پژوهشی در تفسیر علمی قرآن کریم
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
بیش از چهارده قرن از تاریخ نزول قرآن کریم میگذرد، و تفسیر این کتاب مبین سابقهای بس طولانی از زمان نزول نخستین آیات، تا پایان عمر شریف رسول اکرم(ص)و تا به امروز دارد.
دانشمندان و اندیشوران مسلمان با تخصصهای مختلف در رشتههای گوناگون علمی، تمام توان و استعداد و تخصص خود را با علاقمندی و شور و شوق خاص، صرف تبیین و تفسیر این کتاب عظیم نموده و همه همّ خود را در این راه مقدس مصروف داشتهاند.
ارباب ادب و اصحاب بلاغت، از بعد ادبی دقائق و ظرائف کلمات و الفاظ نورانی قرآن را که به زبان(عربی مبین)نازل گردیده، مورد بحث و فحص قرار داده و به«تدبر»و تبیی ارتباط محکم مفاهیم و انسجام متقن مضامین و هماهنگی زیبای معانی و اثبات«عدم اختلاف»در کلام اللّه مجید پرداختهاند.
متکلمان و حکمای اسلام نیز زبان برهان گشوده و روش تعقلی و مبانی و قواعد فلسفی را به خدمت تفسیر قرآن کریم در آوردند.
حکیمان الهی که در تعمق و تفک آیات، در مقابل فهم و بیان آیاتی چون«اللّه نور السموات و الارض» (1) به پایان قلمرو عقل و اندیشه بشری رسیده و از درک عمق معانی آیات عاجز مانده و پای عقل را در طی طریق لنگ دیدهاند، و عارفان و اهل ذکر که در کشف حقایق قرآنی و معارف عمیق الهی، پای استدلالیان را چوبین و بیتمکین یافتهاند، با رهنمود آیاتی چند از خود قرآن کریم، برای تفسیر و فهم آن از«معرفت شهودی»استمداد طلبیده و در حوزه«عرفان»به کند و کاو و شناخت حقایق مصحف شریف مبادرت نمودند.
فقها نیز از منبع فیض آیات الاحکام مستفیض بوده و خصوصا در عصر غیبت در اجتهاد و استنباط احکام از این بحر نور مستفید گشتهاند.
علمای اخلاق نیز برای ارشاد و تزکیه نفوس ناس و بعد اخلاقی و ارزشی، آیات الهی را مورد تفسیر و تفصیل قرار داده و قلوب را به نور قرآن منور ساختهاند.
جمعی نیز با استناد و تمسک به آیات«آفاقی و انفسی»و سفارش قرآن کریم مبنی بر لزوم«تفکر»و «نظر»در کتاب تکوین، با دید علمی، قرآن مجید را مورد مطالعه و تحقیق قرار دادهاند.
و خلاصه، صاحبان عقل سالم و قلب سلیم در طول تاریخ تفسیر، هر کدام به قدر«طاقت بشری» برای فهم«مراد اللّه»و حقایق قرآن کریم در این بحر عمیق و بیپایان به غور و غواصی پرداخته و هر کس به قدر ظرفیتش از این«آب حیات»نوشیده و هر کس بر اساس«قابلیت استفاضه»و مرتبه علمی و تقوایی (2) و درجه«تطهیر باطن»و تمسک به«عترت طاهره»از بواطن نورانی و ژرف این کتاب الهی بهره برده است.
در این تحقیق بر آنیم که یکی از گونههای تفسیر قرآن کریم«تفسیر علمی»را بررسی و معرفی نماییم و میزان مشروعیت و حجیت، سوابق تاریخی، ادله موافقان و مخالفان، و مهمترین اصول و مبانی این روش تفسیری را بیان داریم.
الف-سوابق تاریخی
تفسیر علمی قرآن کریم، گر چه یک پدیده قابل توجه در عصر حاضر است و تاکنون کتب و مقالات زیادی در رد و قبول آن نگارش یافته، اما این روش تفسیر، ویژگی عصر حاضر نبوده و از قدمت تاریخی قابل توجهی برخوردار است، و تفسیر آیات قرآن کریم به مدد کشفیات علمی اعم از «فرضیه و تئوری»و«قانون»در میان متقدمین و متأخرین طرفداران و دلبستگانی داشته، اما بلوغ گرایش به این شیوه در تفسیر و اوج آن، در قرن اخیر(قرن 14 هجری)است.
پیشرفتهای خیره کننده علوم و فنون در چند قرن اخیر-خصوصا قرن معاصر-و موفقیتهای پی در پی بشر به حل مجهولات و کشف افقهای جدید در دانش و معرفت که منجر به تسلط هر چه بیشتر او بر زمین و فرا سوی آن و بروز تغییرات مشهود در چهره زندگی فردی و اجتماعی او شده است.از یک سو، و وجود آیات متعددی در قرآن کریم که در آنها به مسائل«کون»و عالم آفرینش اشارت رفته است، قائلین به تفسیر علمی و شماری از دانشمندان علوم تجربی و طبیعی را بر آن داشت، تا آنان نیز همچون سایر گروههای مردم، به تدبیر و تحقیق در قرآن کریم پرداخته و با استفاده از تخصصهای مختلف نظیر:طب، نجوم و هیأت، زمینشناسی، زیستشناسی و...آیات کونیه را تبیین، و هر کدام به نوبه خود وجهی از وجوه لایتناهی اعجاز قرآن را به جویندگان معارف عالیه، عرضه بدارند.
رهروان این شیوه از تفسیر قرآن کریم، معتقدند که خداوند تعالی با اشاره به شگفتیها و اسرار آفرینش آسمانها و زمین و ستارگان و نیروهای شگرف موجود در آنها و رموز اعجاب آمیز خلقت انسان، تحقق هدایت واقعی را به نگرش و شناخت دقیق این آیات و اسرار آفرینش و پدیدههای آن را دانسته است.و بدین ترتیب، تسیر خود را گامی به سوی معرفت حق تعالی و کشف و شناخت واقع بینانه آثار رحمت و قدرت او دانستهاند، همو که در تقویت ایمان و هدایت بشر، به شدت مورد نیاز است.
طرفداران و سالکان روش علمی در تفسیر، معتقدند که تفسیر علمی عهدهدار بیان جنبههایی از اعجاز قرآن کریم است که چه بسا از دید نحوی و اصولی و متکلم و...ناپیدا مبهم مینماید.
پیشتر از این، بیان شد که گرایش به تفسیر علمی، از قدمت تاریخی قابل توجهی برخوردار است و این شیوه تفسیری در میان مفسران کهن نیز پویندگانی داشته است.از جمله این مفسران کهن نیز و تألیفات آنان در اختیار است میتوان از ابو حامد غزالی، فخر رازی، ابن ابی الفضل المرسی، زرکشی و سیوطی نام برد.این مفسران گر چه در اشتمال قرآن بر علوم گذشتگان و آیندگان متفق القول بودهاند اما میزان و نحوه گرایش آنان با یکدیگر اختلاف دارد.
ما برای بیان چگونگی این اختلاف، آراء تفسیری یکی از متقدمین(غزالی)و یکی از متأخرین(طنطاوی)را به بحث میگذاریم تا ضمن مقایسه این دو، میزان و نحوه تأثیر«علوم و دانش بشری»را بر افکار و اندیشههای یک«مفسر» بنمایانیم.
امام ابو حامد غزالی
غزالی(م 505 ه)از جمله مفسرانی است که معتقد به اشتمال قرآن بر کلیه علوم گذشتگان و آیندگان بود.
وی معتقد بود که هر کس بخواهد متعرض تفسیر قرآن شود بایستی از علوم شرعی، اعم از اصول و فروع و علوم عربیت آگاهی داشته، و به علوم هستیشناسانه، احاطه داشته باشد، تا بتواند در پرتو آن قادر به تبیین نشانههای هدایت قرآنی باشد و بر اهداف قرآنی استدلال نماید.وی استفاده از این علوم هستیشناسانه در تفسیر را برای فهم «نص قرآنی»لازم میداند. (3)
وی باب چهارم از ابواب«آداب تلاوت قرآن» را به فهم قرآن و تفسیر به رأی بدون استفاده از نقل اختصاص داده، ضمن اشاره به اینکه قرآن شامل علوم اولین و آخرین است، از بعضی از علما نقل میکند که قرآن کریم شامل«77200» علم است.زیرا هر کلمه قرآن یک علم است و چون هر کلمهای ظاهری و باطنی و حدی و مطلعی دارد، بنابراین، تعداد کلمات قرآن(77200)را باید ضربدر چهار کرد، تا تعداد علوم قرآن حاصل شود.
گرایش علمی غزالی در تفسیر، در کتاب دیگر وی(جواهر القرآن)نیز انعکاس دارد.وی فصل 4 از این کتاب را به چگونگی انشعاب علوم دینیه از قرآن و تقسیمات آن اختصاص داده، علوم قرآن را به دو قسم میکند:
الف:علوم صدف و قشر(پوست)که آن را شامل علم لغت، قراءات، مخارج حروف و تفسیر ظاهر میداند.
ب:علم اللباب(هسته)و متعلقات آن را، علم تاریخ، کلام، فقه، اصول فقه علم به خدا و روز معاد و صراط مستقیم و طریق سلوک دانسته است.
در فصل پنجم این کتاب از کیفیت انشعاب سایر علوم(همچون علم طب، نجوم، هیأت، ساختمان بدن حیوان و تشریح اعضاء بدن، علم سحر و...)از قرآن سخن به میان آورده است.وی میگوید: «در عالم امکان و استعداد گروهی از علوم وجود دارند که هنوز علم بشر دانها نرسیده که این هم از قرآن خارج نیست...این علومی که برشمردیم و نشمردیم، اصول و مقدمات آنها از قرآن خارج نیست چون هم از دریایی منشأ میگیرند که نمیتوان برای آن ساحلی تصور نمود...» (4)
در جای دیگر اضافه میکند:
«...پس در قرآن بیندیش و شگفتیهای آن را دریاب که در آن کلیات(جوامع)علوم اولین و آخرین، جمع است.و تفکر آن، برای وصول از کلیات به جزئیات و تفاصیل این علوم است...» (5)
از آنچه که تاکنون درباره گرایش علمی غزالی بیان شد، میزان علاقمندی وی به اینکه قرآن کریم شامل کلیات علوم اولین و آخرین است، روشن شد:اما غزالی بر خلاف متأخرین معتقد به تفسیر علمی، وارد جزئیات و ریزه کاریهای علوم طبیعی و تجربی نشده است. (6)
طنطاوی جوهری
شیخ طنطاوی(1287-1358 ه.ق)بارزترین چهره معاصر در بنیان نهادن سبک جدید در تفسیر علمی به شمار میآید.از نامی که برای کتاب تفسیر خود انتخاب نموده است(الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم المشتمل علی عجایب بدایع المکنونات و غرایب الایات الباهرات)میزان تمایل و گرایش طنطاوی به دخیل نمودن مباحث و عجایب آفرینش و اسرار علوم و نظریات جدید و تفسیر، به خوبی روشن میشود. (7)
از بررسی سوابق تحصیلی طنطاوی که در مدارس حکومتی و الازهر، علوم دینی و عربی و علوم دیگر از قبیل علوم تجربی و ریاضیات و زبان انگلیسی را کاملا خوانده است و هنگامی تدریس در دار العلوم و دانشگاه مصر نیز به تدریس ایندروس اشتغال داشته، به خوبی روشن میشود که این همه استفاده از علوم تجربی و فنون جدید و استشهاد به گفتار دانشمندان غربی، و گنجاندن تصاویر، جداول و مناظر طبیعی و گیاهان و حیوانات و سعی در همخوانی و تطبیق آیات قرآن کریم با نظریات علمی، متأثر از موضوعاتی است که نامبرده در دوران تحصیل و تدریس با آنها سر و کار داشته است.
دلسوزی برای مسلمین
به اعتقاد طنطاوی، گر چه تمامی علوم مطلوب هستند، (8) اما چون عنایت خداوند به علوم طبیعی بیش از توجه او به علوم دیگر(علوم فقه و احکام و...) (9) است و حد اقل در 750 آیه از قرآن کریم در باره آفرینش آسمانها و زمین و طبیعت سخن به میان آمده و این در حالی است که مجموع آیات مربوط به فقه از 150 آیه برنمیگذرد، (10) نیز با عنایت به اینکه علوم فقه لازمه بقای امت اسلامی است، در حالی که علوم طبیعت برای نیل به شناخت خداوند و حیات انسانهاست، (11) لذا آموختن علوم جدید برای مسلمانان واجب است، تا بدین وسیله از ذلت و حقارتی که آنها را در بر گرفته رهایی یافته (12) و بتواند دوباره مجد و عظمت از دست رفته خود را باز یابند.
وی از اینکه مسلمانان ندای اسلام به علم و دانش را فراموش کرده، گرفتار نادانی شدهاند، و جهان غرب در دانش و تکنولوژی از آنها پیشی گرفته است، اظهار تأسف میکند (13) :و راه چاره را در این میداند که مسلمانان با هم از در همکاری درآمده و امت اسلامی را در سرزمینهای آفریقا و آسیا از بدبختی برهانند.او این مسئولیت را از آن تمامی مسلمانان دانسته، چاره را در این میداند که پای درس تفسیر او بنشینند و سپس با درس گرفتن از آن، علم را بین امت مسلمان، پراکنده سازند. (14)
علم در تفسیر جواهر جایگاه ویژهای دارد.طنطاوی میگوید که:اسلام به تحصیل علوم امر کرده و مرتبه علم از مرتبه عمل بالاتر است.وی نظر کردن در طبیعت بنا به آیه شریفه«انظروا ماذا فی السموات و الارض» (15) (یونس:101)و آیات عدیده دیگر، را امری واجب میداند.چرا که خداوند صریحا به آن امر کرده است.
وی میگوید که:مسلمانان همانگونه که کتاب مقدس(قرآن)را میخوانند، باید نوشتههای هستی را بخوانند. (16)
طنطاوی ضمن اذعان به اینکه، خود زمانی نسبت به وجود خالق در حالت شک و حیرت به سر میبرد و به دنبال پاسخ قانع کننده عقلی بود، عامل اعتقاد خود به خداوند و وحدانیت او را مرهون مطالعهاش در جهان طبیعت و فراگیری علوم جدید، قلمداد کرده است. (17)
وی نیل به معرفت کامل خداوندی را فقط از راه علم ممکن میداند: (18) و بقای حیات امت اسلامی را نیز در گرو علم؛لذا در جهت عمل به این وظیفه مهم(لزوم معرفت خداوند و بقای امت اسلام)دست به تألیف این تفسیر زده است. (19)
میزان بهرهوری از علوم در تفسیر جواهر
طنطاوی در نحوه و میزان بهرهبرداری از علوم در تفسیر خود، در میان تمامی همقطاران خود شاخص شده است.
وی در جای جای تفسیر خود از مباحث هستی شناسانه و نمایش عکس و جداول و اقوال دانشمندان علوم طبیعی، استفاده کرده است.و از این مباحث علمی به عنوان پیش درآمدی برای مباحث مهمتر خود(یادآوری قدرت و عظمت خالق)استفاده کرده است.گر چه درباره تفسیر جواهر گفته شده است که:«در آن همه چیز هست جز تفسیر» (20) اما باید تصدیق کرد این اقدام طنطاوی از روی حسن نیت و دلسوزی برای جبران خلأ علمی در جوامع اسلامی است، و آیات قرآن بهانهای برای تحقق آرمان و خواسته او شده است.
طنطاوی با استناد و تمسک به آیات مختلف، مباحث مفصلی از علوم گوناگون را مطرح کرده است، از آن جمله:
علم گیاهشناسی، (21) در ذیل تفسیر آیه 14 سوره نبأ:«انزلنا من المعصرات ماء ثجاجا لنخرج به حبا و نباتا و جنات الفافا». (22)
علم ستارهشناسی، (23) در ذیل تفسیر آیه 89 سوره صافات:«فنظر نظرة فی النجوم قال انی سقیم». (24)
علم جانورشناسی، (25) در ذیل تفسیر آیه 79 سوره مؤمن:«اللّه الذن جعل لکم الانعام لترکبوها...». (26)
از علوم دیگری که در مجلات مختلف جواهر به آنها پرداخته شده است میتوان از:انواع کوهها، (27) شگفتیهای زمین و گیاهان و انواع درختان و میوهها، (28) اختلاف و توالی شب و روز، (29) و انواع غذاها، (30) و علم تشریح (31) نام برد.
چند ویژگی دیگر تفسیر جواهر
1-خصوصیت بارزی که در تفسیر جواهر به چشم میخورد این است که طنطاوی استفاده و استناد به علوم طبیعی را منحصر به آیات کون و ملکوت نگذاشته، بلکه چه بسا در تفسیر دیگر آیات نیز از علوم طبیعی استفاده کرده است. (32)
2-نوعا مطالبی که طنطاوی در تفسیر خود ارائه داده است، مطالب سطحی و کمارزش است، این امر به اضافه کثرت نقل او از علوم مختلف، نشان میدهد که وی بیش از آنکه یک دانشمند متبحر در رشتههای مختلف علوم باشد، یک علاقمند و شیفته بیقرار علوم است.
3-تطبیق آیه با یافتههای علمی:در تفسیر آیه 9 سوره بقره«ثم استوی الی السماء فسویهن سبع سموات» (33) در بیان مفهوم عدد هفت، ضمن اعلام اینکه عدد هفت در این آیه مفید حصر نیست میگوید:
«...تعداد آسمانها از نظر شرع اهمیت خاصی ندارد...چه این که آسمانها هفت تا باشند هزار تا... تمام آنها فعل خداوند هستند که بر جمال و کمالش دلالت دارند». (34)
متأسفانه دیری نمیگذرد که طنطاوی درباره آسمانهای هفتگانه نظر دیگری میدهد و ابراز میدارد که:
«قرآن خواسته با مردم صدر اسلام بر وفق اعتقادشان سخن بگوید.در زمان نزول قرآن، باور مردم، بر تقدس و اهمیت خاص عدد هفت بود.و قرآن کریم به مقتضای این اعتقاد، تعداد آسمانها و زمین را هفت تا اعلام کرده است.»وی برای گریز از مشکلی که ظاهر آیات برایش ایجاد میکند به آیه دیگری استناد میکند که به اعتقاد او مشکل محصور بودن تعداد آسمانها و زمین در هفت تا را مرتفع میسازد و آن آیه 8 سوره نحل«و یخلق ما لا تعلمون» (35) است.
طنطاوی در موارد مشابه دیگری از جمله موضوع«خلقت آدم»و نیز راندن شیاطین با شهابهای آسمانی (36) به چنین تطبیقی دست زده است. (37)
ب-ادله موافقان تفسیر علمی
قائلین به تفسیر علمی برای اشتمال قرآن بر کلیه علوم و حجیت روش تفسیری خود دلایلی ذکر کردهاند که ما به اهم آنها اشاره مینماییم:
1-بنا به تصریح آیات متعدد، قرآن کریم، تمامیت علوم از کوچک و بزرگ را در بردارد.آیه 38 از سوره انعام«ما فرطنا فی الکتاب من شئ» (38) از این نمونه آیات است.
2-پارهای احادیث وارده، دلالت بر شمول قرآن بر کلیه علوم دارد.از آن جمله:قول عبد اللّه بن مسعود:«من اراد علم الاولین و الاخرین فلیثور القرآن». (39)
3-اعجاز علمی قرآن ملحدان را از اینکه در قرآن شکی بکنند، باز میدارد.زیرا حقایق علمی قرآن کریم دلایل محسوسی هستند که نزد هر عاقلی نیز مقبول میافتند. (40)
4-قرآن کریم مملو از آیاتی است که در آنها از احوال آسمانها و زمین و ماه و خورشید و جاذبه و... سخن به میان آمده است و شرح و تفسیر این آیات جز از طریق علم ممکن نیست. (41)
5-قرآن کریم به صورت دقیق، اصول و جزئیات عالم مادی را در قرآن بیان کرده به گونهای که احدی در هنگام نزول قرآن از این علوم اطلاعی نداشته است.و تنها علوم جدید است که مؤید و شاهدی بر صحت علوم قرآن است (42) و بیانگر اعجاز علمی کتاب الهی است.
6-در این عصر که عصر پیشرفت علوم است، شایسته نیست که مفسر قرآن بیاطلاع از علوم باشد و قرآن را همانگونه تفسیر کند که در صدر اسلام مینمودند.در این صورت فرصت طلبان تصور خواهند کرد که اسلام مخالف علم است و با پخش این شعار مانع پیشرفت اسلام میشوند. (43)
7-تفاسیر علمی، مشکل تعارض بین«علم»و «قرآن»را از بین میبرد و مردم به خوبی خواهند دید که اقوال قرآن در 1400 سال پیش موافق کشفیات امروز علم است.این معجزه علمی قرآن، مردم و غربیها را به سوی خود خواهد کشید، و الا با طرح معجزات دیگر همچون«شق القمر»که هدایت نمیشوند. (44)
8-قرآن کریم، آنجا که میخواهد«راه هدایت کردن»مردم به رسول اکرم(ص)را آموزش دهد، میفرماید«ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن» (45)
بنابراین باید با افراد از هر قشر و صنفی با مدارا و نرمی و زبان خودش صحبت کرد، با عوام الناس، با موعظه و نصیحت و با دانشمندان، با زبان علم و حکمت! (46)
9-درک اعجاز لغوی قرآن برای غیرعرب بسیار مشکل است.لذا بیان علمی اعجاز قرآن برای بشر امروز که با اختراعات و اکتشافات فزاینده سر و کار دارد.ضروری است.بر علمای اسلامی است که در وجوه اعجاز علمی قرآن دقت بیشتری را به سوی خدا و اسلام هدایت کنند.
گر چه قرآن کتاب زمینشناسی و نجوم و...نیست، بلکه کتاب هدایت است اما حقایق پدیدهها و موجودات هم به اجمال و هم به تفصیل در آن بیان شده است. (47)
ج-دلائل مخالفان تفسیر علمی
مخالفان تفسیر علمی قرآن کریم نیز برای اثبات مدعای خود، دلایلی را ارائه دادهاند که به اهم آنها اشاره مینماییم:
1-فهم عبارات قرآن باید منطبق با آنچه اعراب اصیل از آن میفهمیدند، باشد و ما نباید از حدود فهم و ادراک آنها از الفاظ و عبارات قرآن تجاوز کنیم، زیرا قرآن کریم در آن جامعه و با آن فرهنگ نازل شده و مخاطبان آن در درجه اول همانها هستند.لذا ما باید معانی نزول قرآن بدانیم و از هر گونه«توسع»در کار برد الفاظ زائد بر معانی متعارف زمان نزول، پرهیز کنیم. (48)
2-اهتمام و رسالت واقعی قرآن کریم، دین و اعتقادات است نه علوم. (49)
3-استفاده از نظریات علمی در فهم بیشتر آیات قرآن کریم اشکالی ندارد، اما تحمیل نظریات بر قرآن کریم اشکالی ندارد، اما تحمیل نظریات هستند، جایز نمیباشد.بعضی از تفاسیر علمی موجود، دیر یا زود مسأله نزاع بین علم و قرآن را سبب خواهد شد. (50)
4-تفسیر علمی از قرآن در واقع همان«تأویل» متکلفانه آن است که پسندیده نیست. (51)
5-نظریات علمی دوامی ندارندو حقایق علمی هم مطلق نیستند.اگر ما قرآن را به این نظریات متغیر و احتمالی ارتباط دهیم و صحت قرآن را مشروط به صحت این نظریات بگردانیم و بعد معلوم شود که این نظریات باطل شده و اعتبار خود را از دست داده است، چه بر سر قرآن خواهد آمد؟پس صحیح نیست که حقایق قطعی قرآن کریم را مشروط به حقایق غیرمنطقی و غیرنهایی علم بشری بکنیم. (52)
6-در هیچ جایی نمیبینیم که صحابه و تابعین که داناترین مردم بعد از رسول اکرم(ص) بر قرآن بودهاند، از روش علمی برای تفسیر قرآن استفاده کرده باشند.و اگر آنان در این مورد اقدام و بررسی داشتند قطعا به ما چیزی از آن میرسید. (53)
7-اگر وجه اعجاز علمی قرآن را از وجوه اعجاز قرآن بشماریم، معنایش این است که قرآن کریم که مردم زمان نزول را(اعراب اومی و بیسواد) که هیچ اطلاعی از علم به معنای دقیق کلمه نداشتند، به تحدی فرا خوانده است!و این اصولا باعث تخطئه اعجاز قرآن میشود.زیرا آنان از درک مسائل علمی عاجز بودهاند و این تحدی از اساس باطل بوده است! (54)
8-قرآن کتاب طب و فلسفه نیست و مقصدش بالاتر از اینهاست.آیاتی که دعوت به تفکر و نظر در ملکوت آسمانها و زمین مینمایند، به قصد هدایت و موعظه و توجه به قدرت خداوند و وحدانیت او است نه به قصد بیان نظریات علمی! (55)
10-آیات هستیشناسانه در قرآن کریم باری تشویق و انگیزش عقول به تدبر در عظمت خالق و آفریننده جهان آمده است، نه اینکه تأیید برای یک فرضیه و نظریه خالص علمی باشد. (56)
د-اصول و مبانی تفسیر علمی مقبول
ما در ضمن بحثهای گذشته دلائل مخالفان و موافقان تفسیر علمی قرآن کریم ار بیان داشتیم.
حال بر آنیم که پارهای از اصول و مبانی لازم را که میتوانند در حجیت بخشیدن به تفسیر علمی مؤثر واقع شوند، بطوری که اگر مفسر در تفسیر خود به این اصول و مبانی پایبند و ملزم باشد، تفسیر او از مصادیق«تفسیر به رأی»نخواهد بود، مطرح نماییم:
1-قرآن محوری
مفسر قرآن باید بداند که قرآن معجزه جاویدان پیامبر اکرم(ص)و آییننامه الهی و مهمترین و رساترین منبع فرهنگ اسلام است.این کتاب عزیز در جایگاه بلند هدایت انسان، همچون مشعلی فروزان بر معبر تاریخ، انسان را از ظلمت به نور هدایت و ایمان، راهنمایی میکند و سپیدی میبخشد.
قرآن به تعبیر خودش«تبیانا لک شئ»، «هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان»است، حقایق قرآنی، حقایقی نهایی، قطعی و مطلق است و گذشت زمان و پیشرفت علوم و تکنولوژی، حقایق آن را فسخ نمیکند.
پیغمبر خدا(ص)میفرماید، «هنگامی که فتنهها، مانند شب ظلمانی از هر طرف شما را احاطه کند دست به دامن قرآن بزنید.زیرا قرآن شفاعت کنندهای است که شفاعتش پذیرفته میشود و شکایت کنندهای است که شکایتش قبول میشود، کسی که آن را راهنمای خود قرار دهد او را به بهشت میکشاند و کسی که آن را پشت سر اندازد، او را به دوزخ میراند، قرآن به سوی بهترین راهها راهنمایی میکند، کتابی است که دارای تفصیل و بیان و نتیجه است...ظاهر و باطن دارد، ظاهرش دانایی و باطنش علم است، بیرونش زیبا و درونش عمیق است...اسرار گشفت آن از شماره بیرون است و هیچگاه گرد فرسودگی بر صفحه آثار دلپذیرش نمینشنید...» (57)
لذا مفسر قرآن به هر روش و مسلکی که بخواهد دست به تفسیر بیازد، باید جانب قرآن را در هر حال و تحت هر شرایطی، عزیزتر و اصل مسلم و قطعی بگیرد، و هر جا که تعارضی بین قرآن و غیر آن بنظر برسد، باید قرآن را مقدم داشت، چه رسد به فرضیهها و تئوریها و نظریاتی که در طول تاریخ دستخوش تغییر و تحول بوده و خواهند بود.
قرآن بیانگر هر چیزی است که بیانش در شأن قرآن باشد
قبلا در ضمن یادآوری دلایل مخالفان تفسیر علمی، بیان داشتیم که اهتمام قرآن، دینی و اعتقادی است و نه علمی.در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بیانگر جامعیت این کتاب الهی است.آیا معنای این قبیل آیات آن است که همه مباحث اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، علمی و...به طور تفصیل و مبسوط با ذکر جزئیات، در قرآن مورد عنایت قرار گرفته است، آن طور که بعضی میپندارند؟
همچنین باید مشخص شود که هدف از این اشارات چیست؟آیا هدف صرف بیان این مطالب مختلف است بدون آنکه با هدف کلی قرآن و رسالت آن ارتباطی داشته باشد؟و یا اینکه اگر اشاراتی هست در جهت همان هدف کلی(هدایت و ارشاد)است؟!
در اینجا باید گفت که نیازهای انسان به دو بخش عمده تقسیم میشوند:
الف:نیازهایی که در جهت تحصیل سعادت و کمال معنوی و هدایت و تربیت اوست.
ب:نیازهایی که به زندگی مادی و رفاهی و آرمانهای مادی مربوط میشود.
بدون شک قرآن کریم به تمام نیازهای بشر برای تأمین سعادت دنیوی و اخروی وی، گاه به تفصیل و گاه به اجمال پاسخ داده است.
در آیه شریفه«تبیانا لکل شئ»باید دانست که این بیان گاهی ظاهری است با این قید که قرآن بیانگر هر چیزی است که بیان آن در شأن قرآن است، بیان فرمول بمب اتم و جزئیات علوم فیزیک و شیمی، شأن و رسالت قرآن نیست.
این قید در آیات دیگری نیز مشاهده میشود: قرآن درباره بلقیس میفرماید:«و اوتیت هیچ نقصی نداشت و همه چیز به او داده شده بود.بدیهی است که منظور از کل شئ در آیه شریفه«هر چیزی که شأن سلطنت او و متناسب با حکومت او بود، در اختیارش گذاشته شده بود.ولی آیا هواپیما و موشک و تانک هم داشت؟! (58)
قرآن کریم کتاب هدایت است و برای نیل به این مهم به تمام ابعاد زندگی بشر نظر داشته و از همه راههای سالم و مفید بهره جسته است در طرح مباحث عقیدتی و اخلاقی گاهی به یک سلسله مباحث طبیعی نیز اشاره کرده است.این اشارات نه به قصد بیان و طرح مسأله علمی و تجربی است، بلکه زمینهای است برای گردش دادن انسان به درک عظمت و رحمت و حکمت الهی و یادآوری نعمتهای او و نهایتا شکرگزاری بندگان و اطاعت و تسلیم آنان در برابر خداوند تبارک و تعالی است.
مطالعه و دقت در این آیات و نیل به هدایت لازم از رهگذر این آیات، هم در گذشته و هم در حال(عصر پیشرفت علوم و تکنولوژی)میسر و ممکن است.اما بدیهی است که رشد علوم بر دامنه آگاهی بشر از تعابیر قرآنی و وسعت بخشیدن به میزان درک و استنباط افراد حق جو میافزاید. (59)
3-تفاوت حیطه معارف دینی و علمی(بشری)
مفسر قرآن کریم باید بداند که حیطه معارف دینی، با حیطه معارف بشری کاملا انطباق ندارد.معارف بشری و از جمله علوم طبیعی و یافتههای آن، پای در حیطههایی دارد که قرآن کریم و دین در آن حوزه ساکت و در آن قلمرو سخن ندارد، چون شأن و مقام قرآن، بالاتر و مهمتر از اینهاست.البته در پارهای موارد ممکن است وحدت حوزه و نظر و قلمرو داشته باشند.
در هر حال حقایق دینی، حقایق مسلم و قطعی الصدور هستند و نباید مشکل تعارض بین قرآن (دین)و علم را با فدا کردن قرآن و دین حل کرد.
(متأسفانه اغلب چنین عمل میشود.)
در تفسیر، از هر گونه باشد و از جمله تفسیر علمی، نباید انتظار داشته باشد که از قرآن کریم آن چیزی را تحصیل کند که با یافتههای علمی مبتنی بر فریضه و آزمون او، وفاق داشته باشد. (60)
4-استناد به قوانین و قطعی علمی در صورت لزوم
دخیل کردن مسائل علمی در تفسیر آیات اگر با رعایت حد اعتدال-نه افراط و نه تفریط-همراه باشد و از محیط فرضیهها و تئوریها قدم بیرون نهاده وارد محیط قوانین علمی که با دلایل قطعی یا مشاهدات مسلم ثابت شده است و دلالت آیات قرآن نیز در این امور صریح و روشن باشد، بلا اشکال بنظر میرسد، بلکه در نظر جمعی از اندیشوران علوم قرآنی و تفسیر، بیان تطابق و همخوانی این(علم قطعی و قرآن)، در واقع بیان عظمت این کتاب الهی است.
اصولا چه مانعی دارد معتقد باشیم که قرآن در بحثهای توحیدی و خداشناسی و امثال اینها، پرده از روی یک سلسله حقایق علمی بردارد و پیروان خود را در جریان آن بگذارد و علاوه بر نتایج توحیدی و اخلاقی-که هدف اصلی آیات است- نشانهای بر حقانیت قرآن و هم راهگشای علوم و دانشها باشد.
اما باید مواظب بود که:
اولا:به آن دسته از مسائل طبیعی استناد شود که صدر در صد ثابت و مسلم شده باشند، مانند قانون جاذبه، زوجیت گیاهان، حرکت زمین و منظومه شمسی و امثال اینها که حرکتی با دلالت حسی هم ثابت شدهاند. (61)
ثانیا:دلالت آیات بر این قبیل مباحث آنچنان روشن و آشکار باشد که نیازی به تأویل، تکلف و تطبیق نداشته باشد.اگر باب توجیهات ساختگی در اینجا باز شد، مصداق تفسیر به رأی خواهد بود.
مرحوم علامه طباطبایی(ره)، علم و علوم طبیعی را چراغی میدانند روشن که بخشی از مجهولات را از تاریکی در آورده و برای انسان معلوم میسازد. (62)
5-عدم مخالفت با مضامین مسلم شرعی
شرع مقدس اسلام یک سری حقایق مسلم و قطعی دارد که به هیچ وجه با گذشت زمان، رنگ تغییر و تحول و جامه تبدیل و دگرگونی بر تن نمیکند.
علاوه بر اصول دین، اکثریت قریب به اتفاق احکام فرعی و عبادات و نیز بسیاری از اخلاقیات دینی ما، از این ویژگی(ثبوت و عدم تغییر) برخوردارند.
علم بشر به هر کجا که برسد و تکنولوژی به هر درجهای نایل شود، شرب خمر حلال نمیشود، دروغ و غیبت پسندیده نخواهد بود، ارزشها ضد ارزش نمیشوند.آری بحث ما در اینجا از اصول مسلم شرعی است نه از مسائلی که شرع مقدس در مورد آنها نظر قطعی و صریح خود را اعلام نکرده بلکه درک و شناخت دقیق آنها را به فکر و عقل و علم و تلاش خود آدمی واگذار نموده است.نظریه داروین در مورد خلقت انسان، خلاف نص صریح قرآنی است، (63) مفسری که دارای گرایش علمی است باید مواظب باشد که مبادا با قطعی گرفتن پارهای نظریات و فرضیات این چنینی، علی رغم میل باطنی خود برای آشتی بین قرآن و علم، دست به تأویل ناروا بزند، و صراحت آیات را فدای گرایش علمی خود نماید.
یادداشتها
(1)-نور:35، «خدا نور آسمانها و زمین است...»
(2)-مانند آیه 29 سوره انفال«...ان تتقوا اللّه یجعل لکم فرقانا...».
«...اگر از خدا بترسید شما را بصیرت شناخت حق از باطل دهد...»
(3)-عرجون، محمد الصادق، القرآن العظیم، هدایته و اعجازه، مکتبة الکلیات الازهریه 1996، ص 257.
(4)-غزالی ابو حامد، جواهر القرآن مکتبة الجندی، ص 21-34.
(5)-همان مأخذ، ص 34.
(6)-ر ک:غزالی ابو حامد، احیاء علوم الدین، ج 1، انتشارات دار الفکر، بیروت، 1411، ص 296 نیز:ج 3، ص 135.
(7)-الرومی فهد بن عبد الرحمن، اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، چاپ اول، عربستان سعودی، 1986، ج 2، ص 639- 638.
(8)-طنطاوی جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم المشتمل علی عجایب بدایع المکنونات و غرایب الایات الباهرات، مصطفی حلبی، چاپ دوم، 1350 ه، ج 2، ص 207.
(9)-همان مأخذ، ج 1 ص 7.
(10)-همان، مأخذ، ج 1، ص 3 و ج 25، ص 55.
(11)-همان مأخذ، ج 25، ص 65.
(12)-همان مأخذ، ج 1، ص 36.
(13)-همان مأخذ، ج 11، ص 73 و ج 1، ص 35 و ج 25، ص 54.
(14)-همان مأخذ، ج 2، ص 204.
(15)-«بنگرید که در آسمانها و زمین چه هست...»
(16)-جواهر، پیشین، ج 2، ص 82.
(17)-همان مأخذ، ج 25، ص 65 و ج 2، ص 210 و ج 17، ص 16-17.
(18)-همان مأخذ، ج 25، ص 55-57.
(19)-همان مأخذ، ج 25، ص 245 و ج 3، ص 19-20.
(20)-شریف، محمد ابراهیم، اتجاهات التجدید فی التفسیر القرآن فی مصر، قاهره، دار التراث، ص 709.
(21)-جواهر، پیشین، ج 25، ص 16-30.
(22)-سوره نبأ، آیه 14«از ابرهای باران زای آبی فراوان نازل کردیم».
(23)-جواهر، پیشین، ج 4، ص 71-78.
(24)-«نگاهی به ستارگان کرد و گفت من بیمارم».
(25)-جواهر، پیشین، ج 19، ص 30.
(26)-«خداوند کسی است ه چهار پایان را برای اینکه سوارشان شوید، قرار داد...»
(27)-جواهر، پیشین، ج 25، ص 147.
(28)-همان مأخذ، ج 23، ص 13-19.
(29)-همان مأخذ، ج 1، ص 140-142.
(30)-همان مأخذ، ج 1، 89.
(31)-همان مأخذ، ج 1، ص 142.
(32)-همان مأخذ، ج 7، ص 83 و ج 8، ص 92.
(33)-«سپس به آسمان پرداخت و آنها را هفت آسمان نمود».
(34)-جواهر، پیشین، ج 1، ص 51.
(35)-«و خلق میکند آنچه را که نمیدانید».
(36)-جواهر، پیشین، ج 3، ص 6 و ج 11، ص 97.
(37)-همان مأخذ، ج 18، ص 10 و ج 8، ص 14.
(38)-«در قرآن از بیان هیچ چیز فروگذار نکردیم».
(39)-زرکشی، بدر الدین محمد، البرهان فی علوم القرآن، چاپ اول 1957، ج 2، ص 154.
(40)-ابو جعفر، احمد عمر، التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، چاپ اول، دار قتیبه، 1991، ص 107.
(41)-الفخر الرازی، مفاتیح الغیب، الطبعة الثالثه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 4، ص 238.
(42)-حنفی احمد، التفسیر العلمی للایات الکونیه، چاپ اول، دار المعارف، مصر، ص 437.
(43)-التفسیر العلمی للقرآن، ص 109.
(44)-شهرستانی، سید هبة الدین، اسلام و هیئت، ترجمه سید هادی خسرو شاهی، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ص 110.
(45)-سوره نحل، آیه 125:«مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و به بهترین شیوه به آنان مجادله کن...»
(46)-التفسیر العلمی للایات الکونیه، پیشین، ص 15.
(47)-هیتو، محمد حسین، المعجزة القرآنیه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ص 148.
(48)-خولی، امین، التفسیر، منهجه الیوم معالم حیاته، خلاصه دلایل.
(49)-همان مأخذ.
(50)-العقاد، عباس، الفلسفه القرآنیة، قاهره، دار الکتب المصریه، ص 181.
(51)-شلتوت، محمود، تفسیر القرآن الکریم، دار الکتب العربی، قاهره، 1968، ص 31.
(52)-سید قطب، فی ظلال القرآن، ج 2، دار الشروق، 1975، ص 96.
(53)-الامام الشاطبی، الموافقات، ج 2، ص 29.
(54)-التفسیر العلمی للقرآن، پیشین، ص 112.
(55)-ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج 3، دار احیاء التراث العربی، مصر 1396، ص 159.
(56)-التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، پیشین، ص 324.
(57)المیزان، پیشین، ج 1، ص 12 مقدمه.
(58)-مصباح، محمد تقی، کیهان اندیشه، رابطه قرآن با علوم بشری شماره 28، سال 1368، ص 54.
(59)-همان، ص 57.
(60)-جلیلی، سید هدایت، روششناسی تفاسیر موضوعی قرآن، انتشارات کویر، 1372، ص 220-221.
(61)-شیرازی، ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 8، نسل جوان، چاپ دوم، 1374، ص 145-144.
(62)-طباطبایی، محمد حسین، وحی و قرآن، چاپ اول، بنیاد علوم اسلامی، 1360، ص 88.
(63)-آیات زیادی در قرآن کریم دلالت بر خلقت آدم(انسان)از گل دارد.از آن جمله:
سوره انعام، آیه 2.
سوره اعراف، آیه 12.
سوره مؤمنون، آیه 12.
سوره سجده، آیه 7.
سوره صافات، آیه 11.
و چندین آیه دیگر.