پذیرش واقعیت های زندگی مشترک
چکیده
متن
دختران و پسران بر اساس رؤیاهاى زیباى جوانى به ازدواج تن در مىدهند، و بر همین اساس جلوههاى لطیف عشق و دلدادگى بین زن و شوهر به وجود مىآید.بهراستى اگر رؤیاهاى شیرین پیوند ازدواج وجود نداشت، آیا کسى حاضر مىشد از کانون گرم و شیرین خانواده پدرى خود قدمى فراتر گذاشته، به زندگى مشترک رضایت دهد؟اگر متن واقعى زندگى مشترک خانوادگى را منهاى ذوق و شوق و سوز و گدازهایش در نظر بیاوریم، باور نمىکنیم که دختر و پسرى با یکدیگر پیمان ازدواج ببندند.
پروردگار متعال در دل زنبور عسل عشق و شوقى قرار مىدهد تا او با همه وجود شب و روز در مزرعهها و باغها به دنبال گلهاى معطر برود و شیره آنها را به صورت عسل مصفا به انسانها تقدیم دارد.بدیهى است که زنبور عسل بر اساس غریزه این همه پویایى دارد، ولى افراد انسانى با الهام از فطرت خداداد و کششهاى طبیعى به زندگى مشترک و پدر و مادر شدن عشق مىورزند و بالاخره رؤیاهاى شیرین و لذتبخش، همه را به سوى ازدواج مىکشاند.
زوجهاى جوان در پرتو همین رؤیاها، سالهاى اولیه زندگى مشترک را پشت سر مىگذارند و آرام آرام احساس مىکنند که با گذشت زمان، میزان عشق و دلدادگىهایشان کاهش مىیابد و رؤیاهاى شیرین، لحظه به لحظه کمرنگتر مىشوند.به موازات این احساس است که بگو و مگو و اختلاف بین زوجین آغاز مىگردد.
در اینجا این سؤال مطرح مىشود که آیا مىتوان کارى کرد که زوجین تا پایان عمر با یکدیگر صمیمى باقى بمانند و هرگز مشاجره و مناقشهاى بین ان دو تحقق نیابد؟در پاسخ باید گفت بلى!
براى وصول به چنین هدفى کارشناسان تربیتى اعتقاد دارند که دختران و پسران جوان باید در کلاسهاى آموزشى پیش از ازدواج شرکت نمایند تا دریابند که هویت واقعى ازدواج چیست و دختران و پسران با چه افرادى باید ازدواج کنند.آنان معتقدند که هر قدر ابعاد فرهنگى، علمى، دین و اخلاقى شخصیت دختر و پسر به یکدیگر نزدیک باشد، صفا و صمیمیت و وحدت و یگانگى بین زن و شوهر بیشتر و کاملتر تحقق خواهد یافت.
در کلاسهاى آموزش جوانان در آستانه ازدواج، ضمن تأکید فراوان بر رعایت اصل همانند و کفویت، به زوجین تذکر داده مىشود که ریشهکن کردن اصل اختلاف بین زن و مرد امرى غیر ممکن است، و بر اساس چنین واقعیتى توصیه مىکنند که زن و مرد در طول زندگى خانوادگى، اصل سازش و سازگارى را رعایت نمایند.
خداوند متعال در قرآن مجید مىفرماید:«و قد خلقکم اطوارا»-1 پروردگار همه شماها را جور واجور آفریده است و روحیات هر فردى از دیگران متمایز است.علاوه بر این بهره هوشى افراد با یکدیگر برابر نیست.پرواضح است که هرگاه بهره هوشى زن و مرد متفاوت باشد، دیدگاه و نظریات آن دو نیز همانند نخواهد بود.بهعبارت دیگر تفاوتهاى فردى ایجاب مىکند که زن و شوهر از یکدیگر متفاوت باشند، بهطورى که یکى کم حرف و دیگرى پر حرف، یکى خندهرو و دیگرى عبوس، یکى منزوى و دیگرى اجتماعى، یکى بخشنده و دیگرى مقتصد، یکى ملایم و دیگرى تند و تیز، یکى صبور و حلیم و دیگرى خشمگین و عصبانى است.دختر و پسر پس از گذراندن مراحل ابتدایى ازدواج کمکم به این واقعیات پى مىبرند و بهتدریج شوق و ذوق زندگى مشترک از بین مىرود و ایراد و درگیرى بین زن و شوهر آغاز مىگردد.در چنین شرایطى بسیارى از زنان و مردان آرزو مىکنند که اى کاش با همسر خود ازدواج نکرده بودند و با فرد دیگرى پیوند ازدواج مىبستند.عدهاى هم به پدر و مادر خود ایراد مىگیرند که چرا از تحقق چنین ازدواجى جلوگیرى به عمل نیاوردند.عده سومى هم به تقدیر و سرنوشت خود نفرین مىکنند و گناه و تقصیر را متوجه بخت بد خود مىنمایند.
بدیهى است که پدید آمدن چنین تصوراتى علاوه بر اینکه اختلافات موجود را کاهش نمىدهد، بلکه بر میزان آن نیز مىافزاید.
بررسیها و مطالعات حاکى است که دختر و پسر پس از ازدواج، هنوز بطور رؤیایى مىاندیشند و هنوز در آسمان خیال و وهم پرواز مىکنند.اگر از رؤیاها گذر نمایند و واقعیات زندگى مشترک را در نظر بگیرند، یکدیگر را درکک مىکنند و هرگز بین آن دو درگیرى و اختلاف به وجود نخواهد آمد.در چنین صورتى زندگى مشترک براى زن و مرد لذتبخش خواهد بود.
مؤلف کتاب«مرا نمىفهمى»مىنویسد: «سالها پیش شریک زندگى مردى بودم که بر سرم فریاد مىکشید و مىگفت:من به تو اجازه نمىدهم صدایت را براى من بلند کنى، زیرا توزن هستى و من مرد.از اینکه مىدیدم منصفانه فکر نمىکند، ناراحت مىشدم.آرام آرام شرایط را درک کردم و دانستم که در ذهن او چه مىگذرد و منصف نبودن او را به حساب آن گذاشتم، زیرا او در کشورى رشد یافته بود که در آن تنها عده معدودى به برابرى زن و مرد اعتقاد داشتند.
اما حالا با مردى زندگى مىکنم که دوست و شریک زندگى من است.با هم همرأى و به ارزشهاى مشترکى پاىبند هستیم.مصاحبت با او براى من اسباب مسرت است.چه زیباست که انسان کسى را داشته باشد که با او مسائل خود را در میان بگذارد.چه عالى است کسى را داشته باشیم که ما را درک کند.»
پرفسور آروندر کتاب خود چنین مىنویسد:زن و شوهر به جاى اینکه گرفتار توهمات رؤیایى شوند، باید واقعیات زندگى را در نظر بگیرند تا بر اثر درک آنها زندگى خانوادگى استحکام و تعادل بیابد.وى مىگوید:زن و شوهر مىتوانند خود را با شرایط یکدیگر تطبیق بدهند تا سطح توقعات آنها کاهش بیابد.بهعنوان مثال زنى که خواهان مصاحبت بیشتر با شوهرى است که ترجیح مىدهد تعطیل آخر هفته را به تماشاى مسابقات ورزشى تلویزیون بنشیند و یا با دوستانش صحبت کند، مىتواند توقعات خود را تعدیل کند.چناچه شوهرى احساس مىکند که زنش در برخى از امور تمایل و علاقهمندى کمترى ابراز مىدارد، مىتواند از انتظارات خود بکاهد.3
حقیقت این است که پیمان ازدواج، مشارکت در زندگى خانوادگى است، نه همانندى کامل.به عبارت دیگر زن و شوهر با انعقاد پیمان ازدواج، هر یک عهدهدار مسؤولیتهایى مىگردند.از همینرو از نظر اسلام زن و مرد داراى حقوقى تثبیت شده هستند و هر دو به رعایت آن حقوق موظف مىباشند.
دین اسلام به رفق و مدارا کردن در زندگى خانوادگى تأکید فراوان نموده است.رسول خدا (ص)مىفرمود:و الرفق بهم نصف العیش 4 سازش و سازگارى نیمى از زندگى و حیات است.
خلاصه کلام اینکه زن و شوهر براى رسیدن به تعادل و استحکام خانواده، علاوه بر رعایت اصول کفویت و همانندى، باید از روحیه انعطاف پذیرى برخوردار باشند.زن و شوهر با در نظر گرفتن موقعیت و روحیات خاص طرف مقابل، باید تا حدودى از خواستهاى خود چشمپوشى نمایند.در چنین شرایطى حدود توقعات زن و مرد کاهش مىیابد و اختلافات از بین مىرود.
منابع:
1-سوره نوح، آیه 14
2-تانن دابرا، مرا نمىفهمى، مترجم: قرچه داغى، مهدى و فتوحى، زهره
3-پرفسور آرون، چگونه مشکلات زناشویى را حل کنیم، مترجم:قرچه داغى، مهدى
4-قمى، عباس، «سفینة البحار»، باب مدارا کردن
پروردگار متعال در دل زنبور عسل عشق و شوقى قرار مىدهد تا او با همه وجود شب و روز در مزرعهها و باغها به دنبال گلهاى معطر برود و شیره آنها را به صورت عسل مصفا به انسانها تقدیم دارد.بدیهى است که زنبور عسل بر اساس غریزه این همه پویایى دارد، ولى افراد انسانى با الهام از فطرت خداداد و کششهاى طبیعى به زندگى مشترک و پدر و مادر شدن عشق مىورزند و بالاخره رؤیاهاى شیرین و لذتبخش، همه را به سوى ازدواج مىکشاند.
زوجهاى جوان در پرتو همین رؤیاها، سالهاى اولیه زندگى مشترک را پشت سر مىگذارند و آرام آرام احساس مىکنند که با گذشت زمان، میزان عشق و دلدادگىهایشان کاهش مىیابد و رؤیاهاى شیرین، لحظه به لحظه کمرنگتر مىشوند.به موازات این احساس است که بگو و مگو و اختلاف بین زوجین آغاز مىگردد.
در اینجا این سؤال مطرح مىشود که آیا مىتوان کارى کرد که زوجین تا پایان عمر با یکدیگر صمیمى باقى بمانند و هرگز مشاجره و مناقشهاى بین ان دو تحقق نیابد؟در پاسخ باید گفت بلى!
براى وصول به چنین هدفى کارشناسان تربیتى اعتقاد دارند که دختران و پسران جوان باید در کلاسهاى آموزشى پیش از ازدواج شرکت نمایند تا دریابند که هویت واقعى ازدواج چیست و دختران و پسران با چه افرادى باید ازدواج کنند.آنان معتقدند که هر قدر ابعاد فرهنگى، علمى، دین و اخلاقى شخصیت دختر و پسر به یکدیگر نزدیک باشد، صفا و صمیمیت و وحدت و یگانگى بین زن و شوهر بیشتر و کاملتر تحقق خواهد یافت.
در کلاسهاى آموزش جوانان در آستانه ازدواج، ضمن تأکید فراوان بر رعایت اصل همانند و کفویت، به زوجین تذکر داده مىشود که ریشهکن کردن اصل اختلاف بین زن و مرد امرى غیر ممکن است، و بر اساس چنین واقعیتى توصیه مىکنند که زن و مرد در طول زندگى خانوادگى، اصل سازش و سازگارى را رعایت نمایند.
خداوند متعال در قرآن مجید مىفرماید:«و قد خلقکم اطوارا»-1 پروردگار همه شماها را جور واجور آفریده است و روحیات هر فردى از دیگران متمایز است.علاوه بر این بهره هوشى افراد با یکدیگر برابر نیست.پرواضح است که هرگاه بهره هوشى زن و مرد متفاوت باشد، دیدگاه و نظریات آن دو نیز همانند نخواهد بود.بهعبارت دیگر تفاوتهاى فردى ایجاب مىکند که زن و شوهر از یکدیگر متفاوت باشند، بهطورى که یکى کم حرف و دیگرى پر حرف، یکى خندهرو و دیگرى عبوس، یکى منزوى و دیگرى اجتماعى، یکى بخشنده و دیگرى مقتصد، یکى ملایم و دیگرى تند و تیز، یکى صبور و حلیم و دیگرى خشمگین و عصبانى است.دختر و پسر پس از گذراندن مراحل ابتدایى ازدواج کمکم به این واقعیات پى مىبرند و بهتدریج شوق و ذوق زندگى مشترک از بین مىرود و ایراد و درگیرى بین زن و شوهر آغاز مىگردد.در چنین شرایطى بسیارى از زنان و مردان آرزو مىکنند که اى کاش با همسر خود ازدواج نکرده بودند و با فرد دیگرى پیوند ازدواج مىبستند.عدهاى هم به پدر و مادر خود ایراد مىگیرند که چرا از تحقق چنین ازدواجى جلوگیرى به عمل نیاوردند.عده سومى هم به تقدیر و سرنوشت خود نفرین مىکنند و گناه و تقصیر را متوجه بخت بد خود مىنمایند.
بدیهى است که پدید آمدن چنین تصوراتى علاوه بر اینکه اختلافات موجود را کاهش نمىدهد، بلکه بر میزان آن نیز مىافزاید.
بررسیها و مطالعات حاکى است که دختر و پسر پس از ازدواج، هنوز بطور رؤیایى مىاندیشند و هنوز در آسمان خیال و وهم پرواز مىکنند.اگر از رؤیاها گذر نمایند و واقعیات زندگى مشترک را در نظر بگیرند، یکدیگر را درکک مىکنند و هرگز بین آن دو درگیرى و اختلاف به وجود نخواهد آمد.در چنین صورتى زندگى مشترک براى زن و مرد لذتبخش خواهد بود.
مؤلف کتاب«مرا نمىفهمى»مىنویسد: «سالها پیش شریک زندگى مردى بودم که بر سرم فریاد مىکشید و مىگفت:من به تو اجازه نمىدهم صدایت را براى من بلند کنى، زیرا توزن هستى و من مرد.از اینکه مىدیدم منصفانه فکر نمىکند، ناراحت مىشدم.آرام آرام شرایط را درک کردم و دانستم که در ذهن او چه مىگذرد و منصف نبودن او را به حساب آن گذاشتم، زیرا او در کشورى رشد یافته بود که در آن تنها عده معدودى به برابرى زن و مرد اعتقاد داشتند.
اما حالا با مردى زندگى مىکنم که دوست و شریک زندگى من است.با هم همرأى و به ارزشهاى مشترکى پاىبند هستیم.مصاحبت با او براى من اسباب مسرت است.چه زیباست که انسان کسى را داشته باشد که با او مسائل خود را در میان بگذارد.چه عالى است کسى را داشته باشیم که ما را درک کند.»
پرفسور آروندر کتاب خود چنین مىنویسد:زن و شوهر به جاى اینکه گرفتار توهمات رؤیایى شوند، باید واقعیات زندگى را در نظر بگیرند تا بر اثر درک آنها زندگى خانوادگى استحکام و تعادل بیابد.وى مىگوید:زن و شوهر مىتوانند خود را با شرایط یکدیگر تطبیق بدهند تا سطح توقعات آنها کاهش بیابد.بهعنوان مثال زنى که خواهان مصاحبت بیشتر با شوهرى است که ترجیح مىدهد تعطیل آخر هفته را به تماشاى مسابقات ورزشى تلویزیون بنشیند و یا با دوستانش صحبت کند، مىتواند توقعات خود را تعدیل کند.چناچه شوهرى احساس مىکند که زنش در برخى از امور تمایل و علاقهمندى کمترى ابراز مىدارد، مىتواند از انتظارات خود بکاهد.3
حقیقت این است که پیمان ازدواج، مشارکت در زندگى خانوادگى است، نه همانندى کامل.به عبارت دیگر زن و شوهر با انعقاد پیمان ازدواج، هر یک عهدهدار مسؤولیتهایى مىگردند.از همینرو از نظر اسلام زن و مرد داراى حقوقى تثبیت شده هستند و هر دو به رعایت آن حقوق موظف مىباشند.
دین اسلام به رفق و مدارا کردن در زندگى خانوادگى تأکید فراوان نموده است.رسول خدا (ص)مىفرمود:و الرفق بهم نصف العیش 4 سازش و سازگارى نیمى از زندگى و حیات است.
خلاصه کلام اینکه زن و شوهر براى رسیدن به تعادل و استحکام خانواده، علاوه بر رعایت اصول کفویت و همانندى، باید از روحیه انعطاف پذیرى برخوردار باشند.زن و شوهر با در نظر گرفتن موقعیت و روحیات خاص طرف مقابل، باید تا حدودى از خواستهاى خود چشمپوشى نمایند.در چنین شرایطى حدود توقعات زن و مرد کاهش مىیابد و اختلافات از بین مىرود.
منابع:
1-سوره نوح، آیه 14
2-تانن دابرا، مرا نمىفهمى، مترجم: قرچه داغى، مهدى و فتوحى، زهره
3-پرفسور آرون، چگونه مشکلات زناشویى را حل کنیم، مترجم:قرچه داغى، مهدى
4-قمى، عباس، «سفینة البحار»، باب مدارا کردن