آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

از مولا على(ع) گفتن, نوشتن, یاد کردن از سخن نو و با طراوت همیشه است. امام على(ع) تجلى قرآن است. همان گونه که فرسودگى در قرآن راه ندارد. گفتار از امام على(ع) نیز کهنه شدنى نیست. او امام همیشه قرون و اعصار است و روشش الهام بخش ما در تمامى ادوار.
سخن ما با شما مخاطبان عزیز مجله پاسدار اسلام پیرامون سیره و روش امام على(ع) بود. در شماره قبل به مناسبت یکصدمین سال تولد حضرت امام خمینى(ره) ویژه مقاله اى پیرامون امام و جوانان تقدیم کردیم و اینک به دنبال مقالات گذشته باز هم از مولا و دشمنانش, از روشها و برنامه هاى دشمنان و نحوه مقابله حضرت با آن سخن مى گوییم. صمیمانه مى گوییم که گاه به ذهنم چنین خطور مى کند که شاید دنباله دار شدن یک موضوع سبب ملالت خاطر شما همراهان عزیز مجله گردد. ولى بلافاصله تمام وجودم, نهیبم مى زند که امام على(ع) و مباحث مربوط به حضرت همیشه نو و باطراوت است و هر فصلى از زندگانى مولا خود بهارى است. با این بینش, گرچه سالها هم از مولا بگوییم مثل زندگى جاوید بهشتیان در بهشت است که ملالت و خستگى را در آن راهى نیست.

شیوه هاى مخالفت
در شماره هاى قبل از مخالفان حکومت مولا على(ع) گفتیم و به این نتیجه رسیدیم که در جبهه هاى مخالفان حضرت, جز حاکمیت دنیا و هوس پرستى, حاکمیت قدرت و حکمرانى و ریاست چیز دیگرى نبود. اینک در این مقاله سخن این است که این تشنه گان قدرت با چه شیوه اى عمل مى کنند که براى خود عده و عده جمع مى کنند و عده اى هوادارشان مى شوند؟
به جد باید این سوال بررسى شود که از چه اهرم هایى بهره مى برند که عده اى را آن چنان مجذوب خود مى سازند که تا مرز جان از آنان حمایت مى کنند؟
این سوال سوال امروز نیز هست. زیرا مگر نه این است که حق جاذبه فطرى دارد؟ پس چرا و چگونه این سران نفاق با چنین گرایش فطرى به مخالفت برمى خیزند؟ در جبهه باطل آن چه که مى توان به آن قسم یاد کرد آن است که سران باطل به چیزى جز قدرت و ریاست نمى اندیشند و تنها چیزى که براى آنها مطرح نیست حق و عدالت و انسانیت است. اما هرگز نمى توان این قسم را در مورد همه هواداران داشت بله ممکن است برخى از هواداران, زندگى خود را در همراهى با سران باطل ببینند و در رکاب شان قرار گیرند ولى این قضاوت نمى تواند فراگیر باشد وهمه هواداران را شامل گردد.
بى تردید هستند کسانى که اغوإ شده اند, فکرشان شستشو داده شده است. و ظرف اندیشه آنها از تحلیل هاى باطل پر شده و چه بسا با انگیزه طرفدارى از حق در جبهه باطل قرار گرفته اند؟!
نباید این قشر از هواداران باطل را دست کم گرفت و باید دید اهل باطل با چه شگردهایى هواداران را این گونه دور خود جمع مى کنند.
تحلیل درست این مسإله سبب شناخته شدن دردها مى شود که در پى آن درمان نیز آسان مى گردد.
سخن این است که پیمان شکنان ((ناکثین)) که در مقالات قبل از ویژگى هاى سران آنها و انگیزه مخالفتشان گفتیم چگونه هواداران را به خود جلب کردند و به مخالفت با امام على(ع) برخاستند؟
امام على(ع) در نهج البلاغه برخى از روشهاى آنان را چنین بیان مى کند:

1ـ طرح شعارهاى عام پسند
اولین و مهم ترین روش مخالفان, طرح شعارهاى عامه پسند است. از این راه جو را قبضه کرده و با خود همراه مى کنند. این شعارها و سوژه ها در هر زمانى مى توانند شکلى داشته باشند. در زمان حکومت مولا على(ع) سوژه ((پیراهن عثمان)) براى مخالفان مولا(ع) انتخاب مناسبى بود.
عجیب این است که کسانى که خود در رإس مخالفان حکومت عثمان بودند حتى شادى خود را از قتل عثمان پنهان نکردند, پیراهن خونین عثمان را علم کردند و به مخالفت با مولا على(ع) برخاستند.
ابن ابى الحدید مى گوید: طلحه سخت ترین تحریک کنندگان علیه عثمان بود و بعد از او زبیر در این قسمت از همه بیشتر پافشارى مى کرد.(1)
بلاذرى از ابى مخنف و دیگران نقل کرده است که وقتى مردم عثمان را محاصره کردند طلحه براى آن که حلقه محاصره تنگ تر شده و عثمان کشته شود از ارسال آب و نان براى عثمان جلوگیرى مى کرد تا آنجا که امام على(ع) از این ماجرا به خشم برآمد و براى عثمان آب فرستاد.
و عجیب تر از همه برخورد عایشه با مسإله قتل عثمان است. از مسلمات تاریخ است که عایشه یکى از مخالفان سرسخت حکومت عثمان بود. او در اواخر دوران خلافت عثمان پرچم مخالفت برافراشت. تمام تلاش خود را به کار برد تا با استفاده از بدبینى که مردم نسبت به روش عثمان داشتند مردم را به شورش علیه او وادارد و با همین انگیزه از مدینه به مکه رفت و آنجا رحل اقامت افکند.
او وقتى خبر کشته شدن عثمان را شنید با ابتهاج و شادى فراوان از آن یاد کرد و گفت:
((عثمان از رحمت خدا به دور باد! او در اثر اعمال زشتش بدین سرنوشت شوم دچار گردید زیرا خداوند بر کسى ستم نمى کند!!))(2)
و بعد از قتل عثمان بدترین اهانتها را به عثمان کرد و مى گفت:
((آن مرد یهودى! عثمان آن خرفت و احمق و...)) اما وقتى مطلع شد که بعد از هشت روز مردم امام على(ع) را به خلافت برگزیدند بلافاصله 180 درجه تغییر موضع داد و گفت:
((به خدا سوگند عثمان بى گناه و مظلوم کشته شده است من باید به خونخواهى وى قیام کنم)).
((عبید)) که اوضاع مدینه را براى عایشه تعریف مى کرد وقتى این تغییر موضع فاحش را دید گفت:
((عایشه! من از این درشگفتم که تو دیروز به کفر عثمان فتوا و به قتل وى فرمان مى دادى و او را نعثل و پیرمرد یهودى مى نامیدى؟ چه زود گفتار خود را پس گرفتى که امروز عثمان را مظلوم و بى گناه معرفى مى کنى؟!))(3)
عایشه در پاسخ گفت:
((آرى عثمان چنین بود ولى او خود توبه نمود و این مردم بدون این که بر توبه وى اعتنإ کنند او را مظلوم و بى گناه کشتند. گذشته از این شما را با گفتار دیروزى چه کار آنچه را که امروزه مى گوییم بپذیرید! که از گفتار دیروزیم بهتر است!!))(4)
آرى اینان که خود در خط مقدم مخالفان عثمان بودند در زمان حکومت حضرت, پیراهن عثمان را علم کردند و امام على(ع) چه زیبا تحلیل مى کند:
((... والله ما استعجل متجردا للطلب بدم عثمان الا خوفا من ان یطالب بدمه لانه مظنته و لم یکن فى القوم احرص علیه منه, فإراد إن یغالط بما اجلب فیه...;(5) به خدا سوگند او (طلحه) براى خونخواهى عثمان با عجله دست به کار نشد جز این که مى ترسید خون عثمان از خود او مطالبه شود زیرا او متهم به قتل عثمان است و در میان مردم از او حریص تر بر کشتن عثمان یافت نمى شود...))
و در سخنى دیگر فرمود:
((... و انهم لیطلبون حقا هم ترکوه و دمإهم سفکوه...;(6) و اینان در طلب حقى هستند که خود آن را ترک کرده اند و خواهان خونى که خود آن را ریخته اند.))
آرى ((پیراهن عثمان)) تنها یک سمبل براى ((سوژه)) است سوژه اى عامه پسند براى صید مردم!
و اگر امروز یک نگاه ـ هر چند سطحى ـ به ((سوژه ها)) و ((شعارهاى)) مخالفان نظام اسلامى بیافکنید به دهها از این سنخ دست خواهید یافت.
[ مجددا تإکید مى کنم مقصود از مخالفان نظام اسلامى آنانند که از اساس با اسلام و حکومت اسلامى در ستیزند نه آنها که در داخل بدنه نظام و با حفظ اصول و مقدسات و مبانى اختلاف سلیقه دارند که اینان را خودى مى نامیم مقصود ما از مخالفان نظام غیر خودىها و کسانى اند که اساس نظام که همان ((اسلامیت)) است مورد پذیرش آنها نیست; یعنى اصولا بینش آنها این است که مدیریت دینى و اسلامى نباید باشد]

بنگرید کسانى که تا دیروز (سلطنت طلبان و سران رژیم شاه) دست شان تا مرفق به خون آزادىخواهان آلوده بود امروز حتى آنها هم دم از آزادى و دمکراسى مى زنند.
آیا براستى اینان آزادى مى خواهند؟!
هر عاقلى مى داند که اینان حاکمیت مجدد شیطانى خود را مى خواهند لکن در سوژه اى مردم پسند ((آزادى!!)) بنگرید به کسانى که بعد از پیروزى انقلاب با ترورهاى کور خود ده ها انسان پاک آزاده مخلص, وفادار به اسلام را به خاک و خون کشیدند و اینک نیز با دلارهاى آمریکایى اربابان خویش به حیات ننگین خود ادامه مى دهند, چگونه دم از نقض حقوق بشر در ایران مى زنند؟! و چگونه برخى از محافل آمریکایى و صهیونیستى بى پروا از آنان حمایت مى کنند؟ و در یک کلام ((پیراهن عثمان)) تنها یک جرقه نیست بلکه یک جریان است! جریانى ک تنها راه مقابله با آن بصیرت است!! همان که امام على سمبل آن بود!

2ـ استفاده از چهره ها
برخى کسان در جامعه از محبوبیت خاصى برخوردارند. گاه محبوبیتى ذاتى که به خاطر عملکرد درست و انسانى خودشان است, و گاه محبوبیتى عارضى که به جهت انتساب به بزرگى در جامعه به دست مىآورند. از شگردهاى منحرفان در طول تاریخ سوء استفاده از عنوان و چهره وجیه اینان جهت مقاصد انحرافى است.
استفاده ابزارى از محوبیت دیگران شگرد همیشه اهل باطل بوده است.
اولین گروه از مخالفان مولا على(ع) ((ناکثین)) همسر پیامبر اکرم(ص) یعنى عایشه را با خود همراه کردند. گرچه همان گونه که گفتیم عایشه خود نیز انگیزه مخالفت را داشت. چرا عایشه؟ زیرا که همسر پیامبر است و مسلمانان به خاطر احترامى که براى پیامبر قایل بودند همسران حضرت را نیز گرامى مى داشتند:
امام على(ع) مى فرماید:
((فخرجوا یجرون حرمه رسول الله صلى الله علیه و آله کما تجر الامه عند شرائها متوجهین بها الى البصره فحبسا نسإهما فى بیوتهما و ابرزا حبیس رسول الله لهما و لغیرهما)).(7)
پس اینان شورش کردند در حالى که همسر رسول خدا را همچون کنیزى که براى فروش مى برند به دنبال خود کشاندند. در حالى که همسران خود را در خانه پشت پرده نگهداشتند! (تا از نظر بیگانگان دور بمانند.) و پرده نشین حرم پیامبر را در برابر دیدگان خود و دیگران قرار دادند.
و از این عنوان ((ام المومنین)) سوء استفاده فراوان شد!! آن چنان به این عنوان قداست بخشیدند که با تبلیغات خویش مردم را در ((جنگ جمل)) گرداگرد شتر عایشه قرار دادند و تا پاى جان حمایت مى کردند و در اشعار و رجزهاى خویش بر همین عنوان تکیه مى کردند ((ام المومنین))!!
در یکى از این رجزها چنین آمده است:
((اى افراد قبیله ((ازد)) از مادر خود دفاع کنید زیرا دفاع از وى همانند نماز و روزه بر شما فرض و واجب است و حفظ احترام این بزرگ مادر بر فرد فرد شما لازم است!!))(8)
قبیله ((ازد)) مدفوع شتر عایشه را مى گرفتند و آن را مى شکافتند و مى بوییدند و مى گفتند: ((وه که مدفوع شتر مادر ما بوى عطر مى دهد!! چه بوى دلاویزى از آن برمى خیزد. دیگرى در رجز خود مى گفت:(9)
((مردم! این است مادر شما که حمایت و دفاع از وى براى شما وظیفه دینى و وجدانى است و خوددارى از اعانت و حمایت وى پایمال کردن حقوق مادرى و عقوق است که عاق شدن و پایمال کردن حق مادرى بزرگترین گناه و معصیت مى باشد!!))(10)
اینجاست که قرآن به شدت با شخصیت پرستى و بت شدن شخصیتها مخالفت کرد و به ستیز برخاسته است.
قرآن مجید از زبان مردمى که گمراه شده اند نقل مى کند که اینان در قیامت مى گویند:
((ربنا انا اطعنا سادتنا و کبرإنا فاضلونا السبیلا))(11) پروردگارا ما بزرگان و اکابر خویش را اطاعت و پیروى کردیم. در نتیجه ما را گمراه ساختند)).
و امامان شیعه(ع) نیز پیوسته بر این نکته تإکید داشتند که هرگز نباید ((شخصیتها)) محور و معیار تشخیص حق از باطل باشند بلکه ((حق)) باید محک شناخت شخصیتها باشد.
در نهج البلاغه آمده است:
شخصى به نام ((حارث بن حوط)) به خدمت امام آمد و گفت فکر مى کنى که من گمان دارم اصحاب جمل گمراهند؟ نه چنین گمانى ندارم.
حضرت فرمود:
((یا حارث انک نظرت تحتک و لم تنظر فوقک فجرت انک لم تعرف الحق فتعرف من إتاه و لم تعرف الباطل فتعرف من اتاه;(12) اى حارث تو به پایین نگاه کرده اى و به بالاى سرت نظر نیفکنده اى (کنایه از اینکه بینش سطحى دارى) لذا در تحیر فرو رفتى (و ندانستى کدام طرف را اختیار کنى) تو حق را نشناختى تا کسى را که بر حق است بشناسى و نیز باطل را هم نشناخته اى تا کسانى که طرفدار آن هستند بشناسى)).
چه بسا کسانى بودند که با این توضیحات امام على(ع) همچنان عوام ماندند و از جبهه حق کناره گیرى کردند . یک نمونه از این گروه ((ربیع بن خثیم)) است روزى به امام عرض کرد یا امیرالمومنین! ما درباره این جنگ شک داریم مى ترسیم این جنگ مشروع نباشد, حضرت فرمود: چرا؟ او گفت: چون ما داریم با اهل قبله مى جنگیم!! با مردمى مى جنگیم که چون ما شهادتین مى گویند و نماز مى خوانند و از طرفى هم ((ربیع)) خود را شیعه مى دانست و نمى خواست صریحا از امام على(ع) کناره گیرى کند. لذا گفت یا امیرالمومنین خواهش مى کنم به من کارى واگذار کنید که در آن شک وجود نداشته باشد. مرا به مإموریتى بفرست که در آن تردیدى نباشد. حضرت هم پذیرفت و او را به یکى از سرحدات فرستاد که اگر جنگى شد طرف مقابلش کفار و مشرکان باشند.(13)
در روایتى از حضرت امام صادق(ع) مى خوانیم:
((من دخل فى هذا الدین بالرجال إخرجه منه الرجال کما ادخلوه فیه و من دخل فیه بالکتاب والسنه زالت الجبال قبل إن تزول;(14) کسى که به پیروى از اشخاص پیرو دین شود همان ها او را از دین بیرون مى برند آن چنان که واردش کردند و آن کس که با معیار کتاب و سنت به دین گرایش یابد کوهها از جاى خود برکنده مى شوند ولى او از عقیده اش جدا نخواهد شد)).
اینجا نکته اى مهم و تذکر دادنى است و آن این است که هرگز نباید مقوله ((ولایت)) و ((ولایت پذیرى)) را با شخص پرستى گره داد که بین این دو فاصله بسیار است. ((ولى)) شخص نیست ((ولى)) محور است. از آن رو که مجرى احکام خداست در حقیقت ولایت حق پرستى است نه شخص پرستى!!

3ـ جو سازى
از شگردهاى همیشگى اهل باطل, جوسازى با ایجاد هیاهو و سر و صداى تبلیغاتى است.
منحرفان با ایجاد جریان هاى انحرافى, افرادى را که از خود تحلیل نداشته و به سرعت اسیر موج مى شوند به دنبال خود مى کشانند. ولى آنان که از بصیرت الهى برخوردارند هرگز تحت تإثیر جو و موج باطل قرار نمى گیرند. حضرت امام على(ع) مى فرمایند:
((ایها الناس لاتستوحشوا فى طریق الهدى لقله اهله فان الناس قد اجتمعوا على فائده شبعها قصیر و جوعها طویل;(15) اى مردم! در طریق هدایت از کمى افراد وحشت نکنید زیرا مردم در اطراف سفره اى اجتماع کرده اند که مدت سیرى آن کوتاه و گرسنگى آن طولانى است.))
امام على(ع) درباره شورشگران جمل مى فرماید:
((و قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذین الامرین الفشل و لسنا نرعد حتى نوقع و لانسیل حتى نمطر;(16) و آنان رعد و برقها را راه انداختند!! و بالاخره با آن همه هیاهو و خروش شکست خوردند ولى ما براى تهدید دیگران رعدآسا نمى خروشیم تا شکست دشمن تهدید عملى براى آنان گردد و تا باران سیلآور نیاراییم سیلى به راه نمى اندازیم)).
این دو جمله کوتاه بیانگر دو مکتب مختلف در فعالیت هاى اجتماعى, نظامى و سیاسى است:
گروهى مرد سخنند و اهل حرف و جوسازى, در این میدان که وارد مى شوند غوغا مى کنند ولى از عمل خبرى نیست و به هنگام عمل جز سستى و ناتوانى و ناکامى بهره اى ندارند. گروهى دیگر اهل کردار و عملند, سخن کم مى گویند و عمل بسیار دارند. ساکت و خاموشند اما کارآمد و قهرمان. نمى خواهند مردم را با ایجاد جو و موج کاذب به خویش دعوت کنند بلکه مى خواهند کارى کنند که مردم با بصیرت راه خویش را برگزینند.
پیامبران الهى و مردان خدا و مجاهدان راه خدا از گروه دوم اند. و لشگریان شیطان غالبا در گروه اول جاى دارند.
اینها برخى از روشهاى ناکثین علیه مولا على(ع) بود. به یارى خداوند در مقاله آینده بقیه این روش ها را مطرح مى کنیم ان شإالله.
پى نوشت ها:
1 ) الغدیر, ج9, ص96.
2 ) و 3 ) نقش عایشه در تاریخ اسلام, ج2, ص27 و ص28.
4 ) شرح نهج البلاغه, چاپ مصر, ج2, ص76, الانساب , ج5, ص91.
5 ) نهج البلاغه, خطبه174.
6 ) نهج البلاغه, خطبه 22.
7 ) نهج البلاغه, خطبه172.
8 ) و 9 ) و 10 ) نقش عایشه در تاریخ اسلام, ج2, ص254.
11 ) احزاب, 67.
12 ) نهج البلاغه, حکمت 262.
13 ) گفتارهاى معنوى, ص51 تا 54.
14 ) میزان الحکمه, ج5, ص8.
15 ) نهج البلاغه, خطبه201.
16 ) نهج البلاغه, خطبه9.

تبلیغات