آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

((و ان ما نرینک بعض الذى نعدهم او نتوفینک فانما علیک البلاغ و علینا الحساب))(1)
گفتیم که منکران وحى, دائما بهانه جویى مى کردند و از پیامبر(ص) معجزه جدید مى خواستند. خداوند سبحان نیز فرمود که رسول خدا مإذون نیست که هر معجزه پیشنهادى شما را بیاورد: ((ما کان لرسول إن یإتى بآیه الا باذن الله)).(2) و نیز فرمود: ((لکل اجل کتاب)) هر حادثه اى, زمان و وقت معینى دارد. و کتاب هم دو قسم است: یکى محو و اثبات است و دیگرى ام الکتاب. سپس همان بهانه جویى هاىمنکران وحى را پى مى گیرد که مى گفتند: چرا معجزه نمىآورى و چرا عذابى را که وعده مى دهى عملى نمى کنى؟ در این جا خداوند متعال, خطاب را متوجه شخص رسول اکرم کرده مى فرماید: ((و ان ما نرینک بعض...; اگر پاره اى از آنچه را که به آنها وعده کرده ایم به تو بنمایانیم; یا تو را پیش از وقت بمیرانیم, در هر حال, آنچه بر عهده توست تبلیغ است و آنچه بر عهده ماست حساب کشیدن)).
یعنى اى پیامبر, ما برخى تهدیدهاى خود را در زمان حیات تو و بعضى را هم بعد از تو, اجرا مى کنیم, اما وظیفه تو فقط ((تبلیغ و تذکر)) است.

ابلاغ و تذکر; وظیفه اصلى پیامبران
این که فرمود: ((فانما علیک البلاغ و علینا الحساب)); یعنى تو تکلیفى جز تبلیغ ندارى. این مضمون در سوره هاى غاشیه و اعلى هم آمده است; در اواخر سوره غاشیه مى فرماید: ((فذکر انما انت مذکر)) تو فقط باید خدا را به یادشان بیاورى. ((لست علیهم بمصیطر)) و بر آنان سیطره و سلطنت ندارى, بلکه زمامشان به دست من است, تو فقط مبلغ و مذکرى, پیام ما را به آنان برسان, هر کدام نپذیرفتند حسابشان با ماست.
درباره آیه ((انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر الا من تولى و کفر))(3) درباره استثنایى که در این آیه هست, مفسران سه نظریه را مطرح کرده اند که آنها را نقل مى کنیم:
1ـ برخى مى گویند که این استثنا از ((ذکر)) است; یعنى اینها را متذکر کن مگر آنها که روى برگرداندند و کفر ورزیدند, زیرا تذکره براى اتمام حجت است و وقتى اتمام حجت شد و در آنان هیچ اثرى نکرد دیگر تذکره لازم نیست, البته تذکره ابتدایى به عنوان اتمام حجت لازم است هرچند به فرعون باشد, لذا به موسى و هارون ـ علیهما السلام ـ فرمود: ((فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشى))(4) با فرعون به نرمى سخن بگویید شاید پند گیرد یا بترسد. این تذکره ابتدایى که همان هدایت ابتدایى است نسبت به کفار و طاغوتیان هست. اما اگر تذکره شد و آنها رو برگرداندند و کفر ورزیدند دیگر ادامه تذکره لازم نیست چون بى اثر است. این جاست که مى فرماید: به وجهى پسندیده از آنان دورى جوى: ((واهجرهم هجرا جمیلا))(5) یا مى فرماید: اگر تذکر سودمند است, تذکر بده: ((فذکر ان نفعت الذکرى))(6) اما اگر به طور یقینى مى دانید که تذکر نافع نیست و او روى برمى گرداند و کفر مى ورزد دیگر تذکره واجب نیست.
2ـ این استثنا از ضمیر ((علیهم)) باشد در این صورت معنایش این است که ((لست علیهم بمصیطر)), بر اینها مسلط نیستى مگر بر کفارى که روى برگرداندند خداى سبحان تو را بر آنها مسلط مى کند, بدین صورت که به جنگ با آنان مإمور مى شوى, و آنها را از بین مى برى.
3ـ وجه سوم این که این استثنا منقطع باشد براى این که ((فذکر انما انت مذکر)) تو کارت فقط تذکره است و بر آنها مسلط نیستى, آنها که از تذکره تو نفعى نبردند گرفتار عذاب الهى خواهند شد که: ((فیعذبه الله العذاب الاکبر)).(7) على اى حال, با آیه محل بحث سوره رعد تناسب دارد براى این که در آن جا فرمود کار تو تبلیغ است و لاغیر, در این جا هم حصر دارد مى فرماید کار تو تذکره است, تو که مسلط بر اینها نیستى اختیار اینها به دست رب العالمین است, آن که بر اینها مسلط است رب العالمین است و رب العالمین هم روى نظم کار مى کند و در فرصت مناسب به حیات اینها خاتمه مى دهد هم اینها را در دنیا معذب مى کند هم در آخرت لذا فرمود: ((الا من تولى و کفر فیعذبه الله العذاب الاکبر)) خداى سبحان اینها را به عذاب اکبر معذب مى کند که ناظر به عذاب قیامت است. عذاب دنیا هرچه هم باشد عذاب اکبر نیست, زیرا ((قل متاع الدنیا قلیل))(8) نه نشاطش نشاط اکبر است و نه عذابش, زیرا چیزى که منقرض مى شود و از بین رفتنى است عذاب اکبر نیست لذا عذاب اکبر را قرآن کریم مخصوص قیامت کبرى مى داند مى فرماید: ((فیعذبه الله العذاب الاکبر)).
در این آیه محل بحث سوره رعد این چنین فرمود: ((و ان ما نرینک بعض الذى نعدهم او نتوفینک فانما علیک البلاغ)) آنچه که بر توست تبلیغ است تو که وکیل نیستى, انبیا هم بر قومشان این معنا را نازل مى کردند که ما بر شما مسلط نیستیم, وکیل هم نیستیم ما مبلغیم و پیام الهى را مى رسانیم. این معنا را در همان آیه سوره غاشیه بیان فرموده که ((ان الینا ایابهم)) تو فقط مذکر هستى ((لست علیهم بمصیطر)), حساب اینها که به تذکره تو توجه نکردند با ماست, اینها با مردن به طرف ما برمى گردند نه این که نابود بشوند چون ((انا لله و انا الیه راجعون))(9) پس مرگ رجوع الى الله است. ((ان الینا ایابهم)), آب یعنى رجع مآب یعنى مرجع, پس این طور نیست که اگر مردند از بین بروند بلکه بازگشتشان به سوى خداست. پس هر کسى که مى میرد به سوى خدا باز مى گردد. و این چنین نیست که آن جا که رفتند رها بشوند چون ((ثم ان علینا حسابهم)) این حسابى که در سوره غاشیه آمده ظاهرش اختصاص به قیامت کبرى دارد و اما این حسابى که در سوره رعد مطرح شده احتمال حساب دنیا را هم دارد, چون فرمود: ما چه در زمان حیات تو و چه بعد از ارتحال تو اسلام و مسلمین را پیروز مى کنیم, کار تو فقط تبلیغ است و حساب اینها به عهده ماست ما گاهى حسابشان را در دنیا مى رسیم و گاهى در آخرت. این که فرمود: ((و ان ما نرینک بعض الذى نعدهم)), آن وعده هایى که ما به اینها دادیم که اسلام را پیروز مى کنیم و دشمنان را نابود مى کنیم اگر در زمان حیات تو انجام دادیم و تو را از پیروزى مسلمین باخبر کردیم و صحنه پیروزى اسلام را نشانت دادیم این در اثر محاسبه اى است که ما با اینها کردیم, یا اگر بعد از ارتحال تو ما به این وعده ها عمل بکنیم بر اثر حسابى است که ما با اینها تصفیه کردیم ((و علینا الحساب)).

عوامل بازدارنده عذاب
مطلب دیگرى که در این آیه نهفته این است که خداوند سبحان فرمود این وعده هایى که ما دادیم و این تهدیدهایى که کردیم بعضى از اینها را ممکن است در زمان حیات تو اجرا کنیم و برخى را بعد از حیات تو, نکته این است که در جاى دیگر, قرآن کریم مى فرماید: ((و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون))(10) خدا هرگز با بودن تو آنها را عذاب نمى کند یا اگر اهل استغفار باشند آنها را عذاب نمى کنیم, از این آیه استفاده مى شود که دو چیز است که امان امت است و او را از عذاب الهى حفظ مى کند: یکى وجود مبارک رسول الله ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ و دیگرى هم استغفار مردم. امیرالمومنین ـ سلام الله علیه ـ هم بعد از رحلت رسول اکرم(ص) در یک سخنرانى فرمود: اى مردم, از طرف خداوند دو امان در زمین بود: یکى وجود مبارک رسول الله ـ صلى الله علیه و آله ـ و دوم هم استغفار که خدا در قرآن فرمود: ((و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون)) شما آن امان اول را از دست دادید چون پیامبر(ص) رحلت کرد, اما مواظب باشید امان دوم را که استغفار است از دست ندهید, زیرا امتى که از حضور مبارک رسول خدا محروم است و از فیض استغفار هم محروم است در امان نیست.
حال ممکن است سوال شود که چرا خداوند متعال در یک جا مى فرماید که: تا حضرت حیات دارد امت را عذاب نمى کنیم, و در جاى دیگر (همین آیه محل بحث سوره رعد) خطاب به رسول خدا مى فرماید: ممکن است بعضى از عذابها را در زمان حیات تو اجرا کنیم, جمع بین این دو آیه چگونه است؟
پاسخ این است که: آن آیه درباره امت اسلامى است نه درباره کفارى که در برابر مسلمین به مبارزه برخاسته اند; یعنى کفار در زمان حضور رسول عذاب مى شوند اما امت اسلامى نه.
این که در روایات طینت آمده که ارواح شیعیان ما را از چیزى آفریده اند که فاضل طینت ماست این مسإله را تإیید مى کند. در این آیه, وجود عنصرى حضرت در حد عبادت و استغفار مسلمین است و این از برکت وجود آن حضرت است.
ادامه دارد

پاورقی ها:پاورقیها: 1 ) رعد (13) آیه40. 2 ) همان, آیه38. 3 ) غاشیه(88)آیه21به بعد. 4 ) طه (20) آیه44. 5 ) مزمل (73) آیه10. 6 ) اعلى(87) آیه9. 7 ) غاشیه(88) آیه24. 8 ) نسإ (4) آیه77. 9 ) بقره(2) آیه156. 10 ) انفال(8) آیه33.

تبلیغات