آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

از آغاز طلوع فجر قرآن، دوستداران هدایت و سعادت بر گرد هدایت آن جمع آمده‏اند و بر آستان ارجمندش اعتکاف ورزیده‏اند و گاه به منظور یافتن گوهر و دری خود را در این دریای ژرف غوطه‏ور ساخته‏اند.
نخستین مفسر واقعی قرآن خود رسول رحمت و پیام‏آور انسانیت بود، او به هنگام نزول وحی ناچار به شرح و توضیح مفهوم و هدف اصلی آن می‏پرداخت، و به مصداق‏«و انزلناه علیک القرآن لتبین للناس ما نزل الیهم»(قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را بر آنان نازل شده است بیان و روشن نمایی)، او مسئولیت توضیح و بیانگری و تفسیر قرآن را داشت.
پس از پیامر اسلام(ص)پیشوایان معصوم و مسلمانان در حفظ شئون قرآن و حراست از صورت و سیرت آن، کوشش فعالیت مستمر داشته‏اند. مفسران قرآن این کاوشگر همیشه جاوید آیات تشریعی و تکوینی و این غواصان اعماق آیات فطری و تکوینی، مدام در تلاش فهم و درک و توسعه و گسترش دادن مفاهیم الهی آیات بوده‏اند. این غواصان بحار معرفت و اندیشه ناب الهی، سرشار از معارف و آموزشها و حکمتها و تجارب پربار و آموزنده، در طول 15 قرن از حیات قرآن در تلاش و کوشش فهم آیات آن بوده‏اند، تا با اخذ توشه‏ای برای زندگی خویش، مشعلدار و روشنگر راه حق جویان دیگر نیز باشند.
حرکتهای اجتماعی جوامع اسلامی عموما، وابستگی تامی به حرکت تفسیر و شتاب و کندی آن داشته است مفسران عالیقدر قرآن در طول تاریخ با الهام گیری از دانش و بینش عصر، به سراغ قرآن رفته و با گشودن نقاب از چهره حقایق قرآن تجربیات و معلوماتی کسب کرده و در اختیار جامعه انسانی قرار داده‏اند.
مصطفی رافعی می‏گوید:»«از آن زمانی که تاریخ بوجود آمده است درهمه تاریخ عالم کتابی شناخته نشده است که به اندازه قرآن، یا نزدیک به آن، شرح و تفسیر بر آن نگاشته یا تألیف و تصنیف درباه‏اش نوشته شده باشد، مثلا ابو علی اسواری قرآن را به تواریخ و سیره‏ها و وجوه تأویلات تفسیر کرد، او از سوره بقره شروع نمود و 36 سال در این کار پی در پی کوشید تا از دنیا رفت و هنوز این سوره به آخر نرسید» (1) .
صاحب کشف الظنون برخی از تفاسیری را که تا زمان او نوشته شده است تا سیصد و چند تفسیر نام برده و گفته است بعضی از این تفسیرها در چندین مجلد است که گاهی تعداد مجلدات از صد تجاوز می‏کند و از جمله ابو بکر ادخوی متوفای 388 ه- تفسیر«الأ ستغناء را در صد جلد نوشته است (2) و شعرانی در کتاب«المنن»تفسیری را در یکهزار جلد نامبرده است». (3)
یکی از نویسندگان معاصر حجازی تعداد کتابهائی را که پیرامون قرآن و علوم آن اعم از اهل سنت و امامیه نوشته‏اند بنام«معجم مصنفات القرآن الکریم»فراهم آورده در آن کتاب که در 4 جلد است تعداد 3281 جلد کتاب را پیرامون قرآن کریم گرد آورده و معرفی کرده است». (4)
محقق توانا و متتبع متضلع مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعه تعداد 450 تفسیر از تفاسیر شیعه را با نام و مشخصات اجمالی یاد می‏کند». (5)
نگارنده با توجه به تتبع اجمالی که در مورد تفاسیر شیعه انجام داده است تعداد 1500 مورد از تفاسیر شیعه و مفسران نامدار آن را با نگرش به کتب در آیه و حدیث و بیوگرافی و تذکره‏ها و تراجم استخراج کرده و در اختیار دانشجویان و طلاب قرار داده است. (6)
دار القرآن الکریم در قم که هم اکنون سیمنار قرآن کریم از سوی آن مرکز به برگزار می‏گردد تعداد بیش از 3000 مجلد از تألیفات شیعه را تحت عنوان«معجم مصنفات الشیعه حول القرآن الکریم»را اعم از تفسیر و علوم قرآنی با کامپیوتر آماده چاپ و نشر دارد که در اختیار محافل علمی و قرآنی قرار خواهد داد. (7)
این آمار و ارقام مربوط به جهات کمی و سیر تاریخی توجه به قرآن کریم در طول قرون گذشته بود.یقینا این اعداد و ارقام بازگو کننده عشری از اعشار مجموع آنچه صورت پذیرفته است نمی‏تواند باشد چون هر عالم دینی، هر فقیه صمدانی، هر ادیث نکته سنج، هر مفسر قرآن‏شناس، هر تاریخنگار سنت گرا، هر فیلسوف متأله و هر عارف خداجو...سرچشمه معارف و مبنع علوم و دانشهای حقیقی را قرآن کریم می‏دانسته است و بس و معلومات خود را با آن کتاب آسمانی سنجیده و آزمایش می‏نمود.از اینرو به بعداد هر محقق، مفسر، فقیه، ادیب، مورخ، فیلسوف متأله، عالم خداشناس، کتاب تفسیر یا کنکاشی پیرامون قرآن کریم وجود خواهد داشت هر چند کتابخانه‏های فعلی جهان هم اکنون فاقد آن تحقیقات و بررسی‏های ارزشمند و مفید می‏باشد.
در این مقال تلاش بر آن است که بخشی از توجه به جنبه‏های کیفی و کمی قرآن مورد بحث و بررسی قرار گیرد و آن بازگویی و عنایت و دقت مفسران در طول 15 قرن به این کتاب کریم می‏باشد که ضمن مطرح ساختن 15 مفسر نامدار و 15 تفسیر مهم، گوشه‏ای از تلاشهای مسلمین را در این زمینه، بازگو می‏نماییم.
1-علی(ع)امام المفسرین
محققان علوم قرآنی به اتفاق، وحدت نظر دارند که علی(ع)نخستین مفسر قرآن مجید است و جایگاه بلند و شامخ او در انس و آشنایی با حقایق و معارف قرآن انکارناپذیر است.
«سیوطی»می‏نویسد:«خلفای اربعه نخستین مفسران قرآن هستند ولی روایاتی که از سه تن از خلفای راشدین است بسیار اندک می‏باشد و اما آنچه ار علی نقل شده بسیار است و از ابن مسعود نقل می‏کند که قرآن ظاهری دارد و باطنی و باطن و ظاهر آن نزد علی است». (8)
محمد عبد العظیم زرقانی(مدرس علوم قرآن در دانشکده اصول دین مصر)در کتاب«مناهل العرفان»گوید:«امام علی که رضوان خدا بر او باد بیش از دیگر خلفاء زیستند و با وسعت و گسترش یافتن مناطق اسلامی در زمان او نیاز مسلمانان به فهم علوم صحابه بیشتر از پیش گردید، از اینرو منقولات از علی، بیشتر از دیگران است، افزون بر آن، غنای فکری و امتیاز علمی و اشراق و نورانیت قلبی آن حضرت را دیگران نداشتند، سایرین پیش از هر کاری به امور حکومتی پرداختند ولی او به علم و قرآن پرداخت...». (9)
او می‏افزاید:وهب بن عبد اللّه بن ابی الطفیل نقل می‏کند که به هنگام ایراد خطبه علی حضور داشتم که می‏فرمود:«سلونی فو اللّه لا تسألونی عن شئ الا اخبرتکم، و سلونی عن کتاب اللّه، فو اللّه ما من آیة الا و انا اعلم ابلیل نزلت ام بنهار؟افی سهل؟ ام فی جبل؟»و فی روایة عنه قال:«و اللّه ما نزلت آیة الا و قد علمت فیم انزلت؟و این انزلت؟ان-ربی وهب لی قلبا عقولا و لسانا سوولا». (10)
از من سئوال کنید، به خدا قسم که هر چیزی سئوال کنید پاسخ آن را می‏دهم، از من در مورد قرآن سئوال نمائید، به خدا قسم آیه‏ای در قرآن وجود ندارد که شأن نزول و وقت نزول آن را می‏دانم و می‏دانم که روز نازل شده است یا شب، در زمین هموار یا کوه و تپه؟و نیز در روایتی آمده است.به خدا سوگند آیه‏ای نازل نشده است مگر آنکه می‏دانم در چه موردی و در کجا نازل گشته است؟زیرا پروردگار به من دلی اندیشمند و زبانی پرسشگر عطا نموده است».
«ابو نعیم»در حلیة الاولیاء از ابن مسعود نقل کرده است:«قرآن بر اساس حرفو هفتگانه نازل گشته است، حرفی در آن وجود ندارد مگر آنکه ظاهر و باطنی دارد، و ظاهر و باطن حروف در پیشگاه علی بن ابی طالب(ع)حضور دارد». (11)
با توجه به اعترافات فوق و دهها نشان و شاهدی که وجود دارد نخستین کسی که پس از پیامبر خدا به تفسیر قرآن و گردآوری آن پرداخت و روایات فراوانی از او به یادگار ماند، علی(ع)بود. نویسندگان اهل سنت به او لقب«امام المفسرین» یا اعلم اصحاب پیامبر یا«کلام الله الناطق»را داده‏اند. (12)
مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار و مرحوم سید حسن صدر در«تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام»روایات متعددی را در شأن علی(ع) و احادیث تفسیر او آورده‏اند.که طالبان تفصیل به آن دو کتاب مراجعه نمایند. (13)
روش تفسیری امام(ع)
روش تفسیر آن حضرت با توجه به نزدیک بودن به سرچشمه زلال وحی و تغذیه از آن چشمه سار زلال، تفسیر مأثور و منقول بوده است.
در روزگار امیر المؤمنین(ع)تفسیرها از محدوده نقل روایت و تبیین مختصر لغت فراتر نمی رفته است و تفسیر در حقیقت شعبه‏ای از حدیث بمشار می‏آمد.و چون او یکی از مصادیق بارز «الراسخون فی العلم»بوده است علم ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مطلق و مقید، مجمل و مبین، ظاهر و باطن، تفسیر و تأویل پیش او بوده است، چون او عالم‏ترین افراد به تفسیر و تأویل قرآن بود.
2-ابن عباس:صحابی مفسر
عبد الله بن عباس بن عبد المطلب بن هاشم پسر عم پیامبر اسلام سه سال قبل از هجرت متولد گردید، او هفت سال در دوران طفولیت عصر پیامر0ص)را درک کرده است، ولی بیشترین بهره و استفاده را از مکتب تفسیری امام علی بن ابی طالب(ع)برده و از رسول الله(ص)روایت کرده است.
عطاء بن ابی رباح نیز در تفسیر قمی، آیه «فهل ینظرون»را از او روایت کرده است.دانش وسیع و اندوخته‏های کامل ام م.جب گشته است که وی را«ترجمان القرآن»یا«حبر أمت»و اعلم الناس عصر خود یا«صدر المفسرین» بنامند.
اهل نظر و تحقیق او را وارث علوم پیامبر اسلام(ص)معرفی نموده‏اند و مشهور است که پیامبر اسلام(ص)در حق او با این لفظ دعا کرد که«اللهم فقهه فی الدین و علمه التأویل»خدایا او را فقیه در دین و عالم و آشنا به تأویل قرآن قرار بده.
پیداست که دعای پیامبر اسلام(ص)در حق او مستجاب و پذیرفته شد، چون تعداد کثیری از احادیث مربوط به معانی و تفاسیر قرآن از او منقول و او در حل معضلات قرآنی یکی از استوانه‏ها و محورها است.
علامه حلی در بخش او از خلاصه در باب حرف عین گفته است:«عبد الله بن عباس از اصحاب و یاران رسول الله(ص)محب و دوستدار و شاگرد علی(ع)بود، شأن او در جلالت و اخلاص نسبت به علی(ع)مشهورتر آن است که مخفی و ناپیدا شد.
«کشّ»در رجال خود احادیثی را که متضمن قدح او می‏باشد روایت کرده است، ولی شأن و عظمت او بالاتر از آن است (15) .
صاحب معجم رجال الحدیث در پایان نقل آراء و نظرات گوناگون، می‏نویسد:«او فردی جلیل القدر و مدافع علی(ع)و حسین(ع)بود و تمام مطالب مربوط به قدح و تضعیف او مخدوش است». (16)
«ابن ندیم»در الفهرست، تفسیر او را پس از تفسیر امام باقر(ع)نام می‏برد و گوید:در کتابهایی که در تفسیر قرآن تألیف شده است نخست کتاب الباقر محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام به روایت ابو الجارود زیاد بن منذر...و کتاب ابن عباس به روایت مجاهد و حمید بن قیس از مجاهد و عیسی بن میمون.از ابو نجیح از مجاهد آن را روایت کرده‏اند. (17)
مرحوم آقا بزرگ تهرانی در کتاب«الذرّیعه» گوید:دو تفسیر به ابن عباس نسبت داده شده است:
1-تفسیر ابن عباس عن الصحابه، تألیف ابو احمد عبد العزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی جلودی متوفی 332 ه.
2-تفسیر تنویر المقیاس من تفسیر عبد الله بن عباس:این تفسیر نیز که در چهار جزء قرار دارد و در برگیرنده بخشی از آیات کریم است نه همه آیات و اخیرا در مصر به سال 1290 چاپ شده است و فرید وجدی و دیگران آن را از تألیفات ابن عباس شمرده‏اند. (18)
در این دو تفسیر می‏توان روایات منقول از ابن عباس را مشاهده کرد، اما اینکه تألیف مستقل یا اثر مستقیم او باشد بعید بنظر می‏رسد، چون در کتاب:«الضوء اللامع»تألیف حافظ شمس الدین محمد بن عبد الرحمان سخاوی آن را به محمد بن یعقوب فیروزآبادی صاحب قاموس متوفی 817 ه نسبت داده و از ابن عباس روایت کرده است با آنچه در این تفسیر در بولاق به سال 1290 ه ق یا آنچه در بمبئی هندوستان چاپ شده است تفاوت دارد در آندو چاپ سند رواست کتاب به عمار بن عبد الحمید هروی می‏رسد که روایتگر از علی بن اسحاق سمرقندی متوفی 237 بوده است و سمرقندی از محمد بن مروان(سدی صغیر) متوفی 186 ه روایت می‏کند و او از محمد بن سائب کلبی متوفی 146 ه و او نیز از ابو صالح میزان بصری و او نیز از ابن عباس روایت می‏نمود (19) .
چون سیوطی در کتاب«الاتقان»ضمن نقل دعای«اللهمعلمه الحکمة»یا«اللهم بارک فیه و انشر منه»راههای منتهی به ابن عباس را نقل می‏کند و می‏گوید سند کلبی از ابی صالح میزان بصری ضعیف‏ترین سندها است. (20)
ولی ابن عدی در الکامل می‏گوید:«کلبی احادیث شایسته و خاصی از ابو صالح میزان بصری دارد و آن معروف به«تفسیر»است و تفسیری طولانی و پرمایه‏تر از آن وجود ندارد و پس از او مقاتل بن سلیمان تفسیری دارد ولی تفسیر کلبی برتر از آن است چون در تفسیر مقاتل مسلکهای ردّی نیز وجود دارد». (21)
خلاصه آنکه در پیشگامی و صدر المفسرین بودن یا ترجمان القرآن بودن ابن عباس شک و تردیدی نیست و احادیث تفسیری متعددی از او در زمینه آیات قرآن و احکام فقهی نقل شده است ولی تفسیر«تنویر المقیاس»که منتسب به ابن عباس است و نوعا شرح لفظی و لغوی آیات می‏باشد و گاهی شأن نزول آیات را نقل می‏کند و این کتاب در 400 صفحه بزرگ قرار دارد که در چاپخانه الاستقامة مصر در سال 1380 تجدید چاپ شده و در آغاز سوره‏ها آمده است«و من السورة التی یذکر فیها البقره»یا یذکر فیها «النحل»نمی‏تواند اثر تألیفی ابن عباس باشد.
ابن عباس پس از عمری تلاش و کوشش در راه احیای مواریث رسالت در سال 68 ه در طائف درگذشت.
3-سدی مفسر قرن دوم
قرن دوم اسلامی علم تفسیر از توسعه و گسترش نسبتا بیشتری برخوردار بوده است، این قرن که دوره تابعان یا تابعان بمشار می‏آید، در تفسیر قرآن، علاوه بر اتکاء به قرآن و کلام پیامبر(ص)آراء و اقوال صحابیان نیز مد نظر قرار می‏گیرد.در این دوره با گسترش فتوحات اسلامی و مهاجرت برخی از محدثان به نواحی گوناگون، حوزه‏های اسلامی متنوعی، بوجود آمد.مانند حوزه مکه، مدینه، عراق و غیره.
ابو محمد اسماعیل بن عبد الرحمن کوفی معروف به«سدی»(متوفی 127)از مفسران عهد تابعین و از اصحاب امام سجاد و امام صادق(ع) می‏باشد او قرشی تابعی و کوفی و منتسب به «سدّه»مسجد کوفه می‏باشد و از نوادگان او، سدی صغیری محمد بن مروان بن عبد اللّه بن اسماعیل سدی است.او روایتگر تفسیر ابن عباس از محمد بن سائب کلبی می‏باشد.
سیوطی در الاتقان گوید:«اسماعیل سدی تفسیر خود را با اسناد به ابن مسعود و ابن عباس نقل می‏کند و از پیشوایان تفسیر مانند سفیان ثوری و شعبه روایت می‏نماید تفسیر سدی یکی از بهترین و کاملترین تفاسیر می‏باشد». (22)
او در پایان می‏افزاید:«محمد بن جریر طبری» اغلب از«تفسیر سدی، نقل می‏کند». (23)
مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی در«الذریعه الی‏ تصانیف الشیعه»پیرامون تفسیر سدی چنین می‏نویسد:«مؤلف آن ابو محمد بن اسماعیل بن عبد الرحمن بن ابی کریمه القرشی الاتابعی الکوفی معروف به«سدی کبیر»منتسب به سده مسجد کوفه، مفسر معروفی است که در سال 12 از دنیا رفته است او از اصحاب و یاران امام علی بن الحسین محمد بن علی و جعفر بن محمد علیهم السلام بوده و از نوادگان او سدی صغیر محمد بن مروان بن عبد اللّه بن اسماعیل متوفی 186 می‏باشد همان فردی که روایتگر تفسیر این عباس از طریق محمد بن سائب کلبی است که در سال 146 از دنیا رفته است و گاهی به علت مصاحبت و مجاورت با کلبی او را محمد بن مروان کلبی نیز می‏گویند آنچنان که در تاریخ بغداد(ج 3، ص 293)آمده است...
آقا بزرگ تهرانی می‏افزاید:«علامه سید هاشم کتکانی در تصانیف خود از تفسیر سدی نقل می‏کند:«سدی مفسر معروف، معاصری نیز دارد که در اسم، لقب و مذهب با او اشتراکه دارد ولی او مفسر نیست بلکه اسماعیل بن موسی فزاری سدی کوفی است که در سال 145 فوبت کرده است و ابن حجر عسقلانی در کتاب«التقریب»شرح او را می‏نگارد آنچنان که شرح حال سدی مفسر را نیز آورده و تصریح به تشیع او نموده است». (24)
سبک تفسیری
سدی با توجه به دوره تدوین آن می‏بایست تفسیر به مأثور و منقول باشد.
طبری مورخ و مفسر معروف فراوان از او نقل می‏کند ولی کتابی با نام خاص او به نظر نگارنده نرسیده است.معلوم می‏شود که قبلا چنین تفسیری وجود نداشته، لیکن به دست ما نرسیده است.
4-طبری مفسر قرن سوم و چهارم
قرن چهارم نسبت به دو قرن پیش، از بالندگی و شکوفایی بیشتری برخودار است.در قرن چهارم مباحث متنوع کلامی وارد مباحث تفسیری گردیده است، آثار فکری اشاعره، معتزله صفاتیه، حشویه، کرامیه، امامیه در آنها پیداست.
مجادلات کلامی:مانند قدم و حدوث قرآن7 مخلوق بودن یا عدم خلقت آن، ندامت از گناهان کبیره و پذیرش توبه یا عدم پذیرش آن، احیانا با نتیجه گیریهای سیاسی و اجتماعی، به تفاسیر موجود آن قرن رنگ و جلای ویژه خود را داده است.
در قرن سوم و چهارم هجری روش تدبر تعمق در قرآن، گزینشهای عقلی همراه روش نقلی، شور و شوق در مردم ایجاد نموده و مقدمات یک رنساس و تحول فرهنگی را در جهان اسلام بوجود آورده است، خلفای عباسی که خود را حامی و مشوق فراگیری علوم قرآن معرفی می نمودند در برابر امواج خروشان اطلاح طلبان و اندیشمندان اسلامی نتوانسته‏اند مقاومت نمایند، آنان نیز هم رأی با مردم به ایجاد کتابخانه و روی آوردن به مفاهیم قرآنی و انس و آشنایی با تفسیر، جلسات بحث و مناظره تشکیل داده‏اند.
تفسیر«جامع البیان فی تفسیر القرآن»محمد بن جریر طبری(م 310)یکی از مهم‏ترین و ارزشمندترین تفاسیر قرن سوم و اوائل قرن چهارم می‏باشد که آن را«ام التفاسیر»نامیده‏اند.
«سیوطی»در الاتقان می‏گوید:«تفسیر طبری یکی از پر ارزشترین و بزرگترین تفاسیری است که به نقل اقوال و ترجیح برخی از آنها به برخی دیگر، و اعراب گزاری و استنباط اقوال، می‏پردازد از این نظر بالاتر از تفاسیر پیشینیان می‏باشد. تفسیر طبری گسترده‏ترین و کهن‏ترین تفسیر مدون می‏باشد که بسیاری از مفسران از سفره علم و فضل آن بهره جسته‏اند، ابو حامد اسفراینی گفته است اگر فردی در راه بدست آوردن تفسیر طبری به«چین»مسافر کند کار بزرگی انجام نداده است...» (25)
کتاب با خطبه‏ای در ستایش خداوند و درود بر پیامبر اسلام آغاز و سپس شرحی درباره ویژه‏گیهای قرآن مجید، بلاغت، فصاحت، اعجاز، ارائه کرده است، پس از آن در ضمن فصولی از مقدمات تفسیر قرآن سخن به میان آورده از قبیل وحدت معانی قرآن یا معانی زبانی عربی تبیین حدیث، نزول قرآن به هفت حرف، شیوه‏هائی که با آگاهی به آنها می‏توان به تأویل قرآن پراخت، اخبار منع تأویل به رأی و...» (26)
روش تفسیری تفسیر طبری را گر چه می‏توان از «تفاسیر مأثور»شمرد ولی نویسنده در عین حال از پراختن به علوم و معارف زمان خود هم غفلت نداشته است.طبری در تفسیر خود بیش از فراء(م 207 ه)و ابو عبیدة معمر بن مثنی(م 210 ه) مؤلف مجاز القرآن از بلاغت قرآن بحث کرده است. و به برخی از تفاوتهای کلمه‏ای قرآن اشاره دارد.
تفسیر طبری یکی از گسترده‏ترین و کهن‏ترین تفاسیر کامل روائی است که بسیاری از مفسران از محتوای غنی آن سود جسته‏اند.این تفسیر به زبان فارسی، فرانسه و انگلیسی نیز ترجمه شده است.
محمد بن جریر طبری از مورخان، محدثان و مفسران بزرگ اسلامی است او در سال 224 هجری در آمل مازندران(طبرستان)متولد گردید و در پایان روز شنبه 26 شوال 310 هجری در بغداد از دنیا رفت وی از خردسالی به قرآن و آموختن آن عشق می‏ورزید و به همین جهت قرآن را حفظ کرد، در اوان جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و از آنجا به قصد توسعه معلومات خود و سیر در آفاق به جهانگردی پرداخت، او گرفتار مظالم و تعدیات حنبلیان شد و بالأخره در خانه خود در بغداد محبوس و پس از مرگ همانجا مدفون گردید. (27)
5-شیخ طوسی مفسر قرن پنجم
قرن پنجم هجری از نظر تفسیر و مفسران از قرون درخشان اسلامی است.در این قرن در اثر برخوردهای فکری ملل گوناگون و نیز به برکت توسعه زبان عربی، علوم مربوط به قرآن نیز پیشرفت شایان توجهی داشته است.
زبان عربی، زبان فرهنگ و معارف اسلامی، علوم ادبی:لغت، صرف، نحو، معانی و بیان با هدف و انگیزه تبیین مفاهمی اعجازی قرآن، توسعه و گسترش خاصی داشته است، چون میزان و معیار سخن بلیغ، قرآن مجید بود، شعراء و ادباء سعی و تلاش داشتد تا مفردات و ترکیبات قرآنی را در نوشته‏های خود به کار گیرند.
نظامی عروضی در سرآغاز خود تصریح‏ می‏کند:«دبیر باید نخست به کلا رب العزة عادت کند اگر آیتی از قرآن بداند از عهده ولایتی بر اید». (28)
در قرن پنجم ادبیات فارسی نیز دوران طلائی خود را داشته است و شاعرانی مانند ابو الحسن بهرایم سرخسی(م 500)، محمد بن محمود بدایعی بلخی، حکیم مجد الدین ابو الحسن اسحق کسائی، عنصری بلخی و فردوسی طوسی در آن دوره می‏زیستند.
در این قرن مرحوم شیخ طوسی، شیخ الطائفه پیشوای علمی و فقهی در نجف اشرف درخشید.و برمسند زعامت فقهی و بر کرسی تدریس تفسیر و علوم قرآنی قرار گرفت و تفسیر بزرگ و عظیم «التبیان»را بوجود آورد که سر منشأ آثار و برکات فراوان در عرصه علوم قرآنی گردید و هم زمان با آن تفسیر بود که علم الهدی کتاب«الشافی» و برادرش سید رضی حقائیق التأویل فی«متشابه التنزیل»را به رشته تحریر کشیدند.
شماره کتابهائی را که در نزدیکی‏های ولادت شیخ طوسی در تفسیر قرآن تألیف یافته بود بنا به نقل ابن ندیم در الفهرست بالغ بر 252 جلد بوده است اما تعداد رجالی که اقوالشان در تبیان درج شده است بیش از 360 نفر می‏باشد. (29)
تفسیر تبیان
ابو جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسی معروف به شیخ الطائفه(460-385)استاد مسلم فیه، اصول، تفسیر، حدیث و امام و پیشوای فقهی شیعه در قرن پنجم است، از او آثار فراوان فقهی، کلامی رجالی به یادگار مانده که آقا بزرگ تهرانی در مقدمه تبیان 47 اثر را نام می‏برد». (30)
مرحوم آقا بزرگ تهرانی که خود در احیاء و زنده کرده تفسیر تبیان همراه آیة الله العظمی حجت کوه کمری نقش ارزنده و مؤثری دارد، در مورد این اثر بزرگ می‏نویسد:
«تبیان این کتاب بزرگ و اثر نفسی و ارزشمند که اکنون در کسوت طبع پا به عرصه مطبوعات می‏نهد، نخستین تفسیری است که مؤلف آن، انواع علوم قرآنی را در آن جا داده و خود به فهرست این علوم، در دیباج کتاب اشاره نموده که تا آن روز همانند آن صورت نپذیرفته بود.پیشوای مفسران شعه امین الاسلام طبرسی نیز به این امر اعتراف کرده در مقدمه مجمع البیان، گفته است:«تبیان تفسیری است که از نور روشنائی حق اقتباس می‏کند و آثار صدق از آن لائح است، اسرار بدیع و شگفتی را در بردارد«علامه بزرگوار سید مهدی بحر العلوم در«الفوائد الرجالیه»در مورد آن گوید:«اما تفسیر تبیان یک کتاب بزرگ و بی‏نظیر در میان تفاسیر می‏باشد شیخ طبرسی در تفسیر خود به تبیان نزدیک می‏گردد و از اقیانوس آن بهره می‏گیرد»و در آغاز کتاب خود به آن اعتراف می‏ورزد، با اینکه ابن ادریس عجلی(م 598)با شیخ الطائفه در مقام ایستادگی و مقاومت ورد و عقاید و افکار فقهی برآمده و نخستین فردی است که با آراء و اقوال او مخالفت ورزیده است ولی در برابر عظمت تفسیر التبیان خضوع می‏کند.و به جلالت آن اعتراف و به استحکام تبیان و اصول آن اقرار می‏ورزد (31) و خود به تلخیص آن به نام «مختصر التبیان»می‏پردازد که اخیرا در دو جلد انتشار یافته است. (32)
روش تفسیری
تفسیر تبیان جامع و دربرگیرنده علوم و فنون مربوط به قرآن می‏باشد، در آن تفسیر به قرائت، اعراب، محکم، متشابه، ناسخ و منسوخ و پاسخ به مطاعن ملحدین، مانند:مشبهه، مجبره، مجسمع... پرداخته است
در سرآغاز آن اینچینی نگاشته شده «الحمد لله اعترافا بتوحیده و اخلاصا بربوبیته و اقرار بجزیل نعمته...»
او خود در پیشگفتار در مورد روش تفسیری خویش می‏نویسد:«عاملی که مرا واداشت که این کتاب را تألیف نمایم این بود که تاکنون احدی از اصحاب و یاران قدیم و جدید را پیدا نکردم کتابی بنویسد که در برگیرنده محتوی تمام قرآن و مشتمل بر انواع معانی آن باشد آنان تنها به نقل روایت از کتابهای حدیث پرداخته‏اند و از میان علمای امت افرادی که به تفسیر پرداخته‏اند، یا اطاله داده‏اند مانند طبری و غیره، یا کوتاه و به اختصار پرداخته و تها به ذکر معانی غریب و شگفت آیات بسنده کرده‏اند.
افرادی مانند زجاج و فراء و امثال آنان از نحویان همت خود را به اعراف و صرف و نحو آن نهاده‏اند، مفضل بن سلمه و دیگران به لغت و اشتقاق آن پرداخته‏اند و متکلمان مانند:ابو علی جبائی و دیگران همت خود را به معانی کلامی آن مصروف داشته‏ااند و برخی به بسط فروغ فقهی و اختلاف فقهاء و غیره پرداخته‏اند، مانند بلخی و غیره، صالح‏ترین فردی که روش معتدلی را در این مورد پیموده است محمد بن بحر ابو مسلم اصفهانی، علی بن عیسی رمانی هستند که کتابهای آنان بهترین تصنیف در این مورد می‏باشد، فقط ایرادی که آنها دارن اطاله داده و چیزهایی را که مورد نیاز نیست در تفسیر دارد ساخته‏اند.از دوستان و اصحاب خود فراوان می‏شنیدم که درخواست داشتند کتاب متوسطی بوجود آید که در برگیرنده فنون علم قرآن، قرائت، معانی، اعراب، متشابه و پاسخ مطاعن ملحدین، مانند مجیره مشبهه و مجسمه می‏باشد، بر این اصول شروع به نوشتن این تفسیر نمودم.» (33)
شیخ طوسی در پایان کتاب به شمارش آیات قرآن و دیگر اطلاعات عمومی آن می‏پردازند و می‏گوید:«آیات قرآن بر اساس شمارش بصریان 6204 آیه و بر اساس شمارش اهل مدینه 6207 آیه و بر اساس شمارش اهل بصره 6236 آیه و تعداد کلمات آن 79277 و تمام حروف آن 3230015 حرف است»و تعداد نقطه‏های آن یکصد و شصت و پنچ هزار و هشتاد و یک نقطه می‏باشد.»{(34)
6-طبرسی مفسر قرن ششم
در قرن ششم تفاسیری بسیاری مانند کشاف زمخشری، تفسیر ابو الفتوح رازی، تفسیر قطب رواندی، تفسیر ضیاء فضل بن علی حسنی و تفاسیر متنوع دیگر درخشیده‏اند بطوری که می‏توان این قرن را«قرن قرآن»و تفسیر ان نام نهاد، عصری که توانسته است تفسیری مانند«مجمع البیان»را در خود بپروراند.
ابو علی فضل اللّه بن حسن طبرسی(548- 480/468)ملقب به امین الاسلام اصلا از اهل تفرش می‏باشد که در ذی قعده 53 از تألیف این تفسیر فراغت یافته است.در مجموع تفاسیری که پیرامون قرآن کریم نگاشته شده است این تفسیر جایگاه یژه‏ای دارد.
مجمع البیان و عصر طبرسی:
تفسیر مجمع البیان به اتفاق آراء اهل سنت و شیعه، در جامعیت، اتقان، بی‏طرفی، ترتیب و تنظیم دقیق و تبیین مقاصد آیات منزلت خاصی دارد.
شیخ عبد الحمید(مفتی مصر و رئیس سابق دانشگاه الازهر)می‏گوید:«مجمع البیان کتابی‏است گرانقدر سرشار از دانش آکنده از فواید با ترتیبی نیکو، اگر بگویم این تفسیر سرآمد کتابهای تفسیری و مرجع دانشها و بحثهای قرآنی است، مبالغه نکرده‏ام.» (35)
شیخ محمود شتلوت(منادی وحدت جهان اسلامی)در مقدمه‏ای که بر چاپ مصری این تفسیر نوشته است می‏گوید:«مجمع البیان در میان کتابهای تفسیری بی‏همتا است، این تفسیر با گستردگی، ژرفایی و تنوع مباحث، تبویب، ترتیب، نظم و پیرایش مطالب، دارای خصوصیت و ویژگی خاصی است که در میان تفاسیر پیش از او بی‏نظیر و در میان آثار پس از آن کم نظیر است.» (36)
دکتر محمد حسین ذهبی در التفسیر و المفسرون می‏نویسد:«طبرسی در تمام مباحثی که در مجمع البیان وارد شده به زیبائی و نیکویی سخن رانده، آنگاه که از قرائتها و چگونگی آنها بحث کرده است.هنگامی که از اعراب و مباحث آن سخن گفته است یا هنگامی که از فقه و مباحث و اقوال فقهاء سخن به میان آورده سات و به دفاع از مذهب خویش پرداخته است و رأی خود را آشکار ساخته است، مؤلف آن اقوال پیشینیان را مطرح می‏کند و با نقد و بررسی اقول، سخن را بر می‏گزیند و از انصافی شایسته برخوردار است و در مرام خود غلّو و افراط نمی‏کند.» (37)
مرحوم شهید ثانی در اجازه روایتی که به ابن خازن حائری داده است از مجمع البیان به عنوان «بی‏نظیر»نام برده و می‏گوید«روایت کتاب مجمع البیان تألیف امین الاسلام ابو علی الفضل الطبرسی را اجازه دادم و آن کتابی است که نظیر آن تألیف نشده است». (38)
سید حسن صدرمی‏نویسد:«تفسیر مجمع البیان اسمی است هماهنگ با مسمی و لفظی است جامع معنی که در ده جزء قرار دارد، تفسیری است که در اسلام نظیر آن نگاشته نشده است تمام فنون قرآن را با کوتاهترین بیان به نیکوترین وجه عرضه کرده، و الحق راهنمای آثار تفسیری گذشتگان می‏باشد. (39)
روش تفسیری
صاحب کشف الحجب و الاستار ضمن معرفی آن در مورد روش تفسیری و ارزش تألیفی آن می نویسد:«مجمع البیان در مطلع تفسیر هر سوره می‏گوید این سوره مکی است یا مدنی؟سپس‏ اختلاف قرائتها را می‏شمرد، آنگاه علل و انگیزه‏های احتجاجات را مطرح می‏سازد پس از آن اعراب و مشکلات آن را می‏نویسد، پس از آن معانی نزول و اسباب آن می‏پردازد، پس از آن معانی احکام، تأویلات قصص و عوامل آنها رابیان می‏دارد، پس از آن انتظام آیات را بازگو می‏کند و در مطلع آن چنین آمده است:«الحمد لله الذی ارتفعت عن مطارح الفکر جلالته و جلت عن مطامح الهمم عزته...» (40) در پایان سخن فاضل نوری در مستدرک الوسائل را بعنوان«ختامه مسک»در معرفی تفسیر مجمع البیان و مؤلف عالیقدر او قرار می‏دهیم، جایی که می‏فرماید:«مجمع البیان تفسیری است که مفسران بر آستان با عظمت آن اعتکاف ورزیده‏اند» (41)
7-زمخشری مفسر قرن ششم
محمود بن عمر بن محمد بن عمر نحوی لغوی، ملقب به جار الله زمخشری(647-538) در یکی از قراء خوارزم به نام زمخشر به دنیا آمد، نحو و صرف، علوم معانی و بیان را در آن سرزمین در محضر پدر تحصیل کرد و در زمینه ادبیات عربی و شناخت انساب عرب معلوماتی کسب نمود سپس به مکتب فکری اعتزال گرائید و مردم را به سوی آن دعوت کرد.او به بیت اللّه الحرام هجرت کرد و مجاورت خانه خدا را اختیار نمود، به آن مناسبت«جار الله»لقب گرفت و تفسیرش را بنا به خواهش معتزلیان مکه در ایام اقامت در شهر در مدت دو سال و سه ماه نگاشت و آغاز آن در ماه رمضان 513 و فراغت از آن در محرم 515 ه صورت پذیرفت، او از یک پا عاجز بود و گفته‏اند به علت سرمازدگی و برف سنگین خوارزم به این عارضه دچار شد.وی با چوب حرکت می‏کرد بر این امر شهادتنامه‏ای با امضاء جمعی از مطلعین فراهم آورده بود که از حال او اطلاع داشتند تا حمل بر معانی دیگر نشود.او دوبار به مکه مهاجرت کرد و به وطن بازگشت تا اینکه در سال 538 در گرگانج زندگی را بدرود گفت، او یکی از برجستگان ادب و بلاغت و یکی از صاحب نظران تفسیر، حدیث، لغت و معانی و صاحب تألیفات گرانسنگ می‏باشد.
کشاف پس از ذکر نام خدا به این صورت آغاز می‏گردد:«الحمد للّه الذی انزل القرآن کلاما مؤلفا منظما و نزله بحسب المصالح منجما، و جعله بالتحمید مفتتحا و بالأستعاذه مختتما و اوحاه علی قسمین متشابها و محکما و فصله سورا و آیات و میزه بینهن بفصول و غایات».
در این خطبه افتتاحیه اشاره صریحی به موضع گیری معتزله در برابر خلقت قرآن و حدوث آن در برابر قدمت و غیر مخلوق بودن اشعریان و برخی از اهل حدیث، وجود دارد.
ویژگیهای و امتیازات تفسیر کشاف
از حشو و زوائد و اطاله بی‏فائده عاری است.
کشاف از نقل و بازگویی قصص و داستانهای‏ بی‏حقیقت خالی است و در جائی که تردید دارد با لفظ«روایت شده است»ضعف آن را نشان می‏دهد.
کشاف در بیان معانی بر لغت عرب و اسلوبهای ادبی تکیه دارد.
به علم معانی و بیان و توضیح نکات ادبی به عنوان یکی از ابزار اعجاز تکیه فراوان دارد.
راه و رسم توضیح مطلب را از طریق ایجاد پرسش و پاسخ عنوان می‏نماید.
مکتب اعتزال را پذیرفته است و و منطق منزلة بین المنزلتین را که مسلک اعتدالی معتزلیان است قبول دارد و افعال بندگان را مخلوق خود آنان می‏داند و رؤیت خدا در روز قیامت برخلاف نوع اشعریان، محال و ممتنع می‏داند و ایمان را اعتقاد به جنان و اقرار به لسان و عمل به ارکان معرفی می‏کند. (42)
گفتار بزرگان درباره کشاف
1-شیخ احمد هروی یکی از حاشیه‏نگاران کشاف گوید:«تفسیر کشاف از جایگاهی بلند و منزلتی عظیم برخودار است، تفسیری همانند آن در میان پیشینیان و متأخران دیده نشده است، آگاهان و چیره‏دستان فن، به متانت و استواری متن، تنظیم زیبا و ظریف مطالب و شیوه دلپسند و شگفت‏انگیز آن اتفاق نظر دارند...». (43)
2-ابن خلدون در مقدمه دیوان العبر گوید: «کشاف در زمینه لغت، اعراب، بلاغت بهترین تفسیرها است ولی زمخشری پیرو عقاید معتزله می‏باشد و در نتیجه هر جا که در آیات قرآن به شیوه‏های بلاغت برخورد به مذاهب و معتقدات فاسد ایشان استدلال می‏کند و به همین سبب محققان مذهب سنت از آن دوری می‏جویند و عامه مردم را از آن بر حذر می‏دارند....ولی با این همه محققان مزبور به رسوخ قدم وی در مسائلی که به زبان و بلاغت متعلق است اعتراف دارند...» (44)
3-ذهبی در التفسیر والمفسرون، در بابی از کتابش به نام«معتزله و جایگاه آنان در تفسیر قرآن کریم»گوید؛:«زمخشری امام و پیشوای بزرگ در تفسیر، حدیث، لغت و ادب می‏باشد او دارای تألیفات بدیع در انواع علوم است، نظیر کتاب تفسیر او هرگز تألیف نیافته است، از تألیفات او المحاجاة در مسائل نحوی، المفرد و المرکب در علوم عربی الفائق در حدیث، اساس البلاغه در لغت«المفصل»در نحو، رؤوس المسائل در فقه و...می‏باشد». (45)
4-خود در مورد تفسیر خویش گوید:
ان التفاسیر فی الدنیا بلا عدد
و لیس فیها لعمری مثل کشافی
ان کنت تبغی الهدی فالزم قرائته
فالجهل کالداء و الکشاف کاالشافی.
. (46)
«تعداد تفاسیر در دنیا بی‏شمار است، ولی سوگند به جانم در میان آنان همانند«کشاف»وجود ندارد، اگر طالب هدایت و جویاگر سعادت هستی پس مطالعه و قرائت آن را پیش گیر چون جهل و نادانی درد است و کتاب کشاف داروی شفابخش آن می‏باشد.»
تعلیقه‏ها و حواشی:به علت اهمیت و موقعیت ممتازی که تفسیر کشاف دارد از آن روزهای نخست انتشار، مورد توجه محققین، فضلا و دانشمندان جهان اسلام قرار گرفته است، تعلیقات، تذییلات و بررسیها و رد و نقد و تحلیلهای فراوانی براساس آن انجام داده‏اند که از آن میان می‏توان کتابهای زیر را نام برد:
1-الکاف الشاف، تألیف مرحوم امین الاسلام طبرسی و تفسیر جوامع الجامع که محور اصلی‏اش همان تفسیر کشاف بوده است.
2-انوار التنزیل و اسرار التأویل، تألیف عبد الله بن‏ عمر بیضاوی که آن را«سید المختصرات» نامیده‏اند.
3-تقریب التفسیر، از علامه قطب الدین محمد شیرازی.
4-فتوح الغیب فی الکشف عن قناع الریب، تألیف شرف الدین حسن ابن محمد طیبی.
5-شرح شواهد الکشاف، از قطب الدین محمد تحتانی رازی.
6-شرح شواهد الکشاف، از خضر بن محمد موصلی(در دو جلد که متضمن شرح اشعار و شواهد ادبی آن است).
7-آنموذج الکشاف، تألیف شمس الدین محمد کرمانی(از شاگردان قاضی عضد الدین یحجی از علمای شافعی).
نقدها و اعتراضها:1-«الانتصاب»تألیف احمد بن محمد المنیر اسکندری مالکی(همراه چاپ کشاف آمده است).
2-الکافی الشافی، در تخریج احادیث کشاف حافظ ابن حجر عسقلانی همراه چاپ کتاب آمده است.
3-حاشیه شیخ محمد علیان مرزوقی بر تفسیر کشاف، همراه چاپ کتاب آمده است.
4-مشاهد الانصاف علی شواهد الکشاف بر تفسیر، کشاف همراه چاپ کتاب آمده است.
این کتاب بارها در بلاد اسلامی به چاپ رسیده است از آن میان دو چاپ از شهرت بیشتری برخودار است:
1-چاپ چهار جلدی به قطع وزیری همراه با «الانتصاف منیر اسکندری، الکافی الشافی فی تخریج الاحادیث ابن حجر عسقلانی، حاشیه شیح محمد علیان مرزوقی و مشاهد الانصاف»این چاپ هم اکنون در قم افست گردیده است.
2-چاپ چهار جلدی به قطع رحلی همراه با حواشی سید شریف جرجانی و در پایان کتاب «تنزیل الایات علی شواهد البینات»محب الدین افندی و نیز در چاپ دیگر بدون حواشی سید شریف جرجانی است.
سبک و شیوه تفسیری:
تفسیر کشاف نخست بخشی از آیات را نقل می‏کند و توضیح و تفسیر ادبی در مورد آن انجام می‏دهد سپس بخش دیگر آیه را نقل می‏نماید و در پایان حدیث مربوط به آیه را ذکر می‏کند آنگونه که در سوره حمد انجام داده است.
تفسیر کشاف را می‏توان یک تفسیر ادبی و کلامی بشمار آورد که جنبه‏های ادبی و بلاغی آن بر دیگر ابعاد تفسیری آن غلبه دارد.خود سخن جا حظ را در این مورد نقل می‏کند جائی که گفته است:«فقیه هر چند که در علم فتاوی و احکام بر اقران و امثال خود تبرز یابد متکلم هر چند که بر اهل دنیا در صناعت کلام برتری جوید و حافظ قصص و اخبار هر چند پر حافظه‏تر از«ابن القریه» * باشد واعظ هر چند که از حسن بصری واعظتر باشد، نحوی هر چند نحوی‏تر از سیبوبه باشد، لغت‏دان هر چند تسلط کامل بر لغات داشته باشد، باز نمی‏تواند حقایق قرآن را دریابد، مگر فردی که در این دو علم مخصوص قرآن که عبارت از علم معانی و بیان باشد تبحر و مهارت داشته و مدتی در آن دو علم وقت صرف کند و زمانی رنج و تعب فراگیری آن دو را چشیده باشد تا راز معجزه پیامبر را دریابد و هم تحقیق داشته باشد و هم حفظ نگهداری، پر مطالعه، و پر مراجعه باشد.... (47) (*)القریه با کسر قاف و تشدید و راء مکسوره یکی از فصحای عرب است که نامش ایوب بود و قریه نام ما در اوست ذهبی در التفسیر(و المفرسون).
8-فخر رازی مفسر قرن هفتم
امام ابو عبد اللّه محمد بن عمر بن الحسین بن الحسن بن علی، تمیمی بکری طبرستانی رازی (546-606)ملقب به فخر الدین و معروف به«ابن الخطیب»شافعی در ری متولد گردید، علوم ابتدایی و مقدماتی را از محضرش ضیاء الدین آموخت مدتی از محضر کمال سمعانی و مجد الدین جبلی علم و دانش فرا گرفت و با استعداد و نبوغی که داشت در اغلب علوم عصر خویش به مراتب عالیه نایل آمد.
او پیشوا در علم تفسیر، کلام، علوم عقلانی و نقلی بویژه لغت و ادب گردید، نبوغ علمی وی شهرت بزرگی را بر او فراهم آورد، علماء و دانشمندان از مناطق دور و بلاد گوناگون محفل او را قصد می‏کردند و شدّ رحال می‏بستند، او که واعظ چیره دست و خطیب توانا بود مستمعان را تحت تأثیر سخنان نافذ خود قرار می‏داد و گاهی مردم رابه گریه وا می‏داشت او به هر دو زبان فارسی و عربی می‏توانست صحبت کند و شعر سراید به او در حال صحبت و وعظ حال وجد و شور و شوق دست می‏داد و دیگران را نیز تحت تأثیر قرار می‏داد. (48)
بیش از 70 جلد کتاب در شمار تألیفات او آورده‏اند که مهمترین آنها تفسیر کبیر او به نام «مفاتیح الغیب»می‏باشد و از دیگر تألیفات او می‏توان«تفسیر سوره حمد»در یک جلد «المطالب العلیه»، «البیان و الرهان فی الرد علی اهل الزیغ و الطغیان»، «المحصول»(اصول فقه) «المخلص»، «شرح الارشارات»و«شرح عیون الحکمه»(در حکمت و فلسفه) «السّر المکنون»در طلسمات نام برد.او در شوال 606 ه در ری درگذشت هر چند برخی خواسته‏اند فوت او را به مسموم ساختن کرامیان منتسب نمایند از سروده‏های اوست:
المرء مادام حیایستهان به
و یعظم الرزء فیه حین یفتقد
مرد مادام که زنده است مورد اهانت قرار می‏گیردمصیب وقتی بالا می‏گیرد که از دنیا برود..»
تفسیر او از دیدگاه دیگران:
1-ابن حجر عسقلانی گوید:«تنها عیبی که تفسیر فخر رازی دارد این است:شبهه و تردید را بصورت شدید وارد می‏سازد، ولی در حل آن کوتاه می‏آید بحدّی که برخی از مغربیان گفته‏اند شبهات او نقد ولی حل آنها نسیه است (49)
2-دکتر ذهبی، صاحب التفسیر المفسرون گوید:فخر رازی به صورت استطراد به مسائل اصول حقه مسائل نحوی و بلاغی متعرض می‏گردد، هر چند در اینگونه مسائل اطلاعات او همانند علوم هستی شناسی و ریاضت نیست، خلاصه آنکه کتاب او به موسوعه در کلام، هستی شناسی و طبیعت‏شناسی بیشتر شباهت دارد تا «تفسیر». (50)
3-صاحب کشف الظنون گفته است:«امام فخر رازی تفسیر خود را با اقوال و آراء حکماء و فلاسفه پر ساخته است از مطلبی به مطلب دیگر پریده است بحدی که گاهی ناظر را تعجب فرا می‏گیرد.ابو حیان در کتاب«البحر المحیط گفته است:«امام فخر رازی در کتاب تفسیر خود چیزهای فراوان و طولانی آورده که در علم تفسیر نیازی به آنها نیست از اینرو برخی از علماء گفته‏اند:«در تفسیر فخر رازی که همه چیز وجود دارد جز تفسیر». (51)
4-زرقانی صاحب مناهل العرفان ضمن معرفی تفسیر کبیر امام فخر رازی به عنوان یک تفسیر کلام و حکمت می‏گوید:در برخی از مفسرین اهل سنت قران را پلی برای دفاع از عقائد خود قرار داده‏اند و در رأس این گروه امام فخر الدین رازی است، او در هر مناسبتی جنگ مغلوبه‏ای بپا کرده است و در هر مناسبتی بر اهل ضلالت و انحراف از عقیده حمله را آغازیده، در تفسیر خود، مسلک حکمای متألهین را پیموده است دلیلهای آنان را همراه با نوعی تهذیب و سازندگی که با اصول اهل سنت موافق باشد آورده است.اوروش طبیعی آنان و زیست‏شناسان را نیز پیموده است در مورد املاک-برجها-آسمان- زمین-حیوان-نبات و در اعضاء انسان، سخن گفته است.» (52)
5-فخر رازی از دیدگاه خود:امام فخر رازی وصیتنامه‏ای تنظیم نموده است در آن وصیتنامه مطالب پندآمیز را گوش‏زد می‏کند در نخستین پند آن چنین آمده است:«بدانید من فرد دوستدار علم بودم، در مورد هر چیزی مطلب می‏نوشتم، بر کمیت و کیفیت آن وقوف پیدا نمی‏کردم، خواه حق یا باطل، ضعیف یا قوی باشد، من کتابهای کلامی را امتحان و آزمایش نمودم، در آنها فائده‏ای برابر آن فائده‏ای که در قرآن پیدا نمودم وجود ندارد، چون قرآن تمام سعی و کوشش خود را صرف می‏کند که تمام عظمت و جلالت را مخصوص خدا سازد و از تعمق در ایراد معارضه و متناقضات که فکر ار به راههای انحراقی و کژ وامی‏دارد خودداری کند». (53)
جایگاه عقل در تفسیر فخر رازی
در رده‏بندی تفاسیر موجود، تفسیر فخر رازی از بارزترین مصادیق«تفسیر به رأی»شمرده می‏شود.
وجهه نظر فخررازی مقابله به معتزلیان و مکتب اعتزال بوده است، فخر رازی خود اشعری مسلک است، از اینرووی از هیچ فرصتی برای تثبیت عقاید خود و هجوم به مخالفان بویژه معتزلیان و کرامیان چشم نمی‏پوشد، او ضمن تفسیر آیه 103 سوره الانعام«لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر»ضمن بحث طولانی استدلال معتزلیان را مبنی بر عدم رؤیت خداوند یاد می‏کند آنگاه به نقد و بررسی دلیلهای آنان می‏پردازد سپس به ارائه دلیلهای خود مبنی بر جواز رؤیت خداوند به زعم خویش می‏پردازد، با این همه بحث را به جای دیگر حواله می‏دهد». (54)
افعال انسان مخلوق خدا!..از روزگاران بسیار دور یکی از معرکه آراءترین مباحث کلامی افعال بندگان بود که آیا مخلوق خدا است یا با اراده و اختیار انسانها بوجود می‏آید، تفسیر رازی بیانگر اندیشه جبری اشاعره است، فخر رازی تصرحی دارد «فعل از پیوند داعی به قدرت انجام می‏گیرد، چون داعی خود آفریده خدا است، این حقیقت مسلم می‏گردد ک خدا آفریننده کارهای انسان نیز هست». (55)
در تفسیر مفاتیح الغیب، مباحث فقهی و حدیثی فراوان یافته می‏شود چون او یکی از فقیهان شافعی و از دلبستگان به فقه شافعی بوده است او در ذیل«آیات الاحکام»وارد مباحث فقهی می‏گردد و از آراء شافعی حمایت و درگیری با فقه حنفی دارد.
او با توجه به شیوه‏های تأثیرگزاری در افراد گاهی با ارقام و آمار بازی می‏کند، شقوق و فروع مسئله را چندین برابر اصل می‏افزاید، بنظر می‏رسد در این گونه آمارها، راه مبالغه را می‏پیماید، در سوره حمد چندین بار فروع و اشتقاقات مسئله و ضریب آنها را به ده هزار، بیست هزار می‏رساند این خود خلط واقعیات با فرضیّات می‏باشد.
فخر رازی به مسائل ادب و بلاغت بی‏توجه نیست و بیشترین بهره را در این باره از«کشاف زمخشری دارد.
فخر رازی به منابع و مصادر کتاب خود اشاره دارد از، لغوین و متکلمین و مفسرین نام می‏برد.
تفسیر امام فخر رازی ابتدا به سال 1279 در 6 جلد در بولاق سپس در 8 جلدی در قاهره با حاشیه«ارشاد السلیم»و اخیرا در32 جلدی به تحقیق محمد یحیی الدین بین سالهای 1352- 1357 در 32 جزء و در 16 جلد منتشر شده است و بارها به صورت افست و در ایران، لبنان انتشار یافته است.
9-میبدی مفسر قرن ششم
مؤلف آن ابو الفضل احمد بن ابی سعد بن احمد یزد میبدی است که غالبا او را رشید الدین ابو الفضل یا ابو الفضل رشید الدین میبدی می‏نامند.
این تفسیر برخلاف شهرت غلطی که به نام خواجه عبد الله انصاری(396-481 ه)اشتهار یافته، از تألیفات میبدی است که در سال 520 به تألیف آن شروع کرده است.در جلد پنجم آن آمده است:«ششصد و اند سال گذشت تا هزاران دشمنان از این زندیقان و خصمان دین کوشیدند تا در قرآن طعنی زنند و نقصی آرند، نتوانستند». (56)
بنابراین می‏توان نتیجه گرفت که میبدی یکی از علماء و مفسرین قرن ششم است که در قرن مزبور مشغول نوشتن این تفسیر بوده است.
میبدی از نظر اعتقادی در فروع فقهی یکی از پیروان شافعی است و از این جهت از نظر فکری متمایل به خاندان علی بن ابیطالب(ع)می‏باشد.
وی در تفسیر خود گوید«فما من مؤمن الا و هو یحب علیا (57) »مؤمنی نیست مگر آنکه در دل، دوستی علی را دارد.
اما در اصول پیرو اهل حدیث از تأویل بیزار ست، میبدی با اینکه صوفی وارسته و عارف خوشدلی می‏باشد در مسائل مذهبی سخت‏گیر و متعصب است، او از عقائد خود سخت دفاع می‏کند.
از مطالعه ده جلد این کتاب بزرگ درمی‏یابیم که او یک دیندار عقیده‏مند است گاهی به شدّت علیه دیگر فرقه‏های اسلامی می‏پردازد.
مشرب فکری
در قرن جهارم و پنجم هجری خراسان کانون عرفان و تصوف شده بود، مشایخ صوفیه از بلاد عراق و عرب و ماوراء النهر به شهرهای پررونق آن روی می‏آوردند و از کتابخانه غنی آن استفاده می‏کردند، در این مکتب بزرگانی چون:ابو نصر سرّاج(م 378 ه)نویسنده کتاب اللمع فی التصوف. ابو بکر محمد کلاباذی(م 380 ه)مؤلف طبقات الصوفیه.امام ابو القاسم قشیری(م 465 ه) مؤلف رسالة القشیریه حضور داشتند و هر یک به سهم خود گنجینه عرفان اسلامی را غنی‏تر ساخته بودند.
اساس مکتب عرفانی خراسان جمع بین شریعت و طریقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود، عرفای نامبرده فوق، مدرسه‏های خاصی به همین منظور در آن شهر بنیاد نهاده بودند.خواجه عبد اللّه انصاری درهمین مکتب پرورش یافت و به مبادی و اصول آن وفادار ماند، از خدمات مهم پیر طریقت به مکتب عرفان خراسان این شد که منازل طریقت و مقامات سلوک عرفانی را مدّون ساخت و در درجه‏بندی مقامام ترتیب تازه‏ای آورد، در این ترتیب بر کیفیات باطنی و اشراقی انحصار نکرد، بلکه اخلاق و آداب زندگی متعارف را نیز دخالت داد، تا هر عارفی در عین حفظ پیوند عادی سیر معنوی نیز داشته باشد، از اینرو برای راهیان طریقت رعایت آداب ظاهری را لازم شمرد، در این باره در دیباچه رساله«مختصر فی آداب الصوفیه» که به فارسی روان املاء شده است بر رعایت آداب ظاهری تأکید دارد.
هر چند تفسیر کشف الاسرار، تألیف خواجه عبد الله انصاری نیست ولی شالوده و اساس کار این تفسیر همان تفسیر خواجه عبد الله بوده است، او در بسیاری از موارد از خواجه به عنوان:پیر طریقت، عالم طریقت، جمال اهل حقیقت، یا شیخ الأسلام انصاری، یاد و سخنانش را نقل کرده اس.
معرفی تفسیر و مراحل سه گانه
کشف الاسرار، تفسیری است بزرگ به زبان پارسی شیوا که به قلم شیرین رشید الدین ابو الفضل میبدی در ده مجلد به اهتمام علی اصغر حکمت گردآوری و چاپ شده است و مجموع صفحات آن 6497 است این کتاب براساس تفسیر بسیار مختصری است که خواجه عبد الله انصای هروی دانشمند است که خواجه عبد الله انصاری هروی دانشمند عارف مشرب حنبلی نوشته شده است. میبدی به شرح و بسط آن پرداخته است و در تنظیم مطالب و مناسبت گویی نهایت ذوق و هنر خویش را نشان داده است.
میبدی برای تفسیر آیات سه مرحله یا سه نوبت قائل شده است:نوبت اول:ترجمه آیات به پارسی با رعایت امانت و روانی عبارت.
نوبت دوم:تفسیر آیات به روش عمومی تفسیرهای اهل سنت و جماعت که براساس اتکاء به احادیث و اقوال و آراء مفسران سلف و پیشین می‏باشد.
نوبت سوم:به بیان تأویلهای عارفانه‏ای که از برخی آیات استفاده می‏گردد اختصاص دارد. بر این ویژگیها باید مزیت زیبائی گفتار و استواری انشاء و نثر موزون را نیز افزود.به تعبیر خود مؤلف «اول، پارسی ظاهر، بر وجهی که هم اشارت به معنی دارد و هم در عبارت غایت ایجاز بود، دیگر نوبت تفسیر گوئیم و وجوه معانی و قراءات مشهوره و سبب نزول و بیان احکام و ذکر اخبار و آثار و نوا در که تعلق به آیت دارد و وجوه و نظائر و مایجری مجراه.سه دیگر نوبت:رموز عارفان و اشارات صوفیان و لطائف مذکران». (58)
وی در تفسیر«و نفخت فیه من روحی»، نقل سخن می‏کند و گوید:«یعنی اجریت فیه من روحی المخلوقه»«یعنی از روح مخلوق خودم به او جاری ساختم.
سپس آنرا رد می‏کند که این سخن نه در اخبار صحاح است و نه در آثار صحابه سلف و نه گفت مفسران ثقات، تأویل بگذار که تأویل راه بیراهان و مایه طغیان است اقرار و تسلیم گوش دار و ظاهر دست بدار که راه مؤمنان است و اعتقاد سنیان است و نجات در آن است.» (59)
از پیشوایان معصوم(ع):میبدی در ضمن تفسیر خود احادیث متعددی را از طریق اهل بیت طهارت نقل نموده است، از آن میان از علی(ع)بیش‏ از 100 مورد و از امام حسن مجتبی(ع)بیش از 5 مورد و از امام حسین(ع)بیش از 7 مورد و از امام سجاد(ع)بیش از 6 مورد و از امام باقر(ع)4 مورد و از امام جعفر صادق(ع)بیش از 37 مورد و از امام علی بن موسی الرضا(ع)3 مورد و در فضائل علی(ع) بیش از 30 مورد فضیلت و منقبت نقل نموده است که طالبان تفصل به خود تفسیر مراجعه نمایند. (60)
فهرست تفسیر:اخیرا با تلاش و کوشش آقای دکتر محمد جواد شریعت، فهرست جامع و مفیدی در 1007 صفحه از سوی انتشارات امیر کبیر انتشار یافته است که تنظیم آن از 1350 تا 1361(ده سال)طول کشیده است که در واقع آن تفسیر اقیانوس‏گونه را احیاء و زنده ساخته است.در این فهرست آیات وارده و احادیث شریفه و سخنان رسول اکرم(ع)و مکالمات او، و اقوال بزرگان دین و صحابه بزرگ پیامبر اسلام، فهرست اشعار عربی، فارسی، امثال عربی، امثال فارسی، واژه‏های عربی، واژه‏های فارسی، داستانهای شگفت، فهرست اعلام، اماکن، اشخاص، کتابها، عموما به ترتیب حروف تهجی آمده است.این کتاب خود، گنجینه‏ای از معارف و اطلاعات می‏باشد.
اینکه نمونه‏ای از نثر آن را از ابتدای تفسیر می‏آوریم:«اینست یاد دوست مهربان، آسایش دل و غذای جان یادی که گوی است و انسش چوگان، مرکب او شوق و مهر او میدان، گل او سوز و معرفت او بستان، یادی که حق در آن پیدا، به حقیق حق پیوسته، از بشریت جدا، یادی که درخت توحید را آبشخورست، دوستی حق مر آنرا میوه و بر است اینست که رب العالمین گفت:«لا یزال العبد یذکرونی و اذکره حتی عشقنی و عشقته»این نه آن یادی زبان است که تو دانی که آن درون جانست«بو یزید»روزگاری برآمد که ذکر زبان کمتری کردی چون او را از او پرسیدند گفت:عجب دارم از این زبان، عجب‏تر از این کو بیگانه است، بیگان چه کند در میان، که یاد اوست خود در میان جان...». (61)
10-سیوطی، مفسر نهم
جلال الدین ابو الفضل عبد الرحمن بن شیخ کمال الدین(849-911)یکی از نوابغ و نوادر روزگار از نظر احابطه و جامعیت علمی می‏باشد او در تمام زمینه‏ها و رشته‏های علوم تألیف و تصنیف دارد جز در مورد منطق چون آنرا را دوست نمی‏داشت، بلکه در مذّم آن کتاب«صون الکلام»را نوشت که این تیمّیه نیز از او پیروی نمود.
او در سن 21 سالگی متصدی امر فتوی گردید.و یکی از پرکارترین محققین و مؤلفین جهان اسلام به شمار می‏رود برخی گفته‏اند ه تعداد تألیفات و رساله‏های او به 500 جلد می‏رسد، البته اغلب آنها رساله‏های کوچک و کم حجم است ولی کتابهای مهمّ و بزرگی همانند کتاب تفسیر او، «الاتقان»نیز دارد که از اعتبار کم نظیری برخوردار است.
اینک برخی از تألیفات او:الاتقان(3 جلد) احیاء المیت بفضائل اهل البیت، الاشباه و النظائر النحویه(4 جلد)الاقتراح در نحو، الاسعاف فی رجال الموطاء، اتمام الدرایه فی شرح النقایه، بدایع الزهور فی وقایع الدهور، بشری الکیئب بلقاء الحبیب، البهجة المرضیه فی شرح الالفیه، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، الجواهر فی علم التفسیر، الحاوی للفتاوی، حسن المحاضرة فی اخبار مصرو القاهره، رسالة فی النعال الشریفة، الدّرر المنتشره فی الاحادیث المشتهره، الروض الاریض فی طهر المحیض، الخصائص الکبری فی‏ خصائص النبی(ص)، الحاشیه علی تفسیر البیضاوی، لباب المنقول فی اسباب النزول، مفحمات الاقرآن فی مهمات القرآن، معترک الاقران فی مشترکان القرآن...
از اسامی تألیفات او برمی‏آید که اکثر سعی و کوشش خود را پیرامون قرآن کریم و علوم مربوط به آن صرف کرده است، او در نویسندگی صاحب سبک و سلیقه بوده است و یکی از رازهای مطرح بودن آثار او مرهون سبک و سلیقه است». (62)
آغاز تفسیر:«حمد سپاس خداوندی را است که مأثر آثار را پس از فرسودگی احیاء نمود، به تفسیر کتاب عزیز خود با اسناد عالی از خبرها مأثور ما را موفق فرمود، گواهی می‏دهم که جز خدای یکتا معبودی نیست، شهادتی ه به صاحب آن اجرها و پاداشها را مضاعف می‏سازد و شهادت می‏دهم که سید و سرور ما محمد بنده و رسول او است که فجر صادق خود را آشکار ساخت تا ظلمات و تاریکی‏های اهل باطل و فجور را از میان برد، درود بر اولاد و اصحاب او باد!که دارندگان علم والا و فضیلت مشهور بودند، درود و سلامی در گذرگاه ایام و روزگاران دائمی در جریان باشد پس از حمد و درود هنگامی که این بنده کتاب «ترجمان القرآن»را تألیف نمودم و آن تفسیری بود همراه با سلسله اسناد از پیامبر خدا و اصحاب که در چند مجلد قرار داشت، اخبار و احادیثی که در آن آورده بودم با اسانید از منابع و کتابهائی که از آنها نقل کرده بودم ملاحظه نمودم که همت اغلب مردم از تحصیل آن قاصر و کوتاه است و رغبت وافر به متون احادیث دارند بی آنکه طول اسناد را داشته باشند، پس آن کتاب را در اینجا تلخیص نمودم تنها به متن مأثور اکتفاء کردم تنها اسامی منابع و کتابهای معتبر منقول را آوردم و آن را«الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور»نامیدم از خداوند متعال پاداشها بر مؤلف و عصمت از خط و لغرش و باطل را مسئلت دارم...». (63)
قرن دهم و تفاسیر مأثور
قرن دهم و یازدهم هجری یک حرکت اخباریگری در تمام مناطق و مجامع علمی اسلامی صورت پذیرفته است و یک نوع بازگشت به حدیث در مصر، عراق، ایران و دیگر سرزمینهای اسلامی متداول گشته، آیا این حرکت معلول تصادمهای فکری جهان اروپا و اسلام بوده؟که در مقام مقابله به مطمئن‏ترین پایگاه پناه برده‏اند؟یا معلول ضعف و نارسائی فلسفه و علوم عقلی و ذوقی بوده است؟ یا در مقام کشمکشها مجادلات سیاسی و اجتماعی ملل اسلامی جویاگری محیط امن و آسایش موجب این گرایش گردیده است؟یا پراکنده بودن مکاتب فقهی و اصولی و اختلاف و نزاعهای مشربی فقهاء موجب توّطن و استیجار به جوار امن أثر و خبر گردیده است و... در هر صورت قابل بحث و بررسی است در آن عصرها، در جهان تشیع تفاسیری مانند البرهان بحرانی یا نور الثقلین شیخ عبد علی حویزی یا تفسیر صافی، و در جهان اهل سنت تفاسیر این کثیر(م 774)ثعالبی(م 8776)الجواهر الحسان، ترجمان القرآن، الدر المنثور به مجمع البحرین و مطلع البدرین سیوطی، طلوع می‏کنند.
تفسیر به مأثور شامل تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر قرآن با سنت، تفسیر منوط به رأی اصحاب پیش اهل سنت و پیشوایان معصوم(ع)نزد خاصه شامل می‏گردد:
تفسیر قرآن با قرآن یا با سنت صحیحه و معتبره سخنی در مقبولیت آن نیست اما تفسیر قرآن با مأثور که از طریق صحابه یا پیشوایان نقل شده است روی جهاتی قابل بحث و بررسی است:
1-وجود احادیث مجعول و روایات ضعاف و اسرائیلیات که بزرگترین مانع این امر است.
2-رسوخ رسوبات اعتقادی و فکری، سیاسی و اجتماعی که جایگاه ویژه‏ای در احادیث دارد، مانند طرفداران بنی امیه، یا طرفدران بنی عباس که از راه تملق و جلب منافع دنیوی احادیثی را جعل و نشر داده‏اند.
3-اختلاف صحیح به غیر صحیح و نقل احادیث فراوان که منسوب به پیشوایان یا اصحاب می‏باشند بدون تحقیق و بررسی بحدی که حق را با باطل مشتبه ساخته است.
4-در اخبار و احادیث، مطالبی که از کتابهای پیشین مانند تورات و انجیل نقل شده است و مأثور به توقف در آنها هستیم که نمی‏توانیم تصدیق نمائیم و نه می‏توانیم تکذیب کنیم.
با توجه به مراتب فوق مادام که به صحت و اعتبار و واقعی حدیث پی نبرده‏ایم نمی‏توان تفسیر مأثور را تفسیر مقبول و معتبر و مطمئن بشماریم- ولی با رعایت نکات فوق از سوی فردی که صلاحیت و شایستگی این رعایت را دارد تفسیر به مأثور در برابر دیگر مناهج و شیوه‏های تفسیر: ادبی، علمی، عرفانی، رأیی، تفسیر القرآن بالقرآن، مطئمن‏تر و سکون بخش‏تر از دیگر روشها است چون به منبع و سرچشمه وحی اتصال دارد و«اهل البیت ادری بما فی البیت»می‏باشد.
1-سیوطی خود می‏گوید:«کتاب مسندی تألیف نمودم که در آن تفاسیر پیامبر صلی اللّه علیه و سلم را گردآوری نمودم که در آن ده هزار و اندی حدیث وجود دارد که برخی مرفوع و برخی موقوف می‏باشد و آن را«ترجمان القران»نامیدم و با شکر خدا در چهار مجلد تمام گشته است.» (64)
در آغاز تفسیر الدرر المنثور سخن او گذشت که کتاب ترجمان القرآن را با حذف اسناد و منابع آورده که به نام«الدر المنثور»نامیده است.
2-ذهبی در التفسیر و المفسرون گوید: «سیوطی فردی حریص به جمع‏آوری و کثرت روایت است ولی او با همه جلالت قدر و شناختی که از حدیث و معایب آن دارد، نکوشیده است که احادیث صحیح را در این تفسیر جمع‏آوری نماید، بلکه بین احادیث صحیح و علیل خلط نموده است، کتاب او احتیاج به پالایش و تصفیه دارد تا غثّ از سمین، ضعیف از قوی بازشناخته گردد، این کتاب در 6 جلد چاپ شده و در اختیار اهل علم قرار دارد.» (65)
وی افزوده است:کتاب فوق تنها تفسیری است مه به نقل اثر روایت پرداخته است و رأی و عقیده را در آن دخالت نداده است آنگونه که دیگران این کار را انجام داده‏اند.»
3-استاد شیخ محمد جواد بلاغی در مقدمه تفسیر خود می‏فرماید:«پیش من تفاسیر عامه تفسیر طبری، کشاف، الدر المنثور سیوطی وجود دارد الدر المنثور جامع‏تر از دیگر تفاسیر اهل سنت است از آن نظر که در گیرنده احادیث و روایان آنهاست، از اینرو نوعا حواله دادن من بیشتر به آن تفسیر می‏باشد.» (66)
11-فیض کاشانی مفسر قرن یازدهم
عالم ربنی فقیه همدانی فیلسوف محمد بن مرتضی معروف به ملا محسن فیض کاشانی(م 10901)یکی از چهرهای موفق و پرکار جهان علم و فضیلت و یکی از ستارگان پر فروغ آسمان فقه و فقاهت حدیث و تفسیر و جهان معارف اسلامی می‏باشد، او در جامعیت و گستردگی دانش کم نظیر است.
وی در سال 1007 ه در قم متولد سپس به‏ کاشان انتقال یافت، وقتی خبر اقامت سید ماجد بحرانی را شنید پیش او به شیراز رفت و از محضر او و از حوزه درس ملا صدر الدین شیرازی تلمذ نمود، با دختر ملا صدرا ازدواج کرد سپس به کاشان برگشت و در آنجا به تدریس و تألیف اشتغال ورزید کتابهای مفید و ارزنده‏ای در زمینه‏های تفسیر، حدیث، اخلاق، معارف حقه(که بالغ بر 100 جلد می‏گردد)تألیف نمود و یکی از مراجع مسلم وقت گردید که نظیر و همانند نداشت از تألیفات مهم اوکتاب«الوافی»و تلخیص آن«الشافی»است.
که احادیث اصول چهار گانه(الکافی، من لا یحضره الفقیه، الاستبصار، التهذیب)را همراه با شرح آنها آورده است المحجة البیضاء، مفاتیح الشرایع، علم الیقین و دیگر کتاب تفسیر الصافی می‏باشد.مرحوم فیض از پیشوایان ششگانه حدیث شیعی قرار دارد این پیشوایان با نام«المحمدون الاوائل و المحمدون الا و اخر» * شناخته شده‏اند.
اساتید او:1-پدر عالیقدرش مرتضی ابن الشاه محمد2-سید جلیل القدر سید ماجد بن سید هاشم حسینی بحرانی‏3-شیخ بهائی محمد بن الحسین عاملی‏4-صدر المتألهین شیرازی‏5- ملا محمد طاهر شیرازی‏6-ملا جلیل غازی قزوینی (شارح الکافی)7-شیخ محمد بن شیخ حسن به الشهید الثانی‏8-ملا محمد صالح(شارح الکافی)...
شاگردان او:1-فرزند برومندش علم الهدی 2-علامه مجلسی محمد باقر صاحب بحار الانوار 3-سید نعمت الله جزائری‏4-قاضی سعید قمی و جمعی دیگری.
عالم بزگوار پس از عمری مجاهده و تلاش در راه معارف الهی در سال 1091 ه در سن 84 سالگی در کاشان از دنیا رفت و درهمانجا مدفون گردید قبرش هم اکنون مزار اهل دل می‏باشد. (67)
ایشان تألیف خود را اینگونه آغاز می‏کند: «حمد و سپاس ترا می‏گوئیم ای آفریدگاری که بر بندگان در هر چیزی تجلی و ظهور نموده است و خود را در خطاب خویش بلکه در هر نور و سایه نشان داده است، با ذات و حقیقت خود بر ذات خویش رهنمون گردیده است از مجانست و همسوئی با مخلوقات منزه و وارسته است، چگونه با وجودی می‏توان به او استدلال نموده که در هستی خود نیازمند اوست، او کی غائب شده است تا نیازمند راهنما و دلیل باشد، کی دور شده است تا آثار و نشانه‏ها رساننده به او باشند، کور باد چشمی که او را نمی‏بیند، در حالی که پیوسته مراقب اوست، خسارت و زیان دیده است تجارت بنده‏ای که از محبت او نصیب و بهره نداشته باشد، او بر هر موجودی شناسائی شده است، هیچ (*)محمدون اوائل:1-محمد بن یعقوب کلینی 2-محمد بن علی بن بابویه(شیخ صدوق)3-محمد بن الحسن الطوسی(شیخ طوسی)و محمدون اواخر:1-محمد بن مرتضی(فیض کاشانی) 2-محمد باقر مجلسی 3-محمد بن الحسن(الحر العاملی) موجودی جاهل او نیست، با هر شاند و آراستگی خود را به ما نشان داده است، تا در هر مشهودی او را نظاره نمائیم، فرقان را بر عبد خویش تنزیل فرمود تا بر جهانیان نذیر و ترساننده باشد، اسرار و رازهای خود را پیش اهل بیت او قرار داد، پس هر نوع آلودگی را از آنان برد و پاک و پاکیزه‏شان قرار داد، خداوند از هدایت پیامبر مرسل خویش با نور کتاب خود پرده برداشت و از راز کتاب منزل با عترت مرسل خود کشف حجاب نمود». (68)
به این ترتیب در این مقطع تفسیری و در این براعت استهلال ابتدائی، روش و بینش او مشخص و معلوم می‏گردد که تفسیر او ترکیبی از مشاهدات وجودی و الهامات و اشراقات غیبی، با توجه و تمسک به ذیل عنایت اهل بیت(ع)خواهد بود، و علت نامگزاری به«الصافی»یعنی صاف و پیراسته از کدورتهای آراء عامه و اقوال خسته کننده و حیرت‏آور و نفرت‏انگیز می‏باشد، سپس دوازده مقدمه دارد:علوم قرآنی، توصیه به تمسک به قران و اهل بیت، شأن نزول آیات، تأویل، تفسیر، ظاهر، باطن، محکم و متشابه، منع تفسیر به رأی، گردآوری قرآن، تحریف، زیادت و نقص، قرآن بیانگر هر چیزی است و تحقیق معنی آن، اقسام آیات و اختلاف قراءات، زمان نزول قرآن، تجسم قرآن در روز حشر، کیفیت تلاوت و آداب آن، و اصطلاحات تفسیری این کتاب...». (69)
شیوه و روش تفسیری:
مقدمه دوازدهم صافی اختصاص به اصطلاحات و روش تفسیری آن دارد که بازگو می‏کنیم.
مرحوم فیض می‏نویسد:«خلاصه آنچه افزون بر شرح لفظ و مفهوم آن نیازمند شنیدن از معصوم(ع)باشد:اگر از محکمات خود قرآن شاهدی پیدا نمودیم که به آن دلالت نماید همان محکم را می‏آوریم، چون قرآن برخی از آن برخی دیگر را تفسیر می‏نماید، و از سوی پیشوایان حق نیز مأموریت داریم که متشابهات قرآن را به محکمات آن برگردانیم، و اگر محکمی از قرآن پیدا نکردیم اگر حدیث معتبری از اهل بیت علیهم السلام پیدا کردیم که در کتابهای معتبر از طریق اصحاب ما(رضوان خدا بر آنا باد)نقل شده است همان حدیث را وارد می‏سازیم اگر از طریق خاصه چیزی نقل نشده باشد ولی از طریق عامه منسوب به معصوم روایت شده است و حدیث مخالف آن نیز وجود ندارد، در این صورت همین را می‏آوریم، عین آن موردی که در فقه داریم.و از امام صادق(ع) وراد شده است اگر حادثه‏ای بر شما پیش آمد که حکم آن را در روایات ما پیدا نمی‏کنید پس بنگرید به روایاتی که آنان از علی(ع)نقل کرده و به آن عمل نموده‏اند، این حدیث را شیخ طوسی در مورد عده نقل کرده است و اگر حدیثی از پیشوایان روایت نکرده‏اند پس آنچه را که به دست ما جز از طریق معصومین(ع)از علمای تفسیر رسیده است در صورتی که مطابق قرآن و فحوای آن و شباهت به احادیث آنان داشته باشد مورد عمل قرار می‏دهیم، اگر از نظر سند و استناد هم اعتماد نکنیم بلکه از جهت موافقت شباهت و استحکام اعتماد می‏نمائیم، چون رسول خدا(ص)فرمودند: «هر حقی حقیقتی دارد و هر راستی و صواب نو را نیت خاصی دارد پس آنچه موافق قرآن باشد آن را اخذ کنید و آنچه مخالف کتاب خدا باشد پس آنرا ترک کنید...»امام صادق(ع)نیز فرمودند: «هر روایتی که خواه از سوی نیکوکار یا فاجر به تو برسد در صورتی که موافق قرآن باشد پس آن را دریاب و هر روایت که مخالف قرآن خواه از نیکوکار یا فاجر باشد پس ترک نما».و امام کاظم(ع) فرمودند:«وقتی ک دو حدیث مختلف و متضاد به‏ تو رسیدند پس آنها را با قرآن و احادیث یا مورد مقایسه و سنجش قرار بده اگر متشابهت با آنها داشته باشد پس آن، حق است و اگر مشابهت نداشته پس باطل است»اینها بخش اندکی از احادیث شریفه است که به جامع‏ترین آنها بسنده نمودیم تا مقتضای اختصار و خودداری از پرگوئی را بجا آورده باشیم». (70)
در پایان بخش می‏افزاید«گاهی اخبار را به صورت دیگری جز از راه اسناد نیز تصحیح می‏نمائیم و در این مورد فقط از خدا استعانت می‏جوئیم».
بنظر می‏رسد منظور از آن راه توجه به معنی و مفهوم حدیث باشد که از نظر معنوی چه قدر تاب و توان دارد.
ایشان در ضمن تفسیر آیه‏ثم لتسئلن عن النعیم(تکاثر/8)از مجمع البیان نقل می‏کند که منظور از نعیم، امنیت و صحت می‏باشد و در عیون اخبار الرضا آمده است منظور خرما و آب خنک است و در«فقیه»از پیامبر(ص)آمده است هر نعیمی مورد بازخواست است مگر آنکه در جهاد یا حج مصرف شده باشد و در«مجالس»آمده است اگر نام خدا پیش از طعام ذکر شد از این طعام سوال نمی‏شود.در تفسیر قمی از امام صادق(ع) آمده است:این امت آنچه که خداوند به آنان در مورد نعمت رسالت سپس خاندان رسالت به آنان کرامت فرموده است مورد سوال قرار می‏گیرند.و در احتجاج آمده است نعمتی که مورد سؤال قرار می‏گیرد نمعت وجود پیامر اسلام و جانشینان او است که خداوند آنان را بر پیروان او نعمت داده است.عیاشی در تفسیر خود از امام صادق(ع)نقل کرده است امام(ع)معنی نعمت را از نعمان (ابو حنیفه)پرسید، او در پاسخ گفت مقصود طعام و آبن خنک و سرد است، امام فرمود:اگر خدامد ترا در روز قیامت در پیشگاه خود نگه دارد تا از هر لقمه‏ای که خورده‏ای یا هر جرعه‏ای که نوشیده‏ای بازخواست نماید وقوف تو در پیشگاه او خیلی طولانی خواهد بود.او گفت:س مقصود از نعیم چیست؟امام فرمود؟مقصود از نعیم ما اهل بیت رسالت هستیم که خداوند ما را بر بندگان احسان و انعام نموده است و به برکت وجود ما مردم پس از اختلاف، ائتلاف نموده‏اند و به یمن ما تألیف قلوب نموده است پس از آنکه با همه دشمنان خونین بودند و به برکت ما به اسلام هدایت شده‏اند و آن یک نعمت پایدار و همیشگی است، خداوند از این نعمت که بر آنان ارزانی داشته است و آن وجود پیامبر اسلام(ص)و عترت(ع)او است، سؤال خواهند نمود». (71)
تفسیر صافی و دیگران
1-علامه طباطبائی در مورد مرحوم فیض و تفسیر صافی می‏فرماید:«این مرد جامع علوم است و به جامعیت او در عالم اسلام کمتر کسی را سراغ داریم و ملاحظه می‏شود او در تمام علوم مستقلا وارد شده و علوم با هم خلط و مزج نکرده است، در تفسیر صافی-اصفی و مصفی-که روش تفسیر در روائی دارد ابدا وارد مسائل فلسفی، عرفانی و شهودی نمی‏گردد، در اخبار کسی که کتاب «الوافی»او را مطالعه کند می‏بیند یک اخباری صرف است و گوئی اصلا فلسفه نخوانده است در کتابهای عرفانی و ذوقی نیز از همان روش تجاوز نمی‏کند و از موضوعی خارج نمی‏شود» (72)
2-علامه امینی می‏فرماید:«مرحوم فیض محقق بزرگ، علمدار فقه، پرچمدار حدیث، مشعلدار فلسفه، گنجینه عرفان، کوه عظیم اخلاق و امواج خروشان علم و معرفت است». (73)
تفسیر صافی به سال 1266 در تهران به قطع رحلی و به چاپ سنگی انتشار یافت سپس بارها همان چاپ افست گردید چاپ دیگر صافی در چهار جلد است با قطع وزیری به تصحی محقق توانا مرحوم شعرانی و تحقیق و تعلیق میرزا حسن حسینی لواسانی چاپ دیگر آن در 5 جلد به قطع وزیری با مقدمه‏ای در شرح حال مؤلف و پا صفحه‏ها از آقای اعلمی است که در بیروت چاپ شده است.
12-شبر مفسر قرن دوازدهم
سید عبد الله شبر(1242-1178 ه)یکی از بزرگان و آیات الهی و یکی از پرکارترین چهره‏های تألیفی در قرنهای اخیر بشمار می‏رود، او دروس خود را از آیة الله سید محسن اعرجی صاحب«المحصول»و«الرسائل»فرا گرفت و فقه را از شیخ محمد جعفر کشف الغطاء جد آیة الله کاشف الغطا فرا گرفت او دارای آثار تألیفی متعدد است ه تعداد آنها بیش از 70 جلد است، از اینرو او را«مجلسی ثانی»لقب داده‏اند.
برخی از تألیفات او:در حدیث، کتاب جامع الاحکام در 14 جلد، و در رجال کتاب جامع المقال فی معرفة الرواة و الرجال و تلخیص آن «ملخص المقال»و در لغت، مطلع النیرین فی لغة القرآن و حدیث احد الثقلین که دارای 23 هزار بیت است و کتابهای دیگری در زمنه اخلاق تاریخ، سیره، نجوم، اصول، دارد، او در اجازه‏ای که به یکی از شاگردان خود می‏دهد(سید محمد تقی پشت مشهدی)به 50 نوع از تألیفات حدیثی خود اشاره می‏کند.
از او سه نوع تفسیر در اختیار داریم:
1-تفسیر کبیر موسوم به«صفوة التفاسیر» آقا بزرگ تهرانی آن را در باب«صاد»ذکری می‏کند و می‏نویسد این تفسیر دارای 62000 بیت است.
2-تفسیر وسیط به نام«الجوالثمین فی تفسیر القرآن المبین»که در الذریعه آنرا در باب «ج»، ذکر کرده و می‏نویسد:در دو جلد بزرگ است جلد اول تا سوره اسراء و جلد دوم تا آخر قرآن کریم و دارای 000/30 بیت است، سپس می‏افزاید:من این تفسیر را به خط خود سید، نزد نوه او سید محمد بن علی بن الحسین بن مؤلف دیده‏ام، جلد اول آن در صفر 1239 و جلد دوم در 19 ربیع الاول 1239 به اتمام رسیده است.
3-تفسیر وجیز که به همین نام در الذریعغه در باب«واو»ذکر شده و دارای 18000 بیت است و مؤلف در چهارم جمادی الاول 1239 آن را به پایان برده است، سپس می‏افزاید سه نسخه از آن موجود است که یک نسخه آن در کتابخانه تقوی طهران موجود و در 1352 توسط حاج سید نصر اللّه تقوی بچاپ رسیده است (74)
آشنائی با تفسیر
در اینجا مناسب است عین کلمات مؤلف را که بیانگر روش تفسیری او نیز هست از تفسیر سوم که همان تفسیر وجیز است بیاوریم وی گوید: «پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر عظیم الشأن اسلام و اهل بیت اطهار(ع)این تفسیر گر چه مختصر و الفاط آن کوتاه است ولی دارای تحقیقات عمیق و وافی و کافی است و غالبا در حل مشکلات و غرائب الفاظ قرآن کریم از گنجینه‏های درر بار معادن اسرار و حکم الهی اهل بیت(ع)استفاده شده ا ست، خاندانی که جبرئیل در خانه آنان نازل می‏گشت، این تفسیر با وجازت و سلاست عبارت متضن دقایق و نکات بسیار و با کمال اختصار و وجازت مشتمل بر حقایق و معانی بی‏شمار است. (75)
گفتار دیگران
1-مرحوم سید نصر اللّه تقوی که خود اهل فضیلت و بانی طبع این تفسیر می‏باشد در پیشگفتار آن گوید:«بیش از سی دوره تفسیر از مفصل و ممختصر تاکنون مرور کرده‏ام و اکثر آنها را با تمام دقت دیده و برخی را به مرور اجمالی بسنده ک رده‏ام، هیچ کدام از آنها را واجد اوصاف و مزایای این تفسیر ندیده‏ام که در یک مجلد کم حجم این همه مطالب را داشته باشد، اگر ادعا شود که تفسیر سید عبد اللّه شبر یکی از تفاسیری است که فعلا در درست است، گزاف نگفته‏ام و بجا است که خوانندگان این سخن را از من بپذیرند و اعتقاد مرا حمل بر مبالغه نکنند». (76)
2-دکتر حامد حفنی داود:(یکی از اساتید دانشکده زبان قاهره)درباره تفسیر شبر در چاپی که مطبعة النجاح نجف از او درج کرده است می‏گوید:«صاحب انتشارات النجاج، اشرف تفاسیر را برگزیده است و کار او بسیار بجا و نیکو است زیرا تفسیر شبر دقت و اختصار را با هم جمع کرده، و شیفتگان تفسیر چه مبتدی و چه منتهی از آن بهره می‏برند، مبتدی از آن نظر که سهولت بیان را دارد و منتهی از آن نظر که از جهت دقت و اصطلاحات تفسیری بهره وافری دارد، چون مؤلف بزرگوار بر اساس و عده‏ای که در مقدمه تفسیر داده است از منابع و مراکز وحی و خاندان نبوت استفاده کرده است و تفسیر خود را با علوم آن بزرگواران خصوصا أمام علی بن ابی طالب و امام جعفر صادق علیهما السلام آراسته و اصالت بخشیده است، دیگر از مزایا و محسنات این تفسیر آن است که مؤلف محترم متعرض قرائات شده و در حاشیه به آنها اشاره کرده است، در حقیقت در تفسیر خود قرائت امام حفص و جز او را نیز بیان کرده است.بالأخره تفسیر شبر برای کسانی که بخواهند در وقت کم بهره بیشتری را از تفسیر ببرند قابل توصیه است. (77)
3-دکتر ذهبی صاحب التفسیر و المفسرون در مقام بازشمری مهمترین تفاسیر از سیزده تفسیر مهم شیعی نام می‏برد به این ترتیب:
1-تفسیر امام حسن عسکری(متوفی 254 ه)
2-تفسیر محمد بن مسعود عیاشی(از علمای قرن سوم)
3-تفسیر علی بن ابراهیم قمی(از علمای قرن چهارم)
4-التبیان، تألیف شیخ طوسی(متوفی 460 ه)
5-مجمع البیان، تألیف الطبرسی(متوفی 538)
6-تفسیر الصافی، تألیف ملا محسن فیض کاشانی (از علمای قرن یازدهم)
7-تفسیر الاصفی(در یک جلد موجود در کتابخانه دار الکتب المصریه و دانشگاه قاهره)
8-البرهان، تألیف سید هاشم بحرانی(متوفی 1107 ه)
9-مراة الاأنوار و مشکاة الاسرار کازرونی(در یک جلد، موجود در دار الکتب المصریه)
10-تفسیر المؤلف(خطی)از محمد مرتضی‏ حسینی معروف به نور الدین(از علمای قرن دوازدهم)در یک جلد کوچک.
11-تفسیر القران تألیف شبّر(در یک جلد بزرگ)
12-بیان السعادة فی مقامات العبادة، از سلطان بن محمد بن حیدر خراسانی(از علمای قرن چهاردهم).
13-آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، از محمد جواد بلاغی(م 1352)او سپس به نقد و بررسی تعدادی از اینها می‏پردازد و درباره تفسیر شبر می‏گوید:«این تفسیر براساس مذهب امامیه اثنی عشریه جریان دارد، الفاظ قرآن را به معانی و مفاهیمی حمل کرده است که با اصول مذهب خویش موافقت داشته باشد، کتاب بسیار مختصر در الفاظ موجز در عبارت است، در عین حال معانی فراوانی و دقیقی را در بردارد، این تفسیر از نظر افاده معانی فراوان شباهت زیادی به تفسیر «الجلالین»دارد که نکته‏های دقیق را با عبارت سهل و موجر اداء کرده است». (78)
تألیف این تفسیر وجیز در چهارم جمادی الاولی 1239 ه پایان پذیرفته و فراغت از استنساخ آن توسط محمد شفیع حسینی طالقانی در 1247 انجام یافته ا ست.چاپ اول آن در قاهره در 1385 در مطبعه یوسفیه صورت گرفته است.
13-طنطاوی مفسیر قرن چهاردهم
استاد شیخ طنطاوی جوهری(1287-1358) مدرس دانشگاه و مدرسه دار العلوم در طنطا به دنیا آمد و در دار العلم قاهره به مقام استادی رسید.او یکی از شاعران نکو گوی عربی است، از تألیفات اوست:الارواح، اصل العالم، این الانسان، التاج المرصع بجواهر القرآن و العلوم، جمال العالم، جواهر العلوم، سوانح الجوهری، الزهره، نظام الامامة و حیاتها و.... آغاز تفسیر:پس از حمد و ثناء الهی و درود بر پیامبر و همه اولاد و اصحاب او می‏گوید:«من شیفته عجایب جهان هستی و مبهوت بدایع طبیعت آفریده شده‏امد، عاشق جمال و زیبایی آسمان و علاقمند کمال و ارزشهای زمینی هستم، آیات بینات، شگفتیهای چشمگیر خورشید دوار، ماه همیشه در جریان...هستم.از آن زمانی که در مدرسة دار العلوم مدرس بودم برخی از آیات قرآنی را به دانشجویان القاء می‏نمودم و برخی از آنها را در مطبوعات منعکس می‏کردم، اکنون‏می‏خواهم همه آنها را با استمداد از لطیف خبیر گردآوری نمایم، در قرآن بیش از 750 آیه درباره علوم وجود دارد درحالی که آیات احکام آن به 150 مورد نمی رسد، در این تفسیر آنچه مسلمان احتیاج دارد از احکام، اخلاق، عجایب جهان هستی و غرایب علوم و شگفتی‏های خلقت قرار دادم تا مردان و زنان مسلمان را به وقوف و آگاهی از حقایق معانی آیات بینات آگاه سازد و در کسب علم در زمینه حیوانات، نباتات، زمین، آسمانها، تشویق نماید. (79)
او سپس به تفسیر سوره«حمد»آغاز می‏کند و در ابتدا از استاد«میلین ادوارد»مطلبی را در مورد حیوانی به نام«اکسیلوکوب»نقل می‏نماید که در فصل بهار تنها زندگی می‏کند هنگامی که تخم گذاشت فورا خود آن می‏میرد، از رحمت و زیبابی صنع پروردگار که به این حیوان الهام نموده آن است که پیش از تخم گزاری خانه‏ای از درخت درست کند، او ابتدا یک حفره مستطیلی، حفر می‏نماید سپس شکوفه‏های گلها را گردآوری می‏کند و برخی از برگهای شیرین را فراهم می‏سازد و اطراف این گودال را پر می‏کند و روی آنها تخم می‏گذارد و از چوب سقفی بر آن خانه سایبان درست می‏کند، حکمت این امر آن است:هنگامی که این تخم شکافته شد و کرم آن خارج گردید غذای آماه شده برای یک سال او را کفایت می‏کند، درست آن مدتی که این کرم نمی‏تواند روزی خود را تهیه نماید هنگامی که این کرم به کمال خود رسید گودال دیگری به این منوال درست می‏کند....» (80)
روش تفسیری
طنطاوی یکی از مفسران علم گرا در عصر اخیر است، تهاجم صنعتی غرب و شرق به ممالک اسلامی و احساس ضعف و نارسایی جوامع اسلامی در این زمینه، او را به این فکر انداخته است که تنها راه چاره مشکل، توجه به علم و صنعت و استفاده از آیات قرآنی در این زمینه است، او در این باره راه غلو افراط را پیموده، موافقان و مخالفان نام تفسیر او را«دائرة المعارف»نهاده‏اند نه تفسیر، چون گاهی رساله‏های مستقلی را بی‏ارتباط با آیه در تفسیر خود می‏آورد که کوچکترین ارتباطی با آیه ندارد، علم گرایی و توجه به علم او جدی است ولی اشکال عمده کار او این است که علم زده است گویا در ذهن خود این نگرانی را داشته که دانش و علم، در دین و مذهب را تهدید می‏کند او خواسته یک کتاب فیزیولوژی و زیست شناسی تدوین نماید.طنطاوی جهان‏بینی علمی مادی ندارد بلکه مجذوب فروع و ثمره‏های علم جدید است، نه ریشه‏های آن، او گاهی چنان ساده لوحانه اظهار نظر می‏کند که انسان یقین پیدا می‏کند که قافیه را باخته است، مثلا می‏گوید:«بر دولتهای اسلامی واجب شرعی است که گروهی از پزشکان را به آموختن تنویم (هیپنوتیزم)مأمور کنند و گرنه برخی از دروغ‏زنان با توسل به آن داعای نبوت خواهند کرد آنچنان که هاروت و ماروت نمودند.» (81)
بازمی‏گوید:«به ما رسیده است که امریکائیان در خرابه‏های بابل و نینوی و در آثار آشوریها و بابلیها به علوم کلدانیها دست یافته‏اند، پس این علم دوباره در شرق و غرب انتشار پیدا کرده است اگر آگاهی و بیداری ملل نبود یقینا برخی از مباشرین این علوم ادعای نبوت می‏کردند.» (82)
بهشت و کوثر معنوی:او بهشت و کوثر را به بهشت معنوی تأویل می‏کند و می‏گوید:«نظر ما این که حوض(کوثر)همانا کنایه از علم است که هر چه از آن نوشیده شود همچنان برقرارل و پایدار ماند و مشک و عطر و انواع گوهرهای نفیس از در و یاقوت و آبی شیرین‏تر از عسل و آن حوض بی‏پایان چیزی جز شاخه‏ها و شعبه‏های علم نیست که چشم اندازهای دلفریب و شگرفش نگرندگان را شادی می افزاید». (83)
ذهبی صاحب التفسیر و المفسرون در این باره می‏گوید:«این کتاب یک دائرة المعارف علمی است که از هر علمی بهر بسیاری از آن هست و سرانجام همین بحثهای علمی فراوان آن، این‏ تفسیر را سزاوار همای سخنی می‏سازد که در حق تفسیر امام فخر رازی گفته‏اند:«همه چیز جز تفسیر در آن وجود دارد»بلکه تفسیر جواهر به این وصف لایق‏تر است، و اگر بخواهیم از دلالت کلی کتاب قضاوت کنیم باید گفت:مؤلف آن در دریای اسرار علمی آسمان و زمین بسی غوطه خورده و با عقل و قلب خویش همه گوشه و کنارهای علم را کاویده است تا برای مردم آیات و نشانه‏های روشنگری در آفاق و انفسشان را بنمایاند و برای آنان ثابت کند که قرآن دربردارنده علوم اولین و آخرین است، او به هر دلیل و رویداد متوسل می‏شود تا این سخن الهی را ثابت کند:ما فرطنا فی الکتاب من شی‏ءدر این کتاب از هیچ چیز فروگذار نکرده‏ایم» (84)
در مورد علم زدگی او می‏توان نمونه‏ها و شواهد فراوانی را از تفسیرش نشان داد، وی در آغاز سوره آل عمران می‏گوید:ایمان بر دو گونه است:یا تقلیدی است که در اثر مطالعه کتابهای آسمانی بدست می‏آید یا آنکه یقینی و علمی است که در اثر علوم طبیعی حاصل می‏شود». (85)
به این ترتیب او در کنار تفسیر خود از شکلها و تصاویر نباتاتو حیوانات و اشجار و درختان فراوان استفاده کرده است«زرقانی»در مناهل العرفان، در بخش امتزاح علوم ادبی و زیست شناسی، روش تفسیر ادبی و زیست‏شناسی را توصیف و نمونه‏هائی از تفاسیر ذکر می‏کند و در پایان می‏گوید:«تفسیر الجواهر شیخ طنطاوی جوهری مملو از علوم زیست‏شناسی است و آن یک تفسیر جدید است که شامل عجایب و بدایع خلقت می‏باشد. (86)
قابل ذکر است که:قرآ کتاب هدایت می‏باشد و آنچه بیش از هر مسئله ضرورت دارد رعایت جنبه‏های هدایت و تشریع و ارشاد قرآن است و دیگر مسائل هه ضرورت مقدماتی دارد که در محور و پیرامون این ضرورت تحقق یابد و گرنه مزیّت فرع بر اصل و فزونی حاشیه بر متن لازم خواهد آمد و بهترین تفسیر بر قرآن کریم همان گذشت روزگار و پیشرفت علم و دانش و کمال فهم بشری است.
14-عبده مفسر قرن چهاردهم
شیخ محمد عبده یکی از پیشروان نهضت فکری اسلامی در دیار مصر می‏باشد او که سالها شاگرد و هم‏رزم سید جمال الدین اسد آبادی بود همراه و همگام با استاد در مسیر مبارزات روشنگرانه خود، دست به تفسیر و تبیین آیات الهی زد.این تفسیر در پایه‏گذاری تمدن و فرهنگ جدید مصر، نقش عمده و مؤثری داشت، او که توجه خاص به تمدن و فرهنگ و اندیشه‏های مذهبی داشت با تمام جان و دل می‏کوشید تا تعالیم اسلام را با متضیات تمدن جدید تطبیق دهد و میان آنها پل ارتباطی ایجاد نماید، در آن زمان جمود و قشرنگری برخی از وابستگان الازهر مانع بزرگی در سر راه بود.او علاوه بر استفاده از افکار سید، خود می‏کوشید تا به جهانیان ثابت کند که اسلام توانایی آن را دارد که به صورت یک مکتب کامل و یک ایدئولوژی جامع راهنما و تکیه‏گاه بشر باشد». (87)
استاد شهید آیة اللّه مطهری در یکی از تألیفات خود می‏نویسد:«عبده با استاد خود سید جمال الدین در دو جهت اختلاف داشت:یکی اینکه سید انقلابی فکر می‏کرد و عبده طرفدار اصلاح تدریجی بود، دیگر اینکه سید مبارزه با استعمار را در رأس برنامه‏های خود قرار داده بود و معتقد بود که اول باید ریشه«امّ الفساد»را کند و دور انداخت، ولی عبده معتقد بود که آموزش و تربیت دینی جامع بر آموزش و پرورش سیاسی و اجتماعی تقدّم و اولویت دارد». (88)
در راستای این هدف او از سال 1321 شروع به تفسیر قرآن نمود و نخستین اثر او، درهمان سال تحت عنوان تفسیر«جزء عم»جهت اساتید مدارس جمعیّت انتشار یافت و درهمان‏سال، تفسیر طولانی سوره و العصر را منتشر ساخت که بصورت خطابه به علمای شهر الجزائر القاء نموده بود»تا اینکه بالأخره از 1315 بذر تفسیر «المنار»در قلب استاد کاشته شد، مسائل عصر و مشکلات اجتمای در آن مطرح گردید، اینکار با همکاری«الازهر»ادامه داشت، املاء از استاد و تحریر و نسخ آن از سید رشید رضا بود، آغاز جلسات تفسیرار محرم 1317 تا محرم 1323 و تا آیه 125 از سوره نساء ادامه داشت درست پنج جزء از قرآن در شش سال پیش رفت تا اینکه او در هشتم جمادی الاولی همان سال 1323 برحمت ایزدی پیوست.
شیوه تفسیری المنار
شیخ محمد عبده از جمع اساتید الازهر به تجدد و آزادی از قید و بندهای تقلید قیام ورزید، اندیشه آزاد خود را در کتابها و نوشته‏هی خود به کار گرفت و بر شیوه نوین حرکت نمود.در این حرکت آزادی بخش، گاهی با افکار و آراء گذشتگان مخالفت یا همسوئی نداشت، از اینرو تفکر او مورد غضب و خشم اغلب اهل علم گردید، ولی افکار مریدان و دوستداران را به خویش جلب نمود، این آزاد اندیشی و قیام بر ضد قماء تأثیر خاصی در روش تفسیری او گذاشت.اساس کار او در تفسیر این بود:کتاب خدا را آنگونه می‏فهمید و مورد مطالعه قرار می‏داد که انی کتاب برنامه سعات و خوشبختی دنیوی و اخروی مردم است و اعتقاد می‏ورزید این سعادتمند بودن مقصد عالی و هدف نهائی قرآن می‏باشد و هر هدفی جز این باشد تبعا تابع این مقصد یا وسیله تحصیل این هدف می‏باشد». (89)
با توجه به این نگرش است که می‏بینیم شیخ محمد عبده تفسیر را به دو قسمت تقسیم می‏نماید:یکی تفسیری که خشک و بی‏روح و دور از خدا و کتاب خدا است و آن تفسیری است که هدف آن شرح لفظ و حل اعراب جملات و بیان اشارات و نکته‏های فنی و ادبی است که در واقع نمی‏توان آن را تفسیر نامید بلکه نوعی تمرین در فنون و علوم ادبی است.
دیری:وارد شدن مفسیر به بیان حکمت تشریع در عقاید و احکام و جستجوی مقصود از کلام خدا به شکلی که روح را به سوی خود کشد و انسان را وادار به عمل و کردار نماید تا وعده الهی تحقق پیدا کند که این کتاب، برنامه هدایثت و رحمت می‏باشد و این نوع تفسیر همان غرض نهایی و مقصد اصلی است که مطالعه تفسیر آنرا تعقیب می‏کند. (90)
هدف از نفی نوع اول، از تفسیر، آن نیست که استاد عبده جنبه نحوی یا بلاغی قرآن را نادیده می‏گیرد بلکه هدف آن است که به مقدار ضرورت و نیاز به آن توجه داشته باشد، نه آنکه آن را هدف اصلی و مقصد نهایی قرار دهد.
شیخ محمد عبده، اعقتاد دارد که قرآن معیار عقیده و میزان شناخت ارزش اعتقادی است که باید عقیده از آن استنباط شود و به دست آید، نه آنکه عقیده و رأی بر آن تحمیل گردد، قرآن باید اصل و محوری باشد که مذاهب و آراء از آن برگرفته شود، نه آنکه مذاهب و آراء اصل و محور باشند که قرآن موظف باشد آنها را تحمل نماید آنچنان که گمراهان این گونه رفتار کرده‏اند. (91)
تفسیر به رأی
شیخ محمد عبده با توجه به نگرش آزادی که در فهم قرآن و تفسیر آن داشت در تدریس و تألیف تفسیر به عقل آزاد و فکر صائب خود تکیه داشت، در تفسیر مقید به مطالعه خاصی نبود بلکه قرآن را می‏خواند و آنچه بر قلب او افاضه می‏گشت القاء می‏نمود. (92)
او سعی می‏کرد قبل از القاء درس به کتابی مراجعه نکند تا مبادا افکار او متأثر از فهم و دانش دیگری گردد، تنها گاهی به لغت یا برخی از تفاسیر مراجعه می‏کرد تا در صورتی وجه غریب یا کلمه عجیبی در لغت وجود داشته ابشد استفاده کند. (93)
او می‏گفت خداوند متعال در روز قیامت در مورد قرآن از اقوال و آراء مردم و حدود درک و شناخت آنان سئوال نمی‏نماید، بلکه از کتاب خودش بازخواست می‏کند که جهت ارشاد و هدایت ما فرستاده است و از ما درباره سنت و روش پیامبر سئوال می‏کند زیرا او آنچه را که خدا بر ما نازل فرموده بیان کرده است‏«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم».(نمل/44)
او از ما بازخواست می‏کند آیا رسالت پیامبر اسلام به شما رسید؟آیا در آنچه که او به شما رساند تدبر و تعمق نمودید؟آیا در مورد اوامر و نواهی او اندیشیدید؟و آیا از ارشاد قرآن و سنت و هدایت پیامبر هدایت جستید؟آیا ما با این غفلت و غروری که داریم منتظر پاسخگوئی به سئوالات هستیم؟ (94)
در برابر مبهمات قرآن:
استاد عبده همانند دیگر مفسران، خود را در برابر مبهمات به زحمت و تکلف نمی‏افکند و تلاش ندارد که اسرائیلیات را در شرح و تفصیل آنها بیاورد، بلک اعتقاد دارد ما مکلف به وارد شدن در جزئیات و تفصیلات نیستیم، اگر خداوند از ما می‏خواست ما را به آنها رهنمون می‏کرد، مثلا هنگامی در آیه‏های 10 و 11 سوره انفطار به آیه‏های:ان علیکم لحافظین و کراما کاتبین» می‏گوید از مسائل غیبی که باید به آنها ایمان بیاوریم آنست که خداوند در کتاب خود خبر داده که ما حافظنی داریم که اعمال سیئه و حسنه ما را، می‏نویسند ولی ما وظیفه نداریم که از حقیقت و ماهیت آنها گفتگو نمائیم که از چه چیزی خلق شده‏اند؟کردار آنان چگونه است؟آیا آنان قلم و دوات دارند؟بلکه وظیفه داریم که اعتقاد به وجود آنان داشته باشیم و معتقد گردیم کوچک‏ترین عمل از ما به هدر و تباهی نمی‏رود». (95)
تفسیر المنار تا آیه 126 از سوره نساء به املاء استاد عبده می‏باشد، از آن آیه تا آیه 52 از سوره یوسف به قلم سید رشید رضا است و مجموع این مباحث در 12 مجلد قرار گرفته که بارها در مصر، لبنان، ایران تجدید چاپ شده است و هنوز در زمینه این تفسیر جای صحبت و گفتگو باقی است.»
15-علامه طباطبائی، مفسر بزرگ قرآن
مفسر بزگوار علامه سید محمد حسین بن سید محمد بن محمد حسین بن میرزا علی اصغر طباطبائی در یکی از خاندانهای اصیل و عریق در سال 1282 ش ق مطابق 14321 ه در تبریز پا به عرصه حیات نهاد، چهارده پشت ایشان عموما از دانشمندان و علمای بنام آذربایجان بوده‏اند.
ایشان در زادگاه خود تحصیلات مقدماتی را دنبال کردند، پس از اتمام نخستین مراحل علمی در سال 1304 رهسپار نجف اشرف شدند، ده سال در آن مرکز علمی به تکمیل معلومات خود پرداختند.فقه و اصول را نزد اساتید معروف آیات عظام نائینی و کمپانی، و فلسفه را نزد فیلسوف نامی سید حسین بادکوبه‏ای که از شاگردان مرحوم جلوه و آقا علی مدرس بود، تلمذ نمودند، ریاضیات را نزد آقا سید ابو القاسم خوانساری و اخلاق را در محضر آقای حاج میرزا علی قاضی که در حکمت و عرفان مقام بس ارجمند داشتند تلمذ کردند.
در سال 1314 به زادگاه خود(تبریز) مراجعت کردند پس از ده سال اقامت در تبریز که خود ایام تأسف عمر می‏خواند، در اثر حوادث سیاسی جنگ دوم جهانی به قم مهاجرت کردند و از سال 1325 در قم ساکن شدند.در مدت اقامت در قم به احیای علوم عقلی و تفسیر قرآن کریم قیام ورزیدند و افراد مستعد را به مراحل کمالی‏شان رهنمون گردیدند و آثار و برکات فراوانی از خودشان به یادگار گذاشتند که تربیت شاگردان مستعد و مفید یکی از آنهاست و مهم‏تر از همه تفسیر بزرگ«المیزان»در 20 مجلد می‏باشد که تاکنون بارها و بارها چاپ و اکنون به زبانهای زنده دنیا ترجمه و انتقال یافته است. ایشان در سال 1402 ه.ق به رحمت ایزدی پیوستند». (96)
المیزان در تفسیر قرآن
سخن گفتن از تفسیر بزرگ المیزان سهل و ممتنع می‏باشد سهل است به علت وفور منابع و مراجع لازم، ولی ممتنع است از آن نظر که حق مطلب را با همه وفور منبع نمی‏توان در مورد آن ارائه داد:
قرن چهاردهم هجری همراه با یک نهضت علمی و گرایش خاص به قرآن و بازگشت به شناخت مجدد آن قرین است.نهضتهای اجتماعی و سیاسی با الهام‏گیری از منطق قرآن مجید در سرتاسر مناطق اسلامی آغاز شد، حرکت سریع آن در مصر، الجزائر، اندونزی، تونس، ترکیه، مغرب، لیبی، فسطین و لبنان و...بالأخره در اقصی نقاط کشورهای اسلامی جریان دارد، در ایران اسلامی، شتاب آن سریع‏تر از هر نقطه دیگر می‏باشد.عامل این توجه و بازگشت را می‏توان در اثر خستگی مفرط و تنفر و بیزاری از معیارها و ارزشهای خشک و بی‏روح غربی یا شرقی جستجو کرد و شاید عوامل و انگیزه‏های دیگر نیز در کار باشد.
حکیم ربانی و فقیه و صمدانی استاد علامه طباطبایی رو زمان را دریافتند و بزرگترین اثر تفسیری و شاهکار علمی خود را ارائه دادند تفسیر المیزان بهترین پاسخگوی نیازهای عصر، در اعصار اخیر می‏باشد.فراغت از تألیف این کتاب در سال 1392 ه ق انجام پذیرفتو ترجمه فارسی آن به همت جمعی از فضلای حوزه علمیه قم در همان ایام سامان گرفت و اینکه به صورت یکی از مهمترین، غنی‏ترین، جامع‏ترین تفسیر شیعه و یکی از چند تفسیر عمده و اساسی در جهان اسلام معاصر می‏باشد.
تفسیر قرآن به قرآن
علامه طباطبایی اساس تفسیر خود را بر معیار قاعده متین«تفسیر قرآن به قرآن»قرار داده است و اعتقاد دارد که«القرآن یفسر بعضه بعضا»برخی از آیات بیانگر برخی دیگر می‏باشند.او با حرکت در این مسیر موضوعات مشترک و مشابه را که در سوره‏های مختلف با عبارات متحد یا متفاوت تکرار شده است، تحت یک بحث جامع، اجتماعی یا علمی یا تاریخی یا فلسفی درآورده‏اند.
نخستین تفسیری که در جهان تشیع بوجود آمد و پا به عرضه نشر نهاد تفسیر«تبیان»شیخ الطائفه طوسی بود، از آن تاریخ تاکنون تفسیری که در برگیرنده جنبه‏های مختلف قرآن باشد وجود نداشت، تفسیر«مجمع البیان»در واقع آرایش و تنظیم ابواب و فصول تبیان بود، و حلقه اتصالی نبود که این دو کتاب را به هم وصل کند و خلأ را پر سازد، فاصله این کتاب در حدود هزار سال طول کشید، چون تاکنون اثر قابل ملاحظه‏ای نداشتیم. تفاسیری مانند منهج الصادقین و یا صافی اثری نبودند که موج لازم را در جهان تفسیر پدید آورده باشند، در حالی که«المیزان»توانست چنین موج را بیافریند.
استاد شهید مطهری که یکی از دانش آموختگان مکتب تربیتی علامه طباطبائی می‏باشد درباره تفسیر المیزان گوید:«کتاب تفسیر علامه یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است، من می‏توانم ادعا کنم که این تفسیر از جنبه‏های خاصی بهترین تفسیری است که در بین شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است». (97)
از ویژگی المیزان اینکه:توجه به حدیث و روایت ائمه معصومین(ع)را نادیده نگرفته است و در ذیل هر بخش از تفسیر، تحت عنوان«بحث روائی»به نقل و بررسی و طرح روایات پرداخته و از انوار پر فیض روایات نیز بهره گرفته شده است.
ویژگی دیگر تفسیر المیزان از تطبیق آیات با پدیده‏های علمی و صنعتی و تاریخی و ادبی پرهیز شده و خطر این نوع تحمیل‏ها و تطبیق‏ها را کاملا لمس و احساس شده و فقط محض مزید اطلاعات خواننده فرازهایی از مباحث فوق را تحت عناوین مستقل در ذیل آیات آمده است بی‏آنکه اصالت وحی، و کرامت ایمان را مخدوش و قابل تزلزل قرار دهد، بدین ترتیب متانت و منطق پایدار قرآن را که والاتر از هر چیزی است محفوظ داشته است.
تأثیر شگرف صنعت و علم در اغلب مناطق اسلامی، واکنشهای انفعالی بوجود آورده است، برخی از مسلمانان بدون توجه به حالت گذرائی و شتابان آن خواسته‏اند خود را با آن وضعیت تطبیق دهند و آیات الهی را منطبق با آن وضع نمایند، تفاسیری مانند:طنطاوی مصری و تفسیر سید احمد خان هندی از این سری می‏باشند، غافل از اینکه این نوع تغییر وضعیت در کوتاه مدت تاثیر خاصی خواهد داشت، نه دراز مدت.ایمان و اعتقاد بر مبانی پایدارتر و استوارتری نیازمند هستند.علامه طباطبائی با هوشیای تمام، خواسته است بدون آنکه بین علم و ایمان مرزی ایجاد نماید و سدبندی کنند، حریم هر کدام را محترم داشته و از دخالت بیجا در حریم همدیگر مانع شده است.
روش تدوین المیزان
تدوین المیزان از یک روش ثابت برخوردار است، به این ترتیب که ابتدا چند آیه از یک سوره آمده، سپس بخشی تحت عنوان«بیان»آیات، سپس بخش نقل و نقد احادیث تحت عنوان«بحث روائی»پیش می‏آید، پس از آن بحثهای مناسب کلامی یا فلسفی یا علمی یا تاریخی یا ادبی مربوط به علوم قرآنی پیش می‏آید.
به قول یکی از نویسندگان معاصر:با توجه به دقت نظر حکیمانه مؤلف معظم و موشکافیهای منطقی و ادبی و نقادی احادیث و نیز انتقاد آراء بعضی از مفسران قدیم و جدید و احتواء بر مسائل فلسفی و کلامی و اشتمال بر گنجینه عظیمی از احادیث تفسیری و غیر تفسیری و رعایت انصاف محققانه، سرانجم بر عکس اکثر تفاسیر«علمی»قرن حاضر تسلیم علم‏زدگی و دنیا گرایی نشده و چنانکه سزاوار«راسخان در علم»و«ایمان»است با متانت و منطق صبورانه پرده از چهره حقایق والا برگرفته، تفسیر المیزان از ارزش کم نظیری برخوردار ساخته است و چه بسا که این ترکیب موزون «عقل و نقل»«روایت و درایت»تفسیری گرامی‏ترین هدیه علمی و حکمی عالم تشیع به پیشگاه قرآن باشد و به مانند مجمع البیان تا قرنها اعجاب و احترام قرآن شناسان و تفسیردانان سراسر عالم اسلام را برانگیزد. (98)
المیزان و اسرائیلیات
استاد علامه در برابر اسرائیلیات موضع منتقدانه بسیار سخت گیرانه‏ای دارد و هشدار می‏دهد که اکثر مفسرین در این ورطه افتاده‏اند و عامل آن تمسک بی‏حساب و کتاب به انواع احادیث و پذیرش بی‏چون و چرای آنه است ولو اینکه با صریح عقل و آیات محکم قرآنی مخالف باشند.
در صورتی که در خود احادیث صحاح آمده است حدیثی که مخالف قرآن باشد از پیشوایان معصوم(ع)نیست و تکلیف آنها کوبیده شدن به دیوار است. (99)
ویژگیهای المیزان
1-از ویژه‏گیهای تفسیری المیزان پرهیز از استطرادها و بحثهای دراز و ملال‏آور و حشو و زواید و استفاده از لغت، اعراب، بلاغت به قدر نیاز و ضرورت است.
2-پرهیز از بحث و بیان در مورد آنچه قرآن کریم مبهم گذاشته و اکتفاء به ذکر آنچه نصوص قرآنی و احادیث صحیح آنرا تأیید می‏کنند.
3-اجتناب از احادیث ضعیف و مجعول و اسرائیلیات.
4-آوردن مقدمه و پیشگفتار در باب اغراض هر سوره و نظر داشتن به جنبه اصلاح‏گرانه این مقدمه‏ها.
5-پرداختن به اندیشه‏ها و قضایای فکری و اجتماعی معاصر و معالجه آنها با توجه به معنویات قرآن (100)
روی همین جهات و ویژگیهای منطقی است که المیزان تفسیر جهانی شده است.
یادداشتها
(1)-اعجاز القرآن، مصطفی رافعی، ص 124.
(2)-کشف الظنون، حاج خلیفه، ج 1، ص 424، ایضاح المکنون، ج 1، ص 202.
(3)-مجله حوزه، شماره 24، شناسائی برخی از تفاسیر عامه.
(4)-معجم مصنفات القرآن الکریم، دکتر علی شواخ اسحاق، انتشارات دار الرفاعی مرکز مطبوعاتی دار النشر و الطباعة الریاض- دار الاصفهانی للطباعة بجده.
(5)-الذریعه الی تصنایف الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، ج 4، ص 231- 346.
(6)-بخشی از این مجموعه از سوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز در سال 1367 تکثیر و در اختیار دانشجویان معارف قرار گرفته است.
(7)-از اظهارات شفاهی دکتر طالقانی، مسئول محترم دار القرآن الکریم قم.
(8)-الاتقان سیوطی، ج 4، ص 233 چاپ افست قم انتشارات رضی، بیدار، عزیزی.
(9)-مناهل العرفان عبد العظمی زرقانی، ج 1، ص 483.
(10)-همان مأخذ.
(11)-الاتقان، سیوطی، ج 4، ص 233.
(12)-احقاق الحق، ج 4، ص 95-153 و...
(13)-بحار الانوار، ج 92 و 93، ص 1 تا 385 و 394، تأسیس الشیعه، ص 316 تا 31.
(14)-الفهرست، ابن ندیم، ص 51.
(15)-معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 229 و 230.
(16)-همان مأخذ، ج 1 ص 339.
(17)-الفهرست، ص 59 ترجمه فارسی.
(18)-الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 4، ص 244.
(19)-کتاب تنوبر المقیاس من تفسیر ابن عباس، ابی طاهر محمد بن یعقوب الفیروزآبادی شافعی صاحب القاموس، ط مصر 1391 ه
(20)-الاتقان، ج 4، ص 234-239(نوع هشتادم)
(21)-الذریعه، ج 4، ص 244.
(22)-الاتقان، ج 4 ص 238.
(23)-الذریعه، ج 4، ص 274، چاپ مجلس 1360.
(24)-پیشگفتار تفسیر جامع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ دار المعرفة لبنان، ص 1.
(25)-مجله حوزه شماره 24، شناسائی برخی از تفاسیر عامه، ص 41.
(26)-جامع البیان فس تفسیر القرآن، ج 1، ص 46 در مورد نکته‏های بلاغی تفسیر طبری به مقاله آقای دکتر علوی مقدم، در کیهان اندیشه شماره 25 ص 100، مراجعه شود.
(27)-در مورد شناخت بیشتر تفسیر طبری به کیهان اندیشه ویژه‏نامه طبری شماره 25 و 27 مقاله آقای دکتر حجتی مراجعه شود.
(28)-کنگره شیخ طوسی، ج 1 ص 289 مقاله آقای دکتر کریمان.
(29)-مقدمه تفسیر التبیان، چاپ دار احیاء التراث العربی، بیروت.
(30)-الذریعه، ج 4، ص 258.
(31)-الفوائد الرجالیه، سید مهدی بحر العلوم، ج 3، ص 228.
(32)-مختصر التبیان، انتشارات مکتبه آیة الله مرعشی نجفی.
(33)-مقدمه تفسیر التبیان، ص 1 و 2، چاپ دار احیاء التراث الاسلامی، بیروت.
(34)-التبیان، ج 1، ص 438.
(35)-طبرسی و مجمع البیان، دکتر کریمان، ج 2، ص 286.
(36)-مأخذ سابق.
(37)-التفسیر و المفسرون، ذهبی، 2 ص 104 چاپ قاهره دار الکتب الحدیثة 1381 ه.
(39)-تأسیس الشیعه، ص 34 و ریاض العلماء، ج، 2، کلمه«فاء»تحت شماره 2745.
(40)-کشف الحجب و الاستار، ص 488 و 489.
(41)-فوائد مستدرک الوسائل، نوری، حج 3، ص 486.
(42)-پیشگفتار تفسیر الکشاف، افست قم نشر ادب الحوزه.و وفیات الاعیان7ص 168.
(43)-کشف الظنون، ج 2، ص 1483.
(44)-مقمه ابن خلدون ترجمه محمد پروین گنابادی، ج 2، ص 892 نقل از مجله حوزه شماره 26 ص 61.
(45)-التفسیر و المفسرون، ج 1، ص.430.
(46)-کشف الظنون، ج 2، ص 173.
(47)-الکشاف، ج 1، ص 12-15.
(48)-وفیات الاعیان، ج 2 ص 265-268، شذرات الذهب، ج 5، ص 21.
(49)-لسان المیزان، ج 4، ص 42.
(50)-التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 295.
(51)-کشف الظنون، ج 1، ص 230 و 231.
(52)-مناهل العرفان زرقانی، ج 1، ص 564 و 565، دار احیاء الکتب العربیه.
(53)-تفسیر فخر رازی، ص 2، پیشگفتار.
(54)-مجله حوزه شماره 28 ص 85 و کلمة حول الرویة، ص 8 و التبیان، ج 4، ص 223.
(55)-تفسیر الکبیر، ج 13، ص 187.
(56)-یاد نامه علامه امینی، مقاله دکتر مهدی رکنی، ص 240- 163.
(57)-تفسیر کشف الاسرار، ج 6، ص 86.
(58)-مأخذ سابق، ج 1، ص 1.
(59)-مأخذ سابق، ج 5، ص 307 و ج 6، ص 111 و ج 3، ص 168 و 169.
(60)-یادنامه علامه امینی ص 163 تا 230.
(61)-تفسیر کشف الاسرار، ج 1، ص 419.
(62)-مقدمه الدر المنثور به قلم آیة الله مرعشی نجفی، ص 10 و 11 چاپ کتابخانه معظم له 1377 ه.
(63)-مأخذ سابق.
(64)-الاتقان، ج 2، ص 183.
(65)-التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 251-253.
(66)-مقدمه تفسیر بلاغی، نقل از مقدمه تفسیر شبر، ص 31.
 (67)-جهت اطلاع از زندگی و شح حال او رک:لؤلؤة البحرین- ریحانة الدب، ج 3، ص 242-الغدیر، ج 11، ص 362- زهر الربیع، سید نعمة اللّه جزایری، جامع الرواة، ج 2، ص 305-آتشکده آذر، 245.الذریعه، ج 2، ص 124.
، (68)-پیشگفتار تفسیر صافی، ص 1 تا 14، چاپ اعلمی.
(69)-مأخذ سابق، ص 75 و 76، مقدمه دوازدهم.
(70)-مأخذ سابق، ج 5، ص 370.
(71)-مأخذ سابق، ج 5، ص 370.
(72)-مهر تابان، علامه حسینی تهرانی، ص 26.
(73)-الغدیر، امینی، ج 11، ص 362.
(74)-پیشگفتار تفسیر شبر، چاپ قاهره، ص 32 و 33.
(75)-مأخذ سابق، ص 38.
(76)-همان مأخذ ص 30.
(77)-پیشگفتار تفسیر به قلم استاد دکتر حفنی.
(78)-التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 187.
(79)-تفسیر الجواهر، طنطاوی، ج 1، ص 1-3.
(80)-همان مأخذ، ج 1، ص 4.
(81)-همان مأخذ، ج 1، ص 103.
(82)-همان مأخذ، ج 1، ص 104.
(83)-التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 510.
(84)-تفسیر و تفاسیر جدید، بهاء الدین خرمشاهی، به نقل از التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 517.
(85)-تفسر طنطاوی، ج 2، ص 2.
(86)-مناهل العرفان، زرقانی، ج 1، ص 568.
(87)-یکصد سال مبارزه روحانیت عقیقی بخشایشی ج 1، ص 244.
(88)-نهضتهای صد ساله، شهید مرتضی مطهری، ص 17.
(89)-التفسیر و المفسرون، ج 3، ص 218.
(90)-المنار، ج 1، ص ص 3.
(91)-همان مأخذ، ج 1، ص 3.
(92)-المنار، ج 1، تفسیر سوره الفاتحه، ص 54.
(93)-گفتگوی محمد عبده با عثمان امین، ص 101.
(94)-تفسیر المنار، ج 1، ص 27.
(95)-تفسیر جزء عم، ص 27.
(96)-شیعه در اسلام علامه طباطبائی مقدمه به قلم دکتر نصر، دار الکتب الاسلامیه.
(97)-حق و باطل به ضمیر احیاء تفکر اسلامی، شهید مطهری، ص 86.
(98)-تفسیر و تفاسیر جدید، انتشارات کیهان.
(99)-الطباطبائی و منهجهفی تفسیره المیزان، علی الاوس، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی ویژه‏نامه کیهان فرهنگی، ص 10.
(100)-همان مأخذ، ص 11.
بمناسبت سالروز بعثت پیامبر اکرم(ص) منتشر شد

تبلیغات