آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

پیشگفتار مترجم
در قسمت اول این مقاله که در شماره پیش به چاپ رسید، سخن نفوذ اسلام در هند از آن زمان آغاز شد که حدود هفتاد سال پیش از آنکه اقدامات اصلی مسلمانان عرب برای ورود به شبه قاره هندوستان انجام پذیرد، عثمان گروهی را به سفر پر خطر هند فرستاد و این گروه در مکران قدم به خشکی نهاد.
بعضی خانواده‏های عرب در حکومت حجاج به سواحل جنوبی و هند، و گروه‏های دیگری نیز در زمان پادشاهی مادورا در جنوب به سال 262-261/875 اجازه پناهندگی در هند را یافتند.
با این همه، ظهور اسلام در این سرزمین با آمدن سپاهیان عرب به سند(92/12-711)آغاز می‏شود.سرکرده آنان محمد بن قاسم، عرب هفده ساله بود که ناحیه کنار رود سند تا مولتان را در قبضه تصرف خود گرفت.در سال 289/902 که سند تحت حکومت یعقوب صفاری قرار داشت، قرامطه حکومت خود را در جنوب تا منصوره گسترش دادند.احتمال آنکه سلسله مستقل سومرو sumro که تا سده هشتم/اواسط چهاردهم در سند حکومت داشتند اسماعیلی بوده‏اند.
محمود غزنوی هفده بار به هند یورش برد.غنائمی که او از هند برد از بین رفته، اما اثری که اصالت خود را مدیون لشکر کشی‏های او به هند است:یعنی کتاب الهند بیرونی، هنوز باقی است.بهر حال محمود غزنوی در سال 395/1005 به مولتان رسید و امپراطوری غزنویان قدرت گرفت و پس از سرکوب آخرین طغیان هندوها به سال 433/1042 بود که لاهور پایتخت به مرکز واقعی آموزش تعالیم اسلامی مبدل شد.
نام شیخ محمد اسماعیل بخاری لاهوری(م 448/1056) که پیش از فتح غزنویان به لاهور آمده بود مترادف است با نام نخستین دانشمند مسلمانی که در بخش شمال غربی هند به تبلیغ اسلام و نقل حدیث پرداخت.در طول سده پنجم/یازدهم متفکران بزرگ عارف بخصوص در ایران، پیرامون افکار و اخلاقیات تصوف، کتابهای اساسی را تألیف کردند.
یکی از آنان علی بن عثمان الجلاب الهجویری، صاحب«کشف المحجوب»بود که پس از سیاحتی طولانی به لاهور رسید و در آنجا سکونت گزید و در همانجا دنیا را وداع گفت.ابوالفرج رونی و مسعود بن سعد نیز در سده‏های پنجم و ششم/یازدهم و دوازدهم در لاهور می‏زیستند.
غوریان بعد از غزنویان در هند حکومت یافتند.معزالدین غوری در جنوب تا مولتان واکچه ussh پیش رفت و در سال 570/1175 آن نواحی را از قرمطیان بستاند، دهلی و اجمر را فتح کرد و حکومت مسلمانان را تا کنوج و گوالیور وسعت بخشید.
بختیار خلجی در اوایل یسال 598/1202 بر بیهار تاخت و در بنگال مستقر شد.مملوکها در سال 602/1206 پادشاهی مستقل خود را در لاهور تأسیس کردند.نخستین پادشاه آنان یعنی قطب‏الدین ایبک غنائم حاصل از بیست و هفت معبد را صرف بنای مسجد قوت الاسلام کرد.مناره این مسجد، قطب منار، هنوز هم شاهد عظمت کهن حضور اسلام در هند است.ایبک به مشایخ صوفی همچون شهاب الدین سهروردی، اوحدالدین کرمانی، قطب الدین بختیار کاکی ارادت بسیار می‏ورزید.
بلبن که از سال 664/1266 رسما حکومت را در دست گرفت، در حفظ شعائر اسلامی می‏کوشید و برای پیران صوفی و علما احترام فراوان قایل بود و مدرسه‏ای ساخت به نام نصیریه که منهاج السراج را به مقام نخستین مدیر آن مدرسه منصوب کرد بلبن گر چه ترک بود، سبک درباری ایران را اختیار کرده بود.
قرن هفتم/سیزدهم زمانی است که مقررات مقامات مذهبی در هند استواری یافت، از جمله ایلتمش مقام شیخ‏الاسلام را بوجود آورد و آن را در ناحیه هندوستان به سید نورالدین مبارک غزنوی، از مریدان شیخ شهاب الدین عمر سهروردی، سپرد.مقام شیخ الاسلامی سند نیز در دست بهاءالدین زکریای مولتانی بود. منهاج السراج، مؤلف طبقات ناصری، در دهلی مسند قضاوت یافت.
در این دوران«مشارق الانوار»سغاری، «مصابیح السنه»بغوی، «مشکوة المصابیح»تبریزی، «هدایة(بدایة)المبتدی»مرغینانی، «کشاف»زمخشری، «تفسیر»بیضاوی(انوار التنزیل)، «مصباح» مطرزی، «مقامات»حریری، «الصحایف الالهیه»سمرقندی و «مواقف»ایجی از جمله آثار پرارزشی است که در مراکز علمی هند تدریس می‏شد.
خلجی‏ها که قبیله‏ای افغانی بودند در سال 689/1290 بعد از کشته شدن کیقباد، نوه بلبن، به قدرت رسیدند.غیاث الدین تغلق بنیان‏گذار سلسله جدید ترکی بود که بسیاری او رابه لقب«ناجی اسلام در هند»ستوده‏اند.بعد از او پسرش محمد به سلطنت رسید که ابن بطوطه در زمان او شغل قاضی القضاتی داشت.پس از او فیروز شاه در سال 752/1351 بر تخت سلطنت نشست. اثاری بزرگ چون«تاریخ فیروزشاهی»و«فتاوای جهانداری»در زمان وی نوشته شد.در مآخذ مصری آمده که در دوران وی هزار مدرسه و هفتاد بیمارستان در پایتخت هند وجود داشته او نخستین پادشاه مسلمان هند بود که بر برهمنان جزیه بست.«فقه فیروز شاهی»و«فتاوای تترخانیه»اساس مقررات و قواعد مملکت داری او بود.
تیمور در بیع‏الاخر 801/دسامبر 1398 به هند حمله برد و نخستین دوره تاریخ اسلامی هند شمالی را به پایان رسانید. آخرین سلطان تغلق، محمد دوم، پس از بیست سال حکومت اسمی در سال 816/1413 مرد.
به کفایت روشن شده است که به تحولات سیاسی فراوان این دوره شکل دهنده هند مسلمان چنان که باید و شاید تنها می‏توان از طریق بررسی دقیق نقش رهبران عارفی پی برد که در گسترش اسلام بیش از حکمرانان و علمای صاحب مناصب اداری در هند جدیت کردند و نوشته‏های آنان(بدان صورت که م.حبیب و ک.ا.نظامی نشان داده‏اند)حاوی اطلاعات پر ارزشی است درباره رفتار و آداب و عادات مردمان.
درست است که کشت و کشتار مغول در سراسر آسیا علامت مشخصه سده هفتم/سیزدهم است و در سال 656/1258 به زوال حکومت خلیفه عباسی بغداد منتهی شد، اما همین قرن بود که مهمترین شخصیتهای تاریخ تصوف را نیز پرورش داد.
ابن عربی‏زاده اسپانیا(م 638/1240 در دمشق) نظام جامع عرفانی وحدت وجود خود را برپا ساخت و آثار او نه تنها در شبه قاره بلکه در سراسر دنیای اسلام اعتباری عظیم یافت.
مولانا جلال الدین رومی، بزرگترین شاعر عارفانه سرای پارسی گوی(م 672/1273 در قونیه)دیوان سراسر عشق و مستی و مثنوی آموزشی خود را سرود که اشعارش منبع بی‏پایان شوق و الهام روحانی اهل ایمان در همه سرزمین‏هایی شد که زبان فارسی در آنجا مفهوم می‏افتاد.
دیگر شاعران عارف از قبیل ابن فارض(م 632/1235)در مصر و یونس امره(م بعد از 699/1300)در اناطولی در ستایش عشق الهی و حب نبی اکرم(ص)ترانه‏ها سرودند و فرقه‏های اخوت عارفانه یا سلسله‏های طریق بسیار زیادی به وجود آمدند که در انتشار عقاید اسلامی نقشی مؤثر ایفا کردند.
بطور یقین پیش از سال 596/1200 مسلمانان عارفی در شبه قاره بوده‏اند مثل هجویری در لاهور، اما صرفا پس از استحکام سلسله‏های صوفی در سرزمینهای اصلی اسلام بود که فعالیت تبلیغی بسیار گسترده‏ای آغاز شد.اولین و ارزنده‏ترین مبلغ صوفی که به شبه قاره آمد خواجه حسن معین الدین چشتی بود.وی که حدود سال 535/1141 در سیستان پای به دنیا نهاد شاگرد و مرید تنی چند از ارباب ارشاد زمان خود بخصوص نجم الدین کبری و نجیب الدین سهروردی بود.
آداب المریدین او در اندک زمانی رساله‏ای شد برای تعلیمات تصوف در هند و جاهای دیگر، درست مثل عوارف المعارف برادرزاده وی ابوحفص شهاب الدین عمر سهروردی که یکی از آثار بنیانی تصوف میانه‏رو هند است.خواجه معین الدین پس از سفرهای طولانی، پیامبر«ص»را به خواب دید و بر اثر آن به بازگشت به هند هدایت یافت.وی در لاهور آرمگاه هجویری را زیارت کرد و در سال 589/1193 به دهلی رسید که یک سال از فتح این شهر به دست معز الدین غوری می‏گذشت.
معین الدین سپس در اجمر، قلب راجستان، رحل اقامت افکند، از زندگی خصوصی وی اطلاع چندانی در دست نیست.دو زن گرفت و سه پسر و یک دختر داشت که دومی آنها نیز به داشتن تمایلات عارفانه معروف بود.این مرشد در سال 736/1236 دنیا را وداع گفت و سلطان هوشنگ مالوایی آرمامگاهی برای او ساخت که در زمان اکبر توسعه داده شد.
در روایات و حکایات صوفیه بر عشق او به همه خلق و عطوفت عظیم او نسبت به تهیدستان و نیازمندان تأکید فراوان رفته است.از او روایت می‏نند که گفته است:
بالاترین عبادت چاره کردن درد دردمندان، بر آوردن نیاز نیازمندان، و سیر کردن گرسنگان است. (46)
آرمان نهایی او همانها بود که بایزید بسطامی(م 261/874)تحت قاعده درآورده بود:صوفی را باید«سخاوتی چون سخاوت دریا، مهری چون مهر آفتاب و تواضعی چون افتادگی خاک»باشد.
چشتی‏ها با آنکه سالکان را در مراحل آغازین سلوک به ریاضت شدید و ترک دنیا و مداومت در ذکر خفی و جلی فرا می‏خواندند با عشق به شعر و موسیقی«سماع»پیروان فراوانی را جذب کردند.آنان در این دایره در جهت توسعه فرهنگی پالایش یافته برای مسلمانان هند سهم بسزایی داشتند.
یکی از وجوه خاص تعالیم معین الدین چشتی آن بود که تامبتدی راه سلوک حقیقت را نمی‏چشید و ذوق درک آن را پیدا نمی‏کرد، بر گرویدن رسمی و ظاهری غیر مسلمان به اسلام پای نمی‏فشرد.این وسعت نظر سلسله چشتیه را نزد هندوها بسیار جذاب و پر کشش ساخت و بیانگر این واقعیت نیز هست که آرامگاه معین الدین یکی از دلخواه‏ترین اماکن زیارتی در سراسر هند است.یوسف حسین خان می‏نویسد که وی حتی حالت«ولی اللّه قیوم»برهمن‏های حسینی را پیدا کرد. (47) تاریخ اسلام حاوی اطلاعات مفصلی است در باره حکمروایانی که برای زیارت مرقد وی به اجمر می‏آمدند.
مریدان خواجه معین الدین به نقاط مختلف هند رفتند.میل به تداوم زندگی هندی بیش از همه در شیخ حمید الدین صوفی پدیدار است.او را سلطان التارکین می‏خواندند(م 674/1276)، در ناگائور nagaur مقیم بود، در خانه‏ای گلی می‏زیست و زراعت مختصری می‏کرد و سخت مقید به گیاهخواری بود که ممکن است منتسب به نفوذ و تأثیر هندو باشد یا نباشد(در میان صوفیان بسیار متقدم‏تر مرکز و غرب جهان اسلام نیز گیاهخواری پیدا شده بود).مسلمانانی که به تمرینات مکتب مرتاضی روی آوردند، مثل گیاهخواری از ممارست در حبس دوم نیز که به صورت یکی از مهمترین خصوصیات تصوف بخصوص در هند، درآمد سخن گفته‏اند.
در هر حال باید به خاطر داشت که صوفیان به طور کلی چندان تحت تأثیر عملیات مرتاضی قرار نگرفتند و بر عکس اشتغال مبالغه‏آمیز مرتاض‏ها را به جسم که با تلاش‏های بیش از حد ریاضت نفس همراه بود فی نفسه غیر اسلامی می‏دانستند و آن را ملامت می‏کردند.
در زمینه قوام بخشیدن به سلسله‏های طریقت بختیار کاکی اوشی و فرغانه مهمتر از حمید الدین صوفی بود. او معین الدین را قبلا در بغداد دیده بود و این دو در آن زمان در طلب یافتن تعلیمات و الهامات عارفانه بودند اما بختیار بعد از دوست خود به هند رسید و معین الدین سلطنت روحانی دهلی را به او محول ساخت و ایلتمش در دهلی او را به گرمی نواخت.وی به روش درست چشتیه از امور دنیوی حتی مشاغل مذهبی اعراض کرد. شاعر چشتی می‏گوید:
تا چند روی بر در سلطان و امیر
این نیست مگر ره شیطانی * .
بختیار کاکی در مهرولی mehrauli می‏زیست که پیروان بسیار بر گرد او جمع آمده بودند و از قطب چندان دور نبود و در آنجا در حین سماع بر اثر جذبه حاصل از این بیت احمد جام جان به جان آفرین تسلیم کرد:
کشتگان خنجر تسلیم را
هر زمان از غیب جانی دیگرست **
مرگ او در ربیع‏الاول 633/نوامبر 1235 چند ماه پیش از مرگ معین الدین چشتی اتفاق افتاد.دوره حکومت لودی‏ها، بختیار کاکی«ولی محبوب افغان» (48) شد و عرس او هنوز هم علاقمندان به ادامه سنت سماع این سلسله را مجذوب می‏دارد، نفوذ پر تداوم او را می‏توان با این واقعیت محک زد که یکی از پنج شرطی که گاندی برای شکستن آخرین روزه خود در بیع‏الاول 1367/ژانویه 1948 گذاشت آن بود که مشایخ و هندوها به عنوان کفاره باید آن درگاه‏[بختیار کاکی‏]را در مهرولی مرمت کنند.درگاه وی در آشوب‏های قومی بعد از تجزیه آسیب دیده بود. (49)
خط اصلی سلسله چشتیه از طریق بختیار کاکی ادامه می‏یابد.با آنکه نخستین خلیفه وی در دهلی از مشی کهن عدم همکاری با حکومت متابعت نکرد، خلیفه اصلیاو فریدالدین موسوم به گنج شکر دهلی را به دلایل سیاسی ترک گفت.
فریدالدین که در نزدیکی مولتان متولد شد و تحت تأثیر مادری پارسا رشد و نمو یافت از ابتدا ذوق زندگی مذهبی پیدا کرد.او دراکه ucch چله مخصوص گزارد.چله مخصوص آن است که آدمی چهل روز خود را در اتاقی تاریک از پای بیاوزید و به مراقبت پردازد.از آنجا که این ریاضیت سنگین دو قرن پیش از آن در خراسان مرسوم بود دشوار است آن را رسمی هندو *اصل این بیت را نیافتم-.
**دیوان شیخ احمد جام، چاپ سنگی، ص 42، از غزل با مطلع
منزل عشق از مکانی دیگرست
مرد معنی را نشانی دیگرست.
بگوییم.روزه مداوم فریدالدین را که اغلب به صورت صوم داودی(یعنی روزه یک روز در میان)روزه‏داری می‏کرد، حق تعالی پاداش داد:نزد اوشن مبدل به شکر می‏گشت و لقب وی از این جهت است.
این صوفی جوان بیست سال از عمر خود را در هانسی سپری کرد و سپس به دهلی فرا خوانده شد، اما چندی نگذشت که با ابراز تنفر نسبت به دسیسه‏های سیاسی دهلی را ترک گفت و در اجودهان ajodhan واقع در سوتلج sutlej سکونت گزید که بعدا پاک پاتان یعنی«گذرگاه پاکان»نام گرفت.
زهد و ریاضت فریدالدین در هند ضرب المثل شد و در فقر مقامی عظیم داشت.از آنجا که وی فعالیت‏های کشاورزی را رها کرد یعنی از عطایای حکومت صرف‏نظر کرد و صرفا بر هدایای بی سؤال متکی بود، وضع مالی خانقاه او غالب اوقات با دشواری روبرو بود. خانواده بزرگ او خیلی مایه نگرانی و پریشانی وی نبود، توجه خاص او معطوف به تفکر و تأمل و مشاوره واردین بیشماری بود که در خانقاه وی ازدحام می‏کردند.این مرشد در سال 633/1265 از دنیا رفت.بعضی قبایل هندوی پنجاب به برکت وجود او اسلام آوردند.تیمور فاتح، مانند اکبر به زیارت آرامگاه وی رفت و حتی تاگهای * بدنام هم ادعا می‏ردند که او حامی آنهاست!
صوفیان چشتی در اتاق وسیعی که معمولا جماعت خانه خوانده می‏شد و بعدها به آن خانقاه نیز می‏گفتند، می‏خفتند، کار می‏کردند و می‏زیستند.همه امور زندگی بر گرد پیر متمرکز بود و بروس لارنس bruce lawrence حق دارد که توجه ما را به نقش پیرهای صوفی قرون وسطی جلب کند که «عنصری موجد حرکت و فعالیت بودند...پیر قداست قرآن و حرمت سنت را زنده می‏دارد، وی حکایات و روایات را به مریدان منتقل می‏سازد و اشعاری را باز می‏خواند که نگرشی درست یا رفتاری شایسته را منعکس می‏کند یا گاهی صرفا ملالت را آداب روحانی برطرف می‏سازد...پیر عبادت می‏کند و تعلیم می‏دهد، تعلیم می‏دهد و عبادت می‏کند.» (50)
ساکنان خانقاه باید که هم پیر را خدمت بگزارند و هم در تمشیت امور خانقاه مساعدت کنند.شیخ فریدالدین حتی خدمتکاری داشت که او را بر حسب نوبت به خدمت زنان خود می‏فرستاد تا آنکه عدالت در حق ایشان رعایت شود. (51) صوفیان حتی به جمع‏آوری هیزم می‏رفتند یا دیگر وظایف چاکری و نوکری را انجام می‏دادند، در غیر آن، آثار مربوط به شرح حال انبیا و اولیا و متون اصلی عرفانی را می‏خواندند.
مبتدی که وارد خانقاه می‏شد باید موی سر خود می‏تراشید، دست پیر را می‏گرفت و با او بیعت می‏کرد. مرید گزیده‏ای که ممکن بود بعدا به مرتبه خلیفه برسد تربیت خاص می‏دید و باید که زکات حقیقت می‏داد یعنی آنچه را داشت باید می‏داد.اعضای پایین رتبه خانقاه باید تعویذ می‏نوشتند که به واردین داده می‏شد و اینان در عوض هدایای نقدی یا جنسی به خانقاه می‏آوردند.
حتی امروز هم کسانی که به صورت مهمان در خانقاه اقامت می‏کنند در پایان اقامت خود در عوض پذیرایی و برخورداری از تعالی روحانی هدیده‏ای می‏دهند که«نذر»گفته می‏شود.
آداب جانشینی، خلیفه شدن به صراحت معین بود.خلافت نامه، از جمله می‏وید:خلافت خود را به آن کس بسپار که یک سر مو از سنت پیامبر(ص)منحرف نشود، اوقات خود را صرف عبادت کند و از همه تعلقات دنیوی و وسائس نفسانی بطور کامل ببرد. (52)
نشانه‏های پادشاهی که به خلیفه عطا می‏شد عبارت بود از خرقه، سجاده(که عنوان سجاده‏نشین رئیس خانقاه از اینجاست)، کفش‏های چوبی(صندل)، تسبیح، و عصا.آنگاه خلیفه به ناحیه‏ای که ولایت آنجا به او تفویض شده بود اعزام می‏شد و او از جانب خود خلیفه‏هایی را در شهرها و روستاهایی که مراکز *تاگ:عضو سازمان مذهبی تروریست‏های هندی که افراد را خفه می‏کردند.اینان در سالهای 1830 تا 1840 به دست انگلیسی‏ها قلع و قمع شدند-م.
جدید در آنجا افتتاح می‏شد، منصوب می‏کرد.محدوده ارضی ولایت هر یک از مشایخ صوفی دقیقا معین می‏شد.با این ترکیبات شبکه‏ای از مراکز روحانی در سراسر کشور بوجود می‏آمد.در میان چشتی‏ها کسی به عنوان خلیفه انتخاب می‏شد که به زندگی خانوادگی چندان اهمیت نمی‏داد یا اینکه مجرد می‏زیست، در سهروردیه مسأله جانشینی در خانواده رویه‏ای عادی شد.
جماعت خانه مرکز زندگی اجتماعی شد، این مرکز گر چه به ظاهر فقیر بود اما مردمان از همه طبقات اجتماعی هند به آنجا روی می‏آوردند تا همدلی ببینند و تسلی یابند یا نصیحت و مشورت بشنوند و در آنجا دانشمندان، عمال حکومتی، تاجران و درویشان ساده همه در یک رتبت قرار داشتند.
سفره خانه همگانی(که لنگر گفته می‏شد)مظهر یکی از ارزنده‏ترین صفات یک مسلمان واقعی، یعنی مهمان‏نوازی و سخاوت بود که البته با زندگی اجتماعی هندوها تضاد بزرگی داشت، زیرا نزد جامعه هندوها وجود سفره‏خانه همگانی برای کاست‏های مختلف غیر قابل تصور بود.
فریدالدین گنج شکر هفت خلیفه داشت که از میان همه جلال الدین هانسوی(م 659/1261)نزد وی محبوب بود و با امتنان در ثنای وی گفته بود:
هر که را پیر رهنمای ویست
وصلت دوست آسان است
پیر من آن فرید ملت و دین
که گل گلبن سلیمان است (53)
* علت محبوبیت جمال الدین نزد فرید الدین آن بود که جمال شاعری خوش قریحه بود که زندگی ساده صوفیان را می‏ستود:
وین گروهی که جامه را از گلیم کنند
بی‏زحمت تاج و تخت سلطان باشند **
سخنان کوتاه او که اغلب سه بخشی است و ملهمات گفته می‏شود شامل تعریفی است که در هند به صورت ضرب المثل درآمده است و در سراسر این کشور برای اشارت به مرد کامل حق بکار می‏رود:طالب المولی مذکّر... (54)
در حالی که جمال الدین هانسوی نماینده جنبه جذاب و شاعرانه اوایل چشتیه است، همکار او، علی صابر(م 690/1291)که در ظاهر همیشه با او روابط دوستانه نداشته است، شیخی بود سخت‏گیر و متکلف، فرقه او از چشتیه بعدها به محبوبیت عامه رسید.
خلیفه عباسی فرید الدین گنج شکر، نظام الدین اولیا بود، اهل بدایون که نیای ترک وی از بخارا به هند آمده بود.نظام الدین در سال 655/1257، که بیست و یک ساله بود، و این شیخ را ملاقات کرد، از شاگردان خوش آتیه احکام شریعت به حساب می‏آمد.فرید تا اندازه‏ای با درشتی با وی رفتار کرد.
او بخشهایی از عوارف المعارف سهروردی را به نظام الدین آموخت و نظام الدین که در اوایل از مقامات حریری بهره برده و این اثر درخشان عربی را حفظ کرده بود اکنون آن کار بی‏حاصل را با حفظ کردن مجموعه احادیث سغانی یعنی مشارق الانوار جبران کرد.او پیش از آنکه در دهلی بر مسند خلافت منصوب شود تنها سه بار فرید الدین را ملاقات کرد و شصت سال در دهلی بزیست و رهبر روحانی بلا منازع قوم، همشأن بایزید و جنید بود.
سخن برنی در این مورد که برکت وجود او اکثر مسلمانان پایتخت(دهلی)به تصوف و عبادت متمایل شدند و ارتکاب به گناهانی چون شرب خمر از میان رفت (55) ، بیش از آنچه که با ارزش باشد مبالغه‏آمیز است.این سخن با حقایق سیاسی تناقض دارد.
در هر حال تصوف به لطف فعالیت نظام الدین به طور یقین بیش از پیش به صورت نهضتی عام درآمد و فهرست آثاری که برنی به عنوان طعام اصلی روحانی مردم دهلی فراهم آورده شامل نام همه متون کهن *اصل آن را نیافتم-م.
**اصل آن را نیافتم-م. تصوف اسلامی است، شاید مردمان این آثار را می‏خواندند تا زندگی همه روزه ستم اواخر سده هفتم/سیزدهم را از یاد ببرند.
نظام الدین که خطیبی زبان‏آور بود و از روی لطافت محب‏اللهی نامیده می‏شد دوستان بسیاری را از همه مراتب اجتماعی مجذوب خویش ساخت.فرزند نامراد سلطان علاءالدین، یعنی خضر خان، به زنجیر مهر و تقدس پای بند او بود (56) اما به امیر خسرو(725- 651/1325-1253)دلبستگی داشت.
امیر خسرو، طوطی هند، شاعر دربار، موسیقی‏دان و مؤلف اشعار غنایی پر اغراق و سراینده نخستین مثنوی‏هایی است که به حوادث زمان وی پرداخته است.در افسانه‏ها آمده است که او پس از آن شاعر شد که آن پیر قدری از آب دهان خود در دهان وی گذارده بود و او پیر خود را بارها در اشعار غلوآمیز خود ستوده است:
درگاه تو قبله و ملائک
پران چو کبوتران به بامت... (57)
نظام الدین، امیر خسرو را«ترک حق»می‏نامید و گفته‏اند که خسرو در مرگ وی شعری به زبان هندی سرود:
گوری سوئی سیج پر، مکهپرد الی کیس
چهل خسرو گهر آپنی، رین بهئ چودیس
خفت در بستر پری و گیسوان بر روی ریخت
خسروا رو خانه اندر شب همه عالم گرفت
و دیری نگذشت که در پی شیخ و مراد خویش از دنیا برفت.او را در جوار شیخ به خاک سپردند و قرنها بعد که دهلی در سده 12/18 گرفتار مصایب شد مردم آن بلاها را به این واقعیت نسبت دادند که قبر محمد شاه (م 1161/1748)بین گور نظام الدین و خسرو واقع شده و این دو یار بر اثر ابلهی انسان از هم جدا ساخته است. (58)
اما در زمینه تاریخ آن زمان اسلام در هند مهمتر از امیر خسرو دوست نزدیک وی حسن سجزی است که مدایح او بازتاب احساسات عمیق‏تر مذهبی، سوزاننده‏تر و گدازنده‏تر(شبلی)از اکثر اشعار پر صناعت خسرو است.همو بود که تصویر شعری«کج کلاه»را در اشعار هندی-فارسی عمومیت داد که استعاره‏ای است برای نمایش معشوق و به این سخن منتسب به پیامبر(ص)باز می‏گردد:«پروردگار خود را به صورت وانی دیدم که کلاه خود را کج نهاده بود.»این تعبیر بر اشعار شاعران متمایل به عرفان در ایران و حتی هند تأثیر بسیار گذارده است.
حسن همچنین نخستین کسی بود که گفته‏ها (ملفوظات)نظام الدین اولیا را در مجموعه‏ای به نام فوائد الفؤاد گرد آورد.از آن پس نوع ملفوظات وسیله انتقال مهمی در گسترش افکار عرفانی شد.این ملفوظات به مورخان امکان می‏دهد تا نسبت به شرایط دینی و اجتماعی هند قرون وسطی که یافتن آن در تاریخچه‏های رسمی معمولا میسر نیست، بصیرت وافر پیدا کنند.
جانشین نظام الدین در دهلی نصیر الدین بود موسوم به چراغ دهلی(دهلوی).وی اهل اوده بوده، در علم حدیث تحصیل کرده بود و در سی و پنج سالگی ترک دنیا گفت، هفت سال تن به ریاضت‏های سخت داد، و سرانجام به حلقه نظام الدین پیوست.
ملفوظات وی، خیر المجالس، در یکصد محاضره تصویر شیخی متین و سخت پای‏بند شریعت را ظاهر می‏سازد، او به دلایل مذهبی رسم سجده بردن پیش شیخ را که در روزگار اولیه چشتیه متداول بود منسوخ کرد.محمد تغلق زندگی را تا حدی بر او شوار ساخت چنانکه وی مانند اکثر مردمان روحانی اندیشه دهلی جلوس فیروزشاه را پذیره شدند.این حکمران، پس از مرگ چراغ دهلی در سال 757/1356 آرامگاهی برای او ساخت که اکنون تقریبا ویرانه است.مطهر غرّه از مریدان او مرثیه‏ای در مرگش ساخت که طی آن می‏گوید:
هزاران حسرت و اندوه و ماتم به دنیا شد
ز مرگ شیخ نصیر الدین محمود... *
*اصل بیت را نیافتم-م.
همین مطهر غره، که به طور کلی او را شاعری نسبتا معمولی می‏دانند، شعری از خود به جای گذاشته است که در آن از جمله دیگر مسائل، کتاب‏هایی را خود خوانده توصیف کرده است و بدین ترتیب از رشته علمی مورد علاقه یک فرد محقق تصویر شایسته‏ای ارائه داده است:
...کتب طب و از مورخان، واقدی و از علم اخلاق، کتاب ناصری(یعنی اخلاق ناصری).از عرفان، عوارف (المعارف)و از حکمت، فصوص(الحکم)، از وعظ و اندرز کتاب سری... (60)
از جمله دیگر چشتی‏های د هلی نام مسعود بک (که در سال 789/1387 اعدام شد)شایان ذکر است. عبدالحق دهلوی درباره این مرد پارسی که از مقام درباری دست شست تا عارف شود، می‏نویسد:
در میان چشتی‏ها هیچ کس چون او از اسرار حقیقت چنین بی‏حفاظ و عریان سخن نگفت و احدی چون او مست از باده عرفان نبود.
حقیقت آنکه مرآت العارفین او از جمله نخستین آثار هندیان است که نفوذ ابن عربی که مطهر عزه هم از او یاد کرد-در آن مشاهده می‏شود.
اشعار غنایی مسعود بک از مشاهده وحدت کلیه سخن می‏گوید و به این ترتیب نمونه‏ای بوجود می‏آورد برای ابیات بی‏شمار عارفانه در هند:
بر براق وحدت اندر لا مکان
خوش نشینیم و به هر سوی می‏دویم * (61)
حتی در بعضی از اشعار او نشانه شعرهای محلی عرفانی متأخر از وی دیده می‏شود وقتی او از تأثیر معجز آسای ذکر در دل سخن می‏گوید:
در میان باغ جان پرورده‏ایم
غنچه دل را به آب ذکر دوست ** (62)
آدمی بی‏درنگ به یاد نخستین بیت الفبای طلایی پنجابی سلطان باهو bahu(م 1103/1692) می‏افتد.(seep.341)
یکی دیگر از اعضای چشتیه در روزگار محمد بن تغلق نقش ادبی مهمی را ایفا کرد و او ضیاءالدین نخشبی بود که در آن روزگار ناآرام زندگی آرامی را می‏گذراند و از آن روزگار چنین می‏نالد که:
بویی از وفا در میان مردم نمانده،
مروت در میان مردم نایاب شده
اوراق عطارد به باد رفته است
و از چنگ زهره دیگر نوایی برنمی‏خیزد *** (63)
نخشبی که به سلسله اصلی چشتیه متعلق نبود، اما یکی از معدود جانشینان روحانی حمید الدین ناگوری nagauri است، در بدایون می‏زیست و در آنجا آثار اخلاقی و عرفانی بزرگی را تصنیف کرد که لذّت النسا برگردان فارسی کوکاشاسترا kokashastra از آن جمله است.
اثر جاویدان او در عالم ادب، طوطی‏نامه اوست که آن را بر اساس حکایتی سانسکریت در سال 730/1330 به پایان رسانید.این کتاب به بسیاری زبانهای بومی هند و اروپایی باز گفته، خلاصه و پس از آن ترجمه شد.وی با این اثر خود برای نخستین بار سنت هندی و قالب صناعی فارسی را در هم آمیخت. تصویر طوطی‏نامه که دو بار در هند نقاشی شد، دومین نمونه امتزاج موفقیت‏آمیز آن دو سنت را نمایش می‏دهد.
محمد تغلق گروه اندیشمندان و بخصوص صوفیان را مجبور به دولت‏آباد در بدر کرد، این کار وی فعالیتهای مرکزی چشتیه را فلج ساخت و سبب خشم و انزجار عارفان را فراهم آورد زیرا عمل وی به معنای مداخله در ولایت‏ها یعنی نواحی تحت نفوذ خاص آنان بود.میر خرد، یکی از مریدان و شاگردان نظام‏الدین اولین تاریخ آن سلسله را تصنیف کرد که به نوعی حالت جبران مافات را داشت، بدان سبب که او-هر چند بی‏خواسته خویش-زیارتگاه پیر خود را ترک کرده بود.سیر الاولیا نوشته وی را، علی رغم تمایش به شامل *اصل بیت را نیافتم.م.
**اصل بیت را نیافتم-م.
***اصل بیت را نیافتم-م.
کردن مطالب افسانه‏ای، نمی‏توان از نظر دور کرد.
یکی دیگر از چشتی‏ها، برهان الدین غریب، که در سال 740-1340 در دولت آباد از دنیا رفت شیفته موسیقی بود و نوعی خاص از سماع را به وی نسبت می‏دهند.شهرهای برهانپور که چند دهه پس از مرگ وی به همت یکی از فدایی‏های او بنا شد و به مرکز مهم تعلیم و عرفان مبدل گشت، نام او را به یاد آدمی می‏آورد.
برهان الدین بطور یقین پسرک جوانی را که پدرش مثل او به جنوب تبعید شده بود و بعدها به زادگاه خود دهلی، بازگشت و مرید چراغ دهلی(دهلوی)شد یعنی محمد گیسو دراز را می‏شناخت.محمد گیسو دراز رهبر صوفیان چشتی دکن شد(seep.25).
تقریبا مقارن ایامی که سلسله چشتیه در هند استحکام یافت دومین سلسله بزرگ طریقت یعنی سهروردیه، نیز به فعالیت درآمد.
اولین شیخ این سلسله برهان الدین زکریا مولتانی بود که در سال 577/1182 در نزدیکی مولتان از خانواده‏ای قریشی زاده شد، برای فرا گرفتن علم حدیث به سرزمینهای مرکزی اسلام رفت و ابوحفص سهروردی را در بغداد ملاقات کرد.این آموزگار روحانی، برهان الدین زکریا را«هیزمی خشک آماده آتش گرفتن» دید.
برهان الدین چون به مولتان بازگشت، با آنکه روش زندگی‏اش با محیط سراسر ریاضت و توکل به خدا و با این حال پر احساس همسایگان چشتی‏اش تفاوت داشت، دیری نپایید که پیروان فراوانی پیدا کرد. خانقاه او به وجه نیکو اداره می‏شد، وی ساعتهایی را خاص پذیرایی میهمانان معین کرده بود و به جای آنکه عمر خود را وقف ریاضت کشیهای مداوم کند بیشتر ترجیح می‏داد که انبار غله خود را کاملا مملو بدارد تا بتواند با گشاده دستی زندگی بگذراند.
احتمالا او یکی از ثروتمندترین مشایخ صوفی هند قرون وسطی بود چنانکه وقتی یکی از پسران وی را ربوده بودند و وی صرفا با پرداخت غرامتی گزاف او را آزاد ساخت برخی از رهبران چشتیه او را به سبب دنیا داری سرزنش کردند، اما او به طعنه پاسخ گفت که «درویشی شما را جمال و جذابیتی نیست اما درویشی ما را زیبایی بی‏اندازه است.مال همچون خال سیاهی است که چشم بد را دور می‏سازد.» (64)
باز بر خلاف چشتی‏ها، بهاءالدین زکریا عطایا و امتیازات دولتی را می‏پذیرفت و با آن حکمرانانی که آنان را مقبول می‏یافت مساعدت می‏کرد:به پیروی از پند نجیب الدین سهروردی از قرآن‏«اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» * (سوره نساء/آیه 63).از این روی او، با ایلتمش و جانشینانش نیز با فیروز تغلق همکاری داشتند.
بهاء الدین را به برکت نفس گیرا برای تسلط بر اذهان مریدان خود و جلا دادن و پالایش دل ایشان قدرتی خارق‏العاده بود.حکایت فخرالدین عراقی(م 688/1289)که بیست و پنج سال در درگاه وی بزیست بهترین شاهد وجود چون مغناطیس وی است و با آنکه سهروردیه اساسا مخالف سماع بودند بهاء الدین ترانه‏های عاشقانه پر شور و شوق عراقی را نشنیده می‏گرفت.ترانه‏هایی که با این غزل وی به اوج می‏رسد و فراوان تکرار شده است:
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند... (65)
هنوز هم می‏توان نغمه خوانانی را دید که در برابر آرامگاه پر عظمت سهروردی در مولتان غزلهای عراقی را می‏خوانند.
با آنکه چشتیهای کهن نسبت به زندگی خانوادگی تا آنجا بی‏تفاوت بودند که عدم گرمی محفل خانوادگی اکثر پسران مشایخ پیشین را از طریقت عرفان منحرف می‏ساخت، بهاء الدین زکریا سخت به خانواده خود توجه داشت.یکی از هفت پسرش جانشین او شد اما برجسته‏ترین خلف شیخ نوه پسری وی رکن الدین (م 735/1335)بود که مردم سند را عمیقا تحت تأثیر *حق تعالی و رسول و صاحبان امر خود را فرمان برید. قرار داد و حتی علما را به حلقه ارادت خود کشید.او آشکارا اظهار کرد که شیخ شایسته را سه چیز نیازست: پول برای کمک به نیازمندان، علم برای حل مسائل طلاب و قدرت روحانی برای ارشاد.
آرامگاه رکن الدین در مولتان که بر تپه‏ای مشرف بر شهری شلوغ بنا شده یکی از باشکوه‏ترین نمونه‏های معماری اسلامی کهن است:یک هشت وجهی که هر ضلع آن نه متر و نیم، نمونه کامل شیوه معماری زمان تغلق و دارای دیوارهایی است کمی اریب.گنبد آن که بر روی دایره‏ای قرار دارد با محیط 4540 متر دومین گنبد بزرگ در هند است.
دیگر مشایخ سهروردیه در جنوب و مشرق هند فعالیت داشتند.نام جلال الدین تبریزی(م 621/1224) با نخستین گامهای رواج این سلسله در بنگال پیوند یافته است اما از جانشینان وی هیچ اطلاعی در دست نیست.
آرامگاه وی در سیلهت با استخری پر از ماهی هنوز هم معزز و محترم داشته می‏شود.یکی دیگر از مبلغان سهروردی، قاضی حمیدالدین ناگوری nagauri(م 641/1244)است که با رهبران چشتی دوستی داشت و مانند آنان شیفته سماع بود.وی با آنکه از همه فاضلتر بود تنها سه شاگرد داشت با این حال کتابهایش، لوایح عشقیه و طوالع الشموس (شامل نزدیک به 99 اسم از اسماء الله)در میان صوفیان قرون وسطی بسیار ارجمند بود.
رشته اصلی سلسله سهروردیه از مولتان(که سجاده نشین هنوز هم نقش مهمی را در صحنه اجتماعی و سیاسی آنجا ایفا می‏کرد)و از اکچه ucch امتداد می‏یافت.از جمله مریدان بهاء الدین سیدی بود اهل بخارا به نام جلال الدین سرخ surkh.
پسر وی به نوبه خویش مرید رکن الدین شد و در اکچه اقامت گزید که پسرش جلال الدین حسین به سال 707/1308 در آنجا تولد یافت.جلال الدین در طلب علم حدیث و دیگر علوم دینی به سراسر جهان اسلام سفر کرد و دیری نپایید که جهانگست لقب گرفت.این مسئله مهم نیست که او واقعا شصت و سه بار حج گزارد یا نه.(جالب توجه آنکه او در یکی از سفرهای بی‏شمار خود به دهلی که فیروزشاه را هم طی آن می‏دید، از چراغ دهلوی خرقه ستانید و به این ترتیب با چشتیه ارتباط معنوی برقرار کرد.)
شیخ مردی فعال و خستگی‏ناپذیر بود که کتابهایی اساسا درباره سنت‏های نبوی تصنیف کرد و این فعالیت به اندازه نفوذ روحانی وی در مولتان و سند لقب افتخاری مخدوم جهانیان را حاصل وی کرد.نفوذ معنوی او بر سند این توانایی را به او داد که به هنگام اردوکشی فیروزشاه به تهته میان او جم سند * را آشتی دهد.
به طور کلی، مخدوم جهانیان به شریعت گراترین اولیاء هند و پاکستانی متعلق است، او قائل بود که نباید در دعا حق تعالی را به اسامی هندی خواند و این حرف ظاهرا در میان عارفان پر شور و حال‏تری مصداق داشته که در سروده‏های عارفانه به زبان محلی، خطاب‏های هندی را بکار می‏برده‏اند.
داستان آن هندوی پارسا که در بستر مرگ مخدوم جهانیان به جرم انتساب ارتداد از اسلام محکوم به مرگ شد مکرر بازگو شده است اما با گذشت زمان مخدوم دانشمند و محقق به شیخی کاردان مبدل شد که نامش را همراه اوراد و اذکار دیگر بر آب می‏دمیدند و معتقد بودند که شفای امراض است... (66)
بوجود آمدن رشته دیگری از بخاری‏های اکچه نیز شگفت‏انگیزتر است.چنین بنظر می‏رسد که نسب دراویش جلالی را بتوان به جلال سرخ بخاری رسانید (67) تاریخ صوفیان هندی اینان را به بدنامی و رسوایی بی‏شرع(خارج از شریعت)خواند.اینان و صورت متشکل آنان در ایران، خاکساری‏ها، شیعه و از اعقاب متأخر بخاری‏های اکچه هستند.
سلسله کوچک دیگری که با این حال در دوره پادشاهی تغلق در بیهار نفوذ بسیار داشت فیروزیه *جم سند، لقبی بوده که به بعضی رؤسای هندی اطلاق می‏شده است(مثل خان یا رئیس)-م.
شاخه‏ای از کبرویه بود.بزرگترین نماینده این سلسله شرف الدین یحیی منیری(م 782/1380)است که مانند پدر زن خود، ابو توئمه سونار گوانی sonargoan عالم برجسته‏ای در علم حدیث بود و در این علم شاگردانی چند داشت.
شرف الدین مخدوم الملک کتاب‏هایی تصنیف کرد بهر ارشاد از قبیل تفسیری بر آداب المریدین نجم الدین سهروردی اما مهمترین اثر وی مجموعه نامه‏های اوست و از آن جمله مکاتبات صدی، که شامل یک صد نامه است درباره اصول زندگی عارفانه.از این نامه‏ها در دوره مغول در مدرسه‏ها استفاده می‏شد و اکبر و اورنگ زیب، هر دو نفر، به آنها علاقه‏مند بودند.حقیقت آن است که این نامه‏ها از آن نوع متون عرفانی است که حتی خواننده امروزی نیز می‏تواند از آن بهره برد زیرا این مقالات او را به معضلات پر پیچ و خم اصطلاحات فنی نمی‏کشاند و صرفا بر عشق حق و خدمت خلق تأکید دارد:
نماز، روزه و عبادات مستحب به جای خود نیکوست اما نه چندان که دیگران را شاد کنی.
شرف الدین که مانند چشتی‏های قدیم خدمت دولت را«زنار آهنی»می‏دانست هنوز هم در بیهار معزز و محترم است و اهمیت او از این واقعیت آشکار می‏شود که وی دست کم نه مجموعه ملفوظات را تقریر کرد.
تنها سلسله‏های بزرگ پا گرفته در هند در دوره سلطنت فعال نبودند.قلنداران عجب و اعضای بی‏قرار فرقه حیدری در پایتخت و ایالتهای هند ظاهر شدند که گلوبندها، دست بندهای آهنین بر خود می‏بستند.اینان با رفتار غیر متعارف و خواسته‏های لجام گسیخته خود، گاهی آرامش مردم و صوفیان جدی را بر هم می‏زدند. «ناشایستگی حساب شده آنان»به این نیت بود که فضای احترام‏آمیز پیرامون شیخ صوفی ارشد را مشکوک سازد.» (68)
دو تن از اولیا که لقب قلندر داشتند شهرتی خاص یافتند-یکی شاعری است از محیط چشتیه به نام بوعلی قلندر پنیپتی که در ریاضت نفس و عشق و اشتیاق اسوه زمان خود بود.وی سفرهای بسیار کرد و حتی به قونیه رفت و به احتمال، سلطان ولد، فرزند مولانا جلال الدین رومی را نیز ملاقات کرد.از مثنوی‏های عارفانه او چنین بر می‏آید که وی با مثنوی مولانا، کتابی که الهامبخش شاهان، شاعران، عارفان و ملایان قرار گرفت، کاملا آشنا بوده است.
رنج عشق کمال مطلوب بوعلی بود.وی بر سه سنت صوفیانه قلة الطعام، قلة المنام و قلة الکلام اصل چهارمی نیز افزود یعنی«تحمل ستم مردمان»و آنگاه که مولانای روم زاهد را کسی می‏خواند که طالب رحمت است و عاشق را طالب زحمت، بوعلی قلندر بانگ بر می‏آرد که:
راه زاهد نیست جز راه صفا
راه عاشق نیست جز کام نهنگ *
به گفته عبدالحق دهلوی در اخبار الاخیار او در نامه‏هایش با زبان عشق پر شور، مهر و محبت، علم جامع معنوی و شهادت به وحدانیت الهی، دست کشیدن از دنیا و جستجوی آخرت و عشق پروردگار سخن می‏گوید.آرامگاه او در پنی پت یکی از مراکزی بوده است که قلندران در آنجا گرد می‏آمدند.
از این شاعر عاشق و دوست داشتنی که احتمالا در سال 723/1323 از دنیا رفت، مشهورتر، لعل شهباز قلندر است، زاهدی اهل سیستان که در اواسط قرن هفتم/سیزدهم در سهوان sehwan واقع در دره سفلای سند، که محل یکی از معابد کهن شیوا ** بود، اقامت گزید.برنی می‏گوید که وی از دربار پسر بلبن در مولتان دیدار کرد و بهاء الدین زکریا او را خلافت بخشید. (69)
او را با آنکه بنا به روایات زاهدی اهل ریاضتهای شدید بود ملامتی نیز خوانده‏اند و لقب او به قلندر اشارت است به روش زندگی خلاف معمول وی که *اصل بیت را نیافتم-م.
**شیوا، نام یکی از خدایان هندی است، رک:داریوش شایگان، ادیان و مکتب‏های فلسفی هند، تهران، 1362، ج 2، ص 251 به بعد.
بنابر اقوال در جامه سرخ پوشیدن و استفاده او از مواد مخدر و مکیف ظاهر می‏شد.شعری فارسی منسوب به وی جان مایه شعری رقص (70) یعنی رقص عارفانه در آتش و بر سر دار را در بر دارد.اینگونه ابیات او را جانشین حلاج، شهید عشق، قرار می‏دهد.تاریخ فوت او نامعلوم است، فیروزشاه در سال 758/1357 بقعه‏ای برای وی بنا کرد.
دراویشی که بر گرد او جمع آمدند و او را معزز و مقدس می‏داشتند به دراویش بی‏شرع متعلق‏اند که خود را خارج از محدوده شریعت قرار می‏دادند.این ملنگ‏ها با جامه‏های سیاه و سرهای تراشیده هنوز هم هر شامگاه پنجشنبه مراسم اجرای نغمات وجدآمیز را به جای می‏آورند، حال آنکه آیین‏های یادبود سالروز فوت او که سالیان سال مشهور به مضافات غیر اخلاقی بود اخیرا از این آداب مبرا و منزه شده است.اما نعت و مدح لعل شهباز قلندر، در این اواخر در پاکستان به صورت نوعی ترانه مورد پسند عامه درآمده است.
یادداشتهای مؤلف
46-توصیف بدایونی از شیخ عزیز اللّه چشتی آرمان‏های این سلسله را نشان می‏دهد، رک:مکتوبات III ترجمه، 15.
47-رک:l''inde mystigue,paris 9291,p.33.
48-رک: jafar sharif/herclots,islam in india,oxford 1291,repr.2791,p.341.
49-رک: abul kalam azad,india winds freedom, bombay,9591,p.912.
50-رک: bruce b.lawrence,notes from a distant flute, london-tehran 8791,p.19.
چشتی‏ها جماعت خانه داشتند که اتاق وسیعی بود، سهروردی‏ها خانقاه داشتند که دارای اتاق‏های جداگانه بود. بعدها لفظ خانقاه عمومیّت پیدا کرد.زاویه جای کوچکی بود بی‏ارتباط با دنیا، از آن کوچکتر، دایره بود.
51-رک:nizami,religion and politics,p.02g.
52-رک:nizami,i.c.p.912.
53-رک:اکرام، ارمغان پاک، ص 108.
54-رک:
zubaid ahmad,the contribution of indo-pakis tan to arbic literature,2nd.ed.lahore,0691, p.69
55-برنی، تاریخ فیروزشاهی، ص 343 به بعد.
56-رک:بدایونی، منتخبات ا، ترجمه، 267، امّا می‏نویسد: «امیر به هنگامی که هدایا خود را به سبب سپاسگزاری از اعاده سلامت پدرش تقدیم داشت خود هرگز(با شیخ) ملاقات نکرد».
57-امیر خسرو، دیوان کامل، به اهتمام م.درویش، تهران، 1343، ص 599.
58-رک:
ahmed ali,twilight in delhi,2nd ed.oxford, 6691,p.641.
59-رک:icxliv,0791,
در این رساله از قول او نقل شده است که«عاشقان از جهاتی برتر از حضرت خضرند».
60-اکرام، ارمغان پاک، ص 124(هر دو شعر).کتاب المغازی اثر واقدی، اخلاق ناصری نصیرالدین طوسی، عوارف المعارف شهاب الدین عمر سهروردی و فصوص الحکم ابن عربی در سده هشتم/چهاردهم را در هند با اشتیاق می‏خواندند.«کتاب سری»احتمالا اثر صوفی بغدادی سری السقطی(م 254/868)است.
61-62-اکرام، همان، ص 150.
63-اکرام، همان، ص 139.کهن‏ترین نسخه خطی مصوّر طوطی نامه، به صورت تمام رنگی در اندازه اصلی در موزه هنر کلیولند cleaveland museum of art همراه یک جلد شرح اثر پرامود چاندرا pramod chandra 1977.
64-رک:nizami,religion and politics,p.822.
65-بنگرید:
a.schimmel,mystical dimensions of islam, university of carolina press,5791,p.253.
66-رک:jafar sharif/herclots,islam in india,p.952.
67-همانجا، نیز بنگرید:
r.gramlich,die schiitischen derwischorden, teil i,die affiliationen.wiesbaden 5691,p.17.
68-رک:digby,qalandars,ms.p.42.
مقاله وی مأخذ پاراگراف بعدی است.
69-همان، ص 28.
70-رک:
a facetious account in richard f.burton,sind revisited,581-391,s.a.peter maynes amus- ing description in saits of sind,london, 6591.

تبلیغات