آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

در قرآن درباره چهارمین ویژگى بندگان خاص و ممتاز خداوند چنین مى خوانیم: ((والذین یقولون ربنا اصرف عذاب جهنم ان عذابها کان غراما ـ انها سائت مستقرا و مقاما))(1) بندگان ممتاز خداوند رحمان کسانى هستند که مى گویند پروردگارا عذاب دوزخ را از ما برطرف گردان که عذابش سخت و پردوام است ـ قطعا دوزخ جایگاه و محلى بد براى اقامت است.
خداوند در این آیه به چهارمین ویژگى بندگان ممتاز الهى اشاره کرده است که عبارت از ((خصلت خوف و خشیت از خدا)) است, به عبارت روشن تر آنها از کیفر نافرمانى خدا به شدت مى ترسند و اعتقاد راسخ دارند که نافرمانى خدا به معنى اطاعت از فرمان شیطان است و چنین کارى موجب عذاب الهى, و دخول در دوزخ خواهد شد. آنها آن چنان خائف و هراسناک از پیامدهاى گناه و عذاب دوزخ هستند که این حالت درونى خود را ابراز نموده و با کمال خضوع دست به دعا برمى دارند و از درگاه خدا مى خواهند که مشمول عذاب سخت دوزخ که براى مجرمان آماده شده ـ نشوند. آنها طبعا از عواملى که موجب عذاب است پرهیز نموده, و با اجراى فرمان الهى و انجام دستورهاى خدا, رحمت سرشار الهى را به سوى خود جلب و جذب مى کنند, و این حالت براى آنها دائمى است و لحظه اى از خوف خدا فاصله نمى گیرند. آنها وعید الهى را به شوخى نمى گیرند مثل بعضى که مست و مخمور غرور و غفلت هستند و به اصطلاح دل به دریا نمى زنند.
و نمى گویند: بادا باد, رحمت خدا وسیع است.
به این افراد که این گونه تصور مى کنند باید گفت:
اى که تو را گشته جهل مشت و گریبان
چشم بپوشیده اى ز دین و ز ایمان
هیچ نیندیشى از عذاب قیامت
هیچ نپرهیزى از شراره نیران
رفته به گوشت که کردگار کریم است
صاحب عفو است و لطف و رحمت و احسان
لیک ندانى که مى کشد سوى دوزخ
معصیت کردگار و طاعت شیطان
خوف به معنى ترس و وحشت درونى است, از این رو اهرمى درونى براى ترک گناه و هر گونه جرم محسوب مى شود, مثلا خوف و ترس از قانون, دادگاه, جریمه, زندان و تعزیرات حکومتى باعث مى شود که انسان مرتکب جرم نشود, تا مبادا گرفتار این کیفرها گردد. بنابراین خوف از خدا به معنى ترس از ذات پاک او نیست.
بلکه به معنى خوف از قانون و عدالت او است. این خوف نیز از مقایسه اعمال خود با عدل الهى حاصل مى شود, بنابراین خوف یک ناراحتى درونى از مجازاتى است که بازتات گناه و ترک اطاعت خدا مى باشد.
قرآن پیامبران را به عنوان بشیر و نذیر معرفى مى کند, یعنى آنها هم انسانها را به رحمت الهى و بهشت و پاداش هاى فراوان نوید مى دادند, و هم آنها را هشدار داده و از خطر گناه بر حذر مى داشتند.
این دو خصلت پیامبران بیانگر آن است که انسان مومن باید بین خوف و رجا باشد, هم امیدوار به رحمت الهى باشد و هم از مقام الهى بترسد. راه اعتدال همین است و اگر یک طرف را برگزیند و دیگرى را رها کند خطر آفرین است, زیرا اگر تنها امیدوار باشد, مغرور شده و به امید وسعت رحمت الهى, مرتکب هر گناهى مى شود. و اگر تنها خائف باشد, کار او به یإس و ناامیدى منتهى مى شود. و چنین حالتى, انسان را افسرده و وامانده مى کند و از نشاط, رشد و حرکت محروم مى سازد.
بر همین اساس, مطابق روایات بسیار, پیامبر (ص) و امامان(ع) فرموده اند که انسان با ایمان بین خوف و رجا زندگى مى کند و هر دو خصلت را به طور مساوى و معادل دارا مى باشد. بر همین اساس امام صادق(ع) فرمود: پدرم (امام محمدباقر) مى فرمود: ((انه لیس من عبد مومن الا و فى قلبه نوران; نور خیفه و نور رجإ, لو وزن هذا لم یزد على هذا, ولو وزن هذا لم یزد على هذا))(2) هیچ بنده مومنى نیست مگر اینکه دلش داراى دو نور است: نور ترس و نور امید. اگر هر یک از این دو در مقایسه با دیگرى سنجیده شوند هیچ کدام بر دیگرى برترى نمى یابند.
این مطلب از قرآن گرفته شده آنجا که در آیه 8 و 9 سوره زمر انسانهاى غیر مومن و مومن را مقایسه مى کند مى فرمایدکه دسته اول هنگام بلا, خائف مى شوند و هنگام نعمت مغرور و از خدا بى خبر مى گردند, ولى دسته دوم همواره خائف و امیدوار هستند, این دو دسته هرگز مساوى نیستند, بلکه دسته اول گمراه و دسته دوم در راه هدایت مى باشند, دسته دوم کسانى هستند که: ((یحذر الاخره و یرجوا رحمه ربه)) از عذاب آخرت مى ترسند و به رحمت پروردگار امیدوار مى باشند.

خوف و مراتب آن از نظر قرآن
در قرآن ارزش خوف و مراتب آن در ابعاد مختلف و در آیات متعدد بیان شده است به عنوان نمونه در آیه 16 سجده در شان مومنین راستین مى فرماید: ((تتجافى جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعا)) پهلوهاى آنها در دل شب از بسترها دور مى شود (و به پا مى خیزند و روى به درگاه خدا مىآورند) پروردگار خود را با خوف و امید مى خوانند.
این آیه نشانگر آن است که خوف و بیم موجب شب زنده دارى و ارتباط نیرومند آنها با خدا مى شود, و آنها عبادت خود را آمیخته با خوف و امید مى کنند.
و در آیه 40 و41 سوره نازعات مى خوانیم: ((و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى ـ فان الجنه هى الماوى)) و آن کس که از مقام پروردگارش بترسد, و نفس خود را از هوى باز دارد, قطعا بهشت جایگاه او است.
براساس این آیه, خوف از خدا مقدمه ترک گناه و در نتیجه پاداش بزرگ الهى یعنى بهشت خواهدبود.
این تعبیر در آیه 46 سوره الرحمن چنین آمده است: ((و لمن خاف مقام ربه جنتان)) و براى کسى که از مقام پروردگارش بترسد, دو باغ بهشتى مى باشد.
وقتى که آیات قرآن را در رابطه با ترس و هراس در برابر عظمت خداوند, مورد بررسى قرار مى دهیم مى بینیم از این خصلت با تعبیرات گوناگون سخن به میان آمده که هر کدام به درجه و مرتبه اى از ترس و هراس نسبت به انسان هاى مختلف اشاره مى کند))
مرحوم شیخ صدوق (ره) در کتاب خصال, خوف را از نظر قرآن پنج گونه دانسته و براى هر یک از آن, به ذکر آیه اى پرداخته است; آن پنج نوع عبارتند از:
1ـ خوف
2ـ خشیت
3ـ وجل
4 ـ رهبت
5ـ هیبت.
آنگاه مى گوید: خوف براى گناهکاران است. خشیت براى عالمان است. وجل (هراس دل) براى تسلیم شدگان متواضع است. رهبت براى عابدان است. و هیبت براى عارفان مى باشد.
و در توضیح مى گوید: خوف به خاطر گناهان است. خشیت همان ترس و هراس به خاطر احساس کوتاهى در انجام وظیفه است. وجل و هراس قلب به خاطر ترک خدمت است. رهبت به خاطر احساس تقصیر در عبادت مى باشد, و هیبت ترس و هراس از شکوه نامتناهى الهى به خاطر شهود حق هنگام کشف اسرار است... ))(3)
موضوع دیگر در باره مراتب خوف اینکه, خوف داراى شدت و ضعف است. هر کسى در درجه اى از خوف قرار گرفته و به تناسب آن به مقامات مى رسد. آنان که به خداوند نزدیکترند, مانند پیامبران, امامان(ع) و اولیإ خدا, خوف شدیدترى دارند; از این رو آنها در نماز و در مناجات هایشان در دل شب از خوف خدا به شدت گریه و ناله مى کردند و با قطره هاى شفاف دیدگانشان, روح و روان خود را شستشو مى نمودند, و با اشک شوق و خوف, نهایت تواضع و کمال بندگى خود را آمیخته با احساسات پرشور ابراز مى کردند. این گونه گریه به قدرى ارزشمند است که پیامبر (ص) فرمود:
((من ذرفت عیناه من خشیه الله, کان له بکل قطره من دموعه مثل جبل احد یکون فى میزانه فى الاجر))(4) کسى که چشمانش از خوف خدا پراز اشک گردد, هر قطره اشکش در قیامت در ترازوى عملش همچون سنگینى کوه احد, سنگینى دارد.
و امیر مومنان على(ع) فرمود: ((البکإ من خشیه الله مفتاح رحمه الله))(5) گریستن از خوف خدا, کلید گشایش رحمت الهى است)).

ارزش خوف در گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع)
نظر به اینکه خصلت خوف از عظمت خدا, عامل نیرومندى براى تهذیب و تکامل است, و اگر عمیق و شدید باشد هرگونه دست اندازهاى جاده کمال را از سر راه انسان برمى دارد, در گفتار پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از آن بسیار تمجید شده, و به همین اندازه نداشتن خوف نکوهش شده است. در این راستا نظر شما را به چند سخن از آنها جلب مى کنیم:
1ـ رسول خدا (ص) فرمود: ((اعلى الناس منزله عندالله اخوفهم منه))(6) ارجمندترین انسانها از نظر مقام در پیشگاه خدا, آنان هستند که بیشتر از مقام خدا هراسان هستند.
2ـ امیر مومنان على(ع) فرمود: هنگامى که قیامت برپا مى شود, منادى حق چنین ندا مى کند: ((ایها الناس ان اقربکم الیوم من الله اشدکم منه خوفا))(7) اى مردم! امروز مقرب ترین شما در پیشگاه خداوند, آن کسى است که در دنیا بیشتر از دیگران از عظمت خدا ترسان بود.
3ـ امام صادق(ع) فرمود: ((لایکون العبد مومنا حتى یکون خائفا راجیا))(8) عبد خدا به درجه کمال ایمان نمى رسد, مگر اینکه داراى دو خصلت خوف و امید باشد.
البته روشن است که خوف راستین آن است که موجب اطاعت و ترک معصیت شود, و نشانه هاى آن در عمل آشکار گردد, و گرنه خوف کاذب, پوچ و بى اثر خواهد بود., برهمین اساس, امام صادق(ع) فرمود: ((من عرف الله خاف الله, و من خاف الله سخت نفسه عن الدنیا))(9) کسى که خدا را بشناسد, از عظمت او مى ترسد و کسى که از خدا بترسد دلبستگى به دنیا نخواهد داشت.
4ـ یکى از اصحاب امام صادق(ع) مى گوید به آن حضرت عرض کردم: بعضى گناه مى کنند و مى گویند ما به رحمت خدا امیدوار هستیم! و همواره این گونه مى اندیشند تا مرگ آنها فرا مى رسد (و با این حالت مى میرند, آیا از امید خود نتیجه مى گیرند؟)
امام صادق(ع) فرمود: این گونه افراد, اشخاصى هستند که در میان آرزوها مى لولند, اینها دروغ مى گویند; اینها امیدوار نیستند, هرکس به چیزى امیدوار باشد, آن را طلب مى کند و هر که از چیزى بترسد, از آن بگریزد(اینها که چنین نیستند در حقیقت از خدا روى گردانده و به موجبات عذاب که گناهان است روى آورده اند).(10)
5 ـ امام باقر(ع) فرمود: ((لاخوف کخوف حاجز, و لا رجإ کرجإ معین))(11) هیچ خوفى, همانند خوفى که بازدارنده از گناه است, ارزش ندارد, و هیچ امیدى مانند امید کمک کننده (به توبه و عوامل نجات) ارجمند نیست.
6ـ امیر مومنان على(ع) فرمود: ((العجب ممن یخاف العقاب فلم یکف, و رجا الثواب فلم یتب))(12)
مایه تعجب است آن کسى که از عقاب الهى مى ترسد, ولى خود را از گناهان کنترل نمى کند, و نیز امید به ثواب و پاداش الهى دارد اما توبه نمى نماید!
امام حسین(ع) در فرازى از دعاهاى عرفه به خدا عرض مى کند: ((اللهم اجعلنى اخشاک کانى اراک))(13) خدایا مرا آن چنان هراسناک درگاهت قرار ده که گویى تو را مى بینم.

تجزیه و تحلیل و جمع بندى
از مطالب بالا استفاده مى کنیم که خصلت خوف, از ویژگى هاى ممتاز بندگان خاص خداوند رحمان و از ارزشهاى سازنده و والاى انسانى است خوف تنها به زبان و حالت نیست, بلکه خوف کامل آن است که آثارش در عمل دیده شود و عامل نیرومند و اهرمى قوى براى دورى از گناهان گردد. مراحل عالى خوف آن است که انسان در مناجات و راز ونیاز در دل شب, به تضرع و ناله و گریه پردازد و با نهایت خضوع, دل به خدابسته و خود را ذره اى بى مقدار در برابر مقام عظیم و نامتناهى خداوند بداند. انسان مومن هم خائف است و هم امیدوار, به طورى که این دو خصلت را به طور مساوى در وجود خود مى پروراند و با این دو پر در فضاهاى ملکوتى به پرواز در مىآید: و با این دو نور, دلش را نورانى و روح و جانش را سرشار از پاکى و صفا مى نماید.
مسإله خوف و رجا در مسایل تربیتى از ارکان و اصولآموزش است ; از این رو پیامبران هم نذیر بودند و هم بشیر. به عنوان مثال اگر معلمى در کلاس به شاگردان خود بگوید: امسال همه قبول هستید, تنها امید بدهد و آنها را نترساند, آنها مغرور شده و تصور مى کنند که همه قبول مى شوند, در نتیجه در مطالعه و بررسى درس ها, سستى و کوتاهى مى کنند. به عکس اگر معلم بگوید که امسال همه شما رفوزه هستید, با این سخن آنها را ناامید و مایوس کرده و از نشاط و شوق رشد و حرکت محروم مى سازد ; در نتیجه باز آنها از مطالعه و بررسى درسها روى مى گردانند و پویایى و پایایى را از دست خواهند داد. معلم دانا و خردمند آن است که هم نذیر باشد و هم بشیر. هم امید بدهد و هم بترساند و شاگردان را در میان این دو خصلت (مثل دو الکتریسیته منفى و مثبت در جهان طبیعت) قرار دهد که تعادل و آمیختگى آنها, موجب حرکت و شور و شوق و نورانیت گردد.
مساله تعادل خوف و رجا به قدرى مهم است که در روایات اسلامى, مساله ناامیدى که ضد رجإ است و همچنین احساس ایمنى از عذاب الهى که ضد خوف است, به عنوان دو گناه از گناهان کبیره عنوان شده است. چنان که در روایت صحیح نقل شده:(( عمروبن عبید)) نزد امام صادق(ع) آمد وعرض کرد: مى خواهم گناهان کبیره را که در قرآن ذکر شده بدانم, امام صادق (ع) نوزده گناه برشمرد و براى هر یک از آنها آیه اى از قرآن به عنوان شاهد ذکر کرد, احساس ایمنى از عذاب الهى و همچنین ناامیدى را به عنوان دو گناه از این نوزده گناه برشمرد و چنین فرمود: ((بعد از شرک به خدا (دومین گناه کبیره) یاس و نومیدى از رحمت خدااست, چنان که خداوند مى فرماید: ((انه لایباس من روح الله الا القوم الکافرون))(14) کسى جز مردم کافر از رحمت خدا نومید نشود.
سپس فرمود بعداز آن (یعنى سومین گناه کبیره) احساس ایمنى از مکر و عذاب خدا است (یعنى عدم خوف از خداست)
چنان که قرآن مى فرماید: ((فلا یامن مکرالله الا القوم الخاسرون))(15) کسى جز مردم زیانکار از مکر و عذاب خدا ایمن نمى شود.(16)
این گفتار را با ماجراى معروف زیر که نشانگر خوف امام حسن مجتبى(ع), به یاد حوادث پر وحشت قیامت است پایان مى دهیم:
امام حسن(ع) در ساعات آخر عمر از خوف خدا مى گریست. یکى از حاضران پرسید: ((اى پسر رسول خدا! تو که در پیشگاه خدا داراى مقام بسیار ارجمندى هستى, و پیامبر (ص) در شان تو بسیار سخن فرموده است, بیست بار به مکه براى انجام حج پیاده رفته اى, سه بار همه اموالت را در راه خدا به مستمندان داده اى, بنابر این (سفرمرگ براى تو سفر مبارک است) چرا گریه مى کنى؟))
امام حسن(ع) در پاسخ فرمود:
((انما ابکى لخصلتین: لهول المطلع و فراق الاحبه)) بدان که براى دو موضوع گریه مى کنم:
1ـ براى وحشت روز قیامت که هر کس به اطراف سر مى کشد تا از اوضاع اطلاع یابد و راه نجاتى پیدا کند
2ـ براى جدایى از دوستان.(17)

پى نوشت ها:
1. فرقان (25) آیه 65 و 66.
2. محدث کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 71.
3. شیخ صدوق, خصال, ج 1, ص 282.
4. علامه مجلسى, بحارالانوار, ج 93, ص 334.
5. غرر الحکم.
6. بحارالانوار, ج 77, ص 180.
7. همان, ج 78, ص 41.
8. بحار الانوار, ج 70, ص 392.
9. محدث کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 68.
10. همان.
11. بحارالانوار, ج 78, ص 164.
12. همان, ج 77, ص 237.
13. مفاتیح الجنان, دعاى عرفه.
14. یوسف (12) آیه 78.
15. اعراف (7) آیه 99.
16. اصول کافى, ج 2, ص 285.
17. امالى شیخ صدوق, مجلس 39, حدیث 9.

تبلیغات