آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

آغاز پیدایش کلام امامیه به نخستین روزهاى پس از رحلت پیامبر(ص)باز مى‏گردد، زیرا نخستین مسأله کلامى که در آن دوره میان مسلمانان مطرح شد، مسأله امامت و خلافت بود، که دو نظریه کلى درباره آن ابراز گردید:یکى اینکه خلیفه پیامبر و امام مسلمین امرى است منصوص که از جانب خدا و توسط پیامبر(ص)تعیین گردیده است.و دیگرى اینکه نصى بر آن وارد نشده و به انتخاب مسلمانان واگذار شده است.
امام على(ع)و گروهى از بزرگان مهاجر و انصار، طرفدار نظریه نخست بودند که نام آنان و نیز احتجاجات آنها در کتب تاریخ و حدیث ضبط گردیده است، صدوق در خصال نام دوازده نفر را با احتجاجات آنها نقل کرده است.مهاجران عبارتند از:خالد بن سعید بن عاص، مقداد بن اسود، ابى بن کعب، عمار بن یاسر، ابوذر غفارى، سلمان فارسى، عبد الله بن مسعود، بریده اسلمى، و انصار عبارتند از:خزیمة بن ثابت، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصارى، ابو هیثم بن تیهان و دیگران، آنان در احتجاجات خود به دو مطلب استنا نموده‏اند، یکى نص وارد از پیامبر(ص)و دیگرى افضلیت و برترى امام على(ع). (1)
علامه طباطبائى درباره تاریخ پیدایش کلام امامیه گفته است:کلام امامیه تاریخى کهن دارد، پس از رحلت پیامبر(ص)طلوع کرد، و اکثر متکلمان در آن زمان از صحابه بودند، مانند:سلمان، ابوذر، مقداد، عمر بن حمق، و دیگران، و از تابعین نیز کسانى چون: رشید و کمیل و میثم و دیگر علویان بودند که به دست اموى‏ها کشته شدند، و در عصر امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)قدرت یافتند، و به بحث و تألیف رسایل و کتب پرداختند. (2)
از بحث پیرامون مسأله امامت که بگذریم در رابطه با مسائلى چون صفات خداوند، قضا و قدر، جبر و استطاعت و تفویض که از کهن‏ترین بحثهاى کلامى مى‏باشند نیز امامیه در صف مقدم قرار دارد.زیرا نخستین فردى که به ایفاى رسالت کلامى در این زمینه‏ها برخاست و سئوالات و شبهات را پاسخ داد، امام على(ع)بود، و بدون شک اصحاب و هوادران وى نیز از آرا و نظریات کلامى او پیروى کرده و در موارد لازم آنها را منعکس نموده‏اند.و پس از امام على(ع)و امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)و پس از آنان امام زین العابدین و امامان دیگر شیعه هر یک در عصر امامت خود به عنوان آموزگاران معصوم کلام، پرچمدار جهاد کلامى و مدافع عقاید راستین اسلامى بوده و اصحاب و شاگردانى را نیز در این راه تربیت نموده‏اند.
بنابراین مذهب و کلام شیعى بر همه مذاهب کلام اسلامى از نظر تاریخى مقدم است و حتى قبل از آنکه «قدریه»ظهور کنند(نیمه دوم قرن اول هجرى)و قبل از آنکه معتزله پدید آیند(اوایل قرن دوم هجرى)و به انگیزه دفاع از توحید و عدل الهى با تشبیهگرایان و جبرگرایان به مبارزه برخیزند، پیشوایان کلام امامیه این راه را پیموده و با دلایل رسین و قویم عقلى خود، پایه‏هاى توحید و عدل را تحکیم نموده بودند، و به این خاطر از عدل و توحید به عنوان دو اندیشه علوى یاد کرده‏اند(العدل و التوحید علویان).
ممکن است گفته شود:درست است که از نظر اسلام گفتارى و دفاع از عقاید اسلامى و پاسخگویى به شبهات و اشکالات کلامى، کلام امامیه مقدم است، ولى از دو نظر دیگر مکتب کلامى معتزله بر امامیه تقدم دارد:یکى از نظر تأسیس اصول و قواعد و ترسیم روش استدلال، و دیگرى از نظر تدوین و تصنیف رساله‏ها و کتابهاى کلامى، که این دو مهمترین مزایاى یک مکتب کلامى به شمار مى‏روند.
ولى این سخن، پندارى بیش نیست، زیرا در هر دو مورد، امامیه پیشتاز بوده است، اما در مورد اصول و قواعد و روش استدلال، تردیدى نیست که امام على(ع)نخستین فردى است که-پس از قرآن کریم- باب تفکر عقلى را بر مسلمانان گشود و اصول و معارف و عقاید را، تبیین و تحکیم نمود، چنانکه در باب توحید و عدل-که از مهمترین محورهاى کلامى است- فرمود:«التوحید الا تتوهمه، و العدل الا تتهمه» (3) :توحید آن است که او را به وهم در نیاورى و عدل آن است که او را بدانچه در خور نیست متهم ندارى.
ابن ابى الحدید معتزلى در شرح این کلام گفته است:«توحید و عدل دو رکن علم کلام را تشکیل مى‏دهند و شعار اصحاب معتزلى ما مى‏باشند، زیرا معانى قدیمه را که اشاعره به آن معتقدند نفى کرده و خداوند را از قبایح افعال منزه مى‏دانند».آنگاه پس از شرح کلام امام(ع)افزوده است:«حاصل سخن اینکه مذهب اصحاب ما در باب عدل و توحید مأخوذ از امیر المؤمنین مى‏باشد.» (4)
و نیز امام على(ع)در باب توانایى عقل بر شناخت صفات الهى فرموده است:«لم یطلع العقول على تحدید صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته» (5) خردها را بر چگونگى صفات خود آگاه نساخته و در شناخت خویش تا آنجا که باید بر دیده آنها پرده نینداخته.
همچنین روایت شده است:روزى به امام(ع)اطلاع دادند که گروهى از مسلمانان پیرامون عدل الهى مجادله مى‏کنند، امام به مسجد رفت و سخنانى را درباره غرض از آفرینش، تکلیف بندگان، وعد و وعید، لذایذ و آلام دنیوى، ایراد نمود.
جاحظ(م 255)عالم و متکلم معروف معتزلى در رابطه با همین سخنان امام گفته است:«این جامعترین کلامى است که انسانها در کتابهاى خود ضبط نموده و یا در محاورات خود یادآور شده‏اند»و ابو على جبابى(م 303)استاد معروف کلام اعتزال گفته است:جاحظ راست گفته، در این سخن(کلام امام)زیادت و نقصان راه ندارد. (6)
از نظر تألیف در علم کلام نیز امامیه متأخر از معتزله و دیگران نبوده است، زیرا گذشته از رساله‏هایى که امامان شیعه در زمینه پاره‏اى از مسائل کلامى نگاشته‏اند-مانند رساله امام حسن مجتبى(ع) پیرامون مسأله قدر-متکلمان امامیه نیز از قدیم‏ترین ایام درباره موضوعات کلامى داراى تألیف بوده‏اند. چنانکه نجاشى گفته است:«نخستین فردى که در موضوع امامت دست به تألیف زد، عیسى بن روضه (تابعى)بود.» (7)
و ابن ندیم از على بن اسماعیل بن میثم تمار(م 179)به عنوان اولین فردى که درباره امامت تکلم نمود یاد کرده، آنگاه از تألیفات او کتاب الامامة، و کتاب الاستحقاق را نام برده است. (8) و به نقل نجاشى، وى با نظام و ابو هذیل معاصر بوده و با آنان مناظره کلامى داشته است. (9)
یکى از شاخص‏ترین چهره‏هاى متکلمان شیعه در عصر امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)هشام بن حکم بود و رساله‏ها و کتابهاى بسیارى در علم کلام نگاشت که از آن جمله:کتاب التوحید، کتاب الامامة، کتاب الجبر و القدر، کتاب الاستطاعة، الرد على اصحاب الاثنین، و...را مى‏توان نام برد.
بنابراین کلام امامیه از دو نظر بر سایر مکاتب کلام اسلامى متقدم است:یکى از نظر تاریخ پیدایش و طرح مباحث کلامى، و دیگرى از نظر پایه‏گذارى اصول و مبادى کلامى.و از نظر تألیف و نگارش در کلام نیز اگر نگوییم امامیه متقدم بر دیگران است، لااقل، متأخر از آنان نمى‏باشد.
نقد سخن احمد امین
نامبرده نخست گفته است:«شیعه در بسیارى از مسائل مربوط به اصول دین با معتزله هم‏آهنگ است مانند:عینیت صفات با ذات، مخلوق بودن قرآن، انکار کلام نفسى، انکار رؤیت بصرى خداوند، حسن و قبح عقلى، قدرت و اختیار انسان، عدم صدور قبایح از خداوند، معلّل بودن، افعال الهى به اغراض و...»آنگاه گفته است:«من کتاب یاقوت تألیف ابو اسحاق ابراهیم بن نوبخت از قدماى متکلمان امامیه را که مى‏خواندم گویا یکى از کتابهاى عقاید معتزله را مى‏خوانم، جز در بخش مربوط به امامت».سپس درباره اینکه کدامیک از این دو مکتب کلامى پیرو دیگرى بوده گفته است: «برخى از شیعیان بر این عقیده‏اند که معتزله اصول عقاید خود را از آنان گرفته است، ولى من ترجیح مى‏دهم که شیعه تعالیم خود را از معتزله گرفته است، چنانکه مطالعه تاریخ مذهب اعتزال این مطلب را تأیید مى‏کند و زید بن على پیشواى شیعه زیدیه شاگرد واصل بن عطا بود، و جعفر[صادق(ع)]با عموى خود زید در ارتباط بود و چنانکه ابو الفرج اصفهانى در «مقاتل الطالبین»نقل کرده است جعفر بن محمد رکاب زید را مى‏گرفت و آنگاه که بر بالاى زین قرار مى‏گرفت لباسهاى او را مرتب مى‏کرد، و از طرف دیگر بسیارى از معتزله به مذهب شیعه گرایش داشتند و در نتیجه توسط آنان اصول عقاید معتزله به شیعه منتقل گردید». (10)
در نقد سخنان احمد امین چند نکته را یادآور مى‏شویم:
اولا با توجه به روایات شیعه پیرامون توحید و عدل و مباحث کلامى دیگر و نیز با توجه به تصریح مشایخ معتزله مبنى بر اینکه آنان اصول مکتب خود را از امام على(ع)آموخته‏اند-چنانکه یادآور شدیم-نظریه وى اجتهاد در مقابل نص بوده و از واقع‏گرایى بدور است.
ثانیا:دلیل استوارى بر تلمذ زید بن على نزد واصل در دست نیست، و بسیار بعید است که تولد یافته و تربیت شده بیت علوى با وجود آموزگاران بزرگ کلام چون امام زین العابدین و امام محمد باقر، وى عقاید خود را از دیگران-آن هم از فردى کوچکتر و یا هم‏سال با خود-آموخته باشد.و بر فرض صحت این سخن، نتیجه آن پیروى زیدیه از معتزله است، و نه امامیه دوازده امامى که اکثریت متکلمان امامیه را تشکیل مى‏دهند.
ثالثا:امامیه با معتزله در همه مسائل کلامى همآهنگى کامل ندارند، چنانکه مخالفت آنان با تفویض معتزله مشهور است، همانگونه که در مسأله ایمان، وعد و وعید، مرتکبان کبایر، شفاعت و بسیارى مسائل دیگر کلامى مخالف آنان مى‏باشند، کافى است در این باره به اوائل المقالات شیخ مفید رجوع شود. آغاز پیدایش کلام امامیه به نخستین روزهاى پس از رحلت پیامبر(ص)باز مى‏گردد، زیرا نخستین مسأله کلامى که در آن دوره میان مسلمانان مطرح شد، مسأله امامت و خلافت بود، که دو نظریه کلى درباره آن ابراز گردید:یکى اینکه خلیفه پیامبر و امام مسلمین امرى است منصوص که از جانب خدا و توسط پیامبر(ص)تعیین گردیده است.و دیگرى اینکه نصى بر آن وارد نشده و به انتخاب مسلمانان واگذار شده است.
امام على(ع)و گروهى از بزرگان مهاجر و انصار، طرفدار نظریه نخست بودند که نام آنان و نیز احتجاجات آنها در کتب تاریخ و حدیث ضبط گردیده است، صدوق در خصال نام دوازده نفر را با احتجاجات آنها نقل کرده است.مهاجران عبارتند از:خالد بن سعید بن عاص، مقداد بن اسود، ابى بن کعب، عمار بن یاسر، ابوذر غفارى، سلمان فارسى، عبد الله بن مسعود، بریده اسلمى، و انصار عبارتند از:خزیمة بن ثابت، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصارى، ابو هیثم بن تیهان و دیگران، آنان در احتجاجات خود به دو مطلب استنا نموده‏اند، یکى نص وارد از پیامبر(ص)و دیگرى افضلیت و برترى امام على(ع). (1)
علامه طباطبائى درباره تاریخ پیدایش کلام امامیه گفته است:کلام امامیه تاریخى کهن دارد، پس از رحلت پیامبر(ص)طلوع کرد، و اکثر متکلمان در آن زمان از صحابه بودند، مانند:سلمان، ابوذر، مقداد، عمر بن حمق، و دیگران، و از تابعین نیز کسانى چون: رشید و کمیل و میثم و دیگر علویان بودند که به دست اموى‏ها کشته شدند، و در عصر امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)قدرت یافتند، و به بحث و تألیف رسایل و کتب پرداختند. (2)
از بحث پیرامون مسأله امامت که بگذریم در رابطه با مسائلى چون صفات خداوند، قضا و قدر، جبر و استطاعت و تفویض که از کهن‏ترین بحثهاى کلامى مى‏باشند نیز امامیه در صف مقدم قرار دارد.زیرا نخستین فردى که به ایفاى رسالت کلامى در این زمینه‏ها برخاست و سئوالات و شبهات را پاسخ داد، امام على(ع)بود، و بدون شک اصحاب و هوادران وى نیز از آرا و نظریات کلامى او پیروى کرده و در موارد لازم آنها را منعکس نموده‏اند.و پس از امام على(ع)و امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)و پس از آنان امام زین العابدین و امامان  دیگر شیعه هر یک در عصر امامت خود به عنوان آموزگاران معصوم کلام، پرچمدار جهاد کلامى و مدافع عقاید راستین اسلامى بوده و اصحاب و شاگردانى را نیز در این راه تربیت نموده‏اند.
بنابراین مذهب و کلام شیعى بر همه مذاهب کلام اسلامى از نظر تاریخى مقدم است و حتى قبل از آنکه «قدریه»ظهور کنند(نیمه دوم قرن اول هجرى)و قبل از آنکه معتزله پدید آیند(اوایل قرن دوم هجرى)و به انگیزه دفاع از توحید و عدل الهى با تشبیهگرایان و جبرگرایان به مبارزه برخیزند، پیشوایان کلام امامیه این راه را پیموده و با دلایل رسین و قویم عقلى خود، پایه‏هاى توحید و عدل را تحکیم نموده بودند، و به این خاطر از عدل و توحید به عنوان دو اندیشه علوى یاد کرده‏اند(العدل و التوحید علویان).
ممکن است گفته شود:درست است که از نظر اسلام گفتارى و دفاع از عقاید اسلامى و پاسخگویى به شبهات و اشکالات کلامى، کلام امامیه مقدم است، ولى از دو نظر دیگر مکتب کلامى معتزله بر امامیه تقدم دارد:یکى از نظر تأسیس اصول و قواعد و ترسیم روش استدلال، و دیگرى از نظر تدوین و تصنیف رساله‏ها و کتابهاى کلامى، که این دو مهمترین مزایاى یک مکتب کلامى به شمار مى‏روند.
ولى این سخن، پندارى بیش نیست، زیرا در هر دو مورد، امامیه پیشتاز بوده است، اما در مورد اصول و قواعد و روش استدلال، تردیدى نیست که امام على(ع)نخستین فردى است که-پس از قرآن کریم- باب تفکر عقلى را بر مسلمانان گشود و اصول و معارف و عقاید را، تبیین و تحکیم نمود، چنانکه در باب توحید و عدل-که از مهمترین محورهاى کلامى است- فرمود:«التوحید الا تتوهمه، و العدل الا تتهمه» (3) :توحید آن است که او را به وهم در نیاورى و عدل آن است که او را بدانچه در خور نیست متهم ندارى.
ابن ابى الحدید معتزلى در شرح این کلام گفته است:«توحید و عدل دو رکن علم کلام را تشکیل مى‏دهند و شعار اصحاب معتزلى ما مى‏باشند، زیرا معانى قدیمه را که اشاعره به آن معتقدند نفى کرده و خداوند را از قبایح افعال منزه مى‏دانند».آنگاه پس از شرح کلام امام(ع)افزوده است:«حاصل سخن اینکه مذهب اصحاب ما در باب عدل و توحید مأخوذ از امیر المؤمنین مى‏باشد.» (4)
و نیز امام على(ع)در باب توانایى عقل بر شناخت صفات الهى فرموده است:«لم یطلع العقول على تحدید صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته» (5) خردها را بر چگونگى صفات خود آگاه نساخته و در شناخت خویش تا آنجا که باید بر دیده آنها پرده نینداخته.
همچنین روایت شده است:روزى به امام(ع)اطلاع دادند که گروهى از مسلمانان پیرامون عدل الهى مجادله مى‏کنند، امام به مسجد رفت و سخنانى را درباره غرض از آفرینش، تکلیف بندگان، وعد و وعید، لذایذ و آلام دنیوى، ایراد نمود.
جاحظ(م 255)عالم و متکلم معروف معتزلى در رابطه با همین سخنان امام گفته است:«این جامعترین کلامى است که انسانها در کتابهاى خود ضبط نموده و یا در محاورات خود یادآور شده‏اند»و ابو على جبابى(م 303)استاد معروف کلام اعتزال گفته است:جاحظ راست گفته، در این سخن(کلام امام)زیادت و نقصان راه ندارد. (6)
از نظر تألیف در علم کلام نیز امامیه متأخر از معتزله و دیگران نبوده است، زیرا گذشته از رساله‏هایى که امامان شیعه در زمینه پاره‏اى از مسائل کلامى نگاشته‏اند-مانند رساله امام حسن مجتبى(ع) پیرامون مسأله قدر-متکلمان امامیه نیز از قدیم‏ترین ایام درباره موضوعات کلامى داراى تألیف بوده‏اند. چنانکه نجاشى گفته است:«نخستین فردى که در موضوع امامت دست به تألیف زد، عیسى بن روضه (تابعى)بود.» (7)
و ابن ندیم از على بن اسماعیل بن میثم تمار(م 179)به عنوان اولین فردى که درباره امامت تکلم نمود یاد کرده، آنگاه از تألیفات او کتاب الامامة، و کتاب الاستحقاق را نام برده است. (8) و به نقل نجاشى، وى با نظام و ابو هذیل معاصر بوده و با آنان مناظره کلامى داشته است. (9)
یکى از شاخص‏ترین چهره‏هاى متکلمان شیعه در عصر امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)هشام بن حکم بود و رساله‏ها و کتابهاى بسیارى در علم کلام نگاشت که از آن جمله:کتاب التوحید، کتاب الامامة، کتاب الجبر و القدر، کتاب الاستطاعة، الرد على اصحاب الاثنین، و...را مى‏توان نام برد.
بنابراین کلام امامیه از دو نظر بر سایر مکاتب کلام اسلامى متقدم است:یکى از نظر تاریخ پیدایش و طرح مباحث کلامى، و دیگرى از نظر پایه‏گذارى اصول و مبادى کلامى.و از نظر تألیف و نگارش در کلام نیز اگر نگوییم امامیه متقدم بر دیگران است، لااقل، متأخر از آنان نمى‏باشد.
نقد سخن احمد امین
نامبرده نخست گفته است:«شیعه در بسیارى از مسائل مربوط به اصول دین با معتزله هم‏آهنگ است مانند:عینیت صفات با ذات، مخلوق بودن قرآن، انکار کلام نفسى، انکار رؤیت بصرى خداوند، حسن و قبح عقلى، قدرت و اختیار انسان، عدم صدور قبایح از خداوند، معلّل بودن، افعال الهى به اغراض و...»آنگاه گفته است:«من کتاب یاقوت تألیف ابو اسحاق ابراهیم بن نوبخت از قدماى متکلمان امامیه را که مى‏خواندم گویا یکى از کتابهاى عقاید معتزله را مى‏خوانم، جز در بخش مربوط به امامت».سپس درباره اینکه کدامیک از این دو مکتب کلامى پیرو دیگرى بوده گفته است: «برخى از شیعیان بر این عقیده‏اند که معتزله اصول عقاید خود را از آنان گرفته است، ولى من ترجیح مى‏دهم که شیعه تعالیم خود را از معتزله گرفته است، چنانکه مطالعه تاریخ مذهب اعتزال این مطلب را تأیید مى‏کند و زید بن على پیشواى شیعه زیدیه شاگرد واصل بن عطا بود، و جعفر[صادق(ع)]با عموى خود زید در ارتباط بود و چنانکه ابو الفرج اصفهانى در «مقاتل الطالبین»نقل کرده است جعفر بن محمد رکاب زید را مى‏گرفت و آنگاه که بر بالاى زین قرار مى‏گرفت لباسهاى او را مرتب مى‏کرد، و از طرف دیگر بسیارى از معتزله به مذهب شیعه گرایش داشتند و در نتیجه توسط آنان اصول عقاید معتزله به شیعه منتقل گردید». (10)
در نقد سخنان احمد امین چند نکته را یادآور مى‏شویم:
اولا با توجه به روایات شیعه پیرامون توحید و عدل و مباحث کلامى دیگر و نیز با توجه به تصریح مشایخ معتزله مبنى بر اینکه آنان اصول مکتب خود را از امام على(ع)آموخته‏اند-چنانکه یادآور شدیم-نظریه وى اجتهاد در مقابل نص بوده و از واقع‏گرایى بدور است.
ثانیا:دلیل استوارى بر تلمذ زید بن على نزد واصل در دست نیست، و بسیار بعید است که تولد یافته و تربیت شده بیت علوى با وجود آموزگاران بزرگ کلام چون امام زین العابدین و امام محمد باقر، وى عقاید خود را از دیگران-آن هم از فردى کوچکتر و یا هم‏سال با خود-آموخته باشد.و بر فرض صحت این سخن، نتیجه آن پیروى زیدیه از معتزله است، و نه امامیه دوازده امامى که اکثریت متکلمان امامیه را تشکیل مى‏دهند.
ثالثا:امامیه با معتزله در همه مسائل کلامى همآهنگى کامل ندارند، چنانکه مخالفت آنان با تفویض معتزله مشهور است، همانگونه که در مسأله ایمان، وعد و وعید، مرتکبان کبایر، شفاعت و بسیارى مسائل دیگر کلامى مخالف آنان مى‏باشند، کافى است در این باره به اوائل المقالات شیخ مفید رجوع شود. اجتماع نمودند، این مطلب نیز گواه بر قدرت و کثرت شیعه در آن زمان است. (21)
4-عصر متوکل و پس از آن
با به حکومت رسیدن متوکل(247-232) شرایط دگرگون، و سخت‏گیرى و کینه‏توزى آشکار با علویان تجدید شد، و ارتباط با اهل بیت(ع)جرم سیاسى به شمار آمد، دستور وى به ویران نمودن قبر امام حسین(علیه السلام)و منع زیارت آن مشهور است. (22) خصومت متوکل به شیعیان اختصاص نداشت، بکله وى با فلسفه و کلام و عقل‏گرایى مخالفت مى‏ورزید، جرجى زیدان مى‏نویسد:از روزى که متوکل به خلافت رسید تا آخرین نفس در آزار و شکنجه فیلسوفان و طرفداران رأى و قیاس و منطق کوشش داشت. (23)
پس از متوکل حکومت عباسیان گرفتار آشفتگیها و کشمکشهاى بسیار گردید، و هر چند گاهى درباریان بر سر کسب قدرت، به جدال و کشتار دست مى‏زدند، تا زمان معتضد عباسى(279-247) پنج تن از حکام عباسى به نامهاى:منتصر، مستعین، معتز، مهتدى، و معتمد به حکومت رسیدند، و با به قدرت رسیدن معتضد(289-279)بار دیگر دستگاه عباسى اقتدار یافت.چنانکه سیوطى درباره وى نوشته است:«وى را سفاح ثانى لقب دادند، زیرا فرمانروایى بنى عباس را تجدید حیات نمود، و قبل از او از زمان متوکل به بعد گرفتار اضطراب و فرسودگى و ضعف شده و در آستانه زوال بود». (24)
بنابراین اگر چه در عداوت و دشمنى عباسیان با اهل بیت و پیروان آنان جاى تردید نیست ولى با توجه به اضطراب و نابسامانى حاکم بر دستگاه عباسى در دوره یاد شده، و شورشها و انقلابهایى که در گوشه و کنار سرزمین اسلامى رخ مى‏داد، شرایط مناسب براى عباسیان در جهت اعمال فشار بر علویان فراهم نبود، و آنان نسبت به عصر منصور و هارون، از شرایط بهترى برخوردار بودند.
5-عصر آل بویه، فاطمیان و حمدانیان
قرن چهارم و پنجم هجرى از نظر شرایط سیاسى از بهترین دوران‏هاى تاریخ شیعه به شمار مى‏رود، زیرا خاندان بویه(477-320)که مذهب شیعه داشتند در دستگاه حکومت عباسى از نفوذ و اقتدار زاید الوصفى برخوردار بودند، فرزندان بویه به نامهاى:على، حسن و احمد که قبلا در فارس حکومت مى‏کردند، در زمان«المستکفى»به سال 333 وارد بغداد شده، به مقر حکومت راه یافته و مورد تکریم خلیفه قرار گرفتند، احمد«معز الدوله»، حسن«رکن الدوله»و على«عماد الدوله»لقب یافتند، معز الدوله که منصب امیر الامرائى را داشت چنان اقتدارى به دست آورد که حتى براى مستکفى حقوق و مقررى تعیین کرد.به دستور وى در روز عاشورا بازارها تعطیل و براى امام حسین(ع)مراسم سوگوارى برپا گردید، و مراسم عید غدیر باشکوه بسیار انجام شد.
کوتاه سخن آنکه آل بویه در تریج مذهب امامیه اثنا عشرى اهتمام بسیار ورزیدند.در بغداد مرکز حکومت اسلامى که قبل از آل بویه مردم پیرو مذهب اهل سنت بودند، با به قدرت رسیدن آنان مذهب شیعه نشو و نما کرد و آیین‏هاى مخصوص شیعیان باشکوه فراوان انجام مى‏شد.شیخ مفید متکلم نامدار امامیه که در این زمام مى‏زیست، مورد تجلیل و تکریم بسیار بود، مسجد«براثا»در منطقه کرخ بغداد به وى اختصاص داشت، و شیخ در آن علاوه بر اقامه نماز و موعظه، به تعلیم و تدریس مى‏پراخت، وى در پرتو موقعیت ویژه‏اى که از جنبه‏هاى علمى و اجتماعى داشت، توانست فرق مختلف شیعه را انسجام بخشیده، آراء و عقاید شیعه را تحکیم و ترویج نماید.
خدمات آل بویه به مذهب تشیّع اختصاص نداشت، بلکه آنان به ادب و فرهنگ و تمدن اسلامى خدمت شایان نمودند.غناوى در کتاب«الادب فى ظل بنى بویه»مى‏نویسد:مى‏نویسد:یکى از امتیازات دوره آل بویه بالا رفتن سطح دانش و فرهنگ بود که خود و وزراى ایشان تأثیر به سزایى در این زمینه داشتند، زیرا وزرا همیشه از طبقات نویسندگان و دانشمندان مبرز برگزیده مى‏شدند...آوازه‏شان در فضا طنین‏انداز شد، تا آنجا که دانشمندان و اهل ادب از هر سو به جانب ایشان روى آورده و از توجهشان برخوردار شدند، در میدان ادب و فلسفه و دانش، و در سازندگى و بکار انداختن اندیشه‏ها گوى سبقت را از سروران خود(خلفاى عباسى)ربوده بودند. (25)
در قرن چهارم فاطمیین نیز در مصر به قدرت رسیدند و حکومت آنان تا اواخر قرن ششم هجرى(567)ادامه یافت.فاطمیان بر مبناى دعوت به تشیع پایه‏گذارى شد و اگر چه آنان دوازده امامى نبوده، پیرو مذهب اسماعیلیه بودند، و میان این دو مذهب اختلافاتى وجود دارد، ولى در حفظ شعائر مذهب تشیع، و نیز فرا گرفتن تعالیم اسلامى از طریق خاندان وحى، و تشویق مردم به این روش، هر دو مذهب هماهنگ مى‏باشند.
سیوطى مى‏نویسد:«در سال 357 هجرى قرامطه بر دمشق استیلا یافته و بر آن شدند که مصر را نیز به تصرف خود در آورند، ولى عبیدیون * (فاطمیون) مالک آن گردیده و دولت رفض(تشیع)در سرزمینهاى مغرب، مصر و عراق استقرار یافت، و این بدان جهت بود که پس از مرگ کافور اخشیدى حاکم مصر، نظم مصر مختل گردید و سربازان در مضیقه مالى قرار گرفتند، گروهى از آنان نامه‏اى براى المعز لدین اللّه(فرمانرواى مغرب)نوشته از او خواستند تا وارد مصر گردد، وى فرمانده ارتش خود به نام«جوهر»را با هزار سواره عازم مصر نمود، و نامبرده وارد مصر گردید.در سال 1358 از پوشیدن لباس سیاه و نیز خواندن خطبه‏اى که بنى عباس مى‏خواندند منع کرد، و دستور داد جامه سفید پوشیده و خطبه زیر را بخوانند«اللهم صل على محمد المصطفى، و على على المرتضى، و على فاطمة البتول و على الحسن و الحسین سبطى الرسول....»
در سال 359 دستور تأسیس دانشگاه الازهر را صادر کرد، و بناى آن به سال 361 پایان یافت، همچنین دستور گفتن«حى على خیر العمل»را در اذان صادر نمود، مشابه همین دستور توسط جعفر بن فلاح فرماندار دمشق از جانب المعز باللّه صادر گردید. (26)
کوتاه سخن آن که فاطمیان در ترویج عقاید و شعایر شیعه و تحکیم آن اهتمام بسیار ورزیدند. (27)
حمدانیان و مذهب شیعه
در قرن چهارم هجرى حکومت شیعى دیگرى نیز در بخش نسبتا وسیعى از سرزمین اسلامى پدید آمد و آن حکومت حمدانیان(293-391)بود، برجسته‏ترین زمامدار آل حمدان على بن عبد اللّه بن حمدان ملقب به سیف الدوله(303-350)نام داشت، وى انسانى خردمند، دانش‏دوست و سلحشور بود و بیشتر ایام عمر خود را در جنگ با تجاوزگران رومى بسر برد.در عصر حمدانیان سرزمین سوریه، مانند حلب و اطراف آن، بعلبک و توابعش، جبل عامل و سواحل آن مملو از شیعیان بود، و به ویژه شهر حلب پایگاه عالمان شیعه و به خصوص بنو زهره به شمار مى‏رفت، از کسانى که در تحکیم و نشر مذهب تشیع نقش مهمى ایفا نمود، ابو فراس(م 357)شاعر نامدار آل حمدان بود، چنانکه قصیده میمیه او از شهرت بسزایى برخوردار است و مطلع آن چنین است:
الحق مهتضم و الدین محترم
و فیئ آل رسول اللّه مقتسم.S} (28) حمدانیین هیچ کس را به پیروى از مذهب شیعه مجبور ننموده، به وسیله مال و مقام هم نفریفتند، بلکه مردم را به اختیار خود واگذار کردند تا هر چه مى‏پسندند براى خود برگزینند، فقط مبلغان با (*)فاطمیون را«عبیدیون»نیز مى‏نامند که منسوب به عبید الله مهدى نخستین خلیفه فاطمى مى‏باشد، وى در سال 296 هجرى به حکومت رسید. اخلاص حقایق را براى مردم بازگو مى‏کردند، بر عکس اموى‏ها و عباسى‏ها و صلاح الدین ایوبى که مردم را با ارعاب و خشونت به مذهب تسنن فرا مى‏خواندند.
حمدانیین مردمى روشنفکر و آزادمنش بودند، به همین جهت پناهگاه دانشمندان، فلاسفه، ادبا و روشنفکران از همه مذاهب و ادیان شدند، تا آنجا که هنرمندان از روم گریخته و به سوى سیف الدوله مى‏آمدند. (29)
شیعه در عهد سلجوقیان و ایوبیان
در اواسط پنجم هجرى دولت مهمى به نام دولت سلجوقى پدید آمد و حکومت سنى مذهب بغداد را که رو به تلاشى و فنا بود از سقوط نجات داد و از پیشرفت شیعیان در مصر، عراق، شام، فارس و خراسان جلوگیرى نمود، حکومت سلجوقیان تا اواخر قرن هفتم هجرى استقرار یافت.
حکومت مقتدر دیگرى که در نیمه دوم قرن ششم(565)تأسیس گردید، حکومت ایوبیان به دست سردار نامى صلاح الدین ایوبى بود، که تا سال 848 دوام یافت. (30) فداکارى‏هاى صلاح الدین در جنگ با صلیبیان در خور تقدیر و تحسین است، ولى تعصب شدید او نسبت به مذهب تسنن و خصومت و عداوت او با مذهب تشیع، نقطه ضعفى بس بزرگ و غیرقابل اغماض است، وى پس از استیلاء بر مصر با فاطمیان با خشونت تمام عمل نمود، در کتاب«الازهر فى الف عام»آمده است:«ایوبیها در مطلق آثار شیعه دخالت کرده و آنان را نابود کردند، صلاح الدین دولت فاطمى را عزل کرد و اقوام خود را در یک شب به منزل آنان وارد نمود و ناله‏هاى جگرخراش و گریه‏هاى جانسوز به قدرى بلند بود که مردم فکر خود را از دست داده بودند...!!». (31)
وى دستور داد روز عاشورا که بنى امیه و حجاج عید مى‏گرفتند، مجددا عید باشد و حى على خیر العمل را از اذان برداشت و در سخت‏گیرى با شیعیان تا آنجا پیش رفت که دستور داد گواهى کسى باید قبول شود که معتقد به یکى از مذاهب چهارگانه اهل سنت باشد، و کسى حق سخنرانى یا تدریس داشت که پیرو آن مذاهب باشد و حتى کتابخانه‏هاى بزرگى که فاطمیین تأسیس کرده بودند و کتابهاى نفیسى در فنون مختلف در آنها گردآورى شده بود، به دست وى متلاشى گردید و در نتیجه این روش خصمانه مذهب تشیع در مصر فراموش گردید. (32)
شیعه در عصر حکومت مغول
دولت مغول در سال 650 هجرى توسط هولاکو خان در ایران تأسیس و به سال 736 با مرگ سلطان ابو سعید پایان یافت.هولاکو خان در دومین حمله خود به عراق حکومت بنى عباس را برانداخت، و همه مذاهب را در انجام مراسم مذهبى و ترویج تعالیم آنان آزاد ساخت و دانشمندان را تکریم نمود، به عبارت دیگر قتل و غارتهایى که هولاکو خان به آن دست مى‏زد انگیزه دینى نداشت، بدین جهت در مناطقى که به تصرف او در مى‏آمد ادیان مختلف از آزادى یکسان برخوردار بودند.
در اینکه آیا هلاکو خان به دین اسلام تشرف یافت یا نه اختلاف است، هر چند برخى حتى تشیع او را نیز مسلم دانسته‏اند، ولى قدر مسلم این است که چهار تن از سلاطین مغول به نامهاى نکوادار بن هلاکو(احمد)، غازان خان(محمود)، نیقولاوس(سلطان محمد خدا بنده)و بهادر خان، اسلام آوردند.حکومت احمد چندان بر جاى نماند و در مورد«غازان خان»نیز شواهد تاریخى برتشیع او دلالت دارد.سلطان محمد خدا بنده در آغاز پیرو مذهب حنفى بود، ولى چون نظام الدین عبد الملک شافعى که اعلم دانشمندان اهل سنت در آن زمان بود، از طرف وى به عنوان قاضى القضاة منصوب گردید، و او در مناظره با علماى حنفى غالب مى‏شد.سلطان، مذهب شافعى را برگزید، ولى پس از مناظره‏اى که میان علامه حلى(م 726)و نظام الدین واقع شد، و علامه بر وى غالب گردید، سرانجام سلطان خدا بنده آیین شیعه را انتخاب کرد و دستور داد تا سر تا سر قلمرو فرمانروایى او مراسم مذهب امامیه اجرا گردد.به درخواست وى علامه حلى کتاب معروف خود«نهج الحق و کشف الصدق» را تألیف نمود.پس از وى فرزندش بهادر خان، آخرین سلطان مغول نیز پیرو آیین شیعه بود.
در عصر سلاطین مغول دانشمندان بزرگى از شیعه ظهور کردند که از آن جمله محقق حلى صاحب شرایع(م 676)یحى بن سعید(م 689)مؤلف کتاب«الجامع للشرایع»علامه حلى(م 726)، پدرش سدید الدین حلى.
فرزندش فخر المحققین(م 771)، سید رضى الدین بن طاووس(م 664)، سید غیاث الدین بن طاووس(م 693)، ابن میثم بحرانى(م 679 یا 699)خواجه نصیر الدین طوسى(م 672)، قطب الدین رازى(م 766)و دیگران.
موضوع جالب توجه«مدرسه سیار»است که به پیشنهاد علامه حلى و توسط سلطان خدا بنده تأسیس گردید، داستان آن این است که عادت سلاطین مغول بر این بود که در فصل گرما، در مراغه و سلطانیه و در فصل سرما در بغداد اقامت مى‏گزیدند، و از طرفى سلطان خدا بنده در سفر و حضر، علماى بزرگ را با خود همراه مى‏داشت و چون به علامه حلى علاقه فراوان داشت به وى پیشنهاد کرد که با او همراه باشد، رد این پیشنهاد از طرف علامه مصلحت نبود، زیرا ممکن بود مخالفان و حسدورزان نسبت به علامه این عمل را به گونه‏اى نادرست تفسیر نموده و علیه او استفاده نمایند، و از طرفى علامه نمى‏خواست به طور دربست در اختیار سلطان قرار گرفته و از فعالیت علمى باز ماند، بدین جهت پیشنهاد تأسیس مدرسه سیار را مطرح کرد که مورد قبول سلطان قرار گرفت و بدین وسیله علامه حلى توانست به نشر عقاید و معارف امامیه و تربیت شاگردان بسیارى همت گمارد. (33)
عصر صفویان و عثمانیان
شیعه از نظر شرایط سیاسى تا قرن دهم هجرى تقریبا همان وضع پیشین(دوران ایوبیان و سلجوقیان)را داشت.ولى در طلیعه این قرن، دولت صفویه توسط شاه اسماعیل اول تأسیس گردید، و مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمى پذیرفته شد.
ایران در آن هنگام به صورت ملوک الطوایفى اداره مى‏شد و هر بخشى را امیر، وزیر، خان و بزرگ قبیله‏اى به دست گرفته و بر آنجا فرمانروایى مى‏کرد.
هنوز از عمر اسماعیل، چهارده سال بیش نگذشته بود که از مریدان و پیروان پدرش ارتشى تشکیل داد و به اندیشه یکپارچگى ایران از اردبیل قیام کرد و مناطق مختلف را یکى پس از دیگرى فتح کرد و آئین ملوک الطوایفى را برانداخت، و ایران قطعه قطعه را به شکل یک کشور منسجم درآورد و در تمام قلمرو حکومت خود مذهب شیعه را رسمیت داد.
پس از درگذشت وى(930 هجرى)پادشاهان دیگر صفوى تا اواسط قرن دوازدهم هجرى(1148) حکومت کردند و همگى رسمیت مذهب شیعه را تأیید و تثبیت نمودند و به ترویج آن همت گماردند.
مراکز دینى مانند مساجد، مدارس علمى و حسینیه‏هاى بسیار ساختند، و به تعمیر و توسعه مشاهد مشرفه اقدام نمودند.عامل این اقدامات علاوه بر جاذبه فطرى دینى و معنوى، نفوذ علماى بزرگى نظیر شیخ بهایى و میر داماد در دربار صفویان بود که آنان را به تعظیم شعایر دینى تشویق مى‏کردند، به همین جهت در عصر زمامداران صفوى، اصفهان مرکز نشر معارف دینى و پرورش دانشمندان بزرگ علوم مختلف معقول بود، از مشاهیر علماى این دوره مى‏توان میر داماد، محقق کرکى، شیخ بهایى و پدرش شیخ حسین عبد الصمد، صدر المتألهین، علامه مجلسى، محقق اردبیلى، ملا عبد اللّه یزدى و فیض کاشانى و...را نام برد. (34)
در این دوران دولت عثمانى نیز بر بخش وسیعى از سرزمینهاى اسلامى حکومت مى‏کرد و نسبت به مذهب اهل سنت متعصب بود و با شیعیان خصومت مى‏ورزید، تا آنجا که گروهى از روحانى نماها امضا گرفت که شیعیان از اسلام خارج بوده و قتل آنان واجب است، سلطان سلیم در آناطول چهل هزار یا هفتاد هزار نفر را به جرم شیعه بودن کشت، در حلب به دنبال فتواى شیخ نوح حنفى به کفر و وجوب قتل شیعه ده‏ها هزار شیعه کشته شدند و مابقى فرار کردند، و حتى یک نفر شیعه در حلب نماند، در صورتى که در ابتداى دولت حمدانیها، تشیع در حلب کاملا رسوخ کرده و منتشر شده بود، و حلب جایگاه دانشمندان بزرگى در فقه امثال ابى زهره و آل ابى جراده و...بود که نام آنان در کتاب امل الآمل ثبت است.از علماى بزرگ امامیه که به دست عثمانى‏ها به شهادت رسید، شهید ثانى مى‏باشد.
عثمانیها شیعیان را از دستگاههاى دولتى اخراج کردند و آن را از انجام وظایف اختصاصى دینى باز داشتند و در شهرهاى شام و مکانهایى که اقلیت شیعى زندگى مى‏کردند مانع انجام اعمال دینى شدند این جریانها و مصائب مدت چهار قرن (1918-1516 میلادى)ادامه داشت. (35)
پس از آن نیز تقریبا همین شرایط سیاسى براى شیعیان ادامه یافت.در ایران مذهب تشیع به عنوان آیین دینى رسمى شناخته شد و جدال و نزاع مذهبى رخ نداد ولى درسایر ممالک اسلامى که دولت‏هاى پیرو اهل سنت حکومت مى‏کنند و به ویژه در مناطقى که وهابیون نفوذ کلمه دارند، شیعیان از شرایط سیاسى مطلوبى برخوردار نبوده‏اند، ولى پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و رهنمودها و سیاست‏هاى حکیمانه بنیانگذار انقلاب، حقایق بسیارى را درباره مذهب و عقاید شیعه روشن کرد.بگونه‏اى که شمار طرفداران و هواداران آن افزایش یافت.اگر چه ایادى استعمار در گوشه و کنار دنیاى اسلام همچنان به سیاست تفرقه‏افکنى و ایجاد جو عداوت و اختلاف ادامه مى‏دهند.
ب:ظهور متفکران برجسته و تلاقى کلام با فلسفه
ظهور متفکران برجسته و صاحب نبوغ در تاریخ معرفت و دانش بشرى سهم بسزایى در تطور آن داشته است، آنان در پرتو اندیشه خلاق و استعداد فعال خود از شرایط مناسب اجتماعى و سیاسى به وجه مطلوب بهره برده و دانش بشر را متحول نموده‏اند.تاریخ نام بسیارى از این متفکران و اندایشمندان را ضبط کرده است که یادآورى آن در گنجایش بحث کنونى نیست.
در میان متفکران اروپایى از افراد یاد شده در زیر به عنوان نوآوران و عاملان تحول در علم و حکمت یاد مى‏شود:
راجر بیکن انگلیسى(قرن سیزدهم میلادى)، لئوناردو داوینچى ایتالیایى(قرن پانزدهم میلادى)، کپرنیک لهستانى(مؤسس هیئت جدید)، کپلر آلمانى(کاشف حرکات سیارات)، گالیه ایتالیایى (مؤسس علم طبیعى و جر اثقال و نجوم جدید)، فرنسیس بیکن انگلیسى(معاصر شاه عباس کبیر)، رنه دکارت فرانسوى، لایب نیتز آلمانى(قرن هفدهم)، نیوتن انگلیسى(کاشف قانون جاذبه عمومى)، کانت آلمانى(قرن هجدهم)، اگوست کنت فرانسوى(قرن نوزدهم)، ویلیام جیمز آمریکایى(قرن نوزدهم)، هانرى برگسس فرانسوى(1941-1859) و...
در میان متفکران اسلامى نیز دانشمندانى نظیر:
فارابى، الکندى، ابن سینا، غزالى، ابن رشد، سهروردى، زکریاى رازى، محمد بن موسى خوارزمى، کلینى، مفید، ابن مسکویه، شیخ طوسى، محقق حلى، شهید اول و دوم، خواجه نصیر الدین طوسى، علامه حلى، شیخ بهایى، میر داماد، صدر المتألهین، فیض کاشانى، شیخ انصارى، محقق خراسانى، میر حامد حسین هندى، علامه امینى و... هر یک در تحول و تکامل علوم عقلى و نقلى سهم مؤثرى داشته‏اند. شیعه امامیه در علم کلام دانشمندان برجسته بسیارى دارد که بعدا با عده‏اى از آنان آشنا خواهیم شد، ولى برخى از آنها منشأ تحول و تطور در این علم گردیده‏اند که در رأس آنان شیخ مفید را مى‏توان نام برد، وى از استعداد فوق العاده، حافظه قوى و حضور ذهن و فطانت سرشار برخوردار بود، از شرایط خوب سیاسى زمان خود(عصر آل بویه)به بهترین وجه بهره گرفت، و به تبیین، تحکیم و ترویج عقاید شیعه و دفع اتهامات مخالفان قیام نمود، و علاوه بر تربیت شاگردان بزرگ چون سید مرتضى، شیخ طوسى و کراجکى آثار کلامى ارزشمندى نیز از خود بر جاى گذاشت که از ذخایر و مصادر گرانبهاى علم کلام به شمار مى‏روند.
نقش مؤثرى دیگرى که شیخ مفید در کلام امامیه ایفا کرد این بود که روش عقل‏گرایى را احیا و شیوه اخباریگرى را تخطئه کرد و با نقدهاى مستدل و مستحکم بر آراء کلامى استاد خود شیخ صدوق در کتاب«تصحیح الاعتقادات»شیوه تفکر عقلى در معارف دینى را تحکیم نمود.شایسته است در این جا نمونه‏هایى از نقدهاى او بر صدوق را یاد آور شویم: 1-در بحث مشیت و اراده گفته است:«الذى ذکره الشیخ ابو جعفر-رحمه اللّه-فى هذا الباب لا یتحصل و معانیه تختلف و تتناقض، و السبب فى ذلک انه عمل على ظواهر الاحادیث المختلفة و لم یکن ممن یرى النظر فیمیز بین الحق منها و الباطل و یعمل على ما یوجب الحجة...» (36)
2-در بحث قضا و قدر آورده است:«عمل(عول) ابو جعفر فى هذا الباب على احادیث شواذ لها وجوه یعرفها العلماء متى صحت و ثبت اسنادها و لم یقل فیه قولا محصلا، و قد کان ینبغى له لما لم یکن یعرف للقضاء معنى ان یهمل الکلام فیه». (37)
3-در فصل مربوط به نفس و روح گفته است:«کلام ابو جعفر فى النفس و الروح على مذهب الحدس دون التحقیق، و لو اقتصر على الاخبار و لم یتعاط ذکر معانیها کان اسلم له من الدخول فى باب یضیق عنه سلوکه». (38)
پس از شیخ مفید، متکلم امامى دیگر که مبدأ تحول در کلام امامیه گردید، خواجه نصر الدین طوسى است، نقش خواجه در کلام امامیه با تحول کلام در نتیجه تلاقى فلسفه و کلام و نفوذ اصطلاحات و قواعد فلسفى در علم کلام همراه است، شهید مطهرى نقش خواجه نصیر در کلام را این چنین توصیف نموده است:
«خواجه نصیر الدین طوسى که خود حکیم و فیلسوفى متبحر است، با تألیف کتاب تجرید الاعتقاد، محکمترین متن کلامى را آفرید، پس از تجرید هر متکلمى اعم از شیعه و سنى که آمده است به این متن توجه داشته است، خواجه نصیر الدین تا حد زیادى کلام را از سبک حکمت جدلى به سبک حکمت برهانى نزدیک کرد.» (39)
کتاب«تجرید الاعتقاد»از مزایایى برخوردار است که عبارتند از:
1-جامعیت در عین ایجاز و اختصار که یکى از مهمترین عوامل جلب توجه متکلمان بوده است، عبارتهاى بقدرى موجز و در عین حال گویاست که با اندک تغییرى مى‏توان آنها را منظوم نمود، و به نظر مى‏رسد که حکیم سبزوارى در منظومه خود از متن تجرید الاعتقاد بهره وافى برده است.به عنوان نمونه عبارت ذیل را بنگرید:«الموجود ان کان واجبا فهو المطلوب، و الا استلزمه لاستحالة الدور و التسلسل»، و اینک با بیت زیر از منظومه سبزوارى مقایسه نمایید:
اذا الوجود کان واجبا فهو
و مع الامکان قد استلزمه‏S} 2-بهره‏گیرى از اصطلاحات و قواعد فلسفى در اثبات مسائل کلامى، چنانکه اکثر صفات جمال و جلال الهى را بر پایه اصل«وجوب الوجود بالذات» اثبات نموده و گفته است:«و وجوب الوجود یدل على سرمدیته و نفى الزائد و الشریک و المثل...و على ثبوت الجود و الملک و...»
و بر اثبات علم الهى سه برهان اقامه کرده است که برهان دوم و سوم از آن فلاسفه مى‏باشد.چنانکه گفته است:«و الاحکام و التجرد و استناد کل شئ الیه دلائل العلم».
3-قبل از آنکه به بحث پیرامون موضوعات کلامى(خداشناسى، نبوت، امامت و معاد)بپردازد، مباحث مربوط به وجود و ماهیت، علت و معلول، وجوب و امکان و به عبارت دیگر، مباحث فلسفه اولى را مورد بررسى قرار داده است، زیرا مباحث یاد شده از مبادى و مقدمات بحثهاى کلامى بشمار مى‏روند.
چنانکه خواجه طوسى قبل از آن«تجرید المنطق»را تألیف نموده است، زیرا بدون آشنایى با منطق که روشهاى استدلال را مى‏آموزد، ورود در فلسفه و کلام ممکن نیست.
اگر چه ورود به قلمرو مباحث کلامى از طریق طرح بحثهاى منطق و فلسفه قبل از محقق طوسى نیز متداول بوده است، چنانکه در کتاب«یاقوت»تألیف ابو اسحاق اسماعیل بن نوبخت(قرن چهارم هجرى) همین روش بکار رفته است، ولى روش محقق از نظر گستردگى و جامعیت کاملا بى‏سابقه و نوین است.
بنابراین خواجه نصیر الدین با حفظ مبانى کلامى امامیه که مهمترین آن قاعده حسن و قبح عقلى است، در تبیین بسیارى از مسائل کلامى از قواعد و دلایل فلسفى بهره گرفت و براى آنکه آیندگان نیز روش او را دنبال کنند در تنظیم متن معروف کلامى خود(تجرید العقائد)نخست به بررسى مباحث فلسفى پرداخت آنگاه وارد حوزه مسائل کلامى شد.
مشاهیر متکلمان امامیه قرن دوم هجرى:
1-عیسى بن روضه تابعى که در عصر منصور مى‏زیست، به گفته مؤلف تأسیس الشیعة وى نخستین فردى است که در علم کلام دست به تألیف زد. (40)
نجاشى درباره او گفته است:وى از متکلمان زبر دست بود و در مسأله امامت کتابى تألیف نمود، احمد بن ابى طاهر در کتاب بغداد از وى یاد کرده و گفته است، وى کتاب مزبور را دیده است چنان که برخى از اصحاب ما گفته‏اند، کتاب یاد شده را دیده‏ایم. (41)
2-على بن اسماعیل بن شعیب بن میثم تمار(م 179)، وى با عمرو بن عبید، ابو الهذیل علاف، ضرار بن عمرو و نظام معاصر بوده و با سه متکلم اخیر مناظرات کلامى داشته است، از کتابهاى کلامى او، «کتاب الامامه»و«مجالس هشام بن الحکم»را مى‏توان نام برد. (42)
3-هشام بن الحکم(م 179 یا 199)، از شاگردان و اصحاب برجسته امام صادق(ع)و از اصحاب خاص امام کاظم(ع)مى‏باشد، در بحثهاى کلامى-و به ویژه در مسأله امامت-سرآمد دیگران بود، موالف و مخالف شخصیت او را ستوده‏اند، شهرستانى درباره او گفته است:«هذا هشام بن الحکم صاحب غور فى الاصول، لا ینبغى ان یغفل عن الزاماته على المعتزلة» (43)
احمد امین مصرى در وصف او گفته است:«انه اکبر شخصیة شیعیة فى علم الکلام...کان جدلا قوى الحجة، ناظر المعتزلة و ناظروه، و نقلت له فى کتب الادب مناظرات کثیرة متفرقة تدل على حضور بدیهیة و قوة حجته». (44)
امام صادق(ع)درباره او فرموده است:هشام بن الحکم رائد حقنا، و سائق قولنا، المؤید لصدقنا، و الدامع لباطل اعدائنا، من تبعه و تبع اثره تبعنا، و من خالفه و الحدفیه فقد عادانا و الحدفینا». (45) وى با متکلمان معروف مذاهب و فرق مختلف دینى به مناظره پرداخت، که از آن جمله عمرو بن عبید، ابو اسحاق نظام، ابو هذیل علاف، ضرار بن عمرو، عبد الله بن یزید اباضى، یحیى بن خالد برمکى، متکلم شامى، جاثلیق نصرانى، سلیمان بن جریر رئیس زیدیه، مى‏باشند.همچنین کتابهاى بسیارى نیز در رد آنان تألیف نمود، بدین جهت مورد خشم آنها قرار گرفت، چنانکه احمد امین گفته است، و الجاحظ یشتد علیه فى المناقشة و یغضب فى نقده، غیرة منه على المعتزلة. (46) برخى از آنان پا از این فراتر گذاشته او را به کفر و الحاد و زندقه و غلو متهم نمودند.
وى داراى آثار کلامى بسیارى در موضوعات مختلف است که برخى از آنها عبارتند از:کتاب الامامة، کتاب الدلالات على حدوث الاشیاء، کتاب الرد على الزنادقة، کتاب الرد على اصحاب الاثنین، کتاب التوحید، کتاب الرد على من قال بامامة المفضول، کتاب فى الجبر و القدر، کتاب المعرفة، کتاب الاستطاعة، کتاب القدر و.... (47)
4-محمد بن على بن نعمان معروف به«مؤمن الطاق»وى از تابعان بشمار مى‏رود، و امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام)را ملاقات نموده و از آنان روایت نقل کرده است، در مناظرات کلامى بسیار زبردست و حاضر الذهن بود، مخالفانش او را«شیطان الطاق»مى‏نامیدند.برخى از آثار کلامى او عبارتند از:کتاب الامامة، کتاب المعرفة، کتاب الرد على المعتزلة فى امامة المفضول، کتاب افعل لاتفعل، کتاب الاحتجاج فى امامة المؤمنین(ع)، کتاب مجالسة مع ابى حنیفة و المرجئة. (48)
5-قیس الماصر، از تابعان بوده و علم کلام را از امام زین العابدین(ع)آموخت، از جمله متکلمانى است که در حضور امام صادق(ع)با متکلم شامى مناظره نمود و امام درباره او و ابو جعفر احول فرمود«انت و الاحول قفازان حاذقان». (49)
قرن سوم
6-فضل بن شاذان نیشابورى(م 261)از چهره‏هاى برجسته در میان فقیهان و متکلمان امامیه بوده و از امام رضا، امام جواد و امام هادى(علیهم السلام)روایت نقل نموده است، کتب کلامى بسیارى براى وى نقل گردیده که غالبا در رد عقاید و مذاهب انحرافى بوده است، برخى از آنها عبارتند از:الرد على اهل التعطیل، الرد على الثنویة، الرد على الحشویة...، علاوه بر کتابهاى ردى، کتابهاى دیگرى نیز درباره موضوعات مختلف کلامى تألیف نمود که‏برخى از آنها عبارتند از:کتاب الوعید، کتاب الاستطاعة، التوحید فى کتب الله، کتاب الامامة، کتاب معرفة الهدى و الضلال و... (50)
7-سعد بن عبد الله اشعرى(م 299 یا 301)، داستان تشرف او به محضر امام عسگرى(ع)با احمد بن اسحاق وکیل امام(ع)در قم معروف است، وى کتابهاى بسیارى تألیف کرد که از آن جمله:کتاب الرد على الغلاة، الرد على المجبرة، کتاب الامامة، کتاب الاستطاعة، را مى‏توان نام برد. (51)
8-عبد اله بن جعفر حمیرى، پس از سال 290 هجرى از قم به کوفه رفت، اهل کوفه از وى بهره‏هاى علمى فراوان بردند، کتب بسیارى تألیف نمود که از آن جمله:کتاب الامه، کتاب الدلائل، کتاب العظمة و التوحید، کتاب الغیبة و الحیره، کتاب التوحید و البداء و الارادة و الاستطاعة و المعرفة» مى‏باشد. (52)
9 -حسن بن موسى نوبختى مؤلف کتاب «فرق الشیعة»یکى از برجسته‏ترین متکلمان امامیه در عصر خود بوده است، تألیفات بسیارى در علوم عقلى-و به ویژه در علم کلام-داشته است، از جمله کتب او کتاب«الاراء و الدیانات»است که نجاشى آن را کتابى بزرگ و مشتمل بر علوم بسیار توصیف کرده است، برخى دیگر از کتابهاى او عبارتند از: الجامع فى الامامة، التوحید الکبیر، التوحید الصغیر، فى الاستطاعة، التنزیة و ذکر متشابه القرآن، الرد على المنزلة بین المنزلتین فى الوعید، الرد على المجسمة، الرد على الغلاة... (53)
ابن ندیم درباره او گفته است:«انه متکلم فیلسوف، کان یجتمع الیه جماعة من النقلة لکتب الفلسفة، مثل ابى عثمان الدمشقى، و اسحاق، و ثابت، و غیرهم، و کانت المعتزلة تدعیه، و الشیعة تدعیه، ولکنه الى حیز الشیعة، لان آل نوبخت معروفون بولایة على و ولده علیهم السلام فى الظاهر، و کان جمّاعة للکتب، قد نسخ بخطه شیئا، و له تألیفات فى الکلام و الفلسفة و غیرها». (54)
10-ابو سهل نوبختى (*) دائى حسن بن موسى)، ابن ندیم درباره او گفته است:کان فاضلا عالما متکلما و له مجلس بحضرة جماعة من المتکلمین..... و له من الکتب کتاب الاستیفاء فى الامامة، کتاب التنبیه فى الامامة، کتاب الرد على الغلاة، کتاب المعرفة، کتاب تثبیت الرسالة، کتاب الرد على اصحاب الصفات.... (55) .در مدرسه فلسفى کلامى او شخصیتهاى بزرگى پرورش یافتند که از آن جمله، ابو الحسین على بن عبد الله معروف به الناشى الصغیر (م 360 یا 366)و ابو الجیش المظفر بلخى) (م 367)استاد شیخ مفید، و ابو الحسین محمد بن بشر سوسنگردى و ابو بکر محمد بن یحیى صولى (م 335 یا 336)را مى‏توان نام برد. (56)
قرن چهارم
11-ابو جعفر محمد بن عبد الرحمن قبه رازى، از بزرگان متکلمام امامیه در اوائل قرن چهارم هجرى مى‏باشد.ابن ندیم درباره او گفته است:«و هو ابو جعفر بن محمد بن قبه من متکلمى الشیعة و حذاقهم و له من الکتب:کتاب الانصاف فى الامامة، کتاب الامامة». (57)
و نجاشى او را چنین توصیف کرده است:متکلم عظیم القدر، حسن العقیدة، قوى الکلام».وى از شاگردان ابو القاسم کعبى معتزلى(م 317)، و در آغاز پیرو مذهب معتزله بود ولى بعدا پیرو مذهب امامیه شد و با شیخ صدوق معاصر بود.
وى در مسأله امامت مناظرات بسیارى با مخالفان داشته و متکلمان امامیه در کتب خود نقل کرده‏اند از آن جمله در کتاب«اکمال الدین»شیخ صدق مى‏باشد. (58)
حمدونى گفته است:پس از زیارت قبر امام رضا (علیه السلام)رهسپارى بلخ شدم نزد ابو القاسم کعبى رفتم و کتاب«الانصاف»ابن قبه را درباره امامت همراه داشتم، کعبى آن را مطالعه کرد و سپس بر آن رد نوشت و آن را«المسترشد»نامید کتاب او را با خود به رى آورده و به ابن قبه دادم، وى کتاب «المستثبت»را در نقض آن نگاشت، بار دیگر کتاب یاد شده را نزد کعبى بردم و او«نقض المستثبت»را در رد آن نگاشت، کتاب وى را به رى بردم، ولى ابو جعفر از دنیا رفته بود. (59)
12-على بن الحسین مسعودى(م 333 یا 346) مورخ مشهور و مؤلف کتاب مروج الذهب، وى در علم کلام داراى تألیفات متعدد بوده است، نجاشى کتابهاى زیر را از او نام برده است:المقالات فى اصول الدیانات، الصفوة فى الامامة، الهدایة الى تحقیق الولایة، اثبات الوصیة.
13-محمد بن على بن الحسین معروف به شیخ صدوق(م 381)از شخصیت‏هاى بزرگ شیعه است، (*)لازم به ذکر است که علامه سید محسن امین، تاریخ وفات ابو سهل را سال 311 و حسن بن موسى را سال 310 دانسته است.(اعیان الشیعه، ج، 1 ص 135). بیشترین شهرت او در علم حدیث مى‏باشد و به صدوق المحدثین ملقب گردیده است، در زمینه موضوعات کلامى نیز تألیفات بسیار دارد که همگى بر مبناى احادیث تألیف گردیده‏اند، خواه به صورت نقل متن احادیث و یا مفاد و مضمون آنها، برخى از آثار کلامى او عبارتند از:التوحید، اکمال الدین و اتمام النعمة، الاعتقادات که شیخ مفید آن را شرح و نقد نموده است، علل الشرایع، النبوة، دلائل الائمة و معجزاتهم، اثبات الوصیة، اثبات النص على الائمة.
کتاب توحید یکى از عظیم‏ترین منابع کلام امامیه مى‏باشد که در آن عمیق‏ترین تحلیلهاى عقلى پیرامون مباحث مربوط به توحید توسط ائمه معصومین(علیهم السلام)عرضه شده است، کتاب مشتمل بر 67 باب مى‏باشد، برخى از مهمترین عناوین ابواب آن عبارتند از:التوحید و نفى التشبیه، معنى الواحد و التوحید، معنى التوحید و العدل، ما جاء فى الرؤیة، صفات الذات و صفات الافعال، باب اسماء الله تعالى، الرد على الثنویة و الزنادقة، اثبات حدوث العالم، انه عزوجل لا یعرف الا به، البداء، فطرة الله عزوجل الخلق على التوحید، المشیة و الارادة الاستطاعة، نفى الجبر و التفویض، القضاء و القدر، ان الله تعالى لا یفعل بعباده الا اصلح لهم، مجلس الرضاء(ع)مع اهل الادیان، مجلس الرضا(ع)مع سلیمان المروزى متکلم خراسان و....
14-مظفر بن محمد بلخى(م 367)از متکلمان امامیه و ازمشایخ شیخ مفید بوده و در علم کلام و به ویژه درباره مسأله امامت تألیفاتى داشته است، از آن جمله:نقض کتاب العثمانیة جاحظ، الاغراض و النکت فى الامامة را مى‏توان نام برد (60)
15-ابو اسحاق ابراهیم بن نوبخت، مؤلف کتاب «الیاقوت فى علم الکلام»که علامه حلى آن را شرح و «انوار الملکوت»نامیده است.کتاب یاقوت قدیمى‏ترین متن جامع کلام امامیه است که به اثبات عقاید امامیه و رد عقاید مخالفان پرداخته و جامع همه موضوعات کلامى مى‏باشد.در اینکه وى در چه عصرى زندگى مى‏کرده اختلاف است، مؤلف تأسیس الشیعة وى را از علماى قرن دوم هجرى دانسته است ولى مؤلف کتاب«خاندان نوبختى»با قرائن مختلف اثبات کرده که وى در قرن چهارم مى‏زیسته است، از جمله این که وى آراء و عقاید ویژه اشاعره مانند:کسب و کلام نفسانى را نقل و نقد نموده است و اشعرى در اوائل قرن چهارم عقاید ویژه خود را مطرح نمود و طبعا این عقاید در اواخر حیات او(پس از 310)انتشار یافته است.به گواه اینکه در فهرست آثار کلامى ابو سهل نوبختى و نیز حسن بن موسى نوبختى که در سالهاى 310 و 311 درگذشته‏اند هیچگونه نقدى بر آراء اشعرى به چشم نمى‏خورد.
شاهد دیگر اینکه مؤلف یاقوت متعرض نظریه محمد بن زکریاى رازى(م 320)در باب لذت شده، بنابراین نمى‏تواند متقدم بر او باشد.
16-ابو عبد الله محمد بن نعمان، معروف به شیخ مفید(338-413)همه تراجم‏نویسان بر عظمت مقام علمى و برجستگى کلامى او اعتراف نموده‏اند، ابن ندیم درباره او گفته است:«ابن المعلم، ابو عبد الله فى عصرنا انتهت ریاسة متکلمى الشیعة الیه، مقدم فى صناعة الکلام على مذهب اصحابه دقیق الفطنه، ماضى الخاطر، شاهدته فرأیته بارع. (61)
ذهبى در وصف او گفته است:«کانت له جلالة عظیمة تقدم فى العلم مع خشوع و تعبد و تألة».
ابو حیان توحیدى درباره او گفته است:و أما ابن المعلم فحسن اللسان و الجدل، صبور على الخصم، کثیر الحیلة، ضنین السر، جمیل العلانیة.
خطیب بغدادى مهارت وى را در مناظره این گونه توصیف کرده است:انه لو أراد ان یبرهن للخصم ان الاسطوانة من ذهب و هى من خشب لاستطاع. (62) در بحثهاى گذشته درباره نقش مؤثر شیخ مفید در احیاى عقاید امامیة و مبارزه با انحرافات و پاسخگوئى به اعتراضات و نیز تحول کلام امامیه توسط او مطالبى را یادآور شدیم.
شیخ طوسى درباره تصانیف شیخ مفید گفته است: او قریب به دویست تصنیف کوچک و بزرگ دارد و فهرست کتابهاى او معروفند، آنگاه برخى از آثار او را ذکر نموده است. (63) بیشتر تألیفات شیخ مفید درباره مسائل کلامى است که از معروفترین آنها یکى«اوائل المقالات فى المذاهب و المختارات»و دیگرى «تصحیح الاعتقاد بصواب الانتقاد»مى‏باشد.اوائل المقالات از شش باب تشکیل گردیده است، باب اول در معناى کلمه تشیع و اعتزال و وجه تسمیه شیعه و معتزله است، باب دوم در بیان فرق میان امامیه اثنا عشریه و زیدیه است، و در باب سوم عقاید مورد اتفاق امامیه، پیرامون مسائل زیر بیان گردیده و به عقاید سایر فرق اسلامى نیز اشاره شده است:امامت و مسائل مربوط به آن، حکم محاربان با على(ع)، لزوم بعثت پیامبران، فرق میان رسولان و انبیاء، ایمان نیاکان پیامبر اسلام(ص)و ابو طالب، رجعت و بداء و تألیف قرآن، وعید، شفاعت، اسماء و احکام، اسلام و ایمان، توبه، حکم بدعتگزاران در دین، برترى پیامبران بر فرشتگان.
باب چهارم مشتمل بر آراى ویژه شیخ پیرامون مسائل کلامى است که هماهنگ با روایات اهل بیت (علیهم السلام)مى‏باشد با اشاره به عقاید دیگران.
در باب پنجم موضوعات زیر مطرح گردیده است:
1-آیا علم به امور غیبى و محسوسات و نیز علم به درستى اخبار، اضطرارى است یا اکتسابى؟
2-حد تواتر در اخبار چیست؟
3-بحث درباره اهل آخرت از نظر تکلیف، اختیار، صدور افعال قبیح.
4-تعریف دار کفر، در اسلام و دار ایمان.
و باب ششم با عنوان«القول فى اللطیف من الکلام»آغاز گردیده و مشتمل بر بحث پیرامون جواهر و اعراض، آلام و اعواض، اراده و اختیار، شهادت، نصر و خذلان، طبع و ختم، ولایت و عداوت، تقیه، اسم و مسمى، امر به معروف و نهى از منکر، حجیت اجماع، ناسخ و منسوخ، بهشت و دوزخ، و موضوعات دیگر مى‏باشد.
اما کتاب تصحیح الاعتقاد همان گونه که از نامش معلوم است شرحى است نقد گونه بر کتاب اعتقادات شیخ صدوق که در گذشته نمونه‏هایى از نقدهاى وى را یادآور شدیم.
قرن پنجم
17-ابو القاسم على بن الحسین بن موسى موسوى معروف به سید مرتضى، و ملقب به علم الهدى (436-355)از شخصیت‏هاى بزرگ علمى امامیه است و در علم کلام استادى مسلم و بى‏قرین بود.تا آنجا که«خواجه نصیر الدین طوسى هر گاه در مجلس درس خود از وى یاد مى‏کرد مى‏گفت«صلوات الله علیه»آنگاه روى به حاضران کرده مى‏افزود:«کیف لا یصلى على المرتضى». (64)
و علامه حلى درباره آثار علمى او گفته است:«و بکتبه استفادت الامامیة منذ زمنه رحمه الله الى زماننا(693)، و نیز او را رکن و استاد امامیه رصف نموده است. (65) ابو العلاء معرى پس از ملاقات و آشنایى با سید مرتضى گفته است:«اگر نزد او مى‏آمدى، همه انسانها را در یک فرد، و زمین را در یک خانه و دهر را در یک ساعت مى‏یافتى».
سید مرتضى شیفته علم و دانش بود و در ترویج معارف دینى سعى بلیغ نمود و از آنجا که ثروت کافى نیز در اختیار داشت، توانست در این راه قدمهاى مؤثرى بر دارد و چنانکه گفته‏اند، براى شاگردان خود شهریه مقرر نموده بود، شهریه شیخ طوسى دوازه دینار و شهریه قاضى عبد العزیز براج، هشت دینار بود...
از مهترین دانشمندان شیعه که سید مرتضى نزد آنان تلمذ نمود شیخ مفید و ابو عبد اللّه مرزبانى است، و در کتابهاى خود-به ویژه امالى-از آن دو بسیار نقل مى‏کند.در مکتب او شخصیت‏هاى علمى بزرگى تربیت شدند که از معروفترین آنان شیخ طوسى(م 460)، سلار(م 448)، قاضى عبد العزیز بن براج(م 481)، ابو یعلى محمد بن حسن بن حمزه جعفرى(م 463)، علامه کراجکى(م 449)را مى‏توان نام برد.
از علم الهدى در زمینه علوم مختلف دینى تألیفات ارزشمندى برجاى مانده است که از مهمترین آثار کلامى او عبارتند از:1-الشافى در مسأله امامت که در رد کتاب المغنى«قاضى عبد الجبار»معتزلى نگاشته است، 2-«انقاذ البشر من القضاء و القدر»که در سال 1935 قمرى در نجف و به سال 1350 شمسى در تهران به طبع رسیده است، 3-تنزیه الانبیاء که به شبهات مربوط به عصمت پیامبران و ائمه اطهار پاسخ داده است، 4-الذخیرة فى اصول الدین.
از دیگر آثار معروف و مهم وى کتاب«غرر الفوائد و درر القلائد»معرف به«الامالى»است که مشتمل بر آراى شیعه در مسائل کلامى بوده و از مصادر ادب و شعر و لغت نیز به شمار مى‏رود.
در فقه و اصول فقه نیز آثار بسیارى دارد که از مهمترین آنها دو کتاب«الانتصار فیما انفردت به الامامیة»و«الذریعة فى اصول الفقه»مى‏باشد.
عمده‏ترین موضوعات کلامى که محور آثار سید مرتضى است، مسأله عصمت و امامت، قضاء و قدر، حدوث عالم مى‏باشند و از این جا مى‏توان حدس زد که در عصر وى موضوعات یاد شده بحث‏انگیز و حاد بوده‏اند. (66)
18-علامه ابو الفتح کراجکى(م 449)، وى در فنون مختلف علوم عقلى و نقلى صاحب نظر و استاد بود، آیت اللّه سید حسن صدر از وى با القاب زیر یاد کرده است:علامه، شیخ الفقهاء و المتکلمین وحید عصره و فرید دهره فى الفقه و الکلام و الحکمة و الریاضى باقسامه، مصنف فى الکل، مکثر فى التصنیف متفنن فیه. (67)
از جمله کتابهاى او که از منابع و مصادر بحار الانوار علامه مجلسى مى‏باشند عبارتند از کتاب التعجب، الاستبصار، النصوص، معدن الجواهر، کنز الفوائد، رسالة تفضیل امیر المومنین(علیه السلام).
مشهورترین آثار او همان کتاب«کنز الفوائد»است که مشتمل بر بحثهاى عمیق کلامى مى‏باشد. (68)
19-محمد بن حسن طوسى(م 460)معروف به شیخ طوسى و شیخ الطائفه، وى از نظر جامعیت علمى در فنون مختلف علوم اسلامى از نوادر روزگار مى‏باشد، در کلام، فقه، حدیث، اصول فقه، تفسیر، دعاء و آداب عبادات داراى تألیفات گرانسنگ است که همگى از منابع و مراجع علوم دینى بشمار مى‏روند، از تألیفات کلامى او کتاب بزرگى است در اصول دین که مبحث توحید و کمى از مبحث عدل آن طبع گردیده است، کتاب دیگر کلامى او مقدمه‏اى است بر علم کلام که خود آن را شرح کرده و«ریاضة العقول»نامیده است، «تلخیص الشافى»در بحث امامت و«تمهید الاصول»و«الغیبة»و«الاقتصاد فى الاعتقاد»از آثار دیگر کلامى او مى‏باشند. (69)
قرن ششم
20-امین الاسلام فضل بن حسن بن فضل طبرسى (م 548)مؤلف«مجمع البیان فى تفسیر القرآن»، اگر چه کتاب مستقلى در علم کلام تألیف نکرده است ولى بحثهاى کلامى که در مجمع البیان مطرح نموده است، بیانگر احاطه وى بر عقاید و آراء متکلمان، و تسلط و مهارت او در علم کلام مى‏باشد.
21-احمد بن ابى طالب طبرسى، استاد ابن شهر آشوب و مؤلف کتاب«الاحتجاج»از محدثان و متکلمان امامیه در اواخر قرن پنجم و اوائل قرن ششم هجرى است، کتاب احتجاج او یکى از مصادر مهم آراى کلامى خاندان رسالت مى‏باشد.وى در مقدمه احتجاج درباره انگیزه خود از تألیف کتاب گفته است:«آنچه مرا به تألیف این کتاب برانگیخت این است که گروهى از اصحاب(علماى شیعه)طریق احتجاج و سبیل جدال احسن را هر چند حق باشد رها کرده و بر این عقیده‏اند که هرگز پیامبر(ص)و ائمه اطهار(ع)با مخالفان مجادله نکردند، و لذا شیعه را نیز مجاز به انجام آن ندانسته بلکه از آن نهى کرده‏اند، پس بر آن شدم تا کتابى تألیف کنم که مشتمل بر مجموعه‏اى از محاورات آنان با مخالفان در زمینه فروع و اصول باشد.آنگاه افزوده است:ائمه معصومین فقط افرادى که توانایى مجادله را ندارند از آن نهى کرده‏اند نه افراد مبرز و توانا را، بلکه به آنان دستور مجادله با مخالفان را داده‏اند و این امر مایه جلالت و رفعت مقام آنان گردیده است.
22-سدید الدین حمصى رازى، بین سالهاى 580 تا 590 فوت کرده است.محدث قمى در وصف او گفته است:«علامه متکلم متبحر، صاحب کتاب التعلیق العراقى در فن کلام». (70) و علامه سید محسن امین درباره‏اش گفته است:«متکلم حاذق له مؤلفات فى الکلام فى غایة الجودة و نقل فخر الدین الرازى بعض احتجاجاته فى تفسیر آیة المباهله» (71) کتاب «التعلیق العراقى»همان کتاب«المنقذ من التقلید و المرشد الى التوحید»است که نگارش آن در سال 581 به اتمام رسیده است، وى کتاب مزبور را در حله براى عده‏اى از علما املا نمود، و خود داستان اقامت به حله و تألیف آن را بیان نموده است. (72)
23-رشید الدین شهر آشوب مازندرانى(م 583 یا 588)محدث قمى درباره‏اش گفته است: «فخر الشیعة و مروج الشریعة.محیى آثار المناقب و الفضایل، شیخ مشایخ الامامیة، و هو عند الشیعة کالخطیب البغدادى لاهل السنة فى تصانیفه».
صفدى درباره او گفته است:«در هشت سالگى اکثر قرآن حفظ نمود و در اصول شیعه به عالى‏ترین مقام دست یافت تا آنجا که از اطراف بلاد به قصد بهره‏گیرى از علم وى نزد او مى‏آمدند. (73)
وى داراى تألیفات گرانبهایى است که از مشهورترین آنها یکى معالم العلماء، دیگرى مناقب آل ابیطالب و سومى متشابه القرآن را مى‏توان نام برد، کتاب اخیر حاوى نکات و فواید کلامى بسیار مى‏باشد.
قرن هفتم
24-نصیر الدین محمد بن محمد بن حسن طوسى(م 672).مؤلف تأسیس الشیعة در وصف وى گفته است:
«سلطان المحققین و استاد الحکماء و المتکلمین، نصیر الملة و الدین احد ارکان الدنیا و الدین، ناموس المسلمین، در طوس متولد شد، در کودکى به علم مقالات علاقمند گردید، و پس از آن به آموختن علم کلام و تحصیل حکمت پرداخت، و تا آنجا پیش رفت که حکمت زمام خود را به او سپرد و از علمایى شد که پیامبر(ص)درباره آنان فرموده است«علماء امتى کانبیاء بنى اسرائیل او در اعلاء کلمه حق و امر به معروف و نهى از منکر و اجراء حدود الهى و اقامه جمعه و جماعت به شیوه پیامبران و امامان عمل نمود، علامه حلى درباره او گفته است«کان هذا الشیخ افضل اهل عصره فى العلوم العقلیة و له مصنفات کثیرة فى العلوم الحکمیة و له مصنفات کثیرة فى العلوم الحکمیة و الشرعیة على مذهب الامامیة، و کان اشرف من شاهدناه فى الاخلاق نور الله ضریحه قرأت علیه الهیات الشفا لابى على بن سینا، بعض التذکرة فى الهیئة تصنیفه، ثم ادرکه الاجل المحتوم». (74)
تاریخ زندگانى محقق طوسى به سه مرحله کلى تقسیم مى‏گردد:
دوره اول، از ولادت تا ملاقات با اسماعیلیان که در این دوره در شهرهایى نظیر قم و نیشابور به کسب علم و دانش اشتغال داشت.
دوره دوم، از حمله مغول به ایران تا به قدرت رسیدن هلاکو خان، در این دوره به خاطر کشتارهاى مغول جایگاه امنى وجود نداشت، بدین جهت خواجه دعوت والى قهستان ناصر الدین عبد الرحیم بن ابى منصور را پذیرفت و به عنوان میهمان نزد وى رفت و کتاب اخلاق ناصرى را براى میهماندار خود، و رساله «المعینیة»را براى فرزند وى معین الدین تألیف کرد، آنگاه به دعوت رهبر اسماعیلیان علاء الدین بن محمد به قلعه«میمون دز»که امن بود رفت و تا شکست اسماعیلیان توسط هلاکو خان به سال 653 هجرى در آنجا اقامت داشت.
وى در این دوره که بیش از یک ربع قرن انجامید، کتابهاى بسیارى تألیف کرد که از آن جمله، علاوه بر دو کتاب یاد شده، کتابهاى:روضة القلوب، رسالة التولى و التبرى، تحریر المجلسى، تحریر اقلیدس روضة التسلیم، مطلوب المؤمنین، و شرح الاشارات را مى‏توان نام برد، مورخان از دوره‏اى که خواجه در قلاع اسماعیلیان به سر مى‏برد به عنوان دوره اسارت و زندان یاد کرده و گفته‏اند، آنان وى را با تهدید نزد خود برده از او مى‏خواستند تا با آنان موافقت نماید، آنچه این نظر را تأیید مى‏کند عبارات وى در پایان شرح اشارات مى‏باشد، که گفته است:اکثر آن را در شرایطى بسیار سخت که سخت‏تر از آن متصور نیست و در زمانها و مکانهایى که هر لحظه‏اش مانند زبانه آتش دوزخ بود، و پیوسته دیده گریان و خاطر مکدر بود نگاشتم، آنگاه وضعیت ناگوار خود را با بیت زیر ترسیم نموده است.
به گرداگرد خود چندانکه بینم
بلا انگشترى و من نگینم‏S} و سرانجام با تضرع و ابتهال به درگاه خداوند مى‏خواهد تا او را از آن شرایط سخت نجات دهد. (75)
سومین دوره، از شکست اسماعیلیان به دست هلاکو خان و آشنایى او با هلاکو آغاز مى‏گردد، در این مرحله او با حسن تدبیر افکار و عواطف هلاکو خان را کاملا تسخیر نموده وى را به آیین اسلام مشرف مى‏سازد و در نتیجه از کشتار مؤمنان و دانشمندان جلوگیرى مى‏کند، و بلکه همه امکانات را در راه تحکیم مذهب شیعه اثنا عشرى و ترویج علم و دانش بکار مى‏گیرد، تا آنجا که از طرف هلاکو اداره اوقاف بلاد اسلامى به او تفویض مى‏گردد، و او این فرصت استثنائى را غنیمت شمرده علاوه بر حمایت علما و احداث رصد خانه بزرگ مراغه، کتابخانه‏اى با چهار صد هزار جلد کتاب تأسیس مى‏نماید. (76)
آثار کلامى محقق طوسى در علم کلام عبارتند از:
1-تجرید العقائد که از جامع‏ترین و مشهورترین متون کلامى بشمار مى‏رود و از همان زمان مورد توجه دانشمندان قرا گرفته، شروح و تعالیق بسیارى بر آن نگاشته‏اند.اولین شرح، کشف المراد علامه‏حلى است که به گفته ملا على قوشجى اگر شاگرد عرب خواجه که علامه حلى باشد شرح بر تجرید نمى‏نوشت هر آینه تجرید در بوته اجمال باقى مى‏ماند.از شروح معروف دیگر شرح شمس الدین محمود بن عبد الرحمن اصفهانى(م 749)معروف به شرح قدیم، و شرح ملا على قوشجى معروف به شرح جدید، و شوارق الالهام عبد الرزاق لاهیجى را مى‏توان نام برد.
2-قواعد العقائد:کتابى است فشرده در اصول عقاید که در آن عقاید فرق مختلف اسلامى درباره موضوعات کلامى مهم نقل گردیده است.بر این کتاب نیز شروح بسیارى نوشته شده است که برخى از آنها عبارتند از، «کشف الفوائد»علامه حلى، «کشف المعاقد»، محمود بن على بن محمود حمصى رازى، «شرح القواعد»سید رکن الدین ابى محمد حسن بن شرفشاه(م 717)، «تحریر القواعد الکلامیة» عبد الرزاق بن ملا میر گیلانى که در سال 1077 تألیف یافته است.
3-فصول نصیریه:به فارسى است و شیخ محقق رکن الدین محمد بن على فارسى جرجانى شاگرد علامه حلى آن را به عربى ترجمه نموده است.
شرحهاى بسیارى بر آن نوشته شده که معتبرتر از همه شرح فخر الدین المحققین فرزند علامه حلى است.
4-تلخیص المحصل یا نقد المحصل:که در نقد کتاب المحصل فخر الدین رازى نوشته شده است.
5-مصارع المصارع:رد بر کتاب المصارعة تألیف شهرستانى مؤلف کتاب ملل و نحل است که در نقد آراء شیخ الرئیس نگارش یافته.
6-دو رساله در جبر و اختیار:یکى به زبان عربى و دیگرى به زبان فارسى.
7-رساله در اثبات یگانگى خداوند:به زبان عربى.
8-رساله در امامت:به زبان عربى.
9-المقنعة فى اول الواجبات.
10-اقل ما یجب الاعتقاد به.
25-کمال الدین میثم بن على بن میثم بحرانى(م 679 یا 699)شارح معروف نهج البلاغة و از دانشمندان بزرگ امامیه است که در علوم مختلف معقول و منقول استاد و صاحب نظر و داراى تألیف بوده است و مورد تمجید و تجلیل معاصر خود خواجه نصیر الدین طوسى قرار گرفته.و نیز میر سید شریف گرگانى برخى از تحقیقات او را در اوائل فن بیان از شرح مفتاح نقل کرده و از او به بعض مشایخنا تعبیر آورده است.همچنین سید سند میر صدر الدین شیرازى در حواشى شرح تجرید و به ویژه در مباحث جواهر و اعراض بسیار از او نقل کرده است.
معروف‏ترین کتاب کلامى او«قواعد المرام فى علم الکلام»است که بر پایه هشت قاعده به شرح زیر تنظیم گردیده است:قاعده نخست مشتمل بر چهار رکن است و در آن فشرده‏اى از بحثهاى مهم منطقى بیان شده است.قاعده دوم مشتمل بر ده بحث از مباحث کلى وجود(امور عامه فلسفه)مى‏باشد که عبارتند از:بداهت مفهوم وجود، اشتراک معنوى مفهوم وجود، زیادت وجود بر ماهیت، تقسیم وجود به قدیم و حادث به اصطلاح متکلمان، تقسیم وجود به واجب و ممکن، و تقسیم ممکن به جوهر و عرض و اقسام آن دو به اصطلاح حکما، خواص واجب الوجود بالذات، خواص ممکن الوجود بالذات، مباحثى مربوط به معدوم.قاعده سوم مشتمل بر دو رکن بوده و به اثبات حدوث عالم مى‏پردازد.
قاعده چهارم درباره براهین اثبات وجود صانع و صفات ثبوتى و سلبى او بحث مى‏کند.قاعده پنجم پیرامون افعال خداوند و مباحث مربوط به عدل الهى بحث مى‏نماید.قاعده ششم مربوط به نبوت و مباحث مربوط به آن مى‏باشد.
قاعده هفتم پیرامون معاد جسمانى و روحانى است.قاعده هشتم که از یک مقدمه و دو رکن تشکیل گردیده مباحث مربوط به امامت را بررسى نموده است.
آثار کلامى دیگرى نیز براى وى نقل نموده‏اند که عبارتند از:البحر الخضم فى الالهیات، رسالة فى الوحى و الالهام، غایة النظر فى علم الکلام، النجاة فى القیامه فى تحقیق امر الامامة. (77)
26-على بن سلیمان بحرانى استاد ابن میثم بحرانى و مؤلف کتاب«الاشارات فى علم الکلام»وى از متکلمان امامیه در قرن هفتم هجرى مى‏باشد، زیرا ابن میثم بحرانى که به سال 636 متولد گردیده از شاگردان او مى‏باشد، کتاب اشارات وى را شاگردش ابن میثم شرح نموده است و کتاب دیگر وى به نام رسالة العلم را خواجه نصیر الدین طوسى شرح کرده است. (78)
27-جمال الدین حسن بن یوسف بن على بن مطهر مشهور به علامه حلى(648-726)از متکلمان نامدار امامیه و در علوم معقول و منقول از نوادر زمان و اعجوبه‏هاى تاریخ بشمار مى‏رود، همه تراجم‏نویسان مقام علمى و عملى او را ستوده و با اعجاز از او یاد کرده‏اند.مؤلف تأسیس الشیعة در وصف او گفته است:«شیخ الشیعة و محیى الشریعة صنف فى کل فنون العلم المعقول و المنقول مایزید على خمسماة مجلد لم‏یتفق فى الدینا مثله لا فى المتقدمین و لا فى المتأخرین» (79) در عظمت مقام علمى وى همین بس که وقتى از خواجه نصیر الدین طوسى درباره مشاهداتش از حله پرسیدند پاسخ داد رأیت خریتا ماهرا و عالما اذا جاهد فاق.و مقصود وى همان شاگردش علامه حلى بود که از حله تا بغداد خواجه را ملازمت نمود و در این فاصله دوازده مسأله از مشکلات علوم را از وى پرسید. (80)
مؤلف ریاض العلما در وصف او چنین گفته است: «الامام الهمام، العالم العامل، الفاضل الکامل الشاعر الماهر، علامة العلماء و فهامة الفضلا استاد الدنیا المعروف فیما بن الاصحاب بالعلامة عند الاطلاق و الموصوف بغایة العلم و نهایة الفهم و الکمال فى الافاق....و له حقوق عظیمة على زمرة الامامیة لسانا و بیانا و تدریسا و تألیفا و قد کان جامعا لانواع العلوم مصنفا فى اقسامها حکیما متکلما، فقیها، اصولیا ادیبا شاعرا ماهرا... (81)
علامه حلى از گروهى از علماى بزرگ عصر خود اعم از عامه و خاصه کسب معرفت نمود که مهمترین آنان عبارتند از:پدرش سدید الدین یوسف حلى، محقق حلى صاحب شرایع(دایى علامه که سرآمد فقیهان عصر خود بود)خواجه نصیر الدین طوسى، کمال الدین میثم بحرانى، نجم الدین عمر بن على کاتبى قزوینى شافعى که خود از شاگردان محقق طوسى بود، وى در منطق و ریاضیات و فلسفه استاد و صاحب نظر بود:علامه درباره وى گفته است:و هذا الشیخ کان من افضل علماء الشافعیه و کان من انصف الناس فى البحث و کنت اقرأ علیه و اورد علیه اعتراضات فى بعض الأوقات فیتفکر تارة و فى بعض الاوقات یقول:حتى نفکر فى هذا.... (82)
دانشمندان بسیارى از شیعه و اهل سنت در فنون مختلف از علم و معرفت وى بهره‏ها بردند.برخى از آنان عبارتند از:فخر المحققین فرزند علامه، سید عمید الدین، و سید ضیاء الدین(خواهر زادگان علامه)سید احمد بن ابراهیم بن زهره حلبى، قطب الدین رازى، شیخ رضى الدین مزیدى، شیخ زین الدین مطار آبادى، سید تاج الدین محمد بن قاسم، سید تاج الدین حسن، شیخ محمد بن على جرجانى، شیخ تقى الدین آملى، سید صدر الدین دشتکى و..... (83)
تألیفات و آثارى که از وى نقل شده بسیار است و اگر چه برخى در این مورد مبالغه‏گوى کرده و هزار تألیف براى او گفته‏ان، ولى در اینکه در اکثر فنون معقول و منقول که در عصر او رایج بود داراى تألیفات متعدد بوده است جاى تردید نیست.مؤلف اعیان الشیعه بیش از صد تألیف را در رشته‏هاى فقه، اصول فقه، کلام، تفسیر، آداب بحث، فلسفه، حدیث، رجال، ادبیات و ادعیه، نام برده است و ما به ذکر آثار کلامى او اکتفا مى‏کنیم:
1-نظم البراهین فى اصول الدین، 2-معارج الفهم، 3-الابحاث المفیدة فى تحصیل العقیده، 4- نهایة المرام فى علم الکلام، 5-کشف الفوائد فى شرح قواعد العقائد، 5-مناهج الیقین یا منهاج الیقین فى اصول الدین، 7-نهج المسترشدین فى اصول الدین، 8-کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد.
9-انوار المکوت فى شرح الیاقوت، 10-مقصد الواصلین یا مقاصد الواصلین فى معرفة اصول الدین، 11-منهاج الهدایة و معراج الدرایة، 12-کشف الحق و نهج الصدق، 13-واجب الاعتقاد فى الاصول و الفروع، 14-منهاج الکرامة فى اثبات الامامة، 15-الالفین الفارق بین الصدق و المین، 16- الرسالة السعدیة فى الکلام، 17-الباب الحادى عشر، 18-استقصاء النظر فى القضاء و القدر، 19-رسالة فى خلق الاعمال، 20-رسالة تحقیق معنى الایمان. (84)
یادداشتها:
(1)-خصال، شیخ صدوق، ابواب دوازدهگانه، روایت 4.
(2)-المیزان، علامه محمد حسین طباطبایى، ج 5، ص 278.
(3)-نهج البلاغه، حکمت 470.
(4)-شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 20، ص 227.
(5)-نهج البلاغه، خطبه 49.
(6)-احتجاج، طبرسى، ط نشر المرتضى، ص 207.
(7)-رجال نجاشى، ط داورى، شماره ترجمه 796، نامبرده در عصر منصور زندگى مى‏کرد.
(8)-فهرست، ابن ندیم، ط دار المعرفة، فن دوم، مقاله سوم، ص 249.
(9)-رجال نجاشى، شماره 661.
(10)-ضحى الاسلام، احمد امین، ج 3، ص 268-267.
(11)-بحوث فى الملل و النحل، استاد جفعر سبحانى، ج 3، ص 181-178.
(12)-آشنایى با علوم اسلامى(کلام-عرفان)، ص 54.
(13)-سیرى در نهج البلاغه، بخش دوم، ص 76.
(14)-المیزان، ج 5، ص 279.
(15)-گوهر مراد، ص 26-24.
(16)-تاریخ الخلفا، سیوطى، ص 261.
(17)-الشیعة و الحاکمون، محمد جواد مغنیه، ص 149.
(18)-ر.ک:تاریخ مسعودى، ج 3، ص 31 و تاریخ ابن اثیر، ج 4، ص 375.
 (19)-بحار الانوار، ج 47.
(20)-اعیان الشیعة، ج 1، ص 29.
(21)-تاریخ الشیعه، ص 57.
(22)-ر.ک:تاریخ الخلفا، ص 437.
(23)-تاریخ تمدن اسلام، جرجى زیدان، ص 587.
(24)-تاریخ الخلفا، ص 369.و نیز ر.ک:تاریخ تمدن اسلامى، ص 820-814.
(25)-ر.ک:تاریخ الشیعة، ص 213-206، الشیعة و التشیع، ص 148-159، شیعه در اسلام، علامه طباطبایى، ص 30 و 29، و فلاسفة الشیعة، شیخ عبد الله نعمه، ص 516-519.
(26)-تاریخ الخلفاء، ص 401 و 402.
(27)-ر.ک:تاریخ الشیعة، ص 183-191 و الشیعة و التشیع، ص 160-176.
(28)-تاریخ الشیعة، ص 139-141.
(29)-الشیعة و التشیع، ص 177-188.
(30)-تاریخ تمدن اسلام، ص 825-822.
(31)-الازهر فى الف عام، خفاجى، ج 1، ص 58.
(32)-تاریخ الشیعة، ص 192-194، الشیعة و الحاکمون، ص 190-193 به نقل از خطط مقریزى، ج 2 و 3، الازهر فى الف عام، ج 1، تاریخ ابن اثیر، ج 9، اعیان الشیعه، ج 1.
(33)-ر.ک:تاریخ الشیعه، ص 214-219، مقدمه کتاب الالفین، سید مهدى خرسان.
(34)-تاریخ الشیعة، ص 220-224، شیعه در اسلام، ص 31، الشیعة و التشیع، ص 190-198.
(35)-الشیعة و الحاکمون، ص 194-197.
(36)-تصحیح الاعتقاد بصواب الانتقاد، شیخ مفید، ص 34.
(37)-همان مأخذ، ص 39.
(38)-همان مأخذ، ص 3.
(39)-آشنایى با علوم اسلامى(کلام-عرفان)، ص 58.
(40)-تأسیس الشیعة، ص 350.
(41)-رجال نجاشى، ص 208.
(42)-تأسیس الشیعة، ص 353، فلاسفة الشیعة، ص 334.
(43)-ملل و نحل، شهرستانى، ط بیروت، ج 1، ص 185.
(44)-ضحى الاسلام، ج 3، ص 268.
(45)-فلاسفة الشیعة، ص 634.
(46)-ضحى الاسلام، ج 3، ص 268.
(47)-فلاسفة الشیعة، ص 638.
(48)-فهرست، شیخ طوسى، منشورات الرضى، ص 175.
(49)-تأسیس الشیعة، ص 358.
(50)-اصول کافى، ج 1، کتاب الحجة، باب 1، روایت 4.
(51)-تأسیس الشیعة، ص 377، فلاسفة الشیعة، ص 361-362.
(52)-رجال نجاشى.
(53)-همان مأخذ.
(54)-الفهرست، ص 251.
(55)-همان مأخذ.
(56)-فلاسفة الشیعة، ص 250.
(57)-الفهرست، ص 250.
(58)-فلاسفة الشیعة، ص 509.
(59)-اعیان الشیعة، ج 1، ص 135.
(60)-رجال نجاشى-فهرست شیخ طوسى.
(61)-الفهرست، ص 252.
(62)-فلاسفة الشیعة، ص 509.
(63)-الفهرست، انتشارات الرضى، ص 158.
(64)-فلاسفة الشیعة، ص 339.
(65)-رجال علامه، منشورات الرضى، ص 95.
(66)-فلاسفة الشیعة، ص 350.
(67)-تأسیس الشیعة، ص 384.
(68)-فلاسفة الشیعة، ص 497.
(69)-ر.ک:الفهرست، شیخ طوسى و مقدمه آن و معالم العلماء.
(70)-سفینة البحار، شیخ عباس قمى، ج 1، ص 340.
(71)-اعیان الشیعه، ج 1، ص 136 و ج 10، ص 106.
(72)-این کتاب در دو جلد توسط مؤسسة النشر الاسلامى، قم به سال 1412 ه.طبع گردیده است.
(73)-سفینة البحار، ج 1، ص 726.
(74)-تأسیس الشیعة، ص 396.
(75)-شرح الاشارات، ج 3، ص 421-420.
(76)-فلاسفة الشیعة، ص 542-536، سرگذشت و عقاید فلسفى خواجه نصیر الدین، ص 61-46.
(77)-تأسیس الشیعة، ص 395 و 394.
(78)-همان مأخذ، ص 395، اعیان الشیعة، ج 1، ص 136.
(79)-تأسیس الشیعة، ص 270.
(80)-اعیان الشیعة، ج 5، ص 396.
(81 و 82)-همان مأخذ.
(83)-ر.ک:الالفین، مقدمه.
(84)-اعیان الشیعة، ج 5، ص 405-404.

تبلیغات