معانی «موجود» در وجودشناسی ارسطو و تحول آن نزد حکمای مشا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«وجود» نخستین پایه هرگونه آگاهی و لاجرم به طریق اولی، متعلق مابعدالطبیعه قرار گرفته است. ارسطو در مواضع مختلف کتاب مابعدالطبیعه درباب «موجود چونان موجود»(to on) سخن گفته و بیان می دارد «موجود دارای معانی بسیار است.» او بیش از آنکه در آن کتاب از واژه «وجود» استفاده کرده باشد از «موجود» نام می برد و در کتاب هفتم می گوید «آنچه از دیرباز مایه سرگشتگی بوده این است که «موجود» چیست؟» پرسش دیرین در ساحت مابعدالطبیعه این بوده است که براستی «موجود» نزد ارسطو چه معنایی دارد؟ و معانی وجود چه تأثیری بر نظام مابعدالطبیعی ارسطو گذاشته است؟ آیا این معانی به یکدیگر قابل تحویل هستند یا خیر؟ درباره اینکه معانی «موجود» نزد ارسطو به چند گونه است، نزد مفسران اختلاف نظر وجود دارد؛ کسانی مانند توماس آکوئینی «معانی پنجگانه»، فارابی «معانی سه گانه» و ابن سینا نیز «معانی پنجگانه» را برای آن لحاظ می کنند. در این نوشتار ضمن بررسی دیدگاه ارسطو براساس مابعدالطبیعه و نگاهی به دیدگاه توماس آکوئینی، چهار معنا برای «موجود» نزد ارسطو بیان می کنیم (موجود بالعرض، موجود به معنای صدق، موجود بالقوه و موجود بالفعل، موجود به معنای مقولات) و در ادامه به سرگذشت معنای «وجود» نزد حکمای مشا، بویژه فارابی و ابن سینا خواهیم پرداخت برحسب مبانی فلسفی شان معانی چندگانه ای لحاظ کرده که با معانی «موجود» نزد ارسطو بسیار متفاوت است.