مدخلى بر سیره امامان شیعه (8)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
برخورد با بغات, در سیره امام على(ع)
در مقاله گذشته گفتیم که سیره فعلى معصومان(ع), مستند برخى از احکامى است که فقیهان فرزانه بر اساس آن فتوا داده اند, نمونه اى را در نوبت گذشته عرضه کردیم و اینک نمونه اى دیگر تقدیم مى گردد.
برخورد با بغات
از مواردى که در فقه به سیره فعلى معصومان(ع) استناد شده نحوه برخورد با بغات است.
((بغى)) را از دیدگاه فقهى این گونه تعریف کرده اند:
((هو الخروج عن طاعه الامام العادل; خارج شدن از اطاعت امام عادل و شوریدن علیه او که در حقیقت تبلور نظام اسلامى است.))(1)
مرحوم شیخ طوسى گوید:
((کل من خرج على امام عادل و نکث بیعته و خالفه فى احکامه فهو باغ و جاز للامام قتاله و مجاهدته...; هر کس که علیه امام عادل شورش کند و بیعت با او را بشکند و از دستورهایش سرپیچى نماید او ((باغى)) است و براى امام جنگیدن و جهاد علیه او رواست.))(2)
همو در کتاب ((خلاف)) گوید:
((الباغى من خرج على امام عادل و قاتله و منع تسلیم الحق الیه; باغى کسى است که علیه امام عادل شورش کند و با او بجنگد و حق را تسلیم او نکند.))(3)
جنگ مسلحانه علیه نظام اسلامى از مصادیق مسلم بغى است. البته مقصود ما از نظام اسلامى, نظامى است که حقیقتا اسلام بر آن حاکم بوده و در رإس آن امام عادل (امام معصوم(ع) یا ولى فقیه عادل) بوده باشد ـ همانند نظام اسلامى کشورمان ـ وگرنه خروج و شورش علیه ستمگرانى که به نادرست نام حکومت خود را اسلامى نهاده اند و بر سر سفره بیگانه گان نشسته و با صهیونیستها سازش مى کنند ((افضل الجهاد)) است.
احکام بغات
مرحوم صاحب جواهر گوید: ((لاخلاف بین المسلمین فضلا عن المومنین فى انه یجب قتال من خرج على امام عادل... بل الاجماع بقسمیه علیه; اتفاق جمیع مسلمین (اعم از شیعه و سنى) است که باید با بغات که علیه امام عادل شورش مى کنند جنگید بلکه اجماع محصل و منقول(4) بر این امر مى باشد.))(5)
نیز مى گوید: فرار در این نبرد همانند فرار در نبرد با مشرکان است و همه عذابهایى که آن فرار در پى دارد, فرار از جنگ با بغات نیز در پى دارد.(6) و ((کسانى که در این جنگ به شهادت برسند همانند جنگ با کفار شهیدند و همان گونه که شهداى معرکه جنگ با کفار غسل و کفن ندارند, شهداى نبرد با بغات نیز همین حکم را دارند.))(7)
نیز ((باید آن قدر با بغات جنگید که یا تسلیم حق شوند و یا نابود گردند و نباید در برابر خدعه هاى آنان تسلیم شده و انعطاف نشان داد هرچند با قرآن بر سر نیزه کردن و امثال آن بخواهند جنگ متوقف شود, نباید تا آنان تسلیم نشده اند دست از جنگ کشید.))(8)
مدرک بسیارى از احکام بغات در این زمینه, رفتار امام على(ع) با ناکثین, قاسطین و مارقین است.
در روایتى از حضرت امام صادق(ع) مى خوانیم:
((کان فى قتال على(ع) اهل قبله برکه و لو لم یقاتلهم على لم یدر احد بعده کیف یسیر فیهم; جنگ امام على(ع) با اهل قبله (مسلمانان شورشگر) برکت (خیر کثیر) بود و اگر حضرت با آنان نمى جنگید کسى نمى دانست بعد از حضرت با آنان چگونه رفتار کند. ))(9)
در روایت دیگرى امام باقر(ع) فرمود: نبرد با اینان از نبرد با کسانى که رسول الله(ص) با آنان جنگید سخت تر است راوى پرسید چرا؟ حضرت فرمود:
((اولئک کانوا اهل جاهلیه و هولإ قرإوا القرآن و عرفوا اهل الفضل فإتوا ما اتوا بعد البصیره; آنان اهل جاهلیت بودند (کافر بودند) ولى اینان قرآن مى خواندند و شناخت کامل از اهل فضل (امام حق و عدل) داشتند و تمامى این مخالفتها را از روى آگاهى و بصیرت انجام مى دادند.))(10)
اقسام بغات
از جمله احکامى که درباره بغات به رفتار امام على(ع) با آنان استناد شده این است که بغات بر دو دسته اند:
1ـ بغات تشکیلاتى; یعنى آنان که به تعبیر فقهى ((فئه)) دارند و از پشتوانه سیاسى, نظامى, اقتصادى برخوردارند, مانند بغات جنگ صفین که از ناحیه معاویه تغذیه مى شدند باید با اینان شدیدترین برخورد را داشت تا اساس تشکیلات آنها منهدم شود. مجروحان آنها را کشت, فراریانشان را تعقیب کرده, اسیرشان را به قتل رساند.
2ـ بغات غیر تشکیلاتى که وابسته به گروه مرکزى که از آن تغذیه شوند نیستند, مانند بغات جنگ جمل که شورشى برپا کردند و با سرکوب آنان فتنه خاتمه یافت.
در مورد اینان هدف فقط سرکوبى شورش است و به مجرد خنثى شدن توطئه آنها, جنگ خاتمه یافته تلقى مى شود و کسى حق ندارد مجروحان را کشته و فراریان را تعقیب کند.
مستند و مدرک این دو نوع رفتار, روش امام على(ع) با این دو گروه بوده است. در سوالى که ((یحیى بن اکثم)) از امام هادى(ع) در خصوص دلیل این دو نوع رفتار, کرد حضرت فرمود: اما این که چرا امام على(ع) سپاه صفین را ـ اعم از جنگاوران و فراریان ـ را کشت و زخمیان را تعقیب کرد ولى در جنگ جمل پشت کنندگان به جبهه (فراریان) را دنبال نمى نمود و زخم خوردگان را تنبیه نمى کرد و به هر کس که سلاحش را بر زمین مى نهاد و یا در خانه اش مى ماند امان مى داد به این دلیل بود که اصحاب جمل رهبرشان (طلحه و زبیر) کشته شده بود و فرمانده یا گروهى نداشتند تا به او مراجعه کنند, به عمل او چشم بدوزند و از او فرمان بگیرند... لیکن سپاه صفین بافتى منسجم, جمعیتى آماده به جنگ و مستعد و فرماندهى چون معاویه داشتند که سلاح, زره نیزه و شمشیر در اختیارشان مى گذارد و با عطایا و بخششها سیرابشان مى ساخت, به گاه سختى پناهشان مى داد, مجروحانشان را عیادت مى کرد و شکست ناکامشان را جبران مى نمود و... از این رو بود که امام على(ع) دو نوع رفتار با این دو دسته شورشگر داشت.(11)
قابل توجه است که حتى بزرگان اهل سنت نیز در باب قتال بغات استناد به سیره فعلى مولى على(ع) کرده اند به عنوان نمونه ((جصاص)) که از علماى حنفى مى باشد در کتاب ((احکام القرآن)) مى گوید: ((قاتل على بن ابى طالب الفئه الباغیه و معه کبرإ الصحابه و اهل بدر من قد علم مکانهم و کان محقا فى قتاله لم یخالف فیه احدا الا الفئه التى قاتله و اتباعها; على بن ابى طالب با گروه یاغى جنگید در حالى که بزرگان از صحابه و رزمندگانى از جنگ بدر که مقام و شخصیت والاى آنها را همگان مى دانند, با حضرت بودند و حضرت در نبرد با آنان بر حق بود و احدى با وى مخالفت نکرد مگر همین گروه سرکش و یارانشان.))(12)
نیز ((ابن العربى)) که از علماى مالکى است در کتاب ((احکام القرآن)) گوید:
((تقرر عند علمإ الاسلام و ثبت بدلیل الدین ان على بن ابى طالب کان اماما و ان کل من خرج علیه باغ و ان قتاله واجب حتى یفى الى الحق; نزد علماى اسلام با دلیل ثابت شده که امام على بن ابى طالب امام است و هر کس علیه او قیام کند باغى است و نبرد با او واجب است تا بازگشت به حق کند.))(13)
بازماندگان بغات
از موارد دیگرى که در همین بحث بغات به سیره امام على(ع) استناد شده برخورد با بازماندگان بغات است. امام على(ع) نه در جنگ جمل و نه در جنگ صفین, هرگز زن و بچه شورشیان را به اسارت نگرفت. وقتى بعد از جنگ جمل شخصى گفت: یا امیرالمومنین, زن و بچه شورشیان را به اسارت درآور و بین ما تقسیم کن, حضرت فرمود: ((ایکم یإخذ ام المومنین فى سهمه; ام المومنین ((عایشه)) را به کدام یک از شما بدهم؟!)) در برابر این سخن امام, آن شخص و دیگران دست از اصرار خود کشیدند.(14)
در روایتى بیهقى از شقیق بن سلمه نقل کرده است که:
((لم یسب على(ع) یوم الجمل و لایوم النهروان; امام على(ع) نه در جنگ جمل و نه در جنگ با خوارج ((نهروان)) اسیر نگرفت و براساس همین فقها فتوا داده اند. ))(15)
شیخ طوسى در نهایه مى فرماید: ((ولایجوز سبى الذرارى على کل حال; در هر حال نمى توان فرزندان بغات را به اسارت گرفت.))(16)
مرحوم محقق در شرایع فرموده است:
((لایجوز سبى ذرارى البغات و لاتملک نسإهم اجماعا; به اسارت درآوردن فرزندان بغات جایز نبوده و زنانشان اسیر نشده و به ملک کسى درنمىآیند.))(17)
صاحب جواهر به دنبال این سخن گوید:
((محصلا و محکیا ... بل عن المنتهى نفى الخلاف فیه بین اهل العلم و عن التذکره بین الامه; یعنى بر مطلب فوق هم اجماع محصل هست هم اجماع منقول و مرحوم علامه در ((منتهى)) فرموده است: ((اهل علم بر این مطلب, متفق اند و خلافى ندارند)). و در ((تذکره)) تعبیر فرموده که این مطلب اجماعى امت اسلام است)).(18)
این روش, برکت و خیر فراوانى براى شیعه داشت و آن این که اگر در این جنگها امام على(ع) همسر و فرزندان بغات را به اسارت درمىآوردند, خلفاى جائر به استناد همین سیره مولى و با اتهام واهى شورش علیه نظام خود که بناحق نام آن را اسلامى نهاده بودند, همسر و فرزندان انقلابیون شیعى را به اسارت مى گرفتند. در روایت صحیحه زراره آمده است که امام باقر(ع) فرمود:
((لولا ان علیا سار فى اهل حربه بالکف عن السبى والغنیمه للقیت الشیعه من الناس بلإا عظیما ثم قال والله لسیرته کانت خیرا لکم مما طلعت علیه الشمس; اگر مولى على(ع) با شورشیان این برخورد را نداشت (و زن و بچه آنها را به اسارت مى گرفت) شیعه بعد از حضرت مبتلا به بلاى بزرگى مى شد, بعد فرمود به خدا قسم روش حضرت براى شما از هر آنچه خورشید بر آن تابیده (یعنى تمام سطح زمین) بهتر بود. ))(19)
این دو نمونه از مواردى است که در فقه ما به سیره فعلى معصومان(ع) استناد شده است. در موارد فراوانى از احکام جهاد, حج و... نیز استناد به سیره فعلى شده است که از تفصیل و تبیین این نمونه ها مى گذریم.
به یارى خداوند در مقاله آینده پیرامون ارزش حقوقى سیره اهل بیت(ع) و سیره صحابه که دو نقطه مورد اختلاف شیعه و اهل سنت است بحث مى کنیم.
پاورقی ها:پى نوشتها: 1 ) جواهر الکلام, ج21, ص326. 2 ) النهایه, ص296, و 297. 3 ) الخلاف, ج3, ص164. 4 ) اجماع محصل اجماعى است که محقق آن را تحصیل کرده باشد. اجماع منقول اجماعى است که کسى آن را نقل کرده باشد و مثلا گفته باشد این مسإله اجماعى است. 5 ) جواهر الکلام, ج21, ص326. 6 ) همان. 7 ) همان, ص328. 8 ) همان. 9 ) وسائل الشیعه, ج11, ص60 (ج15 ص81) چاپ آل البیت باب 26 ابواب جهاد العدو حدیث 5. 10 ) مستدرک الوسائل, ج;11 ص62. 11 ) تحف العقول, ص480 و ;481 وسائل الشیعه, ج11, ص56. ابواب جهاد العدو باب 24 حدیث4. (ج15 ص75 چاپ آل البیت(ع)) 12 ) جصاص, احکام القرآن, ج5, ص279 ـ ص292. 13 ) ابن عربى, احکام القرآن, ج4, ص1718. 14 ) وسائل الشیعه, ج11, ص58 باب 25 ابواب جهاد العدو, حدیث5 (ج15 ص78 چاپ آل البیت(ع)). 15 ) سننن بیهقى, ج8, ص181, کتاب قتال اهل البغى باب اهل البغى اذا فاووا. 16 ) النهایه, ص297. 17 ) الشرایع, ج1, ص337. 18 ) جواهر الکلام, ج21, ص334. 19 ) وسائل الشیعه, ج11, ص59, باب 25 من ابواب جهاد العدو, حدیث8 (ج15 ص79 چاپ آل البیت(ع)). احادیث 1 و 3 و 4 و 6 این باب نیز نکاتى جالب در این زمینه دارند.
در مقاله گذشته گفتیم که سیره فعلى معصومان(ع), مستند برخى از احکامى است که فقیهان فرزانه بر اساس آن فتوا داده اند, نمونه اى را در نوبت گذشته عرضه کردیم و اینک نمونه اى دیگر تقدیم مى گردد.
برخورد با بغات
از مواردى که در فقه به سیره فعلى معصومان(ع) استناد شده نحوه برخورد با بغات است.
((بغى)) را از دیدگاه فقهى این گونه تعریف کرده اند:
((هو الخروج عن طاعه الامام العادل; خارج شدن از اطاعت امام عادل و شوریدن علیه او که در حقیقت تبلور نظام اسلامى است.))(1)
مرحوم شیخ طوسى گوید:
((کل من خرج على امام عادل و نکث بیعته و خالفه فى احکامه فهو باغ و جاز للامام قتاله و مجاهدته...; هر کس که علیه امام عادل شورش کند و بیعت با او را بشکند و از دستورهایش سرپیچى نماید او ((باغى)) است و براى امام جنگیدن و جهاد علیه او رواست.))(2)
همو در کتاب ((خلاف)) گوید:
((الباغى من خرج على امام عادل و قاتله و منع تسلیم الحق الیه; باغى کسى است که علیه امام عادل شورش کند و با او بجنگد و حق را تسلیم او نکند.))(3)
جنگ مسلحانه علیه نظام اسلامى از مصادیق مسلم بغى است. البته مقصود ما از نظام اسلامى, نظامى است که حقیقتا اسلام بر آن حاکم بوده و در رإس آن امام عادل (امام معصوم(ع) یا ولى فقیه عادل) بوده باشد ـ همانند نظام اسلامى کشورمان ـ وگرنه خروج و شورش علیه ستمگرانى که به نادرست نام حکومت خود را اسلامى نهاده اند و بر سر سفره بیگانه گان نشسته و با صهیونیستها سازش مى کنند ((افضل الجهاد)) است.
احکام بغات
مرحوم صاحب جواهر گوید: ((لاخلاف بین المسلمین فضلا عن المومنین فى انه یجب قتال من خرج على امام عادل... بل الاجماع بقسمیه علیه; اتفاق جمیع مسلمین (اعم از شیعه و سنى) است که باید با بغات که علیه امام عادل شورش مى کنند جنگید بلکه اجماع محصل و منقول(4) بر این امر مى باشد.))(5)
نیز مى گوید: فرار در این نبرد همانند فرار در نبرد با مشرکان است و همه عذابهایى که آن فرار در پى دارد, فرار از جنگ با بغات نیز در پى دارد.(6) و ((کسانى که در این جنگ به شهادت برسند همانند جنگ با کفار شهیدند و همان گونه که شهداى معرکه جنگ با کفار غسل و کفن ندارند, شهداى نبرد با بغات نیز همین حکم را دارند.))(7)
نیز ((باید آن قدر با بغات جنگید که یا تسلیم حق شوند و یا نابود گردند و نباید در برابر خدعه هاى آنان تسلیم شده و انعطاف نشان داد هرچند با قرآن بر سر نیزه کردن و امثال آن بخواهند جنگ متوقف شود, نباید تا آنان تسلیم نشده اند دست از جنگ کشید.))(8)
مدرک بسیارى از احکام بغات در این زمینه, رفتار امام على(ع) با ناکثین, قاسطین و مارقین است.
در روایتى از حضرت امام صادق(ع) مى خوانیم:
((کان فى قتال على(ع) اهل قبله برکه و لو لم یقاتلهم على لم یدر احد بعده کیف یسیر فیهم; جنگ امام على(ع) با اهل قبله (مسلمانان شورشگر) برکت (خیر کثیر) بود و اگر حضرت با آنان نمى جنگید کسى نمى دانست بعد از حضرت با آنان چگونه رفتار کند. ))(9)
در روایت دیگرى امام باقر(ع) فرمود: نبرد با اینان از نبرد با کسانى که رسول الله(ص) با آنان جنگید سخت تر است راوى پرسید چرا؟ حضرت فرمود:
((اولئک کانوا اهل جاهلیه و هولإ قرإوا القرآن و عرفوا اهل الفضل فإتوا ما اتوا بعد البصیره; آنان اهل جاهلیت بودند (کافر بودند) ولى اینان قرآن مى خواندند و شناخت کامل از اهل فضل (امام حق و عدل) داشتند و تمامى این مخالفتها را از روى آگاهى و بصیرت انجام مى دادند.))(10)
اقسام بغات
از جمله احکامى که درباره بغات به رفتار امام على(ع) با آنان استناد شده این است که بغات بر دو دسته اند:
1ـ بغات تشکیلاتى; یعنى آنان که به تعبیر فقهى ((فئه)) دارند و از پشتوانه سیاسى, نظامى, اقتصادى برخوردارند, مانند بغات جنگ صفین که از ناحیه معاویه تغذیه مى شدند باید با اینان شدیدترین برخورد را داشت تا اساس تشکیلات آنها منهدم شود. مجروحان آنها را کشت, فراریانشان را تعقیب کرده, اسیرشان را به قتل رساند.
2ـ بغات غیر تشکیلاتى که وابسته به گروه مرکزى که از آن تغذیه شوند نیستند, مانند بغات جنگ جمل که شورشى برپا کردند و با سرکوب آنان فتنه خاتمه یافت.
در مورد اینان هدف فقط سرکوبى شورش است و به مجرد خنثى شدن توطئه آنها, جنگ خاتمه یافته تلقى مى شود و کسى حق ندارد مجروحان را کشته و فراریان را تعقیب کند.
مستند و مدرک این دو نوع رفتار, روش امام على(ع) با این دو گروه بوده است. در سوالى که ((یحیى بن اکثم)) از امام هادى(ع) در خصوص دلیل این دو نوع رفتار, کرد حضرت فرمود: اما این که چرا امام على(ع) سپاه صفین را ـ اعم از جنگاوران و فراریان ـ را کشت و زخمیان را تعقیب کرد ولى در جنگ جمل پشت کنندگان به جبهه (فراریان) را دنبال نمى نمود و زخم خوردگان را تنبیه نمى کرد و به هر کس که سلاحش را بر زمین مى نهاد و یا در خانه اش مى ماند امان مى داد به این دلیل بود که اصحاب جمل رهبرشان (طلحه و زبیر) کشته شده بود و فرمانده یا گروهى نداشتند تا به او مراجعه کنند, به عمل او چشم بدوزند و از او فرمان بگیرند... لیکن سپاه صفین بافتى منسجم, جمعیتى آماده به جنگ و مستعد و فرماندهى چون معاویه داشتند که سلاح, زره نیزه و شمشیر در اختیارشان مى گذارد و با عطایا و بخششها سیرابشان مى ساخت, به گاه سختى پناهشان مى داد, مجروحانشان را عیادت مى کرد و شکست ناکامشان را جبران مى نمود و... از این رو بود که امام على(ع) دو نوع رفتار با این دو دسته شورشگر داشت.(11)
قابل توجه است که حتى بزرگان اهل سنت نیز در باب قتال بغات استناد به سیره فعلى مولى على(ع) کرده اند به عنوان نمونه ((جصاص)) که از علماى حنفى مى باشد در کتاب ((احکام القرآن)) مى گوید: ((قاتل على بن ابى طالب الفئه الباغیه و معه کبرإ الصحابه و اهل بدر من قد علم مکانهم و کان محقا فى قتاله لم یخالف فیه احدا الا الفئه التى قاتله و اتباعها; على بن ابى طالب با گروه یاغى جنگید در حالى که بزرگان از صحابه و رزمندگانى از جنگ بدر که مقام و شخصیت والاى آنها را همگان مى دانند, با حضرت بودند و حضرت در نبرد با آنان بر حق بود و احدى با وى مخالفت نکرد مگر همین گروه سرکش و یارانشان.))(12)
نیز ((ابن العربى)) که از علماى مالکى است در کتاب ((احکام القرآن)) گوید:
((تقرر عند علمإ الاسلام و ثبت بدلیل الدین ان على بن ابى طالب کان اماما و ان کل من خرج علیه باغ و ان قتاله واجب حتى یفى الى الحق; نزد علماى اسلام با دلیل ثابت شده که امام على بن ابى طالب امام است و هر کس علیه او قیام کند باغى است و نبرد با او واجب است تا بازگشت به حق کند.))(13)
بازماندگان بغات
از موارد دیگرى که در همین بحث بغات به سیره امام على(ع) استناد شده برخورد با بازماندگان بغات است. امام على(ع) نه در جنگ جمل و نه در جنگ صفین, هرگز زن و بچه شورشیان را به اسارت نگرفت. وقتى بعد از جنگ جمل شخصى گفت: یا امیرالمومنین, زن و بچه شورشیان را به اسارت درآور و بین ما تقسیم کن, حضرت فرمود: ((ایکم یإخذ ام المومنین فى سهمه; ام المومنین ((عایشه)) را به کدام یک از شما بدهم؟!)) در برابر این سخن امام, آن شخص و دیگران دست از اصرار خود کشیدند.(14)
در روایتى بیهقى از شقیق بن سلمه نقل کرده است که:
((لم یسب على(ع) یوم الجمل و لایوم النهروان; امام على(ع) نه در جنگ جمل و نه در جنگ با خوارج ((نهروان)) اسیر نگرفت و براساس همین فقها فتوا داده اند. ))(15)
شیخ طوسى در نهایه مى فرماید: ((ولایجوز سبى الذرارى على کل حال; در هر حال نمى توان فرزندان بغات را به اسارت گرفت.))(16)
مرحوم محقق در شرایع فرموده است:
((لایجوز سبى ذرارى البغات و لاتملک نسإهم اجماعا; به اسارت درآوردن فرزندان بغات جایز نبوده و زنانشان اسیر نشده و به ملک کسى درنمىآیند.))(17)
صاحب جواهر به دنبال این سخن گوید:
((محصلا و محکیا ... بل عن المنتهى نفى الخلاف فیه بین اهل العلم و عن التذکره بین الامه; یعنى بر مطلب فوق هم اجماع محصل هست هم اجماع منقول و مرحوم علامه در ((منتهى)) فرموده است: ((اهل علم بر این مطلب, متفق اند و خلافى ندارند)). و در ((تذکره)) تعبیر فرموده که این مطلب اجماعى امت اسلام است)).(18)
این روش, برکت و خیر فراوانى براى شیعه داشت و آن این که اگر در این جنگها امام على(ع) همسر و فرزندان بغات را به اسارت درمىآوردند, خلفاى جائر به استناد همین سیره مولى و با اتهام واهى شورش علیه نظام خود که بناحق نام آن را اسلامى نهاده بودند, همسر و فرزندان انقلابیون شیعى را به اسارت مى گرفتند. در روایت صحیحه زراره آمده است که امام باقر(ع) فرمود:
((لولا ان علیا سار فى اهل حربه بالکف عن السبى والغنیمه للقیت الشیعه من الناس بلإا عظیما ثم قال والله لسیرته کانت خیرا لکم مما طلعت علیه الشمس; اگر مولى على(ع) با شورشیان این برخورد را نداشت (و زن و بچه آنها را به اسارت مى گرفت) شیعه بعد از حضرت مبتلا به بلاى بزرگى مى شد, بعد فرمود به خدا قسم روش حضرت براى شما از هر آنچه خورشید بر آن تابیده (یعنى تمام سطح زمین) بهتر بود. ))(19)
این دو نمونه از مواردى است که در فقه ما به سیره فعلى معصومان(ع) استناد شده است. در موارد فراوانى از احکام جهاد, حج و... نیز استناد به سیره فعلى شده است که از تفصیل و تبیین این نمونه ها مى گذریم.
به یارى خداوند در مقاله آینده پیرامون ارزش حقوقى سیره اهل بیت(ع) و سیره صحابه که دو نقطه مورد اختلاف شیعه و اهل سنت است بحث مى کنیم.
پاورقی ها:پى نوشتها: 1 ) جواهر الکلام, ج21, ص326. 2 ) النهایه, ص296, و 297. 3 ) الخلاف, ج3, ص164. 4 ) اجماع محصل اجماعى است که محقق آن را تحصیل کرده باشد. اجماع منقول اجماعى است که کسى آن را نقل کرده باشد و مثلا گفته باشد این مسإله اجماعى است. 5 ) جواهر الکلام, ج21, ص326. 6 ) همان. 7 ) همان, ص328. 8 ) همان. 9 ) وسائل الشیعه, ج11, ص60 (ج15 ص81) چاپ آل البیت باب 26 ابواب جهاد العدو حدیث 5. 10 ) مستدرک الوسائل, ج;11 ص62. 11 ) تحف العقول, ص480 و ;481 وسائل الشیعه, ج11, ص56. ابواب جهاد العدو باب 24 حدیث4. (ج15 ص75 چاپ آل البیت(ع)) 12 ) جصاص, احکام القرآن, ج5, ص279 ـ ص292. 13 ) ابن عربى, احکام القرآن, ج4, ص1718. 14 ) وسائل الشیعه, ج11, ص58 باب 25 ابواب جهاد العدو, حدیث5 (ج15 ص78 چاپ آل البیت(ع)). 15 ) سننن بیهقى, ج8, ص181, کتاب قتال اهل البغى باب اهل البغى اذا فاووا. 16 ) النهایه, ص297. 17 ) الشرایع, ج1, ص337. 18 ) جواهر الکلام, ج21, ص334. 19 ) وسائل الشیعه, ج11, ص59, باب 25 من ابواب جهاد العدو, حدیث8 (ج15 ص79 چاپ آل البیت(ع)). احادیث 1 و 3 و 4 و 6 این باب نیز نکاتى جالب در این زمینه دارند.