اسلام و نسخ ادیان
آرشیو
چکیده
آموزه نسخ شرایع و کتابهای آسمانی پیشین توسط قرآن مجید، از آموزههای مسلم آیین مقدس اسلام به شمار میآید.از آنجا که برخی اصل فوق را با نظریه تکثرگرایی دینی ناسازگار یافتهاند، به جرح اصل نسخ پرداختهاند و مدعی شدهاند که حتی یک آیه قرآن نه صریحا و نه تلویحا بر آن دلالتی نمیکند. نگارنده بعد از توضیح حقیقت نسخ و قلمرو آن و اشاره به آرای عالمان اسلامی به تبیین مبانی قرآنی[تحریف کتاب مقدس، جهانی بودن پیامبر و قرآن، بشارت به اسلام در کتب پیشین، فراخوانی اهل کتاب به اسلام، اسلام شرط هدایت، وعده عذاب برای اهل کتاب، غلبه اسلام بر ادیان دیگر و اسلام دین مهیمن]و روائی با تقریرات مختلف میپردازد.متن
درآمد
تاریخ بشری شاهد ظهور پیامبران متعدد آسمانی و همچنین ادیان و شرایع متکثری بوده است. علل و ریشههای این تکثر را باید در قابلها، یعنی اختلاف استعدادهای انسانها و شرایط محیطی و اجتماعی جستجو کرد.سیر حرکت و تحول انسان (*)نوشتار حاضر پاسخ مقاله آقای بهاء الدین خرمشاهی از قرآنپژوهان و محققان کشور، تحت عنوان«قرآن و الهیات جهانی»مندرج در فصلنامه بینات، شماره 17 است که به عنوان نقد مقاله نویسنده به نام «قرآن و پلورالیزم»در همان مجله، شماره 16، منتشر شده است.
در پذیرفتن و تحمل بار سنگین امانت الهی«وضع شریعت و ارسال کتاب آسمانی»سیر صعودی و تکاملی داشته است.به این صورت که گذشت زمان و ارسال رسل و همچنین شکوفایی و به بار نشستن استعدادهای آدمی، زمینه تکامل ادیان را از دو جهت کم و کیف به وجود آورده است.چرا که انسانها در مدرسه ادیان مانند دانشآموزان مقطع ابتداییاند که باری نیل به مدارج عالی میبایست گام به گام رو به جلو حرکت کنند و همان طوری که موارد درسی دورههای مختلف مدارس، پایه و مکمل یکدیگرند، به همین شکل نیز آیینها و شرایع مختلف آسمانی مصدّق و مکمل یکدیگرند.به گونهای که در عصرهای مختلف، در ادیان الهی خبری از شریعت یعنی احکام فرعی و فقهی«بایدها و نبایدها»نبود تا این که حضرت نوح مطابق مبنای مشهور، علاوه بر ابلاغ آموزههای اعتقادی بنیانگذار شریعت شد:
«شرع لکم من الدین ما وصّی به نوحا و الذی اوحینا الیک»(شوری/13)
از مطالب گذشته، وحدت ادیان آسمانی استنتاج میشود؛به این معنا که تمامی پیامبران در اصل اقبال مردم به سوی باری تعالی و آموزههای اعتقادی نظیر:توحید و معاد(گوهر ادیان)همصدا بودند.هر چند، مراتب فضیلت و سطح تعلیمات پیامبران با توجه به مخاطبان مختلف بوده است.برای این که معطی ادیان و پیام دهنده واحد و کامل مطلق است و اصل نیازهای انسان به دین فطری و ثابت است، لذا ارسال مکاتب و آیینهای مختلف و متناقض امری ممتنع خواهد بود.قرآن کریم به وحدت ادیان بارها تأکید ورزیده است:
«ان الدین عند الله الاسلام»(آل عمران/19)
«ثم قفیّنا علی آثارهم برسلنا» * (حدید/27) از این روست که کلمه«دین»در قرآن همیشه به صورت مفرد نه جمع به کار رفته است.
اما از لزوم وحدت ادیان، وحدت شرایع لازم نمیآید؛چرا که شرایع یک سری احکام و دستور العملهای عملی و رفتاری است که به حسب مصالح و مقتضیات زمانی و مکانی، قابل تحول در بعد کم و کیف است:
«لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا».(مائده/48)
حققیت و قلمرو نسخ
تا این جا به دو بعد اساسی دین، یعنی امور اعتقادی و عملی(گوهر و پوسته)اشاره کردیم. حالا این سؤال مطرح است که آیا نسخ از ناحیه باری تعالی امکانپذیر است یا نه؟و در صورت (*)شهید مطهری در تفسیر آیه عبارت جالبی دارد که عینا نقل میشود:
«کلمه قفیّنا مصدرش تفقیه و از مادّه قفاست.قفا پشت گردن را میگویند.وقتی که افرادی ردیف و پشت گردن یکدیگر بایستند، مثل یک صف نظامی، چهره هر یک از آنها به پشت گردن دیگری است.کانّه تمام چهره این شخص درپشت گردن دیگری قرار گرفته است.ما در فارسی میگوییم«پشت سر».منتها، سر چیزی است که شامل جلو میشود، شامل عقب هم میشود.ولی وقتی پشت گردن بگوییم، نشان میدهد که یکی جلو است و دیگری واقعا در پشت او قرار گرفته است...قرآن میفرماید ما پیغمبران خود را یک یک پشت سر یکدیگر قرار دادیم.پیغمبری بعد از پیغمبری برای همین رسالت و مأموریت آمد.«ثم قفینا علی آثارهم»متضمن این نکته است که هر پیغمبر بعدی از همان راه رفته است که پیغمبران قبلی رفتهاند.یعنی کسی خیال نکند پیغمبران راههای مختلف دارند، راه یکی بوده، از نوح تا خاتم الانبیاء راه یکی است.اختلافاتی که در شرایع و قوانین هست-که اختلاف در فروع است-به شکلی نیست که راه را دو راه کند».«آثار»جمع اثر است و اثر یعنی جای پا.پیغمبران هر کدام آمدند پا جای پای دیگران گذاشتند.»(آشنایی با قرآن، انتشارات صدرا، ج 6، ص 130-129.)
امکان، آیا در هر بعد دین جاری و ساری است؟ قبل از پاسخ بدان، نخست به تعریف لغوی و اصطلاحی نسخ میپردازیم:
عالمان لغت، نسخ را در لغت به معنای ازاله و ابطال معنا نمودهاند، چنانکه راغب میگوید:
«النسخ ازالة شئ بشئ یتعقبه کنسخ الشمس والظل الشمس و الشیب الشباب.» (1)
و در لسان العرب آمده است:
«النسخ ابطال الشئ و اقامة آخر مقامه.» (2)
اما معنای اصطلاحی نسخ با معنای لغویش متفاوت است.زیرا ازاله و حکم به بطلان در آنچه از خداوند متعال صادر میگردد، امر محالی است و لذا مقصود از نسخ شریعت حضرت موسی توسط شریعت حضرت عیسی مثلا، نه اعلام زوال و عدم حقانیت شریعت پیشین است، بلکه منظور به سر آمدن و اتمام زمان اعتبار و حقانیت آن است.
علامه طباطبائی در این باره میگوید:
«النسخ بان انتهاء امد الحکم و لیس بابطال.» (3)
علیهذا، نسخ به این معنا نه تنها در ناحیه خداوند متعال امر ممکن، بل با ملاحظه جهات مختلف از قبیل اختلاف استعدادها و ظرفیتهای مردم و شرایط زمانی و مکانی برای خداوند حکیم امر مستحسن و در حق بندگان به عنوان لطف تلقی میشود.از این رو، قرآن مجید، آن را تأیید میکند:
«ما ننسخ من آیة او ننسها نأت بخیر منها او مثلها الم تعلم ان الله علی کل شئ قدیر.» (بقره/106)
از حقیقت نسخ روشن شد که قلمرو آن، اختصاص به احکام و حوزه فقهی و شریعت دارد که بعد دوم دین را تشکیل میدهند و مراد از نسخ ادیان گذشته توسط اسلام، نه نسخ اصل و گوهر ادیان یهودیت و مسیحیت و نه حکم به بطلان شرایع آنان است.چرا که شریعت هر دینی در عصر و وعاء خود حق و لازم الاجراست، بلکه مقصود اعلام به سرآمدن و اتمام دوره حقانیت شرایع مزبور با ظهور پیامبر اسلام است.و لذا این تعبیر که نسخ یعنی:نفی و انتفاء و تخطئه حادّ و انکار هر گونه حقانیت و چیدن طور هستی شرایع گذشته» (4) ، تعبیر تأملانگیز و نادرستی است و به نظر میرسد تعبیر کنندگان آن، بین نسخ لغوی و اصطلاحی خلط نمودهاند.
مبانی قرآنی نسخ
یهودیان از منکران و مخالفان سرسخت نسخ در میان اهل کتاب هستند و در تعلیل آن گروهی به عدم امکان آن از ناحیه باریتعالی به خاطر استحاله بدا و ندامت و گروه دیگر، هر چند امکان آن را پذیرفتند، ولکن مدعی وجود نصوصی مبنی بر عدم نسخ شریعت خود شدهاند. *
اما اصل ناسخیت اسلام یک اصل مسلم و غیر قابل جرح در میان عالمان اسلامی است و نگارنده با استقراء ناقصی که به عمل آورد، مخالفی بر آن نیافت.بلکه بعضا نیز بر آن ادعا اجماع شده است (5 که این جا به برخی از موافقان اشاره میشود.از طرفداران نسخ میتوان به محی الدین بن عربی (6) ، ابن نوبخت (7) ، شیخ طوسی (8) ، شیخ طبرسی (9) ، سید مرتضی (10) ، شیخ صدوق (11) ، علامه حلی و فاضل مقداد (12) ، ابن شهر آشوب (13) ، حمصی رازی (14) ، ابن میثم بحرانی (15) ، ابن داود (16) ، شیخ حر عاملی (17) ، و از معاصران، (*)درباره منبع این ادعای یهودیان اختلاف نظر وجود دارد. بعضی ماننده محقق فاضل مقداد(اللوامع الالهیة، ص 236)احتمال میدهند که آن توسط ابن راوندی یهودی در کتب کلامی وضع و مطرح شده است.
علامه شعرانی 18 ، محمد جواد بلاغی 19 ، محمدجواد مغنیه (20) ، رحمة الله هندی (21) ، علامه طباطبایی (22) ، شیخ محمد عبده (23) ، و شهید مطهری (24) و دیگران (25) اشاره کرد.
با طرح مجدد بحث تعدد ادیان و پلورالیزم دینی بعضی از معاصران بر خلاف نظریه پیشین خود که ناسخیت اسلام را اصل مسلم میانگاشتند، مدعیاند که قرآن کریم هیچگونه دلالتی-نه صریح و نه ضمنی-بر نسخ شرایع پیشین نمیکند. * اما ظواهر، بل نص آیات متعدد، ناسخیت اسلام را نشان میدهد.ما در این نوشتار، به تبیین بعضی آیات و روایات میپردازیم.
1-تحریف تورات و انجیل
اگر ابتداء و فرضا دلالت آیات الهی و همچنین ادله دیگر بر اثبات نسخ و انقضای حقانیت شرایع پیشین را نپذیریم و قایل به حقانیت و اعتبار فعلی مسیحیت و یهودیت درمقام ثبوت و نفس الامری شویم، لازمهاش این است که خداوند از یهودیان و مسیحیان و همچنین مسلمانان یک سری دستور العملها و تکالیف شرعی و عملی برای رسیدن به مقامات معنوی و تحقق اصل عبودیت خواسته است و تخلف از آن، گناه و سرکشی محسوب میشود.نکته مهم و ظریف اینجاست که اگر علل و ادلهای مبنی بر تحریف یک آیین الهی و حتی تحریف کتاب دینی و آسمانی آن استوار شد، این جا این سؤال پیش میآید که وظیفه حق جویان و حقپرستان چیست؟آیا با وجود یک آئین خالص و سره الهی، دیگر رواست متدینانی که شریعت آنها تحریف شده و حلال الهی حرام و برعکس شده است، باز بر شریعت محرف خود باقی بمانند؟!آیا این موجب ترک خواستههای الهی نمیشود؟!آیا عقل سلیم حکم نمیراند که برایامتثال اوامر و ترک مخالفت قطعیه مولی، رو به شریعت ناب بیاورند؟!
به نظر نمیرسد کسی در مقام ثبوت و رجوع به شریعت ناب تردید نماید؛و لکن مشکل و محذور (*)آقای بهاء الدین خرمشاهی پیشتر بر این باور بود که: «در این که اسلام ناسخ ادیان پیشین است، جای بحث و تردیدی نیست.»(قرآنپژوهی، ص 542)لکن ایشان در پاسخ خود بر مقاله نگارنده تحت عنوان«قرآن و پلورالیزم»مینویسد:«اگر چه مشهور است که اسلام ناسخ ادیان و شرایع پیشین است، ولی در قرآن نسخ و نفی و انتفاء و تخطئه حادی که منکر هر گونه حقانیت و احتمال نجات و رستگاری اهل کتاب باشد، آشکار نیست.»(مجله بینات، قرآن و الهیات جهانی، شماره 17، ص 171).
و در جای دیگر:«اگر ناقد محترم فقط با استناد به قرآن کریم، این ادعا را به روشنی اثبات فرمایند که قرآن حاکی از آن باشد که با آمدن اسلام، بساط ادیان اهل کتاب برچیده شده و آن ادیان منسوخ و بیاعتبارند، طبعا قاطع بحث و مباحثه ما خواهد بود.»همان، ص 176. عمده در مقام اثبات و تطبیق و تشخیص سره از ناسره است.خوشبختانه تحریف آیین مسیحیت و یهودیت را ادله و علل فراوانی به وضوح روشن میکنند که در این جا به خاطر عدم خروج از موضوع به بعض آیات استشهاد میشود که اکثر مفسران استناد نمودهاند:
1-من الذین هادوا، سمّاعون للکذب، سماعون لقوم آخرین لم یأتوک، یحرّفون الکلم من بعد مواضعه.(مائده/41)
2-من الذین هادوا، یحرفون الکلم عن مواضعه و یقولون سمعنا و عصینا و اسمع غیر مسمع و راعنا لیّا بألسنتهم و طعنا فی الدین.(نساء/46)
3-فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیة یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظّا مما ذکّروا به...و من الذین قالوا انا انصاری أخذنا میثاقهم فنسوا حظا ذکّروا به.(مائده/13 و 14)
4-أفتطمعون ان یؤمنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون.(بقره/75)
5-فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم، ثم یقولون هذا من عندالله لیشتروا به ثمنا قلیلا.(بقره/79)
6-و انّ منهم لفریقا یلوون ألسنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب و یقولون هو من عند الله و ما هو من عند الله و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون.(آل عمران/78)
خداوند متعال در آیات مزبور، سخن صریح از تحریف یهودیان و نصاری کتاب دینی خودشان به میان میآورد و خاطرنشان میسازد که علمای اهل کتاب به خاطر منافع دنیوی، دستنویسهای خود را به عنوان کتاب آسمانی به مردم معرفی میکردند.
مرحوم طبرسی در شأن نزول آیه آخر، از ابن عباس نقل میکند که آیه در حق یهود در نصاری نازل شد که دست به تحریف تورات و انجیل زدند و بعضی چیزها به این دو کتاب افزوده یا حذف نمودند. (26)
7-یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبیّن لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفو عن کثیر. (مائده/15)
در این آیه، سخن از تحریف و خفای بعض آیات اصیل کتاب مقدس است که پیامبر اسلام بعد از قرنها به این تحریف اشاره میکند.
8-فأتوا بالتوراة فاتلوها ان کنتم صادقین. (آل عمران/93)
در این آیه، پیامبر اسلام از یهودیان میخواهد که اگر میتوانند تورات اصیل را بیاورند.بدیهی است، پیش علمای یهود کتابی به نام تورات وجود داشت، اما پیامبر اسلام بدان استناد نمیکند و از آنها تورات خالص را میطلبد.
عدم دلالت قرآن بر تحریف کتاب مقدس
برخی در دلالت آیات فوق بر تحریف تورات و انجیل (زیادی یا نقصان)مناقشه نموده و مدعیاند که از قرآن تحریف تورات و انجیل بر نمیآید.«به اعتقاد ما، در قرآن مطلبی نیست که دلالت کند بر وقوع تحریف اصطلاحی در تورات و انجیل؛یعنی تبدیل متن کتاب یا کم و زیاد کردن آن، بلکه قرآن میگوید:کتب عهدین دستخوش تحریف معنوی شده، آن را به غیر معنای خودش تفسیر کردند.
در اخبار اسلامی و سخنان بزرگان اسلام نیز چیزی که گویای وقوع تغییر و یا تبدیل و تحریف در نص عهدین باشد وجود ندارد، البته دلیلی بر آن هم نداریم.» (27) در پاسخ آن، نکات ذیل درخور تأمل است:
الف)بعض آیات ظاهر در تحریف لفظی و معنوی است و لذا برداشت مسلمانان صدر اسلام مانند ابن عباس-که کلامش پیشتر گذشت-و اکثریت مفسران از تحریف، تحریف مطلق است که این جا به بعضی اشاره میشود.مرحوم طبرسی در تفسیر«یحرفون الکلم عن مواضعه»مینویسد:
«ای یبدّلون کلمات الله و احکامه عن مواضعه.» (28)
فخر رازی در تفسیر«یحرفون الکلم من بعد مواضعه»مینویسد:
«فهی دالة علی انهم جمعوا بین الامرین [التأویل و الحذف]فکانوا یذکرون التأویلات الفاسدة و کانوا یخرجون اللفظ ایضا من الکتاب.» (29) وی درباره عدم استبعاد تحریف از نوع حذف در کتاب مقدس، با وجود اشتهار آن به احتمال تواطی و اتفاق علمای یهود اشاره میکند. (30)
زمخشری نیز در تفسیر خود سخن از تحریف وحی و حذف تورات به میان میآورد:
«(یحرفون الکلم)بیان لقسوة قلوبهم لانه لا قسوة اشدّ من الافتراء علی الله و تغییر وحیه (و نسوا حظا)و ترکوا نصیبا جزیلا و قسطا وافیا (ما ذکروا به)من التوراة.» (31)
رشید محمدرضا نیز تحریف را به مطلق زیادی و نقصان تفسیر کرده است. *
و بالاخره مفسّر معاصر، صاحب تفسیر گرانسنگ المیزان در جاهای متعدد تفسیر، به تحریف انجیل و تورات از نوع حذف و اضافه اشاره کرده و دلالت قرآن بر آن را دلالت واضح و روشن توصیف میکند (32) :
«اما التوراة الموجودة الدائرة بینهم الیوم، فیهما شئ من التوراة الاصلیة النازلة علی موسی و امور حرّفت و غیّرت، امّا بزیادة او نقصان، او تغییر لفظ، او محل، او غیر ذلک.و هذا هو الذی یراه القرآن فی امر التوراة.» (33) برخی از معاصران چنین قرائتی از تحریف کتاب مقدس دارند. (34)
ب)بعضی روایاتی که دلالت بر تحریف کتاب مقدس میکند ظهور آیات فوق را تقویت میکند.مثلا از امام صادق(ع)در این باره روایت شده است که:
«و ترکوا کثیرا من شریعته و حرّفوا کثیرا منها.» (35)
ج)اگر بتوان در دلالت آیات و روایات بر تحریف تورات و انجیل مناقشه کرد، لکن دلیل قطعی بر تحریف، اشکال سندی و مفهومی خود کتاب مقدس است.برخی از محققان و تاریخپژوهان اصل انتساب این دو کتاب به حضرت موسی و عیسی را مورد تردید قرار داده و دستنویس بودن بیشتر بخشهای کتاب مقدس را اثبات کردند.علاوه بر آن اشتمال کتاب مقدس بر انواع تناقضات و نسبتهای ناروا به رسولان الهی، مانند کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خداوند، شرب خمر و عمل غیر اخلاقی و غیره هیچ شبههای را مبنی بر محرّف بودن آن باقی نمیگذارد.
د)نظر دیگر، عدم دلالت قرآن کریم بر تحریف اصل کتاب مقدس را میپذیرد؛اما تورات و انجیل موجود، نه وحی الهی و کتاب آسمانی بلکه کتاب سیره و شرح حال پیامبران و حواری آنان است و لذا قرآن با مسلم انگاشتن فقدان تورات و انجیل اصیل، دلالتی به تحریف این دو نیز نمیکند و آیات تحریف، ناظر به تحریف آیین و تفاسیر نادرست عالمان اهل کتاب است و به اصطلاح اهل میزان، صدق قضیه با انتفاء موضوع است؛یعنی عدم دلالت قرآن بر تحریف، نه به خاطر خالص انگاری بل با توجه به نیستی انگاری است.چنانکه آیه شریفه میفرماید: (*)«هو امالته و تنحیته عنها کان بزیادة بالمرة او یضعوه فی مکان غیر مکانه من الکتاب او المراد بمواضعه معانیه کان یفسروه بغیر ما یدل علیه»(ر.ک:تفسیر المنار، ج5، ص 140) «فأتوا بالتوراة فاتلوها ان کنتم صادقین.»
فخر رازی این نظر را به متکلمان نسبت داده است. (36)
به نظر میرسد این دو نظریه را میتوان چنین جمع کرد:نظریه اول که مدعی دلالت قرآن بر تحریف لفظی(نقصان، زیادت و جا به جایی کلمات) کتاب مقدس است، مقصود کتاب مقدس عصر رسالت و سدههی پیشین آن است(ترجمهها و دستنویسهای جعلی و ناقص.)اما نظریه دوم که مدعی عدم دلالت قرآن بر تحریف و چه بسا ظهور برخی آیات بر عدم تحریف است، مراد اصل تورات و انجیل است که نسخههای اصلی آن در همان ابتداء مسیحیت مفقود شده است.
حاصل آن که هر دو نظریه در این نکته مشترکاند که کتاب مقدس فعلی غیر اصیل و غیر خالص و محرف است.
با توجه به فقدان یا تحریف تورات و انجیل، عقل حکم به تبعیت از آیین خالص و سره اسلام میکند و از پیروان ادیان دیگر میخواهد حداقل از باب ضرورت هم که شده ، سر تسلیم به آستان مقدس اسلام گذارند.
2.پیامبر جهانی
آیاتی بسیار از قرآن مجید تمامی مردم جهان را خطاب قرار داده و از آنان میخواهد که به دین اسلام بگروند و اسلام را به عنوان یک دین و هادی جهانی و پیامبر آن را پیامبر برانگیختهشده، نه به قوم و قشر خاص، بل به سوی همه مردم معرفی و توصیف میکند:
1-قل یا ایها الناس انی رسول اللّه الیکم جمعیا.»(اعراف/158)
2-قل یا ایها الناس انما انا لکم نذیر مبین. (حج/49) 3-و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا. (سبأ/28)
4-ارسلناک للناس رسولا.(نساء/79)
5-ما ارسلناک الا رحمة للعالیمن.(انبیاء/107)
این آیات با صراحت، پیامبر اسلام را پیامبر همه جهانیان ذکر میکند و در این فراخوانی عمومی، شخص و اشخاصی و یا قوم و یا آئینهایی استثناء نشده است و این خطاب، شامل اهل کتاب نیز میشود وگرنه اصل دعوت عمومی و بشیر و نذیر بودن پیامبر با قید اطلاق و عموم مخدوش میشود.
3.قرآن کتاب جهانی
قرآن کریم، همانطوری که پیامبر اسلام را پیامبر جهانی معرفی میکند، خود را نیز کتاب عموم مردم با عناوین و بیانات مختلف نظیر:هادی، بیان، بلاغ، نذیر، بصائر، موعظة، ذکر، نور و بالاخره برهان و حجت الهی توصیف میکند:
1-کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور.(ابراهیم/1)
2-هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین. (آل عمران/138)
3-و اوحی الیّ هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ. (انعام/19)
4-هذا بلاغ للناس.(ابراهیم/52)
5-تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالیمن نذیرا.»(فرقان/1)
6-ان هو الا ذکر للعالمین.»(تکویر/27)و (یوسف/104)و(ص/87)
7-یا ایها الناس قد جاءکم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نورا مبینا.»(نساء/174)
8-ان هو الا ذکری للعالمین.(انعام/90)
دلالت خود آیات بر مدعا یعنی نسخ شرایع پیشین و درخواست پذیرش اسلام و قرآن روشن است؛چرا که اگر گروهی از مردم از این عمومات و اطلاقات مستثنی گردند و یا در پذیرش قرآن و یا بقاء بر کتابهای دینی خود مختار باشند، دیگر اوصاف کمالی قرآن نظیر:هدایت عامه و برهان بودن قرآن به وصف عموم و مطلق تحقق، پیدا نمیکند.دیگر اطلاق نام فرقان-که به معنای فارق و ممیز حق از ناحق است-بر قرآن اختصاص بر موارد خاص خواهد داشت.در حالی که تخصیص و تقیید آیات فوق بر خلاف ظهور بل نص آنهاست و به اصطلاح ظواهر آیات از تخصیص و تقیید ابا میکنند.
4.بشارت به اسلام و اخذ میثاق
خبر ظهور دین اسلام و همچنین نام مبارک حضرت محمد(ص)در تورات و انجیل ذکر شده است.قرآن مجید تصریح میکند که اهل کتاب کاملا به این موضوع آگاهی داشتند و حقانیت اسلام و خود پیغمبر(ص)را مانند فرزندان خود میشناختند، لکن با این حال آن را کتمان کرده، بدین طریق کفر ورزیدند:
1-و اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول اللّه الیکم، مصدقا لما بین یدیّ من التوریة و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد؛فلما جاءهم بالبینات، قالوا هذا سحر مبین.(صف/6)
2-الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوریة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینههم عن المنکر.(اعراف/157)
خوشبختانه با وجود تحریفات بسیار در تورات و انجیل باز بعض آیههای کتاب مقدس بر ظهور اسلام دلالت میکند.
نویسنده«قرآنپژوهی»در این باره مینویسد:
«از تورات آیات 9 تا 12 باب شانزدهم و آیه 20باب هفدهم و آیه 21 باب 21 سفر تکوین و آیه 18 باب 18 و آیات 2 و 12 باب 33 سفر تثنیه، نقش برجستهای در این میان بازی میکنند.و گفتنی است که طبق آیه 21 باب 21سفر تکوین«فاران» مسکن اسماعیل است، و طبق آیات 125 و 127 سوره بقره و 37 سوره ابراهیم او در مکه سکنی داشته است.لذا فاران با مکه انطباق مییابد.» (37)
خداوند به صرف ذکر نام پیامبر در ادیان گذشته بسنده نکرده، بلکه از پیامبران و امتهای پیشین نیز میثاق و پیمان گرفته است که موقع ظهور آن پیامبر به آیین او گرویده و در یاری وی دریغ ننمایند.در ضمن قرآن کریم عهدشکنان را فاسقان نامیده است.
3-واذ اخذ الله میثاق النبیین لما اتیتکم من کتاب و حکمة ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم لتومننّ به و لتنصرنّه قال ءأقررتم و اخذتم علی ذلکم اصری قالوا اقررنا قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین؛فمن تولی بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون.(آل عمران/82-81)
خداوند در این آیه شریفه، از پیامبران خواسته است که در صورت ظهور پیامبر بعدی به او ایمان آورده و در نصرت وی جهد نمایند.دلالت این آیه نیز روشن است؛چرا که در صورت حقانیت ادیان گذشته در عرض هم، اخذ پیمان و درخواست ایمان و نصرت پیامبر بعدی لغو خواهد بود.مضاف بر این که توصیف پیمانشکنان، بر فسق، دلیل بر وجوب اطاعت از پیامبر بعدی میباشد.پیامبر اسلام(ص)در احتجاجات خود با یهودیان به بشارت خود در تورات اشاره فرموده و از آنان میخواهد به همین دلیل به اسلام ایمان بیاورند. (38)
در روایتی از حضرت علی(ع)نیز بر این موضوع تأکید شده است که در مبانی روایی نسخ خواهد آمد.
5.فراخوانی اهل کتاب به اسلام و توبیخ آنان
پیشتر گفتیم که پیامبر اسلام یک پیامبر جهانی و قرآن نیز یک کتاب آسمانی که مخاطبانش عام و همه مردم جهان است و شمول آن بر اهل کتاب، از باب تطبیق عام و مطلق بر افراد خود میباشد.لکن آیات متکثری وجود دارد که اهل کتاب را به خصوص طرف خطاب قرار داده و بعثت پیامبر اسلام و انزال قرآن کریم را نیز شامل حال آنان میکند و از آنان میخواهد که به این آیین مقدس ایمان بیاورند:
1-یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم علی فترة من الرسل ان تقولوا ما جاءنا من بشیر و لانذیر فقد جاءکم بشیر و نذیر و اللّه کل شئ قدیر.(مائده/19)
2-یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفوا عن کثیر قد جاءکم من اللّه نور و کتاب مبین.یهدی به اللّه من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم.(مائده/15)
آیه اول ضمن اشاره به ظهور اسلام بعد از دوره فترت اهل کتاب را انکار اسلام بر حذر میدارد. آیه دوم نیز بعد از خبر دادن به ظهور اسلام، به اهل کتاب تذکار میدهد که راه نجات و خروج از ظلمات به سوی افق نور در سایه قرآن مجید میسور میگردد و صراط مستقیم نیز در آن تجلی پیدا میکند.
3-و امنوا بما انزلت مصدقا لما معکم و لاتکونوا اول کافر به.(بقره/41)
این آیه به صورت صریح اهل کتاب را به پذیرش اسلام فرامیخواند و منکران آن را در عداد کافران قرار میدهد.
4-یا اهل الکتاب لم تکفرون بایات الله و انتم تشهدون.(آل عمران/70)
5-یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون.(آل عمران/71)
دلالت این دو آیه نیز با توبیخ و مذمت اهل کتاب به خاطر کتمان حقانیت اسلام و کفر به آن روشن است.
6.اسلام شرط هدایت اهل کتاب
تا این جا به ذکر بعضی از آیاتی که دلالت بر بشارت پیامبر اسلام و مذمت و نکوهش اهل کتاب میکرد، پرداختیم، حالا به تبیین آیاتی میپردازیم که در آنها هدایت واقعی و تام منوط به پذیرش اسلام از سوی اهل کتاب شده است و رویگردانی از آن، موجب کفر و قهر الهی خواهد شد:
1-و لو اهل الکتاب امنوا و اتقوا لکفّرنا عنهم سیئاتهم و لأدخلناهم جنات النعیم.(مائده/65)
2-فامنوا بالله و رسوله النبی الأمی الذی یؤمن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون.(اعراف/158)
3-و لو امن اهل الکتاب لکان خیرا لهم منهم المؤمنون و اکثرهم الفاسقون.(آل عمران/110)
4-کیف یهدی الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاءهم البینات و الله لایهدی القوم الظالمین.(آل عمران/86)
5-فان امنوا بمثل ما امنتم به فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فی شقاق فسیکفیکم الله و هو السمیع العلیم.(بقره/136)
6-قل للذین اوتو الکتاب و الأمیین ءأسلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا.(آل عمران/20)
آیات اخیر و مخصوصا آیات شرطیه که در آنها شرط هدایت و بخشش گناهان منوط به اقبال به اسلام شده است، صریح و مثبت مدعاست؛چرا که در صورت بقاء حقانیت ادیان پیشین، تمامی این ظواهر و مفاد جملات شرطی لغو و مهمل میشود. با توجه به این نکته که شرط هدایت گرویدن به دین اسلام است، معنا و مفهوم اسلام در آیات ذیل روشن میشود:
1-ان الدین عند الله الاسلام.(آل عمران/19)
2-فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام.(انعام/125).
3-و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل و هو فی الاخرة من الخاسرین.(آل عمران/85)
توضیح این که هر چند حقیقت اسلام تسلیم محض الهی بودن است، و لکن این تسلیم در هر عصری در قالب یک آیین خاصی نمود و تجلی پیدا میکند.مثلا حقیقت تسلیم و اسلام در عصر حضرت موسی پذیرش آیین او و در عصر حضرت عیسی گرویدن به آیین وی و در عصر اسلام، حقیقت تسلیم جز با شریعت حضرت محمد(ص) تحقق پیدا نمیکند.
7.وعده عذاب برای اهل کتاب
گفتیم که بعضی از آیات شرط اهتداء و گام نهادن بر صراط مستقیم را دین مبین اسلام ذکر میکند و اهل کتاب را به خاطر امتناع از پذیرش آن توبیخ و سرزنش میکند.در آیات دیگر، خداوند با منکران اسلام با زبان عذاب و قهر سخن میراند و آنان را با عناوینی چون کافر، ملعون و دور افتاده از رحمت الهی، ظالم و فاسق خطاب میکند:
1-یا ایها الذین اوتوا الکتاب امنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها و نلعنهم کما لعنا اصحاب السبت و کان امر الله مفعولا.(نساء/47)
خداوند در این آیه شریفه برای اهل کتاب یک ضرب الأجل تعیین میکند و از آنان میخواهد که به دین اسلام ایمان بیاورند، پیش از این که صورتها و اصل شما را از بین برده و یا این که شما را لعن کنیم و به عذاب اصحاب سبت(مسخ) گرفتار سازیم.ما در این جا وارد بحث تفسیری آیه و این که مراد از«طمس وجوه»و یا عذاب اصحاب سبت چیست، نمیشویم؛لکن نفس تعیین ضرب الاجل و تهدید اهل کتاب به عذاب، خود دلیل گویا و روشنی بر ضرورت گرویدن به اسلام و انقضای حقانیت تورات و انجیل است.
2-و لمّا جاءهم کتاب من عندالله مصدّق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا فلمّا جاءهم ما عرفوا کفروا به فلعنة الله علی الکافرین(بقره/89)
این آیه شریفه خاطرنشان میسازد که اهل کتاب در شبه جزیره عربستان مدتهای مدیدی انتظار ظهور پیامبر اسلام را میکشیدند و در احتجاجات خود بر کفار و مشرکان مکه و مدینه خبر از تحکیم جبهه خود-با ظهور اسلام و غلبه بر کفار-میدادند؛ و لکن آنان به عللی از گرویدن به اسلام سرباز زدند و بدینگونه خداوند از آنان به کفار یاد میکند و نفرین و لعن خود را شامل حال آنان میگرداند.
3-ان الذین یکفرون بایات الله و یقتلون النبیین بغیر حق و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس، فبشرهم بعذاب الیم.اولئک الذین حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخرة و ما لهم من ناصرین.(آل عمران/22 و 21)
در این آیه شریفه، یکی از علل عذاب و حبط اعمال کفر و انکار نبوت ذکر شده است و چون خداوند در تورات و انجیل وعده ظهور پیامبر اسلام را داده و از اهل کتاب خواسته به آیین او بگروند، لذا کفر به او بر مبنای آیه مزبور، عذاب الیم را در پی خواهد داشت.
8.پیروزی اسلام بر تمامی شرایع
قرآن کریم در آیات ذیل، بعد از وصف دین مبین اسلام به دین حق بشارت از یک غلبه و پیروزی نهایی اسلام در آینده بر تمامی ادیان دیگر میدهد:
1-هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون.(توبه/33)
2هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و کفی بالله شهیدا.(فتح/28)
3-سومین آیه، عین آیه اولی است که بعینه در سوره صف آیه 9، تکرار شده است.
نکته مهم و وجه استدلال بشارت الهی بر غالب آمدن اسلام نه فقط بر سلطه و جور شاهان و امپراطوران است، بلکه قرآن کریم به طور صریح اعلام میکند که روزی فرا میرسد که خداوند اسلام را بر تمامی مکاتب و ادیان دیگر غالب و پیروز میگرداند؛هر چند این موضوع مورد خوشایند مشرکان و کفار واقع نگردد.وجه استدلال بر مدعا روشن است، چرا که در صورت بقاء حقانیت ادیان دیگر در عرض اسلام، جایی برای غلبه یک دین خاص از میان ادیان حق دیگر توسط خداوند وجود نداشت.
4-وعد الله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکننّ لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدّلنهم من بعد خوفهم امنا.(نور/55)
این آیه شریفه، پیروزی نهایی اسلام را با کلمات شفاف و صریح اعلام مینماید، و خاطرنشان میسازد که مخاطبان وعده الهی امت اسلام است(وعد الله الذین امنوا منکم)آیه مزبور همچنین رافع بعض شبهاتی است که از سوی برخی بر استدلال بر سه آیه اولی ایراد شده بود و ما به خاطر خوف از اطناب، خواننده را به موضع دیگر ارجاع میدهیم.
9.اسلام دین مهیمن
خداوند متعال بعد از اشاره به انزال کتب آسمانی، قرآن مجید را«مهیمن»و حاکم بر کتب دیگر وصف میکند.
«و انزلنا الیک الکتاب الحق مصدقا بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه».(مائده/48)
مهیمن در لغت در معانی مختلف مانند:شاهد، حافظ، مراقب، امین، مسلط و حاکم به کار رفته است که با توجه به صدر و ذیل آیه، روشن میشود که مراد این است که قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانی، ضمن تصدیق اصل کتب آسمانی پیشین و اشتمال آنها بر اصول و معارف حقه، یک نوع هیمنت و سلطه و حکومت بر کتب پیشین دارد و میبایست به عنوان آخرین پیام خداوند، حجت و ملاک حق و ناحق تلقی گردد.اگر معنایی غیر از این برای مهیمن حمل و تفسیر کنیم، حمل لفظ بر خلاف معنای ظاهر خود و نیز زاید بودن وصف، لازم میآید؛چرا که پیش از مهیمن عنوان«مصدقا»اصل تصدیق و تأیید ادیان پیشین را میرساند.
این معنی از مهیمن را روایت نبوی تأیید میکند که اشاره خواهد شد. (39)
مبانی روائی نسخ
تا این جا ما به بیش از 40 آیه در دلالت(مطابقی یا التزامی)قرآن بر نسخ شرایع پیشین، اشاراتی داشتیم که هر شخص با انصافی حداقل اصل نسخ را با توجه به مجموع آیات میتواند به قرآن استناد نماید.اینک به بیان برخی از روایات جهت تکمیل بحث میپردازیم:
1.قرآن ناسخ کتب پیشین
پیامبر اسلام(ص)در روایتی به طور صریح از قرآن کریم به عنوان کتاب حاکم و ناسخ یاد میکند:«ان الله عزّ و جلّ جعل کتابی المهیمن علی کتبهم الناسخ لها.» (40)
و در روایت دیگر، خداوند خطاب به یهود میفرماید:«وما لکم یا معشر الیهود و المکذّبین بمحمد و الجاحدین نسخ الشرایع من دون الله سوی الله تعالی من ولی یلی مصالحکم.» (41)
پیامبر اسلام در نامهای خطاب به زید بن جهور حاکم مسیحی به طور صریح سخن از منسوخیت و عدم بقاء حقانیت تمامی ادیان، غیر از اسلام، میگوید و از تمامی دینداران به نحو لزوم میخواهد دین پیشین خود را ترک و مشرف به آیین مقدس اسلام گردند:
«فلیوضعنّ کل دین دان به الناس الا الأسلام فاعلم ذلک.» (42)
2.لزوم تبعیت پیامبران پیشین از اسلام
لازمه انکار نسخ، بقاء ادیان و انجام وظایف دینی هر آئینی مطابق مسلک خود و عدم تبعیت از ادیان دیگر است؛لکن پیامبر اسلام(ص) به این فرضیه خط بطلان کشید و در جریانی که در دست یکی از اصحاب برگهایی از تورات را مشاهده فرمود، (یا بنا به نقل دیگر، صحابه از بعضی مطالب یهودیت تمجید میکرد)با حالت غضبناک فرمود:«به خدا قسم اگر[فرضا]حضرت موسی زنده بود میبایست از آیین من اطاعت میکرد.»
لقد جئتکم بها بیضاء نقیة الله لو کان موسی حیّا ما وسعه الا اتباعی.» (43)
شهید مطهری در شرح حدیث میگوید:
«حدیث عمر به روشنی فریاد میکند که رسول خدا فرموده است با آمدن قرآن و شریعت ختمیه، تورات و انجیل منسوخ است.» (44)
حضرت علی نیز در روایتی به اخذ میثاق از پیامبران پیشین مبنی بر ایمان و یاری پیامبر اسلام چنین اشاره میفرماید:
«انّ الله ما بعث آدم و من بعده، من الأنبیاء الا اخذ علیهم العهد لئن بعث محمد(ص)و هو حیّ لیومننّ به و لینصرنه.» (45)
3.دعوت اهل کتاب به اسلام
پیامبر اسلام با الهام از قرآن مجید اهل کتاب را به پذیرش اسلام و دست کشیدن از آیین خود فرا میخواند و در برههای از زمان که درخت نوپای اسلام به امنیت بیشتر و ترک مخاصمه با قدرتهای خارجی نیاز دارد، دعوت خود را به صورت کتبی و رسمی به سران کشورها از جمله:ایران، روم، و حبشه و رهبران قبایل یهودی و مسیحی ابلاغ میکند.اثبات نسخ از این دعوتها روشن است؛چرا که اگر مسیحیت و یهودیت آیین نسخ نشده و دارای اعتبار و حقانیت فعلی و در عرض اسلام باشند، معنایی ندارد که پیامبر(ص)برای آنان دعوتنامه بفرستد و از آنان بخواهد به آیین وی بگروند.علاوه بر آن، حضرت در نامههای خود به سران یهودی و مسیحی شرط اهتدا و گام نهادن در صراط مستقیم را مشروط به پذیرش اسلام میکند که معنای آن جز نسخ نیست.
پیامبر اسلام(ص)از نجاشی حاکم نصرانی حبشه میخواهد که گام به صراط توحید گذاشته و به شخص آن حضرت و آئینش ایمان بیاورد.
«انی ادعوک الی الله وحده لاشریک له و الموالاة علی طاعته و ان تتبعنی فتؤمن بی و بالذی جائنی فانی رسول الله.» (46)
و در نامهای خطاب به«مقوس»حاکم مسیحی قبط مصر و هرقل پادشاه روم میفرماید:
من تو را به اسلام دعوت میکنم و در صورت عدم پذیرش، مسئول گناه تمامی مردم قبط و روم خواهید بود. (47)
و در نامههای دیگر پیامبر سخن از نسخ ادیان و بشارت آن حضرت در ادیان پیشین-روایات آن پیشتر گذشت-و غلبه و پیروزی نهایی اسلام- روایت آن خواهد آمد-به میان میآورد.
این معنی را-یعنی دعوت اهل کتاب و سایر ملل و نحل به اسلام-روایاتی که درباره ظهور امام عصر(عج)«مهدویت»وارد شده است، با ظهور و دلالت قاطعتری تأیید میکند.برای این که در این روایات، نه تنها سخن از عرضه اسلام به سایر امتها به میان آمده است، بلکه منکران و سرباز زنندگان از این دعوت، اعم از یهودی و مسیحی و غیره تهدید به قتل نیز شدهاند:
«فعرض علیهم الأسلام، فمن اسلم طوعا، امره بالصلوة و الزکاة و ما یؤمر به الملسم و یجب علیه. و من لم یسلم، ضرب عنقه، حتی لا یبقی فی المشارق و المغارب احد الا وحّد الله.» (48)
4.غلبه اسلام بر ادیان دیگر
چهار آیه از ادله قرآنی نسخ، مربوط به غلبه و پیروزی اسلام بر ادیان دیگر میشد که در تفسیر وتبیین آیات مزبور، روایتهایی وارد شده است که غلبه و پیروزی نهایی اسلام را بر ادیان دیگر تأیید میکند.این جا ما به یک روایت قدسی بسنده میکنیم.خداوند متعال در حدیثی خود را ملتزم میکند که اسلام را دین سرآمد و غالب ادیان دیگر نماید و پیروان ادیان دیگر نیز به آن بگروند و یا حداکثر به مسلمانان جزیه و باج پرداخت نمایند:
«حق علیّ ان اظهر دینک علی الادیان، حتی لا یبقی فی شرق الارض و غربها دین الا دینک، او یؤدی الی اهل دینک الجزیة.» (49)
پیامبر اسلام(ص)در نامهای خطاب به حاکم مسیحی یمامه، غلبه دین خویش بر تمامی زمین را چنین پیشگویی میفرماید:
«و اعلم انّ دینی سیظهر الی منتهی الخف و الحاضر.» (50)
تذکار
در پایان بحث، به این نکته ظریف و مهم اشاره میشود که لازمه نسخ، لزوم و وجوب انتخاب دین اسلام به عنوان یگانه صراط مستقیم است.و لکن اگر نور عالم تاب خورشید اسلام بر دلهای برخی مسیحی و غیره نتابید و آنان جاهل نه جاحد به حقانیت اسلام و یا جاهل به حقانیت منحصره اسلام شدند، اینان هر چند از شاهراه هدایت بازماندهاند، اما با این وجود نه تنها انسانهای معذور و دور از عذاباند، بلکه انسانهای دارای حجت و مستمسک در آخرت و در صورت پایبندی به اصول شریعت و موازین فطری و اخلاقی خود جزء متنعمان خوان الهی و از نجات یافتهگان خواهند بود.
پاسخ مفصل و کامل شبهاتی پیرامون تعدد ادیان(پلورالیسم)در حوصله این نوشتار نمیگنجد، و چون نگارنده آن را به تفصیل در مواضع دیگر انجام داده است، به همین اندک بسنده میشود. (51)
یادداشتها
(1)-المفردات فی غریب القرآن، ماده نسخ، ص 490.
(2)-لسان العرب، ابن منظور، ج 3، ماده نسخ، ص 61.
(3)-المیزان، انتشارات اسلامی، ج 19، ص 252.
(4)-مجله بینات، بهاء الدین خرمشاهی، مقاله قرآن و الهیات جهانی، شماره 17، ص 174.
(5)-ر.ک:المستصقی فی علم الاصول، امام محمد غزالی، ج 1، ص 111.
(6)-ر.ک:الفتوحات المکیة، ج 4، ص 107، ج 3، ص 311 و 152.
(7)-ر.ک:الیاقوت فی علم الکلام، با تحقیق علیاکبر ضیائی، کتابخانه آیة الله مرعشی، قم 1413 ه.
(8)-ر.ک:الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص 268، دار الاضواء، بیروت؛و نیز ر.ک:تمهید الاصول، ص 744.
(9)-ر.ک:تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 216، المکتبة العلمیة الاسلامیه، (ذیل آیه 135/بقره)
(10)-ر.ک:شرح جمل العلم و العمل، ص 184؛ونیز: الذخیره، ص 356.
(11)-ر.ک:اعتقادات الصدوق، ص 97؛به نقل از بحار الانوار، ج 11، ص 28.
(12)-ر.ک:ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص 317، و نیز:اللوامع الالهیة، ص 236.
(13)-ر.ک:مناقب آل ابی طالب، مکتبة الحیدریة، ج 1، ص 96، نجف، 1376 ه و نیز:بحار، ج 16، ص 336 و ج 10، ص 414.
(15)-ر.ک:قواعد المرام، ص 133.
(16)-ر.ک:سه ارجوزه، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ص 96.
(17)-ر.ک:الفصول المهمة، ص 160، مطعة الحیدریة، نجف 1378 ق.
(18)-ر.ک:سعادت بشر.و نیز ر.ک:ترمه و شرح فارسی کشف المراد، ص 503.
(19)-ر.ک:الهدی الی دین المصطفی، محمدجواد بلاغی، منشورات المکتبة الحیدریة، ج 1، ص 247 به بعد، نجف، 1385 ه.
(20)-ر.ک:التفسیر الکاشف، ج 1، ص 169، دار العلم بیروت،1968 م.
(21)-ر.ک:اظهار الحق، المطبعة العلمیة، ج 1، ص 196 به بعد، 1350 ه.
(22)-ر.ک:تفسیر المیزان، ج 3، ص 197 و جاهای مختلف.
(23)-ر.ک:تفسیر المنار، ج 2، ص 138(ذیل آیه 182/بقره)، دار المعرفة بیروت.
(24)-ر.ک:مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج 14، ص 289 (کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران)؛و نیز ر.ک:اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 356.
(25)-ر.ک:شریعت در آئینه معرفت، جوادی آملی، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ص 102.
ر.ک:راهنماشناسی، مصباح یزدی، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ص 359.ر.ک:معالم النبوة فی القرآن الکریم، جعفر سبحانی، ص 65.
(26)-ر.ک:تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 464(ذیل آیه 78/ آل عمران).
(27)-مصونیت قرآن از تحریف، محمدهادی معرفت، ص 108، 107، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم.
(28)-مجمع البیان، ج 1، ص 464.(ذیل آیه 78، آل عمران).
(29)-التفسیر الکبیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 10، ص 118.
(30)-همان، ج 8، ص 107.
(31)-التفسیر الکشاف، ج 1، ص 600(ذیل آیه 13/مائده).
(32)-المیزان، ج 3، ص 197 و ج 16، ص 52 و ج 4، ص 364 و ج 3، ص 8.
(33)-همان، ج 5، ص 342.
(34)-ر.ک:اظهار الحق، ج 1، ص 126.نویسنده در تحقیق خود به بیش از صد مورد از تحریف کتاب مقدس استشهاد نموده است.و نیز ر.ک:الهدی الی دین المصطفی، میرزا حسین نوری، فصل الخطاب، ص 35، چاپ سنگی.
ر.ک:اسرائیلیات القرآن، محمدجواد مغنیه، ص 115، دار الجواد، بیروت، 1400 ه.
ر.ک:صحیفه نور، ج 1، ص 122، و ج 2، ص 229.
ر.ک:مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج 2، صص 222 و 31 و 29. ر.ک:راهنماشناسی، ص 280.
ر.ک:شریعت در آئینه معرفت، ص 104، 105، 123 و 318.
(35)-ر.ک:بحار الانوار، ج 11، ص 12.
(36)-ر.ک:تفسیر کبیر، ج 5، ص 26.آیة الله معرفت نیز مینویسد:«البته نسخههای اصلی این کتابها نیز مفقود شده و ترجمههای آن به غیر زبان اصلی اولی باقی مانده است.بنا بر این، تحریف در این ترجمهها روی دادهاند نه در اصل کتابها»(مصونیت قرآن از تحریف، ص 113)
(37)-قرآنپژوهی، مقاله تورات در قرآن و فرهنگ شیعه، صص 811 و 810.
(38)-ر.ک:مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج 1، ص 172. دار المهاجر، بیروت، بیتا، «هل تجدون فی کتابکم انی رسول الله الیکم و الی الناس کافة فان کان کذلک فاتقوا الله و اسلموا.»
(39)-ر.ک:بحار الانوار، ج 9، ص 292، ج 16، ص 329 و نیز ر.ک:المیزان، ج 5، ص 348.
(40)-ر.ک:بحار، همان.
(41)-همان، ج 4، ص 104.
(42)-ر.ک:مکاتیب الرسول، ج 1، ص 165.
(43)-همان، ج 2، ص 99.
(44)-ر.ک:مجموعه آثار، ج 14، ص 289.(کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران)
(45)-نقل از:تفسیر کبیر رازی، ج 2، ص 507.
(46)-مکاتیب الرسول، ج 1، ص 121.
(47)-همان، صص 97 و 105.
(48)-بحار الانوار، ج 52، ص 340، و نیز ر.ک:ج 14، ص 350.
(49)-همان، ج 10، ص 46، ج 16، ص 347.
(50)-مکاتیب الرسول، ج 1، ص 136.
(51)-ر.ک:فصلنامه کتاب نقد، شماره 4، مقاله کافر مسلمان و مسلمان کافر؛کتاب کندکاوی در سویههای پلورالیزم (زیر چاپ)، مجله بینات، شماره 16، مقاله قرآن و پلورالیزم؛مجله وارش شماره 3، مقاله تعدد ادیان در اندیشه مطهری؛و در پلورالیزم درون دینی ر.ک: فصلنامه مفید، شماره 14، مقاله نظریه جدا انگاری امامت از اصول دین.