آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

پیشگفتار
توجه و گرایش به تفسیر موضوعی، در دوره معاصر و روشهای گوناگونی که افراد و گروهها و موسسات مختلف در زمینه تحقیق و تنظیم آن پیش گرفته‏اند، موجب گردیده است که این شیوه تفسیری جایگاه ویژه‏ای را در میان شیوه‏های دیگر به خود اختصاص دهد.
البته هر فعالیتی، در شرایط کنونی، در جهت تبین معارف قرآنی گامی ستودنی و با ارزش است و در این مقطع از غربت قرآن، ناچیز می‏باشد.اما لازم است همانند دیگر فعالیتهای تحقیقاتی، کلیات، روشها و چگونگی استفاده از این نوع تفسیر نیز روشن شود و دیدگاههای مختلف درباره آن مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد.به همین دلیل این بحث دریچه‏ای است به سوی این افق از پژوهشهای قرآنی.
امید است در سایه گسترش این مباحث و نقد و بررسی ابعاد گوناگون آن، گرایش به تفسیر موضوعی بیشتر گردد و محققان و مؤسسات و نهادهای قرآنی در تصحیح و تکمیل یکدیگر گام بردارند.
تفسیر موضوعی چیست؟
پیش از ورود در بیان اهمیت و روشهای تفسیر موضوعی، لازم است که تلقی رایج از تفسیر موضوعی مطرح گردد، تا مطالبی که در آینده طرح می‏شود، بر اساس تعریف و چهارچوب مشخصی از آن باشد.
هنگامی که سخن از تفسیر قرآن به میان می‏آید، ذهن به همان تفسیر ترتیبی(تفسیر تجزیه‏ای)جلب می‏شود، که آیات قرآن را به ترتیب موجود در بحث و بررسی قرار می‏دهد.
این شیوه، از صدر اسلام تاکنون در تفسیر قرآن معمول بوده و دانشمندان و عالمان بزرگ اسلام عمدتا از این شیوه استفاده کرده‏اند.
در برابر این شیوه، در دوره معاصر، راه دیگری برای دستیابی به معانی و حقیق قرآن رایج گشته است و آن این که تفسیر، آیات قرآن را براساس موضوعات مختلف مربوط به اصول و فروع اسلامی و پاسخگویی به نیازهای انسانی، در برابر مشکلات اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی و...مورد مطالعه و بررسی قرار می‏دد.
و سپس آنها را گردآوری و جمع بندی کرده، در نتیجه از مجموع آن، دیدگاه قرآن را درباره موضوع مورد نظر و ابعاد آن بدست می‏آورد.
این شیوه از تفسیر، در کلام مولای متقیان علی(ع)مورد اشاره و تأیید قرار گرفته است:«ان الکتاب یصدق بعضه بعضا» (1) :قرآن برخی از آن، برخی دیگر را تصدیق می‏کند.
و در جای دیگر می‏فرماید:«و ینطق بعضه بعضا، یشهد بعضه علی بعض» (2) :برخی آیات قرآن با آیات دیگر سخن می‏گوید و بعضی شاهد بر بعض دیگر است.
در این روش تفسیری قهرا آیات هر موضوع در کنار یکدیگر چیده می‏شود و مسائل موضوعات آن با توجه به آیات مختلف، بررسی، جمع بندی و سپس نتیجه گیری می‏گردد.
مثلا آنگاه که بخواهیم درباره«هدایت از نظر قرآن»صحبت کنیم، آیاتی را که در باب هدایت در طبیعت، هدایت در فطرت انسان، هدایت انبیاء و...هستند گرد می‏آوریم و از مجموع آنها موضوعاتی چون مفهوم هدایت، شرایط هدایت، قرآن و هدایت، ضلالت و هدایت، مظاهر هدایت، کیفیت هدایت انسان در قرآن را با این جمع‏بندی به دست می‏آوریم.در مجموع، این شیوه از تفسیر قرآن، «تفسیر موضوعی»نامیده می‏شود.
نقش تفسیر موضوعی
می‏دانیم نزول قرآن، در طول بیست و سه سال بعثت پیامبر و با توجه به نیازها و شرایط مختلف اجتماعی و حوادث گوناگون انجام گرفته و به صورت کتابی موضوعی نازل نشده است، بلکه همگام با حرکت امت اسلامی و نیازهای گوناگون آنان در شرایط مختلف:مبارزه با شرک و بت‏پرستی، آموزش توحید و اعتقاد به معاد و تشکیل حکومت اسلامی، خداوند آن را پیامبر(ص) نازل کرده است.از اینرو، بسیاری از آیات قرآن تنها یک بعد از ابعاد گوناگون موضوع را مورد بحث قرار می‏دهد.
مثلا:در مورد«قیامت»در بعضی آیات، فقط اصل امکان معاد مطرح می‏شود و در بعضی دیگر نشانه‏های قیامت و در برخی آیات دیگر خصوصیات و وقایعی که اتفاق خواهد افتاد، مانند حسابرسی، تجسم اعمال، گواهان، پل صراط و میزان اعمال که از خصوصیات قیامت است تبیین می‏شود.
در صورتی که اگر هر یک از آیات مربوط به قیامت را بخواهیم جداگانه و بدون در نظر گرفتن دیگر آیات مربوطه تفسیر کنیم، تنها به گوشه‏ای از آن پی برده‏ایم.بدون آنکه حقیقت قیامت و شرایط و حال انسانها را در کرده باشیم، ولی هنگامی که مجموع این آیات را یک جا کنار هم قرار دهیم، خواهیم دید که:
اولا، واقعیت و چگونگی قیامت را به دست می‏آوریم.
ثانیا، به ابعاد و مراحل آن پی خواهیم برد، که بدون این جمع‏بندی و کنار هم قرار دادن به دست نخواهد آمد و سئوالات در این باره به خوبی پاسخ داده نخواهد شد.
همچنین آیات مربوط به دیگر موضوعات، از جمله:انسان، جامعه، فلسفه احکام، نماز، جهاد و...، که اگر آیات هر یک، یک جا مورد توجه قرار گیرد، ممکن است حق مطلب اداء، و ابهامات موجود از طریق تفسیر موضوعی حل شود.در صورتی که بدون دست یازیدن به تمام آیات فقط همان بخش از موضوع روشن شده است.
همچنین آیات مربوط به محکم و متشابه که دستور می‏دهد، آیات«متشابه قرآن»را در پرتو محکمات تفسیر کنید، خود نوعی تفسیر موضوعی‏ است.
از طرف دیگر، اگر نظر قران را درباره مشکلات اجتماعی و نیازهای انسان جویا شویم و یا اگر نظر اسلام را درباره مثلا:اقتصاد، سیاست، تعلیم و تربیت، علم و آگاهی، آزادی، حکومت، جستجو کنیم امکان ندارد تفسیر ترتیبی، پاسخگوی تمام ابعاد موضوع مورد نظر باشد و بدون تردید دیدن یک آیه گویای نظر کل قرآن را درباره آن موضوع نیست.
بنابراین، چاره‏ای نیست جز آنکه قرآن از دید تمام آیات مطالعه شود و با توجه به همه آیات و با رعایت اصول:عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین، محکم و متشابه، نظر نهایی استخراج شود. زیرا بدون شک، قرآنی که هدایتگر جهانیان «هدی للعالمین»و نور آشکار«نورا مبینا»و بیانگر و تبین کننده هر امری در دایره هدف و رسالت پیامبر است‏«تبیانا لکل شیئ»، با یک آیه در یک موضوع که آیات دیگری درهمان موضوع را در جای دیگر آورده، تبین کننده به تمام معنا نیست و گرنه آن آیات را نمی‏آورد.
در این باره یکی از تفاسیر موضوعی چنین می‏آورد:
«به هر حال با تفسیر آیات مربوط به یک موضوع در پرتو هم، جرقه‏های تازه‏ای از میان آنها جستن می کند.جرقه‏هایی که در میان آنها معارف قرآنی است و راهگشای بسیاری از مشکلات عقیدتی و احکام اسلام می‏باشد.آیات قرآن را از این نظر می‏توان به کلمات جداگانه‏ای تشبیه کرد که هر کدام برای خود مفهومی دارد، اما وقتی آنها را در کنار هم بچینند، مفاهیم تازه‏ای می‏بخشد. خلاصه بسیاری از اسرار قرآن را جز از طریق تفسیر موضوعی نمی‏توان گشود، و به عمق آنها جز از این مسیر نمی‏توان راه یافت». (3)
به طور خلاصه برای تفسیر موضوعی این فواید را ذکر کرده‏اند:
1-دسته‏بندی کردن موضوعی قرآن و به دست آوردن نظر قرآن درباره اصول و فروع اسلام به گونه‏ای که بتوان برای موضوعات گوناگون اجتماعی، سیاسی، اخلاقی اقتصادی و اعتقادی پاسخی جامع استخراج کرد.
2-حل مشکلات آیات متشابه و آیاتی که بگونه‏ای ابهام داشته، که با کمک آیات دیگر این تشابه برطرف می‏گردد.
3-آگاهی از شرایط، خصوصیت، علل و آثار احکام و عناوین فرعی که در نتیجه جمع‏بندی آیات به شکل موضوعی به دست می‏آید.
تاریخچه تفسیر موضوعی
در این نوشته مجال توضیح گسترده درباره تاریخچه تفسیر موضوعی نیست و خود بحث جداگانه‏ای را می‏طلبد، اما از آنجا که بحث تاریخی کمک خوبی به اهمیت و ارزش تفسیر موضوعی می‏کند، به نکاتی کوتاه در این باره‏ اشاره خواهد شد:
تفسیر موضوعی، گر چه به قدمت تفسیر ترتیبی نمی‏رسد، و پس از ظهور تفاسیر روایی و مأثور ظهور و بروز کرده است، اما همانند تفسیر ترتیبی از مرحله ابتدایی و با شرحی کوتاه در موضوعاتی مانند احکام به شکل آیات الاحکام، اسباب نزول آیات، ناسخ و منسوخ و مجازات قرآن-شروع گردیده است و به تدریج با تفسیر قرآن به قرآن و جمع‏بندیهای موضوعی در ذیل تفاسیر ترتیبی در قرن معاصر رشد و تکامل یافته است.
نمونه‏های گویا از تفسیر موضوعی را می‏توان از بررسیهای موضوعی به شکل تک‏نگاری یا سلسله‏ای، همانند:زن در قرآن، انسان در قرآن، تاریخ از نظر قرآن و..جستجو کرد، چیزی که با سئوال و نیاز فرهنگی و اعتقادی جوامع به وجود می‏آمده و این حرکت زمینه را برای تفسیرهای موضوعی بسیار گسترده فراهم ساخته است.
لازم به یادآوری است که جوانه‏های تفسیر موضوعی، در کلمات و سخنان ائمه معصومین(ع) دیده می‏شود، زیرا ما به نمونه‏های فراوانی از روایات برمی‏خوریم که شیوه گردآوری آیات مربوط به یک موضوع و جمع‏بندی و سپس استفاده از آن را به ما آموخته است.
از آنجا که متأسفانه به علت رعایت اختصار، در این نوشته مجال ذکر آن نمونه‏ها نیست، مناسب است در این زمینه به کتابهای روایی تفسیر مراجعه شود.
روشهای تفسیر موضوعی
تردیدی نیست که تفسیر موضوعی نیز مانند سایر انواع تفاسیر، شیوه‏ها و روشهای مختلفی دارد و همه آنهایی که در این زمینه کار کرده‏اند، یکسان با تفسیر موضوعی برخورد نداشته‏اند.
گر چه این اختلاف عمدتا برخاسته از چگونگی تحقیق و تنظیم و ترتیب و نگرش به آن است، اما به هر حال تنوع قابل ملاحظه‏ای را بدان بخشیده است.
در ذیل چند شیوه و روش تفسیر موضوعی بگونه اختصار بیان می‏گردد:
1-شیوه خدا محوری
یکی از روشهای تفسیری که برخواسته از نحوه نگرش و چگونگی تنظیم نیز می‏باشد، تقسیم معارف قرآنی بر اساس محور«الله»است.در این تقسیم بندی موضوعی، معارف قرآن بر اساس اندیشه و ایده و جریانی هدفدار، تعقیب و تقسیم‏بندی می‏شود.بر اساس این روش موضوعات در عناوین کلی و عام و بر پایه«خدا محوری»مورد بحث و بررسی قرار می‏گیرد.
این روش توسط یکی از محققین چنین ترسیم شده است:
معارف قرآنی همانند آبشاری توفنده است که از منبع فیض الهی سرازیر می‏گردد و به هر بخش و مرحله‏ای که می‏رسد آنجا را سیراب می‏کند.این مراحل تقسیماتشان طولی است، نخست نقطه معینی دارد که از آنجا شروع می‏شود و از آنجا که لبریز شد، به مرحله دوم فیضان می‏کند و مرحله دوم از مرحله اول است، نه اینکه در کنار آن و قسیم آن باشد، گر چه تقسیمات طولی کم‏کم به جایی می‏رسد که پخش می‏شود و شاخه‏هایی هم پیدا می‏کند، اما اساس بر این است که معارف قرآنی را بر حسب مراتب طولی در نظر بگیریم. (4)
سپس نویسنده محترم دلایل برتری این طرح را چنین بازگو می‏کند:
«نخست آنکه محور آن«الله»تبارک و تعالی است و در کنار او چیزی را معرفی نمی‏کنیم «هو الاول و آلاخر و الظاهر و الباطن»(حدید/3) برخلاف تقسیمات دیگر که در آن‏ها باید محور را اصلا چیز دیگری، مثل انسان قرار دهیم، یا اگر از توحید و عقاید هم بحث می‏کنیم، در کنار آن، اخلاق و احکام را هم به عنوان قسم اعتقادات مطرح کنیم، ولی در اینجا ابتدا یک بحث بیشتر نداریم، و جای هیچ بحثی هم در کنار آن نخواهد بود، و تا این بحث حل نشود و از آن فارغ نشدیم، به بحث دوم نخواهیم رسید». (5)
دوم، ترتیب منطقی بین مسائل و تقسیمات، حاصل می‏گردد، زیرا هنگامی که بحثهای مختلف سلسله‏ور به هم مربوط باشد، طبعا بحث قبلی نوعی تقدم بر بحث بعدی خواهد داشت که روشن و قابل فهم است.برخلاف تقسیماتی که بحثها را در عرض یکدیگر قرار می‏دهد که در این صورت تقدم داشتن یکی بر دیگری محتاج به تبین و گاهی تکلف است.فرض کنید شئون فردی و اجتماعی انسان، دو بعد وجودی اوست.حال نخست بعد فردی را مطرح کنیم یا بعد اجتماعی را؟آیا این هر دو را مقدم بدانیم یا تقسیم دیگری را بر اساس شئون مادی و معنوی در نظر بگیریم، ولی اگر یک ترتیب منطقی بین عناوین موجود باشد و دسته‏بندی بر اساس همان ترتیب طبیعی و منطقی انجام گیرد.دلیل روشنی برای تقدم و تأخیر وجود خواهد داشت و نظام مسنجم‏تری به وجود می‏آید که اشکالات و طرحهای قبلی را نخواهد داشت. (6)
در نهایت، نویسنده محترم، نظام معارف قرآنی را به ترتیب زیر تقسیم‏بندی می‏کند:
1-خداشناسی.
2-جهان شناسی.
3-انسان شناسی.
4-راه شناسی.
5-راهنما شناسی.
6-قرآن شناسی.
7-اخلاق یا انسان‏سازی قرآن.
8-احکام فردی قرآن.
9-احکام فردی قرآن.
10-احکام اجتماعی قرآن.
البته در این تقسیم‏بندی، هر یک از این سر عنوانها را به مباحث و موضوعاتی ریزتر تقسیم‏بندی کرده و در پایان گفته‏اند:
بدین ترتیب معارف قرآن از نقطه آغاز هستی شروع و به ترتیب مراحل خلق و تدبیر الهی مورد بحث واقعی می‏شود و به بیان ویژگیهای جامعه آرمانی-انسانی ختم می‏گردد و درهمه مراحل، ارتباط با محور اصلی«الله»کاملا محفوظ است.
ویژگی این روش، یک پارچه دیدن همه موضوعات در سایه«خدا محوری»است.
2-روش تسلسل طبیعی
شیوه دیگر در تفسیر موضوعی قرآن، که شباهت زیادی با روش پیشین دارد، تفسیر موضوعی بر اساس تسلسل طبیعی بین آیات و موضوعات است.
مبتکر این روش درباره آن چنین توضیح می‏دهد:«در این روش مقتضای طبیعت بحث از جهت تسلسل حوادثی که به وقوع پیوسته و در کمال موضوع تأثیر دارد، رعایت می‏گردد.از اینرو، آنچه از مباحث که باید از نظر طبیعی و منطقی مقدم داشته شود، در اولویت قرار می‏گیرد و آنچه باید در رتبه متأخر آورده شود، پس از آن آورده می‏شود.زیرا طبیعت قرآن براساس هدفی که تعقیب می‏کند، پراکندن مباحث یک حادث و جمع‏آوری چند قضیه است.بدین جهت چاره‏ای نداریم جز آنکه تمام آیات مربوط به یک موضوع را بررسی کرده و از تمام سوره‏های قرآن، جمع‏آوری کنیم، چون در قرآن کم است موضوعی ک همه مباحث آن در یک سوره گرد آوری شده باشد، و داستان حضرت یوسف از همین نوادر است.
بنابراین، قرآن کریم که براساس یک تسلسل طبیعی و منطقی و یا تسلسل تاریخی آفرینش، مباحث خود را مطرح کرده است، ما آن را از عالم تکوین به عالم تشریع سرایت می‏دهیم و مباحث اجتماعی را براساس نظم طبیعی خود تنظیم می‏کنیم». (7)
سپس نویسنده محترم برای انتخاب نخستین موضوع یعنی بحث از آفرینیش چنین استدلال می‏کند:
«ما بدان جهت موضوع خلق و تکوین را مقدم می‏داریم، که در دعوت قرآنی به عنوان مسأله‏ای اصلی بر آن تأکید شده است زیرا اگر بحث آفرینش و آفریدن نباشد، انسانی نیست تا دینی و عقیده‏ای و نظم و اجتماعی صحیح باشد، زیرا خداوند آفرینش انسانها را آغاز کرد، سپس به آنان روزی داد و برای آنها پیامبر فرستاد تا احکام خدا را به آنان برسانند، عده‏ای مؤمن گشتند، و عده‏ای کافر، قرآن نور خداوند است که بوسیله آیاتش رسالت او را به جهانیان می‏رساند». (8)
با نگاهی به دو روش مذکور به خوبی روشن می‏شود که هر دو طرح، سخن ترتیب و نظم اعتقادی یا تسلسل منطقی و طبیعی برای تفسیر موضوعی پیشنهاد می‏کنند و نیز کار خود را برهمین اساس شروع کرده‏اند، و آشکار است که سخن از نوع نگرش متفاوت به تفسیر موضوعی‏نیست، بلکه چند گونگی در تنظیم و تقسیم و شروع در کار آن است.
از طرف دیگر، این تنظیم و دسته‏بندی براساس اجتهاد و دیدگاه شخصی نسبت به مباحث قرآنی است،
یکی بحث خود را«خدا محوری»و یکی «تسلسل طبیعی»می‏داد.ولی هر دو روش اجتهاد را بر شیوه تنظیم و ترتیب دخالت داده و نگرشی را بر تقدیم و تأخیر بحثها حاکم ساخته است.
3-شیوه موضوع مداری
روش دیگر در تفسیر موضوعی، این است که پیش از هر چیز به گرد آوری آیاتی که درباره یک موضوع در سراسر قرآن وارد شده است بپردازیم و بدون پیش داوریهای قبلی این آیات را در کنار هم چیده، یک یک تفسیر کنیم و سپس در یک جمع‏بندی رابطه آنها را با یکدیگر در نظر گرفته و از مجموع آنها به یک ترسیم کلی دست یابیم.
این شیوه از تفسیر در برابر تفسیر کلی یا جهان بینی قرآن مطرح گردیده است و نگرش خاصی را در تنظیم و ترتیب آن حاکم نساخته است، این تفسیر موضوعی به تعبیر تبیین کننده محترم آن در برابر تفسیر دیگری قرار می‏گیرد که از آن تفسیر ارتباطی یاد می‏شود و آن را مرحله‏ای دیگر از تفسیر دانسته‏اند، زیرا در شیوه تفسیر ارتباطی، موضوع ایمان، موضوع تقوی، و موضوع عمل صالح را در ارتباط با یکدیگر و با توجه به آیات قرآن و اشاراتی که در آن تفسیر می‏کنند و ارتباط این سه را با یکدیگر روشن می‏سازد. (9)
از اینرو، در این روش تفسیر موضوعی، محوری خاص و یا ترتیب منطقی الهام گرفته از قرآن مطرح نمی‏شود، بلکه یکایک موضوعاتی که وجود دارد، جمع‏بندی شده است، و به همین دلیل، موضوع آغازین این گونه از تفاسیر، معرفت (شناخت)یا هدایت و یا موضوعات دیگری قرار گرفته است.
گر چه دلیلی برای انتخاب این موضوعها در نخستین عنوان، ذکر نشده است، اما شاید به این دلیل بوده که مسأله شناخت، آغاز بحث جهان‏بینی و ایدئولوژی می‏باشد، یا کسانی ک هدایت را نخستین موضوع از تفسیر موضوعی که گزینش کرده‏اند، از آنرو که هدف بعثت انبیاء را هدایت دانسته‏اند.
هر چه باشد، حساسیتی، برای انتخاب نخستین عنوان به خرج نداده‏اند و آن چنان محور مداری که در شیوه اول و دوم مطرح شده، مورد توجه واقع نشده است.گر چه به موضوعات عام و کلی بها داده شده و روش خود را براساس سر عنوانهای عام اتخاذ کرده‏اند. *
4-
شیوه توحیدی
در این روش، آیه‏های قرآن تقطیع نمی‏شود و بررسی روی آیات به طور مسلسل یعنی آیه به آیه (*)از کسانی که این شیوه را انتخاب کرده‏اند، می‏توان از استاد جوادی آملی، استاد مکارم شیرازی، و استاد جعفر سبحانی، یاد کرد.
نگاه کنید به کتابهای:
الف:جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، انتشارات فرهنگی رجاء
ب:مکارم شیرازی، تفسیر نمونه موضوعی، پیام قرآن، انتشارات مدرسه امیر المؤمنین
ج:جعفر سبحانی، معالم القرانیه، انتشارات توحید. و مرتب انجام نمی‏گیرد، بلکه مفسر موضوعی، می‏کوشد تحقیقات خود را روی یک موضوع از موضوعات زندگی، از مسائل اعتقادی، اجتماعی و جهانی که قرآن متعرض آن شده متمرکز سازد. و درباره آن موضوع از قرآن استفاده کند.
برای مثال، عقیده به توحید، یا سنتهای تاریخ، یا کیفیت تکوین آسمان و زمین و این گونه مسائل را در قرآن مورد مطالعه قرار می‏گیرد.
نویسنده‏ای محترم درباره این روش چنین توضیح می‏دهد:
«هدف آن است که نظر قرآن و رسالت اسلام را درباره این موضوع‏ها از لحاظ زندگی و وضعیت جهانی روشن سازیم، از اینرو، مفسر توحیدی، برخلاف روشهای دیگر عمل می‏کند.او قبل از اینکه بخواهد به یکی از موضوعات زندگی، ایدئولوژی، اجتماعی و یا جهانی دست یازد، باید روی آن موضوع دقت و تمرکز ذهن به حد کافی مبذول داشته، از تجارب و اندیشه‏های دیگران تا آنجا که این اندیشه انسانی مطرح کرده چیزهایی بداند.از پرسشهایی که روش تطبیق تاریخی مطرح می‏کند معلوماتی بداند و سرانجام از خلأهای موجود با خبر باشد.
وقتی با این آگاهی‏های قبلی، آیه قرآن را بررسی کند، دیگر تنها شنونده‏ای جامد و گزارشگری بی‏تلاش نیست، بلکه برای طرح مسأله، در برابر قرآن به عنوان یک موضوع عرضه شده که با اندیشه‏ها و مطالعات وسیع بشری سر و کار دارد گفتگوی خود را با متن قرآن آغاز می‏کند.
مفسر می‏پرسد و قرآن پاسخ می‏دهد، مفسر در پرتو مجموعه تجاربی که از بررسی‏ها و کاوشهای بشری‏اش اندوخته است، می‏کوشد تا نظر قرآن را درباره آن موضوع به دست آورد و با مقایسه متن قرآن با فراگرفته‏هایش از افکار و بینش‏هایی که بهم رساند، نظر قرآن رابفهمد.
از اینجاست که می‏گوییم تفسیر موضوعی، یک کار محاوره و گفتگو با قرآن و گرفتن پاسخ از آن است، نه یک علکس العمل، منفی، یعنی تأثیرپذیری در مقابل قرآن.تفسیر موضوعی عملی است فعال و با هدف که در نتیجه آن، متن قرآن در یکی از حقایق بزرگ زندگی بکار گرفته می‏شود». (10)
این بود ترسیم کلی از روش چهارم در تفسیر موضوعی، ولی از آنجا که تبیین این روش نیاز به توضیح بیشتری دارد، مناسب است و ویژگیهای این روش را بیان کنیم:
یکی از ویژگیهای این روش، گستردگی و شمول موضوعات آن است، که به گستردگی نیازهای جامعه بشری و به بلندای اندیشه انسانی تنظیم می‏گردد.بدین گونه که پرسشهای جامعه بشری بر قرآن عرضه می‏گردد، سپس پاسخ قرآن دریافت می‏شود.
در این قسمت نویسنده عالی مقام مقایسه‏ای با روش موضوعی احادیث در فقه می‏کند و چنین می‏نویسد:
«فقه به یک معنا، تفسیر احادیث پیامبر و ائمه اطهار است و کتاب فقهی«جواهر»در حقیقت شرحی کامل از روایات کتب اربعه می‏باشد، ولی نه شرحی که روایات کتب اربعه را یکی یکی تشریح کند، بلکه این کتاب، روایات کتب اربعه رابر طبق نیازهای زندگی تشریح می‏نماید.
کتاب بیع، جعاله و احیاء موات، هر یک از این کتابها در موضوعات خود روایاتی را که مربوط به آن موضوع‏ها است گردآوری کرده و شرح می‏دهد، آنگاه آنجا را با یکدیگر مقایسه می‏کن، از مجموع آنها نظریه فقهی را استخراج می‏نماید.زیرا تنها دانستن معنای روایت کافی نیست.
همچنین تفسیر موضوعی وقتی بصورت می‏گیرد که یکی از موضوعات زندگی یا اعتقادی یا اجتماعی و جهانی مطرح گردیده، بخواهیم آن را از دیدگاه قرآن مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم، و نظر قرآن را درباره آن موضوع‏ها به دست آوریم.به احتمال قوی به همان اندازه‏ای که روش موضوعی در فقه باعث پرباری و پیشرفت فکر فقهی شده و به گسترش تحقیقات علمی در این زمینه منجر گشته تا همه مباحث فقهی را فرا گیرد،روش تجزیه‏ای(تفسیر ترتیبی)در تفسیر باعث رکود اندیشه اسلامی در زمینه‏های قرآنی شده است تا آنجا که آهنگ پیشرفت آن را کند کرده و کار تفسیر را به صورت عملی تکراری درآورده است». (1)
از جمله ویژگی‏های دیگر این روش، تأکید بر آگاهی و اطلاع مفسر از پاسخهای مکتب‏ها و جوامع از این پرسشهای و نیازها است.
به تعبیر دیگر، این روش از تفسیر موضوعی، نوعی تفسیر تطبیقی بین مکاتب جهان و قرآن است:و بدیهی است که مفسر باید پیش از تفسیر، از آن مکاتب اطلاع داشته باشد، تا بتواند نظریه اسلام را استخراج نموده و با آنها مقایسه کند.
آنچه تاکنون بیان شد، درباره روشها و شیوه‏ها در باب تحقیق و ترتیب تفسیر موضوعی بود، براساس کارهایی که در زمینه قرآن انجام گرفته است، گر چه امکان تداخل این روشها با یکدیگر ممکن است و در بعضی از مؤسسات تحقیقات قرآنی بین این روشها از نظر تنظیم و ترتیب و شیوه تحقیق نوعی جمع بوجود آورده‏اند و یا برای اتقان کار از هر دو روش ترتیبی و موضعی استفاده کرده‏اند،
اما این نکته را باید اضافه کرد:
در صورتی که روش تفسیر موضوعی بر اساس مایه‏های تجارب بشر باشد و از تجربیات و آزموده‏های دیگر علوم بهره‏برداری شود، این تفسیر، همیشه در حال تکامل و پیشروی قرار خواهد گرفت و می‏تواند پیوسته نوآوری داشته باشد.
همچنانکه موضوعات در حال گسترش و برخاسته از تجارب و نیازهای انسان است، قهرا هر چه این تجارب بیشتر و بیشتر گردد، افق این نوع تفسیر گسترده‏تر و میدانش بازتر و پربارتر می‏شود.
از طرف دیگر بنا به گفته مولای متقیان علی(ع)طبق نقلی که شده است«اضربوا بعض الرأی ببعض یتولد منه الصواب امخضوا الرأی مخض السقاء» (12) :رأیها را برخی بر برخی دیگر عرضه کنید(و آنها را کنار هم نهید)که رأی درست اینگونه پدید می‏آید.رأی و نظر را همچون شیری که برای آوردن کره آن در میان مشک می‏ریزند و می‏زنند، بزنید تا بوسیله تقابل و برخورد آرا و برخورد اندیشه‏ها به نظر درست برسید.
در پایان مقال باید یادآوری گردد:لازم و ضروری است که این روشها مورد بحث و نقد و سنجش قرار گیرد تا جهات حسن و زیانش نقد و بررسی شود، که در سایه این بحث و گفتگوها حقیقت روشن می‏گردد و انتخاب راه آسان می‏شود.
یادداشتها
(1)-نهج البلاغه، ط صبحی صالح، خطبه 18، ص 61.
(2)-همان مدرک، خطبه 133، ص 192.
(3)-پیام قرآن، تفسیر نمونه موضوعی، مکارم شیرازی، ج 1، ص 22.
(4)-مجموعه معارف قران، مصباح یزدی، ص 16.
(5)-همان مدرک، همان صفحه.
(6)-همان مدرک، ص 17.
(7)-المدخل الی تفسیر القرآن الکریم، سید محمد باقر ابطحی، ج1، ص 11.
(8)-همان مدرک، همان جلد و صفحه.
(9)-برای تفصیل بیشتر به پیام قرآن، تفسیر نمونه موضوعی، ج1، ص 30 مراجعه شود.
(10)-تفسیر موضوعی، سنتهای تاریخ در قرآن، شهید محمد باقر صدر7ص 93.
(11)-همان مدرک، ص 90.
(12)-الحیاة، حکیمی، ج1، ص 149.
اسئلة القرآن المجید و اجوبتها
تصنیف محمد بن ابی بکر بن عبد القادر بن عبد الحسین رازی حنفی متوفی 666 ه ق.با مقدمه مرحوم آقای حاج شیخ محمد علی انصاری قمی در سال 1389 ق 1348 ش به چاپ رسید.در بخشی از مقدمه این چاپ می‏خوانیم:
مؤلف و موجد این کتاب شریف، ابتکاری بخرج داده، ابداعی کرده است که تاکنون مانندش دیده و شنیده نشده است...کتابی است در نوع خود بی‏نظیر.بویژه آنکه تفسیر و توجیه آیات بخود آیات شریفه گردیده است و مؤلف در این دریای ژرف و عمیق الهی«قرآن مجید»...به اندازه توش و توانش درها و گهرها بچنگ آورده و در سلک و رشته کشیده است.معانی و دقائق رشیقه و رموز و اسرار و لطائف لطیف و شریفه و انیقه راکه دیگران بدان دست نیافته‏اند، او آورده و در صفحه روزگار از خویش بیادرگار نهاده است...
آنگاه با استقبال طبقه فاضل و معارف‏پرور، بر آن شد تا آن را با اضافه نمودن مقدمه‏ای طولانی و پاورقیهای سودمند بچاپ مجدد برساند.
این کتاب شامل 1200 پرسش و پاسخ از تمامی سور قرآن کریم می‏باشد و با تمام محاسن و زیبائیهایی که در نظر دانش‏پروران جلوه‏گری می‏نماید.اما متاسفانه با پاره‏ای غرض ورزیها و بی‏انصافیهای مؤلف همراه گشته و گاه دست از حق کشیده و به باطل متمایل می‏گردد.که در مقدمه به آنها اشاره شده است.

تبلیغات