مطالب مرتبط با کلیدواژه

هنر و علوم انسانی


۱.

هیأت تحریریه سنجی: روشی جهت سنجش عملکرد و اثربخشی اعضاء هیأت تحریریه و سردبیران مجلات نمایه شده در ISC(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: درهم تنیدگی اعضاء هیأت تحریریه مجلات نمایه شده ISC علوم بهداشت علوم زیستی هنر و علوم انسانی ضریب تأثیر تحلیل شبکه اجتماعی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۷ تعداد دانلود : ۱۸۱
هدف: هیأت تحریریه سنجی به روش ها و شاخص هایی اطلاق می شود که به وسیله آن عملکرد، اثربخشی و نقش اعضاء هیأت تحریریه و سردبیران مجلات در سیاست گذاری و طراحی نقشه راه برای آینده مجلات مورد ارزیابی قرار می گیرد. در پژوهش حاضر با استفاده از هیأت تحریریه سنجی، مجلات نمایه شده ISC در قلمروهای علوم بهداشت، علوم زیستی و هنر و علوم انسانی ارزیابی و تحلیل گردید.روش: در این پژوهش و به منظور دیداری سازی درهم تنیدگی اعضاء هیأت تحریریه و مجلات از روش تحلیل شبکه اجتماعی استفاده شد. بدین منظور شاخص های مرکزیت که شامل مرکزیت درجه، مرکزیت نزدیکی و مرکزیت بینابینی است، به کار رفت. تجزیه و تحلیل داده ها در دو بخش توصیفی و استنباطی برای اعضاء هیئت تحریریه (2813 نفر) و مجلات (200 نشریه) انجام گرفت. به منظور پاسخ به پرسش های پژوهش از نرم افزار مصورسازی شبکه (UCINET)؛ روش های آمار توصیفی و تحلیلی مانند فراوانی، درصد، میانگین و ضریب همبستگی کندال تائوبی؛ آزمون خی دو و نیز نرم افزارهای SPSS، Net Draw و پایتون استفاده شد.یافته ها: یافته های پژوهش در خصوص وضعیت ضریب تأثیر نشریات نشان می دهد در حوزه علوم انسانی و هنر، مجله " مسائل کاربردی تعلیم و تربیت اسلامی- لیست اولیه" با 1/095 ؛ در حوزه موضوعی علوم بهداشتی، مجله "سالمند –لیست انتظار"با  (0/446)؛ و در حوزه علوم زیستی، مجله "پژوهش های ژنتیک گیاهی- لیست اولیه" با 0/37 بالاترین ضریب تأثیر را در هر حیطه موضوعی کسب کرده اند. برخی از مجلات حوزه علوم انسانی و هنر درصد خوداستنادی بالایی دارند. از جمله مجلاتی که در حوزه علوم انسانی و هنر بالای 80 درصد خوداستنادی دارند عبارتند از: "پژوهش نامه نهج البلاغه" (80/77 درصد)؛ "پژوهش نامه ادبیات کردی" و "زبان فارسی و گویش های ایرانی" (100 درصد)." احد فرامرز قراملکی- (استاد-دانشگاه تهران) " و " محمدحسن قدردان قراملکی (استاد- پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)" بالاترین  میزان درهم تنیدگی (فراوانی 5) را به خود اختصاص داده اند. از مجموع 368 نفری که دارای درهم تنیدگی هستتند، 333 نفر مرد و 35 نفر نیز زن هستند. از نظر مرتبه دانشگاهی نیز مرتبه علمی "استاد" با 76/71 درصد و "دانشیاران" با 15/57 درصد بالاترین سهم را از آن خود کرده اند.نتیجه گیری: از مجموع دو هزار و هشتصد و سیزده نفری که در دویست مجله مورد مطالعه همکاری داشتند، 368 نفر از اعضاء هیأت تحریریه دارای درهم تنیدگی بودند. نتایج حاکی از وجود رابطه معنی داری منفی بین ضریب تأثیر و درهم تنیدگی مجلات جامعه پژوهش و همچنین بین میزان استنادهای دریافتی نشریات و درهم تنیدگی مجلات جامعه پژوهش است. افزایش چارک نشریات با افزایش میزان درهم تنیدگی همراه است؛ به این معنا که چارک نشریات پیش بین مثبت و معنی داری برای میزان درهم تنیدگی نشریات است. شاخص آنی نشریات؛ میانگین ضریب تأثیر در موضوع سطح کلان؛ تعداد مقالات جامعه پژوهش و شاخص خوداستنادی، پیش بین های معنی داری برای میزان درهم تنیدگی نشریات نیستند. با توجه به نقش اعضاء هیأت تحریریه در مسیر تکامل و کیفی سازی مجلات از طریق فرایند داوری و انتخاب موضوعات، تلاش برای تشکیل هیأت تحریریه های متنوع تر با درهم تنیدگی کمتر، نه تنها خروجی تحقیقاتیِ متنوع تری را به دنیای نشر خواهد سپرد؛ که فضای رقابتی مثبت با طیف گسترده تری از آراء را نیز ایجاد خواهد کرد. 
۲.

سرمقاله: ادبیات تطبیقی در ایران: با/بی پرانتز؟(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۷۵ تعداد دانلود : ۷۲
ادبیات تطبیقی چگونه در ایران پدید آمد؟ نظریه و روش تحقیق، اگر نظریه و روشی به‌مثابه ساحتِ علمیِ مستقل برای آن قائل باشیم، چه جایگاه و اهمیتی دارد؟ رسالت ادبیات تطبیقی در ایران چیست؟ در قلمرو ادبیات تطبیقی در جهانِ امروز کجا ایستاده‌ایم؟ آیا پژوهش‌های ادبیات تطبیقی در ایران مبتنی بر نظریه وروش تحقیق روشن و نظام‌مندی بوده است؟ در دو دهه گذشته که ادبیات تطبیقی در فضای آکادمیک ایران مجال رشد کمّی داشته، دستاوردهای ادبی و فرهنگی ما چه بوده است؟ به سخن دیگر، چه کرده‌ایم و چه می‌کنیم؟ و «به کجا چنین شتابان» می‌رویم؟ آیا نقشه راه داریم؟ آیا نهادی یا مرکزی به‌عنوان مرجعیّت علمی‌ داریم که هرگاه راه را به اشتباه رفتیم، راه درست را به ما بنمایاند یا کورمال کورمال در دلِ تاریکی دل به دریا زده‌ایم؟ آیا ادبیات تطبیقی در رشد و شکوفایی، ترویج جهانی‌کردن گنجینه پُربار ادب فارسی و در شناساندن و شناخت خود و دیگری نقشی داشته است؟ چشم‌انداز ادبیات تطبیقی در ایران را چگونه می‌بینیم؟ اصلاً ما به ادبیات تطبیقی در ایران نیاز داریم یا نه؟ پرسش بنیادین این است: بودن یا نبودن؟