آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

مباحث فقهى و حقوقى
استاد محمدتقى جعفرى بر این باور بود که فقه اسلامى در پرتو تشیع جلوه اى ویژه در تاریخ فقه و حقوق اسلامى دارد که از جهات فراوانى همه جانبه تر و دقیق تر از سایر سیستم هاى فقهى و حقوقى تلقى شده است, به نظر وى بارور شدن فقه تشیع در امتداد قرون و اعصار معلول دو مطلب اساسى است یکى استعداد ذاتى این رشته از علوم اسلامى که ناشى از اتکإ آن به منابع دائم الجریان کتاب آسمانى, سنت, اجماع و عقل است, این منابع بدان جهت که انسان شناخته شده را موضوع تکلیف قرار مى دهد همواره دور از فرسودگى بوده و ابدیت خود را تضمین مى کند, به همین دلیل از صدر اسلام تاکنون هیچ مساله اى در باره شئون مادى و معنوى بشر مطرح نشده, مگر این که عالم تشیع توانایى پاسخ گویى آن را داشته و آن را بلاتکلیف نگذاشته است, دیگر لیاقت و شایستگى مقامات عالى فقاهت بوده است, وى از تاریخ مشحون از مجاهدت فقیهان و این رادمردان الهى سخن گفته و به فداکارى و خلوص نیت آنان اشاره دارد و مى گوید: آن چه که با اندک مطالعه در روش فقیهان مى توان به دست آورد این است که تاکنون هیچ کس نمى تواند سراغ بدهد که در فلان تاریخ, فقیهى با علم به خلاف واقع و از روى هوى و هوس فتوا داده است.(1) در جایى به اصول و قواعد فقهى مى پردازد و مى نویسد: فقه اسلامى براى مدیریت حیات دنیوى و اخروى آدمى در مسیر به ثمر رسانیدن شخصیت رو به کمال او حدود و چارچوبه هاى ساختگى وضع و مقرر نکرده است زیرا هر اصل و قاعده اى را که براى زندگى فردى و اجتماعى مقرر ساخته است, نه تنها هماهنگ باماهیت پویاى حیات انسانى است, بلکه با نظر به تحریک بشر به حیات معقول که عبارت است از حیات طیبه, حیات مستند به بینه ; یعنى دلیل روشن و بالاخره با هدایت به حیاتى که قابل اسناد به خداوند مالک حیات و موت است خوراک اصول و قواعد عامل محرک به حیات فوق است, اصول و قواعد فقهى مزبور با همیارى اخلاق انسانى والاست که با انداختن نور افکن تکامل به حیات انسانى موجب مى شود فقه اسلامى را از هر دو امتیاز پیشرو و پیرو برخوردار نماید.(2) در مباحث کلامى و تشریح اندیشه هاى اجتماعى علامه جعفرى به مسائل فقهى نظر دارد و ذیل تفسیر فرمان مبارک حضرت على (ع) به مالک اشتر درخصوص تساوى افراد جامعه مى نویسد:((در فقه اسلامى عنوان نفس محترمه مطرح و واردکردن هر گونه آسیب و اخلال بر حیات نفس محترمه حرام جدى و عامل آن مجرم و مشمول کیفر مى باشد... براى کسى که توانایى حفظ نفس محترمه از آسیب و قتل را داشته باشد تکلیف و واجب است که به هر وسیله اى که ممکن است اقدام به حفظ نفس محترمه بنماید.))(3)
علامه محمد تقى جعفرى مى گوید: ((هنگامى مى توان از اعلامیه جهانى حقوق بشر سخن به میان آورد که انسان را در حوزه ارزش ها تفسیر کنیم, آیا مراد از انسان همان موجودى است که پیامبران سیماى او را ترسیم کرده اند؟ یعنى فردى که داراى کرامت ذاتى است و با حکمت بالغه خداوندى به وجود آمده, هدف حیاتش خیر و کمال است و هر کس به وى اهانت کند و حقوقش را نادیده بگیرد با مشیت خداوندى مبارزه کرده است یا انسان را به عنوان گرگ انسان تفسیر مى کند و هیچ حقیقت ارزشى در وجود او سراغ ندارند.
مبناى حقوق بشر از دیدگاه غرب همزیستى مسالمتآمیز همراه با صلح, آزادى و عدالت در جوامع بشرى است که اهمیت دارد و نمى تواند زیربنایى بوجود آورد که همه افراد را اعضاى خانواده واحدى بدانند, براى تحقق چنین هدفى باید مبناى عالى ترى که از دیدگاه اسلام, خداست مطرح شود, براى اجراى هر گونه نظام حقوقى باید نخست تبعیض میان انسان ها وجود نداشته باشد و در درجه دوم زمینه هاى تحقق آنها از نظر تعلیم وتربیت فراهم آید, بر همین اساس, اسلام یک رشته اصول روانى و اخلاقى مشترک میان انسان ها را تعلیم داده تا زمینه هاى تحقق قوانین خود را فراهم آورد, وى براى نظام حقوقى اسلام چند ویژگى برمى شمارد:
[ الف] این نظام متکى به ارائه خدمات با پذیرش این اصل هر انسان آگاهى نه تنها تکالیف خود را با اخلاص و صمیمیت و بدون سوداگرى انجام مى دهد بلکه عمل به تکالیف را وسیله اى جهت رشد و تکامل خود تلقى مى کند;
[ ب] عامل اجراى نظام حقوق اسلامى شخصیت کمال طلب خود انسان است;
[ ج] چون مبناى این آیین دین فطرى حضرت ابراهیم(ع) است و تمامى ادیان آسمانى خود را وابسته به او مى دانند جهانى بودن تکالیف و حقوق بشر را بهتر مى توان اثبات کرد.))(4)
استاد جعفرى به تحقیق پیرامون اعلامیه جهانى حقوق بشر در اسلام پرداخته که اعضاى کنفرانس اسلامى در سال 1410هـ.ق به تدوین آن پرداختند و نیز پژوهش هاى عالمانه وى درخصوص این دو اعلامیه و مقایسه میان آن ها در کتاب ((تحقیق در دو نظام حقوق جهانى بشر از دیدگاه اسلام و غرب و تطبیق آن با یکدیگر)) تدوین یافته است. این اندیشمند جهان تشیع اعلامیه جهانى حقوق بشر را در چندین زمینه مورد انتقاد قرارداده و مى گوید: ((آزادى در این اعلامیه به عنوان یک هدف نهایى منظور شده است در صورتى که در اسلام نیروى آزادى با اعتراف به وجود و مطلوبیت آن تحت نظارت خداوندى قرار دارد و آزادى هیچ فرد نمى تواند مخل آزادى دیگران باشد, بعد مى افزاید: چون براى مواد مندرج در اعلامیه مذکور ضمانت اجرایى وجود ندارد تا امروز به عنوان یک عده مسائل اخلاقى براى ملل مطرح بوده داراى نقص آشکارى است که جنبه حقوقى آن را تضعیف مى کند کاستى دیگر آن که تمام مواد این اعلامیه براى همزیستى و یا حداکثر بهزیستى مناسب است, ولى هیچ گونه تحرکى به سوى فضیلت و داشتن شخصیت انجام نداده است و این امور (همزیستى و بهزیستى) نمى تواند عدالت اجتماعى برقرار سازد و آن را از صورت خیال به جنبه عملى وارد کند.))(5)

پژوهشگر گرانمایه
هستى شناسى, معرفت شناسى, شناخت فلسفه دین, مطالعه و تحقیق در فلسفه حیات, تعلیم وتربیت, کاوش هاى کلامى و اقتصادى, نقد مکاتب فلسفى اجتماعى غرب, بررسى مبانى فقهى و حقوقى, بررسى مباحث فیزیک نظرى و مبانى معرفت شناسى ریاضیات, توجه به علوم طبیعى, تمدن شناسى, مطالعه در فلسفه تاریخ, شناختن مضامین و مفاهیم عرفانى و پاره اى علوم دیگر عرصه گاه براق اندیشه این متفکر متعهد و جولانگاه زورق فکرى اوست و در بسیارى از این حوزه ها و عرصه ها سعى بر ارائه آرایى مستقل و نظریه هاى منحصر داشته است.(6)
ایشان براى روشن ساختن مسئله اى با آن چنان جامعیتى برخورد مى نمود که در باره آن موضوع ده ها مبحث با ارزش دیگر مطرح مى گردید که شنونده باید متوجه آن ها باشد و دریابد, چه بسا که آن نکات جنبى از نظر ارزش کم تر از مبحث اصلى نبود, از علل این جامعیت را مى توان احاطه و تسلط استاد بر رایج ترین فلسفه ها و علوم انسانى شرق و غرب و نیز تبحر در علوم مذهب و معارف دینى دانست.
اندوخته هاى علمى و فلسفى و دیگر معارف این متفکر از یک همآهنگى و انسجام شایان توجهى برخوردار بود به گونه اى که وقتى مطلبى فلسفى یا عرفانى را بیان مى کرد, مانند این بود که علوم اندوخته در ذهنش, در دیدگاههایش حاضر است به طورى که آن وحدت عالى در مجموعه علوم سبب شده که تضادى با دیگر دانش هاى مذهبى ایجاد نکند.
در وراى این چهره علمى و فلسفى دنیایى از معارف لطیف عرفانى در سیر به سوى الله در حرکت بود و دو نیروى عقلى و قلبى با یکدیگر به طور توام در باطن این اندیشمند فعالیت داشت و در حالت معنوى ـ عرفانى از خویشتن تجزیه و تحلیل عقلانى بروز مى داد, در تدریس فلسفه که گاه شاگردان در مسائل خشک منطقى و عقلانى غوطه ور مى شدند با طرح نکته اى عرفانى به این حالت حیات و معنا مى بخشید و آن را لطیف مى کرد. در واقع او کسى بود که هم در مسائل عقلانى نکته سنجى داشت و هم در وادى عشق و گرایش هاى عرفانى از روحى لطیف و حساس برخوردار بود, وى با اراده اى پولادین در دریاى معرفت به غواصى پرداخت و در میان امواج خروشان اندیشه هاى گوناگون سرفراز بیرون آمد و گوهرهاى گران بهایى را براى طالبان معرفت به ارمغان آورد, اطلاعى در خور و کارکردى قابل اعتماد در دانش هاى حوزه اى, معارف قرآنى و روایى, علوم انسانى برون حوزه اى, فرهنگ, اقتصاد و سیاست و اخلاق عملى داشت, در برخورد با مردمان یک نوع همزبانى در وى دیده مى شد که مهم ترین ابزارکار در زمینه مرزبانى حقایق و صیانت تعالیم است و موفقیت آمیزترین عامل براى هدایت و ارشاد به شمار مى رود و این چگونگى جز با دانستن زبان فکرى هر عصر و هر مردمى به دست نمىآید.
این نامدار عرصه اندیشه دینى براى رسیدن به این جامعیت علمى کوشش فراوان کرد و از لذت هاى جسمى و آسایش هاى بدنى چشم پوشید و مظاهر دنیایى را حقیر و خوار شمرد و به مال و منال و مقام جهان پشت نمود, به قول استاد محمد رضا حکیمى: ((عشق به کمال انسانى عافیت سوز است و خواسته هاى دیگر را از چشم عاشقان کمال مى اندازد و جان روشن آنان تن تیره را در پى مى برد تا چونان خویش روشن سازد و از اسارت خوراک و خواب و آسایش جویى رهایى بخشد, در این عشق حقیقى روح جسد را در آغوش مى گیرد.(7)
نکته اى که در خصوص این شخصیت علمى, برجسته بود بعد وسیع و چشم گیر تقواى الهى و علمى استاد است و بدون اغراق مى توان وى را از مصادیق بارز عالمان عامل دانست که سخن و عملشان تا حدود زیادى مطابق یکدیگر و بلکه موید هم است و اگر او را بزرگ ترین متفکر انسان شناس جامعه معاصر ایران به شمار آوریم سخنى به گزاف نگفته ایم, مهم ترین ویژگى شخصیت اخلاقى او خلوص و تقوایش بود, نه تنها تحلیل هاى فکرى خاص در باب اخلاص داشت که تار و پود وجودش با این خصوصیت تنیده شده بود, همین حالت به او صفا و نورانیتى ویژه بخشید و تزکیه درون از او شخصیتى محبوب خاص و عام ساخت.
این شخصیت فراتر از آن است که در آثارش بتوان جست و عمیق تر از آن مى باشد که در کتبش مى توان یافت, انسانى بود بى آلایش و کم پیرایش با خلوصى خاص و بدون تعلقى ویژه با ابتکارات و طرح هاى چاره ساز و رهگشا که در هر زمینه سخنى پر مغز دارد که با اندیشه اى نغز توام است, به مسائل گوناگون آگاهانه مى نگریست و شعاع جاذبه صاحبان خرد وى را مقهور نمى ساخت و با این که حرمت آنان را پاس مى داشت ساحت اندیشه را از نقد علمى بى نیاز نمى دید و در عین حال بى واهمه از پرچمداران تکفیر بر اندیشه ها ارج مى نهاد و ارزش هاى بزرگ را بر پاى پرهیز از هر گونه تهمت و انگى که توسط پیشقراولان اتهام مطرح مى شود قربانى نمى ساخت, در پذیرش سخنان گوناگون گوشى شنوا داشت و بر این باور بود که هیچ گاه نباید ادعا کرد که هرچه بر زبان جارى مى سازیم حق است و از مبالغه گویى درباره شخصیت هاى برجسته تاریخ پرهیز مى نمود.

غیرت دینى و تقواى علمى
این حکیم صمدانى با قرآن انس ویژه اى داشت و آیه آیه این کتاب شریف را چون جان جان خود مى دانست و باایصال به حقیقت قرآنى طرح حیات معقول را به جامعه انسانى اهدا کرد, روح بزرگش کمال را در مکتب مولاى اهل معرفت حضرت على بن ابى طالب آموخته و او را با حکمت آشنایى دیرینه بود و با غواصى در اقیانوس نهج البلاغه تفسیر این کتاب شریف را به نگارش درآورد, او کعبه اهل تحقیق و تدقیق بود و معارف قرآنى و حکمت اهل بیت (ع) را چنان با شیوایى بیان مى کرد که گویى آن چه را مى گوید با چشم دل مشاهده مى کند, دردمندى وى نسبت به دین و رازگشایى از پیچیدگى هاى مسائل هستى مرتبه اى از فرهنگ اسلامى را آشکار کرد که تا قرن ها بعد به عنوان میراثى ماندگار حیات خواهد داشت.
غیرتى عالى و وافر در دفاع از دین و ارزش هاى الهى داشت, تمام کوشش هاى فکرى سالیان درازش جز براى رسیدن به این مقصد عالى نبود, اگر به فلسفه روى آورد و از نهج البلاغه و مثنوى سخن گفت و به نقد و بررسى افکار پرداخت و اندیشه ها را تحلیل کرد, براى آن بود که نشان دهد آدمى داراى یک سلسله ارزش ها و اصول ثابتى است که تنها دین حامى و حافظ آن هاست, در دهه آخر عمر همواره در فکر شبهه زدایى و پاسخ گویى به مسائل جدید بود, گاه به بحث با اهل علم مى پرداخت و با آن ها از اشکالات و ایرادهایى سخن مى گفت که حریم دین را تهدید مى کنند, از آنان گلایه داشت که چرا به وظیفه خود عمل نمى نمایند و در آخرین شب که آماده سفر به خارج از کشور براى درمان خود بود اظهار داشت: غیرت دینى ام به من اجازه نداد که چندان به سلامتى خود فکر کنم, چون مسئله حیات را براى خود حل شده مى دانست, تکلیف خویش را با زندگى و راهى که مى بایست طى کند روشن نموده بود و به خوبى مى دانست که چه باید بکند و از راهى که رفته بود نه تنها احساس ندامت نمى کرد که بسیار خشنود بود.(8)
جانب دارى منصفانه اى از اسلام داشت, چون دین خدا, شریعت مصطفى و سرچشمه فروزان علم و حکمت و هدایت اهل بیت (ع) را شناخت در بحث و سخن درخصوص آن بى تفاوت نبود و حمایت از ارزش هاى الهى را زاییده شناخت, غیرت, تعصب دینى و نشانه کمال بلوغ و رشد فکرى مى دانست به نیازهاى فکرى زمانى که در آن مى زیست توجه داشت و در روزگارى که آثار فیلسوف معاصر غربى یعنى برتر راندراسل به فارسى ترجمه شد به نقد و بررسى تفکرات وى پرداخت تا دانش پژوهان تصویر دقیقى از وى داشته و تحت تاثیر اندیشه هاى منفى وى قرار نگیرند, وقتى ماده گرایان از نظریه جبر جانب دارى کردند مسایل مربوط به جبر و اختیار را مورد بررسى قرار داد, اوایل پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى که بحث هاى فکرى ـ عقیدتى میان گروههاى گوناگون رواج داشت, این متفکر به طور مفصل مسائل شناخت را تبیین نمود تا با بطلان اندیشه هاى ماتریالیستى نظریه شناخت رااز دیدگاه فلسفه اسلامى و قرآن کریم بیان کند. با وقوع انقلاب فرهنگى و ضرورت بازنگرى در رشته هاى دانشگاهى خصوصا علوم انسانى, دیدگاه اسلام را در مورد انسان تشریح کرد تا دست اندرکاران این رشته از دانش بشرى دریابند که مهمترین اختلاف نظر علوم انسانى میان اسلام و مکاتب غربى در تفسیرى است که از انسان ارائه مى دهند, با تشکیل نظام جمهورى و ضرورت توجه به مسائل فرهنگى و هنرى به تحلیل عمیق پیرامون مبانى و فلسفه هنر پرداخت, در سال هاى اخیر که خصوصا در محافل غرب همواره نظام جمهورى اسلامى را متهم به زیر پا گذاردن حقوق بشر نموده اند و برخى متفکران غربى در مورد اصل حقوق بشر در تفکر اسلامى تردید داشتند, علامه جعفرى براى دفاع از حقوق اسلامى و نقادى حقوق بشر در غرب به مقایسه میان حقوق بشر در اسلام و غرب پرداخت و حاصل مطالعات خویش را در این زمینه انتشار داد و وقتى مباحث مربوط به فلسفه دین در جامعه رواج یافت و شبهاتى در قلمرو دین پژوهى مطرح شد استاد آنها را بررسى کرد و سکولاریزم (حذف اندیشه دینى) را به نقد کشید و در خصوص فلسفه دین مباحثى را به رشته تحریر درآورد, درس ها, سخنرانى ها, مصاحبه ها و گفتگوهاى ایشان نیز با توجه به مقتضیات زمان و در ارتباط با احتیاجات فکرى افراد جامعه تنظیم گردیده است.

اخلاق حسنه
خوش محضر بودن, شیرینى و کشش بیان از خصوصیات برجسته این دانشمند بود, حتى در درس هاى خشک و جدى بیاناتى جالب و جاذب و مشحون از مثال و مطایبه مطرح مى کرد, در هر مسئله علمى یا فلسفى که لذت و نشاطى برایش حاصل مى گردید جهت شاگردانشان نیز به وجود مىآمد, فروتنى این عالم عامل موجب گردید تا به آن صورت شناخته نشود, او در برخورد با تمامى افراد اعم از شخصیت هاى فکرى و اشخاص معمولى فروتنى داشت و وقتى کسى برایش حقیقتى را مطرح مى کرد و یا پرده از روى مسائل علمى برمى داشت و زوایاى یک بحث فکرى را روشن مى کرد جهت وى تواضع مى نمود, بسیارى از شیفتگان و علاقه مندان وى از شاگردانش نبودند بلکه برخورد فروتنانه این نامور عرصه معرفت موجب گردیده بود که مردم در هر مجلس و محفلى به محض دیدنشان سریعا ایشان را در میان گرفته و نسبت به وى ابراز علاقه و ارادت مى کردند.
آلایش, ریب و ریا در وى راهى نداشت و کمتر کینه کسى را به دل مى گرفت, بسیار ساده زندگى کرد و شاخص و نماد روشن یک عالم دینى بود که دیدارش اطمینان قلبى به افراد مى داد, از افراط و تفریطها به دور بود و هیچ گاه درگیر روز مرگى سیاسى نشد, در معاشرت ها, مسایل اجتماعى و سیاسى بطور طبیعى و فطرى بسیار عادى, ساده و آسان برخورد مى نمود. در برابر همه مشکلات زندگى که براى او نیز کم نبود هیچ گاه آرامش روح و روان را از دست نداد. نشاط عجیبى در وجودش احساس مى شد. این انبساط روحى نه تنها در حال عبادت که در برخوردهاى روزانه اش با خلایق هم آشکار بود, به مردم عادى علاقه وافرى داشت و فاصله اى میان خود و آنان احساس نمى کرد در مقابل احترام و تکریم هایى که عموم افراد نسبت به او بروز مى دادند مى گفت: خدایا ما براى این مردم چه کرده ایم که تا این اندازه به ما محبت مى ورزند, رابطه اش با اشخاص عادى تفاوتى با متفکران و صاحب نظران نداشت.
ساده زیستى و بى رغبتى به دنیا یکى از جلوه هاى اخلاق حسنه این حکیم بود, وى تا چند سال قبل در منزلى محقر واقع در خیابان زیبا ـ نزدیک میدان خراسان ـ در تهران زندگى مى کرد و بسیارى از فعالیت هاى علمى دوران حیات خویش از قبیل پذیرش برخى محققان خارجى و انعقاد دروس گوناگون علمى و فلسفى براى طلاب و دانشجویان و تالیف ونگارش آثار متعدد که برخى خود به چندین مجلد مى رسند در همان منزل انجام مى داد, از اغراق گویى و القاب بیزار بود و از افراد مى خواست از ستایش و مدح وى اجتناب کنند. بنا به تصویب شوراى عالى تحقیقات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى مقرر گردید به پاس تلاش نستوهانه علامه جعفرى و خدمات گران سنگ این اندیشمند سترگ کنگره نکوداشت منزلت علمى این دانشمند برگزار گردد استاد از زهد و فروتنى به برگزارى این مراسم رضایت نمى داد و در این باره مقاومت مى نمود سرانجام به این نیت به برگزارى آن رضایت داد که حتى براى تعدادى اندک از مردم در جهت علاقه و گرایش به علم و تحقیق ایجاد انگیزه نماید.(9)
به رغم سختى ها و مشقت هایى که با آن ها مواجه بود در انجام فعالیت هاى علمى سخت کوش بود, کم تر کسى در میان روحانیون یا افراد دانشگاهى سراغ داریم که متجاوز از چهل سال متمادى شبانه روز به تحقیق, تفحص, تدریس و سخنرانى اشتغال داشته باشد, او از خود حدود یکصد جلد کتاب بر جاى نهاد که برخى از آن ها خود به چندین جلد بالغ مى گردند و سخنرانى هایش از یک هزار متجاوز است.
تلاش هاى عمیق علمى و تحقیقات گسترده در علوم متعدد به هیچ عنوان مانع آن نگردید که علامه جعفرى از تحکیم روابط خانواده و مسائل فرزندان غافل بماند و همسرش را بسیار تکریم مى نمود, افراد فامیل را بسیار دوست مى داشت و آنان را به خواندن نماز اول وقت, حفظ شئون اسلامى و برخورد شایسته با افراد تشویق مى کرد و به روابط خانوادگى مناسب اهمیت مى داد, در مراسم و اعیاد به خانه بستگان مى رفت و از آنان احوالپرسى مى نمود, رابطه اش با نیروهاى جوانى که بعضا با انبوهى از سوالات و مشکلات فکرى نزد وى مىآمدند بسیار دوستانه, عاطفى و عارى از هر گونه تکلف بود, با این قشر بسیار بشاش و گشاده رو رفتار مى نمود و در دیدار با آنان مزاح مى کرد, حتى براى کودکان دبستانى و نوجوانان دوره راهنمایى وقت مى گذاشت و به شیوه اى صمیمانه آنان را مى پذیرفت و سوالاتشان را با بیانى ساده اما, استوار پاسخ مى گفت.

در وصف مشاهیر
حضرت امام خمینى (قدس سره) نسبت به مقام این متفکر وارسته عنایت ویژه اى داشتند, گویا در اوایل پیروزى انقلاب اسلامى آن امام امت براى ابلاغ وظیفه و تصدى سمتى به دنبال وى مى فرستند, علامه جعفرى چون به خدمت امام مى رسد, مى گوید: من شرعا اوامر حضرت عالى را لازم الاطاعه مى دانم و هر چه بفرمائید برایمان حجت است اما شخصا مایلم که تلاش فکرى خود را ادامه دهم و با همین سخنرانى ها و نوشته ها بیشتر مى توانم به اسلام و نظام خدمت کنم, امام تبسمى فرموده و مى گویند: شما هر کارى بکنید براى اسلام خدمت است و مورد قبول من مى باشد.(10) مقام معظم رهبرى حضرت آیه الله العظمى خامنه اى در اطلاعیه اى که به مناسبت ارتحال این عالم ربانى صادر فرمودند, در وصف وى چنین نوشتند:
((آن عالم بزرگ و متعهد در طول بیش از چهل و پنج سال از هنگامى که پس از تکمیل تحصیلات عالى و ممتاز خود قدم در وادى تالیف و تحقیق و تعلیم نهاد, آثار علمى باارزشى پدید آورد و تفکر وسیع را در دائره وسیع از مستفیدان و تحسین کنندگان جهانى خود ارتقا بخشید... سخنرانى هاى پر مغز این دانشمند عالیقدر که سرشار از نکته هاى عمیق و درس هاى به یاد ماندنى براى نسل جوان و دانش پژوه کشور بود, در شمار حسنات علمى و فکرى دوران حاضر محسوب مى گردد و خاموشى این چراغ فروزان حقا خسارتى بزرگ براى جویندگان معارف عمیق اسلامى به شمار مىآید...))
علامه جعفرى سخت مورد التفات استادش حضرت آیه الله میلانى بود و این مرجع بیدار و مبارز در فرازى از اجازه اجتهادى که براى ایشان مى نویسد وى را چنین وصف مى کند:
((نور چشم من علامه گرانقدر حجه الاسلام والمسلمین حاج میرزا محمدتقى جعفرى دامت تاییداته, مدت زیادى از عمرش را در تحصیل معارف حقه الهى صرف نمود و کوشش و اجتهاد در ارتقاى علوم دینى کرد و در دروس فقه و اصول من محققانه و موشکافانه حضور یافت, پس بحمدالله تعالى در علوم اسلامى به مرتبه اى نامدار و در اجتهاد به مقامى رفیع دست یافت...(11)
علامه آیه الله سید عبدالحسین امینى صاحب کتاب باارزش الغدیر در بیانى جالب گفته بود: مى دانید چرا علامه جعفرى را بسیار دوست دارم؟ براى این که با این وضع علمى از نظر صفاى باطن گوئى تازه به دنیا آمده است, شهیدمطهرى نیز با این شخصیت ارتباط نزدیکى داشت و برخورد علامه جعفرى با این متفکر شهید همواره از روى صفا و اخلاص و در کمال احترام بوده است, در سال هاى قبل از انقلاب مکرر مشاهده مى گردید به محض آن که استاد جعفرى مشورتى با آیه الله مطهرى مى نمود آن عالم وارسته شخصا به دیدن این فیلسوف مىآمد و با یکدیگر به شور و مشورت مى نشستند.(12)
آیه الله شهید سیدمحمد باقر صدر در نامه اى از این مرد بزرگ چنین یاد مى کند:
((... به پیشگاه برادر بزرگوار و پناه آرزوها, فقیه, اصولى, فیلسوف متکلم حجه الاسلام والمسلمین علامه شیخ محمدتقى جعفرى دام عزه با شادمانى نامه ارجمند شما را زیارت کردم و با تمام اندیشه و عواطفم آن را قرائت نمودم, چگونه آن را چنین مشتاقانه نخوانم در حالى که آن شعاعى است از نور کسى که بر جهان اسلامى با علم و فضل و نظریات و تحقیقاتش نورافشانى مى کند...))
عالم محقق حضرت آیه الله سبحانى در نوشتارى ابعاد علمى و توانایى هاى فکرى و خصال روحى این مرد بزرگ را وصف کرده و مى افزاید: ((در نیمه این فصل[ پاییز ]1377 نیز[ باد خزان] درخت تناور و کهنسال حکمت, عرفان, هنر و ادب را از پاى درافکند و مشعل فروزان هوش و ذکإ, اندیشه و تفکر را خاموش ساخت و همگان را به سوگ فیلسوف مبتکر و ژرف اندیش معاصر یعنى آیه الله حاج شیخ محمدتقى جعفرى تبریزى نشاند...)) (13)
استاد محمدرضا حکیمى مى نویسد:
((آشنایى این جانب با علامه بزرگوار, متفکر گرانقدر اسلامى, آیه الله حاج شیخ محمدتقى جعفرى تبریزى به چهل سال از این پیش مى رسد... و این آشنایى سپس به شناختى بیشتر پیوست و به دوستى و به ارادت این جانب, بویژه با مطالعه کتاب ((ارتباط انسان, جهان)) کتابى غنى و ابتکارى و پر ارج و کتاب ((تعاون الدین و العلم)) و کتاب ((مبدا اعلى)) و... و اطلاع هماره از حضور جدى و تکلیف شناسانه ایشان در مرز پاسدارى از دین خدا و مبانى قویم و ارزش هاى متعالى آن به منظور نجات نسل هاى انسانى, و همچنین پشتکار پوینده این عالم مرزبان و فیلسوف و اندیشمند غیر محدود اندیش, در آفاق فرهنگ و اندیشه انسان معاصر, به منظور گسترش باورهاى الهى وصیات آن ها و رد تهاجم هاى متفاوت در هر دوره... و آنگاه پدید آوردن این همه تالیفات گرانقدر در پهنه گسترده فرهنگ غنى و پهناور اسلامى ایران و ابعاد گوناگون معرفت شناختى, بدانسان که اگر این آثار از آن گروهى از دانشوران و عالمان بود, جاى گرامیداشت و اعجاب داشت تا چه رسد که اکنون یک تن به عرضه آنها پرداخته است...))(14)
سرانجام این دانشمند گرانمایه پس از عمرى تلاش پربار علمى در بیست و ششم آبان ماه سال 1377هـ.ش به سراى باقى شتافت و پیکر مطهرش در جوار بارگاه مقدس حضرت على بن موسى الرضا(ع) در مشهد مقدس بر حسب وصیتش با اعزاز و شکوهى خاص به خاک سپرده شد.

پى نوشت ها:
1 ) منابع فقه, محمدتقى جعفرى, ص33 و 34.
2 ) سکولاریسم یا حذف دین از زندگى دنیوى, محمدتقى جعفرى, گردآورى محمدرضا جوادى, ص 58 ـ60.
3 ) حکمت اصول سیاسى اسلام, محمدتقى جعفرى, ص342ـ343.
4 ) تکاپوگر اندیشه ها, ص 418ـ419.
5 ) انسان در افق قرآن, محمدتقى جعفرى, ص 83ـ 85.
6 ) شریعه خرد.
7 ) همان ماخذ, مقاله سیماى جامعیت, ص 84.
8 ) آفاق مرزبانى, ص 17ـ 18.
9 ) این مراسم در تاریخ دهم مهرماه سال 1376 هـ.ش در دانشگاه تهران برگزار شد.
10 ) شریعه خرد, ص 439ـ 440.
11 ) کیهان فرهنگى, مهرماه سال 1363,ص 3.
12 ) شریعه خرد, ص 425 و440.
13 ) مجله کلام اسلامى, سال هفتم, زمستان 1377, شماره28, ص 2.
14 ) سیماى جامعیت, استاد محمدرضا حکیمى, مجله مسجد, سال هفتم, شماره 41, آذر و دى 1377.

تبلیغات