دو جهانبینى متضاد: مسیحى و اسلامى در سرگذشت آدم ابو البشر (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
بیستم فروردین ماه هر سال برابر با عید پاک مسیحیان است. آنان چنین روزى را با آداب و رسومى جشن مىگیرند و معتقدند که حضرت مسیح علیه السلام پس از خاکسپارى، بار دیگر زنده گشت و به آسمان رفت و در دست راستخدا نشست (1) طبعا چنین روزى، روز مبارک بوده و آن را باید جشن گرفت.
اساس این جشن را باید در اصولى جستجو نمود که مسیحیان به آن معتقدند این اصول عبارت است از:
الف. پدر بزرگ بشریت، حضرت آدم علیه السلام آنگاه که از میوه شجره منهیه خورد، به گناه آلوده گشت و از رحمتحق دور شد.
ب. این گناه نه تنها او را آلوده ساخت، بلکه دامنگیر فرزندان او نیز شد. و همه آنان وارث این گناه موروثى شدند.
ج. آلودگى آدم و فرزندان او تا روزى که مسیح به عنوان «فادى» به دار آویخته شد، باقى بود. ولى حضرت مسیح با این فداکارى، گناه را از دامن آدم و دیگران پاک نمود.
د. او پس از به دارآویزى و گذشت زمانى از خاکسپارى، بار دیگر زنده گشت و به سوى آسمان رفت و به الوهیت پیوست.
پیرامون این جهانبینى پرسشهایى مطرح است که به گونهاى به آنها اشاره مىکنیم:
1. خداوند بزرگ در جهان بینى مسیحى مظهر عشق و محبت و رافت است، لازمهى رافت و مهر گستردهى او، این است که از سر تقصیر نخستین نیاى بشر بگذرد، نه اینکه با او قهر کند، و سرانجام گناه به صورت یک بیمارى مزمن در نسل او باقى بماند، تا پس از قرنها، با مصلوب شدنش (2) ، گناه او را پاک سازد.
2. در این جهان بینى نوعى تناقض وجود دارد از طرفى خداوند مظهر عشق، از گناه بنده خود نمىگذرد; ولى وارثان آیین مسیح پیوسته گناهان مسیحیان را مىبخشند، آیا رافت و مهر پدران روحانى بالاتر و برتر از مهر خداى مسیح است؟ !
3. فرض کنیم پدر آلوده به گناه شد، و مغضوب درگاه الهى گردید، چرا فرزندان او به آتش پدر بسوزند و بار گناه او را به دوش بکشند و وارث گناه پدر شوند.
4.چرا، تنها گناه پدر نخست، موروثى گردید و گناهان دیگر نیاکان، موروثى نشد در حالى که هیچ انسانى از پدر و مادر معصوم، دیده به جهان نمىگشاید، اگر گناه پدران تاثیرى در عامل وراثت «ژن» دارد باید هر چه زمان بگذرد بار گناهان فرزندان بیشتر و فزونتر گردد، زیرا فرزندان امروز علاوه بر گناه نیاى نخست، وارث گناهان نیاکان پس از او نیز مىباشند از این جهتبار گناه این گروه باید بسیار سنگینتر شود.
5. غرامت گناه را باید، خود گنهکار بپردازد، نه دیگرى. اگر نخستین انسان، آلوده به گناه شد باید خود او در تطهیر خویش بکوشد، نه اینکه خداى بزرگ غرامت گناه او را بپردازد، و از طریق زنى به نام مریم به صورت انسانى متولد گردد، پس از گذراندن دوران کودکى وجوانى، به وسیله گروهى به دار آویخته شود، و خود را فداى گناه «انسانى» به نام آدم ابوالبشر سازد این نوع جهانبینى ترسیمگر مفاد شعر معروف است:
گنه کرد، در بلخ آهنگرى به شوشتر زدند گردن مسگرى
6.گذشته از همه اینها، تولد خدا چه معنى دارد؟ چگونه خداى آفریدگار آسمان و زمین، آنچنان تنزل کرد، و شبى از مادرى به نام مریم متولد شد.
ظریفى در عید کریسمس، که شب تولد حضرت مسیح علیه السلام است مىگفت: امشب مسیحیان جشن تولد مىگیرند.
جشن تولد کى؟
جشن تولد خدا ؟
این یک نوع جهانبینى است که این پرسشها را به دنبال دارد و در برابر آن جهانبینى دیگرى است که شریعت اسلام آن را تبیین مىکند. و ما نیز آن را مطرح مىکنیم و قضاوت و داورى را بر عهدهى خوانندگان گرامى مىگذاریم.
جهانبینى اسلام در بارهى کار آدم ابوالبشر الف. آدم ابوالبشر مرتکب گناه نشد، و اصلا بهشتى که آدم در آن جا زندگى مىکرد، «دارالتکلیف» نبود، تا مخالفت آن، نافرمانى و گناه محسوب گردد، و مایه دورى از خدا شود، بلکه آدم نصیحت و اندرز خدا را بر اثر فریبکارى شیطان نادیده گرفت و سرانجام بسان هر فردى که سخن ناصح مشفق خود را نشنود اثر وضعى عمل، دامنگیر او شد، و از بهشت اخراج گردید (3) تو گویى، میان تناول از شجره منهیه، و خروج از بهشت، نوعى ملازمه وجود داشت، و این نوع آثار وضعى با توبه و بازگشتبه سوى خدا، از میان نمىرود و لذا پس از ابراز ندامت، اثر وضعى عمل به حال خود باقى ماند و آدم به هشتبازنگشت، بسان بیمارى که به اندرز پزشک گوش ندهد و غذاى مضر میل کند، هر چه هم اظهار پشیمانى کند اثر وضعى غذا از میان نمىرود.
ب. هیچ فردى جز خدا حق بخشودن تقصیر گناه کاران را ندارد، و یکى از مراتب توحید محمدى این است که تنها خدا را «غفار» و بخشندهى گناهان مىباشد و شفاعت پیامبران و انسانهاى والا ، جز دعا و درخواست مغفرت از خدا، چیز دیگرى نیست. قرآن مجید در این مورد مىفرماید: «از خدا طلب آمرزش کردند، کیست که گناهان بندگان را ببخشد جز خدا» . (4)
ج. هر فردى مسئول کردار خود مىباشد، و هیچ گناهى، دامن کسى جز فرد گناهکار را نمىگیرد، البته اثر وضعى عمل ممکن است دامن فرزندان بىگناه را نیز بگیرد، مثلا بیمارى حاصل از گناه پدر، کودکان را نیز بیمار سازد، ولى پیامد گناه به صورت کیفر و یا دورى از رحمتخدا موروثى نبوده و از گنهکار به دیگرى منتقل نمىشود.
د. اگر فردى نافرمانى کرد، باید خود او غرامت گناه را بپردازد، نه دیگرى، خواه آن فرد دیگر، خدا باشد یا انسان. قرآن راه رستگارى را، کوشش و تلاش انسان مىداند و اصرار مىورزد که هیچکس ، بار دیگرى را به دوش نمىکشد و چنین مىفرماید: «هیچ کس بار گناه دیگرى را بر دوش نمىگیرد، و براى هر انسانى جز سعى و کوشش خود او نیست» . (5)
ه. خدا موجودى برتر از ماده و انرژى است، او هرگز نزاییده و زاییده نشده است، حضرت مسیح بندهاى از بندگان برگزیدهى او است که بسان دیگر پیامبران براى راهنمایى مردم مبعوث گردیده بود، آنگاه که دشمنان او قصد جان او را کردند، خدا او را از میان آنان برگرفت و از شر دشمنان نجاتش بخشید.
این حقیقت در سوره توحید که غالبا در نمازها خوانده مىشود، کاملا منعکس است و همه مسلمانان زمزمه مىکنند: «لم یلد ولم یولد» و آیهاى دیگر از قرآن کریم، حضرت مسیح را چنین معرفى مىکند: «او فقط بنده صالح ما بود که به او نعمتبخشیدهایم» . (6)
ما این دو نوع جهانبینى را در اختیار، هر خوانندهاى قرار مىدهیم، خود داورى کند، کدام یک از آن دو صحیح و پا برجاست؟ !
پىنوشتها:
1. زنده شدن مسیح پس از صلب و خاکسپارى، در آخر انجیل متى و مرقس به نحوى که یادآور شدیم، وارد شده است.
2. توجه داشته باشید که حضرت مسیح از نظر آیین کلیسا خداست، دار آویختن او در حقیقت، صلب خود خداست .
3. سوره طه آیههاى 117 120.
4. «...فستغفروا لذنوبهم ومن یغفر الذنوب الا الله...» (آل عمران/135) .
5. «الا تزر وازرة وزر اخرى. و ان لیس للانسان الاما سعى» (نجم/38 39) .
6. «ان هو الا عبد انعمنا علیه...» (زخرف/59) .
اساس این جشن را باید در اصولى جستجو نمود که مسیحیان به آن معتقدند این اصول عبارت است از:
الف. پدر بزرگ بشریت، حضرت آدم علیه السلام آنگاه که از میوه شجره منهیه خورد، به گناه آلوده گشت و از رحمتحق دور شد.
ب. این گناه نه تنها او را آلوده ساخت، بلکه دامنگیر فرزندان او نیز شد. و همه آنان وارث این گناه موروثى شدند.
ج. آلودگى آدم و فرزندان او تا روزى که مسیح به عنوان «فادى» به دار آویخته شد، باقى بود. ولى حضرت مسیح با این فداکارى، گناه را از دامن آدم و دیگران پاک نمود.
د. او پس از به دارآویزى و گذشت زمانى از خاکسپارى، بار دیگر زنده گشت و به سوى آسمان رفت و به الوهیت پیوست.
پیرامون این جهانبینى پرسشهایى مطرح است که به گونهاى به آنها اشاره مىکنیم:
1. خداوند بزرگ در جهان بینى مسیحى مظهر عشق و محبت و رافت است، لازمهى رافت و مهر گستردهى او، این است که از سر تقصیر نخستین نیاى بشر بگذرد، نه اینکه با او قهر کند، و سرانجام گناه به صورت یک بیمارى مزمن در نسل او باقى بماند، تا پس از قرنها، با مصلوب شدنش (2) ، گناه او را پاک سازد.
2. در این جهان بینى نوعى تناقض وجود دارد از طرفى خداوند مظهر عشق، از گناه بنده خود نمىگذرد; ولى وارثان آیین مسیح پیوسته گناهان مسیحیان را مىبخشند، آیا رافت و مهر پدران روحانى بالاتر و برتر از مهر خداى مسیح است؟ !
3. فرض کنیم پدر آلوده به گناه شد، و مغضوب درگاه الهى گردید، چرا فرزندان او به آتش پدر بسوزند و بار گناه او را به دوش بکشند و وارث گناه پدر شوند.
4.چرا، تنها گناه پدر نخست، موروثى گردید و گناهان دیگر نیاکان، موروثى نشد در حالى که هیچ انسانى از پدر و مادر معصوم، دیده به جهان نمىگشاید، اگر گناه پدران تاثیرى در عامل وراثت «ژن» دارد باید هر چه زمان بگذرد بار گناهان فرزندان بیشتر و فزونتر گردد، زیرا فرزندان امروز علاوه بر گناه نیاى نخست، وارث گناهان نیاکان پس از او نیز مىباشند از این جهتبار گناه این گروه باید بسیار سنگینتر شود.
5. غرامت گناه را باید، خود گنهکار بپردازد، نه دیگرى. اگر نخستین انسان، آلوده به گناه شد باید خود او در تطهیر خویش بکوشد، نه اینکه خداى بزرگ غرامت گناه او را بپردازد، و از طریق زنى به نام مریم به صورت انسانى متولد گردد، پس از گذراندن دوران کودکى وجوانى، به وسیله گروهى به دار آویخته شود، و خود را فداى گناه «انسانى» به نام آدم ابوالبشر سازد این نوع جهانبینى ترسیمگر مفاد شعر معروف است:
گنه کرد، در بلخ آهنگرى به شوشتر زدند گردن مسگرى
6.گذشته از همه اینها، تولد خدا چه معنى دارد؟ چگونه خداى آفریدگار آسمان و زمین، آنچنان تنزل کرد، و شبى از مادرى به نام مریم متولد شد.
ظریفى در عید کریسمس، که شب تولد حضرت مسیح علیه السلام است مىگفت: امشب مسیحیان جشن تولد مىگیرند.
جشن تولد کى؟
جشن تولد خدا ؟
این یک نوع جهانبینى است که این پرسشها را به دنبال دارد و در برابر آن جهانبینى دیگرى است که شریعت اسلام آن را تبیین مىکند. و ما نیز آن را مطرح مىکنیم و قضاوت و داورى را بر عهدهى خوانندگان گرامى مىگذاریم.
جهانبینى اسلام در بارهى کار آدم ابوالبشر الف. آدم ابوالبشر مرتکب گناه نشد، و اصلا بهشتى که آدم در آن جا زندگى مىکرد، «دارالتکلیف» نبود، تا مخالفت آن، نافرمانى و گناه محسوب گردد، و مایه دورى از خدا شود، بلکه آدم نصیحت و اندرز خدا را بر اثر فریبکارى شیطان نادیده گرفت و سرانجام بسان هر فردى که سخن ناصح مشفق خود را نشنود اثر وضعى عمل، دامنگیر او شد، و از بهشت اخراج گردید (3) تو گویى، میان تناول از شجره منهیه، و خروج از بهشت، نوعى ملازمه وجود داشت، و این نوع آثار وضعى با توبه و بازگشتبه سوى خدا، از میان نمىرود و لذا پس از ابراز ندامت، اثر وضعى عمل به حال خود باقى ماند و آدم به هشتبازنگشت، بسان بیمارى که به اندرز پزشک گوش ندهد و غذاى مضر میل کند، هر چه هم اظهار پشیمانى کند اثر وضعى غذا از میان نمىرود.
ب. هیچ فردى جز خدا حق بخشودن تقصیر گناه کاران را ندارد، و یکى از مراتب توحید محمدى این است که تنها خدا را «غفار» و بخشندهى گناهان مىباشد و شفاعت پیامبران و انسانهاى والا ، جز دعا و درخواست مغفرت از خدا، چیز دیگرى نیست. قرآن مجید در این مورد مىفرماید: «از خدا طلب آمرزش کردند، کیست که گناهان بندگان را ببخشد جز خدا» . (4)
ج. هر فردى مسئول کردار خود مىباشد، و هیچ گناهى، دامن کسى جز فرد گناهکار را نمىگیرد، البته اثر وضعى عمل ممکن است دامن فرزندان بىگناه را نیز بگیرد، مثلا بیمارى حاصل از گناه پدر، کودکان را نیز بیمار سازد، ولى پیامد گناه به صورت کیفر و یا دورى از رحمتخدا موروثى نبوده و از گنهکار به دیگرى منتقل نمىشود.
د. اگر فردى نافرمانى کرد، باید خود او غرامت گناه را بپردازد، نه دیگرى، خواه آن فرد دیگر، خدا باشد یا انسان. قرآن راه رستگارى را، کوشش و تلاش انسان مىداند و اصرار مىورزد که هیچکس ، بار دیگرى را به دوش نمىکشد و چنین مىفرماید: «هیچ کس بار گناه دیگرى را بر دوش نمىگیرد، و براى هر انسانى جز سعى و کوشش خود او نیست» . (5)
ه. خدا موجودى برتر از ماده و انرژى است، او هرگز نزاییده و زاییده نشده است، حضرت مسیح بندهاى از بندگان برگزیدهى او است که بسان دیگر پیامبران براى راهنمایى مردم مبعوث گردیده بود، آنگاه که دشمنان او قصد جان او را کردند، خدا او را از میان آنان برگرفت و از شر دشمنان نجاتش بخشید.
این حقیقت در سوره توحید که غالبا در نمازها خوانده مىشود، کاملا منعکس است و همه مسلمانان زمزمه مىکنند: «لم یلد ولم یولد» و آیهاى دیگر از قرآن کریم، حضرت مسیح را چنین معرفى مىکند: «او فقط بنده صالح ما بود که به او نعمتبخشیدهایم» . (6)
ما این دو نوع جهانبینى را در اختیار، هر خوانندهاى قرار مىدهیم، خود داورى کند، کدام یک از آن دو صحیح و پا برجاست؟ !
پىنوشتها:
1. زنده شدن مسیح پس از صلب و خاکسپارى، در آخر انجیل متى و مرقس به نحوى که یادآور شدیم، وارد شده است.
2. توجه داشته باشید که حضرت مسیح از نظر آیین کلیسا خداست، دار آویختن او در حقیقت، صلب خود خداست .
3. سوره طه آیههاى 117 120.
4. «...فستغفروا لذنوبهم ومن یغفر الذنوب الا الله...» (آل عمران/135) .
5. «الا تزر وازرة وزر اخرى. و ان لیس للانسان الاما سعى» (نجم/38 39) .
6. «ان هو الا عبد انعمنا علیه...» (زخرف/59) .