آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

فوائد تاریخى اجازه نامه‏هاى روایتى-که نزد عموم دانشمندان فرق اسلامى رواج داشته-بر پژوهندگان احوال و آثار علماء پوشیده نیست.امّا برخى از دانشمندان بزرگى که اوقاتشان مستغرق درس و بحث و تحقیق علمى-به خصوص در علوم عقلى و نظرى-بوده، دیگر اهمیّت چندانى به اجازه روایت گرفتن و نوشتن نداده و یا آن که فرصت و مجالى براى پرداختن به آن مهمّ نداشته‏اند.از این روى اجازات بازمانده از این گونه دانشمندان بسیار مغتنم است.
این موضع از متون برخى اجازه نامه‏ها هم مستفاد مى‏شود و بلکه بدان تصریح نیز شده است، چنان که مرحوم آقا سحین محقّق خوانسارى در سومین صفحه نسخه اصل اجازه شاگردش در علوم شرعى و معارف ادبى و عقلى امیر ذوالفقار نوشته است:«فأجزت له، ولکن لم أعلم أنّی أهلّ لذلک ام لا؟و أنّ للاجازة أثرا أم لا؟»
و در صفحه نهم-به خطّ خود-و صفحه دهم- که پایان اجازه و به خطّ مرحوم میرزا عبداللّه اصفهانى صاحب«ریاض العلماء»و گرآورنده مجلّد اجازات«بحارالانوار»است-فرماید:
«بل الحقّ أنّ انتساب هذه الکتب الاربعة الى (*).این مقال را بر حسب میل و رغبت مدیر دانشمند و بزرگوار مجلّه گرامى«کیهان اندیشه»ظرف مدّت یکماه به رشته تحریر کشیده، به روز خجسته یازدهم ذى القعدة الحرام یکهزار و چهارصد و نوزده هجرى قمرى، عید ولادت حضرت ثامن الحجج الاطهار-علیهم‏السلام- به پایان رسانید.اصفهان.سیّد محمد على روضاتى.  صفحه آغاز و انجام اصل اجازه مجلسى اول به آقا حسین محقق خوانسارى مؤلّفیها متواتر قطعیّ و الظاهر-على هذا-أن تکون الاجازة للتبرّک و التیمّن والاّ فلیس ممّا لابدّ منها. و لعلّ هذا ممّا یعذرنى فی الاقدام على الاجازة، مع ما ادّعیت سابقا من عدم العلم بانّى اهل لها ام لا؟ و بأنّ لها اثرا أم لا؟».
در علّت این که چرا صفحه پایانى این اجازه بسیار نفیس ب هخط صاحب ریاض نوشته شده حدس و گمان چندى داریم، و کسى هم تاکنون به این امر توجّه نفرمود، و خدا داناست.
با نگاهى به فهرست اجازات دو قرن یازدهم و دوازدهم در کتاب«طبقات اعلام الشیعه»و برخى جاهاى دیگر، معلوم مى‏شود که از استاد کلّ آقا حسین خوانسارى بیش از(12-13)اجازه آگاهى داده نشده، و در چند اجازه‏اى که از ایشان دیده‏ایم سند روایت خود را تنها از استادش مرحوم آخوند ملاّ محمد تقى مجلسى نوشته است، و در اجازه نامه‏هاى پس از آقا حسین نیز شیخ روایت دیگرى براى ایشان دیده نشد.
قطع نظر از آنچه گذشت، گویا محقّق خوانسارى با داشتن چنان استاد و شیخ اجازه‏اى -که دوازده سالى از خودش بزرگتر بود-و به احترام آن چنان اجازه جانانه بى‏همانندى؛خود را نیازمند استجازه از دیگرى ندیده است.
محقّق در صفحه سوم اجازه نامه امیر ذوالفقار -که تاریخش هفدهم ماه رمضان یکهزار و شصت و چهار و زمان حیات شیخ اجازه و استادش مجلسى اوّل است-از ایشان این چنین یاد و ستایش مى‏کند، دقّت فرمایید:
«منها ما هو عن شیخنا و سیّدنا المولى العالى العالم الاضل الکامل زبدة برعة المحثین و عمدة مهرة المتتعین لاثار سید الم رسلین، سلّى اللّه علیه و آله اجمعین؛شیخ فضلاء الزمان و مربّی العلماء الاعیان، مولانا محمد تقى.لازال یسحب اللّه على رءوس المؤمنین ذیل ردائه و یمتعّهم الى یوم الدین بطول بقائه».
امّا مدح و ثناى بلیغ استاد را در حقّ این چنین شاگرد نیز از دوّمین صفحه نسخه اصل اجازه ملاحظه فرمایید:
«ثمّ انّی لمّا تشرّفت برهة من الزمان بصحبة العالم الفاضل العامل الکامل ذی النفس الطاهرة الزکیّة و الهمّة الباهرة العلیّة و الأخلاق الزاهرة الملکیّة جامع المعقول و المنقول حاوی الفروع و الاصول المترقّی من حضیض التقلید الى اوج الیقین حلاّل المشکلات برأیه الصائب کشّاف المعضلات بنظره الثاقب مستجمع الکمالات و المناقب العلامة الفهّامة اللوذعیّ الألمعیّ آقا حسین ابن الفاضل الکامل التقیّ النقیّ جمال الدین محمد الخوانسارى.أسعد اللّه تعالى جدّه و وفّقه تعالى اللعروج إلى اعلى معارج الیقین و سلوک مسالک المتّقین و تّباع آثار الائمّة الطاهرین، صلوات اللّه علیهم اجمعین.و قرأ على هذه الضعیف جمّا غفیرا من الفقه و الحدیث و الرجال، على أکمل التحقیق و التدقیق؛و التمس منّی ان اجیز له روایة ما جاز لی روایته»الخ.
اجازه بى‏تاریخ بیست و دو صفحه‏اى مجلسى بزرگ براى آقا حسین در مجموعه اجازات«بحار» نیامده و سبب آن دانسته نیست و رونویسى هم از آن سراغ نداریم، جز یکى دو نسخه خانوادگى خودمان.نسخه اصل خطّ مبارک مجیز نزد امام مجدّد آیة اللّه العظمى آقا میرزا سیّد محمد باقر موسوى صاحب«روضات الجنّات»و از برکات خانوادگى بوده، و اینک سرلوحه دفتر«ریاض الابرار»محرّر این گفتار است.
نیاى گرامى در کتاب شریف خود از این اجازه یاد و به بى‏سابقه و بى‏نظیر بودن القاب و اوصاف بکار رفته در آن اشاره فرموده‏اند.
از تاریخ اجازه امیر ذوالفقار«17 ماه رمضان 1064»معلوم مى‏شود اجازه مرحوم مجلسى پیش از آن تاریخ نوشته شده است.
تاریخ ولادت جناب آخوند ملاّ محمد تقى مجلسى به سال یکهزار و سه قمرى(1003)و در گذشتش یکهزار و هفتاد(1070)، و تولّد آقا حسین محقّق خوانسارى یکهزار و شانزده (1016)و ارتحالش یکهزار و نود و هشت(1098) است.تاریخ اخیر در خاتمه«مستدرک الوسائل» -هم در چاپ سنگى و هم در چاپ مؤسسه آل البیت(ج 20، ص 173)-به خطا(1058) دیده مى‏شود.
پس بهنگام نگارش اجازه امیر ذوالفقار، بتقریب؛آقاى ممجلسى شصت ساله و اقا حسین چهل و هشت ساله بوده‏اند.
ناگفته نگذاریم از این امیر ذوالفقار که آقا حسین در اجازه یاد شده او را بسیار ستوده و حتّى جامع المعقول و المنقول و حاوى الفروع و الاصولش خوانده، هیچ‏گونه آگاهى در دست نیست، جز تنها نسبت«همدانى»بودن او که در کتاب«نجوم السماء ص 202»به نقل از«شذور العقیان»میر اعجاز سحین کنتورى دیده مى‏شود.
صاحب«ریاض العلماء»هم که با این دانشمند معاصر و هر دو شاگرد آقا بوده‏اند، بهیچ روى از او در کتابش یادى نکرده و تنها جایى که نام او بر قلمش جارى شده سر عنوان اجازه یاد شده است در نسخه اصل اجازات بحار، آن هم برگرفته از متن اجازه.
حقّا!جاى شگفتى است که از یک چنین دانشمند ممدوح چنان مجیزى در جاى دیگر هیچ نام و نشانى باقى نمانده، و البته فراموش نباید کرد که فتنه خانمانسوز افغان و دیگر بلایاى زمین و زمان؛بسیارى از آثار علمى و نام و نشان عالمان را به باد فنا داده است. آغاز و انجام نسخه اصل اجازه دو صفحه‏اى آقا حسین خوانسارى به میر محمد باقر پیشنماز
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوى گلى هست و رنگ نسترنى»
بگذریم، جناب میرزا عبداللّه، برخلاف انتظار؛در شرح احوال آقا حسین چندان بسط کلام نداده و حتّى سخنى از اجازات روایتى ایشان بمیان نیاورده است با این که در آغاز عنوان تجلیل شایانى از ایشان نموده و سوگند یاد کرده است که او:در عین کمال بود، و لکن«أصابه عین الکمال»!
بى‏شبهه، مقصود از عین الکمال؛همان چشم زخم است که گاه در منشآت و منظومات نیز دیده مى‏شود:
پیوسته امیدم به خداى متعال
آنست که بر مسند عزّ و اقبال
ایمن باشى ز آفت عین کمال
هرگز نرسد بدامنت گرد ملال
(مناقب هنروران، ص 151)
مرحوم میرزا عبداللّه توضیحى درباره آن چشم زخم ننوشته و از جاى دیگرى هم چیزى معلوم نگردید.شاید از بخش چاپ نشده مهمّ کتاب «قصص خاقانى»مطلبى به دست آید، و اللّه العالم.
میرزا عبداللّه شرح حال خود را در حرف عین کتابش که به سال یکهزار و یکصد وشش مى‏نوشته آورده و گوید اینک چهل سالى از عمرم گذشته است.تاریخ درگذشت این عالم بزرگوار مشخّص نیست، و از قرائن دانسته مى‏شود که میان سالهاى(1131-1134)اتّفاق افتاده است.
بارى، بهنگام تحریر این مقال سه اجازه نامه دیگر از آقا حسین محقّق خوانسارى در دست‏ صورت اجازه نامه آقا حسین خوانسارى براى شیخ حرّ عاملى داریم:
نخست، اجازه‏اى که براى میرزا سیّد محمد باقر بن سیّد علیرضا، حسینى عاملى اصفهانى متوفّى به سال یکهزار و یکصد و بیست و سه نوشت است.میرزا سیّد محمد باقر از علماء بزرگوار اصفهان و امام جماعت مسجد سلطانى بوده«مکارم الآثار 5:ش 1134».تاریخ اجازه نامه جماداى دوم یکهزار و هشتاد و هشت است و محامد اوصاف مجاز و نحوه تلمّذ او نزد مجیز در اصل اجازه که به خطّ شریف خود اقا حسین است دیده مى‏شود، امّا سند روایتى در آن نیامده است
دوم، اجازه‏اى که براى مرحوم شیخ حرّ عاملى مؤلّف کتاب مبارک«تفصیل وسائل الشیعة»متولّد یکهزار و سى و سه متوفى یکهزار و یکصد و چهار نوشته و در آن تنها روایت خود را از علامه مجلسى بزرگ ذکر نموده و تاریخ اجازه یکهزار و نود و یک است.نسخه این اجازه به خطّ مرحوم آیة اللّه العظمى حاج میرزا سیّد زین العابدین موسوى-والد ماجد صاحب الروضات، اعلى اللّه مقامهما-است و نسخه دیگرى در دست نیست. این اجازه نامه نیز سند تاریخى و علمى ارزشمندى است.
سه دیگر، اجازه‏اى که براى«مولانا قاسم الجیلى»به رسم اختصار و بدون ذکر سند روایت و بدون تاریخ، در پایان نسخه«کتاب من لایحضره الفقیه»که مجاز استنساخ کرده نوشته، و باز در آن عدم احتیاج به اجازه روایتى را گوشزد نموده است.اجازه نامه این چنین آغاز مى‏شود:«و بعد، فانّ المولى العالم الفاضل العامل الصالح الورع التقىّ الزکىّ مولانا قاسم الجیلی-زیدت توفیقاته- قد طالما اختلف فى طلب العلوم العقلیّة، واجتهد فى اکتساب المعارف الدینیّة، وأخذ من کلّ منهما حظّا و افرا و قسطا صالحا».
از این مجاز دانشمند گیلانى آگاهى دیگرى نداریم جز آن که«عبداللّه بن حسن على بن عبداللّه»نیز اجازه کوتاهى در آغاز همان نسخه و بدون ذکر سند و تاریخ نوشته و مجاز را«مولانا محمد قاسم الجیلانى»وصف کرده است.این اجازه دهنده باید یکى از فرزندان مرحوم آخوند مولانا حسنعلى بن مولانا عبداللّه شوشترى اصفهانى باشد که در«الروضة النضرة:150»شرح حال دارد.
به جز چهار دانشمندى که ذکر اجازه آنان از مرحوم آقا حسى نگذشت، سه تن دیگر نیز در «ذریعه»و«طبقات»و شش تن در اجازه نامه‏ها و کتب در زمره شاگردان و مجازین از ایشان یاد شده‏اند، بدین گونه:
1-مولانا لطف اللّه شیرازى، که اجازه مختصرى با تاریخ ذى الحجه(1097)داشته و سرآغاز آن در«ذریعه»و«کواکب منتشره:626»نقل شده و جایش را ننوشته‏اند.
2-مولانا محمد حسین مازندرانى، که تاریخ اجازه او سال 1089)و هم در«ذریعه»و «کواکب:221»سطرى از آن دیده مى‏شود، بدون توضیح پیرامون نسخه و مکان آن.
اینک گوییم که در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران«مجموعه رسائل متفرقه»اى هست تماما به خط نصراللّه بن احمد نراقى که آن را به سال (1294)در تهران استنساخ کرده و در آن میان تقریظ و گواهى خواندن کتابى است و در ضمن، اجازه روایت بدون ذکر سند، در سه صفحه؛که اجازه دهنده نام خود را«ابن حسین جمال الخوانسارى»و نام مجاز را«مولانا محمد حسین المازندرانى»و تاریخ اجازه را«شهر ذیحجّة[کذا] الحرام من شهور سنة تسع و ثمانین بعد الألف» نوشته است.عباراتى که در«الذریعه»و«کواکب» آورده‏اند همه در این اجازه دیده مى‏شود، و بنظر مى‏رسد که اجازه دهنده مرحوم آقا جمال‏الدین درست باشد نه آقا حسین.مجموعه رسائل موصوف در فهرست کتابخانه مرکزى دانشگاه، مجلّد یازدهم.شماره 3894 معرّفى شده است.
3-مولانا خواجه محمّد، که شمّه‏اى از«تهذیب الاحکام»را نزد استاد خوانده و ایشان اجازه‏اى با تاریخ(ماه شعبان 1064)در پایان بخش صلوة آن برایش نوشته‏اند، به شرحى که در«ذریعه»و«روضه» نضره:ص 515»آمده است.
4-حاج شیخ محمد بن حاج محمد زمان کاشانى نجفى-که در نیمه اول و دوم سده دوازدهم مى‏زیسته و شرح حالش در«کواکب: ص 690-692»آمده است-در صفحه دهم نسخه اصل اجازه نامه‏اى که براى آقا محمد حسین و آقا جمال را از مشایخ مرزا کمالاى اصفهانى- داماد مولانا محمد تقى مجلسى و مذکور در «کواکب:ص 618»-نوشته و گوید:
«و من ذلک:ما قرأت على شیخنا...کمال الدین محمد بن معین الدین محمد الفسوی الفارسی... و من مشایخه:الفاضلان المتوالدان الخوانساریّان و العلاّمة المجلسیّ و مولانا میرزا الشیروانی. رحمهم اللّه تعالى».
5-ارشد شاگردان آقا حسین و دامادش‏ مرحوم شیخ جعفر قاضى فقیه(متوفى 1115 مذکور در«کواکب:139-140»)که به روایت او از آقا حسین در اجازه میر عبدالباقى خاتون آبادى به سیّد بحرالعلوم تصریح شده، و میرزا حیدر على مجلسى نیز در مشیخه خود-چنان که بیاید-بدان اشاره نموده است.
6-حاجى نورى صاحب«مستدرک»در فصل اخیر اجازه نامه امام الحرمین آل داود(مورّخه 1281)، مرحوم ملاّابوالحسن شریف عاملى (متوفى 1138مذکور در«کواکب:ص 174-175»و «مکارم الآثار 5:ش 1101»)را راوى از آقا حسین و غیره نوشته است.
7-مرحوم سیّد نعمةالله موسوى جزائرى (متوفى 1112)چند سال نزد آقا حسین تلمّذ کرده و از او مجاز در روایت گردیده، چنان که خود را در اجازه نامه شیخ حسین بن محیى الدین جامعى عاملى گوید:
«وأجزته ایضا باجازاتنا و روایاتنا عن المولى الجلیل المولى محمد باقر الخراسانی و عن استاد اهل التحقیق الاقاحسین الخنساری، و کلاهما یرویان عن التقیّ المجلسیّ عن شیخه بهاءالدین محمد العاملی».
این اجازه ضمن شرح حال مجاز در کتاب گرامى«نابغه فقه و حدیث:ص 172-175»چاپ شده است.
نواده دانشمند اجازه دهنده، مرحوم آقا سیّد عبداللّه نیز در«اجازه کبیره:برگ 66ب:نسخه خطّ سیّد بهاءالدین محمد فرزند سیّد عبداللّه مکتوب در 1187»به روایت جدّش سیّد نعمة اللّه از آقا حسین تصریح نموده:
«و منها:عن امام المعقول و المنقول آقا حسین بن جمال‏الدین الخوانسارى، عن شیخه محمد تقى المجلسیّ».
دستخط مرحوم آقا جمال‏الدین خوانسارى سجع مهر: «یا من له العزّ و الجمال 1107ظ»
چنان که ملاحظه مى‏شود، در هر دو جا تصریح به روایت آقا حسین-تنها-از مجلسى اوّل شده است.
8 و 9-آقا جمال‏الدین محمد و آقا رضىّ‏الدین محمد، فرزندان گرامى آقا حسین، بشرحى که پس از این خواهیم گفت.
گفتار پیرامون اجازه دارندگان از مرحوم آقا حسین محقّق خوانسارى بپایان رسید.
جمال المحقّقین و اجازات
در فهرست جلدین«طبقات اعلام الشیعه، سده 11 و 12»نام حتّى یک اجازه از جمال‏الدین محمد فرزند فرزانه آقا حسین محقّق خوانسارى دیده نمى‏شود، در حالى که در این دو جلد طبقات، از مجلسى بزرگ هیجده، و از علامه مجلسى دوم نزدیک یکصد و ده اجازه احصاء شده است.
اینک ما، با فرصت کوتاهى که داریم، با مراجعه به برخى از اجازه نامه‏ها و منابع در دسترس؛ مطالبى پیرامون اجازه‏هاى مرحوم آقا جمال نوشته، و تحقیق و بررسى بیشتر را به آینده و آگاهان پژوهنده مى‏سپاریم.
آقا جمال از چه کسانى روایت دارد؟
در کتاب شریف«روضات الجنّات:ص 156، ط سنگى دوم، طهران، 1367ق، تصحیح و تحشیه اینجانب»روایت جمال المحقّقین و برادر دانشورش آقا رضیّ‏الدین محمد را از پدر بزرگوار و جز او-بدون ذکر نام-نوشته‏اند.محدّث نورى در «خاتمه مستدرک الوسائل 2:51، ط مؤسسه آل البیت»و همچنین در اجازه نامه امام الحرمین کاظمینى، در طریق دوم؛تنها روایت آقا جمال را از پدرش آقا حسین از مجلسى اوّل، و همو در «مواقع النجوم.ط دانشگاه تهران»و-لابدّ-به پیروى از آنجا در«مشجّره علماء امامیّه»؛آقا حسین محقّق مذکور و ملاّ میرزا محمد بن حسن مدقق شیروانى(متوفى 1098 دو ماهى پس از فوت آقا حسین)را شیخ روایت آقا جمال‏الدین نوشته‏اند.
دریغ است که سخنان مرحوم میر عبدالحسین خاتون آبادى مؤلّف کتاب مهم«وقائع السنین والأعوام:543»را در حقّ شیروانى علامه معاصر و معاشرش(در وقایع سال 1098)نیاوریم، اگر چه بیرون از بحث ما مى‏باشد؛بمنظور معرفت بیشتر در حقّ علماء سابقین، علیهم الرحمه.گوید:
«رحلت وحید زمان و فرید دوران، سیّد مرتضى و شیخ مفید و شیخ طوسى عصر خود در ممارست مطالب امامت و متعلّقات آن(اصل:او)، و خواجه نصیر عصر خود در مطالب هیأت و هندسه و ریاضى و غیره آخوند مولانا میرزاى شیروانى، قس اللّه روحه؛در روز جمعه بیست و نهم شهر رمضان سنه مزبوره، قریب به زوال یا در عین زوال...از اخلاق فاضله او چه توان نوشت؟!در مدّت یک سال و نیم بیمارى عظیمى بهم رسانید در أسافل بدن و بغایت مرتبه شدّت و صعوبت رسید، و بقدرى که آن مرض مهلک شدید شد مراتب صبر و شکر و شکیبایى آخوند زیاد شد، و در این مدّت بیمارى از حالت اعتدال بیرون نرفت: و با غنى و فقیر و روضیع و شریف در وقت عیادت هیچ مرتبه از مراب نفقّد از او مفقود نشد.سنّ شریفشان ضست و پنج الاّ چند روزى که خود فرموده‏اند که ده دوازده روزى مانده است که ضست و پنج تمام شود.عدیل او نبود و نخواهد بهم رسید».خاتون آبادى این سخنان را پنج شش روزى پس از درگذشت مدقّق شیروانى نوشته است.
بازگردیم به مطلب مورد بحث که مشیخه جمال المحقّقین است، مستفاد از اجازات متأخّران:
نخست:آقا میر محمد حسین بن میر محمد صالح خاتون‏آبادى در سه اجازه نامه حاج شیخ محمد بن حاج محمد زمان کاشانى اصفهانى و شیخ زین‏الدین خوانسارى«به نام مناقب الفضلاء»و همه را به سال 1148 نوشته: روایت خود را-به اجازه-از آقا جمال الدین و روایت او را از پدرش آقا حسین راوى از مولانا محمد تقى مجلسى نوشته است؛فقط.
دیگر:میرزا محمد ابراهیم بن غیاث‏الدین محمد«خوازانى سدهى الاصل»زاده اصفهان، در اجازه براى حاج شیخ محمد کاشانى اصفهانى یاد شده به تاریخ(1139)مجاز از همان اقا میرمحمد حسین، به شرح فوق.
سه دیگر:حاج شیخ محمد یاد شده در نسخه اصل اجازه سابق الذکر، روایت خود را از همان امیر محمد حسین و ملاّ محمد رفیع گیلانى ساکن مشهد مقدّس، و روایت آن هر دو تن را از اقا جمال، به شرح فوق نوشته است.
چهارم:آقا محمد باقر هزار جریبى-که مجاز از حاج شیخ محمد به اجازه یاد شده است-خود در اجازه‏اى که به سال(1195)براى آقا سید محمد مهدى بحرالعلوم نوشته؛روایت خود را از حاج شیخ محمد-همان گونه-از میر محمد حسین و ملا محمد رفیع، هر دو از آقا جمال، از پدرش، از مجلسى بزرگ تصریح کرده است، و بس.
پنجم، مرحوم آقا میرعبدالباقى فرزند میر محمد حسین بن میر محمد صالح خاتون‏آبادى، در اجازه مورخه(1193)براى مرحوم سیّد بحرالعلوم، بصراحت با روایت خود را از پدرش-همچنان که گذشت-از جمال المحقّقین، از پدرش آقا حسین، از مجلسى اول نوشته است.
ششم، مرحوم آقاى حاج سیّد اسداللّه بیدآبادى اصفهانى(متوفى 1290)فرزند مرح.م حاج سیّد محمد باقر شفتى، در اجازه بى‏تاریخ امام الحرمین کاظمینى؛در سند روایت مرح.م شیخ جعفر کاشف الغطاء نجفى از محقّق بهبهانى، از پدرش ملا محمد اکمل، از آقا جمال‏الدین، از پدرش آقا حسین، از مولانا محمد تقى مجلسى نوشته است.
هفتم، آیة اللّه آقا میرزا سیّد محمد هاشم موسوى چهار سوقى(متوفى 1318)در اجازه به همان امام الحرمین، روایت ملاّ محمد اکمل را از علامه مجلسى و آقا جمال‏الدین، و روایت آقا جمال را از پدرش آقا حسین نوشته‏اند.
اجازه نامه‏هاى یاد شده همگى در حین نگارش این مقال، حاضر و در نظر است.
بیفزاییم که:آقا میرعبدالباقى مذکرو«امام جمعه اصفهان»که شرح حالش در«مکارم الاثار: ج 2، ش 125»به عنوان سال وفاتش(در 1207) یاد شده، شاگرد و مجاز از شیخ یوسف صاحب «لؤلؤة البحرین»است و خود شیخ اجازه میرزا حیدر على مجلسى«متوفى(1214)مذکور در مکارم 2:ش 204»نیز هست.
میرزا حیدر على به سال(1205)مشیخه خود را بتفصیل نوشته و در پایا نبه فرزندان پنجگانه خود و دو تن دیگر از منسوبانش اجازه روایت داده است.این«مشیخه»یا اجازه نامه در آغاز از مطالب اجازه نامه میرعبدالباقى و سپس از»لؤلؤه» استفاده نموده و از این روى به عنوان«منتخب اللؤلؤة»نیز نامبردار، و تصویر نسخه«مخطوطه کتبخانه ناصریّه لکهنؤ هندوستان»اینک در دست ما قرار دارد.
میرزا حیدر على در سرآغاز اثر یاد شده به نقل از اجازه میر عبدالباقى، در سند روایت شیخ یوسف از ملاّ محمد رفیع؛چنین آورده است(ص 4 اجازه):«عن الفاظلین آقا جمال‏الدین محمد الخوانسارى و الشیخ جعفر القاضی، عن العلاّمة آقا حسین الخوانساری، عن النحریر الفاضل محمد تقی بن مجلسی».
امّا آنجا که به نقل از«لؤلؤه»پرداخته(ص 27 اجازه)چون از نسخه‏هاى مغلوط-به شرحى که اکنون خواهیم گفت-استفاده کرده، روایت ملا محمد رفیع را گوید:«عن شیخه ملا محمدباقر المجلسی و آقا جمال‏الدین محمد بن المحقّق المدقّق آقا حسین الخوانساری، عن المولى محمد تقی المجلسی».
اشتباهى در برخى از کتب و اجازات
از شواهد بر شمرده پیشین-که در نهایت اعتبار است-دانسته شد که جمال المحقّقین بدون واسطه از مجلسى اوّل روایت نمى‏کند، امّا در نسخه‏هاى خطّى و چاپى رایج کتاب«لؤلؤة البحرین»تألیف مرحوم شیخ یسف محدّث بحرانى متوفى به سال یکهزار و یکصد و هشتاد و شش، (از جمله:چاپ نجف اشرف:ص 90)، در ذیل عنوان ملا محمد بن فرخ المعروف بملاّ رفیعا؛ این عبارت دیده مى‏شود:
«و عنه-قدّس سرّه-عن العلاّمة الفهّامة آقا جمال‏الدین محمد ابن المحقّق المدقّق آقا حسین بن جمال‏الدین محمد الخوانسارى، عن المولى محمد تقى المجلسی؛و کان آقا حسین المذکور محقّقا مدقّقا»، تا آخر.
«فرخ در اصل خطّ مرحوم شیخ یوسف در نسخه اجازه نامه آقا سیّد عبداللّه شاهاندشتى و نیز در نسخه‏هاى لؤلؤه و جاهاى معتبر دیگر، همه به خاء نقطه داراست، و فرج(به جیم)درست نیست».
بارى، تاریخ پایان تألیف«لؤلؤه»روز یازدهم نخستین ربیع(1182)است، و از همان زمان نسخه‏هایى که استنساخ و در مقابله و تصحیح آنها دقّت لازم نشده عبارت فوق را بهمان صورت نوشته‏اند.
جز این که بنظر مى‏رسد کلمه‏اى در آن عبارت از قلم افتاده و در اصل چنین بوده است: «الخوانساری عن ابیه عن المولى محمد تقی».تأمّل در سیاق کلام نیز این سقط«عن ابیه»را بخوبى مى‏رساند.
و نیز بنظر این ضعیف، نسخه لؤلؤه البحرینى که مرحوم شیخ ابوعلى رجالى(متوفى 1216) صاحب کتاب«منتهى المقال»و از مجازین محدّث بحرانى، به خطّ خود استنساخ نموده و آن نسخه به دست صاحب«مستدرک الوسائل»افتاده؛عبارت به صورت درست بوده و لذا-چنان که گفتیم- صاحب مستدرک روایت آقا جمال را تنها از پدرش نوشته است، و اگر نسخه خطّ شیخ ابوعلى هم بسان نسخه‏هاى مغلوط رایج، که استنساخ کنندگان آقا جمال را راوى از ملاّ محمد تقى نوشته‏اند بود محدّث نورى در این باره سکوت نمى‏کرد، به خصوص که این نسبت حتّى در اجازات سیّد بحرالعلوم و دیگرا نهم دیده مى‏شود که نمونه آنها را خواهیم آورد، و البتّه همه به استناد نسخه‏هاى مغلوط«لؤلؤه»است؛اگر چه به این استناد تصریح نفرموده‏اند.نسخه‏هاى اصلى همه اجازات سیّد بحر با نسخه«لؤلؤه»خط ابوعلى، همگى در یک مجموعه کرامند بوسیله مرحوم حاج شیخ عبدالحسین شیخ العراقین تهرانى (متوفى 1286)گردآورى و صحّافى و تجلید شده تا آن که به دست حاجى نورى رسیده است.ایشان در اجازه به میرزا محمد آل داود امام الحرمین (مورّخه 1281)نیز به درستى روایت آقا جمال‏الدین را از پدرش، و او را از مجلسى بزرگ مولانا محمد تقى نوشته‏اند.
به هر حال، اجازه روایت داشتن آقا حسین محقق خوانسارى از مجلسى اوّل، امرى مسلّم بوده و نمى‏شود که محدّث بحرانى از آن آگاه نگردیده و فرزند آقا حسین یعنى آقا جمال‏الدین را مجاز از مولانا محمد تقى بداند نه خود او را.
پس عموم نسخه‏هاى«لؤلؤة البحرین» -چنان که گفتیم-در این موضع افتادگى داشته و گمراه کننده بوده‏اند.
اضافه کنیم که مرحوم حاج سیّد شفیعاى موسوى جاپلقى(متوفى 1280)که اجاز نامه «الروضة البهیة فی الطرق الشفیعیّة»را در(1278) با استفاده از یک نسخه پر غلط چاپى«لؤلؤه»تألیف کرده، در(ص 55 نسخه چاپ سنگى 1280)، درباره مرحوم آقا جمال‏الدین گوید:
«و هذا الشیخ قرأ على والده الوحید المتقدّم ذکره و على مولانا التقیّ المجلسیّ».
گویا عبارت نادرست نسخه«لؤلؤه»را به صورت فوق درآورده است.
چند تن از بزرگانى که به پیروى از نسخه‏هاى نادرست«لؤلؤه»، آقا جمال را مجاز از مجلسى اوّل نوشته‏اند.
1-سیّد بحرالعلوم، در اجازه نامه شیخ عبدعلى بحرانى(مورّخه 1199)، و اجازه نامه سیّد عبدالکریم جزائرى، و اجازه نامه سیّد حیدر یزدى (مورّخه 1209)، و اجازه نامه آقا محمد بن آقا محمد صالح لاهیجى، و اجازه نامه محمد حسن بن حاج معصوم قزوینى(مورّخه 1211).
2-شیخ حسین آل عصفور، در اجازه نامه شیخ احمد احسائى(مورّخه 1214).
3-شیخ احمد احسائى، در اجازه نامه شیخ اسداللّه کاظمینى(مورّخه 1229)بنحو مکرّر، و اجازه نامه حاجى محمد ابراهیم کرباسى اصفهانى (مورّخه 1229).
4-سیّد عبداللّه بن محمد رضا، شبّر حسینى کاظمینى، در اجازه نامه حاج ملا عبدالوهّاب قزوینى(مورّخه 1233)بنحو مکرّر، و اجازه نامه سید محمد تقى بن امیر مؤمن حسینى قزوینى (مورّخه 1240).
5-آقا سیّد محمد الرضوى، در اجازه نامه آقاى حاج میرزا سیّد زین‏العابدین الموسوى سر دودمان معظّم خاندان ما، (بدون تاریخ).مجیز آقا سیّد محمد بن امیر محمد معصوم رضوى مشهدى معروف به قصیر است.
6- حاجى میرزا سیّد زین‏العابدین موسوى، نیاى گرامى؛در اجازه نامه سیّد حسن بن محمد تقى موسوى یزدى اصفهانى(متوفى 1263 مذکور در «الکرام:ش 636»مورّخه(1253).
7-امام مجدّد، صاحب«روضات الجنّات»، در اجازه نامه سیّد محمد مهدى بن محمد حسینى بروجردى(مورّخه 1290)و اجازه نامه مرحوم آقاى شریعت اصفهانى میرزا فتح‏اللّه بن حاجى میرزا محمد جواد(مورّخه 1294)، و کتاب «روضات:ص 125، ط سنگى دوم»درترجمه محقّق بهبهانى.
8-آقا سیّد محمد مهدى بن سیّد حسن حسسینى قزوینى حلّى نجفى(متوفّى 1300)در اجازه امام الحرمین(مورّخه 1281)، در سند روایت خود از آقا میر سیّد على صاحب«ریاض المسائل»، از خالویش مجدّد بهبهانى، از پدرش ملا محمد اکمل، از گروهى از علماء، از جمله، میرزا محمد بن الحسن شیروانى و شیخ جعفر قاضى و آقا جمال‏الدین خوانسارى«بحقّ روایاتهم عن الشّیخ النّقیّ محمّد تقی-جدّی-المجلسیّ».
9-میرزا محمد تنکابنى، در کتاب«تذکرة العلماء:164».
10-میرزا محمد على کشمیرى، در«نجوم السماء فی تراجم العلماء:ص 208».
11-حاج ملاّ حبیب اللّه کاشانى، در«لباب الألباب:ص 20».
این یازده تن از علماء اعلام و مصنّفین کرام، از جناب سیّد محمد مهدى بحرالعلوم تا باشندگان نیمه سده چهاردهم که نام شریفشان را نوشتیم، در اثر سقطى که در عبارت کتاب«لؤلؤة البحرین» رخ داده؛همگى مرحوم آقا جمال‏الدین محمد خوانسارى را مجاز در روایت از مولانا محمّد تقى مجلسى نوشته‏اند، و ما گفتیم که این نادرست است، یعنى آن کسى که از مرحوم مجلسى اول اجازه مکتوب دارد آقا حسین است، نه فرزندش آقا جمال‏الدین، واللّه اعلم.
البتّه این اشتباه در برخى دیگر از اجازات و کتب مربوطه تکرار شده است که فرصتى براى احصاء آنها نیست، و اینک تنها به یک مورد از اجازات معاصرین اشاره مى‏کنیم و به این بحث پایان مى‏دهیم، و آن اجازه‏نامه مرحوم آیة اللّه آقاى‏ ابوالمجد محمّد الرضا«آل العلامة الامام الشیخ محمد تقى صاحب هدایة المسترشدین»است براى مرحومه علویّه امینیّه، به نام«الاجازة الشاملة للسیّدة الفاضلة»، مورّخه(1357):
«عن المولى الفرید الاغا محمد باقر، عن والده المولى محمد أکمل، عن العلامة الشیروانى و المولى جمال‏الدین الخوانساری و الشیخ جعفر القاضی و المولى محمد باقر المجلسی؛جمیعا عن المولى محمد تقى المجلسیّ»:فصلنامه گرامى «علوم الحدیث 4:352:قم، 1419».
مشکله‏اى در اجازه فاضل نراقى
از مرحوم آقاى حاج ملاّ احمد نراقى(متوفى 1245)سه اجازه نامه اکنون در دست داریم:
1-اجازه براى آقا محمد على بن آقا محمد باقر مازندرانى نجفى(متوفى 1245)، مورخه(بیستم شؤال 1228).
2-اجازه براى شیخ الطائفه مرتضى الانصارى (متوفى 1281)، مورّخه(شوال 1244).
3-اجازه براى برادرش حاج ملاّ محمد مهدى بن محمد مهدى نراقى(متوفى 1268)، مورّخه (اواخر ذى الحجّه 1244).
اجازه نامه اخیر که مبسوط و پر فائده است در هیجده صفحه تصویر عین خطّ مجیز، ملحق به جلد یازدهم کتاب«قاموس الرجال»چاپ شده است.مرحوم حاج ملاّ احمد، تنها در این اجازه (ص 4)در سند روایت والد ماجدش حاج ملاّ محمد مهدى بن ابى ذرّ نراقى(ابن حاج محمّد قمى)از آقا محمد باقر بن محمد اکمل بهبهانى گوید:
«(ح)و عن الشیخ الاعظم الاقا محمد باقر البهبهانى، عن السیّد الاجلّ الاکمل خاتم المحدّثین السیّد صدرالدین القمیّ الهمدانی النجفیّ شارح«الوافیة»، عن العالم العلم العلاّمة و الفاضل الفخم الفهّامة المحقّق المدقّق آقا جمال الدین محمد بن المحقّق الجامع و المدقّق البارع الاقا حسین الخوانسارى، عن التقیّ المجلسی، عن الشیخ ابی البرکات».
اگر اجازه نامه‏هاى آقا سیّد صدرالدین یاد شده و حاج ملاّ مهدى یافت شود، شاید بتوان این مشکل را حلّ کرد، ان شاءاللّه.
توضیح دهیم که از مرحوم حاج ملاّ محمد مهدى نراقى(متوفى 1209)هیچ اجازه‏نامه‏اى در دست نداریم، و گویا طریق روایت از آن بزرگوار هم منحصر به فرزند فرزانه ایشان حاج ملاّ احمد است.
مرحوم حاج ملاّ احمد در همان اجازه و همان صفحه روایت ملاّ محمد اکمل را از علامه مجلسى نیز متعرّض شده که پس از این خواهیم گفت.
جمال المحقّقین و روایت از علاّمه مجلسى دوّم
پیش از این گذشت که در کتاب شریف«روضات الجنّات:ص 125، ط سنگى دوم»در ترجمه محقّق بهبهانى، آقا جمال را مجاز از مجلسى اوّل نوشته‏اند، اینک بیفراییم که پس از آن سخن، روایت مشکوک آن مرحوم را از مولانا محمد باقر مجلسى نیز آورده‏اند؛و این است عبارت«روضات» در سند روایت ملاّ محمد اکمل پدر محقّق بهبهانى:
«بحقّ روایته-المعروفة-عن جملة من مشایخه المعظّمین، منهم:المولى میرزا محمد بن الحسن الشیروانی و الشیخ جعفر القاضی و الاقا جمال‏الدین الخوانساری، عن مولانا محمد تقی المجلسیّ، بل: عن المولى العلاّمة سمیّنا المجلسیّ، عن والده المذکور؛کما ذکره جماعة من المتأخّرین الصّدور».
متأسّفیم که اجازه نامه‏هاى داده شده به مرحوم ملاّ محمد اکمل و فرزند بزرگوارش محقّق بهبهانى-همچون اجازه یا اجازات آقا جمال- هیچ یک در دست نیست تا بتوان حقیقت امر را روشن کرد، و اینک چاره‏اى جز پى گیرى موضوع از راه بررسى اجازه نامه‏هاى دیگر نیست.پس گوییم:
اوّلا، در اجازه نامه ارشمند مرحوم ملاّ محمد سعید بن شیخ یوسف دینورى به ملاّ محمد مهدى بن محمد مهدى بن ابى ذرّ نراقى (مورّخه چهارشنبه سوّم ذى الحجّه 1245)که اجازه دهنده خود مجاز از محقّق بهبهانى-راوى از پدرش ملا محمد اکمل-است، مشایخ ملاّ محمد اکمل را این چنین بر شمرده است:
«الامیرزا محمد بن الحسن الشیروانى، و المحقّق المسّدد جمال الملّة والدین محمد بن العلاّمة حسین بن جمال‏الدین الخوانسارى، و الشیخ العالم الفقیه الأفخر الشیخ جعفر القاضی؛ بحقّ روایتهم عن الامام العلاّمة محمد باقر المجلسیّ».
ثانیا، در اجازه نامه شگفت‏آور محقّق علامه سیّد محمد چجواد عاملى به فقیه بزرگ آقا محمد على بن آقا محمد باقر هزار جریبى مازندرانى (بدون تاریخ)، در باب روایت جناب محقّق بهبهانى فرماید:
«و هو یروی عن والده الاجلّ الافضل ملا محمد اکمل:عن الامیرزا محمد بن الحسن الشیروانى و المحقّق جمال‏الدین محمد بن العلامة حسین بن جمال‏الدین الخوانساری و العلامة الشیخ جعفر الشیرازی، عن الامام العلاّمة المجلسیّ».
ثالثا، در نخستین اجازه نامه بى‏تاریخ مرحوم شیخ محود حسین بن‏هاشم کاظمینى(متوفّى 1308)صاحب کتاب«هدایة الانام»، براى امام الحرمین یاد شده؛روایت مى‏کند از شیخ محمد جواد بن محمد تقى نجفى معروف به شیخ جواد ملاّ کتّاب«کرام برره:ش 549»، از همان سیّد محمد جواد عاملى صاحب«مفتاح الکرامة» متوفى(1226)، همان گونه؛از وحید بهبهانى، از پدرش محمد اکمل راوى از میرزا محمد شیروانى و آقا جمال‏الدین خوانسارى و شیخ جعفر قاضى شیرازى، از مجلسى(به همین لفظ بدون نام شخصى».
اینک، بنظر مى‏رسد که آنچه در این چند مأخذ-و شاید جاهاى دیگر نیز-روایت آقا جمال‏الدین را از علاّمه مجلسى صاحب «بحارالانوار»نوشته‏اند-واللّه العالم-مسامحه‏اى بیش نبوده، و این که مأخذ همگان همان سخنان محقّق بهبهانى، درباره مشایخ روایت پدرشان ملاّ محمد اکمل باشد، که اینک در ضمن اسامى راویان از آقا جمال‏الدین محمد بدان خواهیم رسید.
کسانى که از جمال المحقّقین اجازه روایت دارند
1-آقا میر محمد حسین خاتون‏آبادى(متوفى 1151)، در اجازه بزرگ خود«مناقب الفضلاء»بلفظ «اخبرنی اجازة»تصریح به روایت از آقا جمال نموده، و همچنین در اجازه مورّخه(1148)به میرصدرالدین محمد رضوى نوشته است:«و منها ما أخبرنی...جمال الملّة والدین محمد، عن والده».
میر عبدالباقى فرزند میر محمد حسین یاد شده نیز در اجازه به سیّد محمد مهدى بحرالعلوم (مورّخه 1193)روایت خود از پدرش از آقا جمال‏الدین را نوشته، و حاج میر محمد حسین فرزند میر عبدالباقى؛در اجازه مورّخه(1222)به آیة اللّه حاج میرزا سیّد زین‏العابدین موسوى-والد ماجد امام مجدّد صاحب«روضات»، به روایت خود از پدرش از جدّش از آقا جمال‏الدین از پدرش آقا حسین از مولانا محمد تقى مجلسى؛تصریح نموده است.شیخ محمد بن حاج محمد زمان کاشانى نجفى نیز در اجازه به آقا محمد باقر هزار جریبى مازندرانى، خود از میر محمد حسین از آقا جمال -همچنان-روایت کرده، و به روایت میر محمد حسین از آقا جمال از پدرش، در«روضات الجنّات:ص 197، ط سنگى»و«خاتمه مستدرک 2:58»نیز تصریح شده است.
2-آخوند ملاّ رفیعاى گیلانى مشهدى که نامش محمد بن فرخ است و صاحب«لؤلؤة البرحین»از او، از آقا جمال، روایت مى‏کند.همانند حاج شیخ محمد بن حاج محمد زمان کاشانى راوى از رفیعا، ازآقا جمال‏الدین؛در اجازه یاد شده.
3-کمال‏الدین محمد بن معین الدین محمّد الفسویّ الفارسیّ، که باز حاج شیخ محمّد در همان اجازه، به قرائت خود بر او و این که آقا جمال‏الدین و هم پدرش آقا حسین هر دو از مشایخ کمال‏الدین بوده‏اند؛تصریح نموده است و عین عبارتش در ضمن راویان از آقا حسین گذشت.
4-میرمحمد ابراهیم حسینى قزوینى(متوفى 1149)عالم بزرگ زمان و نویسنده حواشى ارزنده بر کتاب«امل الامل»و آثار و مآثر فراوان«مذکور در کواکب منتشره:ص 15-17».فرزند گرامى و بسیار دانشمندش آقا سیّد حسین(متوفى 1208 «کرام برره:ص 373-375»)در اجازه‏اى که به تاریخ(1194)براى سیّد بحرالعلوم نوشته، به روایت پدرش از اقا جمال‏الدین تصریح نموده، و ملاّ عبدالنبىّ قزوینى در«تتمیم امل الامل»در شرح حال میر محمد ابراهیم گوید که او بر«آیات الاحکام»مرحوم آخوند ملاّ احمد اردبیلى حاشیه مبسوطه‏اى دارد و آقا جمال‏الدین پشت نسخه آن شرحى در مدح و ثناى مؤلّف و کتابش نوشته است.
پس شاید آقا در همان جا هم اجازه داده باشد. 5-آقا سیّد صدرالدین قمّى شارح«وافیة الاصول»متوفّى(1165).شرح حالش در«الکواکب: ص 382-384».
حاج ملاّ احمد نراقى در اجازه نامه مورّخه (1244)براى برادرش ملاّ محمد مهدى ثانى، روایت خود را از پدرش مولانا محمد مهدى بن پدرش را از محقّق بهبهانى محمد باقر بن محمد اکمل از سیّد صدرالدین قمى، از آقا جمال‏الدین محمد خوانسارى.
درباره این اجازه جاى دیگر باز سخنى خواهیم گفت.
این پنج نفر-به شرح بالا-از جمال المحقّقین اجازه روایت داشته‏اند، اگر چه صورت مکتوب اجازه‏نامه‏هایشان از آن جناب در دست نیست، و درباره«مولانا محمد حسین مازندرانى»پیش از این سخن گفتیم.
اما ششمین نفر که ملاّ محمد اکمل اصفهانى باشد، به شکل مظنون یاد شده است که در این‏جا توضیح مى‏دهیم:
آیا ملاّ محمد اکمل پدر آقا محمد باقر محقّق بهبهانى از آقا جمال‏الدین خوانسارى و مولانا محمد باقر مجلسى اجازه روایت دارد؟
در بسیار از اجازه نامه‏هاى پس از عصر محقّق بهبهانى(متوفى 1205)و برخى از کتب تراجم، مانند«تذکرة العلماء:ص 261»تألیف مرحوم تنکابنى و«کواکب منتشره:ص 74 و 148»و جاهایى دیگر؛چنین نوشته‏اند که ملاّ محمد اکمل از آقا جمال‏الدین محمد فرزند آقا حسین‏ خوانسارى و نیز از مولانا محمد باقر بن محمد تقى مجلسى روایت مى‏کند.
تا جایى که مى‏دانیم تنها منشأ این نسبت، سخن خود محقّق بهبهانى آقا محمد باقر بن محمد اکمل است در اجازه مختصرى که براى سیّد محمد مهدى بحرالعلوم نجفى نوشته و در سرآغاز مجموعه اجازات تحرالعلوم ضمیمه نسخه‏هاى خطى«فوائد رجالیّة»آن مرحوم قرار دارد.
«فوائد رجالیّه»به نام «رجال السیّد بحرالعلوم» بدون اجازات در نجف اشراف چاپ شد، و دو نسخه خطى در اختیار ما داراى همه اجازه‏نامه‏هاى سیّد است.
بارى، محقّق بهبهانى در آن اجازه هنگامى که سه تن مشایخ اجازه پدرش مولانا محمد اکمل -یعنى میرزا محمد شیروانى و شیخ جعفر قاضى و محمد شفیع استرآبادى-را نوشته، بلافاصله گوید:«بل-على ما أظنّ-عن المحقّق جمال الملّة و الذین الخوانساری أیضا و خالی العلاّمة المجلسیّ ایضا».
انصاف را، به استناد این«بل على ما أظنّ:بلکه گمان مى‏کنم»نمى‏توان-به ضرس قاطع-گفت که ملاّ محمد اکمل از آقا جمال الدین و علاّمه مجلسى اجازه روایت دارد، و عبارتى که آقاى بهبهانى‏به دنبال آورده:«و رأیت اجازاتهم له-رحمهم اللّه تعالى-بطرقهم المفروفة»باید منصرف به همان سه تفر«شیروانى و قاضى و استرآبادى»دانست، چه جز این با«بل على ما أظنّ»سازگار نیست.
کلمه«و رأیت اجازاتهم له»بر طریق نسخه مصحّحه القدیم؛و در نسخه دیگر که تصحیح نشده و نیز در«خاتمه مستدرک»عبارت:و«و رأیت اجازته له»است که البتّه با«بل على ما اظنّ» مناسبت ندارد.
محدّث نورى تمام این بخش از اجازه نامه اقاى بهبهانى را در «خاتمه مستدرک 2-49، ط مؤسسه آل البیت»نقل کرده و هیچ اظهار نظرى‏ دستخط و خاتم محقّق بهبهانى، اجازه‏نامه براى اقا سیّد عبداللّه لاریجانى
نتوانسته و ننمو ده، امّا در«الفیض القدسى:ص 89، جلد 105 بحارالانوار، ط اسلامیه تهران»در زمره کسانى که از شاگردان علامه مجلسى بوده یا از آن جناب روایت دارند، گوید:
«العاشر:العالم الکامل المحقّق المدقّق الشیخ محمد اکمل، کما صرّح ولده الاستاد الاکبر فی اجازته لبحر العلوم.أعلى اللّه مقامهم».
و این در حالى است که خود در«واقع النجوم. نسخه چاپ دانشگاه تهران»روایت ملاّ محمد اکمل را از میرزا محمد شیروانى و شیخ جعفر قاضى و آقا جمال‏الدین خوانسارى، مسلّم؛و از علامه مجلسى مشکوک دانسته است!
صاحب«نجوم السماء:ص 230»نیز در شرح حال ملاّ محمد اکمل، ابتدا همان سه تن را نوشته و سپس به ترجمه سخن محقّق بهبهانى در اجازه نامه بحرالعلوم پرداخته که قمرون بصواب نیست.
مع‏الاسف، آشفتگیها و اشتباهات در«کواکب منتشره:ص 74 و 146»نیز دیده مى‏شود، و در (ص 74)محمّد شفیع الاسترآبادى به خطا«الاسد آبادى»چاپ شده است.
اختلاف در ذکر نام علاّمه مجلسى و آقا جمال‏الدین در جزو مشایخ ملاّ محمد اکمل، در عموم اجازه نامه‏ها و کتب تراجم احوال؛ناشى از برداشت گوناگون از اجازه محقّق بهبهانى براى سیّد بحرالعلوم است وبس.
تعبیر درست در اجازه نامه محقّق قمى صاحب «القوانین»متوفّى(1231)براى حاج سیّد محمد باقر حجّة الاسلام شفتى متوفّى(1260) چاپ(1341 ش.اصفانى»)و نیز در اجازه نامه حاج محمد ابراهیم کرباسى متوفى(1261)به فرزندش حاج آقا محمد؛دیده مى‏شود که همانند خود محقّق بهبهانى؛همان کلمه«بل، و منهم»را بکار برده‏اند.
پس، به درستى و اطمینان باید گفت:آقاى بهبهانى اجازه‏نامه‏هاى پدر خود ملا محمد اکمل از آن سه تن را دیده و در مورد اجازه داشتن او از آقا جمال‏الدین و علامه مجلسى تردید و شکّ داشته و از همین روى مى‏بینیم که در اجازه نامه مرحوم سیّد عبداللّه شاهاندشتى لاریجانى(مذکور در «کرام برره:ش 1436»)، تنها به نام سه تن بسنده کرده است:«مولانا میرزا محمد الشیروانی و مولانا محمد شفیع الاسترآبادى و الشیخ جعفر القاضی، و غیر هم ممّن لم یسمع الزمان بمثله». ناگفته نگذاریم که:اوّلا، نحوه روایت محقّق بهبهانى از پدر بزرگوار دانسته نیست که ایا کتبى بوده است یا شفاهى؟
و ثانیا از نسخه اجازات سه گانه مسلّم ملاّ محمد اکمل هم هیچگونه آگاهى در دست نیست که آیا کسى جز خود آقا محمد باقرآنها را دیده است یا خیر؟
و اضافه کنیم که تاریخ تولّد، وفات، مسکن و مدفن ملاّ محمد اکمل نیز به هیچ روى دانسته نیست.رحمة اللّه و رضوانه علیه و علیهم اجمعین.
بحث و فحص پیرامون اجازات را به همین جا ختم نموده و این گفتار را به نقل داستانى دیگر و توضیحى درباه تاریخ درگذشت جمال المحقّقین و پدر بزرگوار به پایان مى‏بریم.
اقامه نماز بر پیکر علامه مجلسى و تحقیق تاریخ تولّد و وفات
جمال المحقّقین آقا جمال‏الدین محمّد خوانسارى، در روز دوشنبه بیست و هفتم ماه مرضان سال یکهزار و یکصد و ده-تمام-مطابق دهم حمل(فروردین)یکهزار و هفتاد و هشت شمسى و موافق بیستم«یولیایى»مارس یکهزار و ششصد و نود و نه مسیحى، در مسجد معظم آدینه «جامع عتیق»اصفهان، بر پیکر مطهّر علامه بزرگ مولانا محمّد باقر مجلسى، که بهنگام طلوع فجر همان روز به نداى حقّ ارجعى لبیّک اجابت گفته و جان به جان آفرین سپرده بود؛اقامه نماز فرمود.
ابنوه جمعیّت تشییع کننده و نمازگزار از حدّ و حصر افزون و حزن و اندوه عامّه اهل شهر زاید از وصف بود.مردم، پارچه‏هاى گرانبهاى پوشش جنازه را تکّه تکّه کرده و تابوت و عمارى را شکسته، همه را به تبرّک بردند.
این رویداد را دانشمندى در حاشیه نسختى از کتاب«امل الامل»بتفصیلى بیشتر نوشته و دیگرى آن را در یادداشتهاى خود نقل فرموده، و تنها تاریخ قمرى از آنجاست.
آن دانشمند افزوده است که-قضا را-تولّد علامه مجلسى نیز در مثل همان روز و ماه بوده است، یعنى بیست و هفتم ماه رمضان یکهزار و سى و هفت، که ما آن را با پنجشنبه اوّل جوزا ماه برجى«سى و یک اردیبهشت یکهزار و هفت شمسى موافق بیست و دوم ماه مه یکهزار و ششصد و بیست و هشت مسیحى»تطبیق نمودیم.
اقامه نماز بر پیکر شخص اول عصر و زما نبه امامت جمال المحقّقین کاشف از تقدّم کامل و مسلّم او بر همگنان و همگان در آن هنگامه و هنگام است.نویسنده یادداشتها آقا جمال‏الدین را این چنین ستوده است:
«الفاضل المحقّق و العالم المدقّق وحید عصره و فرید دهره السابق فی مضامار الفضل و الکمال جمیع الاقران و الامثال المولى جمال‏الدین محمد الخوانساری».و علامه مجلسى را به این عبارات:
«الفاضل الکامل العلامة علاّمة العلماء فی جمیع الاعصار و الامصار خاتم المجتهدین و آیة اللّه فی العالمین المولى محمد باقر».
مانده مطالب شگفت‏آور آن یادداشتهاى ارزشمند به مقالى دیگر در احوال و آثار علاّمه مجلسى حوالت است.رحمة اللّه علیهم اجمعین.
تاریخ در گذشت دو محقق خوانسارى
تاریخ فوت مرحومان آقا حسسین خوانسارى و فرزندش آقا جمال‏الدین، در روى سنگ قبر تجید شده آنان و کتب تاریخ و تراجم و نیز در مادّه تاریخها، هر یک با دگرگونیهایى دیده مى‏شود.بررسى کامل و دقیق اختلافات خود موضوع مقاله‏اى جداگانه است.در این جا تنها به ذکر اصحّ اقوال بسنده مى‏کنیم: نسخه اجازه کبیره جزائرى
1-ارتحال آقا حسین
مورّخ معاصر نزدیک به ایشان، مرحوم میرعبدالحسین بن میر محمد باقر حسینى خاتون‏آبادى اصفهانى«متولّد 1039 متوفى 1105 مدفون قرب مزار محقّقان خوانسارى»در کتاب «وقایع السنین و الاعوام:ص 539 و 541، چاپ تهران:1352 ش.»در حوادث سال یکهزار و نود و هشت«عهد سلطنت شاه سلیمان صفوى و شیخ الاسلامى مولانا محمد باقر مجلسى»، درگذشت آقا حسین را-دو جا-نوشته است، به این الفاظ:
«فوت علامة العلماء و استاد الفضلاء آقا حسین خوانسارى، در غرّه شهر رجب سنه مزبوره، علاّمة العلماء، دانشمندى که در میدان دانشمندى قصب السبق از مشاهیر فضلاى روزگار-چون شیخ ابوعلى و امثاله-ربوده، اعنی جناب آقا حسین خوانسارى-قدّس اللّه روحه-فوت شد...».
این تاریخ موافق تقویم و ستنفلد و شواهد متعدّد دیگر نیز هست.
2-ارتحال آقا جمال‏الدین
یکى از بازماندگان فاضل میرعبدالحسین-نگارنده «وقایع السنین»-که پس از در گذشت وى، برخى حوادث سالیانى چند را بدان الحاق نموده؛در ذیل عنوان«سال 1122»چنین نوشته است:
«فوت فاضل عالم تقیّ نقیّی عامل آقا جمال خلف مرحوم مبرور آقا حسین خوانسارى، در ماه مبارک رمضان...در اوائل ماه مبارک، به نوبه غشی، سنه هزار و یکصد و بیست و دو».
علاّمه مرحوم سیّد عبداللّه جزائرى نیز در «اجازه کبیره:نسخه سابق الذکر خطّ سیّد بهاءالدین فرزند مصنّف»، آنجا که نام «الاقا جمال‏الدین بن الاقا حسین الخوانسارى»را نوشته، سال در گذشتش در بالاى سطر به این صورت است:
«توفّی سنة اثنتین و عشرین مائة وألف.منه، ره».
و تاریخ دقیق و کاملتر را کتاتب نسخه‏اى از رساله نماز جمعه آن مرحوم-در کنار صفحه پایانى-در شب یکشنبه دوم ماه رمضان سال یکهزار و یکصد و بیست و دو نوشته است.

تبلیغات