آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

در همه عبادت ها, نیت را مى توان روح و قلب عبادت دانست, چرا که هر عبادتى باید با نیت و قصد قربه الى الله انجام شود; از این بالاتر, نیت به قدرى مهم است و نقش اساسى در تغییر و تحول دارد که حتى اگر امور غیر عبادى را با نیت صحیح الهى انجام دهیم, همان امور, عبادت خواهد شد, از این رو پیامبر اکرم(ص) در نصایح خود به ابوذر فرمود: ((یا اباذر لیکن لک فى کل شىء نیه حتى فى النوم والاکل(1); اى ابوذر! باید براى هر چیزى حتى خوابیدن و خوردن داراى نیت باشى.))
نیت خوب و براى خدا, به عمل ارزش مى دهد, و هر قدر که نیت خالص تر و جامع تر باشد, ارزش عمل بیشتر خواهد شد, و به عکس نیت ناصحیح و آلوده, و یا ریا آلود, عمل را ـ گرچه ظاهرى نیک داشته باشد ـ تباه و فاقد ارزش مى کند, بر همین اساس رسول اکرم (ص) فرمود: ((انما الاعمال بالنیات(2); همانا کردارها بستگى به نیت ها دارند.))
به طور کلى همه عبادت ها بدون نیت باطل اند, و هرگاه نیت عبادت, آمیخته با ریا باشد آن عبادت, باطل خواهد بود. نیت در نماز رکن اول آن است که گرچه از روى فراموشى ترک گردد, نماز باطل است. کوتاه سخن آن که ((صدق نیت)) روح و قلب عبادت است, و با رفتن این نیت, آن عبادت پیکرى بى روح و بى خاصیت خواهدشد, چنان که سعدى گوید:
سجده آن نیست که بر خاک نهى پیشانى
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانى نیست
براى این که به اهمیت نیت از دیدگاه اسلام پى ببریم به نقل دو روایت اکتفا مى کنیم:
1ـ رسول اکرم (ص) فرمود: ((یحشرالناس على نیاتهم(3); انسان ها در قیامت بر اساس نیت هاى خود محشور مى شوند.))
2ـ امام صادق (ع) فرمود: ((دوزخیان از این رو جاودانه در دوزخند, که نیت داشتند اگر در دنیا جاودان بمانند همیشه نافرمانى خداکنند, و بهشتیان از این رو در بهشت جاودان باشند که نیت داشتند اگر در دنیا باقى بمانند همیشه اطاعت خدا کنند, پس این دسته و آن دسته به خاطر نیت خود, جاودانى شدند.))(4)
3ـ نیز فرمود: ((بنده مومن فقیر مى گوید: پروردگارا به من مال و ثروت بده تا احسان و کارهاى نیک کنم, و چون خداوند صدق و راستى نیت او را بداند, براى او همان پاداش را مى نویسد, که اگر انجام مى داد مى نوشت.)) (5)
4ـ پس از جنگ جمل, و پیروزى سپاه امیرمومنان على (ع) بر سپاه دشمن, شخصى از یاران آن حضرت به محضرش آمد و عرض کرد:
((اى کاش برادرم در این جنگ حاضر بود و این پیروزىها را مى دید و از پاداش این جهاد بهره مند مى گردید.))
حضرت على (ع) به او فرمود: ((آیا قصد و خواسته برادرت این بود که ما پیروز شویم؟)) او عرض کرد: آرى. فرمود: ((فقد شهدنا; بنابر این او نیز در این نبرد با ما بوده و شرکت داشته است.)) (6)
5 ـ در جنگ احد یکى از مسلمانان به نام ((قزمان)) در سپاه اسلام در رکاب پیامبر (ص) با دشمنان مى جنگید و بسیار عالى و شجاعانه نبرد مى کرد, به طورى که شش یا هفت نفر از دشمن را کشت, وى در این نبرد جراحات سنگینى برداشت. او را براى مداوا به منزل بردند, یکى از مسلمانان به محضر رسول خدا (ص) آمد و از شجاعت ها و جانبازىهاى ((قزمان)) سخن گفت و او را ستود, ولى پیامبر (ص) به جاى تمجید از او فرمود: ((او اهل دوزخ است)). آن مسلمان خبرآورنده که از راز موضوع اطلاع نداشت, از سخن پیامبر (ص) تعجب کرد.
((قزمان)) در خانه خود بسترى شد, بسیارى تصور مى کردند او در بستر شهادت قرار گرفته و به زودى به فیض عظماى شهادت نایل مى شود. تا این که روزى جمعى از مسلمانان به خانه او آمده, پس از احوال پرسى به او گفتند: ((مژده باد به تو! بهشت و رضوان خدا, چرا که در راه خیر در میدان جنگ با دشمنان متحمل آن همه زخم و رنج و زحمت شدى.))
((قزمان)) که تا آن وقت ماهیت خود را نشان نداده بود و نیتش را آشکار نساخته بود, گفت: ((براى چه مرا مژده مى دهید, سوگند به خدا من براى حفاظت از ملت و قبیله ام با دشمن مى جنگیدم (نه براى خدا و دفاع از اسلام) و گرنه هرگز نمى جنگیدم. ))
عجیب این که وقتى زخم هاى بدن او خوب نشد, کاسه صبرش لبریز گشت, تیرى به خود زد و خودکشى کرد. آن گاه مسلمانان راز سخن پیامبر (ص) را دریافتند که فرموده بود: ((قزمان اهل دوزخ است.)) (7)
این حادثه عجیب به روشنى نشان مى دهد که اگر نیت, ناسالم باشد, گرچه انسان در رکاب پیامبر (ص) با دشمن بجنگد به حدى که در ظاهر به شهادت برسد, اهل دوزخ خواهد بود.
6ـ در یکى از جنگ هاى عصر پیامبر (ص) یکى از رزمندگان اسلام در میدان جنگ از دور به یک دشمن که سوار بر الاغ زیبا و چالاکى بود نگریست, با خود گفت: عجب الاغى است, اگر او را در ملک خود بیاورم, به نیکو متاعى رسیده ام, تصمیم گرفت براى به غنیمت گرفتن آن الاغ به دشمن حمله کند, با همین نیت به دشمن حمله کرد, ولى در این حمله کشته شد, مسلمانان که به نیت آلوده و انحرافى او پى برده بودند, او را شهید راه الاغ خواندند و با عنوان ((شهید الحمار)) جنگ بى محتواى او را تخطئه کردند.(8)
و همچنین نیت هاى ریا آلود, موجب تباهى اعمال مى شود, و مطابق آیه قرآن عمل انسان را ـ گر چه ظاهرى زیبا داشته باشد ـ پوچ و بى محتوا و فاقد هر گونه ارزش خواهد کرد. (9)

نقش متقابل نیت و عمل, در سالم سازى یکدیگر
مثال نیت نسبت به اعمال, مثال سرچشمه نسبت به آبى است که از آن سرچشمه به سوى مزرعه سرازیر است. هرگاه سرچشمه آلوده باشد, آبى که از آن مى تراود نیز آلوده خواهدشد, نیت کانون مرکزى اعمال است, همچون کوزه اى است که آب دارد, اگر درون کوزه پاک و تمیز باشد, آن آب نیز, پاک و تمیز خواهد بود, وگرنه آب نیز آلوده است, چنان که گفته اند: ((از کوزه برون همان تراود که در اوست.))
اسلام نیت را سرچشمه اعمال مى داند, و در مورد پاک نمودن و پاک نگه داشتن آن سفارش بسیار نموده است, و به طور کلى ساختار وجود انسان را در رابطه تنگاتنگ با نیت مى داند, خداوند در قرآن مى فرماید: ((قل کل یعمل على شاکلته; (10) بگو هر کس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى کند.))
امام صادق (ع) فرمود: (( نیت بهتر از عمل است, اصلا نیت همان عمل است, سپس این آیه را خواند و آن گاه فرمود: منظور از شاکله, همان نیت است.)) (11)
علامه طباطبائى مى نویسد: ((این جمله که ((نیت همان عمل است)) به اتحاد و پیوند نیت و عمل اشاره مى کند, از این نظر که خط عمل, منشعب از خط نیت است.)) (12)
توضیح این که خلق و خوى انسان به هر شکلى از خوب یا بد درآید, بستگى به نیت او دارد, چرا که نیت موجب عمل مى شود, و تکرار عمل بر اساس آن نیت نخست در انسان ((حالت)) سپس ((عادت)) به وجود آورده و پى آن به تدریج آن عادت به ((ملکه)) تبدیل مى شود. و همین ملکه و خلق و خوى, شکل دهنده و جهت بخشنده عمل است.
نیت خوب که از اختیار انسان نشات مى گیرد, طبیعت و خلق و خوى خوبى را در انسان به وجود مىآورد, در نتیجه آثار آن به شکل نیک در عمل آشکار مى گردد, چنان که نیت بد, باعث خلق و خوى انحرافى و آلوده است, و زاینده عمل بد خواهد شد.
علامه طباطبائى در تفسیر المیزان سخنى دارد که خلاصه اش این است: ((شاکله نسبت به عمل همانند روح نسبت به بدن و اعضا و جوارح است, تجربه علمى ثابت کرده که بین ملکات و حالات نفسانى با کردار انسان, رابطه خاصى وجود دارد; مثلا عمل انسان شجاع و دلاور با عمل انسان ترسو و زبون, یکسان نیست, بنابراین کردار انسان نتیجه همان روحیات انسان است, و از آن نشات مى گیرد, البته در حد اقتضا و علت ناقصه, نه علت تامه که موجب جبر گردد. در قرآن مى خوانیم: ((والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذى خبث لا یخرج الا نکدا(13); سرزمین پاکیزه و (شیرین) گیاهش به فرمان پروردگار مى روید, اما از سرزمین هاى بد طینت (و شوره زار) جز گیاه ناچیز و بى ارزش نمى روید.))
به این ترتیب نیت عامل سرنوشت ساز در زندگى انسان است, از این رو سالم سازى نیت, اهمیت بسیار دارد, زیرا همان گونه که زمین شوره زار با زمین آماده و حاصل خیز یکسان نیست, هم چنین آن کس که داراى نیت پاک است با آن کس که نیت آلوده دارد, هرگز یکسان نیستند.
بنابراین باید سعى و تلاش نمود تا پس از شناخت عوامل پاک سازى و بهسازى نیت, و عوامل آلاینده و ناپاک کننده آن, کارهایى را انجام داد که موجب پاک سازى نیت مى شوند, و از امورى که نیت را آلوده مى سازند به شدت پرهیز کرد. چرا که به فرموده امیرمومنان على (ع) ((النیه اساس العمل, الاعمال ثمار النیات(14); نیت پایه عمل است, و اعمال, میوه هاى نیت ها مى باشند.))
عوامل سالم سازى نیت, امور مختلف است, مانند عبادت ها, مناجات با خدا, خوردن غذاى پاک, وراثت, محیط, همنشین, تعلیم و تربیت و... در راس این امور, عبادت ها, نقش به سزایى در سالم سازى نیت دارند, چرا که شرط نخستین و اساسى عبادت, اخلاص است, اگر در عبادت, اخلاص نباشد, باطل و بى محتوا و بى روح است, از این رو در همه عبادت ها شرط است که با نیت خالص و پاک, و دور از هر گونه ریا و شائبه ریا و خودنمایى, انجام شوند.
نتیجه این که یکى از فلسفه هاى مهم عبادت ها, اخلاص و سالم سازى نیت است, و نیت سالم موجب اعمال سالم خواهد شد, و نیت و عمل خوب, در انسان خصلت حالت, عادت و ملکه به وجود مىآورند, و خلق و خوى انسان را مى سازند.

رابطه روزه با سالم سازى نیت
در میان عبادت ها, هیچ کدام مانند روزه, آمیخته با نیت نیست, نیت در روزه, همانند رشته تسبیح است, همان گونه که رشته تسبیح, دانه هاى آن را نگه مى دارد و با بریدن آن, دانه ها پراکنده شده و هر کدام به جایى مى افتد, نیت در روزه رشته ارتباطى همه دقایق و لحظه هاى مدت روزه را به هم وصل مى کند, هر گاه روزه دار لحظه اى را به طور عمد, نیت خود را بشکند مثلا قصد کند که روزه اش را باطل نماید, روزه او باطل مى شود, گر چه مفطراتى که روزه را باطل مى کنند انجام نداده باشد. حضرت امام خمینى ـ قدس سره ـ مى فرماید: (( اگر در روزه واجب معینى مثل روزه رمضان از نیت روزه گرفتن برگردد, روزه اش باطل مى شود.))
و مرحوم آیه الله العظمى خوئى و آیه الله العظمى گلپایگانى ـ قدس سرهما ـ مى فرمایند: (( اگر در روزه واجب معینى مثل روزه ماه رمضان مردد شود که روزه خود را باطل کند یا نه, یا قصد کند روزه خود را باطل کند, روزه اش باطل مى شود, اگر چه از قصدى که کرده توبه نماید, و کارى هم که روزه را باطل مى کند انجام ندهد.)) (15)
به این ترتیب مى بینیم نیت همچون روح نسبت به بدن, در کالبد روزه جریان دارد که حتى یک لحظه تردید در آن در هر وقت از ساعات روزه باشد, روزه را باطل مى نماید. با توجه به این که نیت به معناى قصد روزه گرفتن براى انجام فرمان خدا, و فقط براى ذات پاک خداست, و باید از روى اخلاص کامل باشد, بنابراین روزه عبادتى است که روح اخلاص و بندگى مخلصانه را در انسان به وجود مىآورد.
بر همین اساس حضرت زهرا (س) در فرازى از خطبه معروف خود, در ضمن بیان فلسفه بعضى از احکام مى فرماید: ((و جعل الله الصیام تثبیتا للاخلاص(16); خداوند روزه را وسیله استوارى و برقرارى اخلاص شما مقرر فرمود.)) و امام سجاد (ع) ماه رمضان را ((شهر التمحیص ; ماه تصفیه و پاکسازى فکر و روح))(17) دانست.
نتیجه این که روزه گرفتن نقش سازنده در سالم سازى کانون نیت و اندیشه داشته, و موجب دفع و رفع هر گونه آلودگى فکرى و بیمارى نیت مى گردد.
شاید راز این که خداوند روزه را مخصوص خود دانسته همین است, آن جا که رسول اکرم (ص) مى فرماید که خداوند فرمود: ((کل عمل ابن آدم هو له غیر الصیام هو لى, و انا اجزى به(18); هر کار انسان براى خود او است, جز روزه گرفتن او که براى من است, و من (بدون واسطه) پاداش آن را مى دهم.))
نیز احتمال دارد ((انا اجزى به)) باشد, یعنى من خودم پاداش آن هستم. بنابر معناى دوم, چنین به دست مىآید که نتیجه روزه آن است که فکر و روح و همه وجود انسان با خداشناسى و حضور خدا آمیخته مى گردد, و روزه انسان را الهى و خداگونه مى نماید. و بنابراین معناى اول نیز چنین استفاده مى شود که در روزه گرفتن رازى مخصوص که همان اخلاص نیت و شست و شوى روح است, وجود دارد, که پاداشش از ناحیه ذات پاک خدااست, که همان رضوان و خشنودى او باشد, به این ترتیب مى بینیم, روزه نقش مهمى در سالم سازى نیت دارد, چنان که نیت خالص, عمل روزه را شکل و جهت الهى مى بخشد, و روزه و نیت صاف, دو عامل مکمل همدیگر براى ارتقاى انسان به قرب مخصوص الهى است.
رسول اکرم (ص) در فرازى از خطبه شعبانیه خود در شان رمضان و روزه فرمود: ((و هو شهر دعیتم فیه الى ضیافه الله(19); ماه رمضان ماهى است که شما در این ماه به مهمانى خدا دعوت شده اید.))
حضرت امام خمینى ـ قدس سره ـ در این باره مى فرماید: ((معناى روزه فقط امساک و خود دارى از خوردن و آشامیدن نیست, از گناهان نیز باید خود دارى کرد, این از آداب اولیه روزه است که براى مبتدىها است, شما لااقل به آداب اولیه روزه عمل نمایید.... اگر توانستید ((انقطاع الى الله)) (دلبستگى کامل به خدا) حاصل نمایید.... روزه, کنترل خود و مسلط شدن بر نفس و جلوگیرى از هر چیز غیر خدایى است, روزه محرمى است به عنوان یک تکلیف که انسان انجام مى دهد, که عمل غیر خدایى انجام ندهد, و در مراحل بالاتر به هیچ چیز غیر از خدا فکر نکند.))(20)
آرى روزه با شرایط و آدابش, در حقیقت موانع سر راه تکامل را برمى دارد, و دست اندازهاى حرکت را صاف مى کند, نیت انسان را خالص, نیرومند و محکم مى نماید, و در نتیجه طاغوت نفس را نابود کرده, و الله و حکومت الله را بر سراسر وجود انسان مستقر مى سازد. در پرتو روزه صحیح, انسان مظهر خدا مى شود, و عظمت خدا در انسان متجلى مى گردد. این است معناى ضیافت و مهمانى خدا, که ذات پاک او, چنین انسانى را به مقام قربش مى پذیرد, و از چنین شخصى پذیرایى مى کند, در حدى که به فرموده رسول خدا (ص) در خطبه شعبانیه ((و انفاسکم فیه تسبیح و عملکم فیه مقبول; نفس هاى شما در ماه رمضان, ذکر خدا است و عمل شما در این ماه, مورد قبول خداوند است.))
به امید آن که روزه داران, در پرتو ماه رمضان و روزه, این گونه استفاده کنند, تا به بهره کافى و وافى و شافى نایل گردند.

پى نوشت ها:
1 ) علامه مجلسى, بحار الانوار, ج 77, ص 84.
2 ) کنزالعمال, حدیث 7272, و بحارالانوار, ج 70,ص 221.
3 ) کنزالعمال, حدیث 7245.
4 ) محدث کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 85.
5 ) همان .
6 ) نهج البلاغه, خطبه 12.
7 ) اقتباس از علامه طبرسى, اعلام الورى ,ص 94, و بحارالانوار, ج 20,ص 98.
8 ) اقتباس از استعاذه, شهید دستغیب ,ص 45.
9 ) بقره (2) آیه 264.
10 ) اسرإ (17) آیه 84.
11 ) تفسیر نورالثقلین, ج 3, ص 114.
12 ) تفسیر المیزان, ج 13, ص 212.
13 ) اعراف (7) آیه 58, همان مدرک, ص 189ـ 193.
14 ) میزان الحکمه, ج 10,ص 270.
15 ) توضیح المسائل مراجع (چاپ انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین) ج 1, ص 924, مساله 1570.
16 ) علامه سیدمحسن جبل عاملى, اعیان الشیعه, ج 1, ص 316.
17 ) صحیفه سجادیه, دعاى 44.
18 ) بحارالانوار, ج 96, ص 49 و کنزالعمال, حدیث 23612.
19 ) شیخ صدوق, عیون اخبار الرضا, ج 1, ص 295.
20 ) امام خمینى, کتاب الجهاد.

تبلیغات