زبان گونگیِ لباس؛ بازاندیشی سازوکارهای زبانی در نظام پوشش با تکیه بر تحلیل ساختی فردینان دو سوسور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لباس حوزهای مهم در مطالعات اجتماعی است که در آن توجه کمی به رویکردِساختگرایی شده است. یک مسئله مهم، نداشتن چارچوبی برای صورتبندی دلالت معانی لباسها است. هدف مقاله حاضر بررسی جلوههای زبانگونگی لباس است. پرسش اصلی این است که معنای لباس تا چه اندازه در چارچوب یک نظام زبانی قابل توضیح است؟ برای این منظور، روشِ تحلیل ساختیِ فردیناندو سوسور به کار گرفته شد. نتایج نشان داد که این روش برای بازشناسی عناصر و روابط درونی نظام پوشش توانمند ولی در توضیح روندهای تاریخی آن ناتوان است. طبق این بررسی، بر نظام پوشش نه تنها منطق دالومدلول حاکم است، بلکه لباس عرصه نشانهشناسی مجادله برانگیزی است. البته که توضیحِ ریشه دلالتها و بحث از نسبت درونساخت یا برونساخت بودنِ دال و مدلول (نشانهها) نیازمند وارسیهای موردی است. در باره «ایستایی» و «پویایی»، نتایج حاکی از آن بود که بررسی ساخت لباس فارغ از تحولاتِ تاریخیاش، بدون نتیجه خواهد بود. لباس هم یک نظام است و هم یک تاریخ. همچنین رویاروییِ میان «قواعد کلی پوشش» با «علایق و آزادیهای فردی در نحوه لباس پوشیدن»، فرایندی جامعهشناختی است که پویاییهای اجتماعی را بازنمایی میکند. نهایتا لباس از نوعی منطق زبانی برخوردار است و کدهای خاص خود را دارد اما همچون زبان دارای خزانه واژگان و قواعد دستوری نیست و «پیامهای الفبایی» را منتقل نمیکند. ساختار لباس در هر جامعه متشکل از روابط بینامتنی گستردهای است و نمیتوان آن را «زبان» تلقی کرد. لباس از یک «شبه زبان» برخوردار است.