آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

سازمان روحانیت مرکزى است براى پاسخ گویى به پرسشهاى دینى مردم. چون پرسشهاى مردم فراوان است, هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ دامنه و گستره علوم, فرد خاص نمى تواند پاسخ گوى همه جوانب باشد. بنابراین, باید کسانى باشند با تخصصهاى ویژه, تا پاسخ گو باشند. تربیت چنین کسانى نیز باید در درون سازمان روحانیت صورت بگیرد.
سازمان روحانیت, لازم است که نیروهایى تربیت کند که:
1. به خود سازمان و دوام و قوام آن بپردازند.
2. به پاسخهاى دینى و گسترش فرهنگ دینى, همت بگمارند.
3. در خود سازمان روحانیت مشغول به کار شوند, همچون مدیران اجرایى و اساتید حوزه و مدرسین ادبیات و اصول و فقه و کلام و فلسفه و…
4. در بیرون از سازمان روحانیت, دست به کار شوند; مانند خطیب, مسأله گو, امام جماعت و…
سازمان روحانیت نهاد پرسابقه اى است که بر اساس ضرورتهاى اجتماعى شکل گرفته و دگرگونى پیدا کرده است. نمى توان جامعه دینى را تصور کرد که در آن, کس یا کسانى نباشد که به پرسشهاى دینى مردم پاسخ دهد. کمیت آن مهم نیست, بود یا نبود آن مهم است. فرض جامعه دینى بدون فردى که بتواند پاسخ گوى پرسشهاى دینى مردم باشد, فرض محال است, مگر این که مردم حساسیت و دغدغه دینى نداشته باشند. چنانکه رهبرى در دیدار خود با نخبگان حوزه بیان داشته است:
(آن روز اى بسا صاحبان افکار گوناگون, مکاتب گوناگون, نحله هاى منحرف, صاحبان اغراض فاسده بتوانند خیلى آسان کلاسهاى درس دانشگاه هاى شما را, مدرسه هاى شما را, فرزندان شما را در خانه هاى تان در مشت بگیرند, در تصرف بگیرند; شما هم هیچ کار نتوانید بکنید. فکر آن روز را حوزه علمیه باید بکند. مسؤول, حوزه علمیه است. مسؤول دیندارى مردم, روحانیت است. روحانیت هم مولود و ساخته دست حوزه علمیه است. با این نگاه مسؤولیت را بسنجید; این جورى توزین بکنیم مسؤولیت را تا بفهمیم بر دوش ما, بار سنگینى که هست, چیست. این یک نکته; مسأله آینده نگرى. )1
اگر سازمان روحانیت, یک ضرورت است, پس مخالفت با آن دور از خرد و از سر غرض ورزى است. نمى توان با یک سازمانى که ضرورت اجتماعى آن را سامان بخشیده, مخالفت کرد. البته یک راه براى از بین بردن ضرورت این سازمان وجود دارد و آن ریشه کن کردن حساسیت و دغدغه هاى دینى مردم است. با از میان رفتن حساسیتهاى دینى, خود به خود پرسشى هم نخواهد بود. و کسى و مرکزى را هم نیاز نخواهد بود. وقتى که دینى نبود دلیل ندارد که لوازم و پیامدهاى آن وجود داشته باشد. مهم این است که در جامعه ما دین و دغدغه دینى وجود دارد. و همگان هم این احساس را دارند که چنین دغدغه اى وجود دارد.
ارزش مندى سازمان روحانیت
کسانى که در این سازمان کار مى کنند قداست شان از آن جهت است که مورد اعتماد مردم هستند. از آن جهت ارزش مندند که پاسخ گوى مردم اند; نه از آن جهت که به یک امر قدسى مى پردازند. اینها همچون دیگر کارمندان نهادها و سازمانها خواهند بود, همچون نظام پزشکى یا نظام مهندسى. اعتماد به چنین مجموعه هایى دلیل و وجهى بر قداست و برترى آنها نخواهد شد. و روحانیت نیز چنین قداستى را براى خود باور ندارد, بلکه بیش تر خود را در کنار و همراه مردم و حامى آنها مى داند.
سازمانهاى علمى را باید با توجه به کارکرد و اقتدار علمى, مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در مَثَل, نظام مهندسى یا پزشکى, کارایى دارد یا نه؟ وضعیت علمى در این مجموعه ها چگونه است؟ پزشکان در چه حدى هستند؟ پاسخ گوى نیازهاى مردم اند؟ توان درمان همه بیماریها را دارند؟ چون سؤال مردم از پزشک ارائه روش و راه و در نهایت درمان اوست, هر خللى بر این مجموعه وارد شود از اقتدار آن خواهد کاست.
در نظام مهندسى نیز, این گونه است. اگر قرار است که ساخت و ساز زیر نظر این نظام باشد, در هر حادثه ناگهانى, افزایش و یا کاهش خسارتهاى ناشى از سازه ها بر عهده این نظام است.
سازمانهاى علمى کشور هم براى تقویت و اقتدار خود تلاش مى کنند. بسیارى از مراکز براى آن که اقتدار علمى خود را حفظ کنند, آیین نامه و دستورالعملهاى خاصى تدارک دیده اند. حتى در برخى مجموعه ها نسبت به رفتار اعضاى خود نیز حساسیت نشان مى دهند که فرد دانشمند عضو مجموعه حق ندارد به هر جایى برود و در هر جلسه اى شرکت کند و یا در مجالسى که دون شأن اوست, حضور بیابد. درسازمان قضایى کشور ـ پیش از انقلاب ـ قاضى حق نداشت ساک خرید به دست بگیرد و از این مغازه به آن مغازه برود و خرید کند. تا یک حد و اندازه اى مى توانست به مردم نزدیک شود; زیرا فکر مى کردند که اقتدار و استقلال قاضى از بین خواهد رفت. در هیأتهاى علمى دانشگاه براى از دست ندادن اقتدار علمى, در هر فرصت و موقعیتى و براى دستیابى به رتبه بالاترى, کار پژوهشى و مقاله علمى از عضو خود مى خواهند; تا فرد روزآمد باشد و مدام هم پرونده هاى او مورد بررسى و ارزیابى قرار مى گیرد تا به مرحله اى برسد که هیأت ارزیاب ثابت شود که فرد از آن مرتبه و مرحله دیگر افت نمى کند. به بیانى رساتر, این سازمانها براى آن که اقتدار علمى خود را از دست ندهند, خود مدام به بازسازى مى پردازند و براى پاسخ گو بودن به نیازهاى اجتماعى مدام به بهینه سازى مشغول اند.
سازمان عالمان دینى, برخلاف همه ضرورت و نیاز اجتماعى بدان, متأسفانه پاسخ گوى نیازهاى اجتماعى نیست. به نظر مى رسد به همین میزان نیز این سازمان از جایگاه خود افت کرده است. کاستیهاى فراوانى که در مواجه با جامعه پذیرى دینى نسل جوان مواجه هستیم, خود گویاى ناکارآمدى این سازمان است. مردم دغدغه دین خود را دارند; ولى این نهاد و سازمان نتوانسته با دگرگونیهاى مردم به پیش برود. به جهت همین ناهمگونى, تا اندازه اى موقعیت خود را از دست داده; ولى هنوز ضرورت آن غیر قابل کتمان است.
شمارى به جهت پاسخ گو نبودن این نهاد و سازمان تلاش مى کنند تا تصویرى از ناکارآمدى آن ارائه دهند. آنان به جاى آن که راه حلى براى تحول در این مجموعه ارائه دهند, براى از میان بردن آن گویا همت مى دارند. چنانکه هم اینک پاره اى از مراکز پاسخ گویى به امور دینى را به غیر این نهاد و بخشهاى دولتى واگذاشته اند, تا بگویند که دیگران نیز از عهده چنین کارى برمى آیند و حال آن که توجه ندارند که کار را به دیگرى وانهاده اند و اصل آن را نتوانسته اند ریشه کن کنند. بالاخره مراکز تربیت معلم و دانشکده هاى الهیات کسانى را آموزش مى دهد تا بتوانند درسهاى بینش, دین و زندگى و… را ارائه کنند.
به جاى از بین بردن سازمان عالمان دینى, باید به تحول در درون آن پرداخت و روزآمد و کارآمدش کرد. قلمرو و حد و مرز براى آن تعیین کرد و براى سازمان عالمان دینى شرح وظایف خاص نوشت و با توجه به آن, مورد ارزیابى قرار داد. به جهت نامشخص بودن و یا ابهام در شرح وظایف سازمان عالمان دینى, هرکارى را گاه, به این مجموعه نسبت مى دهند و برخى حتى همان حداقل ها را هم براى آن باقى نمى گذارند. و این از کاستیهاى این سازمان است.
سازمان عالمان دینى از دیرباز به گونه اى طراحى شده است که در محور و مدار آن مرجع قرار مى گیرد. سازمان روحانیت که هم اینک از آن به حوزه هاى علمیه تعبیر مى شود, زیر نظر مراجع اداره مى شود. بدین جهت سازمان دینى یک سازمان چند رأسى است. گرچه با تقویت مدیریت قم و یا مشهد تا اندازه اى ساختار ادارى پیدا کرده, ولى نقش مجتهدین و عالمان برجسته همچنان استوار است. هنوز ساختار جزیره اى بودن آن از میان نرفته است. در سازمان روحانیت, رسیدن به جایگاه مرجعیت, مکانیزم و ساز و کار خاصى را مى طلبد. کسى مى تواند به جایگاه ممتاز سازمان عالمان دینى برسد که به لحاظ علمى و ورع, سرآمد دیگران باشد. اگر این سرامدان چند نفر بودند, به همان تعداد حوزه شکل خواهد گرفت و بر غنا و گستره سازمان خواهند افزود.
مهم ترین کارکرد سازمان عالمان دین, حل و فصل مسائل و امور مربوط به دین است. این کارکرد را از او نمى توان گرفت. و این البته کارکرد خود سازمان است, ولى این که افراد این سازمان کارهاى دیگرى هم انجام بدهند, بحث دیگرى است.
کارکرد اصلى حوزه هاى علمى
بر دوش حوزه هاى علمیه, سه رسالتِ اساسى نهاده شده است و مردم نیز حوزه هاى علمیه و طلبه هاى برآمده از آن را با این سه ویژگى مى شناسند و هم اینک نیز تصور آرمانى همگان از حوزه هاى علمیه همان سه ویژگى است:
1. معنویت
2. اندیشه
3. تعبد
چهره هاى بزرگ جهان شیعه, همچون: صدوق, شیخ مفید, شیخ طوسى, خواجه نصیرالدین طوسى, محقق حلى, محقق اردبیلى, میرداماد, ملاصدرا, میرفندرسکى, نجفى, شیخ انصارى و… با همین ویژگیها شناخته مى شوند. در درازناى تاریخ حوزویان به گونه اى مى کوشیده اند تا هیچ یک از این ویژگیها, قربانى دیگرى نشود. گرچه شمارى از عناصر قشرى و ظاهر مسلک تلاش مى کردند تا به بعد تعبد بپردازند و علم را از امور غیرضرورى و بسیارى از دانشها را به عنوانهاى گوناگون ـ بشرى بودن و غیر الهى بودن و یا دسیسه بیگانگان و کافران بودن ـ از محیط حوزه دور سازند; ولى به جهت ضرورتهاى دینى و اجتماعى بر چنین هدفى دست نیافتند. زیرا جامعه دینى و بویژه شیعه, در ادامه پیروى اش از ساحَتِ ائمه(ع) به سه عنصر کلیدى علم و اخلاق و معنویت به شدت نیاز دارد. با معنویت تعامل فرد با خداوند روشن مى شود و با اخلاق, تعامل فرد با دیگران و گروه ها با یک دیگر تبیین مى گردد و با علم نیازها و ضرورتها برطرف مى گردد و به اقتضاى تحولات مى توان از عنصر علم بهره گرفت و امور را به پیش برد.
اگر به تاریخ کهن این مرز و بوم توجه شود, بخصوص به دوره بعد از اسلام, روحانیت عموماً و حوزه هاى علوم دینى خصوصاً, پناه معنویت مردم بوده اند. ائمه(ع) و علماى بزرگى همچون شیخ صدوق و طوسى و مفید و ابن ادریس و سیدرضى و سیدمرتضى و ده ها مشعل فروزانى که تاریخ شیعه را همچنان تابناک نگه مى دارند, تمامى ایشان, پیش و بیش از همه پناهگاه معنوى مردم بودند. از جهل جاهلین و از ستم ستمگران, مردم بدیشان پناهنده مى شدند. هم اینک نیز بیش تر مردم خواهان معنویت و روحانیت از قشر حوزوى جامعه اند. به میزانى که این گروه از مرکز ثقل معنویت دور شود, جایگاه اش در جامعه دچار تزلزل خواهد شد.
به گفته استاد شهید مرتضى مطهرى, مشکل دین همین است که بیسوادان, از هر گوشه اى قدعلم کرده, افاضه معنویت و روحانیت مى کنند. چون داعیان آن راه, بسیارند; وجهى ندارند که ما نیز در آن راه پابگذاریم و تزاحم ایجاد کنیم. فعلاً عزم خود را جزم کرده ایم تا کارى بکنیم که دیگران یا آن را ترک گفته اند یا آن گونه که باید بدان تن درنمى دهند و آنهم پرداختن به درس و بحث در حوزه است.
حوزه هاى علمى با توجه به فرصت فراهم آمده در بعد از پیروزى انقلاب, مى توانستند وضعیتى به مراتب بهتر از آن چه که هست داشته باشند.
ضرورت تحول در نظام آموزشى
در حوزه هاى علمى, وضعیت تحصیلى به گونه اى است که نه بر آن مى توان نظام آموزش و پرورش را حاکم کرد و نه نظام دانشگاهى را. گرچه از جهتى شبیه دبیرستان است و از جهتى هم شبیه دانشگاه.
به نظر مى رسد باید نظام فعلى حوزه به دو بخش دروس پیش نیاز و اصلى بدل شود. چون اساس متون درسى حوزویان, عربى است لازم است ادبیات عرب را به عنوان پیش نیاز بخوانند. کسانى که ادبیات عرب را خوب فراگرفتند و از پس آزمون برآمدند, بتوانند وارد عرصه ى دروس حوزوى شوند.
کم وبیش, ادبیات عرب, چیزى حدود سه تا چهار سال از وقت فراگیر را به خود اختصاص مى دهد. بى گمان این درس, درس اصلى نیست, بلکه ادبیات عرب, راهى براى فهم متون عربى است. لازم است ادبیات عرب تبدیل به یک دوره در حوزه شود. در همین دوره در کنار ادبیات عرب مى توان بنیه ادبیات فارسى را هم تقویت کرد و نیز طلبه را با روش اندیشه و تفکر و متدولوژى درست اندیشیدن ـ منطق ـ آشنا ساخت. این بدان معنى نیست که در این برهه و دوره بحثهاى معرفتى بیان نشود, بلکه هرچه از کلام و فقه گفته مى شود, باید در حد آشنایى خود آنها باشد و در راستاى تواناسازى بنیه علمى ادبیاتى فارسى و عربى خود آنان. با توجه به این که تمامى تلاش در این برهه و دوره, آن است که متون را بتوانند خوب بفهمند و این دوره, دوره گذار از ادبیات به متون عربى است, فراگیر در این برهه و دوره, تمامى همت را باید بر زبان عربى متمرکز کند و با زبان و ادبیات فارسى هم به اجمال آشنا شود.
طبیعى است که در این دوره و برهه, گروه هاى آموزشى ادبیات عرب و گروه آموزشى ادبیات فارسى و گروه آموزشى منطق ضرورت دارد. خروجیهاى این دوره را کم تر به عنوان طلبه مى شناسیم. بودند کسانى که جامع المقدمات و سیوطى و مغنى و مطول خوانده بودند و به عنوان روحانى شناخته نمى شدند. از آغاز ورود به معالم و لمعه رایحه طلبگى فضا را آکنده مى کند. بنابراین, خروجیهاى این دوره مى توانند وارد مقطع و مرحله بالاتر حوزه شوند و یا برگردند و در همین مجموعه با ساز و کار خاص, به تدریس در حوزه ادبیات بپردازند.
نکته اساسى در حوزه ادبیات براى مدرسان, آن است که شرایط ارتقاى تحصیلى و شغلى آنان را باید لحاظ کرد. یعنى براى ارتقاى شغلى و یا تحصیلى, حتماً باید از آنها مقاله و کتاب خواسته شود. با توجه به درسى که مى دهند و یا گرایش و تخصصى که دارند لازم است در هر سال معین, مقاله اى علمى ارائه کنند. نهاد حوزه بایسته است این افراد را به همایشها و کنفرانسهاى همسو با درس و تخصص اعزام کند و از این بابت به آنان امتیاز داده شود.
و نیز بیش تر ضرورت دارد نشریاتى علمى و پژوهشى در عرصه ادبیات عرب و منطق براى درج مقاله هاى مدرسان و نیز فراگیرانى که توانایى ورود به عرصه پژوهش و یا آموزش ادبیات عرب را دارند فراهم آید.
بعد از به پایان بردن دوره مقدماتى, فراگیر وارد سطح و یا دروس حوزوى خواهد شد. با توجه به درسهایى که در این دوره طلبه فراخواهد گرفت چند نوع سازماندهى باید صورت بگیرد:
الف. سازماندهى علمى فراگیران, زیر عنوان انجمنهاى علمى همچون: فقه, اصول, منطق, کلام, تفسیر, فلسفه, تاریخ اسلام.
ب. سازماندهى علمى مدرسان, زیر عنوان گروه هاى آموزشى فقه, اصول, منطق, کلام, فلسفه, تفسیر, تاریخ اسلام و… از کسانى که تدریس مى کنند.
ج. سازماندهى علمى پژوهشى مدرسان زیر عنوان گروه هاى پژوهشى فقه و اصول, کلام و فلسفه یا معارف دینى, تفسیر و علوم قرآنى و…
هدف از تشکیل انجمنهاى علمى, تقویت بنیه علمى فراگیران و ایجاد انگیزه براى ورود به عرصه علمى و پژوهشى کشور است. طبیعى است مى توان با برگذارى مسابقات و همایشها و نشریات غیرحرفه اى فراگیران را در این عرصه فعال تر کرد. و انجمنها, با فراگیران همان مقطع اما در رده هاى مختلف شکل خواهند گرفت. روشن است که افراد باسابقه بیش تر, فعال تر خواهند بود و براى آن که انجمن تعطیل نشود لازم است از فراگیران ورودى جدید ,جذب این انجمنها شوند. چنانکه رهبرى نیز به اهمیت و استقبال از این انجمنها اشاره داشتند:
(دوازده تا انجمن تخصصى در حوزه هست; انجمن علمى تخصصى. خیلى جالب است, بنده نمى دانستم این را: انجمن علمى اقتصاد, انجمن علمى روان شناسى, انجمن علمى رجال, انجمن علمى تاریخ. )2
هیأتهاى علمى ـ آموزشى
اما در رابطه با هیأتهاى علمى آموزشى بایسته گفت است با توجه به درسهایى که در این دوره داده مى شود, مدرسان در این گروه هایى با حضور مدرسان همان درس سازماندهى شوند و اگر مدرسى دو و یا سه درس دارد باید در دو یا سه گروه آموزشى حضور بیابد گرچه توصیه مى شود که کار به صورت تخصصى باشد و مدرس حوزه از هم اکنون در یک گروه آموزشى اصلى عضویت رسمى بیابد و درسهایش هم بر اساس همین گروه تنظیم گردد. و در صورتى که درس دیگرى به او داده شد, در گروه آموزشى مربوطه به صورت عضویت افتخارى شرکت کند.
باتوجه به این که درسها در بین مدارس به صورت پراکنده برگذار مى شود, لازم است این گروه هاى آموزشى در سطح مدیریت حوزه و در خود مدیریت حوزه شکل بگیرد و جلسات آن برگذار شود.
هرگروه آموزشى یک نفر را از بین خود به عنوان مسؤول برخواهد گزید که مدیریت و پیشبرد گروه آموزشى را بر عهده خواهد داشت و جلسات را اداره خواهد کرد. و عنوان مدیریت هیأت علمى آموزشى سزد که برایش ارزشها و پشتوانه هایى تعریف شود.
این گروه هاى آموزشى براى حل و فصل مشکلات آموزشى و داد و ستد تجربه ها و هماهنگى در امتحانات مى توانند اثرگذار باشند. در ضمن شرکت افراد در این جلسه ها مى تواند براى آنان امتیازهایى را در پى داشته باشد. این گروه ها با نظارت و تصدى معاونت آموزش خواهد بود.
دقت شود تفاوت عمده حوزه با دانشگاه در این است که در دانشگاه استاد, با نگارش مقاله و چاپ کتاب و ارائه یک ایده و اندیشه مى تواند خود را بر فضاى علمى تحمیل کند. تحمیل بار سنگین علمى استاد بر دیگر اعضاى هیأت علمى از راه تدریس در کلاس, به حقیقت نخواهد پیوست. البته دانشجویان مى توانند این استاد توان مند را به خاطر بسپارند تا در فرصتهایى یادى و نامى از آن استاد ببرند; زیرا خروجى دانشگاه, بخش اندکى از آن ـ بسیار ناچیز ـ به درون مجموعه برمى گردد. بدین جهت اگر استاد بد درس بدهد و یا ضعیف باشد, دانشجویان به راحتى حذفش خواهند کرد, ولى اگر خوب درس بدهد و یا دانشمند فاضلى هم باشد, فقط ویژگى اش این است مى تواند باشد که در ترمهاى بعد هم به او کلاس بدهند. و موقعیت اش همچنان ثابت بماند.
اما در نظام حوزوى هیچ راهکارى براى اثبات باسواد بودن فرد وجود ندارد, مگر این که درس بدهد و همین شاگردان ثابت کنند و مدعى بشوند که مدرس آنها باسواد است. زیرا نگارش مقاله هاى علمى و بیان ایده ها چندان مرسوم نیست. البته در حوزه هم اگر مدرسى بد درس بدهد و یا بى سواد و یا کم سواد باشد, موقعیت خود را از دست خواهد داد; اما اگر باسواد باشد, توسط شاگردانش موقعیت خوبى مى تواند به دست بیاورد.
در حوزه هاى علمى, به تازگى بعضى از ابزار آموزشى وارد شده است, ولى همگان از این ابزار استفاده نمى کنند. لازم است در نظام آموزشى از ابزارهاى پیشرفته و تکنولوژى آموزشى استفاده شود. و جهت بهره گیرى از آنها لازم است بیش تر مدرسان و اساتید با این ابزارها آشنا شوند.
هیأتهاى علمى ـ پژوهشى
(یکى هم مسأله منزلت اجتماعى فضلا و اساتید است که این هم جزو مشکلات ماست. حالا یک پیشنهادى بعضى از دوستان کردند که حالا من مطرح مى کنم و او این که هیأت علمى در قم تشکیل شود; یعنى هیأتهاى علمى براى سطوح مختلف, براى رشته هاى مختلف رسمیت پیدا کنند که یک نفرى به یک حدى که رسید, از یک آزمونى که عبور کرد, جزو هیأت علمى قم بشود.)3
هدف از تشکیل گروه علمى پژوهشى با حضور اساتید و فراگیران, آن است که:
1. به نیازهاى پژوهشى جامعه پرداخته شود.
2. مدرسان ضمن پرداختن به پژوهش ارتقاى علمى بیابند.
3. چون حوزه پژوهش کار وقت گیرى است, مدرس مى تواند با همکارى چند فراگیر ـ طلبه ـ هم آنان را با پژوهش آشنا کند و هم از توانایى آنها جهت جبران وقتها بهره بگیرد. با مدیریت صحیح فراگیران و جهت دهى درست مى توان با وقتى که مدرس مى گذارد, بهره ورى بیش ترى داشت. هم کار تحقیقاتى صورت مى گیرد و بر میزان تحقیقات افزوده مى شود و هم چند نفر پژوهشگر تربیت خواهند شد.
هیأتهاى علمى ـ پژوهشى به اقتضاى ضرورت شکل خواهند گرفت.
هیأتهاى علمى ـ پژوهشى در مرکز مدیریت حوزه و یا در جایى که به عنوان مرکز پژوهشى تدارک دیده شده است, مستقر خواهند شد.
گروه هاى پژوهشى هریک متشکل از چند عضواند که اعضاى اصلى آن هیأت علمى پژوهشى خواهند بود.
هر گروه پژوهشى متشکل از چند پژوهشگر است که برابر با معیارهاى وزارت فرهنگ و آموزش عالى و آیین نامه هاى پژوهشى, از افراد داراى شرایط دعوت به همکارى مى شود.
ییک نفر از بین اعضاى گروه پژوهشى بر اساس رأى اعضاء به عنوان مدیر گروه انتخاب و براى مدت دو سال با حکم مقام مسؤول منصوب خواهد شد. و انتخاب مجدد فرد براى ریاست گروه بلامانع است.
باید دقت شود که در یک مجموعه پژوهشى محورهاى پژوهش باید به گونه اى باشد که به یک دیگر ارتباط پیدا کند. بدین جهت در مراکز پژوهشى طراحى پروژه هاى پژوهشى به صورت شبکه است. یعنى چند گروه پژوهشى با حضور مثلاً 5 یا 6 نفر عضو هیأت علمى, طرحى را به انجام مى رسانند که خروجیهاى آنها در مجموعه به یک دیگر پیوند مى خورد. هرگروهى به اقتضاى توانایى علمى, از زاویه خاصى به همان مقوله خواهد پرداخت. البته چون این شیوه ها بیش تر فنى و مهارتى است, نه کاملاً علمى, مى توان با اقتضاى ضرورتهاى حوزوى در ساختار گروه ها و هیأتها دگرگونیهایى پدید آورد.
کارکرد گروه هاى پژوهشى
1. هماهنگ کننده بین پژوهشگران باشد.
2. تجزیه و تحلیل کننده مسائل و پرسشهاى پژوهشگران باشد.
3. انتقال دهنده تجربیات به افراد جوان تر و کم تجربه تر باشد.
4. بازدارنده از موازى کارى باشد.
5. جمع آورى نیازهاى پژوهشى و مسائل از سطح جامعه.
وظایف گروه هاى پژوهشى:
1. تعیین محورهاى مهم تحقیقاتى در زمینه تخصصى مربوط و ارائه آن به طور مرتب به شوراى عالى پژوهش و تحقیقات.
2. نظارت بر اجراى برنامه هاى درسى مصوب شوراى عالى برنامه ریزى.
3. انجام تحقیقات.
گروه هاى پژوهشى به اقتضاى کارهاى تخصصى که موسسه مى خواهد داشته باشد, مى تواند شکل بگیرد. در مَثَل اگر مدرسه و یا موسسه اى بخواهد در حوزه سیاسى و یا اقتصادى پژوهش کند, مى تواند با به کارگیرى حداقل سه نفر متخصص در همان حوزه, تشکیل گروه بدهد. و افراد علاقه مند به این حوزه هاى مطالعاتى را در رده هاى پایین تر جذب و تربیت کند.
گروه هاى پژوهشى به اقتضاى ضرورتهاى پژوهشى و بودن افراد متخصص به تعداد موردنیاز, تشکیل و به کار خود ادامه مى دهد. و در صورت رفع نیاز و برطرف شدن ضرورت خود به خود تعطیل خواهد شد. بدین جهت لازم است از ابتدا نسبت به گروه هاى پژوهشى دقت بیش ترى شود و حوزه مبادرت به تشکیل گروه هاى پژوهشى اى کند که مى توانند تداوم بیش ترى بیابند.
در این سطح, با توجه به گروه هاى پژوهشى, وجود نشریات علمى و تخصصى از ضرورتهاى آن است باید حوزه به اقتضاى گروه هاى پژوهشى خود نشریات علمى و پژوهشى داشته باشد تا نتیجه تحقیقات در این نشریه ها درج و در اختیار دیگران قرار بگیرد.
در حوزه هاى علمى, تنها راه فهمیدن باسوادى و یا کم سوادى فرد, شرکت در کلاسهاى درس و بحث است و حال آن که چه بسا فردى بسیار باسواد باشد, ولى قدرت بیان خوبى نداشته باشد. نباید گذاشت توان علمى او به هدر برود. نشریات علمى مى تواند عرصه اى باشند براى حضور چنین کسانى. به نظر مى رسد پیش از پرداختن به گروه هاى علمى پژوهشى لازم است در حوزه, نشریه هاى تخصصى راه اندازى شود و براى تقویت نشریه هاى علمى خود به تشکیل و سازماندهى گروه هاى پژوهشى بپردازد. و مدارج علمى اساتید و مدرسان حوزه بر اساس نوع درس و مقاله هاى علمى آنها محاسبه شود.
در عرصه هاى گروه هاى پژوهشى لازم است شوراى عالى پژوهش, که ترکیب یافته از معاونت پژوهشى و مدیریت حوزه و یک یا دو کارشناس پژوهش با موافقت مدیریت حوزه و مدیران گروه هاى پژوهشى در روند و برنامه پژوهشى نظارت کنند.
البته همچنان که خود نیک مى دانید اگر چنین راهبردى در ساختار مدیریتى حوزه پذیرفته شود, مى توان آیین نامه و دستورالعمل هاى آن را تهیه و تدوین کرد.
مسأله اساسى در حوزه علمیه درسهاى خارج است که نه ساختار دبیرستانى و نه ساختار دانشگاهى دارد, بلکه بیش تر به سخنرانى و خطابه مى ماند.
باید توجه داشت که شرکت در درس خارج, بایسته است به منزله شرکت در جلسه هاى تدریس دوره دکترا تلقى شود. و در این دوره بیش از همه باید توسط فراگیران و طلاب کارهاى تحقیقاتى ارائه شود و با همکارى طلبه نظرات و دیدگاه هاى دیگران و سیر تاریخى خود این مسأله استخراج گردد. و طرح دیدگاه ها به گونه اى باشد که طلبه پس از یک, یا دو سال کار تحصیلى, بر دیدگاه هاى مثلاً محقق حلى و شیخ انصارى و یا آیت اللّه بروجردى استیلاى کامل پیدا کند.
اساتید در کلاسهاى خود ـ جلسات درس ـ به محورهاى کلیدى و بنیادى بپردازند. قرار نیست تمامى کتاب طهارت و تمامى مسائل آن مو به مو مورد واشکافى قرار بگیرد, بلکه یک مسأله از ابعاد و زوایاى گوناگون بررسى شود, از نظر دلیل; روایت یا آیه, از نظر دلالت و جهت, روایت از نظر سند, رجال همان روایت و یا روایات مربوط به مسأله و… زیرا فرض بر این است که این فرد رسائل و کفایه و لمعه و مکاسب را به خوبى خوانده و استیلاى برمطلب دارد, الا این که چفت و بست مطالب و راه ورود و خروج به مسأله را نمى داند.
ییکى از ضرورتهاى حوزه, بویژه در عرصه درسهاى اصلى, مانند فقه, اصول, فلسفه و کلام با توجه به این که آیات عظام و علماى اعلام دیدگاه هاى خاصى دارند, کسانى را که علاقه مند به پژوهش هستند, زیرنظر خود آنان در جایى به عنوان پژوهشهاى فقهى یا کلامى و یا فلسفى و… به کار بر روى اندیشه هاى این اساتید بپردازند. این اساتید هم به یقین شاگردان مبرز و توان مندى دارند که هم خود تحقیق کنند و هم راهنماى دیگر محققین در همان عرصه شوند. البته با نظارت خود آن استاد و راهنماییهاى فکرى ایشان.
البته این پژوهشگران لازم است از نظر مالى از سوى مدیریت حوزه و علما تأمین شوند و برون دادهاى علمى این مجموعه به صورت کتاب و مقاله در نظام علمى حوزه چاپ و منتشر شود. گرچه این کار به صورت پراکنده و غیرمنسجم و بدون برنامه هم اکنون انجام مى شود, ولى مى تواند با مدیریت حوزه علمیه باشد.
در عرصه پژوهش, منابع مطالعاتى به اقتضاى گروه پژوهشى از اولویتهایى است که نباید آنها را نادیده گرفت. کتاب, مجله هاى علمى تخصصى و شبکه اینترنت و مجله هاى علمى خارج از کشور از ضرورتهاى پژوهشى است. ضمن آن که براى پژوهش بایسته است از ابزارى که به کار سرعت مى بخشد نیز بهره برد.
شرط اساسى در حوزه اندیشه آن است که مدیران و متصدیان, سطح تحمل خود را افزایش بدهند و حتى به اندیشه هاى مخالف عرصه جولان داده شود. چه اشکالى خواهد داشت با حمایت حوزه, مکتب تفکیک یا همان مکتب مشهد از ساختار خطابه و سخنرانى بیرون کشیده شود و به شکل و شمایل علمى و به صورت یک مکتب و جریان علمى ارائه شود و براى خود در حوزه کرسى داشته باشد. بایسته است فضاى علمى حوزه با مسائل و دغدغه هاى سیاسى آلوده نشود.
پى نوشتها:
1. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از اساتید, فضلا, مبلّغان و پژوهشگران حوزه هاى علمیه کشور 8/9/86.
2. دوشنبه, 10 شهریور, 1382.
3. دوشنبه, 10 شهریور, 1382.

تبلیغات