آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

باران روان بخش
درد عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یارب تو لبیک ماست
یکى از ارزنده ترین مباحث قرآنى و روایى دعا است, که وسیله تغذیه روح مى باشد.
هر انسانى در درون خویش تشنه آب حیاتى است که از منبعى ملکوتى و آسمانى بر ذهن و روانش ببارد, دعا مى تواند به چنین نیازى و این گونه عطش پاسخ گوید. اگر آدمى بخواهد نفس خود را در یک ارتباط مستمر و پیوسته با خداوند پرورش دهد دعا, ذکر و مناجات مى تواند این برنامه را تحقق بخشد و آرامش باطنى را نوید دهد و در فعالیت هاى فکرى و ذهنى انسان نوع انبساط و سرور و جاذبه پدید آورد. نیایش, استعداد هدایت را در ما تقویت مى کند و تحت این نیروى عظیم معنوى که از گنجینه پنهان در عمق سرشت ما حکایت دارد حتى انسان هاى عقب مانده و کم استعداد مى توانند همت خویش را به کار گمارند و از نیروهاى عقلانى و اخلاقى خویش بهتر استفاده کنند. از این رو دعا قادر است به عنوان نیروى محرکه اى شگرف در گردانیدن چرخ هاى عظیم تمدن و سازندگى جوامع بشرى به شمار آید.
آرى, دعا و راز و نیاز با معبود براى اهل دل لذتى روحانى و حلاوتى ویژه و غیر قابل وصف و قیاس دارد و قرار گرفتن جان در رهگذر جذبه هاى روح انگیز الهى و با کمال انجذاب روح و کنده شدن از زمین و اوج گرفتن آن در اعلاى آسمان و تقرب یافتن به کانون جمال و عرض نیاز عاشقانه به درگاه خدا فرصت بسیار مغتنمى است که بر اثر رهایى از چنگال مشغله هاى مادى به دست مىآید. تکرار خواست ها و حاجت ها در دعا روان آدمى را از اسارت در بندهاى ابتذال و مادیت مى رهاند. دعا نوعى تلقین و تکرار اعتقادات هم مى باشد و شگفت انگیزترین حالات روحى انسان در موقع دعا حالت معنوى است که در درونش پدید مىآید و اگر نیایش کننده از معارف والایى برخوردار باشد آرزو مى کند که اگر خواسته اش در این وضع خاص روحانى عملى نمى شد و تنها خود آن حالت به وجود مىآمد پاداش خود را گرفته بود, زیرا از مختصات بسیار با اهمیت دعا و ارتباط با خداوند متعال این است که بشر خود را تسلیم مشیت و حکمت الهى مى نماید و موجودیت خویش را در آن حال فنا شده مى پندارد و این لطف و احسانى است که مقام ربوبى به بنده اش مى نماید. باید به این حقیقت اعتقاد داشت که در پیرامون جهانى که ما در آن زندگى مى کنیم, عالمى وجود دارد که با نیروى فیض بخش خود این دنیاى مادى را حفاظت مى نماید و اگر ما در حالت دعا روح و روانمان را با این جهان مرتبط کنیم نیرویى به درونمان وارد مى شود که مى تواند بسیارى از ضعف ها, مشکلات, نارسایى ها و نگرانى ها را برطرف کند.
حضرت(1) امام خمینى ـ قدس سره ـ در باره دعا فرموده اند: دعاهایى که از گنجینه وحى و شریعت و حاملان علم و حکمت نقل شده از بزرگ ترین نعمت هاى خداوند بر بندگان و رحمت گسترده حق در دنیاست, زیرا دعا رابط معنوى بین خالق و مخلوق و ریسمان پیوند دهنده بین عاشق و معشوق و وسیله ورود در دژ استوار حق تعالى و چنگ زدن به دست آویز پا بر جان و رشته محکم مى باشد. (2)
امام اصرار زیادى بر نقش دعا در شناخت قرآن و پیوند ناگسستنى کلام حق و ادعیه داشته و در آخرین جلسه تفسیر سوره حمد فرمودند: ((این قدر معارف در ادعیه هست و مردم را از این دارند جدا مى کنند, این قدر معارف در ادعیه هست, ادعیه لسان قرآن هستند, ادعیه شارح قرآن هستند, راجع به مسائلى که دیگران دستشان به آن ها نمى رسد. مردم را نباید از دعا جدا کرد. نباید گفت حالا که ما رسیدیم که قرآن را مى خواهیم بخوانیم پس دعا هیچ, خیر, قرآن و دعا از هم جدا نیستند مثل این که پیغمبر هم از قرآن جدا نیست.)) (3)
در سال 1366 هـ. ش به مناسبت سالروز ولادت با سعادت آخرین فرستاده الهى یعنى حضرت رسول اکرم(ص) نیز بر این موارد تاکید فرمودند: ((ادعیه ائمه هدى, دعاهاى اینها همین مسائل را که کتاب خدا دارد دعاهاى آنها هم دارد با یک زبان دیگر, قرآن یک زبان دارد و یک نحو صحبت مى کند و همه مطالب را دارد منتهى بسیارش در رمز است که ما نمى توانیم بفهمیم و ادعیه ائمه یک وضع دیگرى دارد به تعبیر عارف و استاد ما ادعیه کتاب صاعد است ـ قرآن صاعد ـ تعبیر مى فرمود به این که قرآن کتاب نازل است که از آن جا نزول کرده است و ادعیه ائمه کتاب صاعد است همان قرآن است رو به بالا مى رود.)) (4)

توشه تهذیب
زیباترین شکل جامعیت شخصیت امام در این واقعیت نهفته است که مشاهده مى کنیم از سوئى هیبت و عظمت مقامش چشم جهانیان را خیره کرده و شرق و غرب از این بابت در تحیر بودند و در برابر مسائل گوناگون سیاسى ـ اجتماعى چون کوه ایستاده و قاطعانه برخورد مى کند و در برابر بسیارى از مشکلات و مصائب خم به ابرو نمىآورد و اشک نمى ریزد اما از سوى دیگر در برابر اهل بیت (ع) اظهار کوچکى مى نماید و به ادعیه آن بزرگواران توجه کامل دارد.
ایشان با درک و فهم عمیق از محتواى ادعیه خود را ملتزم به قرائت آنها مى دانستند و معتقد بودند هرچه داریم از قرآن و ادعیه است و بر منتقدان خرده مى گرفتند که: ((این هایى که از کتب ادعیه انتقاد مى کنند براى این است که نمى دانند این کتب ادعیه چطور انسان مى سازد, نمى دانند این دعاهایى که از ائمه ما وارد شده مثل مناجات شعبانیه, دعاى کمیل, دعاى عرفه, سمات و... چه جور انسان درست مى کنند... آنها که براى دور کردن مردم از ادعیه کتب دعا را آتش مى زدند و روزى را براى آتش سوزى کتاب هاى عرفانى و دعا داشتند. نمى فهمیدند دعا یعنى چه. تاثیر دعا را در نفوس انسان نمى دانستند, نمى دانستند که خیر و برکت از دعا خوان هاست...(5)))
امام با کتب ادعیه انس فراوان داشتند و از طریق خواندن دعاهاى آن و نیز عمل به مستحبات این کتاب شریف رحمت الهى را به سوى خویش بهتر و بیشتر جلب مى کردند و چون به ترکیه تبعید شدند در نامه اى که از آن جا براى ایران نگاشتند, تقاضاى کتاب مفاتیح و صحیفه سجادیه کردند که نشان دهنده روح عالى و عبادى ایشان در کنار توجه به مسائل سیاسى و اجتماعى اسلام بود. این در حالى است که شاید بسیارى از شبه روشنفکران به ویژه در دوران قبل از انقلاب اسلامى که هنوز به عظمت این رهبر بزرگ الهى پى نبرده بودند, چنین انتظارى را از یک شخصیت بزرگ سیاسى که با اقتدار در مقابل استکبار و قدرت هاى بزرگ ایستاده است نداشتند و در واقع نمى توانستند راز این خضوع و التجا به پیشگاه خداوند و نیز توسل و توجه به صاحبان ولایت تکوینى (ائمه معصومین ((ع))) از یک سو و قاطعیت و ایستادگى در برابر ابرقدرت ها را از طرف دیگر درک و هضم کنند و به راستى هم جمع بین دو حالت به ظاهر متضاد و درک و فهم اسرار آن بسیار دشوار است و تنها انسان هایى بزرگوارند که ارزش و تاثیر این ادعیه را فهمیده اند امام در خصوص تاثیر دعاها فرموده اند: ((همین دعاها, همین توجهات به خدا انسان را به مبدا غیبى متوجه مى کند و نه تنها مانع فعالیت نمى شود بلکه فعالیت هم مىآورد فعالیتى که براى خودش نیست براى بندگان خداست و مى فهمد براى بندگان خدا, خدمت به خداست... ))(6)
امام در نوشته ها, نامه ها و بیانات خویش بر ادعیه اى که از ائمه رسیده تإکید وافرى دارند و مى فرمایند:
((شما در ادعیه امیرالمومنین (ع), خود رسول خدا (ص), حضرت سجاد سلام الله علیه, سایر ائمه (ع) ملاحظه کنید چه جملاتى هست و ما چطور بعیدیم از این معانى چه معارفى در این ادعیه هست که ما محرومیم از آن معارف چه سوزى در قلب این خاصان خدا بوده است که براى فراق خدا مى سوختند و آتش جهنم را مى گفتند اگر صبر کنیم صبر در فراق را چه کنیم؟ اینها براى ما مثل یک افسانه است لکن واقعیت است واقعیتى که آنها فهمیده اند و ما نفهمیده ایم.)) (7) در جاى دیگر خاطر نشان مى سازند: کسى بخواهد بفهمد که مقامات ائمه چى هست باید رجوع کند به آثار آنها. آثار آنها ادعیه آنهاست, مهمش ادعیه آنهاست و خطابه هایى که مى خواندند مثل مناجات شعبانیه, مثل نهج البلاغه, مثل دعاى یوم العرفه و اینهایى که انسان نمى داند که چه بگوید درباره آنها. (8)
امام خمینى بر خواندن مناجات شعبانیه ملتزم بودند و دیگران را به استفاده معنوى از این دعا و مضامین عالى و آموزنده اش توصیه مى نمودند و مى فرمودند: این مناجات[ شعبانیه] حضرت امیر (ع) و فرزندان آن حضرت است و همه ائمه طاهرین (ع) با آن خدا را مى خوانده اند و کمتر دعا و مناجاتى دیده شده که در باره آن تعبیر شده باشد که همه ائمه (ع) آن را مى خوانده اند و با آن خدا را مناجات مى کرده اند. این مناجات در حقیقت مقدمه اى جهت تنبیه و آمادگى انسان براى پذیرش وظایف ماه مبارک رمضان مى باشد و شاید براى این باشد که به انسان آگاه ملتفت انگیزه روزه و ثمره پرارج آن را تذکر دهد. ائمه طاهرین (ع) بسیارى از مسائل را با لسان ادعیه بیان فرموده اند, لسان ادعیه با لسان هاى عادى که آن بزرگواران داشتند و احکام را بیان مى فرمودند خیلى فرق دارد. اکثرا مسائل روحانى, مسائل ماورإ طبیعت, مسائل دقیق الهى و آنچه را مربوط به معرفه الله است با لسان ادعیه بیان فرموده اند ولى ما ادعیه را تا آخر مى خوانیم و متإسفانه به این معانى توجه نداریم و اصولا نمى فهمیم چه مى خواهند بفرمایند...(9)
بانو فاطمه طباطبایى (عروس امام) مى گوید: ایشان تإکید زیادى به این مناجات داشتند و در باره آن مى فرمودند.: اگر دقت کنید مى بینید که یک کلام از آن دعاها را نمى توانیم بگوییم یعنى جرئت گفتن یکى از آن کلماتى را که در ادعیه وارد شده نداریم جز این که لطف و رحمت خودش بوده که به ما القا کرده تا از آن طریق بالا رویم. (10)
آقاى توسلى مى گوید: شاید کسى باور نکند که امام در جایگاه یک رهبر انقلابى سیاسى اکثر دعاهاى مفاتیح را خوانده باشند, یادم است یک وقت از من مفاتیح درشت خط خواستند. برایشان تهیه کردم یک روز به رحلتشان مانده بود که یکى از خواهران گفتند بیایید بالاى سر امام دعا بخوانید, من هم دعاى عدیله را خواندم, یک وقت متوجه شدم که امام در یک جاى مفاتیح نشانه اى گذاشتند, نگاه کردم دیدم دعاى عهد حضرت مهدى(عج) است که چون مستحب است چهل روز خوانده شود. ایشان روى کاغذ تاریخ شروع را از هشتم شوال مرقوم فرمودند بودند و تا آن روز خوانده بودند. تا این اندازه امام نسبت به انجام خصوصیات و شرایط مربوط به دعا تقید داشتند, دعاى کمیل را هم مى خواندند و دلیل این که امام ملاقات هاى خود را در ماه مبارک رمضان تعطیل مى نمودند توجه به دعا و قرآن بود. آخرین ماه رمضان از دیگر ماه ها متفاوت بود به این صورت که ایشان همیشه براى خشک کردن اشک چشمشان دستمالى را همراه داشتند.
ولى در آن ماه رمضان حوله اى را نیز همراه برمى داشتند تا در هنگام نماز و دعا (در نیمه شب) از آن هم استفاده کنند.(11)
حجه الاسلام و المسلمین على اکبر آشتیانى اظهار داشته است: صبح همان روزى که قرار بود امام تحت عمل جراحى قرار بگیرند به خدمتشان رسیدم, ساعت پنج و نیم صبح بود, سلام عرض کردم و حالشان را جویا شدم. کلام الله و مفاتیح در کنار تخت حضرت امام توجه مرا جلب کرد وقتى خوب دقیق شدم دیدم حضرت امام تا قبل از آن مشغول خواندن دعاى عهد بوده اند, ناگهان حالم دگرگون شد ولى با تلاش بسیار بر خودم مسلط شدم. (12)
خانم فاطمه طباطبایى هم مى گوید: یکى از چیزهایى که امام در آخرین روزهاى عمرشان توصیه مى کردند خواندن دعاى عهد بود که در انتهاى کتاب مفاتیح آمده است, مى فرمودند صبح ها سعى کن این دعا را بخوانى چون در سرنوشت دخالت دارد. (13) یاران, همراهان و اهل خانه بارها امام را با همان صداى ملکوتى که آهنگ تسبیح و تقدیس فرشتگان را تداعى مى کرد مشغول خواندن دعاى کمیل دیده بودند.

مناجات خاصان
نظر امام در مورد عبادت و دعا این بود که براى گام نهادن در این وادى کمال انقطاع از غیر لازم است ; یعنى عاشق واقعى فقط مى خواهد به وصال معشوق حقیقى خود برسد پس لازمه چنین کمالى انقطاع است و این همان خود سوزى و بریدن از خویش است:
همچو پروانه بسوزم بر شمعش همه عمر
محو چون مى زده از روى نکویش باشم
امام در جایى فرموده اند: کمال انقطاع به این سادگى حاصل نمى شود, احتیاج فوق العاده به تمرین, زحمت, ریاضت, استقامت و ممارست دارد تا بتواند با تمام قوى از ما سوى الله منقطع گردد و به غیر خدا توجهى نداشته باشد, تمام صفات وارسته انسانى در انقطاع کامل الى الله نهفته است و اگر کسى بدان دست یافت به سعادت بزرگى نائل شده است لیکن با کوچک ترین توجه به دنیا محال است انقطاع الى الله تحقق یابد.
امام (14)در هنگام دعا واقعا خود چنین حالتى داشتند و به هنگام دعا چنان از امور دیگر فارغ مى شدند که گویى هیچ کار دیگرى ندارند به عنوان مثال وقتى به حرم حضرت سیدالشهدإ (ع) مشرف مى شدند با وجود سن زیاد این دعاى عرفه را که دو تا سه ساعت طول مى کشید به حالت ایستاده رو به قبله مى خواندند و اطرافیان را با وجود آن که جوان بودند و نشسته دعاى مزبور را مى خواندند شرمنده مى کردند.
آیه الله سید محمد موسوى بجنوردى مى گوید: به همین دلیل در هنگام خواندن این دعا از جاى خود بلند مى شدیم و ما هم به تبعیت از امام به حالت ایستاده مى خواندیم.(15)
حضرت امام دعا را به عنوان عامل موثر در تهذیب نفس مى دانستند و به این ویژگى اعتقاد راسخ داشتند و مى فرمودند: در این حالت اگر انسان داراى معرفت و بصیرت باشد حقایقى را درک مى کند و به مقام و عظمت الهى در حد توان خویش توجه پیدا مى کند, همچنین در ضمن این برنامه آدمى به این حقیقت پى مى برد که او از خویشتن چیزى ندارد و توانائى هاى وى از پرتو انوار الهى است, ایشان در بیانى گفته اند: ((ائمه هدى (ع) و انبیاى عظام در مناجات خود تمناى فضل را داشته اند و از عدل و مناقشه در حساب خوفناک بوده اند مناجات خاصان درگاه حق و ائمه معصومین ـ صلوات الله علیهم ـ مشحون به اعتراف به تقصیر و عجز از قیام به عبودیت جایى که افضل موجودات و ممکن اقرب, اعلان ((ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک)) دهد حال سایر مردم چه خواهد بود؟ آرى آنها عارف اند به عظمت حق تعالى و نسبت ممکن به واجب را مى دانند. آنها مى دانند که اگر تمام عمر دنیا را به عبادت, اطاعت و تحمید و تسبیح بگذرانند شکر نعمت حق نکرده اند تا چه رسد به آن که حق ثناى ذات و صفات را به جا آورده باشند, آنها مى دانند که هیچ موجودى از خود چیزى ندارد. حیات و قدرت, علم و قوت[ و] سایر کمالات, ظل کمالات اوست و ممکن, فقیر, بلکه فقر محض و مستظل است نه مستقل... ))(16)
مطالعه در ادعیه معصومین ـ علیهم السلام ـ و نیز سوز و گداز آن بزرگواران از خوف حق و عذاب او سرلوحه افکار و رفتار امام بود و این حالت را به دیگران توصیه مى فرمود و نیز حاج احمد آقا را مخاطب قرار دادند که چنین روشى را در مسیر زندگى پیش گیرد.(17)
در نامه اى عرفانى به مرحوم حاج سیداحمد خمینى, امام چنین مى نویسند: ((... پسرم دعاها و مناجات هایى که از ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ به ما رسیده است بزرگ ترین راهنماهاى آشنایى با او ـ جل و علا ـ است و والاترین راه گشاى عبودیت و رابطه بین حق و خلق است و مشتمل بر معارف الهى و وسیله انس با اوست و ره آورد خاندان وحى است و نمونه اى از حال اصحاب قلوب و ارباب سلوک است. وسوسه هاى بى خبران تو را از تمسک به آنها و اگر توانى از انس با آنها غافل نکند. ما اگر تمام عمر به شکرانه آن که این وارستگان و واصلان به حق ائمه ما و راه نمایان مایند به نیایش برخیزیم از عهده برنخواهیم آمد...))(18)
امام در باره ناله هاى ائمه و گریستن آن ستارگان درخشان به هنگام راز و نیاز با خداوند مى فرماید:
((شما خیال مى کنید گریه هاى ائمه طاهرین و ناله هاى حضرت سجاد (ع) براى تعلیم بوده و مى خواسته اند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخى که داشتند از خوف خدا مى گریستند و مى دانستند راهى که در پیش دارند پیمودنش چه قدر مشکل و خطرناک است...)) (19) و در جاى دیگر یادآور شده اند: ((... مقام بشر هرچه باشد, مقام خاتم النبیین بالاترین مقام, لکن وقتى که این مقام را با مقام الوهیت ملاحظه بکنیم که خود آنها مى بینند هیچ است در مقابل همه چیز. آنى که آنها فهمیدند از عظمت خدا, آنها را وادار کرده است آن طور راز و نیاز کنند و اعتراف به تقصیر...)) (20)
امام خمینى ضمن آن که در تمام دوران زندگى به دعا و انجام مستحبات اهمیت مى دادند و در این امور اهتمام مى ورزیدند, همچون اجداد خویش دعا و نیایش ایشان با تضرع و اشک توام بود و این انسان سازش ناپذیر تاریخ معاصر چنان در مقابل پروردگار به راز و نیاز و الحاح و التجإ مى پرداخت که انسان را به یاد ائمه معصومین (ع) مى انداخت, اغلب دعاها را مى خواندند و ضمن آن مى گریستند. حجه الاسلام والمسلمین احمد صابرى همدانى مى گوید: یکى از بستگان که از متدینین و علماى بزرگ حوزه علمیه بود, نقل مى کرد, دعایى است که خواندنش بعد از نماز صبح مستحب است که سلام به انبیإ و ملائکه مى باشد, من حدود بیست و چهار سال است که این تعقیبات را مى خوانم, امام خمینى بیست و چهار سال قبل به من فرمودند: به این دعا مداومت کن که سال هاست آن را مى خوانم; یعنى آن آقا به مدت بیست و چهار سال مدام این دعا را مى خواند و تإکید مى کرد امام بیست و چهار سال قبل به من توصیه کردند آن را بخوان.(21) اعتقاد امام به دعا در آن حد بود که وقتى حال دخترش رو به وخامت گرائید و نیز پزشکان از درمانش ناامید شدند ختم ((امن یجیب)) برگزار نمود و به همین دلیل صبیه ایشان به طور معجزه آسایى شفا یافت.(22)
او لحظه اى به خود نیندیشید تا مبادا از معبودش جدا بیفتد و هیچ گاه از یاد خدا غافل نماند هم چون طلبه اى مبتدى و بسیار فروتن به دعا و اعمال مستحب مى پرداخت و با این روحیه زیست و آن را حفظ کرد و با خود به پیشگاه رب جلیل برد. حجه الاسلام والمسلمین مجتبى عراقى گفته است: سالیانى قبل در سومین صف نماز جماعت که به امامت آیه الله خوانسارى اقامه مى گردید در خدمت امام نشسته بودم, نیمه شعبان بود دعاى مخصوص این شب نقل شده است, البته این دعا در مفاتیح نمى باشد و سینه به سینه نقل کرده اند, بعد از نماز مغرب و عشا قبل از تکلم باید بیست و یک مرتبه خوانده شود و چند سطرى بیشتر نیست چون از روى کاغذى شروع به خواندن این دعا نمودم, ایشان فرمودند: چه مى خوانى؟ چون نمى خواستم در ضمن دعا سخن بگویم کاغذ را به امام نشان دادم, فرمودند: بلند بخوان تا من هم بخوانم, با هم آن دعا را خواندیم, در اوج قدرت هم این روحیه یا حضرت امام بود و همان گونه که به قرآن استدلال مى کردند فرازهایى از ادعیه را هم قابل استدلال و استناد مى دانستند.(23) خانم ربابه بافقى اظهار داشته است: وقتى شام حضرت امام را مى دادیم گاهى قبل از ترک آن جا داخل اتاق را نگاه مى کردم تا اگر چیزى جا گذاشته باشم زود برگردم در آن هنگام مى دیدم که حضرت امام هنگام غذا خوردن یک لقمه را که برمى داشتند درنگ مى کردند و بعد از خواندن دعایى لقمه اى را در دهان مى نهادند و بعد لقمه اى دیگر برمى داشتند.(24)
اهتمام امام به دعا و زیارت موجب آن نمى گردید که از برنامه هاى دیگر غافل شوند. حجه الاسلام والمسلمین سید حمید روحانى خاطر نشان ساخته است: یک سال در تابستان به اتفاق حضرت امام و چند تن دیگر از روحانیان به مشهد مشرف شدیم و در خانه اى اقامت گزیدیم, برنامه ما این گونه بود که بعدازظهرها پس از یکى دو ساعت استراحت از خواب بلند مى شدیم و به طور دسته جمعى به حرم مطهر مى رفتیم و پس از زیارت و نماز و دعا به خانه برمى گشتیم و در ایوان باصفاى آن منزل مى نشستیم و چاى مى خوردیم اما برنامه حضرت امام به این صورت بود که با جمع به حرم مىآمدند, ولى دعا و زیارت خود را خیلى مختصر مى کردند و تنها به منزل برمى گشتند, در خانه ایوان را آب و جارو مى کردند و بعد از پهن نمودن فرش, سماور را روشن مى کردند و چاى را آماده مى ساختند و وقتى ما از حرم برمى گشتیم برایمان چاى مى ریختند. یک روز از ایشان سوال کردند: این چه کارى است که شما به خاطر دوستان چایى درست کنید زیارت و دعا را کوتاه کنید و با عجله به خانه بازگردید. حضرت امام فرمودند: من ثواب این را کمتر از دعا و زیارت نمى دانم.(25)
امام توصیه مى نمودند که براى فقرا و تهیدستان دعا کنید و از خداوند بخواهید آنان را یارى کند و خود در دعاهاى نیمه شب به مردم دعا مى نمودند و برایشان خیر و رحمت طلب مى کردند به رزمندگان مى فرمودند من همیشه به شما دعا مى کنم و در آن لحظات عرفانى به یاد سلحشوران مومن که در جبهه هاى جنگ براى دفع تجاوز مى جنگیدند بودند.

قوت روحى و قدرت بدنى
یکى از جنبه هایى که در مضامین و عبارات دعاها نهفته است تقویت روحیه مبارزاتى مردم مى باشد, زیرا اختناق امویان و عباسیان اجازه نمى داد ائمه معصومین برخى واقعیت هاى سیاسى اجتماعى را به صراحت بیان کنند و به طور علنى مردم را براى ستیز با استبداد فرا بخوانند و لذا سلاح آنان دعا بود و امام به این موضوع مهم اشاراتى روشن دارند: ((این ادعیه اى است که از ائمه ما وارد شده اند, ائمه ما ـ علیهم صلوات الله ـ که تقریبا همه شان گرفتار یک ابرقدرت هایى بودند که نمى توانستند یک کارى را انجام بدهند شخص علاوه بر آن هدایت هاى زیرزمینى که مى کردند, این ادعیه براى تجهیز مردم بود, برخلاف آن دولت هاى قاهرى که بودند. همین ادعیه بودند که اشخاص وقتى که ادعیه را مى خواندند قوت روحى پیدا مى کردند و سبکبار مى شدند و شهادت براى آنها هین و آسان مى شد.))(26)
در بیان دیگر به این جنبه تصریح دارند: ((باید متشبث به آن سیره اى بشوید که پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اسلام بین ما گذاشته است که حتى آن روزى که دست هایشان بسته بود و نمى توانستند یک کلمه برخلاف سیاست دولت وقت بگویند با ادعیه شان مردم را دعوت مى کردند, دعا مى کردند, با دعا مردم را دعوت مى کردند و هر روز که فرصت مى کردند, در هر فرصتى دعوت را تصریحا مى کردند ما باید به آنها تشبث پیدا بکنیم. ))(27)
امام خمینى بر این نکته تإکید دارند که دعا به معناى عزلت گزینى و کناره گرفتن از حیات سیاسى اجتماعى جامعه نمى باشد و ائمه با دعا مردم را به لحاظ روابط اجتماعى و اخلاقى پرورش مى داده اند و خودشان نیز این گونه نبودند که از امور مسلمانان غفلت بورزند: ((بعد از رسول خدا(ص) ما ملاحظه مى کنیم که در زمان هایى که ائمه مسلمین(ع) در فشار سخت بنى امیه و بنى العباس بودند مطالب خودشان را آن طور که ممکن بود به مردم مى رساندند. حتى در ادعیه آنها شما اگر ادعیه امام سجاد و سایر ائمه را ملاحظه بفرمائید مشحون است از این که مردم را بسازند براى یک امر بالاتر از آن چیزى که مردم عادى تصور مى کنند دعوت به توحید دعوت به تهذیب نفس, دعوت به اعراض از دنیا, دعوت به خلوت با خداى تبارک و تعالى, معنیش این نبوده است که مردم توى خانه هایشان بنشینند و از مصالح مسلمین غفلت کنند و مشغول ذکر و دعا باشند چنانچه خود آنها که ملاحظه مى کنید این طور نبودند.))(28)
امامان معصوم(ع) ضمن آن که رهبرى فکرى, سیاسى و مسوولیت زندگى فردى و امور جامعه را در اختیار داشتند و زندگیشان وقت ارشاد و هدایت مردم و مسائل اجتماعى آنان بود براى تداوم و تقویت برنامه هاى علمى وفرهنگى و پرورش هاى اخلاقى این گونه دعا مى کردند, آن بزرگواران که متون دعا را براى ما به عنوان مواریث ارزشمند معنوى باقى گذاشته اند فروغ هاى فروزانى هستند که در ستیز با دشمن و تلاش براى سعادتمند شدن اقتدار و استقلال و کوشش براى نابودى همه عوامل خطر همیشه بیدار بودند و به عنوان انسان هایى متعهد و اهل کرامت ضمن آن که دعا مى کردند در متن اجتماع حضور چند جانبه داشتند و به گاه نبرد پیشتاز پیکار با پلیدى به شمار مى رفتند و ما نیز در تبعیت از سیره عملى و نظرى آن بزرگواران باید متوجه این واقعیت باشیم که در هیچ عصرى از دعا بى نیاز نخواهیم بود و این سخن معقول و منطقى نیست که به بهانه پرداختن به علوم روز و پیش رفتن, هماهنگ با دیگران, از دعا و مستحبات دست برداریم و چنین بارقه معنوى را فراموش کنیم. امام خمینى در وصیت نامه سیاسى الهى خویش نوشته اند: ((...ما مفتخریم که ادعیه حیات بخش که او را قرآن صاعد مى خوانند از ائمه معصومین ما است.))
رزمندگان مسلمان در جبهه هاى نبرد حق علیه باطل در ایران اسلامى به راستى تجسم واقعى دعا بودند و مناجات را در متن جهاد و مبارزه خود پیاده کردند و آنها بودند که ادعیه را به عرصه هاى دل مردمان کشاندند و چون به میادین سازندگى و توسعه آمدند گوهر درخشان دعا تلاش هاى علمى و فعالیت هاى اجتماعى آنان را تابناک تر مى نمود.
همچنین شایسته نیست گروهى به بهانه هاى واهى و به اصطلاح عقب نماندن از کاروان علم و توسعه دعا را مربوط به دوران کهن سالى و پیرى بدانند, حضرت امام خمینى از دوران نوجوانى با دعا, عبادت و نیایش به تزکیه نفس و تصفیه درون پرداخت و در همین سنین جوانى به افق هاى معنوى راه یافت و براى همین برنامه خودسازى بود که تا آخرین لحظات حیات شریفش با وجود آن که در موقعیت هاى حساس قرار گرفت هرگز پایش نلغزید و قطعا آن پاکسازى باطنى و تقویت روحى در دوران جوانى بزرگ ترین سرمایه ایشان تا آخرین روزهاى حیات دنیویش بود. امام به اطرافیان و برخى آشنایان وقتى مى خواستند نصیحتى بکنند مى فرمودند: قدر دوران جوانى را بدانید که وقتى به سنین پیرى رسیدید نمى توانید عبادتى همچون این دوران انجام دهید و قادر نخواهید بود نشاط دعا و نیایش را درک کنید. شخصى نقل کرده است اواخر سال 1363 ش. مقارن با آغاز ماه شعبان خدمت امام خمینى رسیدیم, مفاتیح دستشان بود و مى خواستند دعاهاى مخصوص ماه شعبان را بخوانند تا رفتم دست ایشان را ببوسم که مرخص شوم فرمودند: هر کارى مى خواهى بکنى در جوانى بکن در پیرى باید بخوابى و ناله کنى.(29) در سال 1365ش. حال امام مساعد نبود و در بیمارستان بسترى شدند پس از این که حالشان رو به بهبودى رفت و به منزل انتقال یافتند, ساعت سه نیمه شب با آن وضع جسمانى و کسالت از خواب برخاسته و آماده وضو گرفتن شدند اما به حدى ضعف داشتند که قادر نبودند خم شوند و مسح پا کنند یکى از اطرافیان ایشان مى گوید: امام دستشان را روى شانه من گذاشتند و به من یک سفارش کردند و فرمودند: تا جوان هستى خدا را عبادت کن چون اگر پیر شدى مثل من دیگر نمى توانى با این که ما شاهد بودیم و در طول اوقاتى که خدمتشان بودیم از امام پرکارتر نمى توان کسى را یافت و اگر پیدا شود به این سن و سال نیست.
امام در خصوص ارزش و تإثیر ادعیه فرموده اند: همین دعاها, همین توجهات به خدا انسان را به مبدإ غیبى متوجه مى کند و نه تنها مانع فعالیت نمى شود بلکه فعالیت هم مىآورد.))(30) و به همین دلیل جدا نمودن مردم را از دعا روا نمى دانند: ((... مردم باید با دعا انس به خدا پیدا کنند, آنهایى که انس با خدا دارند و دنیا پیش آنها این طور جلوه ندارد آنهایى هستند که براى خودشان ارزش ندارند. براى خدا مشغول به کار مى شو(31)ند...))
حضرت امام در نامه اى که به فرزند جوانش (حاج احمد آقا) نگاشت نکات جالبى را یادآور شدند:
((عزیزم از جوانى به اندازه اى که باقى است استفاده کن که در پیرى همه چیز از دست مى رود حتى توجه به آخرت و خداىتعالى. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیرى مى دهد تا جوانى با غفلت از دست برود و به پیران وعده طول عمر مى دهد و تا لحظه آخر با وعده هاى پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص براى او باز مى دارد تا مرگ برسد و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد مى گیرد...))(32)
و در جاى دیگر خاطر نشان فرموده اند: ((... و تو اى فرزندم از جوانى خود استفاده کن و با یاد او جل علا و محبت به او رجوع به فطرالله بزیست و عمر را بگذران و این یاد محبوب هیچ منافات با فعالیت هاى سیاسى و اجتماعى در خدمت به دین او و بندگان او ندارد و بلکه تو را در راه او اعانت مى کند...))(33)

طلب محبوب یا حصول مطلوب؟
حضرت امام خمینى ذکر و به یاد خدا بودن را از تفکر بالاتر مى دانند; زیرا اولى را طلب محبوب و دومى را حصول مطلوب مى داند و مى افزایند تا وقتى آدمى در حال طلب و جست وجو مى باشد از مطلوب, محجوب است البته قوت و کمال در ذکر گفتن را به کمال تفکر مربوط مى دانند و مى افزایند آن اندیشه اى که نتیجه اش یاد خداست در میزان سایر اعمال نیاید و با آن ها در فضیلت, طرف مقایسه نشود و به همین دلیل ساعتى تفکر را از سال ها عبادات در روایات برتر شمرده اند; زیرا غایت و نتیجه مهم عبادات کسب معارف و به یاد حق بودن است و این خاصیت از تفکر صحیح بهتر به دست مىآید و احتمال دارد لحظاتى اندیشه و فکر درهایى از معارف را به روى سالک طریق حقیقت بگشاید که عبادت سال هاى متمادى قادر به تحقق آن نباشد یا انسان را چنان به یاد محبوب بیندازد که او را از زحمات و صعوبت هاى چندین ساله این حالت به دست نیاید. امام خمینى در تإثیر ذکر و به یاد خدا بودن مى نویسند:
((... تذکر از محبوب و به یاد محبوب به سر بردن نتیجه هاى بسیارى براى عموم طبقات دارد اما براى کمل و اولیإ و عرفا, که خود آن غایت آمال آن هاست و در سایه آن به وصال جمال محبوب خود رسند هنیئا لهم و اما براى عامه و متوسطین بهترین مصلحات اخلاقى و اعمال و ظاهرى و باطنى است. انسان اگر در جمیع احوال و پیش آمدها به یاد حق تعالى باشد و خود را در پیشگاه آن ذات مقدس حاضر ببیند. البته از امورى که خلاف رضاى اوست خوددارى کند و نفس را از سرکشى جلوگیرى کند... غفلت از حق, کدورت قلب را زیاد کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره کند و مفاسد را روزافزون کند و تذکر و یادآورى از حق, دل را صفا دهد و قلب را صیقلى نماید و جلوه گاه محبوب کند و روح را تصفیه نماید و خالص کند... پس اى عزیز! در راه ذکر ویاد محبوب, تحمل مشاق هرچه بکنى کم کرده اى. دل را عادت بده به یاد محبوب بلکه به خواست خدا صورت قلب, صورت ذکر حق شود و کلمه طیبه ((لا اله الا الله)) صورت اخیره و کمال اقصاى نفس گردد... پس اگر طالب کمالات صوریه و معنویه هستى و سالک طریق آخرت و مسافر و مهاجر الى الله هستى قلب را عادت بده به تذکر محبوب و دل را عجین کن با یاد حق تبارک و تعالى...))(34)
امام خمینى با الهام از قرآن و کلام معصومین(ع) مى فرماید: وقتى بنده اى ذکر خداوند را بگوید موجب مى شود که خداوند به یادش باشد, همچنین ذکر و یادآورى حق و جمال و جلال او بصیرت باطن را قوت مى دهد و رفع حجاب مى دهد و باعث نورانیت آدمى خواهد شد چنان چه انسان اهل ذکر جلوه جمال حق را در آیات مشاهده کند و حق را در تجلیات اسمى و صفاتى شهود نماید و یار بى پرده تجلى کند. امام تإکید مى نماید که گاهى باید نزد غافلین, ذاکرین یاد خدا را تذکر دهند تا تنبه و آگاهى در آنان تقویت شود.
امام خمینى مى فرمایند: انسان ذاکر حق باید بر اثر جارى نمودن اذکار بر زبان خود نور ایمان را در قلب خویش افزایش دهد: ((... ممکن نیست قلب نورانى باشد و زبان و کلام و چشم و نظر و گوش و استماع نورانى نباشد. بشر نورانى آن است که تمام قواى ملکیه و ملکوتیه اش نوربخش باشد و علاوه بر آن که خود او را هدایت به سعادت و طریق مستقیم کند به دیگران نورافشانى کند و آن ها را به راه انسانیت هدایت کند...))(35)
حقیقت ذکر آن است که در جمیع ابعاد وجودى عبد جارى و سارى شود و صفات کمال و جلال الهى بر جان او پرتو افشانى نماید و چنین هویتى به ذاکر حیات, علم و شعور مى بخشد.(36)
امام خمینى بنا به اعتراف بسیارى از صاحب نظران متعهدى که با ایشان سالیان درازى از نزدیک ارتباط داشته اند دائم الذکر بودند و پیوسته قلبشان به یاد خدا مى تپید لکن کمتر دیده شده که تسبیح بگرداند و ظاهر خویش را به عنوان ذاکر به حاضران معرفى کند, کمتر لحظه اى بود که به یاد خدا نباشد و ذکر نگوید و شکر الهى را به جاى نیاورد ولى خدا را خواندن و تسبیح و تقدیس پروردگار را گفتن با معرکه گیرى و ریاکارى و مانند آن که برخى به آن مبتلایند فرق مى کند و امام از تظاهر به حالات عبادى به شدت بیزار بود. توجه به مسائل عبادى, دعا و ذکر و توسلات هیچ گاه موجب آن نشد که امام به گوشه اى بنشیند و انزواطلبى اختیار کند و تنها به ذکر و گردانیدن تسبیح سرگرم شود و از امور دیگر غافل شود و بر خلافى که ایشان به زیارت, دعا و ذکر و ثنا اهتمام داشت از خدمت به جامعه لحظه اى آرام نبود و این گونه نبود که فکر کند اگر مفاتیح به دست گرفت و بالاى سر مرقد مطهر بزرگوارى نشست و به ذکر و دعا مشغول شد دیگر باید همه چیز را فراموش نماید و هیچ احساس مسوولیتى نکند و حتى کار شخصى و امور زندگى خود را بر دیگرى تحمیل کند و دل خوش نماید که اهل ذکر است.(37)
در هر کار و هر حالى امام به یاد خدا بودند, ذکر و دعا, مناجات و ناله هاى شبانه ایشان هرگز قطع نشد, بعد از ظهر آن روز آخر که بیمارى ایشان منجر به رحلتشان شد با این که حالشان به وخامت گرائیده بود باز هم لحظه اى از ذکر خداوند غفلت نکردند, حتى در مواردى که به هوش مىآمدند لب هایشان تکان مى خورد چون پزشک معالج گوشش را جلو برد, شنید که امام, ((الله اکبر)) مى گویند و در همان حال ذکر گویى به سوى ملکوت اعلى پرکشیدند.(38)
بعد از نماز مغرب و عشا در حالى که با انگشت به سوى قبله اشاره مى کردند این ذکر را زمزمه مى نمودند: تحصنت بدار سقفها لا اله الا الله و نورها محمد رسول الله و بابها على ولى الله و ارکانها لا حول و لا قوه الا بالله.(39) و این ذکر حاوى عبارت ((لا اله الا الله)) مى باشد که ارباب حال در میان اذکار آن را اختیار کرده اند و این برنامه چند وجه دارد: نخست آن که اشتغال به آن موجب درآمدن به حصن الهى و رستگارى از عذاب اوست: لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى إمن من عذابى, دوم حروف اشرف اسمإ که لفظ الله است ترکیب یافته و حروف بیگانه در آن نیامده است, سوم ذکر خفى که امام را نهایت اهتمام به آن بود و با ذکر ((لا اله الا الله)) بیشتر محقق مى گردد, زیرا حروفى که محتاج به حرکت لب باشد در آن نیست و مى توان در میان مردم بر وجهى به آن قیام نمود که کسى را اطلاع حاصل نشود برخلاف اذکار دیگر که این وجه را ندارد.(40)
از حضرت امام نقل شده است که ذکر ((اللهم صل على محمد و آل محمد وادفع عنا البلإ المبرم من السمإ انک على کل شىء قدیر)) هفت مرتبه در ساعات آخر روز جمعه خوانده شود.(41) ذکرهاى امام با برنامه راه رفتنشان تنظیم شده بود و مثلا اگر مى خواستند نیم ساعت قدم بزنند, این مدت را به ذکر گفتن مشغول بودند و چون ذکرشان به پایان مى رسید از حرکت کردن باز مى ایستادند, یعنى نیم ساعت راه رفتن ایشان با ساعت تنظیم نمى گردید بلکه به ذکرگویى امام مربوط بود.(42)
ذکر امام خمینى شعار توإم با شعورى بود که شاید همه رازهاى ناگشوده وجود آن بزرگ در آن نهفته باشد, بلندى مقام و منزلت شامخ او از جهت راز و نیاز حقیقى با معبود و ذکر پروردگار و به دلیل کلمه توحید است که در جان و دلش ریشه دوانیده بود. امام بر به جاى آوردن اذکار مإثوره از ائمه هدى(س) تقید داشت و بر آن مواظبت مى فرمود و با همین ذکرها انواع زنگارها را از وجود خویش زدود.
امام خمینى بعد از سلام نماز و ذکر سه تکبیر به تعقیبات مشترکه مى پرداختند, ابتدا تسبیحات حضرت زهرا را بر زبان جارى مى نمودند که معمولا با انگشتان مبارکشان شماره مى کردند. سپس با ذکر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم, به تلاوت سوره مبارکه حمد مشغول مى شدند و به خوبى مشهود بود که آن معظم له قبل از تلاوت این سوره استعاذه مى فرمودند, بعد از قرائت سوره حمد, آیه 255 از سوره بقره, آیات 18 , 26 ـ 27 از سوره آل عمران را تلاوت کرده و بعد از آن سه مرتبه با ذکر ذیل که از امام صادق(ع) روایت شده, استغفار مى نمودند:
((إستغفر الله الذى لا اله الا هو ذوالجلال والاکرام و اتوب الیه)) بعد از نماز مغرب و تعقیباتى که بدان ها اشاره شد, هفت مرتبه مى گفتند: بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم که در گفتن آن در واقع به روایت امام ششم و هفتم در این مورد عمل مى فرمودند.(43)

پى نوشت ها:
1 ) ناصح صالح, غلامرضا گلى زواره, ص164 و 165 و نیز بنگرید به کتاب غواص اقیانوس اندیشه, ص361 ـ 362.
2 ) شرح دعاى سحر, ص5.
3 ) تفسیر سوره حمد, ص77.
4 ) آن موج آرام, ص101.
5 ) سیماى فرزانگان, ص209.
6 ) مجله تربیت, سال پانزدهم, مهر 1378, ص45.
7 ) صحیفه نور, ج20, ص4.
8 ) همان, ص157.
9 ) مبارزه با نفس یا جهاد اکبر, ص59.
10 ) پا به پاى آفتاب, ج اول, ص182.
11 ) همان , ص286, روزنامه کیهان, شماره 16607.
12 ) همان, ص256.
13 ) شاهد بانوان, شماره ;168 خلوتى با خویشتن, ص130, پا به پاى آفتاب, ج اول, ص;183 روزنامه اطلاعات, شماره 21593, مجله تربیت, سال 15, مهر 1378, ص44.
14 ) حکومت اسلامى (ولایت فقیه) و جهاد اکبر, ص234.
15 ) مجله دانشگاه انقلاب, شماره 75, خرداد 1369.
16 ) چهل حدیث , ص70.
17 ) نقطه عطف, ص42.
18 ) جلوه هاى رحمانى, ص26.
19 ) جهاد اکبر, ص57.
20 ) تبیان (دفتر دوازدهم) سیماى معصومین در اندیشه امام خمینى, ص190.
21 ) پا به پاى آفتاب, ج3, ص269.
22 ) همان, ص280.
23 ) مصاحبه با استاد حاج شیخ مجتبى عراقى, مجله حوزه, شماره36, ص55 ـ 56.
24 ) گل هاى باغ خاطره, ص133.
25 ) همان, ص12 ـ 13.
26 ) صحیفه نور, ج12, ص241.
27 ) تبیان, دفتر دوازدهم, ص191.
28 ) همان, ص191.
29 ) مجله تربیت, سال 15, مهر 1378, ص51.
30 ) همان, ص45 و 51.
31 ) مجله پیام انقلاب, شماره دهم, تیر 1359, ص24.
32 ) روزنامه جمهورى اسلامى, شماره 5905, ص12.
33 ) جلوه هاى رحمانى, ص40.
34 ) چهل حدیث, امام خمینى, حدیث هیجدهم, ص249.
35 ) قرآن باب معرفه الله, ص78.
36 ) نک: رساله نور على نور در ذکر و ذاکر و مذکور, علامه حسن زادهآملى, ص47 ـ 51.
37 ) سرگذشت هاى ویژه از زندگى امام خمینى, ج اول, ص97 ـ 98.
38 ) پا به پاى آفتاب, ج اول, ص265, 270, 288 و 289.
39 ) همان, ص247.
40 ) رساله نور على نور در ذکر و ذاکر و مذکور, ص51.
41 ) پا به پاى آفتاب, ج اول, ص 248.
42 ) همان, ص270.
43 ) فصلنامه ندإ, سال اول, شماره اول, ص45 ـ 46.

تبلیغات