آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

 

پنجم جمادى الاولى روز ولادت باسعادت بانوى قهرمان کربلا, پرچم دار نهضت پس از شهادت حسین علیه السلام, حضرت زینب کبرى سلام الله علیها است. این روز را روز پرستار مى نامند و علت نام گذارى این روز به نام ((روز پرستار)) این است که حضرت زینب پرستارى امام زمانش حضرت زین العابدین علیه السلام و دیگر بیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را برعهده داشت, و ضمن این که رسالت مهم نگهدارى و تبلیغ از نهضت حسینى را به خوبى انجام داد, از پرستارى بیمار کربلا نیز با تحمل آن همه سختى ها و ناملایمات, آنى فروگذار نبود و تا آخرین رمق دین خود را به مکتب و رهبرش ادا کرد. درود بى پایان خداوند بر این بزرگ بانوى اسلام باد.
نکته اى به نظرم رسید که حیف است زینب را پرستار بیمار بخوانند زیرا پرستارى از بیمار یکى از کوچک ترین مسوولیت هاى زینب بود, و هر چند پرستارى وظیفه سنگین و ارزشمندى است و پرستار متعهد باید با صبر و حوصله, تحمل هر نوع ناملایمات براى انجام خدمتش بنماید و چنین کارى از عهده هر کس برنمىآید ولى با این حال مقام زینب, آن قدر والا و عظیم است که او را پرستار نهضت و انقلاب حسینى باید بنامیم, زیرا این پرستارى به مراتب مهم تر و سرنوشت سازتر از پرستارى بیمار بود.
زینب نقش نگهدارى از قیام خون بار حسینى را بر عهده داشت که قطعا اگر او این بار را بر دوش نمى گرفت, خون حسین پایمال مى شد و بسیار دشوار بود که نهضت ابى عبدالله علیه السلام به مردم اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله و پیش تازى زینب کبرا در رسوا نمودن هیئت حاکم, و تبلیغ او از انگیزه قیام برادرش, یزیدیان به هدف پلید خود نائل مىآمدند و نام رسول الله(ص) را نه تنها از مناره هاى مساجد بلکه از تاریخ, پاک و محو مى کردند و این بود نیت شوم آنان.
و زینب با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان و هم چنین فریب خوردگان زمانش, آن چنان از قیام حسین دفاع کرد که تا قیام رستاخیز, همانند او نه در مردان و نه در زنان, وجود ندارد و این نام جاودان و مقدس براى همیشه با عظمت و شموخ باید برده شد.
زینب در پس آن مصیبت بزرگى که ((تصغر عندها المصائب)) آن چنان بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر و زندقه ایستاد و سخنرانى کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد و حرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توابین و دیگر حرکت هاى اسلامى آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها, آثار این حرکت عظیم زینبى, هویدا است و به برکت زینب و قیام مبارکش, هم چنان بیرق هاى خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم از ظالم, در سراسر جهان افراشته مى شود زیرا زینب بود که پیام خونین حسین را به تمام نسل ها و عصرها رساند.

ولادت همراه با غم
هرچند روز ولادت زینب روز عید و شادمانى است ولى چه کنیم که این نام مقدس, پیوسته قرین رنج و اندوه بوده است.
پس از گذشت شش سال از هجرت رسول الله صلى الله علیه و آله, زینب در مدینه منوره از آن شجره طیبه به دنیا آمد. در آغاز ولادت, نسیم نوید بخش زندگى سعادتمندى در خانه زهرا ـ سلام الله علیها ـ وزیدن گرفت چرا که هنوز رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ حیات داشت و خود نام نواده عزیزش را ((زینب)) نهاد. على و زهرا هر دو از دیدن زینب, این گل خشبوى ولایت و رسالت خرسند بودند ولى گویا از همان آغاز, هاله اى از غم و اندوه, گهواره زیباى زینب را در برگرفته بود و گویا حوادث تلخ و جانگداز عاشورا از همان روز در رخساره زیباى این کودک, نقش بسته بود.
نوشته اند که پس از تولدش, پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ خم شد و نواده عزیزش را با قلبى آکنده از غم و اندوه و دیدگانى پر از اشک بوسید و به خاطر حوادث جانکاهى که در انتظار نواده اش بود, آهى از قلب مبارکش برآمد که دیدگان حاضران را پر از اشک نمود.
و این هاله غم ـ که در آن نخستین روز ولادت بر رخساره نازنین زینب نقش بست ـ هم چنان با گذشت ایام ادامه داشت و پیوسته گسترده تر مى شد, چرا که پس از قریب پنج سال, رسول خدا از دنیا رفت و با وفات پیامبر بارش سیلآساى مصیبت بر خاندان گرامیش آغاز شد و زینب در تمام صحنه هاى غم انگیز حضور داشت و از نزدیک شاهد شهادت مظلومانه مادرش و اسارت پدرش و شهادت دلسوزانه برادرش حسن بود. حوادث و رویدادهاى ناگوار بر برترین انسان هاى روى زمین باریدن گرفت تا آن که حادثه فراموش نشدنى عاشورا رخ داد و این هاله غم به اوج خود رسید.

برگه اى از پرستارى نهضت
امام حسین علیه السلام ـ قبل از شهادت ـ سفارش هاى لازم را به زینب نمود و پرستارى نهضت را به او واگذار کرد و او را به صبر و بردبارى امر نمود و به میدان با قلبى محکم و بى هراس از آینده نهضت, حرکت کرد. زینب نیز پرچم پرافتخار حسین را بر دوش گرفت و نگذاشت این پرچم الهى بر زمین افتد و با اقتدار و شهامتى که تاریخ نظیرش را ندیده در برابر امیر خون آشام کوفه و شاه پلید شام ـ لعنه الله علیهما ـ ایستاد و با سخنرانى هاى جاودانه اش زندگى را در کامشان تلخ ساخت.
راستى چه رادمردى است این زن, که با آن همه مصیبت هاى سخت که هر یک کوهى را به لرزه درمىآورد و انسان را مضطرب و از خود بى خبر مى سازد, در برابر سنگدل ترین و تندخوترین و تبهکارترین انسان روى زمین, آن سان با کبر و مناعت برخورد مى کند که همه را به شگفتى وامى دارد.
زن مگو مردآفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو کمتر کنیزش حور عین
زن مگو دخت امیرالمومنین
ابن زیاد که آن همه کبر و بى اعتنایى را از یک زن رنج کشیده و با تمام وجود ماتم زده مى بیند, انگشت حیرت به دهان مى گیرد و مى خواهد او را کوچک شمارد, با تکبرى انتقامجویانه رو به حضرت کرده مى گوید: خداى را شکر مى کنم شما را رسوا ساخت و مردانتان را کشت و سخنانتان را دروغ گردانید!
زینب با عظمت و شموخ, نگاهى تحقیر آمیز به آن سرکش بى نام و نسب مى کند و فریاد برمىآورد که: ((إلحمدلله الذى إکرمنا بنبیه صلى الله علیه و آله و سلم و طهرنا من الرجس تطهیرا... انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا والحمدلله)).
سپاس خداى را که ما را با انتساب به پیامبرش گرامى داشت و از آلودگى و ناپاکى دور ساخت. و همانا شخص تبهکارى (چون تو) رسوا مى گردد و بدکار و پلید دروغ مى گوید و خدا را شکر که آنان غیر از ما هستند.
ابن زیاد که منتظر چنان جواب تندى نبود , از او مى پرسد:
کار خدایت را درباره خاندانت چگونه دیدى؟
حضرت زینب با همان سربلندى و مناعت مى فرماید: ((والله ما رإیت الا جمیلا, إولئک قوم کتب علیهم القتل فبرزوا الى مضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم فتختصمون عنده...))
به خدا قسم جز نیکى و زیبایى ندیدم. آن ها قومى بودند که خداوند کشته شدن در راهش را بر آنان نوشته بود و لذا با شجاعت به قتلگاه خویش شتافتند ولى به زودى خداوند تو و آنان را در یک جا گرد آورد تا در پیشگاهش محاکمه شوید.
من هر گاه این قسمت از سخن زینب را به یاد مىآورم, در برابر آن همه عظمت و بزرگوارى, آن قدر احساس شرمسارى و حقارت مى کنم که این زینب پس از آن همه مصیبت, چون درراه خداست همه را جمیل و زیبا مى بیند و ما در برابر کوچک ترین اذیت و آزارى بى تاب و زبون مى شویم و چقدر فاصله است میان آسمان عظمت زینب و دنیاى پست دنیاخواهان.

برگه اى دیگر از شجاعت زینب
در مجلس یزید لعنه الله علیه, گفت وگوهاى زیادى بین بانوى قهرمان کربلا و آن پلید رخ داده که همه اش دلالت بر عظمت و قهرمانى زینب دارد. نگاهى کوتاه به یک قسمت آن مى کنیم تا یادآور شجاعت فزون از حد زینب باشد.
هنگامى که یزید با چوب خود, به دندان هاى مبارک امام حسین علیه السلام اشاره مى کرد و آن اشعار معروف کفرآمیزش را مى سرود, زنان بنى هاشم تاب تحمل این منظره را نداشتند و بى اختیار مى گریستند ولى زینب, بىآن که خم به ابرو بیاورد, با کبر و مناعتى على وار, بر آن سرکش غدار فریاد زد:
((صدق الله یا یزید: ثم کان عاقبه الذین إساوا السوآى إن کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزئون. إظننت یا یزید إنه حین إخذت علینا بإطراف الارض و إکناف السمإ فإصبحنا نساق کما تساق الاسارى إن بنا هوانا على الله و إن بک علیه کرامه و توهمت إن هذا لعظیم خطرک فشمخت بإنفک و نظرت فى عطفیک جذلان فرحا, حین رإیت الدنیا مستوثقه لک و الامور متسقه علیک إن الله امهلک فهو قوله: ((ولایحسبن الذین کفروا إنما نملى لهم خیر لانفسهم انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین...))
إتقول: لیت إشیاخى ببدر شهدوا! غیر متإثم و لامستعظم و إنت تنکث ثنایا إبى عبدالله بمحضرتک؟ و لم لا و قد نکإت القرحه و استإصلت الشإفه باهراقک هذه الدمإ الطاهره, دمإ نجوم الارض من آل عبدالمطلب؟! و لتردن على الله و شیکا موردهم و عند ذلک تود إن کنت إبکم و إعمى.
إیزید والله ما فریت الا جلدک و لا حززت الا لحمک و سترد على رسول الله برغمک و لتجدن عترته و لحمته من حوله فى حظیره القدس... و ستعلم إنت و من بواک و مکنک من رقاب المومنین اذا کان الحکم ربنا والخصم جدنا و جوارحک شاهده علیک فانظر إینا شرمکانا و إضعف جندا.))
اى یزید! آیا گمان کردى که چون بر ما سخت گرفتى و اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ کردى و سرانجام ما را مانند اسیران به این طرف و آن طرف کشاندى از این است که ما نزد خدایمان خوار گشته ایم و یا تو را در پیش خدا قدر و منزلتى هست؟ و یا پنداشتى که این بزرگى مقام تو است؟! لذا چون دنیا را به کام خویش یافتى و کارها را وفق مراد خود دیدى با تکبر باد در دماغ افکندى و شادمان و مسرور, نگران آرزوهاى خود شدى؟! بدان که اگر خدا به تو مهلت داده است از این جهت است که خود مى فرماید: ((آنان که کافر شده اند گمان نکنند که اگر مهلتى به آن ها دادیم به سود آنان است, بلکه به آن ها مهلت مى دهیم تا بیش تر به گناه روى آورند و سرانجام عذابى دردناک و خوارکننده در انتظارشان خواهد بود.))
آیا باز آرزو مى کنى که: اى کاش نیاکان ما که در بدر کشته شدند, این جریانات را مى دیدند!! بى آن که خود را گناهکار بدانى و یا گناه خویش را بزرگ شمارى و اینک با چوبدستى خود بر دندان هاى امام حسین مى زنى؟!
حق دارى! زیرا با ریختن خون هاى پاک و مطهر این ستارگان روى زمین, عقده دل پلیدت گشوده مى شود و نهال غمت ریشه کن مى گردد!
مطمئن باش تو نیز به زودى در پیشگاه خداى متعال بازگشت خواهى نمود و در آن جا است که آرزو خواهى کرد اى کاش در دنیا لال و کور بودى.
اى یزید! به خدا سوگند! جز پوست خود نشکافتى و جز گوشت خود قطع نکردى و بر خلاف میل خود, به زودى نزد رسول خدا بازخواهى گشت و اهل بیت و پاره هاى تنش را در حظیره القدس در کنارش با عزت و احترام خواهى یافت... و به زودى تو و آن کس که تو را بر کرسى نشاند و بر گردن مومنین مسلط کرد, خواهید دانست کدام یک از ما بدکارتر و از حیث لشکریان ناتوان تریم, در آن روزى که داور خداست و خصم تو جد ما است و اعضا و جوارحت علیه تو گواهى خواهند داد. و اگر چه در این دنیا ما را به غنیمت گرفتى ولى به زودى غرامت خویش را از تو باز خواهیم ستاند.
در تاریخ آمده است که پس از این سخنان شجاعانه زینب, چنان یزید و اطرافیانش زبون و حیرت زده گشتند که تا مدتى بى حرکت ماندند و یک خاموشى مرگ زا بر مجلس یزید حکمفرما شد, تو گوئى بر سرشان پرندگان نشسته بودند ((کإن على رووسهم الطیر)).
این همه عظمت و جلال در کجا و در چه کسى دیده مى شود جز آن که دختر على و زبان او در کام باشد.
این دو برگه کوتاه فقط مشتى از خروار و نمونه اى از شجاعت ها و قهرمانى هاى قهرمان بانوى کربلا بود که مى خواستیم از ولادت باسعادتش بیشترین بهره را ببریم و الگویى از آن زن نمونه اسلام ارائه دهیم تا براى مردان و زنان ایران اسلامى سرمشق باشد و با گام نهادن در خط پرافتخار زینب, همراه با حضرتش محشور شویم و شفاعتش در ((یوم الحسره)) نصیبمان گردد.
بار دیگر فرا رسیدن این عید بزرگ و مبارک را به تمامى علاقمندان و پیروان اهل بیت بویژه پرستاران متعهد تبریک و تهنیت عرض مى نمائیم.

تبلیغات