جایگاه حکمت الهی
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
پاسداری و دفاع منطقی از کیان عقاید اسلامی، واجب کفایی و برای عالمان دین، واجب عینی است و از آنجا که مقدمه واجب نیز وجوب عقلی دارد، تحصیل مقدمات و دانشهایی که امر پاسداری و دفاع از حریم دیانت را میسور میسازد نیز واجب است.
این نکته در جای خود مبرهن است که حجیت نقل در نهایت مبتنی بر حجیت عقل است و اگر اثبات اصول جهان بینی ما با براهین تام عقلی تمام نشود، سخن از حجیت وحی نمیتوان گفت و هم از اینروست که تحصیل منطق، فلسفه و کلام برای عالمان و حوزویان واجب است.
اگر یک عالم اسلامی بخوبی از عهده اثبات عقلی و منطقی عالم مجردات، واجب الوجود، وحی، نبوت عامه، معاد و...بر نیاید، چگونه میتواند ر مفاد وحی یعنی نقل تکیه کند؟! پس تقویت توان استدلال و بنیه عقلی و فلسفی حوزویان در عصر حاضر برای دفاع از حریم فلسفه الهی و کیان شریعت اسلامی از مسلمات و ضروریات اجتناب ناپذیر است و هر گونه ضعف و درنگ و کاستی در این مهم، اگر نگوییم گناهی نابخشودنی است، قطعا تسامحی ناروا است.
در این نوشتار که برگردان مقدمه ممتّع و عمیق حکیم الهی و عارف ربانی صدرای شیرازی(قدس الله نفسه القدوسی)در سفر سوم اسفار اربعه است، جایگاه رفیع حکمت الهی و ضرورت پرداختن به فلسفه اسلامی را از نگاه آن حکیم والا مقام از نظر میگذرانیم.
امید که راهیان طریق معرفت و سالکان سبیل شریعت و حکمت را مفید افتد.قابل ذکر است که تمام عنوانها از مترجم میباشد.
حمد و سپاس
حمد و سپاس خداوندی را سزاست که از پرتو هستی ذاتی خویش، وجود کاینات را فروغ بخشید و از شعاع ذات خود، جان موجودات و هویت ممکنات را نور باران کرد.هم او که جواهر عقلی ثابت را از فروزش ذات، ابداع نمود و نفوس آسمانها را از تجلی انوار صفات هستی بخشید.
پهنه اجرام آسمانی و زمینی را برای نگارش کلمات وجودی خویش به زیور هستی بیار است و اسباب حرکات و چرخش موجودات را برای نزول رحمات و ظهور نعمات و خیرات خود مهیا ساخت و از بین همه کاینات، گوهر ذات انسان را برگزید تا بار امانت و رسالتش بر دوش کشد و مظهر عجایب اسرار مخلوقات و مجلای شگفتیهای آثار مصنوعات گردد.نیز صحیفهدار آیات الهی و خوانای محکمات و متشابهات کتاب آسمانی، هم او باشد.و من او را سپاس میگویم:بر ریزش باران جود و انعامش، بر مواهب بیکران حکمت و الهامش و بر گستره وسیع احسان و بر تشعشع تابناک برهانش.
درود میفرستم بر محمد(ص)بندهاش، که خلایق را از عاقبت شوم ناپاکیها بیم میدهد و شیوه زیستن میآموزد.هم او که پیامبر خداست و مبشر آیندهای روشن برای صالحان.آری او که همه اصول و معارف را از مخزن غیب دریافت کرده است و از جانب او بعنوان مبشر پاکیها و بیم دهنده از ناپاکیها برگزیده شده است.او که به اذن باری بندگان را بسوی وی میخواند و در مسیر هدایت، چونان مشعلی فرا راه سالکان فروغ میبخشد.
و درود و سلام بر خاندان پاک و برگزیده پیامبر (ص)آن برتران و والایان، هم آنان که خازنان اسرار وحی و یقین و حاملان منشور حق مبین و درهای ورود به جوار رحمت رب العالمیناند.
حکمت الهی و خیر کثیر
پس از حمد و سپاس پروردگار اینک ما در مقام شروع بحث و بررسی گونهای دیگر از حکمت و معرفتایم که در آن حقایق موجودات را به فحص و بحث میگیریم و پیرامون هستی موجودات الهی و جواهر غیر مادی به تحقیق مینشینیم.چنین بحثهایی را«شناخت پروردگار و حکمت الهی»نام کردهاند.و از آنجا که برترین نعمت الهی که از جانب حق بر بندگان نازل شده و شریفترین عطیهای که از سوی او بر بندهای از بندگانش فرود آمده همان است که خود در کتاب روشنگرش آن را«خیر کثیر»نامیده است(مقصود، حکمت الهی و شناخت ربوبی است که بدون شک چنین معرفتی پایه عظیمترین سعادت و نیکبختی و مایه بالاترین نشاط و انبساط درونی است و با تحصیل چنین شناخت و معرفتی است که نیکوترین شرافتها و والاترین سیادتها-که برتر از هر مرتبه رفیع و بالاتر از هر کمال منیع است-تحصیل میشود).
و از آنجا که بر هر مشمول نعمتی لازم است که بر هر نعمت، شکری گزارد و احسانی بجا آورد، لذا بر کسی هم که مشمول رحمت حق است و خداوند علم و توانی به او بخشیده که با آن در پهنه گسترده حقایق هستی سیر میکند و مشعلی عطا فرموده که در سیاهیهای عالم مادون، راه هدایت را باز مییابد و بالهایی کرامت نموده که با آنها تا اوجها پر میکشد و عوالم را در مینوردد و بینشی عطا کرده که با آن باطن و کمون آسمانها و زمین رانظاره میکند.[همچون ابراهیم(علیه السلام)که خداوند در موردش میفرماید:«و اینچنین ما ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم تا او از اهل یقین باشد]واجب و لازم است که در انجام سپاس نعمتها و عطایای حق شتاب کند و به اظهار کرامت و رحمت او مبادرت ورزد، که این، مقتضای امتثال فرمان خداوند است چه فرمود: «هماره از نعمتهای پروردگارت سخن بگو و آنها را تازه بدار»و نیز این شکر و سپاس، مایه جلب احسانی افزونتر است که او خود میفرماید:«اگر سپاس نعمتهایم گزارید، افزونترتان خواهم بخشید.معنای حقیقت شکر در اینجا این است که این مطالب مهم را توضیح دهیم و مقاصد بلند آنها را باز نماییم تا بندگان طالب از آن بهره برگیرند و صلاح و فلاح اخروی خویش را تأمین نمایند.
در این علم است که جایگاه مردان الهی و مراتب حالات اخروی آشکار میشود و به تحقیق هر کس که در کسب این علم توفیق یابد کاملترین خیر و سعادت و گستردهترین کمالات را فرا چنگ آورده است و هر آن کس که این معارف را در کتابی گردآوری کند، بیشک پاداشی بس عظیم خواهد داشت و نام و یادش به نیکویی خواهد ماند و امید آن میرود که بهشت تقوا پیشگان را به ارث برد و گفتاری راست و کلامی استوار-در بین آیندگان- از خود به یادگار گذارد.و این پاداش عظیم از آن روست که هدایت انسانها مشتاق، از بزرگترین اسباب قرب خداوندی و سر لوحه رسالت انبیای عظام الهی است(درود خدا بر پیامبر و آل و بر جمیع آنان باد).
شرافت علم و حکمت
در کتب آسمانی، سخنان فراوانی پیرامون شرافت علم و آموزش آن وجود دارد.از جمله خداوند به جد بزرگ ما انسانها، حضرت آدم (علیه السلام)فرموده است:«کسانی که در تحصیل و استنباط علوم تلاش میکنند، در نزد من بالاتر و برتر از کسانی میباشند که زمین را با صنایع خویش آباد میسازند»و نیز آمده است:«کسی که در علمی به تحقیق و کنکاش پردازد و آن را در کتابی تدوین نماید، منزلتی چونان حضرت آدم(ع)برگزیده خدا دارد».پیامبر بزرگوار اسلام(ص)نیز خطاب به معاذ فرموده است:اگر خداوند بوسیله تو تنها یک فرد را هدایت فرماید، از دنیا و آنچه در آن است برای تو ارزشمندتر خواهد بود.
تحقیق و حریت در حکمت متعالیه
البته سخنانی از این دست در کلمات پیشوایان فراوان داریم که ذکر آنها به طول میانجامد و ما در اینجا-به یاری خداوند و توفیق او-قواعد این رشته را تقریر کرده، ارکان آن را به نحوی استوار و محکم ساخته و راهش را بر روشنی بیان نموده و دلائلاش را تبیین کردهایم و پس از آنکه سالها نشانهها و آثار این علم از بین رفته بود دوباره آنها را حیا کردیم و پایههایی را که فرو ریخته بود، بار دیگر استوار ساختیم ما آنچه از گفتار و اندیشههای فیلسوفان، حق بود برگرفته، تحکیم نمودیم و آنچه ناحق بود، مهر بطلان بر آن نهادیم.
ناگفته نگذاریم که فلاسفه پیشین چون به روش پیامبران الهی مشی میکردند کمتر در اصول مهم و مبانی اساسی خویش گرفتار خطا میشدند و آنچه بناحق شهرت یافته و بدانان نسبت داده شده از قبیل اعتقاد به قدم عالم، نفی قدرت از خداوند، عدم علم الهی به جزئیات و انکار معاد جسمانی، همه اینها افترائاتی بیش نیست و دروغ و بهتانی بزرگ به ساحت مقدم آنان است.
اما فیلسوفان متأخر همچون پیروان مشاء و برخی حکیمان نو ظهور در الهیات و در بسیاری از مسائل طبیعی گرفتار خطاهای فاحش و اشتباهات فراوانی شدهاند، آنهم نسبت به مسائلی که در آنها خطا و فراموشی از انسانی که توان و قدرت لازم رهیابی به سوی معاد را داراست، هرگز قابل اغماض نیست و چنین انسان، هرگز در این گونه مسائل از عذاب جهل رهایی نخواهد یافت و به تحقیق گمراه و بیهدف شده، راه و پناهگاه راستین را از کف خواهد داد.
انسان اندیشمند هرگز به آنچه مشهور است بهایی نمیدهد و پس از رهیابی به حقیقت، هرگز از مخالفت با آراء توده عوام باک ندارد و در هر مقوله از مقولات تنها گفتار را نظر میکند و نه گوینده را چه از پیشوای توحیدیان و امیر مؤمنان(ع)رسیده است:حق را نمیتوان با آدمها شناخت، اول حق را بشناس، آنگاه در آئینه حق، اهلش را خواهی شناخت.
و ما در تحقیق هر مسأله و پالایش هر مطلب، جز تقرب به سوی حق و اوجگیری به سوی ملکوت او چیزی در سر نداریم و برآنیم که مشتاقان زیرک را ارشاد کنیم و اذهان بیآلایش را پیراستهتر سازیم.
اگر در این راه، نظر اهل بحث و تدقیق نیز با آنچه گفتهایم هماهنگ افتاد فهرالمطلوب و اگر چنین نشد باکی نیست، چه، حقیقت هرگز با اندیشه کسانی که ذوق و قریحه خویش را در اثر امراضی باطنی از کف دادهاند، موافق نمیافتد، امراضی که طبیبان نفوس و جانها نیز در علاجشان درماندهاند تا آنجا که خداوند به رسول گرامی اسلام(ص)-همو که هادی امت است-خطاب میکند:ای پیامبر، تو هرگز همه آنان را که دوستدار هدایتشان هستی، نمیتوانی هدایت کنی.
حکمت و شریعت
اینان از آنجا که در تحصیل حکمت، شروع خوبی نداشته، از آنچه ناسزاوار است، آغاز کردهاند، هر چه به پیش آمدهاند جز نفرت از حکمت و غرور در برار حقیقت چیزی فرا چنگشان نیامده است و چون در این راستا، به شواهد نقلی و راههای شرعی دست نیافتهاند، سرانجام بسان تاجران سر افکنده و خسران دیده، از سفر خویش باز گشتهاند و آیسانه لباس ننگ و عار بر تن کردهاند، و براستی که این، زیانی بزرگ و حرمانی دردناک است.
و حکیم الهی را هرگز روا نیست که با این گروه کلامی بگوید و بر آنان کتابی بخواند و ندا و پیامی در گوشهاشان آواز دهد چه خداوند در مورد اهل کتاب میفرماید:«ای پیامبر اگر تو همه نشانههای الهی را بر اینان بیاوری، هرگز بسوی قبله تو نماز نخواهند گزارد»و نیز فرموده است: «اینان هر گونه آیه و نشانهای را ببینند باز هم بدان ایمان نخواهند آرود».و براستی که اینان چگونه میتوانند به عالم غیب ایمان آورند و بدان اعتراف نمایند، در حالی که هرگز در آنان استعداد پذیرش این مدعی نیست.
شرایط تحصیل حکمت
حق این است که برای دریافت حکمت و بهرهمندی از فروغ معرفت، شرایط و اسبابی لازم است همچون:فراخناکی سینه و سلامت ضمیر و نیکویی خلق و نیک اندیشیدن و تیزی ذهن و سرعت فهم همراه با قریحه کشف و شهود عرفانی و در ورای همه اینها لازم است که قلب و دل معنوی انسان برخوردار از فروغ و نور الهی باشد که دائما این دل بدان نور همچون قندیل روشن و برافروخته بماند و همان نور ربانی، همواره انسان را به سوی حکمت و دانش رهنمون گردد، چندانکه چراغ برای رهیابی به آنچه در خانه است، همهجا را روشن میکند.
و هر آنکس که این شرایط را تحصیل نکرده هرگز خود را به زحمت نیاندازد چه رسد به آن کس که برخوردار از آن نور معنوی نیست.و هر آن کو سهمی از فهم و ادراک دارد، اما محروم از حدس کشفی است و نوری در دل ندارد که پیشاپیش راهش را فروغ بخشد[و مصداق «یوم تری المؤمنین و المؤمنات یسعی نور هم بین ایدیهم و بایمانهم»نیست]هرگز حکمت تام و کامل فرا چنگش نخواهد آمد، هر چند زوایایی از آن را بخوبی فرا گرفته باشد و اندکی از مقدمات را به استواری گذرانده باشد.آری، هر آن کسی را که خداوند نوری عطا نفرماید، هرگز دارای سهمی از نور نخواهد بود.
جایگاه الهیات بالمعنی الاخص
از این نکته غافل مباش که بخش حاضر از حکمت- که ما قصد شروع آن را داریم-برترین بخشهاست چرا که در آن سخن از ایمان حقیقی به خداوند و آیات او و روز جزاست که در گفتار الهی به آنها اشاره شده است، :«مؤمنان، همه به خداند، فرشتگان او، کتابهای آسمانی و رسولان الهی ایمان دارند».
و نیز در جای دیگر میفرماید:«و آن کس که به خدا، فرشتگان، کتابها و رسولان الهی و به روز جزا کافر گردد به تحقیق از صراط مستقیم دور افتاده، دچار گمراهی بزرگی شده است».
اندیشه در مبدأ و معاد
مطالب این بخش، مشتمل بر دو علم شریف و گرانبها است:1-علم به آغاز هستی2-علم به انجام هستی.در قسمت نخست بحثهایی پیرامون شناخت خداوند، صفات، افعال و آثار او آمده است و در دومین قسمت، پیرامون شناخت نفس، رستاخیز و مسأله نبوت و بعثت سخن رفته است.
خداوند نیز آنان را که در این دو مسأله مهم یعنی مبدأ هستی و معرفت نفس اندیشه میکنند مورد ستایش قرار داده است و در تمجید اندیشهگران در خلقت عالم، شگفتیها و پدیدههای نوین آن-که همگی حاکی از عظمت پدید آورنده و وحدانیت اوست-چنین میفرماید:«آنان در خلقت آسمانها و زمین اندیشه میکنند و سخن دلشان این است که:پروردگارا، هرگز این جهان منظم و شگفتآور را بیهوده و باطل نیافریدی».
و نیز در مورد آنان که به خودشناسی پرداخته و در تطهیر نفس از حجابهای مادیت میکوشند، میفرماید:«قسم به روح و جان انسان آنچه که او را اعتدال بخشید و تباهی و تقوایش را الهام داد، براستی کسانی که نفس خویش را تزکیه نمایند، اهل فلاح و رستگاریاند و آنان که با مکر و فریب، نفس خویش را به تباهی کشانند، نا امید و زیانکار خواهند بود».
از سوی دیگر خداوند در موارد متعددی از کتاب الهی(قرآن کریم)آنان را که از تأمل و تفکر در حکمت خداوندی و نشانههای او و از تدبر و اندیشه در شگفتیهای آفرینش و از یاد خدا اعراض میکنند، مذمت نموده، چنین میفرماید:«اینان کسانی هستند که اگر از آنان سؤال شود چه کس آسمانها و زمین را آفریده است، به تحقیق میگویند:«الله»(اما افسوس که خود اهل اندیشه و تأمل نیستند)».
این نکوهش و سرزنش از آن روست که اینان از راه معرفت و تفکر به این باور دست نیافتهاند، بلکه آن را از دیگران گرفته و تقلید کردهاند.
در آیه دیگر آمده است:«چه بسیار آیات و نشانههای الهی که در آسمانها و زمین هویداست و غافلان بر آنها میگذرند و از آن اعراض میکنند».
اعراض از حکمت
سپس خداوند اینان را سرزنش میکند، چرا که از حکمت روی برگرداندهاند و توبیخشان مینماید چرا که بحث و کاوش پیرامون حقایق امور و رازهای نهایی نهفته در غیب و شهود و جهان مادیات و مجردات و...را کنار گذاشته و ترک گفتهاند.خداوند میفرماید:«من هرگز چنین انسانهایی را شاهد خلقت آسمانها و زمین و نیز خلقت خودشان قرار ندادم و من هرگز گمراهان و گمراه کنندگان را به یاوری نمیگیریم».
این کلام، اشارهای است به اینکه اینان بهرهای از دو علم مبدأشناسی و معادشناسی ندارند و از اینروست که گمراه گشته و دیگران را نیز به گمراهی میکشانند و اینان هرگز مبنایی استوار نداشته و سهمی از حق و حقیقت ندارند و این گمراهی و گمراه کنندگی نیست، مگر بخاطر اینکه در جهل ماندهاند و از شاهراه علم و معرفت (پیرامون مبدأ و معاد)روی گردانده، در برابر دیگران گرفتار غرور و تکبر شدهاند.آری خداوند هرگز بر آنان ستمی نکرده است، بلکه اینان خود بر خویشتن ستم میکنند.
خلاصه سخن آنکه برهان عقلی و قرآن آسمانی هر دو در این نکته هماهنگند که فراگیری حکمت الهی و شناخت نفس آدمی[یعنی معرفت نسبت به آغاز و انجام جهان]همان سعادت جاوید و ابدی است و ترک آن مایه شقاوت و خسارت دائمی.
حکمت در صحابت وحی
ای یاران و ای همراهان ما از میان انوار دانش و لطایف سخنان، اصولی عقلی و ضوابطی کلی و قوانینی برای سنجش و احکامی ذهنی را برگزیدهایم که هر یک، مقدمهای ارزشمند و گرانقدرند و پلههایی برای سیر به سوی حق با گامهای بلند فکر و همت بشمار میروند و نردبان عروجاند بسوی معرفت الهی و او جگیری در جهت شهود جمال حق و ذات احدیت و مشاهده صفات او و مجاورت با پاکان و همدمی با ملکوتیان و صدر نشینان و این، از اهداف کسانی است که در صحابت وحی و در کنار تنزیل(قرآن)اند و از آرمانها و قلههای مستحکم اهداف کسانی است که اهل تأویلند و علوم و دانشهای خویش را از فرشتگان مقرب و حافظان مکرم-هم آنان که کاتب اعمال و اقوال و نیات مردماند-دریافت میکنند.
براستی که آغاز این مقاصد شریف و اهداف متعالی جز از سوی پروردگار هستی نخواهد بود، چرا که او نخستین بار این حقائق و معارف را در قلم عظیم[که بزرگترین مظهر فاعلی است]و در لوح کریم[که بزرگترین مظهر قابلی است]به ودیعت نهاد و پیامبرش آنها را قرائت کرد.هم او که خداوند آنچه را که وی نمیتوانست بداند با قلم به او آموخت و با کلمات خویش با او سخن گفت و نشانهها و آیات محکم خویش را به او الهام نمود و در پرتو فروغ خویش، او را هدایت نمود و سپس او را برگزید و خلیفه خویش در زمین قرار داد و پس از آن او شایسته عالم برتر نموده و جانشین خویش در ملکوت اعلی قرارش داد.
حکمت و سلطنت در مقام«کن»
پس این علم، به انسان قدرت و سلطنتی عظیم عطا میکند، چرا که این رشته از دانش، اکسیر اعظمی است که موجب استغنای کامل و مایه کسب بهترین و بزرگترین سعادتها میشود و زمینه جاودانه شدن در بهترین حالات و شباهت یافتن و نیل به والاترین و بالاترین نیکوییها و تخلق به اخلاق الهی میباشد.
و از اینروست که در برخی صحیفههای آسمانی که از سوی حق نازل شده، از قول خداوند متعال آمده است:«ای فرزند آدم، من تو را برای جاودانه شدن آفریدم و خود زندهای هستم که هرگز مرگ گریبانم را نمیگیرد.تو نیز آنچه را امر کردهام اطاعت کن و از آنچه نهی کردهام، دور شو، آنگاه تو را-همانند خود-چنان حیاتی میبخشم که هرگز نمیری».
و نیز از پیامبر گرامی اسلام(ص)در توصیف بهشتیان آمده است که فرشتهای از سوی حق بر آنان وارد میشود و پس از ابلاغ درود و سلام خداوندی بر آنان، نامهای به آنان میدهد که در آن نوشته شده است:«این مکتوب از جانب زنده قائم به ذاتی-که هرگز نمیمیرد-است به سوی زنده قائم به ذاتی که او نیز هرگز مرگ ندارد.
بدان که من چنانم که اگر به شئی بگویم«باش» بلادرنگ موجود میشود و اینک تو را نیز چنان کردهام که اگر به شیئی بگویی«باش»بلادرنگ موجود خواهد شد».
این مقام، همان مقامی است که انسان از راه حکمت یعنی دانش الهی و عرفان یعنی شهود حضوری، بدان نائل میشود و ارباب عرفان آن را مقام«کن»مینامند، چه اینکه از رسول اکرم(ص) در جنگ تبوک نقل شده است، آن هنگام که شبحی از دور دید فرمود«اباذر باش»، اباذر شد!
فراتر از این مقام، برای انسان سالک مقام دیگری است که مقام«فناء در توحید»نامیده میشود و خداوند خود در حدیث قدسی بدان اشارت دارد:«آن هنگام که بنده اهل نوافل محبوب من شد، من خود، گوش او خواهم شد که با آن میشنود و چشم او خواهم بود که با آن میبیند...».
تحصیل حکمت
و بزودی در این سفر(سفر سوم)آنچه پیرامون مقامات مذکور گفتیم با بیانی برهانی تبیین خواهد شد و دانش و معرفتی که عالم و عامل بدان، قطعا به چنان سعادت و خوشبختی و نشاط والا خواهد رسید، معرفی خواهد گردید، پس باید فرصت را غنیمت شمرد و در فهم مطالب آن هرگز کوتاهی نکرد که تحصیل سعغادت به همین است.و این دانش را هرگز جز به اهل آن یعنی آنها که اهل عمل به مطالب آنند نباید آموخت و بدان که زهد حقیقتی در دنیا و تقوای راستین که زاد و توشه آخرت است، چیزی جز عمل به مطالب این علم نیست.
و ما در تحریر و استدلال بر این مطالب همانند کسی هستیم که راه سخت و دشواری را آسان میسازدو تیغها و سنگهااز سر راه بر میدارد و سنگلاخها و فراز و نشیبها را هموار میکند تا هر یک از بندگان الهی که میخواهند در این مسیر قدم بردارند، به راحتی از آن گذشته به سوی هدف هدایت شوند و البته تنها خدواند است که صاحب فضل و هدایت بوده، کلیدهای خیر و حکمت تنها بدست او و معادن سخا و رحمت تنها در نزد اوست.