آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا.
آنگاه که بخواهیم از قرآن و تأثیرات آن سخن بگوییم، بی‏گمان به تأثیر روحی و فرهنگی آن توجه می‏کنیم که چگونه آیات و کلمات این کتاب عظیم، عقول بشری را مسخر خویش می‏گرداند.
کلام الهی با دو ویژگی مهم فصاحت و بلاغت و معنای عمیق و نافذش آنچنان بر دل و جان مؤثر می‏افتد که کمتر کسی است در بادی امر آن را در نیابد.
این اثر تا آنجا بود که حتی لجوجترین دشمن پیامبر گرامی اسلام«ولید بن مغیره»بعد از گوش سپردن به بعضی از آیات به نزد قریش می‏رود و چنین می‏گوید:«بخدا قسم سخنانی که ؟؟؟از محمد شنیدم نه از جنس سخن انس است و ؟؟؟جن، آنچه او می‏گوید شیرینی عجیبی دارد و لپذیری و شادابیش شگفت انگیز است.براستی که بالای آن پر میوه است و پایین آن خرم، بر همه چیز برتری دارد و چیزی بر آن برتر نیست و پایین‏تر از خود را خرد می‏سازد. (1)
اگر از تأثیرات عظیم روحی و معنوی و فرهنگی که خداوند از آن به نعمت * یاد می‏کند، بگذریم، می‏توان به تأثیر لفظی و معنایی در ساختار زبان عربی و الفاظ آن اشاره کرد که در خور تأمل است.قبل از پرداختن به تأثیر معنایی و لفظی این کتاب عظیم که در عرصه فصاحت و بلاغت معجزه بی‏بدیل پیامبر عظیم الشأن اسلام می‏باشد، لازم است نگاهی گذرا به خصوصیات لفظی و اغراض معنوی این زبان در عصر جاهلی داشته باشیم.
معانی لغت در جاهلیت
1-محمود بودن معانی:چون اعراب در صحرا و بیابان زندگی می‏کردند و از آنجا که وقتی فکر (*)اذ کروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداء فألف بین قلوبکم فاصبحتم بتعمته اخوانا.
غرق در محسوسات باشد از صور معنوی غافل می‏ماند، به همین جهت بساطت و سادگی که ناشی از زندگی بدون و محیط جاهلی است در ابراز معانی و مفاهیم لغت این عصر مشاهده می‏شود.
2-سطحی بودن معانی:شاعر عصر جاهلی بخاطر شرایط محیطی غالب بر او چندان در امور تعمق نمی‏کند و لذا بیشتر تشبیهات او حسی است، چون تخیل شاعر از دنیای محسوس اطرافش سرچشمه می‏گیرد. (2)
3-عدم تناسب و هماهنگی:بدویت فکر و اندیشه موجب شد که عرب جاهلی بینشی فراگیر و شامل نسبت به اشیاء و مسائل نداشته باشد. (3) مثلا انتقال سریع از موضوعی به موضوع دیگر در اشعارشان بیانگر این مطلب است.نمونه بارز عدم انسجام و نظم فکری را می‏توان در مطلع معلقه عنتره یافت:
هل غادر الشعراء من متردم
ام هل عرفت الدار بعد توهم
«آیا نغمه‏ای هست که شاعران آن را نسروده باشند؟و تو ای شاعر شوریده آیا پس از آنهمه سرگردانی سر منزل محبوب را شناختی؟»
4-هماهنگی با فطرت:یکی از ویژگیهای شعر جاهلی صداقت و سادگی و بی‏تکلفی آن است، یعنی شاعر در بیان احساسات و وصف طبیعت اغراق نمی‏کند.اما در شعر عمر وبن کلثوم با اینکه می‏دانیم ادعای شاعر واقعیت خارجی ندارد، از آن جهت با ارزش تلقی می‏شود که بیانی صادقانه از احساس شاعر است.چه، صداقت در شعر یعنی اینکه شاعر آنچه را که در درونش خلجان دارد، بتواند بیان کند، آنجا که گفته است:
ملانا البر حتی ضاق عنا
و ماء البحر نملأه سفینا (4)
«خشکی را پر ساختیم آنچنانکه بر ما تنگ شد و آب دریاها را از کشتی‏های خود پوشاندیم».
معانی لغت در اسلام
فعلا در پی بررسی این مطلب نیستیم که معانی مستعمل در قرآن چگونه است و برای بیان آن معانی چه الفاظی را و چگونه انتخاب کرده است و آن الفاظ برای بیان آن معانی، بدون آنکه زیادت یا نقصانی داشته باشند، چقدر دقیق بوده‏اند، این مطلب به بحث اعجاز ادبی بلاغی قرآن مربوط می‏شود.آما آنچه در اینجا می‏خواهیم به آن بپردازیم این است که معارف ارزشمند قرآن در زمینه‏های مختلف از قبیل:بهشت و جهنم، حشر و نشر، صراط و میزان و تقوی و ظلم و...موجب شد که دامنه الفاظ وسعت شگفت آوری یابند.
تأثیر معنوی قرآن
از جمله تأثیرات قرآن در ادب عربی، تأثیر معنوی آن است که در شعر شاعران این دوره بوضوح دیده می‏شود.که برای نمونه به تعدادی اشاره خواهیم کرد.
یکی از این شاعران که به اسلام مشرف شد و شدیدا متأثر از تعالیم قرآن بود، «لبید بن ربیعه» است، گویند لبید پس از تشرف به اسلام به نزد قبیله‏اش باز می‏گردد و برای آنان از بهشت و جهنم سخن می‏گوید و برایشان قرآن می‏خواند و هنگامی که عمر از مغیره بن شعبه(والی عمر در کوفه)خواست تا نمونه‏ای از شعر شاعران آن دیار که درباره اسلام سروده‏اند را برایش بفرستد، از لبید درخواست کرد و او نیز سوره بقره را در کاغذی نوشت و گفت:
«ابدلنی الله هذه فی الاسلام مکان الشعر» همچنین نقل کرده‏اند که لبید بعد از اسلام جز یک بیت نگفته است.عده‏ای گفته‏اند این بیت است:
الحمدلله لذی لم یأتنی اجلی حتی کسانی من الاسلام سر بالا «سپاس خدایی را ه مرگم فرا نرسید تا اینکه به عزت اسلام مفتخرم گردانید».
و بعضی هم معتقدند این بیت بوده است؟ ما عاتب المرء الکریم کنفسه و المرء یصلحه الجلیس الصالح (5) «هیچ کس انسان بزرگوار را چون نفسش سرزنش نمی‏کند و همنشین صالح آدمی را اصلاح می‏کند».
*عبد الله بن رواحه در هجا مشرکین زیاد از قرآن کمک می‏گیرد مثل: شهدت بان وعد الله حق و ان النار مثوی الکافرینا (6) «گواهم بر آنکه وعده خداوند حق است و آتش جایگاه کافران است».
*عبدة بن الطیب که به فرزندانش درباره تقوا و نیکی به پدر و پرهیز از سخن چینی سفارش می‏کند همه ملهم از آیات قرآن است:
اوصیکم بتقی الا له فانه یعطی الرغائب من یشاء و یمنع وببر والدکم وطاعة امره ان الأبر من البنین الاطوع (7) «شما را به تقوای پروردگاری می‏خوانم که نعمتها را به هر کس که خواهد عطا می‏کند و به نیکی پدر و اطاعت امرش سفارش می‏کنم که بهترین فرزندان مطیع‏ترین آنانند».
*حطیئه، از شعرای جاهلی اسلامی است که بعد از وفات پیامبر، اسلام آورد.شعر حطیئه بیشتر در زمینه مدح وهجا است تا جایی که مادر و پدرش را هجو می‏کند.اما بعد از اسلام تندی زبانش کند می‏گردد و مدح را با ثنای پرورگار آغاز می‏کند.
الحمد لله انی فی جوار فتی حامی الحقیقة نفّاع و ضرار (8) «سپاس خدایی را که در جوار کسی هستم که حامی حقیقت است و نفع رسان به نیکوکاران و ضرر رسان به بدان».
ابو عمر و بن العلاء گفته است:عرب بیتی صادقتر از این بیت حطیئه نگفته است:
من یفعل الخیر لایعدم جوازیه لا یذهب العرف بین الله و الناس (9) «کسی که نیکی کند پاداشش از بین نمی‏رود و نیکی نزد خدا و مردم باقی می‏ماند».
*بالاخره در شعر حسان بن ثابت می‏بینیم که‏ اشاره‏ای به آیات دارد:
فینا الرسول و فینا نتبعه حتی الممات و نصر غیر محدود مستعصمین بحبل غیر منجدم مستحکم من حبال الله ممدود رسول خدا در بین ماست و حق، که از آن پیروی می‏کنیم تا موقعی که زنده‏ایم و فتح و پیروزی فرا گرد دست یافتیم.ما به ریسمان محکم الهی که استوار و متین است دست یازیده‏ایم».که بیت دوم اشاره دارد به آیه:«و اعتصموا بحبل الله جمیعا. (10)
خلاصه آنکه قرآن و تعالیم انسانی‏اش بر روحیه و افکار شاعران جاهلی اثری بارز داشته است که در این باره می‏توان به شاعران دیگری چون: عمر بن ابی ربیعه، فرزدق، ابن الزبعری، ابو سفیان بن الحارث، حصین بن الحمام، ضرار بن الخطاب الفهری، ابو عزة الجمحی، ابن مقبل، نابغه جحدی و...اشاره کرد.
بنابراین حیات دینی اثر عمیقی در شعر شاعران اموی داشته بطوری که غیر ممکن بود شعری بگویند و این تأثیر مشاهده نشود.احدی را مدح یا هجو نمی‏کردند مگر آنکه صفات دینی را سلبا یا ایجابا در آنها بیابند (11) .
از حیث موضوعات شعری نیز موجب تلطیف شدن موضوعات و جهت دادن به آن مؤثر بوده است.مثلا از حیث طهارت و صفا و پاکی در غزل و قداست بخشیدن به زن و رابطه‏اش با مرد در نزد شعرا و مطرح شدن فضایل دینی و مدح و هجا بیشترین تأثیر را در شعر حماسی می‏توان ملاحظه کرد که آنهم بخاطر وجود جنگها و جهادهایی بوده است که مکرر رخ می‏داد. (12)
تأثیر لفظی قرآن
از تأثیر محتوایی قرآن بر زبان و ادبیات عرب چه در شعر و چه در نثر(بویژه در نثر که تأثیر در اسلوب و محتوای خطبه‏ها مبین آن است)بگذریم، اینکه به تأثیر قرآن در این زبان از حیث لفظ و معنا می‏پردازیم.
الف-تأثیر عام
1-زنده و پویا نمودن زبان عربی: نخستین تأثیر لفظی و معنائی عام قرآن، ماندگار کردن زبان عربی تا به امروز بعنوان یک زبان زنده و پویا است، چون در دنیا زبانهای زیادی بوده‏اند که به مرور زمان از بین رفته‏اند و جز نامی از آنها باقی نمانده است، مثل زبان فینیقی‏ها، آشوریان و ...و بیشتر زبانهای باستانی که مورخین از آنها سخن می‏گویند، چنین وضعیتی را دارند.
مسأله بعدی اینکه وقتی زبانها از منطقه‏ای به منطقه دیگر منتقل می‏شوند و آمیختگی اقوام و نژادها پیش می‏آید، دچار تغییر اساسی در اصول و قواعد زبانی می‏شوند، اما زبان عربی بر خلاف چنین امری با توجه به آمیختگی نژادی و انتقال منطقه‏ای-با توجه به اینکه زبان دینی میلیونها مسلمان در سراسر جهان با مناطق جغرافیایی و ویژگیهای قومی خاصی هستند-نه تنها دچار تغییر و تحول نشد که بر عکس روز بروز به رشد و بالندگی آن افزون شده که مسلما راز این کار در قرآن نهفته است، چون مسلمانان علی رغم اختلاف محیطی و فرهنگی دارای یک زبان مترک یعنی زبان قرآن می‏باشند. (13)
همچنین ملتهای زیادی در دنیا بودند که‏ زبانشان متحول گشته و به لغات متعددی منشعب شده و نتوانستند در حفظ آن اقدامی کنند و تحول حاصل در آن را مانع شوند.اما علمای اسلام بخاطر حفظ قرآن در پی حفظ زبا عربی بر آمدند (14) و به قول استاد عقاد، اینکه زبان عربی به این مرحله از رشد و بالندگی رسید، بخاطر آن است که زبان کتاب مقدس مسلمانان یعنی قرآن بوده است. (15)
2-وحدت بخشیدن به لهجه‏های مختلف:می‏دانیم در زبان عربی لهجه‏های بسیاری وجود دارد که بعضی از آنها از بین رفته و بعضی‏ها ماندگار شدند.اما قرآن که به لهجه قریش نازل شد زبانی است سلیس و روان، ولی کلام عرب غریب و دور از ذهن.اثر قرآن این بوده است که لغت عرب را از تمام آلودگی‏ها پاک کرده و اسرار و مزایای باطنی آن را ظاهر ساخت و معانی دقیق و رموزی را در لباس اعجاز در وی به ودیعت گذاشت. (16)
برای آگاهی از لهجه‏های متفاوت عرب، به سخن جاحظ در البیان و التبیین توجه می‏کنیم که گفت:روزی معاویه پرسید فصیح‏ترین مردم کیست؟شخصی گفت:قوم ارتفعوا عن لخلخانیة الفرات و تیامنوا عن کشکشة تمم و تیاسروا عن کسکسه بکر، لیست لهم غمغمه قضاعة ولا طمطانیة حمیر.قال من هم؟قال:قریش. (17)
لخلخانیه:به معنای نامفهوم بودن سخن، و کشکشة یعنی ابدال ضمیر مؤنث مخاطب به(ش) مثل:اکرمتک به اکرمتش و علیک به علیش، کسکسه یعنی به ضمیر مفرد مخاطب هنگام وقف حرف(س)را افزودن مثل:بک بکس، وا کرمتک اکرمتکس، غمغمه یعنی نا مشخص بودن کلام.و طمطانیه یعنی لکنت زبان داشتن.
بنابراین با توجه به اختلاف لهجه‏ها در زبان عربی، بهتر می‏توان به جنبه وحدت بخشی قرآن کریم در لهجه‏ها که منجر به وحدت سیاسی و اجتماعی هم می‏شود پی برد.
در راستای تحقق این امر(وحدت لهجه‏های متفاوت)می‏بینیم در قرآن آیاتی آمده است که صریحا با قواعد مشهور نحوی سازگاری ندارند که به اعتقاد عده‏ای هدف ارج نهادن به لهجه‏های متفاوت آنان بوده است.
مثلا در بعضی از لهجه‏ها می‏بینیم که فعل از جهت تطبیق با فاعل خود که مثنی یا جمع است، مطابقت کامل دارد.مثل:«جاء ونی بنو فلان و اکلونی البراغیث»که این لهجه در قرآن کریم نیز آمده است:«واسروا النجوی الذین ظلموا هل هذا الا بشر مثلکم».(انبیاء/31)«ثم عموا و صمّوا کثیر منهم والله بصیر بما یعملون»(مائده /71). (18)
و بخاطر این وحدت و تألیف قلوب بوده است که در قرائت قرآن می‏توان از آن زبان واحد خارج شد تا برای عامه عرب آسان باشد و این است معنای: «انزل القرآن علی سبعة احرفا»که در قرآن لهجه‏های قدیمی عرب حفظ شده‏اند. (19)
3-زبان رسمی مسلمانان:قبل از ظهور اسلام ملتهای جهان چندان به زبان عربی توجه نداشتند، چون اعراب دارای مرکزیت سیاسی و دینی نبودند و این‏ به برکت اسلام بوده است که اعراب هویت خویش را باز یافتند و اگر قرآن نبود، در قدرت و توان اعراب نبوده است که زبانشان را تا این حد در جهان منتشر سازند. (20)
4-زبان‏آموزشی:دانشمندان شواهد زیادی دارند که زبان عربی برای اعراب یک امر طبیعی و جزء ملکات آنها بوده است، اما وقتی اسلام آنها را از شبه جزیره بیرون آورد و حکومت خود را در جهان گسترش دادند، اختلاط با غیر عرب موجب آن شده است که آن ملکه زبانی به ضعف و فساد گراید و به همین جهت یادگیری این زبان، لازمه‏اش آموزش و تعلیم گردید.همچنین برای فهم قرآن و سنت جهت اخذ احکام دینی، فرا گرفتن این زبان برای تمام مسلمانان امری ضروری محسوب می‏شود. (21)
ب-تأثیر خاص
1-تهذیب الفاظ:اعراب بواسطه بیابانگردی و صحرانشینی دارای کلمات خشن و نا مأنوس و دور از ذهن بودند، اما با ظهور اسلام که تغییر در بینش و فرهنگ اعراب را بهمراه داشت، زبان عربی نیز اصلاح شد و این یک امر طبیعی بود که آنان تحت تأثیر شیوایی و فصاحت قرآن قرار گیرند.
علت اصلی تهذیب در الفاظ و اسالیب زبان عربی، قرائت زیاد قرآن توسط مسلمانان و حفظ آیات و سوره‏ها و استفاده از عبارات و امثال و ایجاز و مجاز و تشبیه در استشهاد و اقتباس از آیات قرآن در سخنرانی و شعر و...بوده است. (22)
2-توسع در معنا:بواسطه مفاهیم جدید قرآنی بسیاری از الفاظ از آن دایره محدود و تنگ معنایی خارج شدند:«مثل لفظ مسلم و مؤمن که به معنای تصدیق مطلق است و کافر از«کفر»به معنی پوشاندن و صلوة به معنای«دعا»و زکات به معنای «رشد و نمو»و صوم به معنای«مطلق امساک»و حج یعنی قصد و...که تمام این کلمات از دایره محدود معنایی‏شان خارج گشتند. (23)
علاوه بر گسترش در معنای الفاظ، مرگ بعضی از کلمات را نیز بهمراه داشت مثلا لفظ «مرباع»:ربع غنیمتی که به رئیس قبیله در جاهلیت تعلق می‏گرفت.و«النشیطة»:آنچه که جنگجویان قبل از رسیدن به مقصد در راه بدست می‏آوردند.«المکس»به معنای باج و حق گمرکی و حقی که در جاهلیت از فروشنده می‏گرفتند و «الفضول»آنچه از غنیمت باقیمانده و تقسیم آن ممکن نباشد مثل اسب و...»چنانکه در شعری چنین آمده است:
لک المرباع فینا و الصفایا
و حکمک و النشیطة و الفضول
24 3-الگو شدن در اسلوب:سبک خاص قرآن که نه شعر است و نه نثر همیشه مورد عنایت ادباء و شعراء و خطباء بوده است.قرآن دارای اسلوب بدیعی است که سابقه ندارد، نه موزن است و مقفی و نه مسجوع و مرسل. (25) جاحظ می‏گوید:و کانوا یستحسنون ان یکون فی الخطب یوم الحفظ و فی الکلام یوم الجمع آی من القرآن فان ذلک ممایورث الکلام البهاء و الوقار و الرقة وسلس الموقع. (26)
4-وضع اصطلاحات و علوم و فنون:بوجود آمدن بسیاری از اصطلاحات ادبی، فقهی، کلامی، مکاتب نحوی، نقدی، فن قصه، عروض، بلاغت، تفسیر، ...همه و همه در اثر توجه به قرآن بوده است.در وضع الفاظ اصطلاحی می‏توان به نمونه ذیل اشاره کرد:وقتی به عربی گفتند:اتهمز اسرائیل قال:انی اذن لرجل سوء قیل له:فتجر فلسطین؟قال:این اذن لقوی (27) که مرد عرب پنداشت فعل از باب«همزیهمز»به معنای طعنه زدن و مسخره کردن است و متوجه اطلاح «همزه»و«جر»نشده است.
در این زمینه قرآن سهم بزرگی در تطور مباحث زبانی و نقد لغوی دارد و اگر علاقمندی اعراب به حفظ زبان قرآن نبود، چندان به حفظ زبانشان شور و علاقه‏ای نشان نمی‏دادند. (28)
پیدایش بسیاری از علوم اسلامی از جمله نحو که پیدایش آن دقیقا در ارتباط با قرآن بوده است و اگر قرآن نبود این علم که بعدا بر تمام علوم ادبی عرب سیطره یافت، بوجود نمی‏آمد.از مهمترین عواملی که باعث شد علما و حاکمان اسلامی به فکر پی‏ریزی اصو اولیه آن باشند، لحسن در قرائت قرآن بوده است. (29)
همچنین اگر قرآن نبود قابل تردید بود که بسیاری از علماء به وضع علم نحو، بلاغت و پژوهش در باب مفردات و یافتن وجه صحیح و دخیل الفاظ بر آیند. (30)
خلاصه آنکه قرآن سرچشمه حیات عقلی و ادبی عرب است و واضع نثر فنی و منبع معانی و اسالیب و معارفی سرشار.تأثیر قرآن بر زنگی و آداب و علوم مسلمانان بیشتر از تأثیر انجیل بر مسیحیان بوده است، چون محور مطالب در انجیل فقط بر مسائل اعتقادی و اخلاقی است، ولی قرآن مشتمل بر احکام فقهی و اساسی است که مسلمانان را در عمل از آنان گریزی نمی‏باشد.
علاوه بر اینها بیشترین اثر را در انتشار زبان عربی داشته است و زبان علمی آنان محسوب می‏شود. (31)
یادداشتها
(1)-تاریخ الادب العربی، السباعی بیومی، الجزء الثانی، مکتبة الا نجلو المصریه، 1952، ص 26.
(2)-اثر القرآن الکریم فی اللغة العربیه، احمد حسن الباقوری، ص 88، تاریخ الاداب العربی، دکتر عمر فروخ، دار العلم للملایین، الطبعة الخامسه، 1985، ج 1، ص 78.
(3)-مأخذ قبلی.
(4)-تاریخ الادب العربی، ج 1، ص 77.
(5)-العصر الاسلامی، دکتر شوقی ضیف، الطبعة الثالثه، دار المعارف، مصر، 1963، ص 91 و 90.
6-مأخذ قبلی، ص 68.
(7)-مأخذ قبلی، ص 69.
(8)-مأخذ قبلی، ص 99.
(9)-مأخذ قبلی، ص 99.
(10)-مأخذ قبلی، ص 82.
(11)-التطور و التجدید فی الشعر الاموی، دکتر شوقی ضیف، لجنة التألیف و الترجمة و النشر، ص 40 و 41.
(12)-العصر الاسلامی، ص 71.
(13)-اثر القرآن الکریم، فی اللغة العربیه، ص 28(با تصرف و تلخیص)و المفصل فی تاریخ الادب العربی، احمد اسکندری و...مکتبة الاداب، ج 1، ص 98.
(14)-اثر القرآن فی الدراسات النحویه، عبد العال سالم مکرم، دار المعارف، مصر، ص 345.
(15)-مأخذ سابق، ص 346.
(16)-اعجاز قرآن و بلاغت محمد(ص)، مصطفی صادق رافعی، ترجمه عبد الحسین ابن الدین، بنیاد قرآن، 1367، ص 71.
(17)-فی اللهجات العربیه، دکتر ابراهیم انیس، الطبعة الثانیه، القاهره، 1952، لجنة البیان العربی، ص 30.
(18)-اللغة و النحو، دکتر عون حسن، الطبعة الاولی، مطبعة رؤیال 1952 ص 59 و 60.
(19)-فی اللهجات العربیه، ص 40.
(20)-اثر القرآن الکریم فی اللغة العربیه، ص 50.
(21)-مأخذ سابق، و المفصل فی تاریخ الادب العربی، ص 99098
(22)-دو مأخذ قبلی، به ترتیب، ص 52 به بعد و ص 98 و 99.
(23)-تاریخ الادب العربی، ج 2، ص 188.
(24)-مأخذ قبلی، ج 2، ص 188.اثر القرآن الکریم فی اللغه العربیه، و المفصل فی تاریخ الادب العربی.
(25)-تاریخ الاداب العربیه، احمد حسن الزیات، ص 86.
(26)-العصر الاسلامی، ص 34.
(26)-العصر الاسلامی، ص 34.
(27)-اثر القرآن الکریم فی اللغة العربیه، ص 66.
(28)-اثر القرآن فی تطور النقد العربی، دکتر محمد زغلول سلام، دار المعارف الطبعة الثانیه، مصر 1961، ص 151.
(29)-اثر القرآن فی الدراسات النحویه، ص 45.
(30)-مأخذ قبلی، ص 346.
(31)-تاریخ الاداب العربیه، کارل نالینو، الطبعة الثانیه، دار المعارف مصر، ص 99.

تبلیغات