آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

 

جامع معقول و منقول
فیلسوف فقیه, ادیب متفکر, اندیشمند فرزانه, آیه الله علامه محمد تقى جعفرى (ره) یکى از نادر فرزانگان معاصر است. روش, منش, بینش, دانش و فضائل والایى که این دانشمند در خود جمع کرده بود, جز در نوابغ نمى توان سراغ گرفت.
استعداد عالى, درک فوق العاده, فکر نقاد, حافظه قوى, روح پرنشاط, استقلال در اندیشه, اعتماد به نفس, حقیقت جویى, روبه رویى شجاعانه با آرإ و افکار گوناگون, اعراض از تقلید و اعتدال در انتخاب راى, برخوردارى از دانش هاى متعدد, آگاهى گسترده بر معارف دینى, برخورد انتقادآمیز با فلسفه هاى غربى, همت عالى و جهد وافر در پژوهش از جمله خصوصیاتى است که در این حکیم قابل مشاهده بود, علاوه بر جامعیت علمى, در عرصه روش و کنش نیز از ابعاد متنوع و جامعى برخوردار بود.
پژوهش هاى پرمایه, تدریس و تبیین معارف دینى و فکرى و ژرف نگرى در اندیشه هاى ناب, خطابه هاى خردمندانه, تصنیف و تالیف در عرصه هاى فلسفى, اعتقادى و عرفانى, حضور فعال در همایش هاى علمى و فرهنگى داخل و خارج کشور, مکاتبه و ملاقات با متفکران اروپایى و اسلامى, مناظره علمى با متخصصان معارف دینى و حوزه علوم انسانى, شیوه ها و عرصه هایى است که علامه جعفرى با بیان و بنان در آن ها موفقیت هایى را به دست آورده است.
در میان خیل مرزداران معرفت و شریعت که خورشید وجودشان دمادم گرمابخش محافل علمى و مجالس درسى است, این دانشور وارسته درخشندگى ویژه اى دارد, در شخصیت علمى این بزرگمرد برجستگى هایى دیده مى شود که هر یک از آن ها چون چراغى فروزان راهنماى روندگان طریقت و جویندگان حقیقت است.
او نیز همچون دانشمندان پیشین در کمال فقر مادى و بضاعت اندک مالى به قله علم دست یافت و زندگى خویش را با سختى سپرى کرد و با عزمى راسخ و همتى عالى جانش را در دریاى معرفت با آب حیات شستشو داد.
شعاع آگاهى هاى وى به قدرى گسترده بود که هر کجا کلامى یا نوشتارى از وى دیده مى شود بر ارزش توانمندىهاى علمى او صحه مى گذارد, هنرش این بود که به گزینش عالى ترین متون فلسفى و حکمى مى پرداخت و پیرامون آن به آفرینش آثار خویش اشتغال مى ورزید. او مى کوشید تا معماى حیات و هندسه معرفت را آن چنان که شایسته است بازشناسد, به معقولات دلبستگى شدیدى داشت و هستى شناسى گوهر گمشده اش بود و گویا در وجودش تمایل به این رشته از علوم موج مى زد.

تربیت در بیت دیانت
در محله شتربان تبریز, خانواده اى متدین, با اصالت و اهل اخلاص روزگار مى گذرانیدند, مرد این خانواده میرزا کریم نام داشت که صدق و صفایش آن محل را عطر آگین مى ساخت, گر چه درس نخوانده بود ولى حافظه وفادار او موجب شده بود تا سخنان واعظان و خطیبان شهر را به ذهن بسپارد و به طور دقیق بیان کند. کریم به مرحوم آیه الله میرزا صادق تبریزى که از زعماى آذربایجان بود ارادت مى ورزید(1) و فرزندانش را با عشق به روحانیت پرورش مى داد.(2)
در مرداد ماه سال 1304 هـ.ش (مطابق 1344هـ.ق) در خیابان شمس تبریزى کنونى (محله شتربان) تبریز در خانواده اى که عطر معنویت از آن پراکنده بود, فرزندى دیده به جهان گشود که وى را محمد تقى نامیدند. این کودک در دامن مادرى متدین و تحت تربیت پدرى پاک سرشت به شکوفایى رسید, نخستین بار مادر قرآن رابه وى یاد مى داد. محمدتقى نزد این مادر مومنه درس خواند و به همین دلیل براى ورود به کلاس بالاتر آمادگى پیدا کرد و ازاین جهت ایشان را از کلاس اول به کلاس چهارم مى برند. (3)
این کودک با استعداد کلاس چهارم را در مدرسه اعتماد تبریز که بعدها به دبیرستان انورى تبدیل شد با رتبه دوم گذرانید و در کلاس بعدى رتبه اول را احراز کرد. در این حال از تهران دستور رسید که دانشآموزان لباسهاى یکرنگ طوسى و متحدالشکل بپوشند, پدر توان مالى نداشت تا این لباس را براى محمد تقى و برادرش تهیه کند, سرانجام یکى از نزدیکان لباسى تهیه کرد و بدین گونه آن دو کودک موفق شدند در این مدرسه تحصیل خود را پى گیرند. در این دوران محمدتقى هم کار مى کرد و هم درس مى خواند اما به دلیل فقر مالى وى راضى به ترک مدرسه شده و براى امرار معاش به کار مشغول مى گردد و گویا موفق نمى شود تا کلاس ششم ابتدایى را به پایان برساند.(4)
محمد تقى در دوازده سالگى عشق به جهان بینى ها را در خود حس کرد و گویا ذهنش به هستى شناسى علاقه شدیدى نشان مى داد.(5) بعد از رها کردن درس زمانى در خواب صحبت مى کرد وشعرى را به عربى مى خواند پدر گفت: آیا دیشب خواب مى دیدى؟ محمدتقى مکثى کرد و گفت: بله, پدر پرسید: در خواب چه مى گفتى؟ فرزندش اظهار داشت: از این که از درس محروم شدم ناراحت شده و این شعر را خواندم, پدر خطاب به پسر گفت دقیقا نمى دانم چنین الفاظى بر زبان آوردى و به محمد تقى و برادرش تاکید نمود به دنبال درس خود بروید خدا روزى رسان است از این جهت مقارن سالهاى پایان جنگ جهانى دوم آن دو طالب علم به مدرسه طالبیه تبریز رفته و تحصیلات علوم دینى را پى گرفتند و اگر چه با مشکلات مالى عدیده و زندگى سختى مواجه بودند چون جنبه هاى فکرى و روحى و اشتیاق به دانش اندوزى قوى بود این دشوارىها را به راحتى تحمل مى کردند.(6)
در این مدرسه اساتید برجسته و خبره اى در رشته هاى ادبیات, فلسفه و منطق مشغول تدریس بودند, مقام ادبى مرحوم میرزا على اکبر اهرى بسیار بالا بود, ولى در فقر و تنگدستى روزگار مى گذرانید. محمد تقى سیوطى و دو سه باب خیلى مهم مطول را نزد وى آموخت و صرف میر را نزد میرزا حسن شربیانى فراگرفت. میرزا ابوالفضل سرابى, آقا میرزا حجت ایروانى و میرجعفر بخشایشى از دیگر استادان وى در ادبیات و مقدمات بودند. هوش و ذکاوت علامه جعفرى از دوران نوجوانى کاملا محسوس بود و از میان جمعى که همراه حاج شیخ محمدحسین خیابانى تبریزى (پدر حضرت آیت الله سبحانى) به تحصیل علم منطق مى پرداختند او اعجاب استاد را برمى انگیخت. (7)

کسب معارف
این نوجوان شیفته معرفت, پس از فراگیرى دروسى در حوزه علمیه تبریز به سال 1359هـ.ق در حالى که پانزده بهار را پشت سر مى نهاد, زادگاه خویش را به قصد اقامت در تهران ترک نمود.(8) و در مدرسه مروى این دیار مطالعه و فراگیرى متن رسایل و مکاسب را پى گرفت, در این موقع آقاسیدعباس اصفهانى و مرحوم فشارکى معروف, در این مدرسه طلاب را افاضه مى فرمودند, روحانى وارسته اى که فقه و اصول را در سطحى قوى به شاگردان ارائه نمود. مرحوم آیه الله شیخ محمدرضا تنکابنى (پدر مرحوم فلسفى((ره))) بود که محمد تقى در درس وى حاضر مى گردید.(9) و موفق گردید بخشى از کفایه و مکاسب را نزد وى بخواند.(10)
در این مدرسه محمد تقى جعفرى, محضر میرزا مهدى آشتیانى را درک کرد و با اشتیاق کامل از پرتو اندیشه هاى فلسفى وى بهره برد و حدود دو سال در خدمتش بود. این حکیم متکلم و مفسر ادیب گذشته از مراتب علمى در کمالات معنوى ممتاز بود و در عرفان فلسفه و حکمت از دیگران گوى سبقت ربوده و یگانه عصر خویش در تفکرات فلسفى به شمار مى رفت.(11)
محمد تقى پس از سه سال خوشه چینى از خرمن خردمندان و اندیشمندان حوزه درسى تهران در سال 1362هـ.ق به شهر مقدس قم مهاجرت نمود. شیخ عبدالصمد خویى, از استادانش در قم بود. معقول را نزد شیخ مهدى مازندرانى خواند و اندیشه هاى عرفانى و ذوقى خود را در محضر آقا شیخ محمدتقى زرگر تقویت کرد, مرحوم آیه الله شهید صدوقى نیز وى را به فیض رسانید و توسط آن فقیه شهید و آیه الله حجت کوه کمرى تبریزى در مدرسه دارالشفاى این دیار مقدس ملبس به لباس روحانیت گردید.(12)
محمدتقى جعفرى این سعادت را به دست آورد که در حوزه علمیه قم و در مدرسه فیضیه, به کلاس درس اخلاق حضرت امام خمینى(قدس سره) حضور یابد, خود مى گوید:((یادم هست روز اول که وارد شدم آیات آخر سوره حشر را تفسیر مى نمود, درس هایشان از نظر عرفان در اوج بود, سیماى امام نشان میداد که از مواهبى برخوردارند که دیگران از آن محرومند.))(13)
در قم روزگار این تشنه معرفت به سختى و مشقت مى گذشت و یک بار برایش اتفاق افتاد که مدت دو شبانه روز نتواند غذایى تهیه کند. روز سوم که خواست مواد غذایى از بقالى نسیه بگیرد وى امتناع کرد و محمدتقى به حجره خویش برگشت, حوالى غروب که به دلیل گرسنگى ضعف و ناتوانى بر او غلبه کرده بود از حجره مجاورش طلبه سیدى کتاب معالم را به نزدش آورد تا با کمک وى اشکالش را برطرف کند و چون محمدتقى وضع نامساعد خود را برایش بازگفت این طلبه محمد تقى را به حجره خود برد و غذایى را که طبخ نموده بود با او صرف نمود.(14)
محمدتقى جعفرى, در قم قریب یک سال اقامت داشت که نامه اى را به دستش دادند, چون از مضمون آن اطلاع یافت فهمید مادرش دچار کسالت شده و لازم است به تبریز بازگردد, پس در سال 1363 هـ.ق به تبریز بازگشت, و در جهت مداواى مادر کوشش بسیارى نمود, ولى به رغم این تلاش ها مادرش دار فانى را وداع گفت.
پس از خاتمه ایام سوگوارى براى والده, استاد جعفرى به خدمت مرحوم آیه الله حاج میرزا فتاح شهیدى رسید. این فقیه فرزانه مرد والامقامى بود که بر خلاف توانایى هاى علمى به صورت فقیرانه اى زندگى را مى گذرانید, ایشان از شاگردان مرحوم آیه الله شریعت اصفهانى محسوب مى گردید و با وجود صاحب نظر بودن در برخى علوم و معارف دینى از دنیا و طیبات آن اعراض نموده بود, چون علامه جعفرى مدتى نزد وى تلمذ نمود, آن عالم عامل به استعداد شگرف و اشتیاق درونى این شاگردش پى برد و به وى اصرار کرد باید به نجف برود و مقدمات سفر را برایش تدارک دید و مقدارى وجه نقد و دو جعبه شیرینى جهت او تهیه نمود.(15)

در گلستان علوى
بدین گونه علامه جعفرى به اشتیاق بهره مندى از قداست بارگاه امیرمومنان (ع) و نوشیدن جرعه هاى روح بخش از دریاى ژرف معارف تشیع و فقه آل محمد راه طولانى بین تبریز و نجف را طى کرد و بر کوچه هاى پرپیچ و خم, اما عطر آگین دیار ابرار گام نهاد و مسرور و شادمان پس از اندکى درنگ خود را مهیاى زیارت بارگاه حضرت على (ع) نمود تا خستگى راه و دورى از بستگان را با این حلاوت معنوى و لذت روحانى جبران نماید, این هجرت سازنده و پر بار در سال 1363هـ.ق (1327هـ.ش) صورت گرفت.
چون این جوان تشنه معارف ناب تشیع به نجف وارد گردید در مدرسه صدر جایى براى اقامت نداشت تا آن که سید محمد اصفهانى وى را در مدرسه بادکوبه اىها جاى داد و پس از هشت ماه به مدرسه صدر بازگشت. مدرسه اى که اصالت و روحانیت خاصى داشت و اغلب افراد ساکن در آن مجتهد بودند, استاد جعفرى در جوار مرقد مطهر نخستین فروغ ولایت یک بار دیگر کفایه را بحث و مطالعه کرد و سپس درس خارج را آغاز نمود, مقدار زیادى از باب طهارت و مکاسب محرمه را نزد مرحوم آیه الله شیخ محمدکاظم شیرازى آموخت, تفکر وسیع, قدرت تبیین و تشریح مطالب و تسلط بر منابع تدریس از خصوصیات این شخصیت به شمار مى رفت.(16)
علامه جعفرى دو یا سه سال از محضر این مجتهد عالى مقام استفاده کرد و آن بزرگوار در سال 1365 هـ.ق به ایشان اجازه اجتهاد داد.(17) همچنین مدت هفت سال در درس آیه الله سید عبدالهادى شیرازى شرکت نمود و در همان موقع با مشورت این مرجع عالى قدر اشتغال به معارف اسلامى, فلسفه جدید و علوم انسانى را که به طرز جدید راهى دانشگاه ها شده بود, جدى گرفت و به اتفاق چند نفر دیگر مطالعات عمیق خود را در این ارتباط شروع کرد.(18) استاد جعفرى مى گوید من ندیدم کسى را که این مقدار مقام دنبالش بدود ولى او (آیه الله سید عبدالهادى) از آن گریزان باشد.
علامه جعفرى مبحث ولایت ـ که شیخ در مکاسب دارد ـ و نیز کتاب صید و ذباحه را از محضر آیه الله سیدمحمود شاهرودى فرا گرفت. این بزرگوار از بزرگان و اعاظم مراجع شیعه و یکى از مشاهیر مدرسین نجف اشرف به شمار مى رفت که جمع زیادى از طلاب فاضل از این سرچشمه فیض استفاده کرده اند, هم چنین وى در درس اصول آیه الله میلانى حضور یافت و حدود یک سال و نیم در خدمتش بود و از افاضات این مرجع عالى مقام در درس عروه الوثقى برخوردار گشت.
این متفکر نیکو روش در اصول خارج مقالات آقا ضیإالدین عراقى را خدمت مرحوم آقا میرزا حسن یزدى آموخت, زیرا به دقت هاى آیه الله عراقى در این رشته از معارف دینى علاقه مند بود و او را در اصول مرد دقیق و کنجکاوى مى دانست, نزد آقا صدرا قفقازى نیز علوم عقلى را فرا گرفت, هم چنین این توفیق به دست آورد که در علم اصول مدت یازده سال شاگرد آیه الله خویى باشد(19) و چون استاد مزبور در تدریس خود به مبحث طلب و اراده رسید و ذیل آن موضوع جبر و اختیار را مطرح کرد آیه الله جعفرى براى نخستین بار قلم به دست گرفت و مطالبى در خصوص مباحث مزبور نگاشت که تحت عنوان ((والامر بین الامرین)) به عنوان تقریر درس آیه الله خویى انتشار یافت, بعد خود کتابى تحت عنوان ((جبر و اختیار)) به نگارش درآورد.(20)

محضر معنوى
آیه الله جعفرى, محضر عرفانى آیه الله سیدجمال الدین گلپایگانى را غنیمت شمرد و از این درخت معنوى نیز بهره هاى وافى برد, وى از مدرسین و مراجع معروف شیعه در نجف بود که در علم و عمل زبانزد خاص و عام بود و از جهت کرامت مقام و نفس پاک مورد تصدیق. در مراقبت نفس و اجتناب از امیال مقام برجسته اى را در بین اقران کسب نموده بود. این شاگرد برجسته سید احمد کربلایى یک روز براى زیارت اهل قبور از خانه بیرون رفت و در آن جا حالت مکاشفه اى به وى دست داد و اغلب افراد را به صورت حیوانات مشاهده کرد, با اضطراب خدمت استاد خویش سیداحمد آمد و این ماجرا را برایش نقل نمود و گفت نمى خواهم این چشم برزخى را داشته باشم, استاد نگاهى به او کرد و گفت: آقا جمال این بار آنان را به وضع عادى مشاهده خواهى کرد, نامبرده در سال 1378 هـ.ق دنیاى فانى را وداع گفت.
فقیه, عارف و حکیم الهى شیخ مرتضى طالقانى در نجف حدود یک سال و نیم در مباحث عرفانى و حکمت علامه جعفرى را به فیض رسانید و از لحاظ معنوى تاثیر شدیدى بر وى گذاشت. از خاطراتى که مرحوم جعفرى چندین بار نقل کرده داستانى است که به روزهاى آخر عمر شیخ مرتضى طالقانى مربوط است, وى مى گوید: آخرین بارى که براى درس و کسب فیض به حضور آن عارف صمدانى رفتم, مرحوم شیخ در انتهاى حجره رو به آفتاب نشسته بود پرسید آقا براى چه آمدى؟ گفتم: براى درس, گفت: درس پایان یافت, تصور کردم ایشان فکر کرده ماه محرم فرا رسیده است, لذا اظهار داشتم: هنوز دو روز به این ماه باقى مانده است, گفت: مى دانم اما روح رفته و جسم باقى مانده است, آن چه که به هیچ وجه به ذهنم خطور نمى کرد این بود که وى خبر رحلت خود را مى داد و آقایانى که آن موقع در نجف بودند مى دانند که هیچ گونه نشانه اى از کسالت نداشت, از این خبر سخت منقلب شدم و تمنا کردم نکته اى را به عنوان یادگار مطرح کند نخست کلمه لا اله الا الله را با یک قیافه روحانى و رو به ابدیت گفت, در این حال اشک از دیدگانش جارى گشت و در حال عبور از پل زندگى دنیوى و مرگ برایم بیان کرد:
تا رسد دستت به خود شو کارگر
چون فتى از کارخواهى زد به سر
من[ علامه جعفرى] برخاستم و هرچه کوشیدم که اجازه دهد دستش را ببوسم نگذاشت, خم شدم و پیشانى و محاسنش را چندین بار بوسیدم و اثر قطرات اشک هاى مقدس آن مسافر دیار ابدى را در صورتم احساس کردم. دو روز بعد که ماه محرم فرا رسیده بود, در مدرسه صدر نجف به یاد سرور شهیدان حضرت امام حسین (ع) در سوگ نشسته بودیم که مرحوم آقا شیخ محمدعلى خراسانى که از زهاد معروف نجف بود بر فراز منبر قرار گرفت و پس از حمد وثناى خداوند گفت: انا لله و انا الیه راجعون, شیخ مرتضى طالقانى به لقإالله پیوست براى تشییع جنازه وى آماده شوید, ایشان در یکى از حجره هاى مدرسه مرحوم آیه الله سیدمحمدکاظم یزدى اقامت داشت و همان جا رحلت نموده بود به آن جا رفتیم, اغلب مراجع و عظماى حوزه و طلبه ها آمده بودند, من به کمک سیدمحمد طالقانى[ برادر جلال آل احمد] ایشان را غسل دادیم, پس از تغسیل, ناگهان قیافه اش نورانى شد به طورى که طلبه ها شروع کردند به بوسیدن وى, فضاى اطراف را عطر زیادى فرا گرفت در حالى که آن روز هیچ کس به دلیل شروع ماه محرم عطر نزده بود هر کسى از دیگرى مى پرسید: شما عطر زده اید؟ و جواب ها منفى بود ومعلوم شد این عطر افشانى از آن مرد خدا مى باشد.(21)

کاوش هاى علمى
دوران یازده ساله اقامت علامه محمدتقى جعفرى در نجف به سختى و مشقت گذشت, خودش مى گوید: از نظر استاد ذره اى کمبود نداشتیم, انواعى از استعدادها و عظمت هاى علمى قابل مشاهده بود, طلبه هاى وارسته و روحانیون متخلق به اخلاق الله در نجف بودند, اما از نظر معاش سخت مى گذشت و برخى مسائل دیگر سبب ناراحتى ما مى گردید, اما چون اشتیاق شدت داشت همه آن شدائد هضم مى گردید, من گاهى دو یاسه ساعت کار دستى مى کردم. تا شهریه به دستم برسد که میزان آن هم کافى نبود, با تمام این مرارت ها, علامه جعفرى علاقه شگفتى به تحصیل داشت و با هوش سرشار خویش در ادامه آن جدیت مى نمود و لحظه اى از این تلاش فروگذارى نمى کرد.(22)
ایشان در یکى از خاطرات خود به رویایى راستین اشاره دارد: در ایام تحصیل یکى از همدرس هایم به نام شیخ ابو تراب کرمانشاهى یک روز صبح به دیدنم آمد و گفت: من خیلى کم خواب مى بینم اما دیشب در رویایى صادق مشاهده کردم که از محله صدتومانى ها که شما مقیم آن جائید, جمعیت بى شمارى بیرون مىآیند و آنان به مذاهب وملل گوناگون تعلق داشتند, از آن ها پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: شیخ محمدتقى در دیگ هایى بزرگ شیر پخته است و مردم از آن مى خورند و بیرون مىآیند که به استفاده علاقه مندان از فروغ اندیشه و کتابهاى ایشان اشاره دارد.(23)
وى مدت یک سال و نیم در نجف شب ها نمى خوابید و تنها در طول روز دو ساعت خواب داشت, بقیه ایام نیز شب هنگام زود به بستر مى رفت و قبل از سحر بیدار مى شد.
ایشان به پیشنهاد مرحوم آیه الله میرزا عبدالهادى شیرازى تدریس فلسفه و معارف را آغاز نمود, مکان این افاضه علمى مدرسه صدر بود, شهید آیه الله سیدمحمدباقر صدر مدت یکسال از درس هاى این عالم گرانقدر بهره گرفت.(24)
فکر مطالعه فرهنگ غرب از تبریز در روحیه استاد جعفرى پیدا شد که کم کم تشدید گردید. دلیلش این بود که ایشان از افرادى که از شرق به غرب مى رفتند به هنگام مراجعت نوعى بى اعتنایى به فرهنگ خودى مى دید. وى در نجف دروس فلسفى, کلامى و مسائل جدید را که از مصر و لبنان وارد کشورهاى اسلامى مى شد مطرح مى کرد و گاهى اساتید مطلع با او تماس گرفته و در حجره ساده اش که با گلیم پاره اى مفروش بود به بحث مى پرداختند او با یارى گرفتن از زبان عربى و ترکى و مقدارى هم زبان انگلیسى معلومات خویش را در این زمینه بسط مى داد, استادى برایش فلسفه مغرب زمین را مى گفت و او هم فلسفه سبزوارى را برایش تشریح مى کرد در دو سه ماه اول پس از این بحث ها علامه جعفرى احساس نمود, اگر معارف مشرق زمین خیلى عمیق و اساسى خوانده شود فراگیرى معارف فلسفى و علوم انسانى غرب دشوار نخواهد بود.
وى براى آگاهى از اندیشه هاى متفکران غربى با یکى از افراد خانواده مرحوم آیه الله محمد حسین کاشف الغطإ که فیزیک نظرى را خوانده بود مراسلاتى داشت, هم چنین مقایسه اى را بین فلسفه شرق و غرب آغاز کرد و براى آن که تفکرات غربى ها را بداند گاهى به چندین ترجمه رجوع مى کرد, با مطالعه کتاب ((ارتباط انسان و جهان)) که ماحصل تحقیقات علامه جعفرى در نجف مى باشد چنین استنباط مى گردد که وى به حدود دو هزار و پانصد جلد کتاب در فلسفه هاى شرق وغرب مراجعه کرده است, مدت هیجده ماه تمام از ایام تحصیل در نجف به مطالعه این آثار مشغول بود و نیمه هاى شب پس از زیارت حضرت على (ع) به مطالعه مى پرداخت.(25)

خوشه هاى خرد
علامه محمدتقى در سال 1336 هـ. ش از نجف به ایران بازگشت, در واقع فصل آن رسیده بود که این درخت تناور که در باغ معرفت و معنویت نجف اشرف به شکوفایى رسیده بود به شاخه گسترى پرداخته و از محصولات و ثمرات آن شیفتگان اندیشه هاى ناب اسلامى استفاده کنند و مردمان در سایه اش روان خویش را شست و شو دهند, وى پس از بازگشت به ایران در قم به اتفاق شهید قدوسى به محضر حضرت آیه الله العظمى حاج آقا حسین بروجردى رسید و آن مرجع عالیقدر در ملاقاتى کوتاه که صورت گرفت از مراتب فضل و کمال این مجتهد جوان آگاهى یافت و خطاب به علامه جعفرى گفت: اگر مى خواهید در قم بمانید مشکلى نداردو به آقاى قدوسى فرمود تا براى اقامت وى اقدام نماید اما چون آب قم با مزاجش سازگار نبود استاد جعفرى عازم مشهد گشت و پس از زیارت مرقد حضرت على بن موسى الرضا(ع) به جلسه استفتائات حضرت آیه الله میلانى حضور یافت. دوران اقامتش در این دیار مقدس نیز کوتاه بود و براى عزیمت به تهران مصمم گردید, در ابتداى ورود به این شهر در مدرسه مروى شروع به تدریس مکاسب و کفایه نمود, یک درس خارج حوزه نیز طبق عروه الوثقى مرحوم آیه الله سیدمحمدکاظم یزدى براى علاقه مندان مى گفت و نیز اسفار ملاصدرا و منظومه سبزوارى را تدریس مى نمود. همراه با این تدریس, براى مردم جلسات عمومى داشت که طى آن بخش هایى از معارف دینى را جهت مشتاقان تشریح مى کرد, پس از مدتى به این نتیجه رسید که جلسات مزبور چندان ضرورتى ندارد و آن چه را افراد عادى تمایل داشتند بدانند دیگران هم قادر بودند مطرح کنند, از این رو به فکر افتاد که به تحقیق, تالیف و امور زیربنایى روى آورد. این اندیشمند ژرف اندیش پس از حدود دو سال اقامت در تهران براى بار دوم به نجف اشرف بازگشت و در منزل شهید آیه الله سید محمد باقر صدر میهمان بود, دو ماه که از اقامتش گذشت به این فکر افتاد که تا آخر عمر در جوار بارگاه نخستین امام بماند و از این بوستان معنویت استفاده کند, وى گفته است: تا کسى در نجف نبوده باشد, مطلب را درک نمى کند, هنگام اذان صبح وقتى انسان چند لحظه وارد بارگاه حضرت امیرمومنان (ع) مى گردد حالى مى یابد عظمتى در آن حرم وجود دارد که اگر دو دقیقه آدم در آن جا بماند به همه عمرش مى ارزد آن بارگاه ملکوتى داراى معنویتى خاص است براى همین تصمیم گرفتم در نجف بمانم, یک روز خدمت آقا سیدعبدالهادى شیرازى رسیدم, دیدم در بستر بیمارى قرار گرفته و از شدت درد و ناراحتى ناله مى کند, عرض کردم: خواهان اقامت در نجف هستم اگر صلاح مى دانید بمانم ایشان گفت: اگر اینجا بمانید راهى برایتان وجود دارد و به مقصد خود مى رسى اما معادش را از من مپرس, فرداى آن روز آیه الله خویى ما را به صرف نهار دعوت نمودند, قبل از صرف غذا به ایشان گفتم: مى خواهم در نجف بمانم, وى نیز گفت: اگر در این دیار سکونت اختیار نمائید مسیرى برایتان وجود دارد اما آخرش را نمى دانم, از این رو دیدم آن دو بزرگوار یک نظر را آن هم بایک عبارت مطرح کردند و نود درصد تصمیم گرفتم بازگردم, در عین حال گفتم: خوب است به کربلا بروم تا در ضمن زیارت بارگاه حضرت امام حسین (ع) استخاره اى هم بکنم, به این دیار رفتم و هنگام اذان صبح به حرم حضرت اباعبدالله(ع) مشرف شدم و مطلب را با آن امام شهید در میان نهادم و خواستم تا از خداوند بخواهد تکلیف مرا در استخاره اى روشن کند, چون تفالى به قران کریم زدم آیات 49 و 50 سوره مریم آمد. استاد جعفرى این آیات را حاکى از لزوم هجرت و وعده توفیق و فتوح تلقى کرده و عزم به عزیمت به ایران جزم مى دارد. در مدرسه مروى مدت چهار سال فقه, اصول و حکمت تدریس نمود, سپس طلاب به منزل استاد مىآمدند و از محضرش استفاده مى کردند, خود مى گوید: ((از آن زمان برخى از دانشگاههاى کشور اصرار زیادى داشتند که تدریس در این مراکز را پذیرا باشم, اما به جهت این که تردید داشتم با جو آن روز مى توانم تاثیر دلخواه را بر روى اقشار دانشگاهى بگذارم یا نه, نپذیرفتم ولى جلسه مستمر و مکررى با برخى از دانشمندان و نیز بعضى اساتید که انسان هاى فاضلى بودند داشتم, دوستان دانشجو هم هر چند گاه یک بار با مشکلات زیاد در یکى از دانشکده ها کنفرانس برگزار مى کردند که من پیرامون موضوعات گوناگون در آن به بحث مى پرداختم و در طول این سال ها چند بار به کنفرانس هاى خارجى دعوت شدم که در آن جا حضور یافتم, یک بار هم به صورت آزاد مسافرتى به خارج از کشور داشتم و از برخى دانشگاه ها و مراکز علمى و فرهنگى آن جا دیدار کردم, هم چنین اندیشمندان و متفکران زیادى از خارج به ایران آمده اند که با این جانب مصاحبه ها و مذاکراتى داشته اند.))(26)
از آن زمانى که استاد جعفرى به ایران رحل اقامت افکند هیچ گاه از تدریس, تحقیق و تالیف باز نایستاد و همواره مشغول پژوهش هاى علمى و کاوش در حکمت نظرى بوده و ایام بى کاریش در این سال ها منحصر به اوقات بیمارى یا مسافرت هاى کوتاه و ضرورى بوده است, با وجود آن که علامه محمد تقى جعفرى به طور وسیع و گسترده و به شیوه اى دقیق و عمیق مسائل فلسفى و کلامى را مورد بحث قرار داد و در این مقوله به مسایل و مطالب تازه اى دست یافته و ده ها اثر دراین عرصه به نگارش درآورد و متوجه زوایایى خاص گردید که دیگران از آن غافل بودند و در واقع او را مى توان صاحب نظر در حکمت عملى و مباحث کلامى دانست, اما از پژوهش در مباحث فقهى غافل نبود, او اجازه اجتهاد خویش را در سنین جوانى از مراجع بزرگ و صاحب نام حوزه دریافت داشت و از همان ابتدا نیز در امر استفتا طرف مشورت بزرگانى چون آیه الله میلانى و دیگر اعاظم حوزه بوده است اما گویا فروتنى و تواضع علمى ایشان سبب گردید که اکثر مردم از تفحص فقهى آن متفکر و فقیه صاحب نظر بى اطلاع باشند.
در واقع هر چند این حکیم نامدار غالبابه فلسفه و علوم انسانى پرداخت, ولى هیچ وقت دانش فقه از نظرش دور نبود و در برخى مسائل این رشته از علوم دینى تحقیقاتى عالى نموده و در مباحثى که مطرح کرده استقلال فکرى خود را حفظ نموده است. در نخستین اثر فقهى او که با تاثیرپذیرى از افاضات علمى استادش سیدعبدالهادى شیرازى به نگارش درآورده و در باب رضاع (شیرخوارگى) مى باشد این دقت نظر و نوجویى او قابل مشاهده است, درخصوص طهارت اهل کتاب, زکات و قاعده لاضرر نیز رسالاتى تحقیقى از خود به یادگار نهاده است.

پى نوشت ها:
1) مجله کلام اسلامى, سال هفتم, زمستان 1377, شماره 28, ص 2و3.
2 این مرد پرهیزگار به سال 1358هـ.ش دار فانى را وداع گفت.
3 ) تکاپوگر اندیشه ها,عبدالله نصرى, ص 3.
4 ) آفاق مرزبانى, ص 24ـ 25.
5 ) کیهان فرهنگى, شماره 147,ص 5.
6 )آفاق مرزبانى, ص 25ـ26.
7 ) مجله کلام اسلامى .
8 ) مقدمه کتاب فلسفه و هدف زندگى, سیدکاظم صدرالسادات.
9 ) مجله حوزه, شماره 19, ص 19.
10 ) براى آشنایى بااین شخصیت نک: خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفى ,ص 27ـ 39.
11 ) زندگانى و شخصیت شیخ انصارى, حاج شیخ مرتضى انصارى, ص495.
12 ) آفاق مرزبانى ,ص 28.
13 ) همان ماخذ, ص 28ـ 29.
14 ) میراث ماندگار (مجموعه مصاحبه هاى کیهان فرهنگى), ج اول, ص100.
15 ) مصاحبه با استاد آیه الله محمدتقى جعفرى (قسمت اول), مجله حوزه, ش 19, ص 27 و نیز ماخذ قبل .
16 ) تکاپوگر اندیشه ها, ص 4, مجله حوزه, ش 19, ص 19.
17 ) آفاق مرزبانى, ص 35.
18 ) مجله حوزه, همان ,ص 24.
19 ) همان ماخذ, ص 19 و20.
20 ) میراث ماندگار, ج اول, ص 100.
21 ) همان ماخذ, ص 100ـ;101 مجله حوزه, ش 19, ص;27 آفاق مرزبانى, ص 39ـ40.
22 ) فروغ دانایى (ویژه نامه روزنامه رسالت به مناسبت اربعین رحلت علامه محمدتقى جعفرى), ص 10.
23 ) آفاق مرزبانى, ص 32.
24 ) تکاپوگر اندیشه ها ,ص 5.
25 ) آفاق مرزبانى, ص 38.
26 ) میراث ماندگار, ج اول ,ص 103, مجله حوزه, شماره 19, ص28.

تبلیغات