آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

محمد ملکوتى‏فر اهمیت دادن دولت صفوى به تشیع و توجه ویژه‏اش به علماى شیعى مذهب و حمایتش از علماى مذهبى، باعث شد که به تدریج علماء در امور اجتماعى و سیاسى مملکت مؤثر واقع شوند و این تأثیر و نفوذ در دوره شاه طهماسب اول و شاه حسین اول، به اوج خود رسید.
تشویق سلاطین صفوى به رونق فلسفه و فقه تشیع، مرجعیت علماء و مشروعیت دولت را تقویت کرد.در واقع، نوعى رابطه بین قدرت مذهبى و قدرت دنیوى، یعنى زعامت معنوى و زعامت سیاسى پدید آمد که یکى از نتایج آن، اداره برخى از تشکیلات دولتى، مانند: امور قضائى، اوقاف و امور مالکیت توسط روحانیان بود. (1)
مؤلف تذکرة الملوک، درباره مقامات عالى روحانى دوره صفویه مى‏نویسد:
این مقامات به ترتیب عبارتند از:1)صدر 2) شیخ الاسلام 3)قاضى 4)قاضى عسکر.
مقام«صدر»از زمان شاه اسماعیل یکم وجود داشت.در آغاز به آن صدر موقوفات گفته مى‏شد.
تعیین حکّام شرع و مباشران اوقاف و قضاوت درباره جمیع سادات، علماء شیخ الاسلامها، وزراء، مستوفیان و...از وظایف وى بود.دادگاههاى چهارگانه«دیوان اربعه»بدون حضور«صدر»حکمى صادر نمى‏کردند. (2)
مقام«صدر»در عصر شاه حسین یکم، به مقام‏ «ملاباشى»تبدیل شد و در دوره وى«ملاباشى» عالى‏ترین مقام روحانى تشکیلات دولت صفوى بود.مقامات«صدور»اجازه ازدواج با شاهزادگان خاندان صفوى را داشتند و این امر نوعى تلفیق قدرت علماء و دربار بود.
«شیخ الاسلام»، عالى‏ترین و مطلع‏ترن مقام قضائى بود.ظاهرا این مقام عالى، در دوره صفوى نوساناتى، بحسب شخصیت و خصایص صاحب منصب، داشته است که گاه به طور مستقل و گاه تحت نظارت مقام دیگر روحانى، انجام وظیفه مى‏کرده است.
«قاضى»از نظر وظایف، داراى اختیارات محدودى بود و وظیفه وى تشخیص دعاوى شرعیه مردم، نکاح، طلاق، وصایا، ضبط قاضى و شیخ الاسلام، به درستى مشخص نمى‏شد و وظایف آنان در یکدیگر ادغام مى‏شد.
قاضى عسکر، عهده‏دار امور روحانى لشکر و ابتدا مشاور کشیک خانه دیوان بیگى بود.بعدها وظیفه رسیدگى به احکام شرع قاضى عسکر، به صدر محول شد و در اواخر صفویه، وظیفه آنان فقط منحصر به مطالبات سربازان و اثبات دعاوى آنان بود.
عهد صفوى، عصرى است که اگر چه در آن، برخى از شاخه‏هاى ادبى رو به انحطاط گذاشت، اما از لحاظ رشد و توسعه افکار و عقاید مذهبى، یکى از فعال‏ترین دوره‏هاى تاریخ ایران است.در آغاز عهد صفوى، به علت نیاز به آگاهى از اصول و قوانین تشیع، فقهاى شیعى مذهب به دعوت دربار صفوى از جبل عامل و بحرین به ایران وارد شدند و دستور ترجمه کتب مذهبى به فارسى-که اغلب به عربى نوشته شده بود-صادر شد. (3)
در عصر صفوى، تشیع به عنوان مذهب رسمى، تأثیر فراوانى بر کلیه زمینه‏هاى حیات فرهنگى ایران به جا گذاشت حکّام صفوى در مشروعیت دادن به حکومت خود، از طریق پیوند با اسلام از هیچ کوششى فرو نگذاردند.مقامات روحانى در این عصر، مستقیما از جانب مقام روحانى به مرحله اجرا درمى‏آمد. (4)
شاه عباس اول، در عصر خود سعى کرد که از قدرت علماء بکاهد.وى موفق شد که نهادهاى سیاسى را بر نهادهاى مذهبى غالب سازد و خود در رأس کلیه ارگانها قرار گیرد و گاه حتى پا را فراتر از دستورات مذهبى گذارد، تا سرانجام به پند و اندرز علماء کشیده شد.بنا بر خط مشى سیاسى شاه عباس و بر طبق مندرجات عالم‏آراى عباسى(ص 929)در عهد او، از قدرت اجراى مقام صدر کاسته شد.بالاخره، شاه عباس مستقلا به منصب صدارت سربلندى یافته و بدینسان قدرت اجرایى معنوى صدر را به خود اختصاص داد.در عین حال، شاه عباس به علماى دین و روحانیان پرهیزگار دانشمند، به چشم احترام مى‏نگریست و با ایشان مهربانى بسیار مى‏کرد.
برخى از علماى بزرگ زمان مانند:
شیخ بهاء الدین محمد بن محمد عاملى، میر محمد باقر داماد ملا عبد الحسین کاشى، ملا محسن فیض، مولانا عبد اللّه شوشترى، شیخ لطف اله میسى عاملى و امثال ایشان در سفر و حضر با او همراه و همنشین بودند؛غالبا از علماى بزرگ در حضور خود مجالسى تشکیل مى‏داد و از مباحثات و مناظرات دینى ایشان استفاده مى‏کرد.مخصوصا ماههاى مبارک رمضان را بیشتر در جهت گفتگو با علماى دین به سر مى‏برد و در تمام شبهاى این ماه شرف، گروهى از روحانیان و طلاب دینى را به افطار دعوت مى‏کرد و با ایشان‏ به صرف طعام مى‏نشست و به بحث در مسائل دینى مى‏پرداخت. (5)
علماى بیگانه را هم که به ایران مى‏آمدند، با علاقه و احترام بسیار مى‏پذیرفت؛چنانکه در سال 1020 هجرى چون خواجه عبد الرحیم از سادات جویبارى و علماى مشهور به قصد حج به اصفهان امد، فرمان داد گروهى از علماء و سادات و بزرگان پایتخت از او استقبال کردند و در یکى از خانه‏هاى زیباى اصفهان جایش دادند و خود با جمعى از اعیان دولت در آن خانه از او دیدار کرد و از تعظیم و تکریمش چیز فروگذار نکرد. (6) شاه عباس با علماى بزرگى مانند:شیخ بهائى و میر داماد که غالبا مصاحب و ندیمش بودند، رفتارى بسیار عادى و دوستانه داشت؛نوشته‏اند که روزى به شکار رفته بود و شیخ بهائى و میر داماد سواره همراه بودند، میر داماد از شاه پیش افتاده بود و به سرعت مى‏راند و شیخ بهائى از دنبال او آهسته حرکت مى‏کرد.شاه عباس نخست خود را به میر داماد رسانید و گفت:«شیخ آنقدر تن‏آسا و تنبل است که نمى‏تواند اسب براند و با ما همراهى کند.»
میر جواب داد که:«شیخ تنبل و تن‏آسا نیست و اگر از ما عقب مانده از آن جهت است که اسبش نمى‏تواند بار فضل و دانش او را تحمل کند و بدین سبب آهسته مى‏آید.»پس از آن، شاه عنان باز کشید و به شیخ بهائى نزدیک شد و به او گفت: «مى‏بینى که شیخ چگونه از بى‏ادبى و خودخواهى پیش ما اسب مى‏راند و به ما توجهى نمى‏کند؟» شیخ جواب داد که:تند راندن شیخ از خودخواهى و بى‏ادبى نیست، اسبش چون مردى دانشمند را بر پشت دارد، از نشاط و خوشحال بر پاى قرار نمى‏تواند گرفت و بى‏اختیار به جولان درآمده از ما پیش افتاده است.»شاه عباس چون دانست که آندو را رقابتى با هم نیست و احترام یکدیگر نگاه مى‏دارند، در تکریم و بزرگداشت ایشان استوارتر گردید. (7)
مناصب و مشاغل محقق سبزوارى
شیخ الاسلام-امام جمعه
در دوران سلاطین صفویه، مشاغل نامبرده از طرف پادشاهان، به بزرگان، علماء، فقها و مجتهدین رسما واگذار مى‏شد و هر یک از دانشمندان و علماء که بدین مناصب معین مى‏شدند، بر طبق قوانین و مقررات جاریه مملکت و دستورات شرع مطهر، به وظایف خود قیام مى‏نمودند.
محقق سبزوارى پس از اینکه از محضر علمایى همانند مجلسى اول(ملا محمد تقى)، شیخ بهائى، -میر فندرسکى، ملا حسنعلى شوشترى و سایر علماء کسب فیض نمود، خود یکى از اعاظم بزرگ وقت شد و تدریس مدرسه ملا عبد اللّه شوشترى را به وى تفویض کردند و به منصب شیخ الاسلامى منصوب گردید. (8) اولاد و اعقاب محقق سبزوارى، پس از آنکه وى به مقام شیخ الاسلامى رسید، به خاندان شیخ الاسلام شهرت یافتند و ظاهران نیز خود آنان هم این عنوان را مى‏پسندیدند و برخى از آنها با وجود اینکه منصب شیخ الاسلامى را نداشتند، باز به همین عنوان شهرت دارند.مانند:میرزا جعفر، فرزند محقق سبزوارى و دیگران و اما شکایت میرزا رحیم و خوانسارى نسبت به منصب شیخ الاسلامى و قبول آن از طرف نادر نیز، جهت شکستن قدرت روحانیت شیعه بوده که امامت جمعه و شیخ الاسلامى، یعنى دو منصب با نفوذ در یک خاندان نباشد که قدرت مخالفت با دستگاه را داشته باشد.از وقتى که گرفتن شناسنامه در ایران رواج یافت، عموم افراد این سلسله، کلمه شیخ الاسلام را نام خانوادگى خود قرار دادند و این شهرت عنوان قانونى پیدا کرد.برخى دیگر نیز، سبزوارى را جهت نام خانوادگى انتخاب کردند. (9)
امامت جمعه محقق سبزوارى
دومین منصب محقق سبزوارى، امامت جمعه اصفهان مى‏باشد.امامت وضعى و منصب الهى است که شارع مقدس، به حکم خداوند از صدر اسلام آن را مقدّر فرموده است.پیغمبر اکرم(ص)براى شهرها و نواحى، از طرف خود کسى را که شایستگى امامت داشت، معین مى‏فرمود که با مردم نماز جماعت به جاى آوردند و تفاوت نمى‏کرد در نمازهاى یومیه و نماز جمعه و عیدین.پس از رحلت آن حضرت، خلفا نیز همین سنت را پیروى کردند.این حالت در زمان خلفاء بنى امیه و بنى عباس که سعى داشتند ظاهر اسلام را رعایت کنند نیز ادامه داشت.سلاطین عثمانى نیز، براى شهرها امام جماعت و مؤذن و خطیب معین مى‏کردند و جهت آنان حقوق و شهریه در نظر مى‏گرفتند.در مملکت ایران، پس از روى کار آمدن سلاطین صفوى و رسمیت یافتن مذهب شیعه، در زمان شاه طهماسب به دستور محقق کرکى که از قائلین به وجوب عینى نماز جمعه بود و خود آن را در نجف در مسجدى که امروز به نام «مسجد طریحى»نامیده مى‏شود، اقامه مى‏کرد، براى شهرها جهت اقامه نماز جمعه و رسیدگى به امور دینى مردم، کسانى را معین نمود که به نام امام جمعه معروف شد.این منصب، یعنى امامت جمعه، از این تاریخ از مناصب روحانى دولتى گردید. (10)
محقق سبزوارى در نگاه دیگران
مولى محمد باقر بن مولى محمد مؤمن خراسانى سبزوارى، در سال 1017 هجرى قمرى در قصبه نامن سبزوار به دنیا آمد.پس از چند سالى، از اصفهان به مشهد مقدس هجرت کرده و سال 1083 مدرسه«سمیعیه»را از مال واقف آن، تجدید و تعمیر نموده که هم اکنون به نام مدرسه «باقریه»شهرت دارد.پس از آن، به اصفهان بازگشته و در هفتم ربیع الاول 1090 وفات یافت و بنا به وصیت خود، به آستانه مقدسه، حمل داده شد و در مدرسه میرزا جعفر که مرقد شیخ محمد عاملى و ملا میرزا شیروانى و فرزند شیخ در آنجاست، دفن شد. (11)
محقق سبزوارى، یکى از علماى نامى و دانشمندان معروف جامعه شیعه است که در نشر معارف حقه و ترویج مذهب تشیع، قدمهاى بزرگى برداشته و خدمات برجسته بسیار درخشانى انجام‏ داده و با آثار گرانبهاى خود، در صفحه روزگار باقى و پایدار گشته است.
یکى از راههاى رهیافت به وجاهت علمى علماء، رجوع به کتابهاى رجال است.اگر به این انگیزه، به کتابهاى علماى رجال مراجعه کنیم، برترین ویژگیها و صفات فردى، علمى و اجتماعى محقق سبزوارى را در موارد زیر مى‏توان خلاصه کرد
1)در بعضى موارد، سکونت دراز مدت علما در مراکز علمى باعث مى‏شد که عالم به مرکز علمى منسوب شود.بر سبزوارى بودن محقق در اغلب کتابهاى رجال تأکید شده است.امّا مؤلف ریحانة الادب، وى را سبزوارى الاصل و اصفهان المسکن معرفى کرده است. (12)
2)نوع رابطه محقق سبزوارى با شاگردانش از جمله ویژگیهاى فردى او به حساب مى‏آید.مرحوم سید عبد الحسین حسینى خاتون آبادى، وقتى حوادث سال 1090را گزارش مى‏دهد، خبر فوت استادى را داده است که حتى از پدرش نسبت به او مهربان‏تر بوده است.
مرحوم خاتون آبادى علاوه بر تأکید بر تقوا و خودسازى محقق سبزوارى، عنایت ویژه او را نسبت به خودش بیان کرده است.او گفته است:
«قریب چهل سال اکثر اوقاف خود را به صحبت با آن جناب گذرانیدم، او مرا در محل مخصوص و خانه خود منزل داد و کمال توجه نسبت به این حقیر داشت.» (13)
3)محقق سبزوارى توفیق شاگردى دو تن از حکماى زمان خود را داشته است، یکى شیخ بهایى و دیگرى میر فندرسکى. (14)
4)موفقیت مذهبى و سیاسى و اجتماعى محقق سبزوارى، به گونه‏اى بوده است که علاوه بر منصب شیخ الاسلامى، امامت جمعه و تدریس مدرسه ملا عبد اللّه شوشترى را نیز بر عهده داشت. (15)
5)جامع الاطرافى محقق سبزوارى در اغلب آثار هم زمانش و یا بعد از او، کاملا مشهود است این موضوع، در یکى از آثار معاصر محقق سبزوارى در زبانى ادیبانه چنین آمده است:
«عارف معارف یقین و کاشف سرایر علم دین مبین، مقتداى فحول علما و پیشواى زمره فضلا، که گلزار عبادت از آب وضویش با طراوت و گلستان معرفت از اهتزاز نفس مبارکش، همدوش نضارب...» (16)
6)اگر چه عرفان و کلام در قرن ده و یازده در مرکز اصفهان رونقى خاص داشته است، اگر چه قله‏هاى حکمت و عرفان و فلسفه در پهنه سرزمین فارس به وجود مى‏آیند، ولى در قرون بعد چنین رونقى از حکمت و فلسفه و عرفان و کلام در مراکز دینى اصفهان و غیر اصفهان کمتر به چشم مى‏خورد.در نتیجه، یکى از شاخصهاى بزرگ شخصیت محقق سبزوارى، حکمت و کلام و عرفان است.به همین مناسبت، گرایشهاى خاص فکرى او در برخى از آثارش مثل شرح اشارات ابن سینا به چشم مى‏خورد. (17)
7)رابطه عرفا و حکما با شعر، یکى از ویژگیهاى شخصیتى آنها محسوب مى‏شود.چرا که محدثان و فقها کمتر به شعر توجه داشته‏اند.
محقق سبزوارى، گاهى رباعى به سلک نظم کشیده است:
در عالم تن چه مانده‏اى بى‏مایه
پایى بردار بگذر از نه پایه
از مشرق جان بر تو نتابد نورى
تا از پى تن همى روى چون سایه
(18) 8)نواندیشى در آثار و افکار علما از اهمیت خاصى برخوردار است.یکى از ویژگیهاى آثار بر جاى مانده از محقق سبزوارى، نواندیشى است؛ به گونه‏اى که به گزارش اغلب شرح‏حال‏نویسان او در موسیقى، اثرى ارزشمند از خودش بر جاى گذاشته است. (19)
9)دو جنبه از شخصیت سبزوارى، در یکى از گزارشها بیشتر جلب نظر مى‏کند؛آنجا که محدث قمى در«هدیة الاحباب»در تاریخ فوت او مطلب را بر اساس حساب ابجد نقل قول مى‏کند:
«شد شریعت بى‏سر و افتاد از پا اجتهاد» عبارت اول معادل عدد 680 و عبارت دوم معادل عدد 410 است و رویهم مى‏شود (1090)ه.ق. (20)
10)زبان فارسى و علمى قرن یازده، زبان عربى بوده است.با وجود این، محقق سبزوارى هم از زبان عربى استفاده کرده است و هم از زبان فارسى.بخشى از آثار او به زبان فارسى باقى مانده است، از جمله:رساله‏هاى خطى خلافیه، غسل و... (21)
یادداشتها
 (1)-محمد تنکابنى، قصص العلماء، تهران، 1392.ق، ص 343.
(2)-تذکرة الملوک، انتشارات امیر کبیر، به کوشش دبیر سیاقى، ص 74.
(3)-قصص العلماءص 441.
(4)-دین و دولت در عصر صفوى، مریم میر احمدى چاپ دوم، ص 123.
(5)-تذکره نصر آبادى، ص 152.
(6)-قصص العلماء، ص 181.
(7)-قصص العلماءص 181.
(8)-مشاهیر و دانشمندان اسلام، ترجمه الکنى و الالقاب، مترجم محمد جواد نجفى، چاپ اسلامیه، تهران، ص 192.
(9)-زندگینامه علامه مجلسى، ج 1، 293 و 294.
(10)-(نقباء البشر)، اعلام الشیعه، چاپ اول، نجف، ج 1، ص 176.
(11)-الکنى و الالقاب، ج 3، ص 159 و روضات الجنات، ج 2، ص 48.
(12)-ریحانة الادب، ج 5، ص 243، هدیة الاحباب، ص 352.
(13)-وقایع السنین و الاعوان، صص 534-535.
(14)-ریحانة الادب، ج 5ص 243؛روضات الجنات، ج 2، ص 246؛تتمیم امل الامل، ص 172.
(15)-همان مأخذ.
(16)-تذکره نصر آبادى، ص 4.
(17)تنقیح المقال، ج 3، ص 85، شماره 1043؛الکنى و الالقاب، ج 3، ص 159؛امل الامل، ج 2، ص 250، مطلب 736.
(18)-تذکره نصر آبادى، ص 4.
(19)-فوائد الرضویه فى احوال علما المذهب الجعفریه، ج 2، ص 453؛الکنى و الالقاب، تنقیح المقال مامقانى، ج 2، ص 85، شماره 1043.
(20)-هدیة الاحباب، ص 253.
(21)-فوائد الرضویه فى احوال علما المذهب الجعفریه، ج 2، ص 453؛جامع الرواة، باب سوم.

تبلیغات