آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

چگونگی تفسیر قرآن از منظر امام(ع)
علی(ع) درباره اهمیت قرآن و تأکید بر خواندن و اندیشیدن و شنیدن گلبانگ نغمه‏های آسمانی کتاب خدا، سخنان نغز و آموزنده‏ای دارد.اما کلمات ارزشمند آن حضرت(ع)درباره کتاب خدا تنها محدود در زیبایی‏های ظاهری قرآن نمی‏شود؛بلکه این پیشوای بزرگ تفسیر، درباره فهم قرآن و تفسیر کتاب الهی سخنان و نظرات بلندی دارد.در شرایطی که حاکمان روزگار از فهم و تفسیر قرآن منع می‏کردند و از تفسیرهای آگاهانه‏ای که با سلطه حاکمان مسلط در تضاد بود، جلوگیری می‏نمودند، امام علی(ع)بر روی آوردن به قرآن و فهم و تفسیر کتاب خدا تأکید می‏کند و در جهت نمایاندن معارف بلند قرآن و تفسیر راستین آیات الهی، تلاش می‏نماید.علی(ع)در بیانی دقیق به شناسایی و شناساندن محتوای قرآن می‏پردازد و انواع معارف آن را می‏نمایاند و با بیان چگونگی پیوند قرآن و سنت، گویا غیر مستقیم می‏فهماند که فهم استوار قرآن، در گرو آگاهی به این معارف و اطلاع از این دانشهاست. (1) این مطلب در آخرین بخش خطبه اول نهج البلاغه که از فرازمندترین خطب علوی است، به چشم می‏خورد:
«کتاب ربکم:مبینا حلاله وحرامه و فرائضه و فضائله و ناسخه و منسوخه و رخصه و عزائمه و خاصّه و عامّه و عبره و أمثاله و مرسله و محدوده و محکمه و متشابهه، مفسّرا جمله و مبیّنا غوامضه، بین مأخوذ میثاق علمه و موسّع علی العباد فی جمله و بین مثبت فی الکتاب فرضه و معلوم فی السّنة نسخه و واجب فی السّنة أخذه و مرخصّ فی الکتاب ترکه و بین واجب بوقته و زائل فی مستقبله و مباین بین محارمه:من کبیر اوعد علیه نیرانه، أو صغیر أرصد له غفرانه و بین مقبول فی أدناه و موسّع فی أقصاه.
کتاب پروردگار در دسترس شماست.حلال و حرام آن پیداست؛واجب و مستحب آن هویداست.ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزیمت آن معین، خاص و عامش معلوم، پند و مثلهایش مفهوم، مطلق و مقیدش پدیدار، محکم و متشابهش آشکار، مجمل آن تفسیر شده و نامفهومش تعبیر شده، از حکمی که بدانند انجام دادنی است و آنچه ندانند و واگذاردنی است، حکمی است وجوب آن در قرآن معین و نسخ آن در سنّت مبرهن و حکمی که سنّت گوید باید و کتاب رخصت دهد که ترک آن شاید و حکمی که در وقتی خاص بر مکلّف نوشته است و چون وقتش سپری شد تکلیف هشته است و حرامهایی ناهمسان، با کیفرهایی سخت و یا آسان، گناهی بزرگ که کیفرش آتش آن جهان است و گناهی خرد که برای توبه کننده، امید غفران است یا آنچه مقبول، میان دشوار و آسان است. (2)
قرآن کریم کتاب هدایت و مجموعه‏ای از تعالیم الهی در جهت راهبری و هدایت انسان است.قرآن، آیین‏نامه زندگی اجتماعی، سیاسی و فکری مسلمانان است.انسانها برای یافتن راه هدایت و فهم برنامه‏های هدایتی قرآن، نیاز به مفسّرانی آگاه و هوشیار دارند.اینان کسانی هستند که بر معارف و دانشهای قرآنی احاطه کامل دارند و افزون بر آن در کورانهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی درگیرند و بر این جریانات نیز آگاه می‏باشند.
علی بن ابیطالب(ع)قرآن را در کشاکش صحنه سیاست و فرهنگ به تفسیر نشسته و ابعاد آن را برای مردم آشکار نموده است و با تکیه بر آیات وحی، صفهای گوناگون را باز شناسانده است.او با تفسیرهای روشنگرانه خود، در حقیقت به تطبیق دقیق مفاهیم قرآنی بر جریانهای زمان و به دیگر سخن«تأویل»راستین قرآن کریم، پرداخته است.
شیوه آن حضرت در تفسیر، این‏گونه نبود که بدون توجه به جاریهای زمان و رویدادهای حاکم، به تفسیر آیات توحید و معاد بپردازد و با کناره‏گیری از رخدادهای اجتماعی و فرهنگی، قرآن را تفسیر نماید.
علی(ع)در جایگاه مفسّری راستین و رهبری بیدار که باید لحظه به لحظه، امت را راهبری کند و از این که گرفتار حزب شیطان شوند، هشدار دهد، به چهره‏نمایی از منافقان می‏پردازد و در قالب جملات بس گویا و روشن، خلق و خو و سلوک فردی و اجتماعی آنها را می‏نمایاند و در آخر، این آیت الهی را تلاوت می‏کند. (3)
«اولئک حزب الشیطان، الا إنّ حزب الشیطان هم الخاسرون»(مجادله/19)آنان حزب شیطانند، بدانید که حزب شیطان زیانکارند.
دانشهای مورد نیاز در تفسیر قرآن
مفسر برای تفسیر قرآن به دانشهای زیادی نیازمند است که در بحثهای مربوط به مقدمات تفسیر بدانها پرداخته می‏شود.علی(ع)به عنوان پیشوای مفسران در این زمینه سرآمد همگان بود و بر این دانشها احاطه کامل داشت.اینک به اختصار درباره این مطلب سخن می‏گوئیم.
آشنایی با لغت:شناخت معانی دقیق واژه‏های قرآن و دریافت واژه‏های دشوار و تشخیص معنایی واژه‏ها، تنها با آشنایی دقیق به لغت امکان‏پذیر است.از مجاهد نقل کرده‏اند:«لا یحلّ لاحد یؤمن باللّه و الیوم الاخر أن یتکلم فی کتاب اللّه إذا لم یکن عالما بلغات العرب» (4) شایسته نیست کسی که به خدا و آخرت ایمان دارد درباره قرآن سخن گوید در حالی که به لغات عرب آگاهی ندارد.
قرآن کریم که به تعبیر خود«مبین»(شعرا/195) است و«غیر ذی عوج»(زمر/28)قطعا سره‏ترین و ناب‏ترین کلمات را به کار برده است.از این رو، برای دست‏یابی به فهم و تفسیر قرآن، شناخت نسبت به لغات و واژه‏های قرآن و معانی آنها، آگاهی کامل داشته است و با تکیه بر این دانش به تفسیر و تبیین آیات قرآن می‏پردازد.
دانشهای بلاغی:شامل علم معانی، بیان و بدیع. معانی، دانشی است که به وسیله آن ویژگیهای ترکیب کلام از جهت افاده معنا شناخته می‏شود. بیان، علمی است که خصوصیات کلام را از جهت وجود اختلاف بین آن نشان می‏دهد و به وسیله علم بدیع، وجوه زیباسازی کلام شناخته می‏شود. این سه دانش از دانشهای اساسی است که مفسر در تفسیر قرآن بدانها نیاز دارد.زیرا مفسر باید آنچه را با جنبه‏های اعجاز قرآن هماهنگی دارد، رعایت نماید و این امر جز با شناخت این سه علم عملی نمی‏باشد. (5)
قرآن کتابی است که در اوج اعجاز بیانی و در نهایت فصاحت و بلاغت نازل شده است و یک مفسّر قرآن برای درک جنبه‏های بلاغی آن، باید آگاهی بر دانشهای بلاغی داشته باشد و کلام فصیح را از غیر فصیح باز شناسد.علی(ع)به عنوان پیشوای فصیحان و بلیغان، در اوج فصاحت وبلاغت سخن گوید و از بلاغتی بی‏نظیر در کلام بهره‏مند می‏باشد.ابن ابی الحدید در آغاز شرح نهج البلاغه، به این مطلب اشاره نموده است و علی بن ابیطالب(ع)را در فصاحت و کلام برجسته‏ترین افراد، امام الفصحاء و سید البلغاء معرفی می‏کند. اعتراف دانش‏پژوهان و سخن سرایان تاریخ به فصاحت و بلاغت کلمات، خطبه‏ها و سخنان نغز آن حضرت(ع)بیش از آن است که در این مقال بگنجد.
آگاهی بر شأن نزولها:قرآن در طی 23 سال بر پیامبر(ص)نازل گشته است و نزول بسیاری از آیات بر اساس واقعه‏ها و حادثه‏های مختلف بوده است.بی‏گمان شناخت شأن نزول آیات، فهم معانی قرآن را آسان‏تر می‏سازد.علاوه بر آن، یک مفسّر برای تبیین و تفسیر قرآن نیاز به شناخت سبب نزول آیات دارد.
بی‏گمان علی(ع)آگاه‏ترین فرد در زمینه اسباب نزول آیات بوده و خود، شاهد بسیاری از ماجراها و رویدادهای مربوط به نزول آیات قرآن بوده است.
آگاهی از تاریخ محیط نزول قرآن:در نگاه ابتدایی شاید چنین به نظر می‏رسد که این عنوان با آنچه ذیل عنوان قبلی(شأن نزول)آوردیم یکی باشد. امام اندکی تأمل نشان خواهد داد که چنین نیست. قرآن نازل شده است تا از یک سو بنیادها و پایه‏های غلط را فرو ریزد و از سویی دیگر، طرحی نو دراندازد و بنایی استوار بر آن ویرانه‏ها بنا کند. بدین‏سان، برای یافتن اهمیت بنای نوین و ارزیابی منش خود و اجتماع، شناخت تاریخ محیط نزول و آگاهی بر فضای فرهنگی و اجتماعی نزول قرآن بسیار اهمیت دارد.بسیاری از آیات قرآن به گونه‏ای گذرا حقایقی را بیان نموده‏اند که در ارتباط با موضوعی است که در آن دیار می‏گذشته است و جز با توجه دقیق بدانها نمی‏شود ابعاد ماجرا را دریافت و به تفسیر آن پرداخت.
از نکات قابل توجّه در تفسیرهای علی(ع)این است که حضرت با تکیه بر فضای فرهنگی و اجتماعی نزول قرآن کریم و با اشاره بر معیارها و ارزشهای حاکم بر زندگانی جاهلیان، به تفسیر آیات الهی می‏پردازد و نشان می‏دهد که قرآن کریم واقع نگرانه، بنیادهای جهل‏آلود ناشایسته با شخصیت انسان را درهم کوبیده و بر ویرانه‏های آن، بنای رفیع ارزشهای والای الهی را بنیان نهاده است.و اینک به یک نمونه اشاره می‏شود. (6)
قرآن کریم در جهت نمایاندن بخشی از خلق و خوی جاهلیان و نشان‏دادن معیارها و ارزشهای حاکم بر آنها، با تعبیری کوتاه ولی کوبنده و تنبه آفرین، خطاب بدانها می‏فرماید: «الهیم التکاثر، حتّی زرتم المقابر، کلا سوف تعلمون...»
مفسّران در تفسیر آیه دو گونه سخن آورده‏اند: 1-فزون‏خواهی در مال و تمتّعات دنیوی شما را از خدا دور گردانید و این دلبستگی با شما بود، تا مرگ فرا رسید و به زیارت گورها رفتید.
2-فزونخواهی و بزرگ‏نمایی نیای و تبار برای نشان دادن قدرت و اعتبار، شما را به شمارش واداشت و این شمارش قبیله و تیره تا بدانجا بود که به دیدار گورها رفتید و برای اثبات افزونی قبایل خود، گورهای نیاکان خود را نیز شمردید. اما افزون بر این مطلب، آنچه را که می‏توان دقیق‏تر یافت، این است که این آیه نشانگر تفاخر در اجتماع آن روز است.قدرت و پول، معیار برتری و ارزش قبیله‏ها شمرده می‏شد و موجب تفاخر بر یکدیگر می‏گردید.آیه شریفه نیز به این معنا اشاره دارد که این تفاخرها به حدی می‏رسید که آنها به شمارش قبرها نیز دست می‏یازیدند و یا در به دست آوردن اموال، به حدی فزون خواهی می‏کردند تا این که به گورها رسیدند و مردند. علی(ع)گویا آیات آغازین این سوره را اشاره به این واقعیت می‏داند و محتوای آیات را در ارتباط با این بخش از فرهنگ جاهلی می‏انگارد.او در خطبه‏ای شگرف پس از قرائت این دو آیه می‏فرماید:
«یا له مراما ما أبعده و زورا ما أغفله و خطرا ما أفظعه لقد استخلوا منهم أیّ مدّکر و تناوشوهم من مکان بعید افبمصارع آبائهم یفخرون؟أم بعدید الهلکی یتکاثرون؟یرتجعون منهم أجسادا خوت، و حرکات سکنت.و لان یکونوا عیرا أحقّ من أن یکونوا مفتخرا و لان یهبطوا بهم جناب ذلّة أحجی من أن یقوموا بهم مقام عزّة لقد نظروا الیهم بأبصار العشوة، و ضربوا منهم فی غمزة جهالة. و لو استنطقوا عنهم عرضات تلک الدّیار الخاویة والرّجوع الخالیة لقالت ذهبوا فی الارض ضلاّلا و ذهبتم فی أعقابهم جهّالا.تطاؤن فی هامهم و تستنبتون فی أجسادهم و ترتعون فیما لفظوا و تسکنون فیما خرّبوا و انّما الایّام بینکم و بینهم بواک و نوائح علیکم...
وه که چه مقصد بسیار دور و چه زیارت کنندگان بیخبر-و در خواب غرور-و چه کاری دشوار و مرگبار.پنداشتند که جای مردگان تهی است، حالی که سخت یازیدند-و به آنان نازیدند-آیا بدانجا می‏نازند که پدرانشان خفته‏اند، یا به کسان بسیاری که در کام مرگ فرو رفته‏اند؟خواهند کالبدهای خفته بیدار شود و جنبش‏های آسوده در کار.حال که مایه پند باشند بهتر است تا وسیله بزرگواری و در آستانه خواری‏شان فرود آرند خردمندانه‏تر، تا نشاندن در سریر بزرگواری.با دیده تار بدانها نگریستند و نابخردانه نگریستند که چیستند و اگر از فراخنای خانه‏های ویران و سرزمین‏های تهی از باشندگان می‏پرسیدند، می‏گفتند:آنان به زمین در شدند گمراه و شما که به جای آنانید، مردمی هستید ناآگاه سرهاشان را به پا می‏سپرید و بر روی پیکرهاشان می‏کارید و در آنچه به دور افکنده‏اند می‏چرید و در خانه‏ها که ویران کردند درید و روزگاری که میان آنان و شماست، بر شما در گریه و عزاست و...»
خطبه‏ای بس شکننده و کوبنده است و تصویر و تفسیر علی(ع)از فرهنگ حاکم بر جاهلیت، در اوج بلاغت و فصاحت و بسیار تنبه آفرین است. ابن ابی الحدید در شرح این خطبه می‏گوید:
«سوگند یاد می‏کنم که از پنجاه سال تا کنون بیش از هزار بار این خطبه را خوانده‏ام و هر گاه خواندم، قلبم تپید، اعضای بدنم لزرید و ترس و لرزش وجودم را فراگرفت و از آن پند گرفتم. هر گاه در آن تأمل کردم، مردگان از خویشان و نزدیکان و دوستانم را به یاد آوردم و یقین کردم آن کس را که حضرت(ع)وصف می‏کند، من هستم. واعظان و فصیحان، از این گونه سخنان بسیار گفته‏اند و من بر این سخنان، فراوان دست یافته‏ام، اما هرگز تأثیر کلام امام(ع)را بر دل من نداشته‏اند.» (8)
مصادر تفسیر علی بن ابیطالب(ع)
1)قرآن کریم، با دقت در روایات تفسیری منقول از حضرت علی(ع)به خوبی روشن می شود که امام(ع)در تفسیر آیات الهی، قبل از هر چیز با مراجعه به خود قرآن و قرار دادن آیات در کنار یکدیگر به توضیح و تبیین آنها می‏پردازد و بدین ترتیب، شیوه‏ای استوار به نام تفسیر قرآن به قرآن را در پیش می‏گیرد.
تفسیر قرآن به قرآن
قرآن مشتمل بر ایجاز و اطناب، مجمل و مبین، مطلق و مقید و عام و خاص است و اولین مرحله برای تفسیر و تبیین قرآن، ارجاع متشابه به محکم، مجمل به مبیّن، عام و خاص و مطلق به مقید می‏باشد.تفسیر قرآن به قرآن نخستین روش تفسیری است که ظهور یافته؛زیرا خداوند قبل از هر کس دیگر، آیات قرآن را به وسیله دیگر آیات تبیین نموده است.اگر آیه‏ای در یک جای قرآن به صورت موجز و مختصر بیان گردیده، خداوند در جای دیگر به تفسیر و توضیح آن پرداخته است. اگر آیه‏ای به صورت مطلق آمده است، در جای دیگر مقید شده و همین‏طور است عام و خاص قرآن. (9)
آنچه ازمطالعه در حالات پیامبر(ص)و ائمه‏ اهل بیت(ع)استفاده می‏شود، این است که روش آن بزرگواران همواره چنین بوده است که در تفسیر و تعلیم آیات، به خود قرآن استشهاد می‏کردند.پیامبر اسلام(ص)فرمودند:هنگامی که فتنه‏ها مانند پاره‏های شب ظلمانی از هر طرف شما را احاطه می‏کند، دست به دامن قرآن بزنید؛ زیرا قرآن شفاعت کننده‏ای است که شفاعتش پذیرفته می‏شود و شکایت کننده‏ای است که شکایتش مورد قبول قرار می‏گیرد.کسی که آن را راهنمای خود قرار دهد، او را به بهشت رهنمون می‏شود و کسی که آن را پشت سر اندازد او را به دوزخ می‏راند.قرآن تبیان و تفصیل برای خود و همه چیز است. (10)
همان‏طور که پیشتر اشاره شده، روش گردآوری آیات مربوط به یک موضوع و تفسیر آنها بوسیله دیگر آیات-که بعدها نام تفسیر قرآن به قرآن بر آن نهادند-در عصر نزول قرآن رایج بوده است و پیامبر(ص)از این روش در تفسیر قرآن استفاده می‏کرده‏اند و هنگامی که سؤالاتی درباره قرآن از ایشان می‏شده است، با تکیه به این روش، به تفسیر می‏پرداخته‏اند.
بنا بر این، می‏توان گفت پیشوایان دین، خود معلم و آموزنده شیوه تفسیر قرآن به قرآن بوده‏اند و از این روش در تفسیر قرآن بهره می‏جستند. امام علی بن ابیطالب(ع)نیز همان گونه که ذکر شد، در تفسیر و تبیین آیات، از دیگر آیات قرآن کمک می‏گرفتند و در پاسخ به سؤالات و ابهامات مراجعین درباره یک موضوع، آیات را کنار هم قرار می‏دادند تا حکم درست را ارائه نمایند.
علی(ع)در یکی از خطبه‏های نهج‏البلاغه، قرآن را این گونه توصیف می‏کند:
و«کتاب اللّه تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ینطق بعضه بعض و یشهد بعض علی بعض و لا یختلف فی الله و لا یخالف بصاحبه عن اللّه، کتاب خدا که بدان راه حق را می‏بینید و بدان از حق سخن می‏گویید و بدان حق را می‏شنوید. بعض آن بعض دیگر را تفسیر کند و پاره‏ای بر پاره دیگر گواهی دهد.همه آیه‏هایش، خدا را یکسان شناساند و آن را که همراهش شد، از خدا برنگرداند.» (11)
علی(ع)با این بیان ارزشمند، چگونگی تفسیرپذیری قرآن کریم را می‏نمایاند و راه بهره‏گیری از آیات الهی را می‏آموزد.از نگاه آن بزرگوار، قرآن کریم یکسر چونان کلامی واحد و سخنی همگون است که برای دریافت محتوای یک آیه، باید به آیات دیگر مراجعه کرد و در فضای معنایی حاکم بر آیات همگون، به مفاهیم آنها دست یافت. بدین سان، علی(ع)شیوه تفسیری ارزشمند قرآن به قرآن را می‏نمایاند و چونان مشعلی فروزان برای بهره‏گیری از انوار کتاب الهی، در مقابل دیده‏ها قرار می‏دهد. (12)
سنت پیامبر(ص)
دومین منبع مهم تفسیر علی بن ابیطالب(ع)، سنت پیامبر می‏باشد.مراد از سنت، همان گفتار (قول)و کردار(فعل)معصوم است.علی(ع)در تفسیر و تبیین قرآن، پاسخ به سؤالات و رفع ابهامات و حل معضلات مراجعین، از تعلیمات پیامبر(ص)بهره زیادی می‏جست و به قول و فعل پیامبر استناد می‏نمود.در کتب حدیث و تفسیر، نام علی(ع)به عنوان صحابی‏ای که روایات زیادی از پیامبر نقل کرده است، به چشم می‏خورد.
یکی از جهات کثرت نقل صحابی، طول مصاحبت با پیامبر(ص)است که قهرا مستلزم استماع احادیث بیشتری از آن جهت می‏باشد. دیگر، کثرت ارتباط و آمیزش با پیامبر(ص)است که این دو در علی بن ابیطالب(ع)بیش از همه صحابه بوده است؛زیرا وی«اول من آمن»یعنی اولین کسی است که اسلام آورده و به واسطه انتساب و مواصلت با پیامبر خدا(ص)بیش از بقیه، محضر شریفش را درک نموده است. (13)
حضرت علی(ع)به دلیل همین ارتباطها و همنشینی‏های فراوان با رسول خدا(ص)، بیشتری بهره‏های معنوی را برده و روایات فراوانی از آن حضرت(ص)شنیده و نقل کرده است.لذا وی در فهم و تبیین آیات قرآن، جایگاه منحصر به فردی پیدا کرده است.اینک به منظور نمایاندن پیوستگی امام(ع)با مراد و مربّی خود و تأثیرات آن حضرت بر روی شخصیت علی(ع)و دانش و فهم قرآنی او، به ابعاد این مسأله می‏پردازیم:
علی(ع)در آغوش پیامبر(ص)
مولود کعبه، در دوره حساس شکل‏گیری شخصیت خود، در خانه حضرت محمد(ص)و تحت تعلیم و تربیت حضرتش به سر می‏برد.مورّخان اسلامی می‏نویسند:در سال قحطی بزرگ مکه، پیامبر(ص) برای کم شدن فشار مالی بر ابو طالب، علی(ع) را به خانه خود برد و تا زمان بعثت پیامبر(ص)، او در محضر فرستاده خدا و در خانه او زندگی می‏کرد و تحت نظارت و تربیت مستقیم پیامبر(ص)به سر می‏برد.علی(ع)در توصیف این مرحله از زندگی خود، این‏گونه سخن می‏راند:
«و قد علمتم موضعی من رسول اللّه(ص) بالقرابة القریبة والمنزلة الخصیصة.وضعنی فی حجره و أنا ولد یضمنی الی صدره و یکفنی فی فراشه و یمسّنی جسده و یشمّنی عرفه.و کان یمضغ الشی‏ء ثمّ یلقمنیه.و ما وجد لی کذبة فی قول و لا خطلة فی فعل.و لقد قرن اللّه به-صلّی الله علیه و آله-من لدن أن کان فطیما أعظم ملک من ملائکته؛یسلک به طریق المکارم و محاسن أخلاق العالم لیله و نهاره.و لقد کنت أتّبعه اتباع الفصیل أثر أمّه یرفع لی فی کلّ یوم من أخلاقه علما و یأمرنی بالاقتداء به.
شما می‏دانید مرا نزد رسول خدا(ص)چه رتبت است و خویشاوندیم با او در چه نسبت است. آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود می‏نهاد و بر سینه خویشم جای می‏داد و مرا در بستر خود می‏خوابانید.چنانکه تن را به تن خویش می‏سود و بوی خوش خود را به من می‏بویانید و گاه بود که چیزی را می‏جوید، سپس آن را به من می‏خورانید.از من دروغی در گفتار ندید و خطایی در کردار نشنید.هنگامی که از شیر گرفته شد، خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا راههای بزرگواری را پیمود و خویهای نیکوی جهان را فراهم نمود و من در پی او بودم-در سفر و حضر-چنانکه شتر بچه در پی مادر.هر روز برای من از اخلاق خود نشانه‏ای بر پا می‏داشت و مرا به پیروی آن می‏گماشت. (14)
هم او در جای دیگر می‏فرماید:«من هر روز یک نوبت و هر شب نیز یک نوبت نزد پیامبر(ص) می‏رفتم.ایشان با من خلوت می‏کرد و در هر موضعی با او بودم.اصحاب پیامبر(ص)می‏دانند که حضرتش با هیچکس جز من چنین رفتار نمی‏کرد.بسیاری از مواقع در خانه خود بودم که پیامبر(ص)نزدم می‏آمد و این همنشینی بیشتر در خانه من انجام می‏شد.در برخی از مجالس هنگامی که من بر آن حضرت(ص)وارد می‏شدم. زنان خود را بیرون می‏کرد و با من تنهایی به بحث می‏نشست و هنگامی که به منزل من می‏آمد تا به تنهایی با من سخن گوید، فاطمه و هیچیک از پسرانم را بیرون نمی‏کرد.» (15)
آری به گواه تاریخ، پیامبر(ص)علی(ع)را بسیار دوست می‏داشت و از اوان کودکی مهد او را نزدیک فراش خود می‏نهاد، در وقت خواب آن را می‏جنباند و شیر و شربت در حلقش می‏ریخت.او را نوازش می‏فرمود و بر سینه و دوش خود می‏نشاند و در کوچه‏ها و کوههای مکه و وادیهای آن می‏گرداند. (16) علی(ع)نزدیک‏ترین فرد به پیامبر(ص) بود و پیامبر(ص)با او نجواها و گفت و شنودهای طولانی داشت. (17) حضرت در خلوتهای خود با علی(ع)رازها و سخنانی داشت که کسی از آنها آگاه نبود.امام(ع)همواره در خانه و مسجد با پیامبر(ص)بود و به عنوان کاتب وحی، آیات الهی را به خط خود می‏نگاشت.آنگاه که در شبانگاهان، فرشته وحی بر پیامبر(ص)نازل می‏شد و آیات الهی را فرو می‏فرستاد.رسول خدا(ص)پیش از دمیدن صبح، علی(ع)را از آن آگاه می‏نمود و اگر در روز بر او وحی فرود می‏آمد، قبل از رسیدن شب، پسر عم خود را از آیات الهی باخبر می‏ساخت. (18)
آری علی(ع)از دوران کودکی در آغوش پیامبر(ص)و در خانه او، در سفر و حضر در همه جا همراه و مصاحب پیامبر(ص) بود و حتی بر بالین بیماری پیامبر(ص)و در لحظه مرگ در کنار آن حضرت(ع)بود و بدین سان علی(ع)از اوان زندگی، جان و دل را با تعالیم و کلمات پیامبر(ص) شستشو می داد.
علی (ع) در غار حرا
پیامبر اسلام(ص)قبل از رسالت، سالی یک ماه در غار حرا به عبادت و راز و نیاز با خداوند می‏پرداخت.پیامبر(ص) با عنایت شدیدی که نسبت به علی(ع)داشت، او را همراه خود به غار حرا می‏برد.آنگاه که فرشته وحی برای نخستین بار در حرا بر پیامبر(ص)نازل شد و او را به مقام نبوت مبعوث گردانید، علی(ع)در کنار آن حضرت(ص)بود.امام(ع)در خطبه قاصعه، در این باره این گونه می‏فرماید:
«هر سال پیامبر(ص)در حرا خلوت می‏گزید، من او را می‏دیدم و جز من کسی وی را نمی‏دید. آن هنگام جز خانه‏ای که رسول خدا(ص)و خدیجه در آن بود، در هیچ خانه‏ای مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آنان بودم.روشنایی وحی و پیامبری را می‏دیدم و بوی نبوت را می‏شنودم من آوای شیطان را شنیدم.گفتم:ای فرستاده خدا این آوا چیست؟گفت:این شیطان است که از آن که او را نپرستند، نومید و نگران است.همانا تو می‏شنوی آنچه را من می‏شنوم و می‏بینی آنچه را من می‏بینم.جز این که تو پیامبر نیستی و وزیری و بر راه خیر می‏روی و مؤمنان را امیری.» (19)
در روایت دیگری نیز آمده است که این پیشوای راستین، در هنگام نزول آیات الهی، نور وحی را می‏دید و صدای فرشته وحی را می‏شنید. (20)
برترین مربی و شایسته‏ترین شاگرد
پیشوای متقین علی(ع)در محضر رسول خدا(ص) برترین معلم و مربّی جهان، بیشترین تعلیمها را فرا گرفت و با واسطه پیامبر(ص)از سرچشمه علم الهی بهره می‏برد.امام صادق(ع)در این باره می‏فرماید:
«إن اللّه علّم رسوله الحلال و الحرام و التنزیل و التأویل، فعلّم رسول الله علمه کلّه علیا.» (21)
خداوند حلال و حرام و تنزیل و تأویل را به فرستاده خود آموخت و او نیز دانش آن را تماما به علی تعلیم داد.همین امام معصوم در جای دیگر می‏فرماید: «پیامبر اکرم(ص)به علی(ع)هزار باب از علم آموخت که از هر بابی، هزار باب دیگر می‏گشود.» (22)
بدین ترتیب، تمام دانش و اطلاعات از جانب خداوند به رسول خود القا شده و آن حضرت نیز آنها را به علی(ع)و یکایک ائمه تعلیم نموده است تا همه از علم الهی بهره برند.بنا بر این، منشأ دانش بی‏انتهای علی(ع)تعلیمات الهی و سخنان رسول خدا(ص)بوده است.وقتی معلم و مربی، کامل‏ترین انسان و در اوج عرفان و یقین و دانش جای دارد و شاگرد نیز در کمال فطانت و قدرت فراگیری و معنویت، باید این شاگرد برجسته به بلندای قله کمال دست یازد و به بالاترین مدارج دانش دین و کتاب الهی صعود نماید.
همان‏گونه که اشاره شد، در سایه مصاحبت همیشگی علی(ع)با پیامبر(ص)و توجه خاص رسول خدا(ص)به پسر عمّ و داماد خود، وی به جایگاه ویژه‏ای از کمال و دانش دست یافت.
حضرت علی(ع)را در محضر رسول الله(ص) جایگاهی ویژه بود.امام(ع)را با پیامبر(ص) خلوتهایی بود که هیچکس از آنچه در آنها می‏گذشت آگاه نبود.علی(ع)از معانی قرآن و کلام رسول الله(ص)فراوان سؤال می‏کرد و هر گاه نمی‏پرسید، پیامبر(ص)در تعلیم و تربیت وی لب به سخن می‏گشود و هیچکس از صحابیان این جایگاه را در منظر رسول الله(ص) نداشت. (23)
کلامی بلند از زبان این پیشوای راستین در این باره نقل شده است:
«کنت اذا سألت رسول اللّه انبأنی و اذا سکتّ ابتدأنی» (24) هنگامی که از پیامبر(ص) سؤال می‏کردم، پاسخم را می‏داد و چون پرسشم تمام می‏شد و ساکت می‏شدم، ایشان شروع به سخن‏گفتن می‏فرمود.در برخی مجالس چون بر آن حضرت(ص)وارد می‏شدم، با من به تنهایی به بحث و گفتگو می‏نشست. (25) افزون بر این، روایات فراوانی وجود دارد و در آنها از قول علی(ع)نقل شده است که:نهانی رسول الله(ص)فلان...»أمرنی رسول الله(ص)فلان...و یا روایاتی که با عبارت «فیما أوصی به رسول الله(ص)علیا»وارد شده است، همگی بیانگر آن است که پیامبر(ص) رهنمودها و توصیه‏های مختلفی در مسائل دین و دنیا به امام(ع)داشته است.
در موارد زیادی علی(ع)از سنت پیامبر(ص)و چگونگی برخورد او با مسائل مختلف سخن می‏گوید و یا در سخنان خود به قول و فعل پیامبر(ص)استناد می‏کند که همه اینها بیانگر ارتباط و پیوستگی علی(ع)با مربی و مراد خود و تعلیمات هدایتگر این معلم آسمانی به امام(ع) است.این امر، موجب شده است، علی(ع)در زمینه دانش دینی و قرآنی به جایگاه ویژه‏ای دست یابد و پس از رحلت رسول الله(ص)در پاسخ به مردم و تبیین آیات قرآنی از این گنجینه دانش به خوبی استفاده نماید.
امام(ع)در تمام مسائل، از مسائل دینی و عبادی گرفته تا امور زندگی دنیوی از تعلیمات، اقوال و افعال معلم و مربی خود بهره می‏گیرد و همان‏گونه عمل می‏نماید.
به عنوان نمونه امام(ع)هنگامی که لباس نو می‏خرد و می‏پوشد؛این‏گونه دعا می‏خواند که «الحمداللّه الّذی رزقنی من الرّیاش ما أتجمل به فی الناس و اواری به عورتی.»سپاس خدای را که به من پوشش و لباس عطا فرمود تا بدان وسیله در میان مردم آراسته گردم و خود را بپوشانم و پس از آن می‏فرماید:«هکذا سمعت رسول الله(ص)یقول»از رسول خدا(ص)شنیدم که‏ چنین می‏فرمود. (26) امام(ع)در وضو گرفتن به کیفیت وضوی پیامبر تأسّی می‏نمود و بسان رسول خدا(ص)وضو می‏گرفت و می‏فرمود:«هذا وضوء رسول الله، من سره أن ینظر الی وضوء النّبی فلینظر الی هذا.»این طریق وضو ساختن رسول خدا(ص)است، هر کس او را خوش آید که وضوی پیامبر(ص)را ببیند، به وضو گرفتن من درنگرد. (27)
داماد و پسر عم رسول خدا(ص)، حتی در نوشیدن و آداب آن، لباس پوشیدن و زینت کردن، کیفیت دعا کردن، شب‏زنده‏داری و عبادت، صدقه دادن و مجالست و همنشینی با دیگران، تعالیم و دستورات صریحی از پیامبر(ص)داشت و سیره نبوی را در این امور برای دیگر اصحاب توضیح می‏داد. (28) بر طبق گواهی اخبار و روایات شیعه و سنّی، پیامبر اسلام(ص)به گونه‏ای منظم احادیثی را بر علی(ع)املا می‏کرده است و او نیز آنها را به طور دقیق یادداشت می‏کرده و همه حقایق، به ویژه تفسیر قرآن را، از زبان پیامبر(ص) می‏نگاشته است و همه این احادیث را به صورت مکتوب-حتی پس از رحلت پیامبر(ص)-همیشه به همراه داشته است.صحیفه جامعه علی بن ابیطالب(ع)به عنوان نخستین مجموعه تألیف یافته در تاریخ اسلام، نمونه‏ای از این تلاش می‏باشد.
اینک به شواهد روایی اشاره می‏شود که در آنها حضرت(ع)برای راهنمایی دیگران، از وصایا و سخنان رسول خدا(ص)یاری می‏گیرد و پاسخ آنها را به نیکی می‏دهد:
در مقامی امام(ع)می‏فرماید:سوگند به خداوند که محمد(ص)را به حق مبعوث نمود، پاسخ هر سؤال و درمان هر گرفتاری و مشکلی در قرآن وجود دارد و من نیز بدانها آگاهی دارم.در این جا مردی برمی‏خیزد و از دزدی‏هایی که هر شب در خانه او اتفاق می‏افتد، شکایت می‏کند و از امام(ع)می‏خواهد تا اگر راه چاره‏ای در آیات قرآن وجود دارد، او را راهنمایی نماید.امام(ع)در پاسخ می‏فرماید:برای امان از دزدی و سرقت، هنگام خواب آیه شریفه‏«قل ادعوا اللّه و ادعوا الرّحمن أیا ما تدعوا فله الاسماء الحسنی..و کبره تکبیرا»(اسراء/111-110)را تلاوت نما.» (29)
در روایتی دیگر، ذیل آیه شریفه به نقل از پیامبر(ص)می‏خوانیم:«فی وصیة النبی لعلی:یا علی امان لامتی من السّرق، «قل ادعوا الرّحمن ایا ما تدعوا...»الی آخر السورة.»{ (30)
با قراردادن این دو روایت در کنار یکدیگر، به خوبی روشن می‏شود که علی(ع)در رفع مشکل وپاسخ به سؤال سائل، از وصیت و کلام نورانی پیامبر(ص)کمک می‏گیرد و به راهنمایی او می‏پردازد.در روایت دیگری، نقل شده است که علی(ع)در هنگام وقوع جنگ، مسلمین را به برپایی نماز توصیه می‏فرمود و آنها را به مراقبت و محافظت از این فریضه الهی فرمان می‏داد و با استناد به آیه شریفه‏«و أمر أهلک بالصّلوة و اصطبر علیها.»(طه/132)و اشاره به سیره نبوی، می‏فرمود: پیامبر نیز پس از نازل شدن این آیه، خاندان خود را به برپایی نماز سفارش می‏فرمود و در راه اقامه و بر پا شدن نماز، صبر می‏نمود. (31)
همچنین در مقامی دیگر آن حضرت(ع)در پاسخ به سؤال فردی که از رام‏نبودن چارپای خود شکایت دارد، به او توصیه می‏نماید در گوش چارپا، آیه شریفه‏«و له أسلم من فی السموات و الارض طوعا وکرها و الیه ترجعون.»را بخواند در روایتی دیگر می‏خوانیم که امام(ع)این مطلب را از تعالیم و وصایای رسول خدا(ص)آموخته است. (32)
امام علی(ع)در محضر برترین مفسّر قرآن
به گواهی اخبار و روایات متعدد، پیامبر رحمت، حضرت محمد(ص)پس از نزول وحی، آیات قرآن را بر علی(ع)می‏خواند و او را از محتوای آیات آگاه می‏نمود و تأویل و تنزیل آنها را به حضرتش می‏آموخت.حتّی زمانی که فرشته وحی بر پیامبر(ص)نازل می‏شد و علی(ع)نزد پیامبر حضور نداشت، رسول خدا(ص)آیاتی که در آن فاصله نازل شده بود بر امام(ع)می‏خواند و می‏فرمود:یا علی در غیبت تو، چنین و چنان نازل شد و تأویل و تفسیر آن نیز چنین است. (33) لذا علی(ع)در فهم و تفسیر آیات، تحت تعلیم و آموزش مستقیم پیامبر(ص)به سر می‏برد و چند و چون تفسیرها و تأویلهای کتاب خدا را از محضر مربی و مراد خود، برترین مفسّر قرآن، می‏آموخت. اینک به نمونه‏ای در این باره اشاره می‏شود:
«قال علی‏[علیه السلام‏]:ألا أخبرکم بأفضل آیة فی کتاب اللّه تعالی حدّثنا بها رسول اللّه:«ما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم و یعفوا عن کثیر»و سأفسرها لک یا علی.»علی(ع)می‏فرماید: آیا به برترین آیه‏ای که رسول خدا(ص)درباره آن با ما سخن گفت، شما را آگاه سازم؟آن آیه‏«ما أصابکم من مصیبة فبما...»می‏باشد که پیامبر فرمود:یا علی آیه را برایت تفسیر می‏کنم. (34)
در ادامه روایت، علی(ع)از چگونگی تفسیر آیه به وسیله رسول خدا(ص)، اصحاب را آگاه می‏سازد و می‏فرماید:رسول اللّه(ص)، این آیت مبارک را برای من این‏گونه تفسیر فرمود:
«منظور از«ما اصابکم من مصیبة»بیماری، عقوبت یا بلاهای دنیوی است که به واسطه آنچه انجام می‏دهید، گریبانگیر شما می‏شود.زیرا خداوند تعالی، بزرگوارتر از آن است که آنچه در دنیا بر بندگان عفو کرده، عقوبت آن را در آخرت تکرار کند.خداوند بردبارتر از آن است که از عفو خود صرف‏نظر کند و بندگان را عقوبت نماید. (35)
در همین رابطه در یکی از خطبه‏های نهج البلاغه می‏خوانیم که امام(ع)مشغول ایراد خطبه بودند که مردی برخاست و گفت:ما را از فتنه خبر ده، آیا درباره آن از رسول خدا(ص) پرسیده‏ای؟امام(ع)در پاسخ فرمود:چون خدا این آیت را فرستاد:«الم، أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا و هم لایفتنون.»(عنکبوت/2)دانستم تا رسول خدا(ص)در میان ماست، فتنه نتواند برخاست.پرسیدم:ای رسول خدا(ص)، این فتنه‏ای که خدا تو را از آن خبر داده چیست؟ فرمود:ای علی!امت من پس از من بزودی دچار فتنه گردند.مردم به مالهای خود فریفته شوند و به دین خویش بر خدا منت نهند.رحمت پروردگار آرزو کنند و از سطوت او ایمن زیند.حرام خدا را حلال شمارند، با شبهت‏های دروغ و هوسهایی که به غفلت در سر دارند.می را نبیذ گویند و حلال پندارند.حرام را هدیّت خوانند و ربا را معاملت دانند.گفتم:ای رسول خدا(ص)، آن زمان آن مردم را در چه پایه نشانم؟از دین برگشتگان یا فریفتگان؟فرمود:«فریفتگان». (36)
همچنان که می‏بینیم، امام علی(ع)پس از نزول آیه فوق برای درک و فهم بیشتر مقصود خداوند، به حضور مربی و مراد خود، رسول وحی(ص)می‏رود و تفسیر و معنای فتنه را که در آیه بدان اشاره شده است از حضرت رسول(ص) می‏پرسد و او نیز به توضیح و تبیین مطلب می‏پردازد.در آثار روایی، روایت دیگری به چشم می‏خورد که نشانگر آن است که امام علی(ع)در محضر رسول خدا(ص)تفسیر بسیاری از آیات را آموخته است، بنگرید:
امام محمدباقر(ع)فرمودند:علی(ع)تفسیر آیه‏«لکن الّذین اتّقوا لهم غرف من فوقها غرف»را از رسول الله(ص)پرسید و فرمود:این خانه‏ها و غرفه‏ها از چه بنا شده است؟حضرت رسول(ص) در پاسخ به علی(ع)فرمود:این غرفه‏ها را خداوند برای اولیاء خود از درّ و یاقوت و زبرجد بنا نموده است.سقف این خانه‏ها از نقره است و هر خانه، هزار درب طلا دارد و فرشته‏ای نگهبان، و...» (37)
بدین‏سان، علی(ع)در سایه توفیقات الهی، بیش از همه از برکات و فیوضات درک محضر رسول وحی بهره برده و به تربیت و رشدی منحصر به فرد دست یافته است.این امر، بر آگاهی و فهم قرآنی امام(ع)تأثیر فراوان داشته و موجب شده تا سنّت پیامبر(ص)یکی از منابع مهم تفسیری امام علی(ع)به شمار آید.
مصحف امام علی بن ابیطالب یا تفسیر آن بزرگوار
قبل از پرداختن به چگونگی و ویژگی‏های مصحف امام(ع)، لازم است به یکی از عوامل بسیار مهم در حفظ و صیانت قرآن از تحریف اشاره نماییم. علی(ع)در این مرحله از تاریخ قرآن، نقش مهم و اساسی داشته است و به عنوان صحابی پیشگام رسول خدا(ص)در این زمینه به شمار می‏آید. دانش‏پژوهان قرآنی از این مرحله به نام جمع قرآن یاد می‏کنند که اکنون به ابعاد آن پرداخته می‏شود:
جمع قرآن و علی(ع)
قرآن بر رسول وحی نازل می‏شد و آن حضرت با توجه به علاقه و اشتیاق فراوان به نزول آیات قرآن، آنها را حفظ و بر صحابی ارجمند خود می‏خواند.علاقه فراوان رسول خدا(ص)و یاران او به حفظ و قرائت آیات الهی، عامل مهمی در صیانت قرآن از هر گونه تصحیف و تحریف به شمار می‏آید.دکتر صبحی صالح در این باره می‏نویسد: «پیامبر(ص)، خود سید حفّاظ بود و آیات قرآن را در سینه حفظ و نگهداری می‏نمود و در این زمینه اهتمام فراوانی مبذول می‏داشت.علاوه بر پیامبر(ص)، تعدادی از صحابه مانند:خلفاء، اربعه، ابن مسعود، حذیفه، عایشه و...قرآن را حفظ می‏کردند و به رسول خدا(ص) عرضه می‏داشتند. نگهداری قرآن در حافظه‏ها، یکی از مهمترین عوامل حفظ و صیانت قرآن بوده است.عامل دوم، نگارش وحی بر روی نوشت‏افزارهای موجود بوده است.پیامبر(ص)در کار نوشتن آیات سعی فراوانی داشت.به تعدادی از صحابه، مانند علی(ع)فرمان می‏داد تا آیات قرآن را بنگارند.» (38)
دکتر صبحی صالح جمع قرآن را به دو معنای ذکر شده-یعنی حفظ در سینه‏ها و نوشتن بر روی نوشت‏افزارها-می‏داند و معتقد است این کار در زمان پیامبر(ص)انجام می‏شده است.
بر اساس روایات و اخبار فراون، علی(ع)در هر دو مرحله، پیشگام بوده است.او در حفظ و قرائت قرآن بیش از همه صحابه اهتمام داشته و تحت نظارت رسول خدا(ص)، با علاقه فراوان به این کار می‏پرداخته است.افزون بر آن، امام(ع)به عنوان کاتب وحی در زمینه نگارش آیات الهی نیز بیش از دیگران کوشش می‏کرده است.او دارای خط خوشی در نگارش کوفی بوده و آیات قرآن را با خط خود می‏نگاشته است. (39)
پیشتر به نقل از امام(ع)آوردیم که آن بزرگوار فرمودند:چون آیات الهی نازل می‏شد، پیامبر مرا می‏خواند و آنها را بر من املاء می‏کرد تا من با خط خود آیات قرآن را می‏نگاشتم و...
امام(ع)پس از رحلت پیامبر خدا(ص)بنا به وصیت حضرتش به جمع و گردآوری قرآن‏ پرداخت.او خود در این باره می‏فرماید:«رسول خدا(ص)به من سفارش و وصیت فرمود که پس از دفن او جز برای نماز جمعه از خانه خارج نشوم تا آنگاه که کتاب خدا را جمع‏آوری نمایم.زیرا قرآن در آن زمان روی چوبه‏های نخل و استخوانهای شانه شتر نوشته شده بود.» (40)
پیشوای متقیان، پس از آن خود را ملازم خانه ساخت و مشغول جمع و تألیف آیات قرآن گردید و از خانه جز برای نماز بیرون نیامد تا این که تمام آیات را یکجا جمع نمود و تنزیل و تأویل و ناسخ و منسوخ آنها را نیز با خط خود نگاشت (41) بنا بر این، نخستین کسی که پس از رحلت رسول خدا(ص) مشغول گردآوری قرآن شد و کتاب خدا را طبق ترتیب نزول جمع نمود، کسی جز علی بن ابیطالب(ع)نمی‏باشد. (42)
ویژگی‏های مصحف امام علی(ع)
پرداختن به چگونگی جمع قرآن به وسیله علی(ع) و مصحف آن امام بزرگوار، نیازمند پژوهشی گسترده می‏باشد و گفتگو در این باره نیز مجال وسیعی می‏طلبد و ما بخشی را که در ارتباط با بحث ماست، برمی‏گزینیم.در آثار روایی و تفسیری شیعه و سنی، ویژگی‏هایی برای مصحف علی(ع)بیان شده است که در این جا بدان می‏پردازیم:
1-مصحف امام(ع)نخستین تألیف در تاریخ اسلام می‏باشد.اگر مصحف امام(ع)تنها مشتمل بر آیات قرآن بود به عنوان نخستین تألیف از آن یاد نمی‏شد.بنا بر این، می‏توان گفت این مصحف علاوه بر نص قرآن، شامل تفسیر و تأویل آیات نیز بوده است و از این رو، به عنوان نخستین تألیف یا صحیفه مکتوب، معرفی شده است.
2-این مصحف مشتمل بر شروح و تفاسیری بر آیات مبهم و بیان اسباب نزول آیات بوده است. در آن مکی بر مدنی و منسوخ بر ناسخ مقدم شده است.در این مصحف، به مکان و زمانی که آیات قرآن در آن نازل شده و یا مناسبتی که نزول آیات را موجب گردیده نیز اشاره شده است.قرءات موجود در مصحف نیز، قراءت رسول خدا(ص) می‏باشد.
این مصحف جنبه‏های عام و همیشگی آیات را در بر دارد.به گونه‏ای که این جوانب محدود در زمان و مکان یا شخص خاصی نمی‏شود.این معنا همان تأویل است که در مصحف علی(ع)مشاهده می‏شود.تنزیل مناسبتی است که مربوط به زمان نزول آیه می‏شود و مصحف امام(ع)مشتمل بر همه این دقایق است که حضرت علی(ع)آنها را از شخص پیامبر(ص)فرا گرفته بود و بدون آن که ذره‏ای از آنها را فراموش کند، در مصحف خود گرد آورده بود. (43)
3-در این مصحف محکم و متشابه، اسماء اهل حق و باطل و انحرافات برخی مهاجران و انصار منحرف ذکر شده است. (44)
در برخی از روایات دیگر آمده است که امام(ع) اسامی منافقین را از رسول خدا(ص)آموخته بود. بعید نیست که پیامبر(ص)چهره یک عده از منافقین را در مجالس خصوصی به برخی خواص اصحابش مانند امیر المؤمینن(ع)معرفی نموده باشد و امام(ع)نیز آنها را در مصحف خود ذکر کرده باشد. (45)
آیت الله خویی پس از آن که روایات مختلفی را درباره مصحف علی(ع)می‏آورد، بر این نکته تصریح می‏کند که آن مصحف افزونیهایی داشته و آن افزونیها، تفسیر و تأویل آیات بوده است که علی(ع)آنها را به املاء رسول الله(ص)ثبت و ضبط می‏نموده است.به دیگر سخن، هر آنچه بر پیامبر(ص)نازل می‏شده، قرآنی نبوده است؛ بخشهایی قرآنی و جلوه اعجاز الهی و برخی توضیحات و تفسیرها و تأویلهای آیات بوده است. بنا بر این، آنچه در آن مصحف به وسیله حضرت جمع‏آوری شده، وحیانی بوده و همه آنها قرآنی نبوده است.او در توضیح این مطلب، می‏نویسد:
«قرآن علی(ع)مشتمل بر اضافاتی است که جزء قرآن نبوده است.این اضافات یا تفسیر آیات بوده به عنوان تأویل و بیان آنچه بازگشت کلام خدا بر آن است، و یا شرح و توضیح آیات، به عنوان تنزیل از سوی خداوند.تنزیل در این جا تنها به معنای آن چیزی نیست که به صورت قرآن نازل شده است؛زیرا تنزیل در مواردی در قرآن و روایات به معنی خود قرآن است ولی گاهی هم در معنای اصلی و مصدری خود(فرو فرستادن) استعمال می‏گردد، گر چه به عنوان آیات قرآن نباشد.زیرا آنچه از سوی خداوند نازل می‏گردد، مستلزم آن نیست که قرآن باشد.ممکن است سخنی از طرف خدا نازل شود که غیر از آیات قرآنی بوده باشد.بنا بر این، اضافات تنزیلی که طبق روایات، در قرآن علی(ع)وجود دارد.شاید از این گونه سخنان بوده که در شرح و تبیین آیات قرآن از طرف خدا نازل گردیده است، بدون این که جنبه قرآنی داشته باشد.روایات مربوطه نیز تنزیل بودن برخی اضافات قرآن علی(ع)را می‏رساند، نه قرآن بودن آنها را.» (46)
علامه سید جعفر مرتضی عاملی پس از نقل گزارشهای بسیاری درباره چگونگی مصحف علی(ع)می‏نویسد:بدین سان، روشن شد که مصحف علی(ع)با قرآن موجود هیچ‏گونه تفاوتی نداشته است و تفاوتهای یاد شده، تنها در چینش سوره‏ها و ترتیب نزول آنها و همچنین تفسیر و تأویل آیات بوده و نه جز آن. (47)بدین ترتیب، مصحف علی(ع)عملا تفیسر قرآن بوده است، تفسیر عظیم و بی‏نظیر و نخستین تفسیر تدوین یافته قرآن کریم.آری علی(ع)نخستین کسی است که تفسیر قرآن را با تلقی از وحی و تعلیمات پیامبر(ص)نگاشت و حقایق و دانشهای فراوانی در آن جای داد.اما دریغ که مردم آن روزگار، قدر آن گوهر ارزشمند و گنجینه علم و معرفت را ندانستند و از آن بهره لازم را نبردند.علاوه بر مصحف آن بزرگوار، انبوه نقلهای تفسیری ارزشمند امام(ع)در متون حدیثی و تفسیری پراکنده است و این همه، نمونه‏های روشن تفسیر علوی و نشانگر دانش انبوه آن حضرت می‏باشد.
تفسیر به رأی
روشی که درتفسیر قرآن در میان برخی مفسران دیده می‏شود، روش تفسیر به رأی است که در آن، نظر و اندیشه مفسر محور استنباط قرار می‏گیرد. مفسر در این روش، به اجتهاد خود در تفسیر قرآن اعتماد می‏نماید و از روایات منقول از صحابه یا یا تابعین در تفسیر استفاده نمی‏کند.در این نوع که تفسیر مذموم و باطل به شمار می‏آید، قرآن بدون علم و آگاهی و از روی هوی و نادانی به قواعد زبان و مقاصد قرآن تفسیر می‏شود و در تبیین آیات الهی، بدعت و روشی نادرست و مخالف احکام شرع گذاشته می‏شود.چنین تفسیری است که در روایات شدیدا نهی شده است. (48)
رسول خدا(ص)نیز چنین تفسیری را شدیدا نهی کرده و می‏فرماید:«من قال فی القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النّار» (49) کسی که قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر کند، جایگاهش آتش جهنم است.
پیشوای آگاه، علی(ع)در این باره نیز با آگاهی تمام سخن می‏گوید و تفسیر به رأی را مذمت می‏نماید.وی به مخاطب خود می‏فرماید:
«بر تو باد که از تفسیر به رأی در قرآن دوری کنی و مفهوم و تفسیر آیات را از آگاهان و دانایان به کتاب خدا بپرسی.ظاهر برخی آیات قرآن شبیه سخنان بشر می‏باشد، در حالی که آن کلام خداست و تأویل و معنای آن هیچ شباهتی به سخنان انسانی ندارد؛همچنان که احدی از مخلوقات خدا و افعال آنها شباهتی به ذات مقدس الهی ندارد.کلمات و آیات خداوندی نیز قابل سنجش با سخنان بشری نمی‏باشد.بنا بر این هرگز آیات الهی و کلمات و آیات خداوندی نیز قابل سنجش با سخنان بشری نمی‏باشد.بنابراین هرگز آیات الهی و کلمات خداوند را به کلام بشر تشبیه نکن و میان این دو مقایسه قرار مده که گمراه و هلاک خواهی شد.» (50)
امام(ع)در این روایت با اشاره به این مطلب که تأویل و تفسیر آیات الهی کار هر کسی نیست، می‏فرماید:سخنان خداوند نباید با کلام بشری مقایسه شود و با همان روشی که سخنان انسانها مورد بررسی قرار می‏گیرد تفسیر شود.فهم و درکّّ سخنان خداوند با درک سخنان انسانی تفاوت دارد و برای تفسیر آن باید از اعمال نظر و تحمیل پندارهای شخصی پرهیز نمود که این کار، هلاکت و ضلالت به دنبال خواهد داشت.
وی در مقامی دیگر، تفسیر به رأی را پیروی از خواستها و تحمیل و پندارها و هواها بر قرآن می‏داند و می‏فرماید:«و آخر قد تسمّی عالما و لیس به، فاقتبس جهائل من جهّال و أضالیل من ضلاّل و نصب للنّاس شرکا من حبائل غرور و قول زور.قد أحمل الکتاب علی آرائه و عطف الحق علی أهوائه.»
«و دیگری که دانشمندش دانند و بهره‏ای از دانش نبرده، ترّهاتی چند از نادانان و مایه‏های جهلی از گمراهان به دست آورده، دامهایی از فریب و دروغ گسترده کتاب خدا را به رأی خویش تفسیر نماید و حق را چنانکه دلخواه اوست تعبیر کند.» (51)
تفسیر واژه‏ای
قبل از پرداختن به نقشی که علی(ع)در تفسیر واژه‏ای قرآن داشته‏اند، لازم است به معنا و مفهوم و اهمیت این دانش بپردازیم.
تعریف مفردات
علم مفردات دانشی است که درباره تک‏واژه‏ها (مفردات)قرآنی از نظر ریشه و اشتقاق لغوی و دلالت ر معنای مطلوب، مناسبات، نحوه تلفظ و نوع کاربرد آن در قرآن بحث و گفتگو می‏کند و یکی از مهم‏ترین شاخه‏های آن«غریب القرآن» است.
غریب در لغت، کلام دشوار و دیر فهم را گویند. همچنان که فرد غریب در میان مردم کسی است که‏ از وطن خود دور افتاده باشد. (52)
لغات و الفاظ قرآن دو قسم است:یک قسم، آن دسته از الفاظی است که عوام و خواص عرب، هر دو معنای آنها را می‏فهمند، و قسم دیگر آن الفاظی است که فهم و شناخت آنها نیاز به آگاهی و تبحّر بر زبان عرب دارد و تنها آگاهان و عالمان بر زبان، آن را درمی‏یابند که به این دسته از الفاظ، غریب القرآن گویند.پس علم غریب القرآن، دانشی است که در آن کلمات مشکل و دشوار قرآن تفسیر می‏شود و این کار بر اساس آنچه در روایات و زبان عرب آمده است، انجام می‏گیرد. (53)
اهمیت و جایگاه این دانش
نخستین دانشی که در میان علوم قرآنی باید بدان پرداخته شود، علوم لفظی است که در این میان، بررسی الفاظ مفرد یا تک واژه‏ها از اهمیت خاصی برخوردار است.دریافت معانی واژه‏های قرآن، نخستین مرحله در درک معانی و فهم معانی قرآن می‏باشد.الفاظ قرآن، جوهره و زبده کلام عرب است؛فقها و حکما در احکام خود از الفاظ و تعابیر قرآن یاری می‏گیرند و شعرا و بلغا در آثار خود بدان تکیه می‏کنند. (54)
اولین گام در جهت تفسیر و فهم آیات الهی، آگاهی بر لغات قرآن و شناخت معانی واژه‏های دشوار کتاب خداست.از این رو، در کتب تفسیر، شناخت لغات عرب از آداب و شروط تفسیر قرآن معرفی شده است.سیوطی بابی را تحت همین عنوان، در کتاب خود می‏آورد و می‏نویسد:
«شناخت این فن برای مفسّر، امری ضروری است.کسی که خواستار کشف معانی قرآن می‏باشد، به علم لغت نیازمند است.مجاهد می‏گوید:شایسته نیست کسی که به خدا و روز واپسین ایمان دارد، درباره قرآن سخن گوید، در حالی که به لغات عرب آگاهی ندارد؛ زیرا قرآن به زبان عربی نازل شده است.» (55)
صحابیان و تفسیر واژه‏های قرآن
خداوند تعالی قرآن را به زبان عربی بر پیامبر(ص) نازل کرده است و صحابه پیامبر(ص)که عرب اصیل و زبانشان فصیح بود، معنای اغلب لغات قرآن را درمی‏یافتند و درباره الفاظی که معنی آنها را نمی‏فهمیدند، توقف می‏کردند و چیزی نمی‏گفتند.البته فهم صحابه از واژه‏ها و معانی قرآن یکسان نبود.آنان واژه‏های غامض و غریب قرآن را نمی‏فهمیدند و برای درک معانی آنها به پیامبر(ص)مراجعه می‏نمودند.پس از رحلت رسول خدا(ص)، علمای صحابه عهده‏دار تفسیر واژه‏های غریب و دشوار قرآن برای مردم بودند. به ویژه با افزایش فتوحات اسلامی و اختلاط عرب با بیگانگان، زمینه غرابت الفاظ فزونی یافت و نیاز به تفسیر واژه‏ها بیشتر شد. (56)
در بین صحابیان، عبدالله بن عباس در تفسیر غریب القرآن جایگاه خاصی دارد و در این فن مشهور می‏باشد.
امام علی بن ابیطالب(ع)پیشگام در تفسیر واژه‏ای
با تتبع در سخنان بازمانده از امام(ع)، اعم از خطبه‏ها، نامه‏ها، کلمات قصار و روایات تفسیری ایشان نخستین نشانه‏های توجه به آیات و شرح مفردات قرآنی بطور آشکار به چشم می‏خورد. تنها در آن قسمت از سخنان علی(ع)که در نهج البلاغه گرد آمده است، حدود یکصد و سی مورد استشهاد و استناد به آیات قرآنی مشاهده می‏کنیم که در شمای از آنها، مفردات قرآنی به سبک بدیعی شرح و تفسیر شده است.سیوطی در باب شروط و آداب تفسیر، اطلاع بر دانشهای‏ مختلفی را مقدمه تفسیر قرآن ذکر می‏کند و اشاره می‏نماید که علی(ع)، بر آنها احاطه کامل داشت که از جمله این علوم، علم لغت می‏باشد.در برخی از کتب، نام علی(ع)ابن عباس و ابن مسعود به عنوان افرادی که در این فن مشهور می‏باشند، به چشم می‏خورد.اینان از فصاحت و بیان بهره وافری داشتند و اقوال آنها مصدر و مرجعی برای مفسرین دیگر به شمار می‏آمد. (57) البته در این میان، علی(ع)جایگاه ویژه‏ای دارد و به عنوان معلم و مربّی سایرین محسوب می‏شود.
او نخستین فرد از صحابه پیامبر(ص)است که در سخنان خود اقدام به شرح و تفسیر مفردات قرآن با شیوه خاص خود نموده و این روش به فرزندان و وارثان آن حضرت نیز منتقل گردیده است.در میان اصحاب و شاگردان آن حضرت، عبدالله بن عباس در تفسیر و شرح مفردات قرآن گویا بیشترین بهره ممکن را از آن بزرگوار برده است.او با اتّکا بر تعلیمات مربی و معلم بزرگ خود، مکتب تفسیری بنیاد نهاد و به گونه‏ای منظم و با استفاده از اشعار عرب و راهنمایی‏های امام(ع)به تفسیر واژه‏های قرآن پرداخت.سیوطی کتاب ابن عباس به روایت«علی بن ابی طلحه»را به طور کامل در اتقان آورده است.
ابن عباس که در میان اصحاب در دانش و فهم قرآنی و به ویژه تفسیر غریب القرآن شهره می‏باشد، در سخنان مختلف دانش خود را در مقایسه با دانش علی(ع)چون قطره‏ای در کنار دریا می‏داند و خود را شاگرد علی(ع)معرفی می‏کند.او در زمینه دانشهای مختلف و به ویژه تفسیر و تبیین الفاظ و واژه‏های قرآن، از محضر امام(ع)بهره‏های فراوانی برده است.اگر او در این زمینه شهرت و نامی دارد، همه مرهون علی(ع)و تعلیمات ارزنده اوست و همه را درمحضر استادی فرزانه و پیشوایی دانشمند فرا گرفته است.
بدین ترتیب، علی(ع)پس از پیامبر(ص)، نخستین کسی است که به تفسیر و شرح مفردات قرآن توجه داشته و در تفسیر و تبیین آیات قرآن، ابتدا به شرح واژه‏های آنها می‏پرداخته است تا فهم آیه را برای مردم آسان سازد و آنها را از کج‏فهمی‏های رایج رهایی بخشد.چرا که فهم دقیق معنای واژگان دشوار، در درک مفهوم آیات قرآنی اهمیت بسیار دارد.به روایتی در همین رابطه توجه نمایید:
مردی خدمت حضرت(ع) رسید و آیه مبارک «ثمّ یأتی من بعد ذلک عام فیه یغاث الناس و فیه یعصرون»(یوسف/49)را تلاوت نمود و برداشت خود را از آیه برای امام بیان نمود.او«یعصرون»را به گرفتن شراب معنا می‏کرد و تصور می‏نمود مفهوم آیه این است که مردم در آن سال شراب تهیه می‏کردند.امام(ع)او را از اشتباه خود آگاه نمود و برای مرد توضیح داد که مراد از«یعصرون» در آیه«یمطرون»است که در جای دیگر قرآن نیز بدان اشاره شده است و آن آیه‏«و أنزلنا من المعصرات ماء ثجاجا»(نبأء/14)می‏باشد. (58)
بدین ترتیب، امام(ع)با بیان معنای دقیق واژه «یعصرون»و تفسیر آن به«یمطرون»و با استفاده از آیه‏ای دیگر، آن مرد را متوجه اشتباه خود کرد و با توضیح معنای واژه، او را در فهم درست آیه یاری نمود.
نمونه‏هایی از تفسیر واژه‏ای امام علی بن ابیطالب(ع)
1-تفسیر واژه«لقاء»به«بعث»:ذیل آیه‏«فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما أخلفوا الله ما وعدوه و بما کانوا یکذبون»(توبه/77)روایت شده است که معنای آیه برای مردم روشن نبود.او برای فهم این فراز از آیه:«الی یوم یلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه»به حضرت علی(ع)مراجعه نمود؛حضرت(ع)در پاسخ به سؤال او فرمود: منظور از لقاء در آیه، رؤیت نمی‏باشد.بلکه لقاء در این آیه و تمام آیات قرآن«بعث»معنا می‏شود. (59)
ناگفته نماند امام(ع)در آیات دیگری از قرآن نیز واژه لقا را به بعث تفسیر می‏کنند.به عنوان نمونه آیات:«انّی ظننت أنّی ملاق حسابیه»«بل هم بلقاء ربّهم کافرون»«فمن کان یرجوا لقاء ربّهم فلیعمل عملا صالحا»و دیگر موارد که حضرت به تفسیر واژه لقاء می‏پردازد. (60)
2-تفسیر واژه«کفر»به«براءة»امام(ع)در موارد متعدد در تفسیر آیاتی که در آنها واژه کفر به کار رفته است، این واژه را به براءة معنا می‏کند. حضرت(ع)آیه‏«یکفر بعضهم ببعض و یلعن بعضهم ببعضا»را این گونه تفسیر می‏کند:«یتبرّأ بعضهم ببعض»همچنین آن حضرت(ع)معنای‏«کفرنابکم» را«تبرأنا منکم»می‏داند. (61
3-تفسیر«حیاة طیبة»به«قناعت».از امام(ع) درباره‏«فلنحیینّه حیاة طیبة»(نحل/97)سؤال شد، امام فرمودند:آن قناعت است. (62)
حضرت(ع)همچنین قناعت را می‏ستاید و می‏فرماید:«کفی بالقناعة ملکا و بحسن الخلق نعیما، »قناعت دولتمندی را بس و خوی نیک نعمتی بود در دسترس. (63)
این تفسیر امام از حیات طیبه، تفسیری است بس نیکو و پسندیده.به راستی مگر زندگی پاک جز در سایه قناعت به دست می‏آید؟از روزگاران کهن، مفسران بسیاری مصداق«حیاة طیبة»را قناعت دانسته‏اند، واحدی می‏نویسد:
کسی که «حیاة طیبة»را قناعت دانسته است، گزینش نیکو کرده است؛چرا که زندگی جز با قناعت پاکیزه نمی‏شود و شخص آزمند هماره در رنه‏ بالاخسرین اعمالا»سؤال کرد.امام علی(ع)در پاسخ فرمود:مصداق آیه، کفار اهل کتاب(یهود و نصاری)است که در ادیان خود بدعت نهادند. (67)
و در مقامی دیگر همین گروه را مصداق «اصحاب مشئمه»(بقره/28)در آیه شریفه می‏داند. (68)
همچنین امام(ع)در پاسخ به سؤال ابن الکوا درباره آیه‏«ألم تر الی الذین بدّلوا نعمة اللّه کفرا...» فرمود:منظور آیه، فاجرترین گروه قریش، یعنی بنی‏امیه و بنی‏مغیره است که نعمت الهی را تبدیل به کفر نمودند و پیامبرشان را در روز بدر تکذیب کردند. (69)
روش آن حضرت این‏گونه بود که گاهی نیز در تفسیر آیه، ابتدا به مصداق‏یابی آیه می‏پرداختند و افراد یا اشیائی که کلام خداوند بر آنها دلالت دارد را معرفی می‏کردند.به عنوان مثال حضرت در تفسیر آیه‏«انّ فی ذلک لایات للمتوسمین و انّها لبسیل مقیم»(حجر/76-75)فرموده‏اند:کان رسول الله المتوسّم و أنا من بعده و الائمة من ذریّتی المتوسّمین. 70) رسول خدا(ص)هوشمند و با درایت است، من و ائمه اطهار-علیهم السلام- نیز مصداق هوشمندان(و متوسمین)در آیه هستیم.
حروف مقطعه
دانشمندان و قرآن‏پژوهان درباره حروف آغازین سور اختلاف‏نظر دارند.برخی از آنان بر این عقیده‏اند این حروف از متشابهاتی است که خداوند علم آنها را مخصوص خود دانسته و تأویل آن را جز او نمی‏داند.عامه هم از علی(ع)نقل کرده‏اند که:لکل کتاب صفوة و صفوة هذا الکتاب حروف التهجی.هر کتابی دارای گزیده‏ای شاخص و مرموز است و (الفاظ)شاخص و گلچین قرآن، حروف مقطعه می‏باشد. (71)
همچنین از آن حضرت(ع)درباره فایده حروف هجاء در قرآن سؤال شد، امام(ع)در پاسخ فرمودند:هیچ حرفی در قرآن نیست مگر آن که نامی از نامهای عزوجل می‏باشد. (72)
روایت دیگر ذیل آیه نخستین سوره بقره از امام علی(ع)نقل شده است که شرحی است پیرامون حروف مقطعه؛مضمون این روایت چنین است:
«قریش و یهود قرآن را تکذیب کردند و گفتند: قرآن سحری است که محمد(ص)از خود ساخته و پرداخته و به خدا نسبت داده است!خداوند هم در پاسخ به آنها فرمود:«الم ذلک الکتاب»یعنی ای محمد(ص)این کتابی که بر تو فرو فرستادیم، از حروف مقطعه مانند:الف، لام و میم تشکیل شده که حروف تهجّی و به زبان خود شماست.پس اگر راست می‏گویید شما هم مثل آن را بیاورید و در این راه از همفکران خود نیز مدد جویید.سپس فرمود:آنها نمی‏توانند چنین کتابی بیاورند. خداوند در آغاز سوره بقره می‏فرماید:«الم»این همان کتابی است که آن را با حروف تهجّی آغاز نموده‏ام.کتابی است که به موسی خبر آن را دادم و او به انبیای پس از خود و آنان به بنی‏اسرائیل خبر دادند که این کتاب بر محمد(ص)نازل خواهد شد.کتابی که هیچ شکی در آن وجود ندارد.» (73)}
آمیختگی کلام امام علی بن ابیطالب(ع)با آیات الهی
آیات قرآن و یا الفاظ و عبارات قرآنی، بسان خورشیدی فروزان در لابلای سخنان گهربار امام(ع)می‏درخشد و زیبایی و فصاحت بی‏نظیری را به کلمات امام(ع)می‏بخشد.حضرت در سخنان خود معارف و معانی بلند اخلاقی، اجتماعی و سیاسی را می‏نمایاند و در راستای هدایت انسانها، بلندترین و فصیح‏ترین مواعظ و کلمات بشری را از خود به یادگار می‏نهد و در همه این موارد، سخن را بگونه‏ای بس دلپذیر و تنبّه‏آفرین، با آیات الهی آذین می‏بندد.سجع کلمات امام(ع)سجع حاکم بر آیات قرآن، فصاحت و بلاغت بی‏نظیر خطبه‏ها، بسان کتاب خدا و آهنگ و فضای سخنان و مفاهیم بلند کلمات آن حضرت، الهام گرفته از قرآن مجید است:
«بسیاری از شارحین نهج البلاغه، جمله معروف«کلامه دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق»را درباره کلمات آن حضرت بیان می‏کنند.برخی دیگر، به کتاب شریف نهج‏البلاغه، لقب«اخ القرآن»داده‏اند.کلمه«اخ»که در اصل لغت به معنی برادر است، در مواردی به معانی مصاحب، همزاد و مانند به کار می‏رود و پیداست که اخوت نهج‏البلاغه با قرآن با توجه به همین معانی مجازی است؛یعنی کسانی که می‏گویند نهج‏البلاغه«اخ القرآن»است، مقصودشان این است که نهج‏البلاغه راهی پیموده است که قرآن آن را پیموده و به خوبی از قرآن متابعت کرده است». (74)
طبق عقاید شیعه، بعد از کلمات پیامبر اکرم(ص)سخنی شبیه‏تر به قرآن از کلام امیر المومنین(ع)یافت نمی‏شود؛زیرا آن حضرت داناترین و فصیح‏ترین افراد امت و رهبر و خلیفه بر حق ایشان و اولین شاگرد مکتب قرآن است.از این رو میان کلمات و سخنان آن حضرت(ع)و آیات قرآن رابطه‏ای نزدیک به چشم می‏خورد و سخنان آن بزرگوار، هم در ظاهر و هم در مضمون و محتوا برگرفته از قرآن مجید است.
دکتر سید جواد مصطفوی در کتاب«رابطه‏نهج‏البلاغه با قرآن»به این مطلب اشاره می‏کند و بیش از سی مورد از مطالب و موضوعاتی را بیان می‏دارد که در قرآن و نهج البلاغه به طور مساوی و با یک مضمون بیان شده است.در بسیاری از این نمونه‏ها، سخنان و کلمات آن حضرت(ع)آمیخته با الفاظ و آیات قرآنی است و در نمونه‏هایی دیگر، مضامین و مفاهیم سخنان امام(ع)دقیقا منطبق و همسو با معانی آیات الهی است. (75)
به عنوان نمونه، امام علی(ع)پس از وفات رسول خدا(ص)درباره خلافت ابوبکر و مردمی که گرد او جمع شدند، سخن می‏گوید و حال آنها را به وسیله آیات قرآن توصیف می‏کند و خطاب بدانها می‏فرماید:
«کما اجتمع أهل العجل علی العجل هیهنا فتنتم ومثلکم کمثل الّذی استوقد نارا فلما أضاءت ما حوله ذهب اللّه بنورهم و ترکهم فی ظلمات‏ لایبصرون صم بکم عمی فهم لایرجعون» (*)
امام(ع)برای توصیف و تبیین آنهایی که از گرد امام بر حق خود کنار رفته‏اند و وصی بر حق پیامبر(ص)را فراموش کرده‏اند، از آیات قرآن استمداد می‏گیرد و به وسیله الفاظ و تعبیرات قرآن و با توصیفی زیبا و گویا، چگونگی آنها را ترسیم می‏نماید. (76)
در نهج البلاغه آن حضرت(ع)نیز، نمونه‏های فراوانی از آمیختگی سخنان علوی با کلام الهی به چشم می‏خورد که در ذیل به مواردی چند اشاره می‏شود:
1-در یکی از خطبه‏های آن حضرت(ع) می‏خوانیم:«فانّ اللّه سبحانه لم یخلقکم عبثا و لم یترککم سدی فلم یدعکم فی جهالة و لا عمی قد سمّی اثارکم و علم اعمالکم و کتب اجالکم و انزل علیکم الکتاب تبیانا لکل شی‏ء.»
خدای سبحان شما را بیهوده نیافریده و رها نگذاشته و در نادانی و کوریتان نداشته؛چه، به شما گفته است چه بایدتان کرد و آموخته است که چه خدمتی‏تان باید آورد و نبشته است که تومار زندگی‏تان را کی خواهد سپرد و قرآن را که بیان دارنده هر چیز است بر شما فرو فرستاد. (77)
2-در مقامی دیگر، آن حضرت این‏گونه الفاظ و عبارات قرآنی را در کلام خود به کار می‏گیرد:«یا أیها الانسان ما جرّأک علی ذنبک و ما غرّک بربّک و ما انسک بهلکة نفسک...»
ای انسان!تو را بر گناه چه چیز کرده است؟و بر پروردگارت چنین دلیر؟چرا به کشتن خود ناپژمانی...؟ (78)
همان گونه که ظاهر عبارات نشان می‏دهد، حضرت(ع)برای بیان مقصود خود از تعبیرات قرآنی استفاده نموده است.در خطبه 86 از آیات و تعبیرات سوره مبارکه اعلی و در خطبه اخیر، از آیات سوره انفطار بهره گرفته و الفاظ و عبارات زیبای خود را با آیات قآنی درآمیخته و زینتی دوچندان بدان بخشیده است.
3-آن پیشوای فصاحت و بلاغت، در یکی از نامه‏های خود که سید رضی-رض-آن را از نیکوترین نامه‏های امام می‏شمارد، به نمایاندن چهره ناپاکان و دشمنان ستم پیشه و جدا ساختن آنها از پاکان می‏پردازد و در کلمات و سخنان خود، به روشنی از آیات الهی استفاده می‏کند و آنها را در لا به لای کلام خود جای می‏دهد. (79)
4-امام(ع)اصحاب خود را این گونه وصیت می‏نماید:
«تعاهدوا أمر الصّلوة و حافظوا علیها و استکثروا منها و تقرّبوا بها.فانّها کانت علی المومنین کتابا موقوتا.ألا تسمعون الی جواب اهل النّار حین سئلوا:«ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلّین»...و قد عرف حقّها رجال من المؤمنین الّذین لاتشغلهم عنها زینة متاع و لا قرّه عین من ولد و لا مال یقول الله سبحانه:«رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه و اقام الصّلاة و ایتاء الزکة»[نور/37]
«کار-برپایی-نماز را بر عهده گیرید و نگاهداشت آن را بپذیرید و آن را بسیار به جای آرید و با نماز خود را به خدا نزدیک دارید که نماز نوشته است بر مؤمنان-و باید گزاده شود-به وقت آن آیا گوش فرا نمی‏دهید به پاسخ دوزخیان که چون از آنان پرسیده شوند:«چه چیز شما را در آتش سوزان درآورد، گفتند از نمازگزاران نبودیم»...همانا کسانی از مؤمنان حق آن را شناختند که زیور دنیا از نمازشان به فر دیگر کار (*) این کلام آمیخته با الفاظ هفدهمین آیه از سوره بقره است. نیفکند و نه آنچه موجب روشنی چشم بود از مال و فرزند.خدای سبحان فرماید:مردانی که باز نمی‏دارد آنان را بازرگانی و نه خرید و فروش از یاد خدا و برپا داشتن نماز پرداخت زکات و...» (80)
5-امام(ع)در یکی از کلمات قصار خود این‏گونه می‏فرماید:«اذا حییث بتحیّة فحّی بأحسن منها و اذا أسدیت الیک ید فکافئها بها یربی علیها و الفضل مع ذلک للبادی.»
چون تو را درودی گویند، درودگوی از آن بهتر و چون به تو احسانی کنند، افزون‏تر از آن پاداش ده و فضیلت او راست که نخست به کار برخاست.» (81)
در یکی از آیات قرآن نیز به این مطلب، با الفاظی مشابه اشاره شده است.خداوند می‏فرماید: «و اذا حییتم بتحیّة، فحیّوا بأحسن منها أو ردّوها انّ اللّه کان علی کل شئ حسیبا»(نساء/86)هر گاه کسی شما را ستایش کند شما نیز به ستایشی مثل آن یا بهتر پاسخ دهید که خدا به حساب هر نیک و بد کاملا خواهد رسید.
6-علی(ع)طی نامه‏ای به مالک اشتر می‏فرماید:«و أمره یکسر نفسه عند الشّهوات و یزعمها عند الجمحات، فانّ النّفس أمّارة بالسّوء الا ما رحم اللّه.»
و او را می‏فرماید تا نفس خود را از پیروی آرزوها باز دارد و هنگام سرکشیها به فرمانش آرد که همانا نفس به بدی وامی‏دارد، جز که خدا رحمت آرد.» (82)
قرآن کریم از زبان حضرت یوسف نقل می‏کند: «ان النّفس لأمّارة بالسوء الا ما رحم ربّی.»(یوسف/53)نفس امّاره انسان را به کارهای زشت و ناروا سخت وامی‏دارد جز آن که خدای من به لطف خود، بنده را نگهدارد.
استناد به آیات الهی در سخنان امام علی(ع)
پیشوای متقیان افزون بر آمیخته نمودن کلمات خود با آیات نورانی قرآن، در شرایط و موقعیت‏های مختلف برای روشن‏نمودن یک امر و اسکات مخاطب، به آیات قرآن استناد می‏نمود. این قرآن ناطق در برخورد با مسائل و رویدادهای مختلف زندگی، حتی ساده‏ترین موضوعات، به آیات قرآن استشهاد می‏کرد.او همواره با قرآن بود و قرآن نیز همیشه با او بود و جدایی میان این دو وجود نداشت.او درتمام شؤون زندگی از قرآن کمک می‏گرفت و کتاب خدا را شاهد اعمال و اقوال خود قرار می‏داد.امام(ع)در اثبات حق و محاجّه با طرف مقابل، بهترین راه را استناد به آیات قرآن می‏دانست.به روایتی در این باره توجه نمایید:
هنگامی که امام(ع)به قصد شرکت در جنگ نهروان حرت کردند، شخصی به ایشان رو کرد و گفت:اماما این ساعت، وقت خوبی نیست، اگر در این ساعت حرکت کنی تو و یارانت سختی فراوان خواهید دید.ولی اگر در سه ساعت از روز رفته حرکت کنید، پیروزی در انتظار شماست و به خیر و صواب دست خواهید یافت.حضرت(ع)در پاسخ به او فرمود:پیامبر(ص)نیز چنین چیزی که تو ادعا می‏کنی، نفرموده است.کسی که تو را در این گفتار تصدیق نماید، قرآن را تکذیب کرده است؛ زیرا خداوند در قرآن می‏فرماید:«انّ اللّه عنده علم السّاعة و ینزل الغیث و یعلم ما فی الارحام»(لقمان/34)همانا علم ساعت(قیامت)نزد خداست و او یاران را فرو بارد و آنچه که در رحمهاست را می‏داند.» 83)
امام(ع)حتی در بستر بیماری، کتاب خدا را فراموش نمی‏کند و با یادآوری و قرائت آیات قرآن، اطرافیان را آگاه می‏سازد.در روایات آمده است روزی امام(ع)بیمار شدند، گروهی از مردم به‏ عیادت ایشان رفتند و جویای حال مولای خود شدند و گفتند:کیف نجدک یا امیر المومنین؟ امام(ع)در پاسخ فرمودند:شر و بدی به من رسیده است.حاضرین بسیار تعجب کردند و گفتند:سبحان اللّه، این سخن از شخصیتی چون شما بسیار بعید است.امام(ع)بلافاصله با قرائت آیه‏ای از قرآن، پاسخ آنها را داد.ایشان به آیه مبارک‏«و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة و الینا ترجعون»(انبیاء/35)استناد نمودند و در تفسیر این کلام الهی فرمودند:منظور از خیر در آیه، صحت و سلامت و توانگری و مراد از شر، مریضی و تنگدستی است.بنا بر این، بیماری که گریبانگیر من شده است، مصداق شری می‏باشد که خداوند به منظور آزمایش بندگان فرو می‏فرستد. (84)
بدین ترتیب، امام(ع)در برخورد با مسائل مختلف زندگی مانند نماز، (85) دعا و استغفار و شکر، (86) در جنگها، بیماریها و سایر امور به آیات قرآن استناد می‏نمود و در تصدیق گفتار خود از آیات الهی بهره می‏جست.حتی روایت شده است که امیر المؤمین(ع)در بازار حرکت می‏کرد، گمراهان و ضعیفان را راهنمایی و یاری می‏نمود. نزد بقالان و فروشندگان می‏رفت.قرآن را بر آنها می‏گشود و این آیه را تلاوت می‏کرد:
«تلک الدّار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العافیة للمتقین»(قصص/83) و می‏فرمود:این آیه درباره والیان و حاکمان عادل و متواضع نازل شده است. (87)
اینک نمونه روشن دیگر را بنگرید که حضرت با استناد صریح به آیه قرآن، در میدان جنگ به روشنگری می‏پردازد و مخاطب را مجاب می‏نماید:
«مردی در روز جمل خدمت امیر المومنین(ع) رسید و عرضه داشت:یا علی(ع)چه شده است که با اصحاب رسول خدا(ص)و کسانی که بر یگانگی خدا و رسالت پیامبر(ص)گواهی داده‏اند، می‏جنگید؟اینان با ما الله اکبر و لا اله الا الله می‏گویند و با ما نماز می‏گزارند، پس چرا با آنها بجنگیم؟علی(ع)فرمود:«علی ما أنزل الله عز و جل فی کتابه»، بر اساس آنچه خداوند در کتابش نازل فرموده است.مرد گفت:یا امیر المومنین من بر تمام آیات قرآن که خداوند در کتاب خود نازل فرموده آگاهی ندارم.مرا از این آیه آگاه ساز. علی(ع)فرمود:آیه‏ای که در سوره بقره می‏باشد. گفت:یا امیر المؤمنین من بر تمام آیات این سوره آگاهی ندارم، مرا از آن آیه آگاه ساز.در این جا علی(ع)فرمود:آیه‏ای در قرآن است که قتال با این گروه را مباح نموده است و به تلاوت این آیه پرداخت. (88)
تلک الرّسل فضّلنا بعضهم علی بعض منهم من کلم اللّه و رفع بعضهم درجات و آتینا عیسی بن مریم البینات و ایدناه بروح القدس و لو شاء الله ما اقتتل الّذین من بعدهم من بعد ما جاءتهم البیّنات و...»[بقره/253]این پیامبران را برخی بر بعضی برتری و فضیلت دادیم، بعضی با خدا سخن گفته و برخی رفعت مقام یافته و عیسی پسر مریم را معجزات آشکار دادیم و او را به روح القدس نیرو بخشیدیم و اگر خدا می‏خواست، پس از فرستادن پیامبران و معجزات آشکار، مردم با یکدیگر خصومت و قتال نمی‏کردند...
و بدین‏سان، امام(ع)به ما می‏آموزد که راه یافتن حق و قرار گرفتن در صراط مستقیم و دوری از کجی و انحراف، تمسک به قرآن و سنجش قول و فعل آدمی با کتاب خداست.اگر کلام و رفتار آدمی در تمام جوانب زندگی از آیات و مقاصد قرآنی به دور باشد، ارزشی ندارد و اگر موافق و همسو با قرآن مجید باشد، ارزشی والا پیدا می‏کند.افزون بر آن، امام(ع)به ما می‏آموزد که راه نجات و سعادت آدمی، ارتباط همیشگی با کلام خداوند و به یاد داشتن معارف بلند این کتاب آسمانی است و این امر تنها محدود درمشکلات و مبهمات امور زندگی نیست، بلکه باید در سر تا سر زندگی آدمی مصداق داشته باشد.سیره آن پیشوای بزرگ چنین بوده است که خود، نه تنها در برخورد با مشکلات یا سؤالات مهم و بزرگ، بلکه در تمامی امور مربوط به دین و دنیا به قرآن مراجعه می‏نمودند و به آیات نورانی آن استشهاد می‏کردند.امام(ع)با توجه به احاطه کاملی که بر مفاهیم و تفاسیر آیات قرآن داشتند، در برخورد با مسائل مختلف با قرائت و تبیین آیات، راه حق و استوار را از راه ضلالت باز می‏شناساندند. حضرت(ع)منتظر این نمی‏ماند که مسأله‏ای دشوار یا معضلی بزرگ روی دهد و به قرآن مراجعه کند، بلکه این قرآن ناطق در تمام مسائلی که پاسخ آنها به نوعی در کتاب خدا وجود داشت، از قرآن مدد می‏جست و به آیات نورانی آن استشهاد می‏نمود و این سودمندترین درس است که می‏توان از سیره علوی فرا چنگ آورد.
لازم به ذکر است موارد استشهاد و استناد آن حضرت(ع)به قرآن، تنها در نهج البلاغه صد در بیست و یک مورد می‏باشد. (89)
قضاوتها و داوریهای امام(ع)بر اساس آیات قرآن
امام(ع)در امر قضاوت و داوری از کتاب خدا کمک می‏گرفت و به آیات الهی استشهاد می‏نمود وصی رسول(ص)به برکت دعای پیامبر(ص)در امر قضاوت و داوری فردی توانا و آگاه بود و با داوریهای به موقع خود، حیرت و شگفتی همگان را موجب می‏شد.پیامبر خدا(ص)جانشین خود را آگاه‏ترین فرد در امر قضاوت معرفی کرده و به او وعده موفقیت در این کار را داده است.امام(ع) خود در این باره چنین می‏فرماید:
«بعثنی رسول اللّه الی الیمن، فقلت:یا رسول اللّه أنک تبعثنی الی قوم هم أسنّ منّی لاقضی بینهم.قال(ص)-إذهب فانّ اللّه تعالی سیثبّت لسانک و یهدی قلبک». (90)
«پیامبر(ص)مرا برای امر قضاوت به سوی یمن فرستاد، عرض کردم:ای رسول خدا مرا به سوی قومی می‏فرستی که از نظر سن از من بزرگتر می‏باشند.پیامبر(ص)فرمود:برو که خداوند زبانت را استوار و قلبت را هدایت خواهد کرد.»
امام باقر(ع)نیز در بیان دانش علی(ع)در امر قضاوت می‏فرماید:کسی نیست که قضاوت و داوری کند و در آن حق را آشکار نماید، جز این که کلید این داوری‏اش، قضاوتهای علی(ع) است. (91)
نمونه‏های فراوانی از قضاوتهای علی(ع)در کتب حدیث و تاریخ جمع‏آوری شده است و نویسندگان مختلف ابوابی از کتب خود را به این موضوع اختصاص داده‏اند. (92) این قضاوتها در امور مختلف مانند علوم جغرافی، طبیعی، کلیات فقه، احکام سیاست و...می‏باشد.نکته مهم این است که امام(ع)در داوریهای خود، مانند سایر مسائل به قرآن روی می‏آوردند و برای حل معضلات و مشکلات دینی و اجتماعی مردم روزگار خود، به آیات الهی استشهاد می‏نمودند. مطالعه آرا و فتاوی حضرت(ع)که در پاسخ به سؤالات مراجعین و رفع ابهامات آنها مطرح شده، بسیار جالب و خواندنی و بیانگر وسعت علم و دانش علی(ع)و احاطه او بر معارف قرآن و دین است.
علاّمه مجلسی در بحار الانوار قبل از آن که نمونه‏هایی از قضاوتهای آن حضرت را بیان کند، می‏نویسد:اینها نمونه‏هایی از قضاوتها و داوریهای‏ شگفت آن حضرت است که احدی قبل از او چنین داوریهایی را نکرده است و عامه و خاصه جز از علی(ع)از کس دیگر، آنها را سراغ ندارد.
اینک نمونه‏هایی را برمی‏شماریم که امام(ع) در آنها با استفاده از آیات قرآن و استشهاد بر معانی و معارف کتاب خدا به داوری پرداخته‏اند:
1-روایت شده است فردی را به نام«قدامة بن مظعون»که شراب خورده بود، نزد عمر آوردند تا عمر حد را درباره او اجرا نماید.در این حال قدامه گفت:هیچ حدی بر من جاری نیست؛زیرا من از کسانی هستم که آیه‏ای از قرآن شامل حال آنها می‏گردد و این آیه شریفه را تلاوت نمود:«لیس علی الّذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا اذا ما اتّقوا و آمنوا»(مائده/99)عمر پس از شنیدن سخنان او منصرف شد و حد را درباره او جاری نکرد.خبر به علی(ع)رسید.نزد عمر آمد و بدو فرمود:چرا حد را درباره قدامه اجرا نکردی؟ عمر پاسخ داد:قدامه آیه‏ای از قرآن برایم تلاوت نمود که شامل حال او می‏شود، من نیز از کار خود منصرف گردیدم. (93) این جاست که علی(ع) با هوشیاری تمام به روشنگری می‏پردازد و دیگران را از سوء استفاده از آیات به نفع خود باز می‏دارد.
او می‏فرماید:قدامه هرگز از کسانی نیست که آیه قرآن شامل حال او گردد.بلکه آن گروه که مصداق این آیه شریفه هستند، جز آنچه خداوند برایشان حلال گردانیده است، نمی‏خورند و نمی‏آشامند.کسانی که ایمان آورده‏اند و اعمال صالح انجام می‏دهند، هیچ حرام الهی را حلال نمی‏کنند.کسی که آنچه خدا حرام کرده است، بنوشد هشتاد ضربه شلاق بر او جاری می‏شود. قدامه نیز اگر از گفته خود توبه کند، باید که حد بر او جاری شود و اگر توبه نکند باید کشته شود، چون او از دین خارج شده است.در این جا عمر به خود آمد و دانست که بدون آگاهی بر معنا و مصداق آیه به داوری پرداخته و علی(ع)با احاطه بر مفهوم و مصداق آیه قضاوتی نیکو انجام داده است. (94)
2-قضاوت دیگر حضرت(ع)درباره مردی است که هنگام مرگ، سهمی از مال خود را(برای صدقه)وصیت نمود ولی مقدار آن را تعیین نکرد. پس از مرگ او در بین ورثه‏اش در مقدار آن اختلاف پیش آمد.امام(ع) به داوری پرداخت و مقدار مال را یک هشتم تعیین نمود.حضرت(ع) این داوری را بر اساس آیه:«انّما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلّفة قلوبهم و فی الرقاب و الغارمین و فی سبیل اللّه و ابن السّبیل» (توبه/60)انجام داد.او پس از تلاوت این آیه فرمود:اینها هشت گروهند که به هر گروه، سهمی از صدقات تعلق می‏گیرد. (95)
3-ماجرای دیگر، ماجرای معروفی است که در اغلب کتب تفسیر و حدیث به چشم می‏خورد، محدثان و مورخان آورده‏اند:
زنی پس از شش ماه حمل، فرزندی به دنیا آورد، چون خبر به عمر بن خطّاب رسید، آهنگ رجم نمود.(به پندار این که چون زن پس از شش ماه ارتباط با همسر باردار شده است، پیشتر باردار بوده و لذا زنا کرده است).علی(ع)از تصمیم عمر آگاه شد و او را از رجم بازداشت و با توجه به آیات شریفه قرآن به داوری پرداخت و موجبات تعجب و حیرت خلیفه وقت را فراهم نمود.حضرت با تلاوت آیه‏«والوالدات یرضعن أولادهنّ حولین کاملین...»و آیه‏«و حمله و فصاله ثلاثون شهرا...»توضیح داد که مدت حمل، شش ماه و مدت شیردهی بیست و چهار ماه است و بدین سان زن را از مجازات رهانید. (96)
یادداشتها
(1)-میراث جاویدان، شماره 14، مقاله تاریخ تفسیر و تطور آن، محمد علی مهدوی راد، ص 20.
(2)-نهج البلاغه ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه 1، ص 7، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1370 ه.ش.
(3)-همان، خطبه 194.
(4)-التفسیر و المفسرون محمد حسن ذهبی، ج 1، ص 266، بیروت، دار القلم، چاپ اول، بی‏تا.
(5)-همان، ج 1، ص 267.
(6)-میراث جاویدان، ص 23.
(7)-نهج البلاغه، خطبه 221.
(8)-شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 11، ص 153، قم، منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی، . چاپ اول.
(9)-تفسیر القرآن بالقرآن عند العلامه الطباطبایی، الدکتور خضیّر جعفر، ص 67، قم، دار القرآن الکریم، چاپ اول، 1411 ه.ق.
(10)-المیزان، محمد حسین طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 1، ص 11، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.
(11)-نهج البلاغه، خطبه 133.
(12)-میراث جاویدان، ص 19.
(13)-علم الحدیث و درایة الحدیث، کاظم مدیر شانه‏چی، ص 24، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی‏تا، چاپ سوم.
(14)-نهج البلاغه، خطبه 192.
(15)-اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج 1، ص 82، انتشارات علمیه اسلامیه؛و کتاب سلیم بن قیس هلالی، تحقیق علاء الدین موسوی، ص 63، قسم الدراسات الاسلامیه و مؤسسة البعثه، تهران، 1407 ه.ق.
(16)-کشف الغمة فی معرفة الائمة، علی بن عیسی اربلی، ترجمه علی بن حسین زوارئی، ج 1، ص 184، نشر ادب الحوزه و کتاب‏فروشی اسلامیه، چاپ دوم، 1346 ه.ش.
(17)-کشف الغمه، ص 184؛بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج 38، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، بیروت، 1403، ه.ق.
(18)-بحار الانوار، ج 40، ص 151.
(19)-نهج البلاغه، خطبه 192.
(20)-شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 210.
(21)-بحار الانوار، ج 40، ص 208.
(22)-همان، ص 132.
(23)-سلیم بن قیس هلالی، ص 63.
(24)-کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ابن حسام هندی، ج 13، ص 128، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409 ه.ق.
(25)-اصول کافی، ج 1، ص 82.
(26)-مسند احمد بن حنبل، احمد بن محمد حنبل، ج 1، ص 254، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1404 ه.ق.
(27)-همان، صص 182 و 230.
(28)-ر.ک:همان، صص 126، 138، 139، 149، 217، 235.
(29)و(30)-تفسیر نور الثقلین، علی بن جمعة العروسی حویزی، ج 3، ص 233، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1373 ه.ش.
(31)-تفسیر نور الثقلین، ص 409.
(32)-همان، ج 1، ص 360.
(33)-بحار الانوار، ج 89، ص 79.
(34)و(35)-مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 137.
(36)-نهج البلاغه، خطبه 156.
(37)-تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 217.
(38)-مباحث فی علوم القرآن، صبحی صالح، صص 65/66. دارالعلم للملایین، چاپ پنجم، بیروت، 1968 م،
(39)-پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، سید محمدباقر حجتی، صص 204 و 409 دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، تهران، 1366 ه.ش.
(40)-همان، ص 216 و الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین عبد الرحمن سیوطی، ج 1، ص 183؛دار بن کثیر، ص 67. بیروت، چاپ اول، 1407 ه.ش.
(42)-التمهید فی علوم القرآن، محمدهادی معرفت، ج 1، ص 225، موسسه نشر اسلامی قم، چاپ اول، 1414 ه.ق.
(43)-همان، صص 225-229.
(44) -حقایق هامّه حول القرآن الکریم، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، صص 157-161 مؤسسة النشر الاسلامی، قم، چاپ اول، 1410 ه.ش.
(45)-بیان در مسائل کلی قرآن، ابوالقاسم خوئی، ج 1، ص 318-321 مجمع ذخائر اسلامی، قم، 1360 ه.ش.
(46)-همان.
(47)-حقایق هامه، صص 157-161.
(48)-التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 264؛التّبیان فی علوم القرآن، محمدعلی صابونی، ص 155، عالم الکتب، بیروت، چاپ اول، 1405 ه.ق، .
(49)-جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری، ج 1، ص 34، دار الفکر، بیروت، 1408 ه.ق.
(50)-البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم حسینی بحرانی، ج 1، ص 3، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، بی‏تا؛تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 351.
(51)-نهج البلاغه، خطبه 87.
(52)تفسیر غریب القرآن، شیخ فخر الدین طریحی، مقدمه، انتشارات زاهدی، بی‏تا.
(53)-تفسیر المشکل من غریب القرآن، ابی محمد مکی بن ابی طالب قیسی، ص 51، دار النّور الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 1408 ه.ق.
(54)-المفردات فی غریب القرآن، ابی القاسم حسین بن محمد(راغب اصفهانی)، ص 6، المکتبة المرتضویه، چاپ دوم، 1362 ه.ش.
(55)-الاتقان سیوطی، ج 2، ص 1209.
(56)-تفسیر المشکل، صص 52-55.
(57)-همان، ص 56.
(58)-بحار الانوار، ج 89، ص 61.
(59)-تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 246.
(60)-همان، ج 3، ص 315، و ج 4، ص 242.
(61)-همان، ج 2، ص 535، و ج 4، ص 392.
(62)و(63)-نهج البلاغه، حکمت، 229.
(64)-جامع البیان، ج 14، ص 172.
(65)-تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 208.
(66)-نهج البلاغه، حکمت، 231.
(67)-تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 312.
(68)-همان، ج 1، ص 138.
(69)-همان، ج 3، ص 312.
(70)-همان، ج 3، ص 23.
(71)-مجمع البیان فی تفسیر القرآن، شیخ طبرسی، ج 1، ص 112، دار المعرفة، بیروت، چاپ دوم، 1408 ه.ق.
(72)-تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 11.
(73)-همان، صص 27 و 28.
(74)-رابطه نهج البلاغه با قرآن، سید جواد مصطفوی، ص 34، بنیاد نهج البلاغه، تهران، چاپ دوم، 1374 ه.ش.
(75)-همان، صص 47-71.
(76)-تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 27.
(77)-نهج البلاغه، خطبه 86.
(78)-همان، خطبه 223.
(79)-همان، نامه 28.
(80)-همان، خطبه 199.
(81)-همان، خطبه 62.
(82)-همان، نامه 53.
(83)-تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 219، نهج البلاغه، خطبه 79.
(84)-قضاء امیر المؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، شیخ محمد تستری، ص 202، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ دوم، 1408 ه.ق.
(85)-تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 192.
(86)-خصائص الائمه علیهم السلام(خصائص امیر المومنین-ع-)، شریف رضی، ص 103، مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد 1406 ه.ق.
(87)-تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 144.
(88)-همان، ج 1، ص 254.
(89)-رابطه نهج البلاغه با قرآن، ص 210.
(90)-مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 141؛کنز العمال، ج 13، ص 125.
(91)-قضاء امیر المومنین(ع)، ص 1.
(92)-ر.ک:بحار الانوار، ج 40؛وسائل الشیعه، ج 17، مسند محمد بن قیس بجلی فی قضایا امیر المؤمنین، عجایب احکام و قضایا علی(ع)قضاء امیر المؤمنین، خصایص الامة و...
(93)و(94)-بحار الانوار، ج 40، ص 266.
(95)-همان، ص 265.
(96)-همان، ص 252.

تبلیغات