فلسفه عزادارى امام حسین(ع)
آرشیو
چکیده
متن
راز عزادارى
آنچه نزد مردم مشهور است, این است که مراسم عزادارى به خاطر اظهار همدردى با بازماندگان میت, برگزار مى شود که معمولا از چند روز تجاوز نمى کند, و در روایات نیز چنین سفارش شده است. ولى همین عزادارى در مورد علما و بزرگان دین و مراجع مسلمین, فرق مى کند. اگر براى یک انسان معمولى سه روز مراسم عزادارى برگزار مى شود, براى یک مرجع تقلید, گاهى بیش از یک ماه این مراسم به طول مى انجامد. در این جا مسإله فراتر از اظهار همدردى با بازماندگان است بلکه تجلیل از مقام شامخ علم و عالم است.
و اما در مورد شهید ـ چنانچه در دوران جنگ و پس از آن ملاحظه کردیم ـ به خاطر بزرگداشت مقام او مراسم از روز و ماه و سال نیز فراتر مى رود. حال اگر همین شهید, فقیهى ارجمند باشد, بى گمان بزرگداشت وى به مراتب بالاتر از یک شهید غیر فقیه خواهد بود.
به همین نسبت پیش مى رویم تا به قله عزت, عظمت و شوکت برسیم; یعنى سرسلسله شهیدان و سرور آزادگان و یکه تاز میدان علم و عمل, دین و سیاست, شهامت و شجاعت, غیرت و عفت, رادمردى و جوانمردى, تقوا و ایمان, ورع و پارسایى, به الگوى اخلاق, پاکدامنى, آزادگى, شرافت, شخصیت, سرورى, فروتنى, خداترسى, پرهیزکارى, بزرگ منشى, دین پرورى و ... به سبط پیامبر, قهرمان جاوید کربلا, احیا کننده شریعت رسول خدا و رسوا کننده یزید و یزیدیان, حضرت امام حسین(ع).
هیچ دیده اید اگر کسى براى خدا و به نام او قیام کند و در راه خدا کشته شود, چگونه هدف و آرمانش او را بالا مى برد؟ این آرمان, نه یک شهوت نفسانى است و این انگیزه نه یک انگیزه مادى است. این انگیزه تمام آنچه در زندگى است, همه را تحت الشعاع قرار مى دهد, زیرا در آن, جز ملکوت اعلى, چیز دیگرى منظور نشده است.
و این چنین است که شخصیتى همچون حسین(ع) با آن آرمان مقدس, از میان سنگهاى خارا, با استوارى و دلاورى و آرامش خاطر بى هیچ ترسى, به پیش مى تازد, و عاشقانه جوار قرب او را در وادى ایمن برمى گزیند و آرمانى جز ((وجه الله)) در سر نمى پروراند. و آیا برتر از ((الله)) آرمانى هست؟ و آیا غیر از ((الى الله)) بازگشتى وجود دارد و آیا شیرین تر از ((لقإ الله)) حلاوتى تصور مى شود؟
این انگیزه انسان برگزیده است که آن را در همه چیز و همه حال جستجو مى کند, بىآن که مرگ بتواند او را از پاى درآورد یا در عزم آهنینش, سستى ایجاد کند, بلکه گاهى مرگ او را زودتر به مقصود مى رساند.
شخصیت انسان الهى, که از پرتو قدسى ذوالجلال فروغ گرفته, راه تاریک و پرپیچ و خم را در شب دیجورستم, براى انسانیت, روشن و هموار مى سازد: ((مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فى زجاجه الزجاجه کانها کوکب درى)) و بدین سان چنان که در زندگى, پیشوا و مقتداست, پس از مرگ نیز الگو و اسوه است; اسوه اى که در آن تمام عناصر عظمت و جاودانگى نهفته است, و اگر تاریخ امتى به تاریخ بزرگانش گره خورده, بى گمان تاریخ ما به زندگى حسین گره خورده و اگر او را به عنوان عظیمى از عظماى بنام تاریخ معرفى مى کنیم, بدون تردید, او بزرگى است که تمام شخصیتها و بزرگان در برابر عظمتش, کوچک و حقیرند.
حال که عظمت را در لباس قهرمان یافتیم, و بزرگوارى را در لباس شهید از جان گذشته و یا در لباس زاهد پارسا و یا در لباس دانشمند بلند مرتبه, چگونه است اگر کسى همه این لباسها را در بر کرده باشد باز جز نام حسین, نام هیچ کسى برده نمى شود؟ زیرا او از هر نظر برگزیده است و هر چند پدرش الگوى عظمت و بزرگوارى است ولى آیا پدرى چون پدر حسین و مادرى چون مادر حسین دارد؟ پس, این لباس در خور قامت رعناى حسین است و بس.
حسین است که در برگیرنده تمام عظمتها است: عظمت نبوت را از نیایش محمد(ص) و مردانگى را از پدرش على(ع) و فضیلت را از مادرش زهراى مرضیه(س) دارد. او جاودانه ترین و انقلابى ترین و جوشنده ترین نام در تاریخ انسانیت است. پس بزرگداشت حسین, بزرگداشت یک انسان نیست; بزرگداشت انسانیت است و عزادارى حسین, تجلیل از مقام یک شهید قهرمان نیست که تجلیل از تمام شهیدان و صدیقان عالم است. و حسین تنها یک شخصیت عظیم نیست که حقیقت عظمت و بزرگوارى در وجودش خلاصه شده است.
بنابراین, همواره باید از این مصباح هدایت و مشکات نور ـ که نامتناهى و همیشگى است ـ پرتو بگیریم و فروغ دریافت کنیم; نه تنها ما که تمام نسلهاى تاریخ. و این پرتوگیرى تنها در اقامه مجالس عزادارى, چنان که امامان دستور داده اند, میسر است و لاغیر.
باید از این نور الهى, تمام انسانها در طول نسلها و قرنهاى آینده استفاده کنند و آن را چراغ راه خود قرار دهند: ((ان الحسین مصباح الهدى)) و باید کشتى انسانیت در این دریاى متلاطم فسادها, ستمها, تاریکیها, وحشیگریها, حق کشیها, خیانتها, جنایتها, استثمارها و تباهیها, در کرانه این ساحل نجات, لنگر افکند: ((الحسین... سفینه النجاه)) و باید انسانیت ره گم کرده, در این توفان بلاخیز, زیر سایه این مقتداى مستحکم, خود را از منجلاب پلیدیها, آلودگیها و پلشتیها پاک سازد تا آن چنان که شریعت الهى خواسته است در ((خیر مطلق)) غوطه ور گردد, چرا که حسین به خاطر گسترش همین خیر مطلق به پا خاست و خود را قربانى ساخت: ((انى لم إخرج إشرا و لابطرا و لامفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى إمه جدى... ))
و بدین سان, عزادارى حسین یعنى: بزرگداشت فضیلت و خیر مطلق. و ما اگر در عزاى او مجالس برپا مى کنیم, به خاطر احیاى راه جاودانه او و هدف مقدس اوست; احیاى نام او, احیاى کرامتها, عزتها, فداکاریها, طهارتها, حقیقتها, عزیمتها, قداستها و شرافتهاست.
این بزرگداشت, پاسخ به نداى ((هل من ناصر)) حسین است و اگر چنین نباشد, ارزشى ندارد. باید در مجالس عزادارى حسین, سنتهاى حسینى زنده شود, حقوق مظلومین از ظالمین گرفته شود, و در برابر ستمگران, در هر زمان و مکان, ایستادگى شود. اگر در این مجالس, انگیزه و آرمان حسین دنبال نشود و تنها با گریه کردن و سینه زدن برگزار گردد ـ هرچند آنها نیز مطلوب و پسندیده است ـ حقیقت عزادارى برگزار نشده است.
عزادارى در روایات
همان گونه که در آغاز سخن گفته شد, در روایات, مراسم عزادارى میت, تنها سه روز تعیین شده است. امام باقر(ع) مى فرماید: ((یصنع للمیت ماتم ثلاثه ایام من یوم مات;(1) از روزى که شخصى مى میرد, تا سه روز مجالس عزا برپا مى شود.)) و در این میان, روایات دیگرى نیز نقل شده که اکنون جاى بررسى آنها نیست.
به هر حال, براى یک انسان معمولى فقط سه روز عزادارى مى کنند, ولى چه شده است که امامان ما پیوسته سفارش کرده اند که مجالس و مراسم عزادارى حسینى برپا شود و خود همواره چنین مجالسى را در طول سال برپا و بر آن تإکید مى نمودند و به شاعران و مدیحه سرایانى که با نظم و نثر, مدایح و مصایب اهل بیت را سروده و بازگو مى کردند, هدیه هاى شایسته مى دادند؟!
این مراسم, غیر از مراسم و مجالس دیگر است. در این مجالس و گردهمایى ها نه تنها مصیبتهاى اهل بیت, ذکر مى شود, بلکه مردم را پیوسته به حرکت و قیام وامى دارد. به مردم مى فهماند که حسین براى اقامه نماز, امر به معروف, نهى از منکر, جلوگیرى از ستم و حق کشى, زیر بار ظلم نرفتن, طلب اصلاح در امت پیامبر و گام نهادن در مسیر محمد و على(علیهماالسلام) و احیاى سنت آنان, قیام کرد. این جا اگر بر مصایب حسین گریه هم کنند, گریه مفهوم دیگرى دارد. این جا گریه حرکت زاست نه مخدر, چنان که برخى تصور کرده اند. امامان ما خواسته اند با ذکر مصایب اهل بیت, مردم را تحت تإثیر قراردهند و با تکیه بر عواطف, آنان را به پیروى وادارند. این جا مسإله ولایت و امامت مطرح است نه صرف ذکر مصیبت.
و لذا مى بینیم در روایات, تإکید زیادى بر اصل اجتماع مردم و بحث درباره اهل بیت, شده است و چه انگیزه اى بالاتر از این که در این اجتماعات راز قیام آن بزرگوار و دیگر امامان مطرح شود و مردم را به تحرک جهت دار علیه تمام یزیدیان وادار سازد. پس انگیزه اصلى, گردهمایى مومنین است و بدون تردید به خاطر رابطه معنوى مستحکمى که بین آنان و امام حسین(ع) وجود دارد, انگیزه براى جمع شدن زیادتر مى گردد و در این اجتماعات بحثهاى علمى و سودمندى مطرح مى شود که براى دین و دنیاى آنان مفید و ضرورى است.
به هر حال, هرچند در روایات گاهى اشاره به عزادارى مى شود ولى در بیشتر آنها بحث از ((احیإ إمرنا)) شده; یعنى زنده نگه داشتن ((امر)) اهل بیت. و مقصود از امر, همان ولایت است. آن قدر که بر احیاى امر تإکید شده بر اصل برپایى مجالس تإکید نشده است, زیرا هدف غایى و اصلى اقامه مجالس, همان احیاى امر است. و این همان مقصود امام خمینى(قدس سره) از عزادارى سنتى است که بر آن تإکید مى فرمودند, چرا که ریشه در ((سنت)) دارد. سنت و سیره امامان هم بر برگزارى چنین مجالسى بوده است تا این که مردم از این راه, به هدف مقدس امام حسین پى ببرند.
امام صادق(ع) مى فرماید: ((رحم الله امرءا إحیا إمرنا;(2) خدا رحمت کند کسى که امر ما را زنده نگه دارد.))
و در روایت جالبى, حضرت به داود بن سرحان مى فرماید: ((یا داود, إبلغ موالى عنى السلام, و انى إقول: رحم الله عبدا اجتمع مع آخر فتذاکر إمرنا, فان ثالثهما ملک یستغفر لهما و ما اجتمع اثنان على ذکرنا الا باهى الله تعالى بهما الملائکه... و خیر الناس من بعدنا من ذاکر بإمرنا و دعا الى ذکرنا;(3) اى داود, سلام مرا به شیعیانم برسان و از زبان من به آنها بگو: خداى رحمت کند بنده اى را که با دیگرى بنشیند و درباره امر ما (ولایت) بحث و مذاکره کند چرا که سومین آنان فرشته اى خواهد بود که برایشان طلب آمرزش مى کند, و همانا هیچ دو نفرى بر ذکر ما اجتماع نکردند جز این که خداوند به واسطه آنان بر فرشتگان مباهات کند... و بهترین مردم, پس از ما, کسى است که درباره امر ما گفت وگو کند و مردم را به سوى ما فرا خواند.))
آن قدر این مطلب مهم و مورد توجه امام معصوم(ع) است که حضرت به دو نفر اکتفا مى کند; یعنى اگر دو نفر هم با هم اجتماع کردند, بهترین کار این است که درباره ولایت بحث کنند; ولایتى که نسبت به هیچ امرى مانند آن سفارش و تإکید نشده است: ((مانودى بشىء مثل ما نودى بالولایه)).
و این احیاى امر مورد نظر معصومان: است که در اجتماعات حسینى محقق مى گردد. بنابراین, هدف اصلى عزادارى تنها این نیست که انسان, خود را علاقه مند آنان نشان دهد, بلکه باید علاقه و محبت اهل بیت در تمام صحنه هاى زندگى انسان, آشکار گردد. مجلس عزادارى مجلس تفریح و گذراندن وقت نیست و همچنین دکان پول درآوردن نیز نمى باشد. گویندگان باید پس از درک هدف واقعى امام, آن را براى مردم توضیح دهند و شنوندگان نیز نباید به چند قطره اشک بسنده کنند, بلکه باید این اشکها باعث برانگیختن آنان باشد و آنها را به خط حسین نزدیک سازد و در مسیر مکتب قرار دهد و در قلوبشان حماسه آفریند تا این که اشکها سیلابى شوند و بنیاد ظلم و ستم را برکنند و خس و خاشاکهاى فساد و گناه را از جامعه بشرى بزدایند. در این مجالس, باید از تکامل روحى و اخلاقى بحث شود و انسانها به وظایف خود متذکر شوند.
وقتى حسین فریاد ((هل من ناصر)) سر مى دهد, هرگز از یاران یزید نمى خواهد که از حریم حرم الهى دفاع کنند, بلکه از پیروان خود در طول تاریخ مى خواهد که از حرم خدا و نوامیس الهى و مقدسات مذهبى و احکام متعالیه اسلام محمدى دفاع کنند.
باید در مجالس حسینى به مردم گفته شود که: نهضت حسین(ع) در واقع آخرین قسمت از تبلیغ رسالت پیامبر است که بدون آن فداکارى, نهضت پیامبر به فراموشى سپرده مى شد و یا به نابودى و اضمحلال مى گرایید: ((حسین منى و إنا من حسین)). و امامان ما براى نشر و تبلیغ این احکام, راهى بهتر از برپایى مجالس نداشتند. از این روى, با روشها و طرحهاى گوناگون, مردم را به سوى مجالس بزرگداشت حسینى سوق مى دادند تا مردم را متوجه خود سازند و احکام شریعت را به آنان بیاموزند و آنها را از لغزشها و تباهیها برهانند و پیوندشان را با ((ثقلین)) ناگسستنى کنند.
امام صادق(ع) به فضیل مى فرماید:
((تجلسون و تحدثون; مى نشینید و درباره ما سخن مى گویید؟))
فضیل عرض مى کند: آرى, فدایت شوم.
حضرت مى فرماید: ((ان تلک المجالس إحبها فإحیوا إمرنا یا فضیل, فرحم الله من إحیا إمرنا;(4) من آن مجالس را دوست مى دارم, پس اى فضیل, همواره امر ما را احیا کنید. خداى رحمت کند کسى که امر ما را احیا کند و زنده نگه دارد.))
و در جاى دیگر, آن حضرت, طى یک روایت طولانى مى فرماید:
((إلا و ان لکل شىء سیدا و سید المجالس مجالس الشیعه;(5) همانا براى هر چیزى, سید و سرورى است و سرور مجالس و گردهمایى ها, مجالس شیعه است.)) چرا؟ چون این مجالس, فرزندان شیعه را از انحرافها و کژروىها باز مى دارد و آنان را به سوى هدف والاى اهل بیت مى کشاند و روح حماسه و قیام را در آنان گرم نگه مى دارد و نفرت و انزجار آنان را نسبت به یزیدیان, افزایش مى بخشد (تولا و تبرا).
در روایت بسیار جالبى از رسول خدا(ص) نقل شده است که حضرت فرمود:
((ان لقتل الحسین(ع) حراره فى قلوب المومنین لاتبرد إبدا;(6) کشته شدن امام حسین در قلوب مومنین چنان حرارتى مىآفریند که هرگز به سردى نگراید.))
این همان حرارتى است که فروغش راه را روشن سازد و کاخ ستمگران را بسوزاند. این حرارتى است که عاطفه و عشق را در قلوب پیروان به جوش آورد و شیعیان را بر دشمنان خدا و اهل بیت بشوراند, و در همان حال, نور ولایت را در قلوب یاران بتاباند و انسانهاى خداجوى را بر رازهاى پوشیده آفرینش, آگاه سازد.
فلسفه عزادارىدر سخنان امام خمینى(ره)
امام خمینى به مناسبتهاى مختلف با زبانى ساده و رسا, فلسفه عزادارى امام حسین(ع) را تبیین کرده اند که به چند نمونه اشاره مى کنیم:
((شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم براى سیدالشهدا, نه سیدالشهدا احتیاج به این گریه ها دارد و نه این گریه خودش فى نفسه یک کارى از آن مىآید. لکن این مجلس ها مردم را مجتمع مى کند و یک وجهه مى دهد که سى میلیون, سى و پنج میلیون[ جمعیت آن زمان ایران] جمعیت در ماه محرم و خصوصا دهه عاشورا, یک وجهه, دنبال یک راه مى روند... مسإله, مسإله گریه نیست, مسإله تباکى نیست. مسإله, مسإله سیاسى است که ائمه ما با همان دید الهى که داشتند, مى خواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند, از راههاى مختلف, تا آسیب پذیر نباشند.))(7)
و چنین هم شد. همین مجالس حسینى بود که ملت سرفراز ایران را تحت یک لوا و یک پرچم درآورد و آنان را با وحدت کلمه به کلمه توحید رساند; کلمه توحیدى که در آن فقط خدا مطرح است ((لا اله الا الله)) و از دیگر اربابان خبرى نیست.
در جاى دیگر امام مى فرماید:
((این که بعضى از ائمه (امام باقر علیه السلام) مى فرماید: براى من یک نفر نوحه سرا را در ((منا)) بگذارید که آن جا براى من گریه کند و عزا بگیرد; نه این است که حضرت باقر ـ سلام الله علیه ـ احتیاج به این داشته است و نه این که براى او شخصا فایده اى داشته است, لکن جنبه سیاسى این را ببینید. در ((منا)), آن وقتى که از همه اقطار عالم, آدم مىآید آن جا, یک کسى بنشیند یا اشخاصى نوحه سرایى کنند براى امام باقر و جنایت کسانى که با او مخالفت کردند و او را مثلا به شهادت رساندند, ذکر کند و این مسإله موجى باشد در همه دنیا, این مجالس عزا را دست کم گرفته اند... .))(8)
چه نکته دقیقى در انتخاب زمان و مکان حضرت نهفته است که در ایام حج, مردم از سراسر جهان, در ((منا)) جمع مى شوند, وانگهى در آن روزها که ایام عید است و مسلمانان به فرح و سرور مى پردازند, بى گمان مجلس عزا و گریه, توجه مردم را به شدت, جلب مى کند و آنها را به پرسش وامى دارد که چه شده است؟ و انگیزه نوحه سرایى چیست؟ و بدین سان حق براى حق خواهان متجلى و روشن مى گردد و راه و روش امام مشخص مى شود و بى گمان در بازگشت حجاج, اخبار حضرت به غائبین از آن مراسم مى رسد و زبان به زبان بازگو مى شود و حجت بر همگان کامل مى شود و منظور نظر امام محقق مى گردد.
اینک به موردى دیگر از سخنان امام خمینى اشاره مى کنیم:
((روضه است که این محراب و این منبر را حفظ کرده... اگر آن روضه نبود این منبر هم نبود, این مطالب هم نبود. آن حفظ کرده. ما باید به شهیدمان گریه کنیم, فریاد کنیم, مردم را بیدار کنیم. البته یک مطلبى هم که بین همه ما باید باشد, این است که این نکته را به مردم بفهمانیم: همه اش قضیه این نیست که ما مى خواهیم ثواب ببریم. قضیه این است که ما مى خواهیم پیشرفت کنیم. سید الشهدا هم که کشته شد, نه این که رفتند یک ثوابى ببرند. ثواب براى او خیلى مطرح نبود. آن طور رفت که این مکتب را نجات بدهد, اسلام را پیشرفت بدهد, اسلام را زنده کند. شما هم که دارید نوحه خوانى مى کنید, حرف مى زنید, خطبه مى خوانید, نوحه مى خوانید, مردم را به گریه وادار مى کنید, مردم هم گریه مى کنند, همه روى این مقصد باشد که این اسلام را ما مى خواهیم با این هیاهو حفظش کنیم... مى خواهیم این مکتب را حفظ کنیم چنانچه تا حالا خود شده است.))(9)
در خاتمه, حضرت حق را مى خوانیم که این دعاى امام صادق(ع) را شامل حالمان کند:
بارالها, دشمنان ما بر شیعیانمان خرده مى گیرند که چرا به سوى ما مىآیند, ولى هرگز این سرزنشها آنها را از توجه و محبت به ما باز نداشت; پس خداوندا, بر آن رخسارهایى که آفتاب رنگ شان را تیره کرده, رحم کن.
خداوندا, بر آن گونه هایى که بر خاک قبر ابى عبدالله الحسین مى غلطد, رحم کن.
پروردگارا, به آن دیدگانى که به خاطر محبت ما اشکشان سرازیر شده, رحم کن.
خداوندا, بر آن قلبهاى پاکى که براى ما سوخته است, رحم کن.
بارالها, به آن فریادى که براى ما بلند شده است, رحم کن.
خداوندا, آن روانها و بدنها را به تو مى سپارم تا این که در حوض (کوثر) در روز تشنگى بزرگ, پاداششان بخشى.(10)
پاورقی ها:پاورقیها: 1 ) بحارالانوار, ج82, ص88. 2 ) امالى مفید. 3 ) بحارالانوار, ج1, ص200. 4 ) همان, ج44, ص282. 5 ) همان, ج68, ص80. 6 ) مستدرک, ج2, ص97. شایسته است که این روایت سرلوحه تمام تکایا و مجالس حسینى قرار گیرد. 7 ) صحیفه نور, ج13, ص153. 8 ) صحیفه نور, ج16, ص218. طوسى در تهذیب ج2, ص108 ذکر کرده است که امام باقر(ع) وصیت کرد: هشتصد درهم به نوحه سرایان بدهند تا در ایام حج در ((منا)), براى آن حضرت نوحه سرایى کنند. 9 ) صحیفه نور, ج8, ص71. 10 ) ثواب الاعمال صدوق, ص54.
آنچه نزد مردم مشهور است, این است که مراسم عزادارى به خاطر اظهار همدردى با بازماندگان میت, برگزار مى شود که معمولا از چند روز تجاوز نمى کند, و در روایات نیز چنین سفارش شده است. ولى همین عزادارى در مورد علما و بزرگان دین و مراجع مسلمین, فرق مى کند. اگر براى یک انسان معمولى سه روز مراسم عزادارى برگزار مى شود, براى یک مرجع تقلید, گاهى بیش از یک ماه این مراسم به طول مى انجامد. در این جا مسإله فراتر از اظهار همدردى با بازماندگان است بلکه تجلیل از مقام شامخ علم و عالم است.
و اما در مورد شهید ـ چنانچه در دوران جنگ و پس از آن ملاحظه کردیم ـ به خاطر بزرگداشت مقام او مراسم از روز و ماه و سال نیز فراتر مى رود. حال اگر همین شهید, فقیهى ارجمند باشد, بى گمان بزرگداشت وى به مراتب بالاتر از یک شهید غیر فقیه خواهد بود.
به همین نسبت پیش مى رویم تا به قله عزت, عظمت و شوکت برسیم; یعنى سرسلسله شهیدان و سرور آزادگان و یکه تاز میدان علم و عمل, دین و سیاست, شهامت و شجاعت, غیرت و عفت, رادمردى و جوانمردى, تقوا و ایمان, ورع و پارسایى, به الگوى اخلاق, پاکدامنى, آزادگى, شرافت, شخصیت, سرورى, فروتنى, خداترسى, پرهیزکارى, بزرگ منشى, دین پرورى و ... به سبط پیامبر, قهرمان جاوید کربلا, احیا کننده شریعت رسول خدا و رسوا کننده یزید و یزیدیان, حضرت امام حسین(ع).
هیچ دیده اید اگر کسى براى خدا و به نام او قیام کند و در راه خدا کشته شود, چگونه هدف و آرمانش او را بالا مى برد؟ این آرمان, نه یک شهوت نفسانى است و این انگیزه نه یک انگیزه مادى است. این انگیزه تمام آنچه در زندگى است, همه را تحت الشعاع قرار مى دهد, زیرا در آن, جز ملکوت اعلى, چیز دیگرى منظور نشده است.
و این چنین است که شخصیتى همچون حسین(ع) با آن آرمان مقدس, از میان سنگهاى خارا, با استوارى و دلاورى و آرامش خاطر بى هیچ ترسى, به پیش مى تازد, و عاشقانه جوار قرب او را در وادى ایمن برمى گزیند و آرمانى جز ((وجه الله)) در سر نمى پروراند. و آیا برتر از ((الله)) آرمانى هست؟ و آیا غیر از ((الى الله)) بازگشتى وجود دارد و آیا شیرین تر از ((لقإ الله)) حلاوتى تصور مى شود؟
این انگیزه انسان برگزیده است که آن را در همه چیز و همه حال جستجو مى کند, بىآن که مرگ بتواند او را از پاى درآورد یا در عزم آهنینش, سستى ایجاد کند, بلکه گاهى مرگ او را زودتر به مقصود مى رساند.
شخصیت انسان الهى, که از پرتو قدسى ذوالجلال فروغ گرفته, راه تاریک و پرپیچ و خم را در شب دیجورستم, براى انسانیت, روشن و هموار مى سازد: ((مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فى زجاجه الزجاجه کانها کوکب درى)) و بدین سان چنان که در زندگى, پیشوا و مقتداست, پس از مرگ نیز الگو و اسوه است; اسوه اى که در آن تمام عناصر عظمت و جاودانگى نهفته است, و اگر تاریخ امتى به تاریخ بزرگانش گره خورده, بى گمان تاریخ ما به زندگى حسین گره خورده و اگر او را به عنوان عظیمى از عظماى بنام تاریخ معرفى مى کنیم, بدون تردید, او بزرگى است که تمام شخصیتها و بزرگان در برابر عظمتش, کوچک و حقیرند.
حال که عظمت را در لباس قهرمان یافتیم, و بزرگوارى را در لباس شهید از جان گذشته و یا در لباس زاهد پارسا و یا در لباس دانشمند بلند مرتبه, چگونه است اگر کسى همه این لباسها را در بر کرده باشد باز جز نام حسین, نام هیچ کسى برده نمى شود؟ زیرا او از هر نظر برگزیده است و هر چند پدرش الگوى عظمت و بزرگوارى است ولى آیا پدرى چون پدر حسین و مادرى چون مادر حسین دارد؟ پس, این لباس در خور قامت رعناى حسین است و بس.
حسین است که در برگیرنده تمام عظمتها است: عظمت نبوت را از نیایش محمد(ص) و مردانگى را از پدرش على(ع) و فضیلت را از مادرش زهراى مرضیه(س) دارد. او جاودانه ترین و انقلابى ترین و جوشنده ترین نام در تاریخ انسانیت است. پس بزرگداشت حسین, بزرگداشت یک انسان نیست; بزرگداشت انسانیت است و عزادارى حسین, تجلیل از مقام یک شهید قهرمان نیست که تجلیل از تمام شهیدان و صدیقان عالم است. و حسین تنها یک شخصیت عظیم نیست که حقیقت عظمت و بزرگوارى در وجودش خلاصه شده است.
بنابراین, همواره باید از این مصباح هدایت و مشکات نور ـ که نامتناهى و همیشگى است ـ پرتو بگیریم و فروغ دریافت کنیم; نه تنها ما که تمام نسلهاى تاریخ. و این پرتوگیرى تنها در اقامه مجالس عزادارى, چنان که امامان دستور داده اند, میسر است و لاغیر.
باید از این نور الهى, تمام انسانها در طول نسلها و قرنهاى آینده استفاده کنند و آن را چراغ راه خود قرار دهند: ((ان الحسین مصباح الهدى)) و باید کشتى انسانیت در این دریاى متلاطم فسادها, ستمها, تاریکیها, وحشیگریها, حق کشیها, خیانتها, جنایتها, استثمارها و تباهیها, در کرانه این ساحل نجات, لنگر افکند: ((الحسین... سفینه النجاه)) و باید انسانیت ره گم کرده, در این توفان بلاخیز, زیر سایه این مقتداى مستحکم, خود را از منجلاب پلیدیها, آلودگیها و پلشتیها پاک سازد تا آن چنان که شریعت الهى خواسته است در ((خیر مطلق)) غوطه ور گردد, چرا که حسین به خاطر گسترش همین خیر مطلق به پا خاست و خود را قربانى ساخت: ((انى لم إخرج إشرا و لابطرا و لامفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى إمه جدى... ))
و بدین سان, عزادارى حسین یعنى: بزرگداشت فضیلت و خیر مطلق. و ما اگر در عزاى او مجالس برپا مى کنیم, به خاطر احیاى راه جاودانه او و هدف مقدس اوست; احیاى نام او, احیاى کرامتها, عزتها, فداکاریها, طهارتها, حقیقتها, عزیمتها, قداستها و شرافتهاست.
این بزرگداشت, پاسخ به نداى ((هل من ناصر)) حسین است و اگر چنین نباشد, ارزشى ندارد. باید در مجالس عزادارى حسین, سنتهاى حسینى زنده شود, حقوق مظلومین از ظالمین گرفته شود, و در برابر ستمگران, در هر زمان و مکان, ایستادگى شود. اگر در این مجالس, انگیزه و آرمان حسین دنبال نشود و تنها با گریه کردن و سینه زدن برگزار گردد ـ هرچند آنها نیز مطلوب و پسندیده است ـ حقیقت عزادارى برگزار نشده است.
عزادارى در روایات
همان گونه که در آغاز سخن گفته شد, در روایات, مراسم عزادارى میت, تنها سه روز تعیین شده است. امام باقر(ع) مى فرماید: ((یصنع للمیت ماتم ثلاثه ایام من یوم مات;(1) از روزى که شخصى مى میرد, تا سه روز مجالس عزا برپا مى شود.)) و در این میان, روایات دیگرى نیز نقل شده که اکنون جاى بررسى آنها نیست.
به هر حال, براى یک انسان معمولى فقط سه روز عزادارى مى کنند, ولى چه شده است که امامان ما پیوسته سفارش کرده اند که مجالس و مراسم عزادارى حسینى برپا شود و خود همواره چنین مجالسى را در طول سال برپا و بر آن تإکید مى نمودند و به شاعران و مدیحه سرایانى که با نظم و نثر, مدایح و مصایب اهل بیت را سروده و بازگو مى کردند, هدیه هاى شایسته مى دادند؟!
این مراسم, غیر از مراسم و مجالس دیگر است. در این مجالس و گردهمایى ها نه تنها مصیبتهاى اهل بیت, ذکر مى شود, بلکه مردم را پیوسته به حرکت و قیام وامى دارد. به مردم مى فهماند که حسین براى اقامه نماز, امر به معروف, نهى از منکر, جلوگیرى از ستم و حق کشى, زیر بار ظلم نرفتن, طلب اصلاح در امت پیامبر و گام نهادن در مسیر محمد و على(علیهماالسلام) و احیاى سنت آنان, قیام کرد. این جا اگر بر مصایب حسین گریه هم کنند, گریه مفهوم دیگرى دارد. این جا گریه حرکت زاست نه مخدر, چنان که برخى تصور کرده اند. امامان ما خواسته اند با ذکر مصایب اهل بیت, مردم را تحت تإثیر قراردهند و با تکیه بر عواطف, آنان را به پیروى وادارند. این جا مسإله ولایت و امامت مطرح است نه صرف ذکر مصیبت.
و لذا مى بینیم در روایات, تإکید زیادى بر اصل اجتماع مردم و بحث درباره اهل بیت, شده است و چه انگیزه اى بالاتر از این که در این اجتماعات راز قیام آن بزرگوار و دیگر امامان مطرح شود و مردم را به تحرک جهت دار علیه تمام یزیدیان وادار سازد. پس انگیزه اصلى, گردهمایى مومنین است و بدون تردید به خاطر رابطه معنوى مستحکمى که بین آنان و امام حسین(ع) وجود دارد, انگیزه براى جمع شدن زیادتر مى گردد و در این اجتماعات بحثهاى علمى و سودمندى مطرح مى شود که براى دین و دنیاى آنان مفید و ضرورى است.
به هر حال, هرچند در روایات گاهى اشاره به عزادارى مى شود ولى در بیشتر آنها بحث از ((احیإ إمرنا)) شده; یعنى زنده نگه داشتن ((امر)) اهل بیت. و مقصود از امر, همان ولایت است. آن قدر که بر احیاى امر تإکید شده بر اصل برپایى مجالس تإکید نشده است, زیرا هدف غایى و اصلى اقامه مجالس, همان احیاى امر است. و این همان مقصود امام خمینى(قدس سره) از عزادارى سنتى است که بر آن تإکید مى فرمودند, چرا که ریشه در ((سنت)) دارد. سنت و سیره امامان هم بر برگزارى چنین مجالسى بوده است تا این که مردم از این راه, به هدف مقدس امام حسین پى ببرند.
امام صادق(ع) مى فرماید: ((رحم الله امرءا إحیا إمرنا;(2) خدا رحمت کند کسى که امر ما را زنده نگه دارد.))
و در روایت جالبى, حضرت به داود بن سرحان مى فرماید: ((یا داود, إبلغ موالى عنى السلام, و انى إقول: رحم الله عبدا اجتمع مع آخر فتذاکر إمرنا, فان ثالثهما ملک یستغفر لهما و ما اجتمع اثنان على ذکرنا الا باهى الله تعالى بهما الملائکه... و خیر الناس من بعدنا من ذاکر بإمرنا و دعا الى ذکرنا;(3) اى داود, سلام مرا به شیعیانم برسان و از زبان من به آنها بگو: خداى رحمت کند بنده اى را که با دیگرى بنشیند و درباره امر ما (ولایت) بحث و مذاکره کند چرا که سومین آنان فرشته اى خواهد بود که برایشان طلب آمرزش مى کند, و همانا هیچ دو نفرى بر ذکر ما اجتماع نکردند جز این که خداوند به واسطه آنان بر فرشتگان مباهات کند... و بهترین مردم, پس از ما, کسى است که درباره امر ما گفت وگو کند و مردم را به سوى ما فرا خواند.))
آن قدر این مطلب مهم و مورد توجه امام معصوم(ع) است که حضرت به دو نفر اکتفا مى کند; یعنى اگر دو نفر هم با هم اجتماع کردند, بهترین کار این است که درباره ولایت بحث کنند; ولایتى که نسبت به هیچ امرى مانند آن سفارش و تإکید نشده است: ((مانودى بشىء مثل ما نودى بالولایه)).
و این احیاى امر مورد نظر معصومان: است که در اجتماعات حسینى محقق مى گردد. بنابراین, هدف اصلى عزادارى تنها این نیست که انسان, خود را علاقه مند آنان نشان دهد, بلکه باید علاقه و محبت اهل بیت در تمام صحنه هاى زندگى انسان, آشکار گردد. مجلس عزادارى مجلس تفریح و گذراندن وقت نیست و همچنین دکان پول درآوردن نیز نمى باشد. گویندگان باید پس از درک هدف واقعى امام, آن را براى مردم توضیح دهند و شنوندگان نیز نباید به چند قطره اشک بسنده کنند, بلکه باید این اشکها باعث برانگیختن آنان باشد و آنها را به خط حسین نزدیک سازد و در مسیر مکتب قرار دهد و در قلوبشان حماسه آفریند تا این که اشکها سیلابى شوند و بنیاد ظلم و ستم را برکنند و خس و خاشاکهاى فساد و گناه را از جامعه بشرى بزدایند. در این مجالس, باید از تکامل روحى و اخلاقى بحث شود و انسانها به وظایف خود متذکر شوند.
وقتى حسین فریاد ((هل من ناصر)) سر مى دهد, هرگز از یاران یزید نمى خواهد که از حریم حرم الهى دفاع کنند, بلکه از پیروان خود در طول تاریخ مى خواهد که از حرم خدا و نوامیس الهى و مقدسات مذهبى و احکام متعالیه اسلام محمدى دفاع کنند.
باید در مجالس حسینى به مردم گفته شود که: نهضت حسین(ع) در واقع آخرین قسمت از تبلیغ رسالت پیامبر است که بدون آن فداکارى, نهضت پیامبر به فراموشى سپرده مى شد و یا به نابودى و اضمحلال مى گرایید: ((حسین منى و إنا من حسین)). و امامان ما براى نشر و تبلیغ این احکام, راهى بهتر از برپایى مجالس نداشتند. از این روى, با روشها و طرحهاى گوناگون, مردم را به سوى مجالس بزرگداشت حسینى سوق مى دادند تا مردم را متوجه خود سازند و احکام شریعت را به آنان بیاموزند و آنها را از لغزشها و تباهیها برهانند و پیوندشان را با ((ثقلین)) ناگسستنى کنند.
امام صادق(ع) به فضیل مى فرماید:
((تجلسون و تحدثون; مى نشینید و درباره ما سخن مى گویید؟))
فضیل عرض مى کند: آرى, فدایت شوم.
حضرت مى فرماید: ((ان تلک المجالس إحبها فإحیوا إمرنا یا فضیل, فرحم الله من إحیا إمرنا;(4) من آن مجالس را دوست مى دارم, پس اى فضیل, همواره امر ما را احیا کنید. خداى رحمت کند کسى که امر ما را احیا کند و زنده نگه دارد.))
و در جاى دیگر, آن حضرت, طى یک روایت طولانى مى فرماید:
((إلا و ان لکل شىء سیدا و سید المجالس مجالس الشیعه;(5) همانا براى هر چیزى, سید و سرورى است و سرور مجالس و گردهمایى ها, مجالس شیعه است.)) چرا؟ چون این مجالس, فرزندان شیعه را از انحرافها و کژروىها باز مى دارد و آنان را به سوى هدف والاى اهل بیت مى کشاند و روح حماسه و قیام را در آنان گرم نگه مى دارد و نفرت و انزجار آنان را نسبت به یزیدیان, افزایش مى بخشد (تولا و تبرا).
در روایت بسیار جالبى از رسول خدا(ص) نقل شده است که حضرت فرمود:
((ان لقتل الحسین(ع) حراره فى قلوب المومنین لاتبرد إبدا;(6) کشته شدن امام حسین در قلوب مومنین چنان حرارتى مىآفریند که هرگز به سردى نگراید.))
این همان حرارتى است که فروغش راه را روشن سازد و کاخ ستمگران را بسوزاند. این حرارتى است که عاطفه و عشق را در قلوب پیروان به جوش آورد و شیعیان را بر دشمنان خدا و اهل بیت بشوراند, و در همان حال, نور ولایت را در قلوب یاران بتاباند و انسانهاى خداجوى را بر رازهاى پوشیده آفرینش, آگاه سازد.
فلسفه عزادارىدر سخنان امام خمینى(ره)
امام خمینى به مناسبتهاى مختلف با زبانى ساده و رسا, فلسفه عزادارى امام حسین(ع) را تبیین کرده اند که به چند نمونه اشاره مى کنیم:
((شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم براى سیدالشهدا, نه سیدالشهدا احتیاج به این گریه ها دارد و نه این گریه خودش فى نفسه یک کارى از آن مىآید. لکن این مجلس ها مردم را مجتمع مى کند و یک وجهه مى دهد که سى میلیون, سى و پنج میلیون[ جمعیت آن زمان ایران] جمعیت در ماه محرم و خصوصا دهه عاشورا, یک وجهه, دنبال یک راه مى روند... مسإله, مسإله گریه نیست, مسإله تباکى نیست. مسإله, مسإله سیاسى است که ائمه ما با همان دید الهى که داشتند, مى خواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند, از راههاى مختلف, تا آسیب پذیر نباشند.))(7)
و چنین هم شد. همین مجالس حسینى بود که ملت سرفراز ایران را تحت یک لوا و یک پرچم درآورد و آنان را با وحدت کلمه به کلمه توحید رساند; کلمه توحیدى که در آن فقط خدا مطرح است ((لا اله الا الله)) و از دیگر اربابان خبرى نیست.
در جاى دیگر امام مى فرماید:
((این که بعضى از ائمه (امام باقر علیه السلام) مى فرماید: براى من یک نفر نوحه سرا را در ((منا)) بگذارید که آن جا براى من گریه کند و عزا بگیرد; نه این است که حضرت باقر ـ سلام الله علیه ـ احتیاج به این داشته است و نه این که براى او شخصا فایده اى داشته است, لکن جنبه سیاسى این را ببینید. در ((منا)), آن وقتى که از همه اقطار عالم, آدم مىآید آن جا, یک کسى بنشیند یا اشخاصى نوحه سرایى کنند براى امام باقر و جنایت کسانى که با او مخالفت کردند و او را مثلا به شهادت رساندند, ذکر کند و این مسإله موجى باشد در همه دنیا, این مجالس عزا را دست کم گرفته اند... .))(8)
چه نکته دقیقى در انتخاب زمان و مکان حضرت نهفته است که در ایام حج, مردم از سراسر جهان, در ((منا)) جمع مى شوند, وانگهى در آن روزها که ایام عید است و مسلمانان به فرح و سرور مى پردازند, بى گمان مجلس عزا و گریه, توجه مردم را به شدت, جلب مى کند و آنها را به پرسش وامى دارد که چه شده است؟ و انگیزه نوحه سرایى چیست؟ و بدین سان حق براى حق خواهان متجلى و روشن مى گردد و راه و روش امام مشخص مى شود و بى گمان در بازگشت حجاج, اخبار حضرت به غائبین از آن مراسم مى رسد و زبان به زبان بازگو مى شود و حجت بر همگان کامل مى شود و منظور نظر امام محقق مى گردد.
اینک به موردى دیگر از سخنان امام خمینى اشاره مى کنیم:
((روضه است که این محراب و این منبر را حفظ کرده... اگر آن روضه نبود این منبر هم نبود, این مطالب هم نبود. آن حفظ کرده. ما باید به شهیدمان گریه کنیم, فریاد کنیم, مردم را بیدار کنیم. البته یک مطلبى هم که بین همه ما باید باشد, این است که این نکته را به مردم بفهمانیم: همه اش قضیه این نیست که ما مى خواهیم ثواب ببریم. قضیه این است که ما مى خواهیم پیشرفت کنیم. سید الشهدا هم که کشته شد, نه این که رفتند یک ثوابى ببرند. ثواب براى او خیلى مطرح نبود. آن طور رفت که این مکتب را نجات بدهد, اسلام را پیشرفت بدهد, اسلام را زنده کند. شما هم که دارید نوحه خوانى مى کنید, حرف مى زنید, خطبه مى خوانید, نوحه مى خوانید, مردم را به گریه وادار مى کنید, مردم هم گریه مى کنند, همه روى این مقصد باشد که این اسلام را ما مى خواهیم با این هیاهو حفظش کنیم... مى خواهیم این مکتب را حفظ کنیم چنانچه تا حالا خود شده است.))(9)
در خاتمه, حضرت حق را مى خوانیم که این دعاى امام صادق(ع) را شامل حالمان کند:
بارالها, دشمنان ما بر شیعیانمان خرده مى گیرند که چرا به سوى ما مىآیند, ولى هرگز این سرزنشها آنها را از توجه و محبت به ما باز نداشت; پس خداوندا, بر آن رخسارهایى که آفتاب رنگ شان را تیره کرده, رحم کن.
خداوندا, بر آن گونه هایى که بر خاک قبر ابى عبدالله الحسین مى غلطد, رحم کن.
پروردگارا, به آن دیدگانى که به خاطر محبت ما اشکشان سرازیر شده, رحم کن.
خداوندا, بر آن قلبهاى پاکى که براى ما سوخته است, رحم کن.
بارالها, به آن فریادى که براى ما بلند شده است, رحم کن.
خداوندا, آن روانها و بدنها را به تو مى سپارم تا این که در حوض (کوثر) در روز تشنگى بزرگ, پاداششان بخشى.(10)
پاورقی ها:پاورقیها: 1 ) بحارالانوار, ج82, ص88. 2 ) امالى مفید. 3 ) بحارالانوار, ج1, ص200. 4 ) همان, ج44, ص282. 5 ) همان, ج68, ص80. 6 ) مستدرک, ج2, ص97. شایسته است که این روایت سرلوحه تمام تکایا و مجالس حسینى قرار گیرد. 7 ) صحیفه نور, ج13, ص153. 8 ) صحیفه نور, ج16, ص218. طوسى در تهذیب ج2, ص108 ذکر کرده است که امام باقر(ع) وصیت کرد: هشتصد درهم به نوحه سرایان بدهند تا در ایام حج در ((منا)), براى آن حضرت نوحه سرایى کنند. 9 ) صحیفه نور, ج8, ص71. 10 ) ثواب الاعمال صدوق, ص54.