علـــى ، برترین و والاترین انسان
آرشیو
چکیده
متن
آخرین ساعات بیست و یکم ماه رمضان, لحظات آخر عمر على را اعلام مى دارد. على کعبه آمال عارفان و قبله ناسکان و زاهدان و الگوى اولیاى خدا; على آینه تمام نماى رسول خدا و مجمع همه فضائل و کمالات انسانى. رادمردى که علمش و اخلاقش و منشش و شجاعتش و کرامتش و زهدش و جوانمردیش و سخاوتش زبانزد خاص و عام , دشمن و دوست, کافر و مسلمان مى باشد, به دست شقى ترین مردم , در پگاه نوزدهم رمضان ـ شب قدر اولیإ ـ با شمشیر زهرآگین ضربه مى خورد و پس از دو روز, سرانجام به لقإ محبوب مى رسد و از رنجهاى دنیا آسوده مى شود.
آنچه مایه تعجب است, این که چقدر باید شقاوت و سنگدلى در قاتلین على وجود داشته باشد که چنان شخصیت والایى و انسان کاملى را به قتل برسانند؟ آیا آن همه سخنان درربار پیامبر را در شإن على نشنیده بودند ؟ چرا ؟ شنیدند و از نزدیک شاهد آن بودند ولى چون بصیرت نداشتند , ترتیب اثر نمى دادند. شناخت على ایمان و تقوا مى خواهد و آنان از ایمان تهى بودند و بویى از تقوا به مشامشان نخورده بود. ((یا على لا یحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق)) اى على! دوستت ندارد جز مومن و دشمنت نمى دارد جز منافق و چه زیادند آن منافقان کوردل که در تمام مدت چهار سال خلافت امیرالمومنین با او جنگیدند و کارزار کردند. برخى به خاطر دشمنیهاى دیرینه و براى انتقام از کشته شدن پدران و اجدادشان با شمشیر ذوالفقار و برخى به خاطر حب جاه و مقام ولى آنچه از همه دردناکتر است آنان که به خاطر رسیدن به منصب با على مى جنگیدند در حالى که همان ها در رکاب رسول خدا (ص) کارزار کرده بودند و روزى شمشیرشان اسلام را یارى مى داد , طلحه ها و زبیرها ! این ها دل على را بیش از دیگران آزرده مى کردند و او را رنج مى دادند . مى گویند وقتى حضرت , شمشیر زبیر را پس از به هلاکت رسیدنش مشاهده کرد , متاثر شد و شاید هم گریست زیرا باور نمى کرد چنین مدافعى از اسلام , روزى بر مجسمه اسلام حقیقى و بر قرآن ناطق شمشیر بکشد و در لشکر دشمنان اسلام درآید.
یکى از پژوهشگران اسلامى معتقد است که بیشتر روایاتى که از رسول خدا (ص) درباره على علیه السلام نقل شده , مربوط مى شود به سال آخر عمر آن حضرت.
آرى! پیامبر(ص) خود مى دید که برادرش و وصیش و جانشینش و نور دیده اش, پس از او, گرفتار چه جانوران خونآشامى مى شود. رسول خدا مشاهده مى کرد که پس از رحلتش, براى بیعت گرفتن از على در خانه دخترش را مى سوزانند و او را بین در و دیوار فشار مى دهند . پیامبر خوب مى دانست که این سست عنصران بى وفا , پیش از خشک شدن آب غسل بدن مطهرش , توطئه مى کنند و على را خانه نشین مى نمایند و با زور سرنیزه , یاران على را به بیعت وامى دارند و سپس با على آن کار مى کنند که تاریخ را براى همیشه ننگین ساخته است ولى على علیه السلام همچون در شهوارى در تاریخ اسلام مى درخشد و تابش نور وجود مقدسش تا قیام قیامت , قلب حق جویان و خدا خواهان را فروغى جاودانه مى بخشد.
در کتاب خصائص نسایى, ص8, آمده است: روزى که على علیه السلام به شهادت رسید, امام حسن مجتبى علیه السلام عمامه اى سیاه پوشیده بود, مردم را جمع کرد و خطبه اى خواند , در آن خطبه فرمود: ((لقد قتلتم بالامس رجلا ما سبقه الاولون و لایدرکه الاخرون و ان رسول الله صلى الله علیه و آله قال : لاعطین الرایه غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله و یقاتل و جبریل عن یمینه و میکائیل عن یساره ثم لا ترد رایته حتى یفتح الله علیه)) اى مردم! دیروز رادمردى را به قتل رساندید که در گذشته کسى به مقامش نائل نیامده و در آینده احدى به او نمى رسد و همانا رسول خدا درباره اش فرمود: فردا پرچم را به دست رادمردى مى دهم که خدا و رسولش را دوست مى دارد و خدا و رسولش او را دوست مى دارند . او هنگامى که جنگ مى کرد جبرئیل در طرف راستش و میکائیل در طرف چپش قرار داشتند و بازنمى گشت جز آنکه با فتح و پیروزى همراه باشد. این روایت را بسیارى دیگر از علما و مورخان اهل سنت مانند صاحب ((کنزل العمال)) و نویسنده ((ذخائر العقبى)) و هیثمى در مجمعش نقل کرده اند. جالب اینجاست که حضرت مجتبى خطاب به مردم مى کند و مى فرماید: کسى را به قتل رساندید ! در این جمله خطاب به یک نفر نیست , گویا افراد زیادى در قتل على دست داشتند و یا منتظر مرگش بودند زیرا او تا زنده بود , هرگز اجازه نمى داد شب پرگان و خفاشان به پرواز درآیند و همه جا را آلوده نمایند . تا على زنده بود هرگز نمى گذاشت روبه صفتان منافق زمام امور امت اسلامى را به دست بگیرند و اگر آن سالیان دراز پس از رحلت پیامبر, صبر کرد به خاطر قرآن و حفظ کیان اسلام بود وگرنه خود مى فرماید : به خدا قسم اگر تمام اعراب براى کارزار با من گردهم آیند, من از میدان فرار نمى کنم و آخرین آنان را با همان جرعه اى که به اولینشان دادم , به دوزخ مى فرستم .. و در خطبه شقشقیه , پس از درد دل کردن با مردم و اعلام مظلومیتش مى فرماید : راه چاره اى جز صبر و شکیبایى نداشتم , پس دیدم صبر کردن با عقل سازگارتر است , صبر کردم در حالى که خار در دیده و استخوان در گلویم گیر کرده بود.
شگفتا ! على با آن مقام والا که همه از او سراغ داشتند و خوب او را مى شناختند , چگونه با او دشمنى مى کردند و او را مىآزردند.
اکنون با شما عزیزان میل دارم مرورى کوتاه بر برخى از روایات رسول خدا(ص) در دشمنى اهل بیت, از کتابهاى اهل سنت بنمایم تا معلوم شود چقدر آن جاهلان از خدا بى خبر, سنگدل و وحشى بودند. کافى است که خداوند از زبان پیامبرش در قرآن به آنها اعلام مى داشت که چیزى در ازاى رسالتم از شما نمى خواهم جز مودت و محبت با اهل بیتم و با این حال, از نخستین ساعت رحلت پیامبر با تمام بى ادبى و نامردى , بدترین برخوردهاى وحشیانه با اهل بیت رسول خدا داشتند . رویشان سیاه باد.
زمخشرى در تفسیرش ذیل آیه شریفه ((قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموده فى القربى)) از رسول خدا (ص) نقل مى کند که فرمود: ((حرمت الجنه على من ظلم اهل بیتى و آذانى فى عترتى)) بهشت حرام است بر کسى که اهل بیتم را مورد ستم قرار دهد و مرا در عترتم آزار دهد.
در صواعق المحرقه ابن حجر ص143, آمده است: ((من سب اهل بیتى فانما یرتد عن الله والاسلام و من آذانى فى عترتى فعلیه لعنه الله, و من آذانى فى عترتى فقد آذى الله. ان الله حرم الجنه على من ظلم اهل بیتى إو قاتلهم او اعان علیهم او سبهم)).
هر که اهل بیتم را دشنام دهد از خدا و اسلام برگشته و مرتد مى شود. هر که با ستم به عترتم مرا بیازارد, بیگمان خدا را اذیت کرده و همانا خداى عز و جل بهشت را حرام کرده است بر کسى که به اهل بیتم ظلم روا دارد یا با آنها کارزار کند یا آنان را دشنام دهد.
در مجمع هیثمى ج9, ص172 به نقل از جابر بن عبدالله انصارى آمده است که رسول خدا خطبه اى خواند و در آن فرمود:
اى مردم ! هر که ما اهل بیت را دشمن بدارد , خداوند در روز قیامت او را یهودى وارد محشر مى کند . عرض کردم یا رسول الله! هرچند نماز خوانده و روزه گرفته باشد ؟ حضرت فرمود : هر چند نماز بخواند و روزه بگیرد و ادعاى اسلام کند.
در ذخائر العقبى طبرى آمده است: حضرت رسول روزى با خشم و عصبانیت فرمود: ((ما بال اقوام یوذوننى فى قرابتى , من آذى قرابتى فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله))
چه شده است برخى از گروههاى مردم را که در مورد خویشانم , مرا مىآزارند , هان ! هر که خویشان و اهل بیتم را اذیت کند , بى گمان مرا اذیت کرده و هرکه مرا اذیت کند , قطعا خدا را اذیت کرده است.
زمخشرى در تفسیر کشافش طى یک حدیث طولانى از حضرت رسول(ص) آورده است: ((إلا و من مات على بغض آل محمد جإ یوم القیامه مکتوبا بین عینیه آیس من رحمه الله, إلا و من مات على بغض آل محمد مات کافرا, إلا و من مات على بغض آل محمد لم یشم رائحه الجنه)).
هان ! هرکه با دشمنى آل محمد از دنیا برود روز قیامت بگونه اى وارد محشر مى شود که در میان دو دیدگانش نوشته شده باشد: این از رحمت خدا نومید است . هان ! هرکه بر دشمنى آل محمد از دنیا برود , کافر از دنیا رفته است . هان ! هر که بر دشمنى آل محمد بمیرد , هرگز بوى بهشت به مشامش نمى رسد.
این نمونه اى بود از خروار روایتهایى که در این زمینه آمده است و همه را اهل سنت در کتابهاى معتبر خود نقل کرده اند و قطعا پیامبر در موارد مختلف و به مناسبت هاى گوناگون این مطالب را بیان فرموده که تمام مردم بشنوند و عبرت بگیرند و جائى براى هیچ تاویل و تفسیر به راى نماند , با این حال مى بینیم نه تنها با على جنگیدند که سالهاى طولانى ـ حتى پس از شهادت آن حضرت ـ در نمازها و بر روى منابر و در مجالس و محافل خود , او را آشکارا لعن و شتم مى کردند.
چه خبر است؟! راستى اگر رسول خدا سفارش کرده بود که با على دشمنى و بدرفتارى کنید, گمان نمى کنم بیش از این مى توانستند با او دشمنى و عداوت کنند. ولى در جایى که رسول خدا مى فرماید: ((على خیر البشر فمن امترى فقد کفر)) على بهترین مردم است و هر که در این سخن تردید کند کافر است و در جائى که على را صدیق اکبر و فاروق اعظم مى نامد و در جائى که به على مى فرماید: ((من اطاعک فقد اطاعنى و من عصاک فقد عصانى و من عصانى فقد عصى الله)) هر که تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که با تو دشمنى ورزد با من دشمنى کرده و هر که مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است.
و در جائى که مى فرماید: ((اوحى الى فى على ثلاث : انه سید المسلمین و امام المتقین و قائد الغر المحجلین)) درباره على به من سه مطلب از خداوند رسیده و وحى شده است : همانا او سرور مسلمانان و پیشواى تقواپیشگان و رهبر مومنان است.
و در جایى که مى فرماید: ((النظر الى وجه على عباده)) نگاه کردن به سیماى مبارک على عبادت است. و در جایى که مى فرماید: ((من اراد ان ینظر الى ابراهیم فى حلمه و الى نوح فى حکمه و الى یوسف فى جماله , فلینظر الى على بن ابى طالب)) هر که خواست به ابراهیم در بردباریش و به نوح در داوریش و به یوسف در زیبائیش بنگرد , پس باید به على بن ابى طالب بنگرد.
و در جایى که به على مى فرماید: ((إنت سید فى الدنیا و سید فى الاخره , حبیبک حبیبى و حبیبى حبیب الله و عدوک عدوى و عدوى عدو الله و الویل لمن ابغضک من بعدى)) یا على تو در دنیا و آخرت سید و سرور تمام انسانهائى , دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من دوستدار خدا است . دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خدا است . و واى به حال کسى که بعد از من با تو دشمنى کند.
با این همه سخنان شیوا و روشن پیامبر, آیا جایى براى کسى مى ماند که با على بستیزد یا کارزار کند یا او را دشمن بدارد و یا حقش را غصب کند؟ نه به خدا قسم ولى آنچنان دنیا در دیدگان دنیاپرستان جلوه کرده بود, که همه چیز را فراموش کردند و آنقدر با على دشمنى ورزیدند که کسى در تاریخ نظیر آن را ندیده است. نه تنها با خود او که با فرزندانش نیز ـ به خاطر دشمنى با على ـ جنگیدند و قتل عام کردند ( به حضرت سید الشهدا علیه السلام مى گفتند : ((انما نقاتلک بغضا لابیک)) !! به خاطر دشمنى با پدرت تورا مى کشیم.
به امید آنکه به زودى منتقم واقعى از پشت پرده هاى غیبت به در آید و از دشمنان على با ذوالفقار على انتقام بگیرد و دوستان على را شاد کند.
فرا رسیدن شهادت مولاى متقیان امیر مومنان علیه السلام را به مقام والاى ولى الله الاعظم ارواحنا فداه و تمام شیعیان و پیروانش تسلیت عرض مى کنیم . عظم الله اجورکم بشهاده مولانا امیر المومنین علیه السلام
آنچه مایه تعجب است, این که چقدر باید شقاوت و سنگدلى در قاتلین على وجود داشته باشد که چنان شخصیت والایى و انسان کاملى را به قتل برسانند؟ آیا آن همه سخنان درربار پیامبر را در شإن على نشنیده بودند ؟ چرا ؟ شنیدند و از نزدیک شاهد آن بودند ولى چون بصیرت نداشتند , ترتیب اثر نمى دادند. شناخت على ایمان و تقوا مى خواهد و آنان از ایمان تهى بودند و بویى از تقوا به مشامشان نخورده بود. ((یا على لا یحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق)) اى على! دوستت ندارد جز مومن و دشمنت نمى دارد جز منافق و چه زیادند آن منافقان کوردل که در تمام مدت چهار سال خلافت امیرالمومنین با او جنگیدند و کارزار کردند. برخى به خاطر دشمنیهاى دیرینه و براى انتقام از کشته شدن پدران و اجدادشان با شمشیر ذوالفقار و برخى به خاطر حب جاه و مقام ولى آنچه از همه دردناکتر است آنان که به خاطر رسیدن به منصب با على مى جنگیدند در حالى که همان ها در رکاب رسول خدا (ص) کارزار کرده بودند و روزى شمشیرشان اسلام را یارى مى داد , طلحه ها و زبیرها ! این ها دل على را بیش از دیگران آزرده مى کردند و او را رنج مى دادند . مى گویند وقتى حضرت , شمشیر زبیر را پس از به هلاکت رسیدنش مشاهده کرد , متاثر شد و شاید هم گریست زیرا باور نمى کرد چنین مدافعى از اسلام , روزى بر مجسمه اسلام حقیقى و بر قرآن ناطق شمشیر بکشد و در لشکر دشمنان اسلام درآید.
یکى از پژوهشگران اسلامى معتقد است که بیشتر روایاتى که از رسول خدا (ص) درباره على علیه السلام نقل شده , مربوط مى شود به سال آخر عمر آن حضرت.
آرى! پیامبر(ص) خود مى دید که برادرش و وصیش و جانشینش و نور دیده اش, پس از او, گرفتار چه جانوران خونآشامى مى شود. رسول خدا مشاهده مى کرد که پس از رحلتش, براى بیعت گرفتن از على در خانه دخترش را مى سوزانند و او را بین در و دیوار فشار مى دهند . پیامبر خوب مى دانست که این سست عنصران بى وفا , پیش از خشک شدن آب غسل بدن مطهرش , توطئه مى کنند و على را خانه نشین مى نمایند و با زور سرنیزه , یاران على را به بیعت وامى دارند و سپس با على آن کار مى کنند که تاریخ را براى همیشه ننگین ساخته است ولى على علیه السلام همچون در شهوارى در تاریخ اسلام مى درخشد و تابش نور وجود مقدسش تا قیام قیامت , قلب حق جویان و خدا خواهان را فروغى جاودانه مى بخشد.
در کتاب خصائص نسایى, ص8, آمده است: روزى که على علیه السلام به شهادت رسید, امام حسن مجتبى علیه السلام عمامه اى سیاه پوشیده بود, مردم را جمع کرد و خطبه اى خواند , در آن خطبه فرمود: ((لقد قتلتم بالامس رجلا ما سبقه الاولون و لایدرکه الاخرون و ان رسول الله صلى الله علیه و آله قال : لاعطین الرایه غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله و یقاتل و جبریل عن یمینه و میکائیل عن یساره ثم لا ترد رایته حتى یفتح الله علیه)) اى مردم! دیروز رادمردى را به قتل رساندید که در گذشته کسى به مقامش نائل نیامده و در آینده احدى به او نمى رسد و همانا رسول خدا درباره اش فرمود: فردا پرچم را به دست رادمردى مى دهم که خدا و رسولش را دوست مى دارد و خدا و رسولش او را دوست مى دارند . او هنگامى که جنگ مى کرد جبرئیل در طرف راستش و میکائیل در طرف چپش قرار داشتند و بازنمى گشت جز آنکه با فتح و پیروزى همراه باشد. این روایت را بسیارى دیگر از علما و مورخان اهل سنت مانند صاحب ((کنزل العمال)) و نویسنده ((ذخائر العقبى)) و هیثمى در مجمعش نقل کرده اند. جالب اینجاست که حضرت مجتبى خطاب به مردم مى کند و مى فرماید: کسى را به قتل رساندید ! در این جمله خطاب به یک نفر نیست , گویا افراد زیادى در قتل على دست داشتند و یا منتظر مرگش بودند زیرا او تا زنده بود , هرگز اجازه نمى داد شب پرگان و خفاشان به پرواز درآیند و همه جا را آلوده نمایند . تا على زنده بود هرگز نمى گذاشت روبه صفتان منافق زمام امور امت اسلامى را به دست بگیرند و اگر آن سالیان دراز پس از رحلت پیامبر, صبر کرد به خاطر قرآن و حفظ کیان اسلام بود وگرنه خود مى فرماید : به خدا قسم اگر تمام اعراب براى کارزار با من گردهم آیند, من از میدان فرار نمى کنم و آخرین آنان را با همان جرعه اى که به اولینشان دادم , به دوزخ مى فرستم .. و در خطبه شقشقیه , پس از درد دل کردن با مردم و اعلام مظلومیتش مى فرماید : راه چاره اى جز صبر و شکیبایى نداشتم , پس دیدم صبر کردن با عقل سازگارتر است , صبر کردم در حالى که خار در دیده و استخوان در گلویم گیر کرده بود.
شگفتا ! على با آن مقام والا که همه از او سراغ داشتند و خوب او را مى شناختند , چگونه با او دشمنى مى کردند و او را مىآزردند.
اکنون با شما عزیزان میل دارم مرورى کوتاه بر برخى از روایات رسول خدا(ص) در دشمنى اهل بیت, از کتابهاى اهل سنت بنمایم تا معلوم شود چقدر آن جاهلان از خدا بى خبر, سنگدل و وحشى بودند. کافى است که خداوند از زبان پیامبرش در قرآن به آنها اعلام مى داشت که چیزى در ازاى رسالتم از شما نمى خواهم جز مودت و محبت با اهل بیتم و با این حال, از نخستین ساعت رحلت پیامبر با تمام بى ادبى و نامردى , بدترین برخوردهاى وحشیانه با اهل بیت رسول خدا داشتند . رویشان سیاه باد.
زمخشرى در تفسیرش ذیل آیه شریفه ((قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموده فى القربى)) از رسول خدا (ص) نقل مى کند که فرمود: ((حرمت الجنه على من ظلم اهل بیتى و آذانى فى عترتى)) بهشت حرام است بر کسى که اهل بیتم را مورد ستم قرار دهد و مرا در عترتم آزار دهد.
در صواعق المحرقه ابن حجر ص143, آمده است: ((من سب اهل بیتى فانما یرتد عن الله والاسلام و من آذانى فى عترتى فعلیه لعنه الله, و من آذانى فى عترتى فقد آذى الله. ان الله حرم الجنه على من ظلم اهل بیتى إو قاتلهم او اعان علیهم او سبهم)).
هر که اهل بیتم را دشنام دهد از خدا و اسلام برگشته و مرتد مى شود. هر که با ستم به عترتم مرا بیازارد, بیگمان خدا را اذیت کرده و همانا خداى عز و جل بهشت را حرام کرده است بر کسى که به اهل بیتم ظلم روا دارد یا با آنها کارزار کند یا آنان را دشنام دهد.
در مجمع هیثمى ج9, ص172 به نقل از جابر بن عبدالله انصارى آمده است که رسول خدا خطبه اى خواند و در آن فرمود:
اى مردم ! هر که ما اهل بیت را دشمن بدارد , خداوند در روز قیامت او را یهودى وارد محشر مى کند . عرض کردم یا رسول الله! هرچند نماز خوانده و روزه گرفته باشد ؟ حضرت فرمود : هر چند نماز بخواند و روزه بگیرد و ادعاى اسلام کند.
در ذخائر العقبى طبرى آمده است: حضرت رسول روزى با خشم و عصبانیت فرمود: ((ما بال اقوام یوذوننى فى قرابتى , من آذى قرابتى فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله))
چه شده است برخى از گروههاى مردم را که در مورد خویشانم , مرا مىآزارند , هان ! هر که خویشان و اهل بیتم را اذیت کند , بى گمان مرا اذیت کرده و هرکه مرا اذیت کند , قطعا خدا را اذیت کرده است.
زمخشرى در تفسیر کشافش طى یک حدیث طولانى از حضرت رسول(ص) آورده است: ((إلا و من مات على بغض آل محمد جإ یوم القیامه مکتوبا بین عینیه آیس من رحمه الله, إلا و من مات على بغض آل محمد مات کافرا, إلا و من مات على بغض آل محمد لم یشم رائحه الجنه)).
هان ! هرکه با دشمنى آل محمد از دنیا برود روز قیامت بگونه اى وارد محشر مى شود که در میان دو دیدگانش نوشته شده باشد: این از رحمت خدا نومید است . هان ! هرکه بر دشمنى آل محمد از دنیا برود , کافر از دنیا رفته است . هان ! هر که بر دشمنى آل محمد بمیرد , هرگز بوى بهشت به مشامش نمى رسد.
این نمونه اى بود از خروار روایتهایى که در این زمینه آمده است و همه را اهل سنت در کتابهاى معتبر خود نقل کرده اند و قطعا پیامبر در موارد مختلف و به مناسبت هاى گوناگون این مطالب را بیان فرموده که تمام مردم بشنوند و عبرت بگیرند و جائى براى هیچ تاویل و تفسیر به راى نماند , با این حال مى بینیم نه تنها با على جنگیدند که سالهاى طولانى ـ حتى پس از شهادت آن حضرت ـ در نمازها و بر روى منابر و در مجالس و محافل خود , او را آشکارا لعن و شتم مى کردند.
چه خبر است؟! راستى اگر رسول خدا سفارش کرده بود که با على دشمنى و بدرفتارى کنید, گمان نمى کنم بیش از این مى توانستند با او دشمنى و عداوت کنند. ولى در جایى که رسول خدا مى فرماید: ((على خیر البشر فمن امترى فقد کفر)) على بهترین مردم است و هر که در این سخن تردید کند کافر است و در جائى که على را صدیق اکبر و فاروق اعظم مى نامد و در جائى که به على مى فرماید: ((من اطاعک فقد اطاعنى و من عصاک فقد عصانى و من عصانى فقد عصى الله)) هر که تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که با تو دشمنى ورزد با من دشمنى کرده و هر که مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است.
و در جائى که مى فرماید: ((اوحى الى فى على ثلاث : انه سید المسلمین و امام المتقین و قائد الغر المحجلین)) درباره على به من سه مطلب از خداوند رسیده و وحى شده است : همانا او سرور مسلمانان و پیشواى تقواپیشگان و رهبر مومنان است.
و در جایى که مى فرماید: ((النظر الى وجه على عباده)) نگاه کردن به سیماى مبارک على عبادت است. و در جایى که مى فرماید: ((من اراد ان ینظر الى ابراهیم فى حلمه و الى نوح فى حکمه و الى یوسف فى جماله , فلینظر الى على بن ابى طالب)) هر که خواست به ابراهیم در بردباریش و به نوح در داوریش و به یوسف در زیبائیش بنگرد , پس باید به على بن ابى طالب بنگرد.
و در جایى که به على مى فرماید: ((إنت سید فى الدنیا و سید فى الاخره , حبیبک حبیبى و حبیبى حبیب الله و عدوک عدوى و عدوى عدو الله و الویل لمن ابغضک من بعدى)) یا على تو در دنیا و آخرت سید و سرور تمام انسانهائى , دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من دوستدار خدا است . دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خدا است . و واى به حال کسى که بعد از من با تو دشمنى کند.
با این همه سخنان شیوا و روشن پیامبر, آیا جایى براى کسى مى ماند که با على بستیزد یا کارزار کند یا او را دشمن بدارد و یا حقش را غصب کند؟ نه به خدا قسم ولى آنچنان دنیا در دیدگان دنیاپرستان جلوه کرده بود, که همه چیز را فراموش کردند و آنقدر با على دشمنى ورزیدند که کسى در تاریخ نظیر آن را ندیده است. نه تنها با خود او که با فرزندانش نیز ـ به خاطر دشمنى با على ـ جنگیدند و قتل عام کردند ( به حضرت سید الشهدا علیه السلام مى گفتند : ((انما نقاتلک بغضا لابیک)) !! به خاطر دشمنى با پدرت تورا مى کشیم.
به امید آنکه به زودى منتقم واقعى از پشت پرده هاى غیبت به در آید و از دشمنان على با ذوالفقار على انتقام بگیرد و دوستان على را شاد کند.
فرا رسیدن شهادت مولاى متقیان امیر مومنان علیه السلام را به مقام والاى ولى الله الاعظم ارواحنا فداه و تمام شیعیان و پیروانش تسلیت عرض مى کنیم . عظم الله اجورکم بشهاده مولانا امیر المومنین علیه السلام