم حضرت امام است.(40)
صدیقه مصطفوى (دختر امام) اظهار داشته است: یادم مىآید از دوران کودکى کم خواب بودم. چندین بار نیمه هاى شب بیدار مى شدم و مکرر نماز شب آقا را مى دیدم. از خود مى پرسیدم: چرا آقا در هنگام شب این قدر مى گرید خیلى از شب ها مهتاب بود و در پرتو روشنایى آن اشک چشم آقا را مشاهده مى کردم و این وضع براى من که طفلى بیش نبودم شگفت بود. در دورانى هم که به نجف مى رفتم و بچه هاى کوچک داشتم و شب ها بیدار مى شدم آقا در اتاقشان که رو به روى محل اقامت ما بود در ایوان کوچکى نماز شب مى خواندند و من احساس مى کردم براى این که صدایشان را نشنویم گریه شبشان را با بلند گویى که مناجات پخش مى کرد تطبیق مى دادند من چون بیدار بودم صداى گریه آقا را مى شنیدم. (41)
حجه الاسلام والمسلمین حسن ثقفى گفته است: هنگامى که امام براى اقامه نماز شب برمى خیزند مقیدند بى سرو صدا باشد, یادم است در پاریس دو اتاق کوچک بود و من که آن جا مى خوابیدم مى دیدم امام خیلى آهسته و واقعا مثل یک سایه برمى خاستند و بدون سر وصدا وضو مى گرفتند و نماز شب را بر پا مى داشتند.
برخى خویشاوندان که از پانزده سالگى با امام بوده اند گفته اند از دوران نوجوانى که با امام در خمین بودیم آقا یک چراغ موشى کوچک مى گرفتند و مى رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز شب مى خواندند, همسر امام مى گویند تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بیدار شوم چون چراغ را مطلقا روشن نمى کردند, حتى چراغ دست شویى را روشن نمى گذاشتند تا کسى بیدار نشود, هنگام وضوى نماز شب یک ابر زیر شیر آب مى نهادند که صداى چکه و ریزش آب موجب بیدارشدن کسى نگردد. (42)
آیه الله سید مصطفى خوانسارى صحنه اى از عبادت امام را این گونه نقل کرده است:
یک سال در قم برف زیادى آمده و سیل, نصف این شهر را خراب کرده بود, در همان وضع با آن شدت سرما و یخ بندان امام نیمه هاى شب از مدرسه دارالشفا به مدرسه فیضیه مىآمد و به هر زحمتى بود یخ حوض مدرسه را مى شکست و وضو مى گرفت و زیر مدرس مى رفت و در تاریکى مشغول تهجدش مى شد حال چه حالى داشت, نمى توانم بازگو کنم, با یک سرور و شادى معنوى نماز شب را به جاى مىآورد و هنگام اذان مىآمد مسجد بالاسر و پشت سر آیه الله حاج میرزا جواد ملکى به نماز مى ایستاد و بعد برمى گشت و مشغول مباحثاتش مى شد.(43)
بانو فاطمه طباطبایى گفته است: در سال 1349 شمسى با حاج احمدآقا ازدواج کردم و در سال 1352 شمسى با همسر و فرزند نه ماهه ام به عراق رفتم. نیمه شب بود که به منزل امام (پدر همسرایشان) رسیدیم, خودشان آمدند, در را باز کردند, چند دقیقه اى به احوال پرسى گذشت و بعد نماز شب را شروع کردند, این براى من خیلى شگفت آور بود, زیرا نماز شب واجب نبود و مى توانستند قدرى دیرتر بخوانند اما با وجود این که علاقه زیادى به پسرشان, حاج احمد آقا, داشتند و چند سالى بود که از ایشان دور بودند مشغول نماز شدند بعدها پى بردم این رفتار به دلیل علاقه وافرشان به نماز بوده است.(44)
حضرت امام در نخستین شب اقامتشان در پاریس در آپارتمان کوچکى اقامت کردند, هنگام خواب به اتاق خود رفتند, ساعت دو بعد از نیمه شب که به وقت نجف چهار و به وقت تهران چهار و نیم بعد از نیمه شب بود از اتاق خود بیرون آمدند, وضو گرفتند و برگشتند, هنوز چهار ساعت به اذان صبح مانده بود, یکى از اطرافیان مى گوید: تعجب کردیم که چرا ایشان زود از خواب برخاسته اند, صبح معما حل شد, زیرا امام فرمودند: این جا چه طور است؟ دیشب هر چه نشستم که صبح شود نماز بخوانم هوا روشن نشد, مشخص گردید که ایشان به عادت هر شب مطابق با افق نجف اشرف دو ساعت به اذان صبح مانده براى نماز شب بلند شده اند, خدمتشان عرض کردیم, افق این جا با عراق دو ساعت اختلاف دارد فرمودند: بیایید ساعت مرا درست کنید.(45)
حتى در شب پرواز سرنوشت ساز دوازدهم بهمن سال 1357 شمسى این برنامه عبادى امام ترک نشد. یکى از اصحابشان که در هواپیما بوده نقل مى کند: به احترام آقا طبقه بالاى هواپیما را اختصاص به امام دادند تا در آن جا استراحت کند و کسى مزاحمشان نباشد, من جسارت کردم و گفتم بروم ببینم امام در چه حالى است, وقتى به طبقه بالا رفتم دیدم امام مشغول نمازند ودر حال ریختن اشک هستند.(46)
یک روز در قم حضرت امام بیمار شدند به دستور پزشکان مى بایست به تهران انتقال یابند, هوا بسیار سرد بود و برف مى بارید. یخ بندان عجیبى در جاده ها وجود داشت. حضرت امام با این که چندین ساعت در آمبولانس بودند به محض آن که به بیمارستان قلب تهران منتقل شدند باز هم نماز شب را به جاى آوردند.(47)
بعد از عمل جراحى هر لحظه که امام مشکل خاصى نداشتند چشمان خود را روى هم مى نهادند و مى خوابیدند حتى پزشکان به این شک مى افتادند که نکند اثر داروهاى بیهوشى است که ایشان را به این صورت در مىآورد. اما زمانى که وقت نماز شب فرامى رسید خودشان بیدار مى شدند و مى فرمودند وقت نماز است(48) و این در حالى بود که براى به خواب رفتنشان به امام دارو مى دادند اما به همان حالت عادى راس ساعت دو بعد از نیمه شب نماز شب را اقامه مى کردند و حتى شور و حال افزون ترى داشتند. یکى از نزدیکان امام نقل مى کرد وقتى وارد اتاق بیمارستان شدم ایشان را در حالت عجیبى یافتم. آن قدر گریسته بودند که تمامى چهره منورشان خیس شده بود, هنوز هم اشک هاى مبارکشان چون بارانى جارى بود و چنان با خداى خود راز ونیاز مى کردند که من تحت تاثیر قرار گرفتم, وقتى متوجه من شدند با حوله اى که بر شانه داشتند صورت خود را خشک کردند.(49)

سیاست برخاسته از دیانت
حضرت امام خمینى در کتاب ((کشف اسرار)) که در سنین جوانى و مقارن با نخستین سال هاى حکومت استبدادى محمدرضا شاه نوشتند اشاره کوتاهى به مساله نماز جمعه کردند ولى در کتاب تحریرالوسیله که در زمان تبعید به ترکیه تإلیف فرمودند به طور مشروح پیرامون آن مسائلى را ذکر کردند. ایشان در پیامى به مناسبت عید فطر سال 1358 شمسى فرموده اند:
((... اسلام دین سیاست است, دینى است که در احکام آن سیاست به وضوح دیده مى شود, هر روز اجتماعات در تمام مساجد کشورهاى اسلامى از شهرستان ها گرفته تا دهات و قرإ و قصبات چند مرتبه برپا مى شود تا این که مسلمین از احوال خودشان و حال مستضعفین اطلاع پیدا کنند و از طرفى هر هفته یک اجتماع بزرگ تشکیل مى شود تا نماز جمعه که مشتمل بر دوخطبه است و در آن باید مسائل روز و احتیاجات کشور از جهات سیاسى, اجتماعى و اقتصادى مطرح شود برپا گردد. اسلام مردم را براى مقاصد بزرگ به این اجتماعات دعوت کرده است....))(50)
همچنین امام تإکید نموده اند: نماز جمعه از اهمیت سیاسى فوق العاده اى برخوردار است و مى افزایند:
اسلام دین سیاست است و هر کس خیال کند که جداى از مسائل سیاسى است جاهل بوده و از این آیین و سیاست آگاهى ندارد. این سخن واضح و قاطع امام در احیاى نماز جمعه به عنوان تجلى ترکیب اسلام و سیاست نقش فوق العاده مهمى داشته است. در بیانى خطاب به کنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات که شرکت کنندگان آن از سوى امام پذیرفته شده بودند فرمودند:
((... نماز جمعه یکى از بزرگ ترین پدیده هاى اسلامى و یکى از مهم ترین ره آوردهاى انقلاب اسلامى ما است اگر این انقلاب اسلامى جز این نماز جمعه به ماچیز دیگرى نداده بود براى ملت ما و مسلمین کافى بود...))(51)
نخستین امام جمعه اى که از طرف حضرت امام تعیین شد مرحوم آیه الله طالقانى بود که اولین خطبه خود را در روز پنجم مرداد 1358 شمسى ایراد فرمودند. یکى از تجلیات مهم حضور دایمى مردم ایران در صحنه بعد از پیروزى انقلاب اسلامى عبارت از شرکت آنهادر نماز جمعه بود و جالب توجه است که حضرت امام تمام اقشار ملت از جمله زنان را هم به شرکت در نماز جمعه تشویق فرمودند. یکى از استفتائاتى که از ایشان شده این است که: آیا شرکت بانوان در نمازهاى جماعت یومیه و نماز جمعه کراهت دارد یا خیر؟ امام در جواب فرموده اند: کراهت ندارد بلکه در بعضى موارد مطلوب است. (52)
زهرا اشراقى (نوه امام) مى گوید آن زمان که در مراسم نماز جمعه بمب گذارى کرده بودند من هم در مراسم نماز مزبور شرکت کرده بودم. مادرم و دیگر افراد فامیل در خانه آقا بودند, چون از من خبرى نشده بود همه نگران شده بودند وقتى وارد خانه شدم, دیدم مادرم به حالت اعتراض گفت: تو چرا رفتى؟ تو که باردار بودى چرا رفتى؟ به خاطر بچه ات هم که شده نباید مى رفتى. این را هم بگویم که از قبل شایع شده بود که آن مراسم نماز را صدامیان بمباران مى کنند یا در آن بمب مى گذارند, نگرانى مادرم هم از این بابت بود. ولى امام که سر میز ناهار نشسته بودند با خنده اى به من گفتند: سالمى؟ من تشکر کردم. ایشان آهسته در گوشم گفتند: خیلى کارخوبى کردى که رفتى, خیلى از تو خوشم آمد که به چنین نمازى رفتى. (53)

حرمت مسجد
با وجود آن که حضرت امام نسبت به امور عبادى و نمازهاى واجب و مستحب اهتمام فراوان و جدى و عمیق داشت از این که به این عنوان شهرتى بیاید پرهیز داشت و یک بار شخصى به نام علیرضا آقا خانى که برادر شهید امیرحسین آقا خانى بود طى نامه اى خطاب به امام نوشت: رسم است بزرگ تر به کوچک تر هدیه مى دهد و نیز چنین مرسوم مى باشد که جواب هدیه را با هدیه مى دهند. این فرزند کوچک به طمع آن که از پدر بزرگوار خود هدیه اى دریافت کند هدیه اى ناقابل خدمت پدر عزیز خود فرستاده است ان شإالله مورد قبول واقع شود, اگر میل آن پدر مهربان بر آن قرار گرفت که فرزند کوچک خود را مورد رحمت و تفقد قرار دهند لطف فرموده عباى کهنه اى از خویش را که سال ها با آن نماز گزارده اید مرحمت فرمائید تاان شإالله حقیر نیز با آن سال ها نماز بگذارم شاید به حرمت آن عباى مقدس نماز ما هم قبول ذات اقدس احدیت قرار گیرد. حضرت امام طى نامه اى جواب وى را داد و از او و امثال این جوان تشکر کرد و پارچه اى برایش فرستاد. در نامه دفتر امام که در کنار آن پارچه مقدس بود این مطالب را مى شد خواند:
(( باسمه تعالى, جناب آقاى علیرضا آقا خانى, نامه شما و هدیه ارزشمندتان خدمت امام رسید و در مورد درخواستى که کرده بودید حضرت امام فرمودند: من عبایى که نماز بسیار در آن خوانده باشم ندارم ولى این پارچه را که براى شما فرستاده اند, فرمودند در آن زیاد نماز خوانده ام وما نیز آن را جهت شما ارسال داشتیم.)) (54)
در نجف امام اغلب نماز ظهر را در منزلشان مى خواندند و به مسجد نمى رفتند, مسجدى در نزدیکى محل اقامت ایشان بود که به مسجد ترک ها اشتهارداشت ولى آن گونه که نقل کرده اند شیخ انصارى در آن نماز مى خواند و درس مى گفت و به همین دلیل به آن مدرسه شیخ هم مى گفتند. در این مسجد مرحوم بحرالعلوم ـ ازعلماى نجف ـ نماز اقامه مى نمود و چون دچار کسالت شد دیگر به آن جا حاضر نشد هر چه خدمت امام مىآمدند که در این مسجد نماز بخوانند اخلاق و فروتنى آن بزرگوار اجازه نمى داد و قبول نمى کردند. مرحوم بحرالعلوم که مردى بزرگوار و از مشاهیر حوزه بود خودش کسى را نزد امام فرستاد, اما ایشان به منظور اجتناب از شهرت قبول نمى کردند تا آن که خود آن عالم با کهولت سنشان خدمت امام آمدند و گفتند: اگر شما نیایید من نماز نمى خوانم تااین که قبول کردند.(55)
قبل از تبعید حضرت امام صاحب یکى از کارخانه هاى بزرگ تهران مسجدى ساخته بود و از ایشان خواسته بود تا براى آن امام جماعتى مشخص کند. امام با اکراه پیشنهاد وى را پذیرفت و بعد از تعیین یک روحانى به عنوان امام جماعت آن مسجد خطاب به وى فرمودند: شما علاوه بر تبلیغ و ارشاد دوموضوع را نباید از یاد ببرید. اول این که در این مسجد نامى از من برده نشود و بعد برخورد شما با بانى مسجد به گونه اى باشد که خیال نکند چشم به ثروت او داریم. (56)
امام در یکى از سفرهایشان که مصادف با ماه رمضان بود, در مسجدى دور افتاده متروک و بسیار کوچک که بیش از یک اتاق گلى نداشت به اقامه نماز جماعت مى پرداختند, این در حالى بود که عده اى از علما به ایشان پیشنهاد کردند که در مسجد جامع شهر اقامه جماعت کنند, اما آن بزرگوار نپذیرفته و فرمودند: در مسجد جامع کسى هست که اقامه جماعت کند ولى در این جا کسى نیست, از این رو باید این مسجد را احیا کرد.(57)
امام به انجام شعائر دینى خیلى مقید بودند, به طور مثال درباره آداب مسجد آمده است که چنانچه کسى به مسجدى وارد شود مستحب است که دورکعت نماز به عنوان تحیت مسجد بخواند. امام هر وقت به مسجدى وارد مى شدند نماز تحیت را به جاى مىآوردند. مسجدى بود به نام گذر قلعه که آیه الله خوانسارى در آن جا نماز مى خواند, امام به عنوان ماموم و نمازگزار در آن حاضر مى شد و در غیاب مرحوم خوانسارى هم امامت مسجد مزبور را مى نمودند. وقتى دقت مى شد اطرافیان توجه مى کردند امام علاوه بر نافله ها نماز تحیت مسجد را هم مى خواندند.(58)
آیه الله محمدیزدى مى گوید: زمانى که حضرت امام در قم تشریف داشتند یکى از دوستان ایشان از کربلا آمده بودند اظهار علاقه کردند که به دیدنشان بروند, اتفاقا روزى که قرار شد برویم باران آمده و کوچه ها پر از گل بود. در خدمت امام با درشکه تا سر کوچه رفتیم. پسر آن آقا براى آن که راه آقا کوتاه شود راهنمایى کرد تا وارد حیاط مسجد شدیم و از مجاور مسجد از در فرعى خارج شدیم و از کوچه سر درآوردیم, بعد از پیچ و خم کوتاهى به منزل دوست امام رسیدیم و دیدار دو آشناصورت گرفت, وقتى امام برگشتند باز به در آن مسجد رسیدیم و خواستیم از همان راه برگردیم تا مسیر کوتاه شود و امام اذیت نشود اماایشان فرمودند: مسجد را نباید مسیر عبور قرار داد از کوچه برویم. گفتیم آقا گل است ناراحت مى شوید, گفتند مانعى ندارد و راهشان را گرفتند و رفتند ما هم دنبالشان راه افتادیم. (59)
حضرت امام صرف سهم مبارک امام(ع) را براى احداث مسجد اجازه نمى دادند مگر به دو شرط: یکى آن مسجد مورد نیاز باشد و دیگر آن که بودجه آن از طریق دیگرى تامین نشود. بنا به فرمایش جناب حجه الاسلام والمسلمین رحیمیان اگر سوال کننده به دو شرط مذکور توجه داشت و در متن سوال آنها را قید کرده بود مى فرمودند: ((در فرض مذکور مجازند پرداخت کنند)) اما در مورد تزئینات و تهیه لوازم غیر ضرورى و درجه دوم از قبیل سنگ ,کاشى, فرش و... معمولا به صورت مطلق اجازه صرف وجوه شرعى را نمى دادند. نمونه هاى بسیارى داشت از جمله این که یک نفر استجازه کرده بود که مبلغ سى هزار تومان بابت سهم مبارک امام براى فرش مسجدى در خیابان اباذر تهران پرداخت کنئ, فرمودند: اجازه نمى دهم. (60)
در واقع امام به شکوه معنوى و جلوه هاى باطنى مسجد و اماکن مذهبى و جلسه هاى دینى و عبادى توجه داشت. حجه الاسلام والمسلمین مهرى خاطر نشان ساخته است: روزى در نجف خدمت امام رسیدم واز مسائلى که در ترکیه بود از ایشان پرسیدم فرمودند: مسجدى در حوالى محل اقامت ما بود که روزهاى جمعه به آن مکان مى رفتیم. لااقل پنج هزار نفر در این مسجد حاضر مى شدند به قدر پنج کلمه صداى بلند کسى از این پنج هزار نفر نمى شنید و زیاد مرا در حیرت انداخته بود که چرا ما مثلا این ابهت و جلالت را حفظ نکنیم. فکر کردم اگر یک خارجى این مسجد را ببیند و بعد هم بیاید در نجف مسجد هندى را مشاهده کند بعد مسجد قم را نظاره گر باشد و نماز خواندن ما را, قطعا خواهد گفت نمازها این است نه آن که ما داریم و ما جلالت و قدر نماز را حفظ نکردیم. اگر یکى از حاضران در مسجد ترکیه مثلا درست نایستاده بود و رفیقش مى خواست به این حالى کند به اشاره به او مى گفت: عقب بیاید و انگشتانش را مقابل انگشتان دیگران قرار دهد و صف را مستقیم جلوه دهند به طورى که اگر نگاه مى کردى تمام سر انگشتان نمازگزاران مقابل هم بود. حتى به زبان به یکدیگر نمى گفتند درست قرار بگیرید این قدر با هم بیگانه بودند. امام فرمود: این موارد مرا متاثر مى کرد واز دیدن چنین برنامه هایى ناراحت مى شدم. (61)
پى نوشت ها:
1. پا به پاى آفتاب, ج 1, ص 182.
2. همان, ص 180.
3. خلوتى با خویشتن, ص 77.
4. پا به پاى آفتاب, ج 4,ص 102.
5. مجموعه مقالات کنگره بررسى اندیشه و آثار تربیتى حضرت امام خمینى, ص 387, مجله حضور, شماره اول, ص 37.
6. گل هاى باغ خاطره, ص 115.
7. همان ,ص 138.
8. پابه پاى آفتاب, ج 2,ص 152.
9.همان, ج 1,ص 247.
10.صحیفه دل ,ص 20.
11 سرگذشت هاى ویژه از زندگى امام خمینى, ج 4, ص 31.
12. سوره مومنون, آیه23.
13.مجموعه مقالات ..., ص 387و566.
14. پابه پاى آفتاب, ج 1 ,ص 322.
15. مجله نور علم, دوره سوم, شماره هفتم, ص 102.
16. خلوتى با خویشتن ,ص 16.
17.مجله زن روز, شماره 1267, خرداد 1369.
18. گلهاى باغ خاطره, ص 14.
19.پا به پاى آفتاب, ج 2, ص 259.
20. روزنامه اطلاعات, 28 خرداد 1368.
21. پا به پاى آفتاب , ج 1,ص 119.
22. محمد ناصرى, بوى عطر نماز, ص 42.
23. روزنامه کیهان, شماره 16614 و 16560.
24. همان, شماره 16612.
25. روزنامه اطلاعات شماره 21742.
26. روزنامه رسالت, شماره 3979.
27. مجله حضور, یادمان یوم الله سیزده آبان .
28. پا به پاى آفتاب, ج 2, ص 292 و ج سوم, ص 198ـ199.
29. همان, ج 3, ص 232و233.
30. در سایه آفتاب, ص 59.
31. صحیفه دل, ص 103.
32. خلوتى با خویشتن ,ص ;30 صحیفه دل, ص 117 و ویژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى, خرداد 1370.
33. بوى عطر نماز, ص 22ـ23.
34. پا به پاى آفتاب, ج 1,ص 162.
35. همان, ص 181.
36. صحیفه دل, ص 72.
37. پابه پاى آفتاب, ج 2, ص 55.
38. روزنامه جوان, شماره 73, روزنامه قدس ,شماره 3361, روزنامه کیهان, شماره هاى 16563 و 16571و روزنامه اطلاعات, شماره 21717.
39. پابه پاى آفتاب, ج 2, ص 314.
40. همان, ج 4,ص 152.
41. مجله سروش, شماره 476, تیر 1368 ه.ش و ماخذ قبل ج 1, ص 87.
42. پا به پاى آفتاب, ج1, ص157 و 142و 216.
43. مجله حوزه, شماره 32, ص 52, ماخذ قبلى, ج 3, ص49.
44. مجله دانشگاه انقلاب, شماره مسلسل 75.
45. روزنامه کیهان, شماره 16605.
46. پا به پاى آفتاب, ج 3, ص 243.
47. روزنامه کیهان, شماره 16538.
48. اظهارات غلامرضا باطنى از اعضاى تیم پزشکى حضرت امام خمینى, مجله حضور, شماره 19ص 313.
49. پا به پاى آفتاب, ج 1, ص 256 و ج2, ص 259.
50. عبادت وخود سازى (رساله نوین امام خمینى, ج اول), ترجمه و توضیح از عبدالکریم بى آزار شیرازى ,ص 103.
51. مجله حضور, شماره 20, ص 133.
52. همان, ص 136.
53. روزنامه کیهان, شماره 16598و نیز ماخذ قبل, ج 1, ص 198.
54. بوى عطر نماز, ص 35ـ36.
55. پا به پاى آفتاب, ج 2, ص 104.
56. گل هاى باغ خاطره, ص 43, و روزنامه کیهان, شماره 16602.
57.روزنامه کیهان, شماره 16583.
58. همان, شماره 16555.
59. همان, شماره 16594 و نیز پابه پاى آفتاب, ج 4, ص 331.
60. همان, شماره 16597.
61. سرگذشت هاى ویژه از زندگى امام خمینى, ج 6, ص 160ـ;161 خلوتى با خویشتنن, ص 18ـ19 و روزنامه کیهان ,شماره 16593.

تبلیغات