دشواری های بنیان گذاشتن معیار صدق در فلسفه کانت؛ صورت بندیِ نظریه صدق در فلسفه کانت بر پایه «استنتاج استعلایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
169 - 198
در این پژوهش می کوشیم این پرسش را پاسخ گوییم که معنای صدق در فلسفه کانت چیست و آیا می توان در این فلسفه، معیاری برای نظریه صدق تعیین کرد یا نه. در گام نخست، با نظر به «تحلیل استعلایی[1] [آناکاویک ترافرازنده]» و به ویژه با تمرکز بر «استنتاج استعلایی [/تنقیح مناط][2]» در سنجش خرد ناب [3] ، الگوی شناختیِ کانت را صورت بندی می کنیم. برای صورت بندی دقیق این الگو، از تفسیر رابرت پاول ولف [4] بهره می گیریم. سپس، با نظر به مسائل جاری در معنی شناسیِ مدرن، می کوشیم سامان ارجاع[5] در این نظریه صدق را بررسی کنیم و در این راستا از تفسیر معناشناختی رابرت هانا [6]، کانت شناس معاصر بهره می گیریم. سرآخِر دلیل می آوریم که نظریه صدق در فلسفه کانت، مبتنی بر گونه ویژه ای از اصل «انسجام[7] » است که آن را «نظریه انسجام گرویِ کانتی» نام می گذاریم. بدین ترتیب، اگرچه قول مشهور بر آن است که کانت در سنجش ، صدق را «همخوانی [/مطابقت][8]» دانسته است، نشان خواهیم داد که نظریه همخوانی صدق متضمن «واقعیت گروی استعلایی» است، درحالی که نزد کانت واقعیت فی نفسه را نمی توانیم بشناسیم و تنها سامان واقعی مکانمند و زمانمند جهان تجربی را می شناسیم و همین سامانمندی است که ضرورت را در جهان تجربی تبیین می کند و مقوّم آن است؛ بنابراین ممکن نیست نظریه صدق در فلسفه کانت همخوانی یا مطابقت در معنای معمول آن باشد، بلکه نوع ویژه ای از «انسجام گروی» است. در این متن هر جا که از سنجش نقل قول کرده ایم، ترجمه فارسیِ میرشمس الدین ادیب سلطانی با عنوان «سنجش خرد ناب» را عیناً در متن گذاشته ایم.
[1]. Transcendental Analysis
[2]. Transcendental Deduction
[3]. Critique Of Pure Reason
[4]. Robert Paul Wolff
[5]. Reference
[6]. Robert Hanna
[7]. Coherence
[8]. Correspondence