آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

محبت عترت
یکى از وظایف ما عشق و محبت به ((عترت)) پیامبر(ص) است.
اساسا عشق و محبت, جاذبه ساز است. اگر این عشق به خوبیها و خوبان شد جاذبه به سمت ارزشهاى والاست و اگر به بدیها و ضد ارزشها شد, ره به پستى و نیستى مى برد پس نمى توان گفت عشق مطلقا مقدس است که این سخن چیزى جز سوق دادن جوانان به سوى آلودگى نیست و حاصلى جز ((اباحیگرى)) ندارد. عشق بر دو قسم است: نکوهیده و پسندیده; عشقى که به ناپاک و ناپاکیها تعلق گرفته باشد نکوهیده و مذموم است و سرانجام آن رسوایى و سقوط است, به گفته مولوى:
عشقهایى کز پى رنگى بود
عشق نبود عاقبت ننگى بود
و عشقى که به معشوق جهان هستى یعنى حضرت حق ـ جل شإنه ـ باشد, پسندیده و ممدوح است.
به همان اندازه که عشق مذموم و نکوهیده اثر مخرب و ویرانگر دارد عشق ممدوح آثار مثبت و سازنده دارد. مرحوم علامه مجلسى مى گوید: فرق بین این دو آن است که در عشق مذموم, وصال, نقطه پایان است و در عشق ممدوح, وصال, نقطه آغاز و دوام است.(1)
هر چه گفتند اولیا از قول حق
نیست جز از وحى و از الهام عشق
عرفا و فلاسفه مى گویند محبت و عشق پایه و اساس زندگى و عامل بقا و موجودیت عالم است و به گفته مولوى:
عشق جوشد بحر را مانند دیگ
عشق ساید کوه را مانند ریگ
عشق بشکافد فلک را صد شکاف
عشق لرزاند زمین را از گزاف
گر نبودى بحر عشق پاک را
کى وجودى دادمى افلاک را
و در جهان پاکى ها عشق به تنها معشوق حقیقى جهان هستى است که غلغله به پا مى کند, عاشق را از خود بى خود مى کند تا آن جا که جز او را نمى بیند و سودایى جز سوداى او در دلش نیست:
گرجام عشق دم زند آتش در این عالم زند
این عالم بى اصل را چون ذرها برهم زند
عالم همه دریا شود دریا ز هیبت لا شود
آدم نماند و آدمى گر خویش بر آدم زند
آن گاه که وجود عاشق در آتش عشق معشوق شعله ور گشت هیچ نبیند, هیچ نخواهد, هیچ نپسندد و هیچ راه نپوید الا حضرت دوست را:
من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم
چشمار بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
عشق, زبان ((قال)) نیست, آن چنان که برخى از کوته اندیشان و اهل ظاهر مى پندارند, بلکه تماما حال است و باید این حال, جلوه در برون داشته باشد, قرآن کریم عاشقان حق را چنین توصیف مى کند:
((... ان الذین اوتوا العلم من قبله اذا یتلى علیهم یخرون للاذقان سجدا... و یخرون للاذقان یبکون و یزیدهم خشوعا;(2) آنان که پیش از این به مقام علم و دانش رسیدند هرگاه آیات الهى بر آنان خوانده شود با کمال خضوع و فروتنى به سجده مى افتند... و سر بر خاک عبودیت حضرت حق نهاده مى گریند و ترسشان از خداوند افزوده مى شود.))

برترین جلوه عشق به خداوند
از جلوه هاى برجسته عملى عشق به خداوند عشق به اولیاى اوست که: ((حب محبوب خدا, حب خداست)) ((قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله;(3) بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خداى دوستتان داشته باشد.))
در روایتى از پیامبر اکرم(ص) مى خوانیم:
((إحبوا الله لما یغذوکم به من نعمه و احبونى لحب الله عزوجل و احبوا إهل بیتى لحبى;(4) خداوند را دوست بدارید بدان جهت که شما را غرق نعمت خویش ساخته و دل و جانتان را اشباع نموده است و مرا در شعاع محبت خدا دوست داشته باشید یعنى چون خداوند دستور به محبت من داده سات مرا دوست بدارید و اهل بیتم را به خاطر محبتى که به من دارید دوست بدارید.))
در روایات فراوانى این مضمون را از پیامبر اکرم(ص) و دیگر امامان داریم که: ((لا یومن إحدکم حتى اکون إحب الیه من نفسه و اهلى إحب الیه من إهله و عترتى إحب الیه من عترته و ذریتى احب الیه من ذریته;(5) ایمانتان ایمان واقعى نخواهد بود مگر آن که مرا از جانش بیشتر و خاندان و عترتم را از خاندان و عترتش بیشتر و ذریه مرا از ذریه خودش بیشتر دوست داشته باشد.))
در روایتى از پیامبر اکرم(ص) مى خوانیم:
((حب آل محمد یوما خیر من عباده سنه;(6) یک روز محبت آل پیامبر از عبادت یک سال برتر است.))
در روایتى دیگر فرمود:
((إساس الاسلام حبى و حب إهل بیتى;(7) اساس و پایه اسلام محبت من و اهل بیت من است.))
پیامبر(ص) فرمود:
((إدبوا إولادکم على ثلاث خصال حب نبیکم و حب إهل بیته و على قرائه القرآن; (8) فرزندانتان را با سه خصلت تإدیب کنید: بر محبت پیامبرتان, محبت اهل بیت او و بر قرائت قرآن.))
محبت آل پیامبر(ص) نیز همانند محبت خداوند باید جلوه عملى داشته باشد و جلوه آن پاکى, تقوا و طهارت است آنان که از اطاعت حق سر باز زده گناه مى کنند و در عین حال دم از محبت عترت مى زنند محبتشان شعارى است, امام على(ع) فرمود: ((هر کس ما را دوست دارد باید مطیع ما بوده و اعمالش همانند اعمال ما باشد.))(9)
در روایتى حضرت امام باقر(ع) فرمود:
((والله ما معنا من الله برإه و لا بیننا و بین الله قرابه و لا لنا على الله حجه و لا نتصرب الى الله الا بالطاعه فمن کان منکم مطیعا لله تنفعه و لایتنا و من کان منکم عاصیا لله لم تنفعه ولایتنا ویحکم لاتغتروا ویحکم لا تغتروا;(10) به خدا قسم با ما سند رهایى از آتش نیست و بین ما و خداوند خویشى نمى باشد و ما را بر خدا حجتى نیست و قربى به او نخواهیم داشت مگر با اطاعت و بندگى, آن کس از شما که مطیع خدا باشد ولایت ما او را سود مى دهد و آن کس از شما که از اطاعت حق سر باز زده معصیت کند ولایت ما برایش سودى ندارد واى بر شما مغرور نشوید, واى بر شما مغرور نشوید.))
اصولا راز این همه تإکید بر محبت و مودت عترت آن است که امت از این طریق راه به خداوند یابند اگر پیامبر مودت قربى را مزد رسالت قرار مى دهد: ((قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى;(11) بگو از شما چیزى نمى طلبم مگر مودت قربى.))
و در آیه دیگر مى فرماید:
((قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم;(12) بگو هر اجرى که از شما خواستم از آن خودتان باد.))
و در آیه دیگر آمده است:
((قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شإ ان یتخذ الى ربه سبیلا(13); بگو من بر رسالتم مزدى نمى طلبم مگر براى آن که بخواهد راه به خدایش بیابد.))
اگر به راستى محبت به خداوند و اولیاى او صادقانه باشد دل کانون پاکیها و طهارت مى شود و انسانى این چنین عاشق شایسته همه گونه تکریم و تجلیل است.
در روایتى جامع و جالب, پیامبر بزرگ اسلام(ص) از این گونه عاشقان صادق چنین تجلیل مى کند:
((من مات على حب آل محمد مات شهیدا; هر کس با محبت آل محمد بمیرد شهید از دنیا رفته است.))
((الا و من مات على حب آل محمد مات مغفورا له; آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود مورد آمرزش حضرت حق است.))
((إلا و من مات على حب آل محمد مات مومنا مستکمل الایمان; آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود با ایمانى کامل از دنیا رفته است.))
((إلا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائکه الرحمه;(14) آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود خداوند قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى دهد...))
و بدین ترتیب آن همه ترغیب و تشویق به محبت عترت نیز گامى است در جهت توجه دادن امت به سیره و روش امامان معصوم که بدون پیروى از سیره آنان, محبت, ثمره اى ندارد. به امید آن که عاشق و محب صادق باشیم. ان شإ الله.

پاورقی ها:پاورقیها: 1 ) بحارالانوار, ج67, ص254. 2 ) اسرإ (17) آیه 107 و 109. 3 ) آل عمران (3) آیه31. 4 ) بحارالانوار, ج74 , ص14 5 ) میزان الحکمه, ج2, ص236. 6 ) قادتنا, ج7, ص437. 7 ) احقاق الحق, ج9, ص408. 8 ) همان, ج9, ص449, و ج18, ص497 و 498. 9 ) میزان الحکمه, ج2, ص238. 10 ) همان, ص237 و 238. 11 ) شورى(42) آیه23. 12 ) سبا (34) آیه47. 13 ) فرقان (25) آیه57. 14 ) تفسیر کشاف, ج4, ص220 و ص;221 تفسیر فخر رازى ج27, ص165 و ;166 تفسیر قرطبى, ج8, ص;5843 المراجعات ص430.

تبلیغات