آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

((جوان)) و تکریم شخصیت و رشد جوانان از دغدغه هایى بود که پیوسته مورد تإکید امام راحل(ره) قرار مى گرفت. امام عزیز, از آغاز علاقه مند به در یافتن جوانان ـ این سرمایه ها و ذخائر ارزشمند جامعه اسلامى ـ بود و این فریاد امام عزیز در سالیان ظلمت ستم شاهى است که: ((آقا جوان هاى ما را دارند مى برند. خدا مى داند جوان هاى دول اسلامى را دارند مى برند... آقا این ذخائر ما این جوانها هستند این جوان هاى ما را دارند اغفال مى کنند دارند به آنها تزریق مى کنند که هر بدبختى شما دارید از اسلام است)).(1)
امام(ره) این تربیت یافته مکتب قرآن و عترت, با الهام از اسلام عزیز, بهاى شایسته به جوانان مى داد و با تکریم شخصیت آنان, جوانان را به میدان مبارزه با طاغوت و دفاع از ارزش هاى مکتبى فرامى خواند.
بهإ دادن به جوانان, سنت و سیره نبوى(ص) است.
سفارش پیامبر اکرم(ص) به جوانان این است که:
((اوصیکم بالشبان خیرا فان الله بعثنى بشیرا و نذیرا فحالفنى الشبان و خالفنى الشیوخ;(2) به شما سفارش مى کنم, با جوانان برخورد شایسته داشته باشید همانا خداوند مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده فرستاد , پس جوانان با من هم پیمان شده (یارىام کردند) و پیرمردها مخالفت کردند.))
پرواضح است در این جا سخن بر سر ((نوع)) است; یعنى نوع جوانان همراهى کردند, گرچه اندکى هم ناهمراه ماندند و نوع پیرمردها مخالفت کرده, گرچه روشن ضمیرانى از آنان نیز با حضرت همراه شدند.
و در سیره حضرت مى خوانیم حضرت حساس ترین پست هاى سیاسى فرهنگى, نظامى را به جوانان واگذار کرده است.

جوان بیست و چهار ساله اولین سفیر
اولین پیام آور سیاست خارجى پیامبر(ص) ((جعفر بن ابى طالب)) است. پیامبر(ص) او را در سال پنجم هجرت در حالى که بیست و چهار سال داشت به سرپرستى هیئت مهاجران به حبشه فرستاد. او به حق رسالت خود را به زیباترین وجه به انجام رسانید و دربار حبشه را با بیانات فصیح و بلیغ خود و با منش انسانى خویش به تسخیر اسلام درآورد. او وقتى پس از دوازده سال اقامت در حبشه به مدینه بازگشت, همزمان با نبرد پیروزمند خیبر بود. پیامبر دوازده قدم به استقبال او رفت دست به گردن او انداخت و گریست سپس فرمود: نمى دانم از کدام یک بیش تر خوشحال باشم; آمدن جعفر یا فتح خیبر.(3)

جوان بیست ساله اولین نماینده پیامبر
اولین نماینده پیامبر(ص) در مدینه و امام جمعه این شهر جوانى است حدودا بیست ساله به نام ((مصعب بن عمیر)). او جوانى بود از خانواده اى فوق العاده مرفه, به سبب محبت زیادى که پدر و مادرش به وى داشتند پیوسته در ناز و نعمت بوده لباس فاخر مى پوشید و پیوسته معطر بود.(4) ولى او با این همه رفاه, اسیر آن نشد و به نداى فطرت خویش لبیک گفت و به پیامبر گرامى اسلام(ص) ایمان آورد. پدر و مادرش, او را حبس کردند, ولى او گریخت و سپس به حبشه رفت. مصعب بن عمیر, بعد از مراجعت آن گاه که تعدادى از محترمین مدینه, پیش از هجرت, به حضرت ایمان آوردند, از حضرت درخواست نماینده اى کردند که: ((یعلمنا القرآن و یدعوا الناس الى امرک; به ما قرآن آموزد و مردم را دعوت به مکتبتان نماید.))
حضرت ((مصعب بن عمیر)) را به همراه ((اسعد بن زراره)) (بزرگ مدنى ها) به مدینه فرستاد: ((و کان فتى حدثا)); او در آن هنگام جوان نورسى بود.))
مصعب بن عمیر, اولین کسى است که در مدینه اقامه جمعه و جماعت کرد و به دست او اسید بن خضیر و سعد بن معاذ قبول اسلام کردند و این افتخار بزرگى بود که نصیبش شد.

جوان بیست ساله فرماندار مکه
پس از آن که مکه این شهر مهم و استراتژیک فتح شد, پیامبر عازم جنگ حنین شد. پیامبر(ص) باید براى مکه فرماندار و براى مسجدالحرام , امام جمعه نصب مى کرد براى این کار جوان بیست و یک ساله اى به نام ((عتاب بن اسید)) را برگزید.
انتصاب این جوان به چنین مقام بزرگى, باعث رنجش خاطرو آزردگى شدید رجال عرب و بزرگان مکه شد و زبان به شکایت و اعتراض گشودند.
حضرت فرمود: ((لایحتج محتج منکم فى مخالفته بصغر سنه فلیس الاکبر هو الافضل بل الافضل هو الاکبر;(5) هیچ یک از شما جوانى عتاب را اساس اعتراض قرار ندهد, زیرا ملاک فضیلت انسان کبر سن و بزرگى نیست, بلکه بر عکس میزان بزرگى انسان فضیلت و لیاقت است.))

جوان بیست ساله فرمانده لشکر
پیامبر گرامى اسلام(ص) در واپسین لحظات عمر مبارکش یک جوان را به فرماندهى لشگرى که مإموریت آن نبرد با امپراطور روم بود منصوب کرد.
نام این جوان ((اسامه بن زید)) است. سن اسامه در آن هنگام 17 یا 18 یا 19 سال نوشته اند و در هیچ یک از منابع تاریخى بیش از بیست سال ضبط نشده است.
برخى این انتصاب را زیر سوال بردند که:
((یستعمل هذا الغلام على المهاجرین الاولین; چه شده است که این جوان نورس به فرماندهى مهاجرین سابقه دار و پیش قدمان اسلام برگزیده شده است؟))
نبى گرامى اسلام(ص) از شنیدن این سخنان طعن آمیز به سختى خشمگین شد, به منبر رفت و پس از حمد و ثناى خداوند فرمود: مردم! این چه سخنى است که درباره فرماندهى ((اسامه)) از بعضى شما به من رسیده است طعنه امروز شما تازگى ندارد, چند سال قبل که زید بن حارثه, پدر اسامه را به فرماندهى لشگر در جنگ ((موته)) تعیین کردم, زبان به طعن و ملامت گشودید به خداوند بزرگ سوگند یاد مى کنم که دیروز, زید بن حارثه براى امارت لشگر شایسته بود و امروز نیز فرزندش اسامه شایستگى دارد. باید همه شما از وى اطاعت نمائید. سپس حضرت مردم را دعوت کرد که هرچه زودتر به لشکرگاه اسامه بروند و بدون درنگ حرکت کنند, حضرت در حالى که سخت در تب و تاب بود, چندین بار فرمود: ((انفذوا بعث اسامه, جهزوا جیش اسامه; سپاه اسامه را روانه کنید سپاه اسامه را حرکت دهید.))(6)
ولى متإسفانه با این همه تإکیدهاى مکرر پیامبر(ص) در تمام مدت بیمارى آن حضرت سران مدینه و رجال سیاسى از حرکت سپاه اسامه خوددارى ورزیدند و دستورهاى صریح پیشواى بزرگ اسلام را زیر پا گذاشتند تا آن که پیامبر اسلام(ص) دیده از جهان فروبست.
این چهار نمونه از بهائى بود که پیامبر گرامى اسلام براى جوانان قائل بود و البته محدود به این ها نیست.

امام و تکریم جوانان
امام راحل(ره) با تإسى به جد بزرگوارش, همین تإکید را در زمینه تکریم شخصیت جوانان و بهإ دادن به آنان داشت:
((جوانان متعهد در طول تاریخ و خصوص دانشجویان مسلمان در نسل حاضر و نسل هاى آینده سرمایه هاى امیدبخش اسلام و کشورهاى اسلامى هستند اینانند که با سلاح و استقامت و پایدارى مى توانند کشتى نجات امت اسلامى و کشورهاى خود باشند و این عزیزانند که استقلال و آزادى و ترقى ملت ها مرهون زحمات آنان است و اینانند که هدف اصلى استعمار و استثمارگران جهانند و هر قطبى درصدد صید آنان است و با صید آنان است که ملت ها و کشورها به تباهى و استضعاف کشیده مى شوند.))(7)
تعبیرات زیباى عمیق و عاطفى حضرت امام(ره) در مورد جوانان, گویاى جایگاه والاى این قشر شاداب و پرنشاط جامعه در بینش الهى او است:
((جوانان عزیز کشورمان این سرمایه ها و ذخیره هاى عظیم الهى, این گل هاى معطر و نو شکفته جهان اسلام...))(8)
((امیدم به شما جوان ها است...))(9)
((شما جوان ها, شما جوان هاى محصل, سایر جوان ها امید من هستید, نوید من هستید, امید من شما توده جوان است به شما توده محصل است...))(10)
((ما از اول هم امیدمان به ملت و جوان هاى برومند بوده است...))(11)
((جوانان عزیزم که چشم امید به شما است...))(12)
این تعابیر که امید و احساس و عاطفه در آن موج مى زند, برگرفته از رفتار پیامبر گرامى اسلام در مورد جوانان است.

میوه تکریم شخصیت
از رهگذر تکریم شخصیت جوانان از سوى پیامبر گرامى اسلام است که مى بینیم فوج فوج جوانان به حضرت گرویدند تا جایى که این امر سبب نگرانى سران قریش شد.
به حضرت ابوطالب گفتند:
((یا ابا طالب ان ابن اخیک قد سب الهتنا و افسد شبابنا و فرق جماعتنا;(13) برادرزاده ات خدایان ما را به بدى یاد کرده و جوانان ما را فاسد نموده و مایه اختلاف و تفرق ما شده است.))
مصعب بن عمیر, نیز در مدینه با استقبال جوانان مواجه شد:
((و کان مصعب نازلا على اسعد بن زراره و کان یخرج فى کل یوم و یطوف على مجالس الخزرج یدعوهم الى الاسلام فیجیبه الاحداث;(14) مصعب , در مدینه در منزل ((اسعد بن زراره)) سکنا داشت, روزها به مجالس قبیله خزرج مى رفت و آنان را به آیین اسلام دعوت مى نمود و نوجوانان دعوتش را مى پذیرفتند.
سفارش موکد ائمه ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ به مبلغان دین, نیز سرمایه گذارى روى جوانان است. محمد بن على ((احول)) گوید: امام صادق(ع) از من پرسید به بصره رفتى؟! گفتم: بلى. حضرت فرمود: استقبال مردم از تشیع چگونه بود؟ گفتم: ((والله انهم لقلیل; به خدا قسم بسیار کم بود. ((حضرت فرمود: ((علیک بالاحداث فانهم اسرع الى کل خیر; بر تو باد به جوانان که به هر خیرى آنان سرعت بیش ترى دارند.(15)
در انقلاب بزرگ اسلامى ما هم, جوانان عزیز بیش ترین نقش را داشته و در تداوم آن, به ویژه در دوره هشت ساله دفاع مقدس این جوانان عزیز بودند که براى نظام مقدس اسلامى ما افتخارات فراوانى را به ارمغان آوردند و این تحقق همان است که امام راحل در سال 42 فرموده است که: سربازان من اینک در گهواره هستند!!
آرى, اینک آنان جوانان برومندى شدند که در جبهه و در دوره سازندگى افتخار آفریده و مىآفرینند.

نصایح امام به جوانان
امام راحل(ره) در کنار تکریم شخصیت جوانان به سازندگى و رشد مذهبى, سیاسى, اجتماعى و... جوانان سخت اهتمام داشت و بر سه نکته تإکید ویژه و خاص داشت:
الف) تهذیب و سازندگى
در موارد متعددى حضرت امام(ره) جوانان را سفارش مى کنند تا جوانید به فکر تهذیب نفس باشید که بهترین فصل براى این کار, جوانى است:
((تا جوانى در دست توست کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حجب که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیکترند موفق مى شوند و یک پیر موفق نمى شود. قید و بندها و اقفال شیطانى اگر در جوانى غفلت از آن ها شود هر روز که از عمر بگذرد ریشه دارتر و قوىتر شوند:
درختى که اکنون گرفته است پاى
به نیروى شخصى برآید زجاى
گرش همچنان روزگارى هلى
به گردونش از بیخ برنگسلى))(16)
((عزیزم! از جوانى به اندازه اى که باقى است استفاده کن که در پیرى همه چیز از دست مى رود حتى توجه به آخرت و خداى تعالى.
از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیرى مى دهد تا جوانى با غفلت از دست برود و به پیران وعده طول عمر مى دهد و تا لحظه آخر با وعده هاى پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص براى او باز مى دارد تا مرگ رسد و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد مى گیرد. پس در جوانى که قدرت بیش تر دارى به مجاهدت برخیز و از غیر دوست جل و علا بگریز و پیوند خود را هرچه بیش تر اگر پیوند دارى محکم تر کن و اگر خداى نخواسته, ندارى تحصیل کن و در تقویتش همت گمار.))(17)
((تا جوان هستید مى توانید یک کارى انجام بدهید ریشه فساد در قلب جوان ضعیف است.))(18)
((جوان ها متوجه باشند که در جوانى مى شود اصلاح کرد انسان خودش را. هر مقدار انسان سنش زیادتر مى شود اقبالش به دنیا بیش تر مى شود جوان ها نزدیکترند به ملکوت. ))(19)
این ها بخشى از کلمات حضرت امام(ره) در این زمینه است و در روایات ما نیز تإکید خاصى بر بندگى در جوانى است: نبى گرامى اسلام(ص) فرمود:
((ما من شاب یدع الله الدنیا و لهوها و اهرم شبابه فى طاعه الله الا اعطاه الله اجر اثنین و سبعین صدیقا;(20) جوانى که در مسیر اطاعت و بندگى خداوند از دنیا و لهو (دنیاى حرام) اجتناب کند و با همین حال به پیرى برسد, خداوند اجر هفتاد صدیق را به او عنایت مى کند مقام صدیقین بعد از مرتبه انبیا است.))(21)
در روایت دیگرى از حضرت(ص) مى خوانیم:
((ان احب الخلائق الى الله عزوجل شاب حدث السن فى صوره حسنه جعل شبابه و جماله لله و فى طاعته ذلک یباهى به الرحمن ملائکته یقول هذا عبدى حقا;(22) محبوب ترین بندگان نزد خداوند, جوان نوخاسته زیبارویى است که جوانى و زیبائیش را در راه خدا و بندگى اش به کار گیرد, به چنین جوان خداوند مى بالد و مى گوید: به حق, این جوان بنده من است!
جوانا ره طاعت امروز گیر
که فردا نیاید جوانى زپیر
قضا روزگارى زمن در ربود
که هر روزش از پى شب قدر بود
من این روز را قدر نشناختم
بدانستم اکنون که درباختم
در روایتى پیامبر اسلام(ص) فرمود:
((ان الله یحب الشاب الذى یفنى شبابه فى طاعه الله تعالى;(23) خداوند جوانى که جوانى اش را در مسیر اطاعت خداوند به کار گیرد دوست دارد.
در این زمینه روایات فراوان است. در این جا ناسپاسى است که ذکر خیر از جوانان پرشور جبهه ها نداشته باشیم. جوانانى که به حق فخر اسلام و تشیع و مکتب اهل بیت(ع) شدند.
جوانانى که ره صد ساله عارفان را در کوتاه مدت طى کردند و مایه غبطه اولیاى الهى شدند.
هم اینک که این سطور را مى نویسم پیش روى من وصیت نامه شهیدى مخلص است که سطر سطر آن درس اخلاق است:
((دیدم که محمد(ص) حق دارد, تا صبح بیدار باشد; على(ع) حق دارد, در چاه از عظمت تو گریه کند; حسین(ع) حق دارد, در راهت ترک سر کند; خدایا همه حق دارند که در برابر درگاهت سر فرو برند; دیدم رزمندگان حق دارند براى لقائت زار زار گریه کنند. خدایا همه را دیدم و دیدم که تاکنون ندیده ام! دیدم که چقدر خوار و ذلیلم در برابر آن همه بزرگوارى مولا. خدایا اینک که دیدم توفیقى عنایت فرما, عبرت گیرم و عمل به حق کنم...
قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکى سیمان روى آن را بپوشانید و فقط با انگشت روى آن بنویسید ((پر کاهى, تقدیم به آستان قدس الهى.))(24)
آرى اینانند که خداى به آن ها مى بالد, فرشتگان به آن ها مى بالند و... .
و این همان تحول عظیم الهى است که امام راحل(ره) از آن یاد مى کنند:
((از آن جمله این جوانان بسیار عزیز در سطح کشورند که ناگهان با یک جهش برق آساى معنوى و روحى با دست رحمت حق تعالى از منجلابى که براى آنان با دست پلید استکبار جهانى که از آستین امثال رضاخان و محمدرضاخان و دیگر سرسپردگان غرب یا شرق تهیه دیده بودند, نجات یافته و یک شبه ره صد ساله را پیمودند و هر آن چه عارفان و شاعران عارف پیشه در سالیان دراز آرزوى آن را مى کردند اینان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقإ الله را از حد شعار به عمل رسانده و آرزوى شهادت را با کردار در جبهه هاى دفاع از اسلام عزیز به ثبت رساندند و این تحول عظیم معنوى با این سرعت بى سابقه را جز به عنایت پروردگار مهربان و عاشق پرور نتوان توجیه کرد. این جانب هنگامى که این جوانان عزیز در عنفوان شباب را که با گریه از من عقب افتاده تقاضاى دعا براى شهادت مى کنند, مشاهده مى کنم از خود مإیوس و از آنان شرمنده مى شوم.))(25)

پرهیز از التقاط و التقاطى ها
از وصایا و سفارش هاى موکد امامان(ع) این بوده است که پیش از آنکه دزدان فکر و عقیده و اخلاق جوانانتان را بربایند آنان را مسلح به سلاح ایمان سازید تا از دستبرد در امان بمانند.
امام صادق(ع) فرمود:
((بادروا احدائکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجئه.))(26)
احادیث اسلامى را به نوجوانان خود بیاموزید و در انجام این وظیفه تربیتى تسریع نمائید پیش از آن که فرقه منحرف ((مرجئه)) بر شما پیشى گیرند و سخنان نادرست خویش را در ضمیر پاک آنان جاى دهند و گمراهشان سازند.))
فرقه مرجئه, در حقیقت مروج نوعى اباحى گرى در دین بوده و مى گفتند هیچ معصیتى با وجود ایمان به انسان ضرر نرسانده و ایمان در حقیقت قول است و عمل در آن نقشى ندارد و معتقدند حتى بدون انجام واجبات الهى همانند نماز و روزه هم مى توان بهشتى شد!!(27)
پیدا است که چنین مکتبى و مشابه آن همیشه براى آنان که مى خواهند پیش روى خود را باز ببینند و هم رگه رقیقى از دین داشته و هم مرتکب انواع گناهان بشوند جاذبه خواهد داشت. همانند سخنى که امروز برخى مى گویند که عشق گناه نیست! و به هنگامى که از آنان پرسیده مى شود عشق مقدس آسمانى و محبت به حضرت حق را مى گوئید, مى گوید عشق مقدس است, زمینى و آسمانى ندارد!! معناى این حرف همان اباحى گرى است.
امامان ـ علیهم السلام ـ به تمام والدین هشدار مى دهند, پیش از آن که این رهزنان اندیشه و اخلاق سرمایه ارزشمند جوانانتان را بربایند آن ها را دریابید.
در سخنى دیگر امام صادق(ع) فرمود:
((احذروا على شبابکم الغلاه لایفسدوهم;(28) مراقب جوانانتان باشید مبادا غلات آن ها را به فساد بکشند.
((غلاه)) منحرفینى بودند که با سوء استفاده از محبت بى ریا و خالصانه مردم به اهل بیت(ع), ادعإ مى کردند که امامان, خدا هستند. امامان, شدیدترین برخوردها را با این منحرفان داشتند تا آن جا که در فقه ما به کفر نواصب (دشنام دهندگان به اهل بیت((ع))) و غلات حکم شده است.(29) امروز نیز باید همه مراقب باشیم, مبادا کسانى که با سوء استفاده از محبت اهل بیت و با طرح عرفان منفى, عرفان انزوا, عرفان جامعه گریز, عرفان مسئولیت گریز (نه عرفان مثبت) جوانان عزیز ما را به انحراف نکشند. برخى از این کژاندیشان که گاه خود را عاشق دو آتشه اهل بیت! هم مى دانند ورود در مسائل انقلاب و حمایت از ولایت فقیه را در مجالس عزادارى خود ممنوع دانسته و مى گویند ما کارى به این مسائل نداشته و فقط مى خواهیم گریه کنیم!!
معناى این سخن این است که ما کارى به آرمان بلند امامان(ع) نداریم!! مگر نه این است که امروز علم اهل بیت(ع) با در اهتزاز بودن پرچم نظام جمهورى اسلامى ایران, برافراشته است؟! مگر نه این است که امروز مدافع و حامى همه پیروان اهل بیت(ع) در کل دنیا نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران است؟!
با این حساب آیا کشاندن مردم به کناره گیرى از انقلاب و ولایت فقیه, در برخى مجالس عزادارى, به معناى کناره گرفتن از آرمان بلند امامان نیست؟!
گریه, در عزاى مظلومان اهل بیت(ع) از اعظم قربات است, لکن گریه اى همراه با معرفت! آن چنان که زیارت اولیاى خداوند, امامان معصوم(ع) جایگاه بلند و ارزشمندى دارد, لکن زیارت با معرفت.
در یک کلام این سفارش پیوسته امامان(ع) است که با آموزش هاى دینى مبنایى و مستحکم, جوانانتان را بیمه کنید

خطر التقاط
از خطرهایى که همیشه اسلام عزیز را مورد تهاجم قرار داده و به ویژه در آستان پیروزى انقلاب جلوه بیش ترى داشت خطر التقاط و التقاطى ها بود.
((التقاط)), در لغت به معناى جمع و جور کردن و برچیدن است و در اصطلاح به مکتبى گفته مى شود که یک پارچه و یک دست نیست, بلکه هر بخش از ایدئولوژى ویژه خود را از مکتبى گرفته البته از مکتب هاى متضاد که در میدان مبارزه در برابر هم و رویاروى یکدیگر قرار دارند; مثلا توحید و شرک دو مکتبند که کاملا در مقابل هم قرار دارند, حال اگر کسانى پیدا شدند که نیمى از مکتب توحید و بقیه را از مکتب شرک و به هم آمیختند نتیجه آن یک مکتب التقاطى خواهد بود. و نمونه بارز آن در عصر ما سازمان منافقین, گروهک فرقان و... که براساس این ایدئولوژى التقاطى جنایت ها مرتکب شدند و اینک در دامان اربابان استکبارى خویش علیه نظام مقدس اسلامى مشغول توطئه و جنایتند.(30) و سردمدار این جریان انحرافى, معمولا افراد بى مایه و تهى از معارف اسلامى بودند و هستند که با اطلاع سطحى و ناچیز از اسلام, خود را در مسند ((اسلام شناس)) قالب زده و با تمسک به ((قرإات مختلف از اسلام)) به انحراف التقاط دامن مى زنند. اصولا در اصول دین و اصول اخلاق قرإات مختلف نیست. توحید صدر اسلام با توحید امروز تفاوتى ندارد. مکارم اخلاق در صدر اسلام با مکارم اخلاق در زمان ما متفاوت نیست و...
و در فروع, گرچه قرائت هاى مختلف هست که از آن به ((اجتهاد)) تعبیر مى کنیم, لیکن هر کسى توانایى و لیاقت این قرائت را ندارد کسانى توانایى دارند که متخصص در صرف و نحو, فقه و اصول و رجال و تفسیر و... باشند که این حداقل بیست سال تحصیل ممحض و شبانه روزى در حوزه هاى علمیه را مى طلبد!!
به هر حال کسانى , دیروز و امروز , با بى مایه گى و با تمسکات واهى خود التقاطى شده و کسانى را به همراه خود به این ویل جهنمى افکندند.
از سفارش ها و نصایح امام راحل, به جوانان عزیز این است که مراقب باشند به این دام نیفتند:
((جوانان عزیز دبیرستانى و دانشگاهى توجه کنند که سران و سردمداران گروهک ها که مى خواهند با اسم اسلام پایه هاى آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند, هیچ اطلاعى از اسلام و اهداف و قوانین آن ندارند و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جمله از نهج البلاغه و تفسیرهاى جاهلانه و غلط نمى شود, اسلام شناس شد. اینان با تفسیر انحرافى چند جمله و چند آیه, آیات و جملات صریح را که مخالفت واضح با مرام انحرافى و التقاطى آنان دارد انکار مى نمایند و در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه, براى کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه را براى رهبران غربى و شرقى خود باز کنند و شما جوانان عزیز و سرمایه هاى کشور را بر ضد مصالح کشور خودتان بسیج نمایند.))(31)
در این جا مناسب است یادى از شهید متفکر علامه آیه الله مطهرى , داشته باشیم که بیش ترین مبارزه با التقاط را سامان داد و سرانجام به دست همان ها به شهادت رسید مطالعه و انس با کتاب هاى این استاد شهید جوانان عزیز را از افتادن به دام التقاط مى رهاند. بر همین اساس بود که امام عزیز سفارش به مطالعه کتاب هاى این استاد داشت:
((اکنون شنیده مى شود که مخالفین اسلام و گروههاى ضد انقلاب درصدد هستند که با تبلیغات اسلام شکن خود دست جوانان عزیز دانشگاهى ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند. من به دانشجویان و طبقه روشنفکران توصیه مى کنم که کتاب هاى این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه هاى غیر اسلامى فراموش شود از خداوند متعال توفیق همگان را خواهانم.))(32)
این شهید عزیز, در سراسر عمر فرهنگى خود حساسیت ویژه اى بر خطر التقاط داشت. او در اولین کتاب هاى خود (اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم) تا آخرین کتاب هایش (مقدمه علل گرایش به مادیگرى, دوره جهان بینى و...) از خطر التقاط گفته است. او هم در جبهه مبارزه با التقاط غربى و هم در جبهه مبارزه با التقاط شرقى قهرمانانه ایستاد. سلام و درود و رضوان خداوند بر روح بلندش باد!

جدانشدن از روحانیت
از نصایح حضرت امام به جوانان ارتباط پیوسته با روحانیت اصیل و جدا نشدن از این قشر خدمت گزار جامعه است. ((روحانیت)) در طول تاریخ پرافتخار خویش مرزبان اسلام بوده است: که امام عسکرى(ع) فرمودند: ((علمإ شیعتنا مرابطون...;(33) علماى شیعه ما مرزبانند)).
این عالمان دین بودند که از تمامى مرزهاى اسلام مرزهاى عقیدتى, اخلاقى, سیاسى و. .. نگهبانى کردند. اگر تلاش خستگى ناپذیر آنان نبود امروز معلوم نبود که از اسلام ناب محمدى(ص) باخبر مى شدیم. در بعد عقیدتى , فرهنگى عالمان بزرگى, هم چون کلینى, شیخ صدوق, شیخ مفید, شیخ طوسى, سیدمرتضى, محقق حلى, علامه حلى و... حق حیات بر گردن همه متفکران اسلام دارند و بحق مرزبانى دقیقى انجام دادند.
و در بعد سیاسى, در هر مقطعى که کیان اسلام در خطر بوده است, این عالمان دین بودند که با هر وسیله ممکن حتى با فدا کردن جان خویش از آن رفع خطر کرده اند. در انقلاب اسلامى عراق, در نهضت تنباکو در انقلاب بزرگ اسلامى ایران قدم به قدم جاى پاى عالمان سخت کوشى را مى بینیم که در سنگر دفاع از کیان اسلام و تشیع قرار گرفتند و همچون رزمنده اى خستگى ناپذیر مقاومت کرده ایستادند!
سخن در این زمینه بسیار است, در این مجال به جز این اشارت مجال نیست.
امام عزیز به جوانان توصیه کردند که خود را از این مرزبانان دین جدا نکنند:
((... و نکته دیگرى که از باب نهایت ارادت و علاقه ام به جوانان عرض مى کنم این است که در مسیر ارزش ها و معنویات از وجود روحانیت و علماى متعهد اسلام استفاده کنید و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطى خود را بى نیاز از هدایت و همکارى آنان ندانید.
روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرائط همواره با دلى پر از امید و قلبى سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشته اند و همیشه پیشتاز و سپر بلاى مردم بوده اند بر بالاى دار رفته و محرومیت ها چشیده اند, زندان ها رفته اند و اسارت و تبعیدها دیده اند و بالاتر از همه آماج طعن هاو تهمت ها بوده اند و در شرایطى که بسیارى از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یإس و ناامیدى رسیده بودند, روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعى مردم دفاع نموده اند. هم اکنون نیز در هر سنگرى از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر در کنار مردمند و در هر حادثه غمبار و مصیبت آفرینى شهدإ بزرگوارى را تقدیم نموده اند.))(34)
در این باره امام عزیز مطالب فراوانى دارند که به علت ضیق مجال, از نقل آن ها صرف نظر مى کنیم.
گرچه بحث ((امام و جوانان)) هم چنان گفتنى هاى فراوان دیگرى دارد ولکن به نظر مى رسد یک مقاله محدود بیش از آن چه آمد گنجایش نداشته باشد.

جوانان حزب اللهى
سخن را با کلامى از امام عزیز در رابطه با جوانان حزب اللهى به پایان مى برم:
((و اینک به تمام متصدیان امور و دست اندرکاران کشور هشدار مى دهم که قدر این جوانان حزب اللهى را بدانید و از آنان قدردانى کنید و آنان را تشویق نمائید و در آغوش محبت خود حفظ کنید اینان بودند که ایران را نجات دادند و از این پس هم همین ها هستند که انقلاب را پاسدارى مى کنند و همین ها هستند که با صرف هزینه اى کم در ظرف مدت کوتاهى با روشن بینى هاى خاص خویش کارهاى تعجبآورى نمودند که گمان نمى شد در ایران بتوان انجام داد این مغزهاى متعهد باید تشویق گردند تا شکوفا گردند.))(35)و(36)
و آخر دعویهم ان الحمد لله رب العالمین.

پى نوشت ها:
1 ) صحیفه نور, ج1, ص91 و ص92 و سخنرانى امام در تاریخ 18 / 6 / 1343.
2 ) کتاب شباب قریش, ص1, به نقل از بزرگسال و جوان.
3 ) الاستیعاب, در حاشیه الاصابه, ج1, ص212.
4 ) درباره او نوشته اند:
کان مصعب بن عمیر انعم غلام بمکه و اجوده حله مع ابویه. ((اسدالغابه, ج5, ص182, تحقیق و تعلیق محمد ابراهیم البنإ ومحمد احمد عاشور.
و نیز :
((کان مصعب بن عمیر فتى مکه شبابا و جمالا و سیبا و کان ابواه یحبانه و کانت امه ملیئه کثیره المال تکسوه احسن ما یکون من الثیاب وارقه و کان اعطر اهل مکه)) طبقات, ابن سعد واقدى, ج3, ص116.
5 ) ناسخ التواریخ , حالات حضرت رسول, ص387.
و جوان , فلسفى, ج1, ص20.
6 ) طبقات, ابن سعد , ج2, ص65 ـ ;67 تاریخ یعقوبى , ج2, ص;103 البدایه والنهایه, ج5, ص222 و التاج الجامع/ للاصول, ج2, ص320.
7 ) صحیفه نور, ج15, ص221.
8 ) همان , ج20, ص241 و ص242.
9 ) همان , ج5, ص244.
10 ) همان , ج22, ص6.
11 ) همان , ج10, ص81.
12 ) همان , ج12, ص19.
13 ) سیره ابن هشام, ج1, ص264 و ص265.
14 ) اعلام الورى, ص68 و جوانان , ج1, ص345.
16 ) قرب الاسناد, ص128, ح450 و میزان الحکمه, چاپ دارالحدیث, ج4, ص1400.
17 ) صحیفه نور, ج22, ص344.
18 ) همان , ص372.
19 ) همان , ص344.
20 ) همان , ج19, ص225.
21 ) مکارم الاخلاق, ج2, ح373 و میزان الحکمه, ج4, ص1401.
22 ) سوره نسإ, آیه 69.
23 ) کنزالعمال, حدیث 43103 و میزان الحکمه ج4, ص1401.
24 ) کنزالعمال, حدیث 43060 و میزان الحکمه, ج4, ص1402.
25 ) وصیتنامه فرمانده شهید محمد جواد (بهمن) درولى پشت جلد, شماره 211, پاسدار اسلام.
26 ) صحیفه نور, ج17, ص162.
27 ) کافى, ج6, ص47.
28 ) معجم الفرق الاسلامیه شریف یحیى امین از ص219 تا ص;221 لغت نامه دهخدا, ج;44 ص121 و مقباس الهدایه فى علم الدرایه, ج2, ص369 تا 372.
29 ) امالى شیخ طوسى, ص650 , ح 1349 و میزان الحکمه , ج;5 ص2295 (چاپ دارالحدیث).
30 ) العروه الوثقى, ج1, ص145, ((چاپ انتشارات اسلامى قم)) لا اشکال فى نجاسه الغلاه والخوارج والنواصب...
31 ) در این باره کتاب ((التقاط و التقاطیها)) از انتشارات نسل جوان قم.
32 ) صحیفه نور, ج15, ص162.
33 ) پیام امام, در تاریخ ;1359/1/30 سیرى در آثار استاد شیهد مطهرى, ص7.
34 ) الاحتجاج, ج2, ص155 و الحیاه, ج2, ص261.
35 ) صحیفه نور, ج20, ص241 و ص242.
36 ) همان, ج19, ص104.
37 ) در این جا ناسپاسى مى دانم که یاد خیرى از خطیب برجسته مرحوم حجه الاسلام والمسلمین آقاى فلسفى نداشته باشم. ایشان با تإلیف کتاب جوان در دو جلد و بزرگسال و جوان در دو جلد, در این زمنیه (بحث جوانان) پیشگام اند, روحش شاد.

تبلیغات