آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

به مناسبت روز پرستار, زاد روز ولادت حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ پنجم جمادى الاولى که امسال مصادف با ششم شهریور است, بر آن شدیم که از زینب(س) دختر ارجمند على علیه السلام و زهرا ـ سلام الله علیها ـ سخن بگوییم, و به عبارت بهتر قطره اى از دریاى عظیـم معنــویت و کمــال ایـن بانــوى ارزشمنـــد اسـلام را بـرداریـم و آن را نـشـان دهیــم.
سخن را با این گفتار پیامبر ـ صلى الله علیه و آله وسلم ـ آغاز مى کنم که در ارزش پرستارى از بیمار فرمود: ((من قام على مریض یوما و لیله بعثه الله مع ابراهیم خلیل الرحمن, فجاز على الصراط کالبرق اللامع;(1) کسى که یک شبانه روز بر بالین بیمار باشد و از او پرستارى کند خداوند در قیامت او را با ابراهیم(ع), خلیل خدا, محشور گرداند, و بر روى پل صراط همانند برق درخشنده بگذرد.))

زینب(س) بانویى نمونه
انسان کامل از دیدگاه اسلام, داراى ابعاد مختلف و صفات متضاد است; یعنى در عین آن که قاطع و پرصلابت است, پراحساس و انعطاف پذیر است, در عین آن که صاعقه اى شرربار, بر خرمن هستى ستم گران است, قلبش براى مستضعفان و بى نوایان مى تپد و در عین سربلندى, سرافرازى و عزت, در برابر مومنان متواضع و فروتن است, و در کنار آن ها چونان یکى از آنان مى نشیند, و همدم و هم نوا مى شود.
زینب(س) دختر برومند امیرمومنان على(ع) این گونه بود, در عین آن که در روز یازدهم محرم سال 61 هجرى قمرى در کنار پیکرهاى پاره پاره شهیدان کربلا, عزیزان بهتر از جانش, با تمام وجود گریه مى کرد و اشک مى ریخت, در کنار پیکر به خون تپیده برادرش حسین(ع) با صلابت گفت: ((اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان;(2) خدایا این اندک قربانى را از ما بپذیر.)) این سخن در مقابل دشمن, بسیار پرصلابت بود, ولى نسبت به خدا کمال فروتنى بود, از این رو که گرچه حسین(ع) بسیار بزرگ بود و قربان شدن او در راه خدا از جهت عظمت در همه تاریخ نظیر نداشت, ولى در برابر عظمت بى کران خدا, کوچک بود, و اوج عرفان و معرفت زینب(س) اقتضا مى کرد که در پیشگاه خداوند بزرگ این گونه باخشوع سخن بگوید.
خطبه هاى زینب کبرى(س) در کوفه و شام در مجلس ابن زیاد, و در مجلس شاهانه طاغوت شام, یزید, نیز بیان گر قهرمانى و دلاورى زینب(س) در همه عرصه ها و صحنه ها است, او هم چون مادرش زهرا(س) در عین حجب و حیا, آتش فشانى بر تار و پود طاغوتیان بود. بشیر بن خزیم اسدى که هنگام خطبه خواندن حضرت زینب(س) در کوفه حضور داشت مى گوید: ((لم ار والله حفره قط انطق منها;(3) سوگند به خدا بانویى را که به طور کامل حریم حیا و عفاف را رعایت کند, هم چون زینب(س) ندیده بودم که با کمال قاطعیت و شیوایى در میان جمعیت بسیار سخن بگوید.))
بانویى که وقتى با جمعى اسیر و گرسنه وارد کوفه مى شود, با این که او و همراهانش گرسنه اند, مى بیند بعضى از مردم کوفه به عنوان دل سوزى, نان و خرما براى اسیران آوردند, او که به احکام الهى متعبد است آن غذاها را از دست و دهان بچه هاى اسیر مى گیرد و به سوى کوفیان مى افکند و فریاد مى زند: ((ان الصدقه علینا حرام;(4) همانا صدقه بر ما (بنى هاشم و سادات) حرام است.)) و با این بیان از تحقیرى که حتى از ناحیه دوست ناآگاه بر بازماندگان شهیدان روا مى شد جلوگیرى مى نماید.
این امور نشان دهنده آن است که زینب(س) بانویى سخت کوش, قاطع, پایا و پویا و پرصلابت در همه ابعاد کمالات انسانى بود. نتیجه این که او با این که کانون جوشان عاطفه و محبت و تحمل بود, که هر پرستار باید بهره اى از این خصلت را دارا باشد, کانون خشم, صلابت و قاطعیت بود, که هر شخص مبارز و مجاهدى, باید با چنین کانونى رابطه تنگاتنگ برقرار سازد.
زینب(س) همانند پدرش و مادرش على و زهرا ـ علیهماالسلام ـ جامع صفات اضداد بود, این همان مطلب است که صدر المتإلهین مى گوید: ((لولا التضاد ماصح دوام الفیض عن المبدء الجواد;(5) اگر تضاد نمى بود, ادامه فیض از خداى بخشنده فیض صورت نمى گرفت.))
و به گفته مولانا در کتاب مثنوى:
رنج گنج آمد که رحمت ها در او است
مغز تازه شد چو بخراشید پوست
اى برادر موضع تاریک و سرد
صبر کردن بر غم و سستى و درد
چشمه حیوان و جام مستى است
کان بلندىها همه در پستى است
آن بهاران مضمر است اندر خزان
در بهار است آن خزان مگریز از آن
همره غم باش و با وحشت بساز
مى طلب در مرگ خود عمر دراز(6)
بنابراین, انسان هاى دلیر, شجاع, قهرمان میدان هاى جنگ و ستیز, مى توانند پرستار نیز باشند, و داراى کانونى از محبت و عاطفه که راز و رمز پرستارى نیک است, گردند.

پرستارى و پاسدارى زینب (س)
زینب(س) در طول زندگى درخشان 65 سال خود در موارد گوناگون به کار مقدس پرستارى پرداخت, گاه پرستار مادر, گاه پدرش على(ع) و برادرش امام حسن(ع) بود, و از فرزندان کوچک امام حسن(ع) پرستارى مى کرد, پرستارى زینب(س) تنها در جنبه هاى مادى زندگى خلاصه نمى شد, بلکه او به عنوان یک مربى با تجربه و معلم آگاه به تربیت و پرورش روح و روان کودکان بى سرپرست مى پرداخت و به راستى در این راستا نمونه بى بدیل بود, چرا که چنین کارى همان کار اصلى پیامبران و اولیاى خدا است, و هدف از کتاب هاى آسمانى و قرآن است که همان انسان سازى, و تربیت انسان هاى توانا و فرزانه باشد. زینب(س) در عین آن که پاسدار رهبر و حجت خدا, و آرمان هاى او بود, پرستار نونهالانى بود که امید آینده اسلام بودند, و با نگهدارى و نگهبانى از آن ها, هم به رشد و ارشاد آن ها مى پرداخت و هم روحیه آن ها را تقویت مى کرد, و هم تا آخرین توان خود, آن ها را از گزند دشمن و حوادث تلخ حفظ و مراقبت مى نمود, در این جا به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز از پاسدارى و پرستارى زینب(س) در ماجراى کربلا و اسارت, جلب مى کنیم:
1ـ زینب(س) پس از شهادت امام حسین(ع) و قبل از آن, از امام سجاد(ع) که در آن روزها بیمار بود, پرستارى مى کرد, پاسدارى و پرستارى زینب(س) به حدى رسید که به دستور دشمن همه خیمه هاى خاندان رسالت را به آتش کشیدند. و اهل خیام به بیابان ها فرار کردند, ولى زینب(س) در خیمه امام سجاد(ع) ماند, با تلاش هاى خستگى ناپذیر خود آتش آن خیمه را خاموش کرد, و از حجت خدا نگهبانى نمود, یکى از سربازان دشمن سراسیمه نزد زینب(س) آمد و با احساسات گفت: ((چرا فرار نمى کنى؟ مگر شعله هاى آتش را نمى بینى؟)) زینب به او فرمود: ((ما درمیان این خیمه شخص بیمارى داریم که بسترى است و توان نشستن و برخاستن ندارد, چگونه او را تنها بگذارم با این که آتش از هر سو شعله مى کشد.))(7)
2ـ زینب(س) هنگام اسارت و در کوفه بیش ترین همتش در دو کار خلاصه مى شد, نخست این که از بازماندگان شهیدان پرستارى کند, دوم این که پیام شهیدان را با بهترین بیان به گوش مردم برساند. از این رو, هنگامى که سر بریده برادرش حسین(ع) را دید, درد دل خود را آشکار نمود و در ضمن اشعارى, چند بار از یتیمان و سرپرستى آن ها سخن به میان آورد, در یکى از آن اشعار چنین گفت:
((یا اخى لو ترى علیا لدى الاسر
مع الیتم لایطیق جوابا;
اى برادر! کاش على (امام سجاد) را همراه کودکان یتیم هنگام اسارت مى دیدى که توان سخن گفتن نداشت.))
و در شعر دیگر مى گوید:
((ما اذل الیتیم حین ینادى
بابیه و لایراه مجیبا;(8)
چقدر پریشان و افسرده است یتیمى که پدرش را بخواند, و جوابى از پدر نشنود.))
در این فرازها مى بینیم زینب(س) همواره در فکر سرپرستى و پرستارى کودکان است, مبادا به آن ها آسیب برسد.
3ـ ابن زیاد در کوفه دستور داد تا زینب(س) و همراهانش را در کنار مسجد کوفه در محلى که هم چون زندان بود, بازداشت کنند, زینب(س) دید آن بازداشتگاه به گونه اى است که رفت و آمد مردم در آن جا آزاد است, و در این میان بازماندگان شهدا مورد شماتت, اهانت و تحقیر قرار مى گیرند, و همین ضربه سختى بر روح و روان آن ها وارد مى سازد, بسیار نگران شد, چرا که او تنها پرستار جنبه هاى مادى آن ها نبود, بلکه مى کوشید روح سرافراز آن ها نیز آسیب نبیند, به پیش آمد و با صراحت چنین اعلام کرد:
((لا یدخلن عربیه الا ام ولد إو مملوکه, فانهن سبین کما سبینا;(9) هیچ زن از نژاد عرب حق ملاقات با ما را ندارد, جز کنیزان که آن ها نیز مانند ما اسیرى دیده اند.))
آرى زینب(س) با آن درایت و بلند نظرى نگذاشت به شخصیت آنان که زیر پوشش پرستارىاش بودند, ضربه اى وارد آید, که این کار از نظر روان شناسى, از اهمیت به سزایى در حفظ روحیه زیردستان برخوردار است.
4ـ یکى از برنامه هاى مهم پرستارى, روحیه دادن به بیماران و شکست خوردگان است, حضرت زینب(س) به این امر مهم بسیار توجه عمیق داشت, در مجلس ابن زیاد در کوفه, ابن زیاد با گستاخى و بى ادبى در حضور بازماندگان شهیدان به زینب(س) گفت: ((حمد و سپاس خداوندى را که شما را رسوا کرد و دروغ شما را آشکار نمود.)) اگر این سخن گستاخانه بى جواب مى ماند, به روحیه بازماندگان شهیدان آسیب مى رسید و اثر منفى مى گذاشت, ولى زینب(س) با کمال قاطعیت در پاسخ او فرمود: ((انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا; فقط شخص فاسق رسوا مى شود, و بدکار دروغ مى گوید و او دیگرى است, نه ما.))
ابن زیاد گفت: ((دیدى خدا با برادرت و خاندانت چه کرد؟))
زینب(س) در پاسخ فرمود: ((ما رإیت الا جمیلا...;(10) جز خوبى و زیبایى چیزى ندیدم. آن ها افرادى بودند که خداوند مقام شهادت را سرنوشتشان ساخت, از این رو داوطلبانه به سوى خوابگاه هاى خود شتافتند, به زودى خداوند بین آنان و تو را جمع کند تا تو را به محاکمه بکشانند, اکنون بنگر در آن محاکمه چه کسى پیروز, و چه کسى مغلوب و درمانده است؟))
این پاسخ هاى زینب(س) هم دفاع و پاسدارى از حریم اهداف شهیدان بود, و هم از آسیب رسانى معنوى دشمن به بازماندگان شهیدان جلوگیرى مى کرد, و هم روحیه اسیران را بالا مى برد. به این ترتیب زینب(س) در ظاهر و باطن از یتیمان و شکست خوردگان ظاهرى, پرستارى مى کرد, و به راستى که بار سنگین مسئولیت پرستارى را به طور شایسته به پایان رسانید, و وجود آنان را وسیله خوبى براى افشاگرى و رسواسازى دشمن قرار داد.
O 5ـ در مجلس شاهانه یزید نیز که در پایتخت او دمشق برقرار بود, زینب(س) به نحو احسن سرپرستى و پرستارى خود را به پایان رسانید, گرچه ایراد خطبه غراى آن حضرت علل مختلف داشت, ولى مهم ترین انگیزه آن که جرقه آن را زد و موجب جوش و خروش زینب گردید, این بود که مردى گستاخ در حالى که اشاره به فاطمه دختر امام حسین(ع) مى کرد, به یزید گفت: ((این دختر را به عنوان کنیز به من ببخش.)) فاطمه از این سخن لرزید و دامن زینب(س) را گرفت. زینب(س) در این جا با شدیدترین برخورد, بر مرد شامى فریاد کشید و فرمود: ((سوگند به خدا دروغ گفتى و خود را پست کردى, نه تو چنین حقى دارى و نه یزید.))
یزید به زینب(س) تندى کرد و گفت: تو دروغ مى گویى, این کار در دست من است, اگر بخواهم مى توانم آن را انجام دهم, این گفت وگو با شدت ادامه یافت و به خطبه حضرت زینب(س) منجر شد.(11) خطبه اى که آن چنان کوبنده یزید و یزیدیان بود, و آن چنان نورانى بود که سراسر مجلس را در قبضه حضرت زینب(س) قرار داد. و به گونه اى مجلس شاهانه یزید را دگرگون کرد که یزید نتوانست از سخن زینب(س) جلوگیرى کند. یزید و همه حاضران فهمیدند که چنین اقتدار و قهاریت از مردم عادى ساخته نیست, بلکه از ویژگى هاى اولیاى الهى خواهد بود.
فرازى از گفتار زینب, در اعتراض به هتک حرمت به ساحت مقدس اسیران آل محمد(ص) بود, خطاب به یزید فرمود: ((امن العدل یابن الطلقإ تخدیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن...;(12) اى پسر کسانى که جدمان آن ها را (در فتح مکه اسیر کرد و سپس آزاد نمود), آیا عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانى, و دختران رسول خدا(ص) را به این سو و آن سو بکشانى, پرده آنن را بدرى, و روى آنان را بگشایى, تا دشمنان آنان را از شهرى به شهرى ببرند, و بومى و غریب چشم به آن ها دوزند, نزدیک و دور, شریف و پست, چهره آنان را بنگرند؟!))
آرى زینب(س) همان گونه که در آخرین وداع با امام حسین(ع) در روز عاشورا به امام قول داده بود و عرض کرده بود: یابن امى طب نفسا و قر عینا, فانک تجدنى کما تحب و ترضى;(13) اى پسر مادرم! خاطرت آرام و چشمت روشن باد, مرا آن گونه یابى که دوست دارى و خشنود هستى.))
با پاسدارى و پرستارى شجاعانه و ایثارگرانه خود, به قول خود با بهترین روش عمل کرد.

پاورقی ها:پى نوشت ها: 1 ) علامه مجلسى, بحار, ج81, ص225. 2 ) محقق بیرجندى, کبریت الاحمر, چاپ اسلامیه, ص118 و 119. 3 ) ابى منصور احمد بن على بن ابى طالب طبرسى, احتجاج طبرسى, ج2, ص109. 4 ) علامه مجلسى, بحار, ج45, ص134. 5 ) ملا صدرا, اسفار, ج3, ص117. 6 ) مولانا جلال الدین, دیوان مثنوى به خط میرخانى, ص161, (دفتر دوم) 7 ) محدث حایرى, معالى السبطین, ج2, ص88, حجه الاسلام ذبیح الله محلاتى, ریاحین الشریعه, ج3, ص106. 8 ) علامه مجلسى, بحار, ج45, ص115. 9 ) محقق جزائرى, الخصائص الزینبیه, ص288. 10 ) امین الاسلام طبرسى, اعلام الورى, ص247. 11 ) همان, ص249. 12 ) علامه مجلسى, بحار, ج45, ص133. 13 ) محدث حائرى, معالى السبطین, ج2, ص26.

تبلیغات