آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

بارخدایا!ما را به إلهام حق و تلقین صدق و اصابت واقع موفّق فرما، و از مراء و إمتراء و کذب و افترا و تعسّف و تصلّف برکنار دار، و ضمایر ما را از وساوس نفس و هواجس خیال و ظلمات شکوک پاک و به نور تقوی و معرفت روشن کن، تا أهواء طبیعت و نوامیس عادت، ما را از جاده برهان و حقیقت خارج نکند و به وادی تقلید عامیانه و سفسطه جاهلانه نبرد و در پیروی دین مبین حضرت خاتم رسل و هادی سبل(ص)ثبات قدم عنایت کن تا طریق اولاد و اصحاب آن حضرت را که ادّلاء طریق سداد و استقامت‏اند، گم نکنیم و از صراط مستقیم شریعت به هیچ حال خارج نشویم.
1-مقام معنوی صدر المتألهین، صدر الدین محمّد بن ابراهیم قوامی شیرازی معروف به «ملاّ صدرا»(قدس سره العزیز)متولّد حدود سنه 979 و درگذشته در سال 1050 ه.ق، صاحب حکمت متعالیه اسفار، که در نجوم مسایل فلسفه برهانی، فلک دوّا و در غرر درر لطایف و دقایق عرفانی، بحر ذخّار و در کثرت اشتهار کالشّمس فی ضحوة النّهار است، به حدّی عالی و متعالی است که شرح و تفصیل اساس تازه‏ای که در فلسفه اسلامی بنیاد کرده و توصیف و تعریف کتب و مؤلّفات مفصّل و مختصر او که تقریبا تمامی آنها به طبع رسیده و در دسترس طالبان مشتاق قرار گرفته و او را مشهور آفاق عالم ساخته است در حیّز تقریر و تحریر نمی‏گنجد و به گفته«اخطل»شاعر عرب (متوفی 92 ه)که گفته است:جای سخن، دل است‏ و زبان جز نشانه نیست:
انّ الکلام لفی الفؤاد و إنّما
جعل اللسان علی الفؤاد دلیلا
و بنا بر تعبیر حافظ:
قلم را آن زبان نبود که سرّ عشق گوید باز
ورای حدّ تقریر است شرح آرزومندی
درباره عظمت مقام وی و اهمیّت طرح تازه‏ای که در فلسفه اسلامی ابداع فرموده و تجزیه و تحلیل عقاید فلسفی‏اش و بیان علل و اسباب تحوّلاتی که در کشف رموز و اسرار مسایل حکمت متعالیه بر وی دست داده است که نخست با اقتدا و پیروی از عقاید فلسفی استاد خویش میر محمّدباقر داماد، صاحب«قبسات»و«جذوات» (درگذشته 1041 ه.ق)به«اصالت ماهیّت»باور داشت و آنگاه به «اصالت وجود»معتقد شد.نیز دو مسأله عالی فلسفی«اتّحاد عاقل و معقول» و «حرکت جوهریّه»را که در آغاز بر وی مشتبه و سرانجام مکشوف گردید و مطالبی از این گونه که برخی را خود مبتکر و مؤسّس بوده و بخشی را از آثار اسلاف و قدماء فلاسفه برگزیده و آن‏ها را تشریف استدلال پوشانیده و دستگاه برهانی بخشیده است، سخنی که حقّ کلام درباره وی را ادا کند، نتوان گفت و بنا بر مفاد«إقرار العقلاء علی أنفسهم، جائز»از بن دندان به عجز خود اعتراف می‏کنم.امّا به اختصار می‏گویم که در میان حکمای اسلامی که حکمت برهانی را با لطایف ذوقی و عرفانی آمیخته و آن را با حقایق شریعت ایمانی سازگاری و انطباق بخشیده‏اند، خاصّه در میان حکیمان متأخّر از قبیل میرداماد و میر ابو القاسم فندرسکی(متوفّی 1050 ه)صاحب رساله فارسی صناعیة و رساله عربی حرکت و امثال ایشان تا عصر حاضر، حکیمی طلیق اللسان و عارفی عذب البیان که جامع فنون عقلی و نقلی بوده و به دقایق حکمت و عرفان احاطه کامل و تبحر شامل داشته و حق تحقیق فلسفی را همراه با نقد آراء ادا کرده و آثار علمی و فلسفی و دین او مشتمل بر جمیع آراء مذهبی و مکاتب فلسفی قدیم و جدید با استشهاد به آیات قرآنی و احادیث نبوی و اشعار فارسی و عربی و منقولات از آراء و اقوال بزرگان باشد، در ظرف این مدت پا به عرصه وجود ننهاده است و انصاف را که در حقّ وی از زبان سعدی شیرازی توان گفت:
پشت دو تای فلک، راست شد از خرّمی
تا چو تو فرزند زاد، مادر ایّام را
حکمت محض است اگر لطف جهان آفرین
خاص کند بنده‏ای مصلحت عام را
2-مکتب فلسفی صدر الدین شیرازی بر«نقد» مبتنی است.وی در ارزیابی مسایل اعتقادی و بررسی آراء فلسفی، در عین آن که تقلید و پیروی از هیچ شخص و یا دسته و گروه را روا ندانسته است، با تواضع و فروتنی ویژه‏ای با محدودیّت‏های فکری در هر مورد برخورد علمی نموده و درعین توجّه و امعان نظر به مطالب دیگران و سنجش پایه و مایه گفتار آنان، میزان اعتبار و ارزش آن‏ها را بیان داشته؛و در واقع نقاط ضعف و کاستی‏ها و نقایص را از مطالب زدوده و از این رهگذر، به تکمیل و تتمیم مباحث فلسفی پرداخته است و در عین حال هر گاه نام کسی از متقدّمان و یا بزرگان را به مناسبت مقام با مقال به میان آورده، به تجلیل و احترام و بزرگداشت ایشان پرداخته است.برای مثال، از جهت تأدّبی که نسبت به استاد خود«میرداماد» داشته، نام او را هیچ گاه به صراحت بر زبان قلم جاری نساخته اما همه جا از او چنین نقل قول‏ می‏کند:«قال شیخنا و سیّدنا و من إلیه سندنا فی العلوم، آدام اللّه علوّه و مجده»و دیگران را نیز در نهایت ادب و احترام چنین یاد می‏کند:
امام محمّد غزالی را«البحر القمقام الموسوم عند الأنام بالإمام و حجّة الاسلام»و در جای دیگر «الشیخ العالم محمّد الغزّالی»می‏نامد و درباره محیی الدّین چنین می‏نگارد:«الشیخ العارف الصّمدانی الرّبانی محیی الدّین الاعرابیّ الحاتمی»و در بعضی مواضع می‏افزاید:«الأندلسی»«الفردوسی القدوسی، ودر وصف خواجه نصیر الدین می‏گوید: أفضل المتأخّرین العلاّمة الطوسی»چنان که درباره کسانی دیگر گفته است:«شیخ الطّایفة الفایزة بالحقّ ابو القاسم الجنیدیّ البغدادی»، «الشیخ ابی سعید ابی الخیر رحمه اللّه»و...
3-حقیقت این است که تنها راسخان در علم و مستمعان کلام الهی هستند که قولشان حقّ محض و صدق خالص است.از ایشان گذشته، صدق مؤدّای علم هر کسی مقیّد است و عالمان به هر میزان که در علمی دقیق و ماهر باشند، به منزله فروشندگان کالای فکر خویش‏اند که با عرضه و ارائه اندیشه‏ها به توضیح مقاصدی می‏پردازند و از این رو هیچ کس حق ندارد که به طور قطع و در هر زمینه‏ای بر صحّت موضوع منظور خود و یا بطلان قضیه‏ای دیگر نظر دهد و از آن رو که«فهم هر کس به قدر همّت اوست»و به تعبیر دیگر«هر کس سخنی فراخور همّت گفت»افزون بر آن که همه جهات مربوط به هر موضوعی قابل احصاء نیست و همه خصوصیّات موضوع را به یکی منحصرکردن و جهت و یا جهات دیگری را موجود ندانستن روا نیست و آن که فکر خود را وسیع‏ترین و کامل‏ترین افکار انگارد و پندارد، بدون تردید از همه نظر تنگ‏تر و محدود فکرتر است، صدر الدّین شیرازی‏بر خلاف کسانی که به محض شنیدن سخنی که برای آن‏ها قابل درک نیست، به جدال و مراء و مخالفت روی آورده و به نفی و طرد آن پرداخته‏اند، با اتخاذ روشی محقّقانه می‏گوید: «عالم و دانا و بصیر و بینا و خواستار و دوستار زبده و نخبه و نقاوه کسی است که با حسن استماع سر تا به پا گوش باشد و با شنیدن سخنی که درک آن برایش دشوار است، به منظور کشف حقیقت به تجزیه و تحلیل بپردازد و در صدد شناخت برآید و با تشخیص نقاط ضعف و کاستی‏ها، میزان ارزش و اعتبار آن را برآورد و ارزیابی نماید.محض مثال، در پایان یکی از مواردی که وی به رفع تضادّ از میان چند عقیده مختلف پرداخته و به اثبات هم‏آهنگی و وفاق مطالب همت گماشته است، می‏افزاید:هم‏آهنگی به تراز پراکندگی است: «فاعلم هذا فانّه اجدی من تفاریق العصاء». و در جای دیگر اظهار می‏دارد:«فلا یوجب ذلک الاشتغال بالقدح علی البرهان الصحیح» بدین ترتیب، ملاحظه می‏شود که صدر الدین شیرازی در جست و جوی حقیقت و واقع قضایا خود در صدد تحقیق و تتبّع برآمده است تا حقیقت بر وی آشکار گردد و به مرتبه تحقّق و ثبوت و شهود و وضوح و یقین رسد و جای شبهه‏ای در دلش باقی نماند«کما هو شأن اکثر النّاقضین و الجدلییّن.»
4-«الحکمة المتعالیه»ملا صدرا در واقع حاصل ترکیب آراء در مکاتب اربعه عرفانی، حکمی، فلسفی و کلامی در فضای عقلی تشیّع است و با آن که تفسیرهای قرآنی او نیز صورت نظام یافته و نتیجه تلاقی و تلفیق اسالیب چهارگانه تفسیر قرآن، تصوّف و عرفان، تشیّع، کلام وفلسفه را که پیش از او رواج داشته است به نمایش می‏گذارد، اما توجّه به این نکته درخور اهمیّت است که وی در بسیاری از تفسیرهای خود بر قرآن کریم اظهار می‏دارد که معانی گوناگون قرآنی از طریق الهام از عرش الهی بر او مکشوف گردیده است و بر این اعتقاد است که هیچ کس جز از راه کشف و واردات غیبی، قادر به استنباط معانی قرآنی نیست. «مکاشفه»«چشم دل»را می‏گشاید و سالک طالب مشتاق را توانا می‏گرداند که حقایق عالم معنی و حتّی ماوراء حقایق را تا حقیقت الهی که قرآن از آن نازل گردیده است مشاهده کند و به گفته حافظ:
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوشِ نامَحرم نباشد جای پیغام سروش
و در تأیید این معنی است کلام منظوم عارفانه سید احمد هاتف اصفهانی:
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است، آن بینی
این اظهار ملاّ صدرا دلالت بر این حقیقت مسلّم دارد که به عنایت بی‏علّت الهی جان و روان فیلسوف ما از عصاره معارف حقّه و مواریث مصطفویه(ص)اشباع گردیده و این سخنان زاده خاطر حکیمی است برخوردار از سرچشمه آب حیات علوم و سرمست از فیض عنایت الهی که با اتّکاء بر سرمایه نبوغ فطری و کمال پیشرس و کامیابی از نیروی قریحه و استعداد ذاتی-یک شبه ره صد ساله رفته و با دیده نهان‏بین، بی‏پرده مبدأ غیب را در پره‏های خلقت دیده، قلبی پاک و ضمیری تابناک داشته و در روزگار زندگانی شهاب‏آسای خویش، مشعل دین و دانش و حکمت و عرفان را فروزان نگاه داشته ودر میان ابرهای تیره و طوفان‏های حوادث آن را به پیش برده و پس از پایان حیات این جهانی، راه خویش را به سوی سر منزل مقصود تا وصول به مقام قرب به معبود پیموده و بدان مقام بلند از علوّ جمال حکمی و فلسفی و شعشعه جلال معنوی و عرفانی و اوج کمال علمی و روحانی پای نهاده است که صعود بر آن مراتب با نردبان عقاید معمول و یا آموخته‏های تلقینی و مکتسب مرسوم میسّر نیست.
صدر الدّین شیرازی هنگام ورود به مباحث فلسفی بدون موضعگیری شخصی، هر مسأله و مبحث را مطابق اصول و مبانی خاص آن دسته تجزیه و تحلیل کرده و با پیروان هر نحله فلسفی تا آخرین گام تامّ و تمام همراهی و ملازمت کرده و حوزه مکتب فلسفی او از عمق و ژرفا و حقیقت و معنی و وسعت و غنای مباحث و گستردگی میدان و بساطت ابواب و فصول به گونه‏ای شگفت‏انگیز برخوردار است.هر گاه بگوییم ملا صدرا از نوابغ انسانی است و تعلّق و وابستگی‏اش منحصر به ایرانیان مسلمان نیست، چنین اظهاری اغراق و مبالغه نخواهد بود.از لحاظ جامعیّت فکر از نوادر عالم آفرینش است که آثار جاویدان از خویش بر خزانه فرهنگ انسانی به طور عام و فلسفه اسلامی به طور خاصّ افزوده و بر جای گذاشته است.آثار او به گونه‏ای است که هر گاه کسی سطر به سطر به تتبّع و مطالعه و ممارست در جزئیّات فردی در او بپردازد، یقین خواهد کرد که اگر چنین فردی در یکی از کشورهای مغرب زمین به وجود آمده بود، بدو تردید سهمی فراوان از مراتب پیشرفت علم را از آن خویش می‏ساخت.اگر در نظر آوریم که درست در ایّامی که باب علم و رحمت الهی به روی غریبان مفتوح گردیده و در صدد شکستن سدهای فکری برآمدند، بدان خیال که علم و دانش و فلسفه را تجدید حیات بخشند، صدر الّدین شیرازی-که در شمار معدود معارضان با محدودیت‏های فکری قدیم و به منزله گل سرسبد و نمونه هوش و استعداد رشد و ارزش انسانی قوم ایرانی و مردم مسلمان ایران است -چشم به دیدار آفرینش گشوده است، بیشتر به تأیید این نکته خواهیم پرداخت.
صدر الدین با فرانسیس بیکن انگلیسی و دکارت فرانسوی، پیشوایان نهضت علمی و فیلسوفان مشهور عصر تجدّد و نوگرایی تقریبا در یک عصر می‏زیستند؛زیرا بیکن در1626 و دکارت در 1650 میلادی درگذشته و مرگ فیلسوف شیرازی 1050 ه.ق با مرگ دکارت مقارن بوده است.صدرا وظیفه‏ای را که پیشروان نهضت فرهنگی غرب در اروپا عهده‏دار انجام آن گردیدند، با نگارش آثار مایه‏ور فلسفی خویش به نحوی علمی و دقیق ادا کرد و با روشنگری‏های خود با لجاج و ستیزه‏جویی‏های ناشی از محدودیت‏های فکری به مبارزه برخاست و زنجیرهای تقلید و تلقین و عادت و میراث را که از ناحیه پیروان مشّاء بر دست و پای عقول در طی قرون و اعصار بسته شده بود، سست گردانید و با ضربت‏های فکری، اساس وهم و پندار را متزلزل ساخت در رهگذر چنین روشنگری، به خاطر آن که فکرش از دیگران بالاتر بود و مقاصد او برای فهم مردم روزگار حیاتش قابل هضم نبود و استخراج اصول مقاصد فلسفی او کاری بسیار دشوار می‏نمود، نه تنها هیچ توجّهی به افکار علمی و فلسفی او نشد، مورد بی‏مهری عام و خاصّ و حتّی فرزند خود نیز واقع گردید.از این رو، جای تعجّب نیست که وی در موارد متعدّد از کتاب مستطاب اسفار، بر این که خود شخص باید در مطالب دقّت‏نظر تحقیقی داشته و به منقولات و آراء مورد اتّفاق و رایج روز، بدون آن که شخصا آن‏ها را مورد بررّسی و تجزیه و تحلیل قرار دهد، اعتماد روا ندارد و عقیده هر کسی را که با دلیل صحیح موافق باشد بپذیرد -هر چند بیشتر مردم با آن موافق و همراه نبوده باشند-تأکید می‏ورزد و دیدگاه خاص خود را که حاکی از عدم تعصّب:(عدم قبول الحقّ عند ظهور الدّلیل بناء میل الی جانب)و وسعت فکر اوست محض مثال چنین بیان کرده است:
«...و انّی لا ابالی بمخالفة الجمهور و مجاوزة المشهور.»
7-ملا صدرا که در قلمرو ادراک مسایل علمی و فلسفی و تحقیق در حوزه معرفت و کوشش بی‏وقفه و مستمرّ در سراسر عمر به منظور احراز صلاحیت و افزایش ظرفیّت انسانی از نوادر عالم آفرینش است و به خوبی می‏دانسته است که:«ما فتنة فی الدین و خلل فی عقائد المسلمین الاّ و منشأها مخالطة العلماء النّاقصین مع حکّام الدّنیا والسّلاطین»(ص 13 مقدمه تفسیر سوره سجده، شرح حکمت متعالیه اسفار اربعة، پیشگفتار شارح، ص 51، عبد اللّه جوادی آملی)و از فرط عفّت و به منظور رهایی از آزار جهّال، بیشتر ایّام فعّال عمر خود را در گوشه انزوا و انعزال از مخلوق در طلب محبوب و راز و نیاز با معبود به سر آورده است.از آنجا که با ژرف‏اندیشی ویژه‏ای که داشته و با میراث علمی و سنّت فلسفی گذشتگان آشنا بوده و بدون تردید می‏دانسته است که شیخ اشراق توصیه کرده است که قبل از شروع در فراگیری حکمة الاشراق چهل روز باید ریاضت کشیده شود.(ص 258، حکمة الاشراق، طبع جدید)و با آراء عرفا و مردان خدا نیز آشنایی داشته است که برای مثال گفته‏اند:«هر که از برای مباهات علمی خواند و بدان رتبت و زینت خود طلب کند تا مخلوقی او را پذیرد-هر روز دورتر باشد و ازو مهجورتر گردد.»(ص 163، تذکرة الاولیاء، طبع لیدن)خود را هیچ‏گاه عالم مطلق نخوانده و از جست و جوی حقیقت باز نایستاده است و تا آخرین لحظه طلب علم افزایش معرفت را وظیفه خویش دانسته است.با وجود این اوصاف، درباره برخی از مردم زمان خود و همه روزگاران که به تعبیر جلال الدّین محمّد به«قسمت یکروزه»ای قناعت می‏ورزیده‏اند، بثّ الشّکوایی دارد که خواندنی و عبرت‏گرفتنی است آنجا که می‏گوید:
«...ثمّ عن قلیل یشبعون عن کلّ فنّ بسرعة و یقنعون عن کلّ دنّ بجرعة.»-کسانی که با خوردن اندک لقمه از هر غذای(علمی)سیر می‏شوند و با نوشیدن جرعه‏ای از هر جام (معرفتی)خرسند می‏گردند.
8-قدما که در همه ابواب ادب و حکمت‏اسلامی و علوم انسانی در سایه بهره‏مندی از معرفت و برخورداری از فرصت، ژرف‏اندیشانی مایه‏ور بوده و به اقتضای انس و الفت با طبیعت، با لطایف عالم آفرینش آشناتر بوده و درک موزون‏تری از جهان و جهانیان داشته‏اند، برای مبتدیان در تعلّم حکمت مراحل سه‏گانه ذیل را برشمرده‏اند:
مرحله اوّل در تحصیل حکمت، دوستدار دانش‏ها بودن و علم‏پذیری و جهل‏گریزی و فریب‏ستیزی دانسته‏اند.
مرحله دوم را تلاش ممکن آدمی برای پی بردن به کنه حقایق اشیاء در حد توان انسان دانسته‏اند که با تعبیر:«هی العلم باحوال اعیان الموجودات علی ما هی علیه بقدر الطاقة البشریّه» بیان شده است.
مرحله سوّم آن را عمل به علم دانسته و «حکیم»کسی را نامیده‏اند که به علم عامل باشد و سر سوزنی علم او با عملش مغایرت و مباینت نداشته باشد.هر گاه کسی بدین مکانت رسد و به این مقام و منزلت سرافراز گردد، او را«کون جامع» یا«انسان کامل»خوانده و پاداش چنین کسی را در مواریث مصطفویّه(ص)آورده اند که:
«من عمل بما علم اورثه اللّه علم ما لا یعلم» چنان که خود صدرا نیز در تعریف حکمت گفته است:«الحکمة هی التشبّه بالاله فی الاحاطة بالکلیّات و التجرّد عن المادیّات»:حکمت شباهت جستن به مبدأ است در احاطه به کلیات و تجرّد از (کسوت)مادیات که نخستین، آخرین مدارج علم و دیگری عالی‏ترین مراتب عمل است.
گرفتم آن که کُتُب خانه جهان از تُست
ز علم هر چه عمل می‏کنی همان از تُست
از این رهگذر است که«حکیم سنایی»در تخذیر از اشتغال ذهن و تعلّق خاطر به عالم مادّه و مدّت که از موانع وصول به حقیقت است به منظور توفیق‏یافتن در کشف اسرار، بر، دل برگرفتن از وابستگی‏ها و آزادی از قیود را چنین توصیه می‏کند:
دِه بود نه دل آن که اندر وی
گاو و خر باشد و ضیاع و عقار
صدرا که در سایه مطالعات و ریاضیات و ملاحظات می‏دانسته است که تا وجهه نظر آدمی یکی نشود و جمعیّت خاطری به دست نیاورد و همه فعالیت‏های ذهنی خود را به سوی یک هدف معیّن کانونمند (concentrated) نسازد، شعور باطن و یا به تعبیر قدما«ملکه علم بسیط»انسان برانگیخته نمی‏شود وبه علم ارتجالی و کشف حقایق تازه سرافراز نمی‏گردد و«نهفته اسراری»را که«به ایما»گاه و بیگاه«اظهار»می‏شود نمی‏توان دریافت و لزوم حصول چنین جمعیّت خاطری، ترک هر گونه هوی و هوس و دل برگرفتن از مظاهر دنیای مادّی و چشم‏پوشی از مال و شهوت و نام و جاه-که در کمین آزادگی است کمال لزوم را دارد.
ترک دنیا و لذت است و هوس
پارسایی، نه ترک جامه و بس
به مصداق کلام عارف بزرگ، جلال الدّین محمّد بلخی در بیان احوال نوع بشر و رهنمود عارفانه‏اش:
عقل تو قسمت شده بر صد مهمّ
بر هزاران آرزو و طِمّ و رِمّ
جمع باید کرد اجزا را به عشق
تا شوی خوش چون سمرقند و دمشق
از آن جهت که سودای طلب حقیقت و تحصیل معرفت از هر عشقی بالاتر است، ریشه امیال نفسانی و عارضی را از بیخ و بن برمی‏کند:
عشق، آن شعله است که کوه چون بر فُروخت
هر چه جز معشوق، باقی جمله سوخت
«صدرا»که در شمار معدود پژوهندگان واقعی حقیقت و کاوشگران در اسرار وجود در عرصه خاک و میان خاکیان بوده است، تعلّق خاطر و آلودگی به شوایب مادّی و مقامات این جهانی و نام و جاه و شهرت را سدّ راه وصول و وصال دانسته و بارها به این مطلب اشاراتی بلیغ و ملیح کرده است:
«...عصمنا اللّه و اخواننا فی الیقین»خدای (سبحان)ما و برادران یقینی ما را از پیروی آرزوها و تکیه بر نعمت‏هایی رنگارنگ دنیا نگاه دارد.
افزون بر آن، اظهار می‏دارد که«از وقتی علم را وسیله شهرت و ریاست و اندوختن مال و ثروت قرار داده‏اند، حقیقت بر ایشان پوشیده مانده است.» با وجود چنین مقدّمات و ملاحظات است که می‏نویسد:«مصاحبت با مردم و سرگرمی به عادات نامطلوب را موجب تفرقه فکر و سدّ راه وصول به حقیقت دانسته و مدّت‏ها در گوشه‏ای به دور از مردم در انزوا اقامت گزیدم.
با اتّخاذ چنین روش و آراستگی به این گونه منش است که فکر خود را از کار و بار مردم روزگار منصرف گردانیده و از آمیزش با آنها خودداری ورزیده است و آنگاه که به خاطر عدم تقیّد به عادات و رسوم غیر ضروری و معمول در میان عامّه، عناد و ستیز مردم را بر خویش هموار ساخته و با ریاضت درخور تحسین به تحمّل آن‏ها پرداخته است، قبول و انکار آن‏ها را نیز مساوی شمرده و از مرحله ردّ و قبول عامه نیز درگذشته و گفته است:
«بیمی ندارم و برایم اهمیتی ندارد که مرا بزرگ دارند و یا خرد انگارند؛چه، این هر دو برایم یکسان است.نظرم تنها به یک هدف و«او» [خداوند سبحان‏]که دشواری‏ها را آسان می‏کند، متوجّه گردید.»
این است مفهوم همان سخن و مصداق کلام افلاتون که:«عمر ارزیابی ناشده، ارزشی ندارد.»
هنگامی که به ارزیابی«حیات طیّبه» صدر المتألهین می‏پردازیم و به دقایق زندگی سراسر افتخار او می‏نگریم ملاحظه می‏کنیم که به راستی زندگانی وی سرشار و پربار و مالامال از حکمت و معرفت و خیر کثیر و آراسته به علم همراه با عمل و فضل توأم با فضیلت بوده است؛ چنانکه علاوه بر نکات یاد شده، وجه امتیاز بارز و شاخص صدر الدین شیرازی بر سایر فیلسوفان و دلیل آشکار بر وسعت فکر و ثبات اندیشه و دقّت نظر او آن است که هیچ فیلسوف صاحب مکتب دیگر مانند وی به اصول و مبانی شرعی پایبندی نداشته است و بر خلاف آنچه گفته‏اند:«فلسفی مرد دین مپندارید»(خاقانی)و یا آن که:
کاف کفر این جا بحقّ المعرفة
دوستتر دارم که فاء فلسفه!
صدرا افزون بر آن که در بیان مطالبی علمی و مسایل فلسفی و غوامض حکمی به آیات کریمه قرآنی استشهاد کرده و با اتّکا بر سنن نبوی و احادیث مأثور و سیره بزرگان و مجاهدان بزرگ اسلام به بیان منظور پرداخته و کلام خویش را به صورتی ثابت الحجّة و ظاهر البیّنة استحکام بخشیده، نسبت به پیشوایان دینی به طور عامّ و ائمّه اثنی عشر(سلام اللّه علیهم اجمعین)به طور خاصّ کمال ارادت و ادب و تواضع اظهار داشته و از این رهگذر، میان دین و فلسفه موافقت و هماهنگی به وجود آورده است؛چنان که«شرح اصول کافی»را نیز به همین منظور تألیف کرده است.
از آنجا که بر اساس قوانین حاکم بر منطق صوری، معرّف از معرّف باید اجلی و اعرف باشد و من در آغاز کلام به عجز خود در بیان مطالب اعتراف کرده‏ام، در بیان عظمت مقام و علوّ قدر صدرا همین بس که استاد او«میرداماد»که خود در حکمت و فلسفه، از بزرگان مسلّم روزگار محسوب می‏شده به نبوغ و تفوّق شاگرد من قرط الاذن و بن دندان اعتراف کرده و بنا بر مشهور، در ابیات ذیل در نهایت تجلیل و تعظیم او را ستوده است:
صدرا جاهت گرفت باج از گردون
اقرار به بندگیت کرد افلاتون
در مکتب تحقیق نیاید چون تو
یک سر ز گریبان طبیعت بیرون
سبحانک ما علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم
منابع و مصادر
1-اثولوجیا، تألیف افلوطین، ترجمه ابن ناعمه حمصی با تعلیقات قاضی سعید قمی با مقدّمه و تصحیح استاد سیّد جلال الدّین آشتیانی، با مقدّمه انگلیسی سیّد حسن نصر، شماره 20، انتشارات انجمن حکمت، 1356 ه.ش، تهران.
2-تذکرة الاولیاء طبع لیدن.
3-حکمة الاشراق، طبع جدید.
4-الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیّة الأربعة، صدر الدین الشیرازی مجدّد الفلسفة الاسلامیّة، الطبعة الثالثة، 1981 م، دار احیاء التراث، بیروت.
5-حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، ابو المجد مجدود بن آدم السنایی الغزنوی، به جمع و تصحیح محمّدتقی مدرّس رضوی، تهران، 1329 ه.ش.
6-دیوان حافظ، به اهتمام سیّد ابو القاسم انجوی شیرازی، 1346.
7-دیوان هاتف اصفهانی به اهتمام مرحوم عباس اقبال. رساله سه اصل به مناسبت چهارصدمین سال ولادت ملا صدرا، 1340 ه.ش 1380 ه.ق از انتشارات دانشگاه تهران.
9-الشواهد الربوبیّة، صدر الدین شیرازی، با حواشی حاج ملا هادی سبزواری، تصحیح و تعلیق و مقدّمه سیّد جلال الدین آشتیانی 1346 ه.ش، طبع دانشگاه مشهد.
شرح حکمت متعالیه اسفار اربعه، تألیف و نگارش آیت اللّه عبد اللّه جوادی آملی، قم.
11-فلسفه عالی(کتاب اسفار، 1353 ه.ش، تهران، دانشگاه)به قلم جواد مصلح.
مفاتیح الغیب، تألیف صدر الدّین محمد بن ابراهیم الشیرازی مع تعلیقات للمولی علی النوری، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی 1363 ه.ش.

تبلیغات