آراء تربیتی غزالی
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
باز نماییاندیشههای متفکران تربیتی از آن جهت که میتواند الهام بخش نظریههای تازهای در امر آموزش و پرورش باشد، حایز اهمیت است.خصوصا آن متفکرانی که با آراء واندیشههای خود سنگ بنای تمدن اسلامی را استحکام بخشیدند.و از آن جمله است ابو حامد امام محمد غزالی که بااندیشه های انقلابی خود پیشوای تحولی شگرف در افکار فلسفی، دینی و عرفانی بشمار میآید.تحولی که بعد از گذشت نهصد سال هنوز هم نظر متفکران غرب و شرق را بخود معطوف داشته است.
تربیت از دیدگاه غزالی
موضوع تربیت از نظر غزالی، انسان و مقصد نهایی تربیت، کمال اخلاقی است که هدف غایی دین مبین اسلام در هدایت انسان به سوی اللّه است و بر این اساس وی تربیت را تضمینی برای سعادت دین و دنیا می داند و معتقد است که باید:برای آسایش بشر تا ممکن میشود فکری بهتر از جنگ و غوغا کرد و نخست خویشتن و سپس دیگران را از راه تعلیم و تربیت مهذّب ساخت. (1)
غزالی چهل سال در دریای حکمت نظری، فقه، کلام، اصول و فلسفه غوطه خورد، لیکن درّ آرزوی خود را نیافت، اما آنگاه که توفان انقلاب روحی او فرو نشست، خود را در ساحل امن ولایتناهای حکمت عملی دید که اخلاق بخشی از آن است.اخلاقی که کلیه زوایای زندگی انسان ها را میپوشاند.او برای تحقق این آرمان مهم، کتاب احیاء علوم الدین را به زبان عربی در 4 جلد هر جلد مشتمل بر ده کتاب نگاشت که به گفته علامه همایی در کتب اخلاقی نظیر ندارد و هر کس پس از غزالی در علم اخلاق چیزی نوشته، از این کتاب استفاده و اقتباس یا تقلید صرف کرده است (2) و نیز تلخیصی از این کتاب را به نام کیمیای سعادت به فارسی نوشت وی مهمترین نظرات تربیتی خود را در این دو کتاب و نیز رساله فرزند نامه(ایها الولد)، الادب فی الدین، و فاتحة العلوم، ارائه داده است.
ضرورت و اهمیت تربیت
غزالی تربیت را مهمترین عامل خوشبختی دین و دنیا میداند و بر آن است که«اگر کودک را به اعمال خیر عادت دهند، بدان خصلت رشد یابد و در دنیا و آخرت خوشبخت شود، و پدر و مادر و معلمی که او را تعلیم میداده در ثواب او شریک باشند و اگر او را به کارهای زشت عادت دهند و چون بهایم وا گذارندش، به شقاوت و هلاکت افتد و گناه او بر گردن ولی و سرپرست او باشد» (3)
به این ترتیب ارزش تربیت بعنوان مهم ترین عامل در سعادت و شقاوت انسان از بیان غزالی مشهود است اما مطلب مهم آن است که این بیان، نکات متعدد تربیتی را شامل است و برای مربی علاقه مند پی بردن به مفاهیم آنها ضروری است، زیرا تا مفاهیم متعددی که در این مورد به کار رفته روشن نشود، منظور غزالی از تربیت به نحو بارزی معلوم نمیگردد.
ماهیت انسان
غزالی میگوید:«انسان از دو چیز مختلف ترکیب یافته است:یکی جسم مظلم و کثیف که دستخوش کون و فساد است، خاکی است و وابسته به دیگری است و دیگر نفس که جوهری است بسیط، روشن، مدرک، فاعل، محرک و متمم آلات جسمانی...انسان از لحاظ جسم به عالم اسف شبیه است و عناصری مانند آب و هوا و آتش و خاک، و از جهت نفس به عالم اعلی.و هر آینه آدمی با عناصر مادی جهانی قرابتی نداشت معرفت این جهان برایش میسر نبود و اگر در او چیزی نبود که از سنخ عالم اعلی باشد، دست یافتن به معرفت عالم اعلی و عالم ملکوت و ربوبیت و عقل و قدرت و علم و صفات برایش مقدور نبود و بدین طریق نفس به مشابه نردبانی است برای عروج به معرفت باری تعالی». (4)
از این مقوله استنباط میشود که غزالی جسم و نفس را برای استمرار حیات مادی و ارتقای به عالم معنویت لازم و ملزوم همدیگر میداند و این ضرورت، یافتهای است که روانشناسی جدید به کشف آن افتخار دارد و تربیت جدید به کاربرد آن مباهی است.غزالی برای ارتقای انسان از عالم سفلی به عالم علوی، قول رسول خدا(ص)را که فرمود:«من عرف نفسه فقد عرف ربه»شیوه برتر میداند و آن را برای تحقق آرمان نهایی تربیت لازم میشمرد و در تبییین آن می گوید:هر کس سرّ روح را شناخت خود را شناخته است. (5) و چون خود را شناخت خدای خود را شناخته و چون خود را شناخت و دانست که او به طبیعت و فطرت خود امری است ربانی و در این عالم جسمانی غریب است و حضورش امری عارضی، همینکه چنین معرفتی در نفس پدید آید، او در جوار پروردگار بزرگ است و او امری است ربانی. (6)
در اینجا غزالی به خود و شناخت خویشتن آدمی آنقدر اهمیت میدهد که آن را مبنای دریافت شناخت عالم اعلی و معرفت باری تعالی میشمارد و آن را رکنی اساسی در ساخت و تربیت آدمی میداند. (7) او بخش عمدهای از کتاب احیاء و کیمیا را به آن اختصاص میدهد.
ارکان تربیت
غزالی در تربیت به سه رکن اساسی:نفس، اخلاق، علم تأکید دارد و بر آن است که سعادت در گرو مراقبت نفس، تهذیب اخلاق و علم آموزی است.
نفس از نظر غزالی عبارت از حقیقت انسان و ذات اوست. (8) وی این معنی را برای روح، قلب و عقل نیر بکار می گیرد.هر چند برای هر یک از آنها معانی دیگری نیز قایل است، ولی نهایتا به این مفهوم میرسد که منظور از نفس، جوهر فرد کاملی است که کاری جز تذکر، حفظ، تمیز و رؤیت ندارد. (9) غزالی که عمده نظراتش را پیرامون نفس در کتاب «معارج القدس فی مدارج معرفة النفس»ارائه داده است، نفس را مانند ارسطو به سه نوع نباتی، حیوانی و انسانی تقسیم میکند و هر سه را کمال اول برای جسم طبیعی آلی میشناسد.نباتی از جهت تغذیه و نمو و تولید مثل، حیوانی از جهت مدرک جزئیات و متحرک به اراده بودن، انسانی از جهت انجام افعالی از روی اختیار عقلی و استنباط بالرأی و ادراک امور کلی. (10) ولی در پارهای امور مانند آنجا که ارسطو نفس را صورت بدن میداند، با او موافق نیست، بلکه با ابن سینا هم رأی است.غزالی بر آن است که نفس دارای دو گونه قواست:قوای محرکه و قوای مدرکه (11) و برای هر گونه از آن اقسامی بر میشمارد که بحثش از این مقاله خارج است.
وی در ارتباط نفس با تربیت گوید:نفس آینه معرفت حق سبحانه و تعالی است. (12) و کلید این معرفت، شناخت نفس خویش است و تربیتی که به مقصد سعادت انسان در حرکت است میباید به تحقق خود شناسی در دو بعد ظاهر و باطن بپردازد که یکی کالبد انسان است و دیگری نفس او.غزالی سپس با وسعت نظر و ژرف نگری تمام به شناخت و تحقق این دو بعد جدیت دارد و بخشهای عظیمی از کیمیا و احیاء را به شرح این موضوع اختصاص می دهد.
اخلاق در نظام تربیتی غزالی، جایی بس مهم دارد.وی ابتدا در تعریف خلق میگوید:«خلق عبارت است از هیأتی که در نفس راسخ است و افعال در کمال سهولت و آسانی بدون نیاز به فکر و اندیشه از آن صادر میشود.» (13) سپس مسئولیت و آزادی انسان را در گستره وسیع حیات مورد بحث قرار میدهد. آنگاه نظریه فضیلت اخلاقی خود را به این شرح بیان می دارد:«سالک میباید با تأنی و ثبات قدم و طی حیاتی پاراسیانه نفس را به کمال رساند، تا چنان شود که به معرفت حق و از آنجا به حب خداوند نایل گردد که بالاترین نعمت و خیرا علی در این جهان است و در جهان دیگر به رؤیت خداوند منتهی خواهد گردید.»
وی برای تحقق این مهم چهار شرط قائل است:
1-هدایت الهی 2-رشد 3-تسدید 4-تأیید. (14) به این معنی که توفیق هدایت الهی اگر با علم به نیکی ها و اراده به انجام آنها همراه با کنترل و آماده ساختن شرایط برای تحقق اراده باشد، رسیدن انسان را به فضیلت اخلاقی میسر میسازد و«چنین فردی که مورد عنایت الهی قرار میگیرد در اثر عمل به فضائل اخلاقی، نفس خود را به سوی مطلوب خویش مستمرا ارتقاء و علو میبخشد» (15) مشروط به اینکه از حب دنیا که سر چشمه همه رذایل است اجتناب ورزد.
از نظر غزالی اجتناب از حب دنیا بمنظور دوری جستن از رذایل اخلاقی است مانند آفات زبان، غضب و حقد، خودپسندی و جاه طلبی و امثال آن که گاه انسان برای ادامه حیات مادی در این جهان به آنها دست میزند و به عبارت دیگر آنها را وسیلهای برای رسیدن به اهداف دنیوی قرار میدهد.غزالی برای ریشه کن کردن رذائل اخلاقی میگوید:امیال و اهوی را باید تحت کنترل دقیق گرفت و راه این کنترل و دفع آن رذائل را در ربع مهلکات از کتاب احیاء به تفصیل ارائه میدهد.
سپس برای دست یابی به فضائل اخلاقی مانند: زهد، توبه، شکر، خوف و رجا، تفکر و تأمل، مطیع ساختن نفس، صدق و اخلاق در عمل و گفتار، توکل و امثال آن ربع منجیات از کتاب احیاء را اختصاص می دهد که به حق در نوع خود منحصر به فرد است، زیرا با چنان ظرافت و دقتی راه وصول به این فضائل اخلاقی را نشان میدهد که همگان به راحتی می توانند از این دریای بیکران اخلاق اسلامی سیراب گردند.
غزالی اخلاق را در قالب عرفانی که به تصوف می انجامد مطرح میکند، لیکن تصوفی خاص خود، زیرا اجتناب از حب دنیا را برای دوری از رذائل اخلاقی توصیه میکند، نه ترک آن، و وصول به فضائل اخلاقی را برای کسب معرفت و قرب الهی لازم می شمرد.و این دقیقا همانجا است که تربیت را عامل شقاوت میداند اگر به رذائل اخلاقی رو کنیم و آن را عامل سعادت میداند اگر به فضایل اخلاقی میل نماییم.
نکته مهم در این بحث آن است که گرچه غزالی به نظرات افلاطون و ارسطو در زمینه اخلاق توجه مبرم دارد، لیکن اخلاق در نظر او صبغه مراقبت نفس دارد و اتکای به آیات الهی، که در فرهنگ یونانی این گونه مطرح نیست. (16) زیرا وقتی قوای نفس را به سه قوه عاقله غضبیه و شهویه تقسیم میکند و عدالت را در توازن آنها میداند، نظر افلاطون را تداعی میکند و نیز آنجا که غزالی به فضائل اخلاقی چهار گانه حکمت، شجاعت، عفت و عدل اشاره میکند، با نظریه فضائل سقراطی افلاطون سر الفت دارد.
علم-غزالی کمال انسان را در تربیت، تهذیب اخلاق و تغذیه علم میداند.اخلاق را لازمه تربیت و علم را لازمه اخلاق میشناسد، و میگوید:فرق میان اخلاق مذموم و محمود جز به علم نشاید. (17) و هم او است که سعادت ابدی را در کسب علم میداند و در تعریف علم گوید:«علم تصور نفس ناطقه مطمئنه است، حقایق اشیاء و صور مجرده از ماده آنها را به همان اعیان و کیفیات و کمیات و جواهر و ذوات آنها». (18) و در تعریف دانش آموزی و تعلم گوید:3تعلم چیزی جز بازگشت نفس به جوهر خود و ظاهر کردن آن چه درون او است و فعلیت بخشیدن بدان نیست تا بدین وسیله به تکمیل ذات و نیل به سعادت نایل آید.» (19)
غزالی به دو نوع معرفت توجه دارد:معرفت حسی و معرفت عقلی.نوع اول که بوسیله حواس بدست می آید و نوع دوم معرفت به حق است که از طریق حواس حاصل نمیشود. (20) بر این اساس علم را به علم معاملت و علم مکاشفت (21) تقسیم میکند.علم معاملت از اعمال انسان بحث میکند.یعنی آنچه را که فرد باید انجام دهد تا رفتار او موافق با روح شریعت باشد و علم مکاشفت که با مطالعه و دانش آموزی حاصل نمیگردد و حصول آن به اعمال صالح و صفای آینه دل به زهد، بیداری، خاموشی و اعتزال از مردم میسر باشد.
طریقه اکتساب علم از نظر غزالی بر دو گونه است: یکی تعلم انسانی و دیگری تعلم ربانی.و نیز تعلم بر دو نوع است:یکی از خارج که همان دانش آموزی است و دیگر از درون و آن اشتغال به تفکر است.به عبارت دیگر:تعلم استفاده شخص است از شخص دیگر، ولی تفکر استفاده نفس است از نفس کلی.وی معتقد به این است که نفس کلی و این گونه تعلیم او از تعلیم همه علما و عقلا بیشتر اهمیت دارد. (22)
بربیت پذیری انسان
حال به این نکته میرسیم، آیا تربیتی که غزالی آن را مایه سعادت و شقاوت انسان میداند امری است غریزی یا اکتسابی.در این زمینه میگوید: «دل پاک کودک گوهری نفیس است، و ساده و خالی است از همه نقش ها و صورت ها، و قابل است به همه نقش ها، و مایل است به هر انب که گردانند.پس اگر بر خیر عادت نموده شود و تعلیم داده آید، نشو او بر آن باشد، و در دنیا و آخرت نیک بخت شود و مادر و پدر و معلم و مؤدب در ثواب او شریک باشند، و اگر بر بدی عادت نموده آید، و چون ستوران مهمل گذاشته آید، بدبخت و هلاک ابد گردد، و بزه در گردن قیم او باشد.» (23)
غزالی در این میان به تربیت پذیری انسان و نقش آن در زندگی حال و آینده او اشاره میکند تا آنجا که خوشبختی و بدبختی را به تربیت وی منحصر میسازد و آن را امری اکتسابی میداند و نه غریزی.
غزالی فطرت آدمی را پاک و بی آلایش و آماده پذیرش هر گونه تربیت میداند و به این حدیث از رسول خدا(ص)استناد میکند:«کل مولد یولد علی الفطره فابوا یهودانه و ینصرانه و یمجسانه»: (24) هر انسانی بر فطرت زاده میشود، آنگاه پدر و مادر وی او را یهودی و یا نصرانی و یا مجوسی میسازد.و با امعان نظر به تفاوت هایی که بین افراد وجود دارد همانا تربیت است که روح را به کمال میرساند.
جایگاه عقل در نظام فکری غزالی
امام محمد غزابی، متکلم بنام اسلامی، با تکیه بر آیات کلام الله مجید و فرمایشات رسول خدا(ص)و برخی حدیثهای معتبر آراء خود را صادر مینمود.و به ضرورت مورد، از عقل در پارهای امور که مورد شک او بود استفاده میکرد.البته نه تا آن حد که قرآن و سنت رسول الله(ص)را تحت الشعاع کلام و نظر خود قرار دهد.و جز در مواردی که به اشراق روی میآورد و یقین خود را از طریق شهود میطلبد در عمده مسائل و قضایای علمی و تربیتی حکم بر عقل دارد. (25) اما در دریافت حقایق ایمانی به عقل کتفا نمیکند، بلکه به شهودی نشأت گرفته از فرمان خدا و سنت رسول گرامی او توسل میجوید.
روش کلی تربیت از نظر غزالی مبتنی بر اصل اصلاح است و نه تغییر. (26) وی این اصل را در تمام جنبه ها بکار میگیرد.برای تربیت نفس، مراقبت را و برای تربیت اخلاقی تزکیه و تهذیب را و برای علم آموزی استفاده از روش تحقیق را مطرح میکند.اما تربیت دینی را اولی بر سایر جنبههای تربیت میداند و با تکیه بر آیات الهی و سنت رسول خدا(ص)به آن می پردازد و در عین حال به کارگیری عقل را در موارد ضروری توصیه مینماید.
او استفاده از روش عقلانی را لازم میشمرد و آنجا که عقل در میماند به کلام خداوند سبحان و حدیثهای متقن نبوی تکیه میکند و هر جا که در فهم حدیثی درماند، از شیوه تأویل (27) سود میجوید. سرانجام برای تربیت دینی از شیوه زهد و عبادت کمک می گیرد و روش صوفیان را بر میگزیند و مدعی است که آنها آنچه را میگویند به آن عمل میکنند.و خود نهایتا به آن شیوه پیوست و کمال را در رضایت خدا و خلق شناخت. (28)
غزالی در تربیت رعایت اصل اعتدال را توصیه میکند و میگوید:در مراقبت از نفس و پرورش خصوصیات اخلاقی میباید به فضیلت آن توجه کرد و حد اعتدال را در پرورش غرایز کودک نگهداشت و قصد از تربیت کشتن غرایز نیست بلکه پرورش و تعدیل آنها است. (29)
غزالی در تربیت اخلاقی روش خاصی بکار می گیرد، به این ترتیب که ابتدا به شناسایی صفات مذموم و نا پسند اخلاقی پرداخته و سپس با روشی عقلی-عملی به اصلاح آنها میپردازد، آنگاه که آینه وجود از صفات نا محمود و شوائب پاک گردید، با تکیه بر شیوه هایی مانند توبه، صبر، تفکر، اخلاص و توکل، انسان را به رستگاری و فلاح دعوت میکند.این است روشی که غزالی را در بلند جایگاه مربیان تربیت قرار می دهد.
وی درباره تعلیم و تربیت کودک، برنامهای را ارائه می دهد که حاوی اهداف، سازمان، روش و محتوای مشخص و روشنی است که ذیلا به آن اشاره میگردد.
اهداف تعلیم و تربیت
امام محمد غزالی منظور از تعلیم و تربیت کودک را سعادت دین و دنیا، تسلط بر نفس اماره، تهذیب اخلاق و احیای شریعت نبوی میداند. (30)
سازمان تربیت
سازمانی که او برای تربیت کودک پیشنهاد میکند عبارت از خانه، مکتب و مدرسه میباشد.
رابطه استاد و دانشجو:در چنین سازمانی استاد باید از ویژگیهای خاصی برخوردار باشد، از جمله به اخلاق و علم متعهد باشد و به آن عمل نماید، دارای وقار و متانت باشد، از تکبر بپرهیزد و با کودکان گشاده رو باشد و مدارا کند، سؤال کودکان ناتوان(کودن و بلید) را اصلاح نماید و اگر مطلبی را نداند گفتن کلمه نمی دانم بر او گران ننماید.به هنگام سؤال از روی اخلاص بپرسنده جواب گوید و تعارف و تکلف را کنار گذارد، دلیل و برهان مخالف را استماع کند و بپذیرد.
رابطه دانشجو و استاد:در سازمان تربیتی غزالی احترام استاد بیش از پدر است، دانشجو در برابر استاد باید با نهایت خضوع و آرامی و اختصار سخن بگوید.بهنگام حرکت بر او پیشی نگیرد.و در وقت صحبت شرط ادب نگهدارد و در حضور استاد از همنشین او سؤال نکند و تقدم رأی کسی را بر او مطرح ننماید و هنگام بیماری بر او رفت و آمد بسیار نکند و حق استاد را در همه شئون نگاهدارد. (31)
آداب آموزگاری:آموزگار نخست باید خویشتن را اصلاح نماید، چه اطفال به رفتار او چشم دارند و به گفتار او گوش.آنچه را نیکو داند آن را نیکو دانند و هر چه را که قبیح شمرد آنان نیز قبیح شمرند.در مجلس آنان خاموش و با چشمان پر هیبت نشیند و آنان را به بیم و ترعیب تأدیب کند، نه به ضرب و تعذیب.اگر با آنان زیاد سخن گوید بر او جری شوند و نزد او گستاخی کنند، و نیز باید که در برابر آنان با دیگری مزاح نکند، و از آنها هدیه و عطیه نپذیرد و آنجه را که به او میدهند قبول ننماید.و از تعرض و خشونت آنان را منع کند، بد گویی و غیبت را نزد ایشان ناپسند نماید و از دروغ و سخن چینی باز دارد.و کاری که بر ایشان سخت است نخواهد.از اولیای آنها چیزی طلب نکند.آنها را به پاکیزگی و اداء نماز بگمارد و بر عواقب نتایج نا پاکی بینا و بصیر دارد. (32)
رابطه فرزند با والدین:فرزند با والدین خود باید جانب ادب را نگهدارد، سخن والدین را بشنود و هر گاه او را بخوانند برود، چون برخیزند برخیزد و با ایشان عصیان نورزد و از آنچه منع کنند بپرهیزد، هر گاه بر آنان نیکی کند یا امر ایشان انجام دهد منتی بر آنها ننهد و با دیده غضبناک بر آنها ننگرد.
رابطه پدر با فرزندان:پدر باید به نیکی بر فرزندان یاری کند و فوق طاعت از ایشان توقع ننماید و چون نا شکیبا و ملول باشند بر ایشان تکلفی نفرماید و از طاعت خداوند آنان را منع نکند و بر تربیت ایشان منتی نگذارد. (33) پدر در سخن گفتن باید هیبت خود را نگاه دارد.جز گهگاه فرزند را توبیخ و سرزنش نکند. او را به تنعم نپرورد، بلکه به خشونت لباس و فرش و خوراک عادت دهد.
برنامه درسی:برنامه درسی در سطح مقدماتی و مکتب عبارت است از خواندن، نوشتن، قرائت قرآن، احادیث و اخبار و حکایات پارسایان(تاریخ)، سیرت صحابه و سلف، اشعار غیر شهوت انگیز، اخلاق، ادب و بازی. (34) در سطح عالی برنامه درسی شامل آن دسته مطالبی است که مورد نیاز دبیران است و می گوید:«دبیران را بجز نبشتن بسیار چیز دیگر بباید دانستن از جمله:اول نزدیکی و دوری آب زیر زمین، و بیرون آوردن کاریزها، و دانستن افزودن و کاستن روز و شب به تابستان و زمستان و رفتار آفتاب و ماه و ستارگان و اجتماع و استقبال، و دانستن شمار انگشت و شمار هندسه، معرفت تقویم و اختیارات، دانستن روزها و آنچه بباید کشاورزان را، و دانستن پزشکی و داروها، و معرفت باد جنوبی و شمالی، و دانستن شعر و قوافی». (35) نکته مهم در این نقل آن است که بسیاری از اشارات فوق هم اکنون سرخط تخصص هایی است که مورد عمل آموزشهای عالی جهان است.
روش تعلیم و تربیت
غزالی بیش از هر چیز در تربیت کودک به شایستگی ولیّ و سرپرست او تأکید دارد و برای هم صحبت و رفیق کودک اهمیتی خاص قائل است تا آنجا که میگوید بیشتر فسادها از هم صحبت و رفیق بد بر میخیزد. (36) وی عادت دادن کودک به سادگی در غذا خوردن و لباس پوشیدن و استراحت را جزء ضرورات پرورش او میداند.از تشویق و تنبیه بعنوان دو عامل اساسی در آموزش و پرورش کودک نام می برد و میگوید:«چون کودک کاری نیک کند و خوی نیکو در وی پدید آید، پدر یا معلم باید وی را بدان مدح گوید و چیزی دهد وی را که بدان شاد شود و در پیش مردمان ثنا گوید.
و اما در مورد تنبیه میگوید، اگر خطایی کند یکی دوبار نادیده انگارد تا سخنی خوار نشنود، خاصه که او پنهان دارد، چه اگر بسیار گفته آید با او، دلیر شود و آشکارا گرداند و چون معاودت کند یکبار در سرّ توبیح کند و بگوید زینها تا کس از تو این نداند که رسوا شوی میان مردمان و ترا به هیچ ندارند». (37)
از جمله نکات دیگری که غزالی در تعلیم و تربیت کودک بر آن تأکید دارد این است که کودک هر چه می آموزد باید بدان عمل کند و در این مورد میگوید: ای پسر یقین کن که علم مجرد و نظری به انسان کمک نمیکند (38) ، یا میگوید:ای فرزند علم بی عمل دیوانگی است و عمل بی علم بیگانگی (39) ، و نیز میگوید:ای فرزند یقین دادن که تا کار نکنی مزد نیابی. (40)
اینها و ده ها نکته آموزنده دیگر که غزالی در تربیت کودک اظهار میکند، سر خط نظریه های نظریه پردازان امروز در جهان تربیت است.
مراحل تربیت
غزالی برای تربیت کودک سه مرحله پیشنهاد می نماید:«مرحله اول تا سن هفت سالگی است، برنامه تربیت در این دوره آن است که با مدارا او را به طهارت و خواندن نماز دستور دهند.، مرحله دوم تا ده سالگی است، در این مرحله اگر کودک تقصیر کرد او را باید متنبه ساخت و کارهای بد چون دروغگویی و دزدی و حرام خوردن را در نظر او زشت جلوه داد و مذمت کرد.مرحله سوم زمان بلوغ است و در این مرحله باید علل و اسرار آدابی که آموختهاند به وی گویند.» (41)
مهم در این تقسیم بندی آن است که غزالی در یک گستره وسیع به فرایند رشد جسمی-روانی کودک و مراحل آن توجه دقیق داشته است که خود پایهای اساسی برای روانشناسی رشد کودک و نوجوانی کنونی به حساب میآید.
جایگاه بازی در تربیت
امام غزالی به ورزش و بازی و آنچه که حرکات شادی بخش کودک را در بر دارد، اهمیت میدهد و آن را در تربیت وی مؤثر و نقش آفرین میداند.برای مثال وقتی میگوید:کودک را در«پارهای از روز وادارش کنند که راه برود، حرکت کند، ورزش کند تا تنبلی بر او چیره نگردد.»یا اینکه میگوید:«باید که چون از مکتب بازگشت، اذن دهند تا به بازیهای خوب بپردازد و رنج درس خواندن از تن دور کند، اما نه آنقدر که از بازی خسته شود.بازداشتن کودک از بازی و وادار کردن او بطور مداوم به درس، قلب او را میکشد و هوش و ذکاوتش را از میان میبرد و زندگی را بر او تیره می سازد و همین امر موجب میشود که خود برای رهایی از این وضع چارهای بیندیشد.» (42) و همین نقطه نظرها است که به پیدایش روانشناسی بازی و نقش آن در تربیت میانجامد.
در پایان به علت ابهام دراندیشههای این متفکر تربیتی بزرگ اسلام که ناشی از یادی و پراکندگی آثار او است سخن را با اشارهای بر آنچه گذشت به پایان می برم.
غزالی با کسب دانش و معرفت از محضر استادانی چون فارمدی و امام الحرمین ابو المعالی جوینی آمادگی پیدا کرد با دانشهای زمان خود مانند فقه، اصول، کلام، جدل و فلسفه تا آنجا آشنائی پیدا کند که سر آمد اقران خود گردد و با ارائهاندیشههای نو در شئون مذهبی و علمی مسلمانان، انقلابی بزرگ ایجاد نماید و مطالبی گوید که از فهم عامه مردم آن زمان بالاتر باشد.
غزالی با طرح مطالبی که خاص ذهن نقاد و روشن بین او بود، بساط علمای قشری را برهم زد و علم کلام را که ریشه عقاید مذهبی بود، به گونهای طرح نمود که مخالف ظاهر بینان را بر انگیخت و آنجا که سخنان صوفیه مخالف نص صریح شریعت بود با آنها به انتقاد بر میخاست و به اصلاح آن میپرداخت. به ظواهر شرع جزمیت نشان نمیداد و موارد خلاف عقل را رد یا تأویل مینمود.
غزالی تا قبل از سفر به بغداد و احراز مقام استادی نظامیه مشهور آنجا بزرگترین متکلم زمان خود بود و با تألیفات و تصنیفات ارزشمند بسیار، دین خود را به اعتقاد راسخش ادا میکرد و آنگاه که از این سفر ده ساله بازگشت و تحول روحی یافت برای وصول به حقیقت از بالاترین مقامات و مناصب دنیوی چشم پوشید و تا آنجا که به گفته علامه همایی«بزرگترین مربی و هادی بشر به گفته علامه همایی«بزرگترین مربی و هادی بشر به علم و عمل گردید». (43)
غزالی اگر چه بعد از انقلاب روحی بزرگی که به او دست داد راه عرفان و تصوف پویید، لیکن این تحول موجب شد که مهمترین نکات تربیتی را در قالب کلامی گوید که تا آن زمان هیچ فیلسوف و متفکری به آن ظرافت نگفته بود.غزالی حکمت نظری و عملی را چنان به هم آمیخت که نه به گفته جان دیویی دو روی یک سکه بلکه لازم و ملزوم یکدیگرند.
غزالی کمال مطلوب تربیت را در مراقبت از نفس و رسیدن به حد اعتدال و فضیلت میداند، در عین حال پرورش جسم کودک را لازمه این کمال میشناسد و این دو مهم را به وجهی بسیار دقیق و صریح، مستدل و عملی در آثار گرانبهای خود از جمله احیاء و کیمیا پرداخته است، لیکن عمده نظرات تربیتی او که شامل اهداف، روش، سازمان و برنامه درسی است، در کتاب نصیحة الملوک، ای فرزند، (ایها الولد)الادب فی الدین و فاتحة العلوم منعکس است.
نظرات تربیتی این مربی بزرگ بر دو بنیاد ارزشی مهم الهی-انسانی و سه رکن نفس، الخلاق و علم استوار است که بعد از گذشت نه قرن هنوز عمدتا سر خطهای مهم تربیت نظری و عملی را تشکیل می دهد و جا دارد دستاندرکاران تربیت به بررسی و بازیابیاندیشههای تربیتی این متفکر بزرگ بپردازند. متفکری که پنج قرن پیش از رسوبه پاکی گوهر کودک اشاره کرد و نهصد سال پیش از را جرز، آلپورت و یونگ به سالم سازی شخصیت کودکاندیشید و راههایی برای تحقق عملی آن ارائه نمود.
یادداشتها
(1)-غزالی نامه، جلال الدین همائی، چاپ سوم، تهران 1368، ص 162.
(2)-همان مأخذ، ص 157.
(3)-احیاء علوم الدین، ترجمه مؤید الدین محمد خوارزمی بکوشش حسین خدیو جم، چاپ تهران، 1352.آغاز ربع مهلکات، ص 197.
(4)-تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، حنا الفاخوری- خلیل الجر، ترجمه عبد المحمد آیتی، تهران چاپ سوم 1367 ص 560 و 561.
(5)-همان مأخذ، ص 561، نظر امام محمد غزالی در این مقوله با نظر افلاطون و مسیح(ع)نزدیک است.
(6)-کیمیای سعادت، بکوشش حسین خدیو جم، تهران 1361.جلد اول، ص 16، اشاره به آیه«یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی»، سوره اسراء، آیه 85.
(7)-همان مأخذ جلد اول، عنوان اول، ص 13.
(8)-احیاء علوم الدین ربع مهلکات، ص 17.
(9)-الرسالة اللدنیه، ص 6، نقل از تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص 563.
(10)-تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص 563.
(11)-همان مأخذ، ص 572.
(12)-کیمیای سعادت، جلد اول، ص 50.
(13)-تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص 592 و احیاء علوم الدین، آغاز ربع مهلکات ص 69-13.
(14)-تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص 60
(15)-همان مأخذ، ص 60.
(16)-فرار از مدرسه، عبد الحسین زرین کوب، چاپ تهران 1353، ص 188.
(17)-تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص 577.
(18)-همان مأخذ، ص 578.
(19)-همان مأخذ، ص 582.
(20)-همان مأخذ، ص 580.
(21)-الرسالة اللدنیه، ص 29-27.
(22)-تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص 580.
(23)-احیاء علوم الدین، آغاز ربع مهلکات، ص 197.
(24)-کیمیای سعادت، جلد اول ص 31، احیاء علوم الدین، ربع مهلکات، ص 252.
(25)-فرار از مدرسه، ص 286-285.
(26)-همان مأخذ، ص 186.
(27)-تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص 588.
(28)-همان مأخذ ص 520.
(29)-فرار از مدرسه، ص 189.
(30)-تاریخ فرهنگ ایران، دکتر عیسی صدیق، تهران 1354، ص 155.
(31)-الادب فی الدین، ترجمه علی اصغر حکمت، ص 515.
(32)-همان مأخذ، ص 516.
(33)-همان مأخذ، ص 516.
(34)-احیاء علوم الدین، ربع اول مهلکات، ص 199.
(35)-نصیحة الملوک، امام محمد غزالی، تصحیح جلال الدین همائی، ص 190-189.
(36)-احیاء علوم الدین، مهلکات، ص 197.
(37)-همان مأخذ، ص 199.
(38)-ای فرزند(ایها الولد)، تصحیح عباس اقبال آشتیانی، ضمیمه کتاب مکاتیب فارسی، ص 92.
(39)-همان مأخذ، ص 95.
(40)-همان مأخذ، ص 94.
(41)-تاریخ فرهنگ ایران، ص 156.
(42)-احیاء علوم الدین، ربع مهلکات، ص 201.
(43)-غزالی نامه:ص 162.