آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

در نمودار کلى دین اخلاق و رفتارگرایى دینى جایگاهى ویژه دارد. پیرایش و پالایش جان از خویهاى ناپسند و آراستن روح و روان به خویهاى زیبا و پسندیده از اساسى ترین هدفهاى رسالت به شمار رفته است: (بعثت لأتمم مکارم الأخلاق)1 در آموزشهاى دینى از رفتارگرایى دینى; به عنوان ظرف و جایگاه باورها یاد شده است: (الخلق وعاء الدین).2
و در میان رده هاى علمى و معرفتى شناخت پستیها و برتریهاى اخلاقى سرآمد دیگر دانشها معرفى شده است:
(رأس العلم التمیز بین الأخلاق و اظهار محمودها وقمع مذمومها.)3
سرآمد دانش شناخت و جداسازى خلق وخوى پسندیده از ناپسند و نمایاندن زیباییهاى اخلاقى و برکندن ریشه زشتیهاست.
به دیگر سخن نظام اخلاقى هر جامعه آینه تمام نماى افکار و باورهاى آن جامعه است. با این نگاه و نگرش است که قرآن کریم پیام آور ارزشهاى دینى را به عنوان مجسّمه ارزشها و الگوى اخلاقى انسانها معرفى کرده و از اسوه بودن آن حضرت در زمینه هاى اخلاقى و ارزشى به بزرگى یاد مى کند: (انک لعلى خلق عظیم).4
و همین ویژگى را براى پیشبرد رسالت و گسترش دیانت و اجراى شریعت سرمایه و ابزار اصلى و بنیادى نبوت بر مى شمرد:
(فبما رحمة من اللّه لنت لهم ولو کنت فظّا غلیظا القلب لأنفضوا من حولک.)5
به سبب رحمت خداست که تو با آنان این چنین خوشخو و مهربانى. اگر تندخو و سخت دل مى بودى از گرد تو پراکنده مى شدند.
انقلاب اسلامى ایران در بستر چنین باورى به بار نشست و با ارزشهاى دینى و اخلاق اسلامى شکل گرفت و پیش رفت.
از همان روزهایى که ایران در آستانه دگرگونى سیاسى و اجتماعى قرار گرفت در روحیه ها و خویهاى مردم نیز دگرگونى پدید آمد. دوران مبارزه و فضاى پیش از پیروزى سرشار از ایثارها برادریها گذشتها و همکاریها بود. همه به یک چیز و یک هدف مى اندیشیدند و به سوى آن حرکت مى کردند و آن بر چیده شدن نظام ستمشاهى و بر پایى حکومت اسلامى بود. در این دوران از خودمحوریها و خودبینیها خبرى نبود. همه با هم هم دوش و هم صدا و گوش به فرمان رهبر و مصلح قرن امام خمینى(ره) به صحنه آمده بودند و نمایشى بزرگ و با شکوه از اخلاق و رفتار اسلامى را نشان دادند. هیچ کس به این فکر نبود که آینده فردى او چه مى شود چه بیندوزد و چگونه با مال و مقام برخورد کند؟ در چنین فضا و حال و هوایى نهضت مردمى و اسلامى شکل گرفت و بالنده شد و به قلّه
رسید. درخت دیرپا و کهن ستم و ستمگرى را از بن بر کند و نهال عزت و استقلال و آزادى یعنى جمهورى اسلامى را به جاى آن نشاند.
پس از پیروزى نیز مردم با همان روحیه بلکه شاداب تر و گسترده تربه میدان آمدند و اخلاق و رفتار اسلامى را در تمام زمینه ها به نمایش گذاشتند. حال و هواى روزها و ماههاى نخستین پیروزى به گونه اى بود که همگان احساس مى کردند در فضایى آکنده از ارزشها نفس مى کشند و یگانگى همدلى و برادرى را با تمام وجود خود مى یافتند. این دگرگونى روحى و روانى مردم را امام خمینى (تحول الهى) نامید و همواره از آن به عنوان هدیه و رحمت الهى یاد مى کرد و آثار آن را با بیانى شیوا به شایستگى مى ستود:
(ما آن [تحول] را در ملت عزیز خودمان در زن و مرد در کوچک و بزرگ یافتیم. این تقلیب قلوب که قلبها از آمال دنیوى و از چیزهایى که در طبیعت است بریده شود و به حق تعالى پیوسته بشود و بصیرتها روشن شود و صلاح و فساد خودشان را به وسیله بصیرت بفهمند در ملت ما بحمداللّه تا حد چشمگیرى حاصل شده است.)6
یا مى گوید:
(آن تحولى که در ملت پیدا شد که از حال خوف برگشت به حال قدرت از حال ضعف برگشت به حال قدرت این تحول الهى بود.)7
انقلاب اسلامى پیش از آن که انقلاب سیاسى و اجتماعى باشد انقلابى معنوى و روحانى است; از این روى مردم براى پاسدارى از ارزشهاى آن عزیزترین و گرانبهاترین سرمایه هاى وجودى خویش را فدا کردند. این ایثارها و گذشتها و حضورها در تمام صحنه هاى سیاسى اجتماعى اقتصادى و فرهنگى نشانگر دگرگونى همه سویه در این ملت است. مقام معظم رهبرى آثار این
دگردیسى را بسیار روشن و عینى ترسیم کرده است:
(شما در دوران انقلاب ناگهان دیدید که مردم ما ظرف مدت کوتاهى تغییرات اساسى در خلقیات احساس کردند. روحیه گذشت در مردم زیاد شد حرص و طمع کم شد حس همکارى گسترش یافته گرایش به دین توسعه پیدا کرد اسراف کم شد قناعت زیاد شد جوانهاى ما به فکر فعالیت و کار افتادند… این تحول مربوط به همان چند سال اول انقلاب بود زمانى که تلاش روز به روز دشمن براى پاشیدن بذر فرهنگ و اخلاقیات فاسد متوقف شده بود. در این مدت یک نوع گرایش و توجه خاص به اسلام و فرهنگ و اخلاق و آداب اسلامى که در ضمیر مردم ما بود دوباره زنده شد.)8
در این فراز تابلوى روشن از ارزشها نمایانده شده که بر اثر دگردیسى انقلابى مردم به وجود آمد. بار دیگر به سر خط آنها مرور کنیم تا روشن شود چه چیزهایى با انقلاب به دست آوردیم و اکنون در چه مرحله اى قرار داریم آنچه با این انقلاب رخ نمود اینهاست:
گذشت همکارى قناعت تلاش و فعالیت گرایش به فرهنگ و اخلاق و آداب اسلامى و آنچه رخت بربست: حرص و طمع و اسراف و…
نیاز نظام و زمان
آنچه امروز به عنوانِ وظیفه انقلابى و دینى مطرح است و نظام اسلامى و زمانى که در آن به سر مى بریم آن را مى جوید و مى خواهد استقرار و نهادینه کردن ارزشها و اخلاق و آداب اسلامى است. مقصود این نیست که با بخشنامه و دستورالعمل به مردم و مدیران و کارگزاران نظام اخلاق اسلامى بیاموزیم بلکه هدف این است آنچه در روزها و ماهها و سالهاى نخستین پیروزى رخ نمود و
روحیه ها را از حالى به حالى گرداند و ارزشها را در رفتار و گفتار یکایک مردم متبلور ساخت به عنوان یک فرهنگ و خلق و خوى بنیادى در جامعه عملى سازیم:
(مردم در اول کار بحمداللّه یک انقلاب روحى پیدا کردند که حرکت بسیار مهمى بود و نتیجه اش همین چیزى شد که مى بینیم. اگر آنچه واقع شد ادامه پیدا نکند و تعمیق نشود و تعمیم نیابد و نسلى که رو به وجود است و نسلهاى بعدى را فرا نگیرد… این انقلاب قطعا موفق نبوده و نیست….)9
گسترش ارزشها در تمام زمینه هاى فردى و اجتماعى و استوارى و استقرار ارزشها در رفتار مردم و دولتمردان مسأله اى است اساسى و ضرورى که رهبر معظم انقلاب اسلامى از آن به نام (گام چهارم انقلاب) یاد کرده است:
(و اما گام چهارمى که باید به عنوان مرحله اصلى و اساسى انقلاب برداشته شود نوسازى معنوى و استقرار عدالت اجتماعى در همه زمینه ها و ابعاد است… موفقیت هنگامى حاصل خواهد شد که بتوانیم معنویت اخلاق دین عدالت معرفت سواد و تواناییهاى گوناگون را در میان جامعه مستقر سازیم.)10
روشن است که مقصود از (گام چهارم) در بیان مقام معظم رهبرى آن نیست که نوسازى معنوى از جهت رده بندى در مرحله چهارم قرار دارد; زیرا همان گونه که در آغاز نوشتار اشاره شد خودسازى نوسازى روح و جان از هدفهاى نخستین پیامبران الهى و همه ادیان آسمانى بوده است.
باید جوهره انقلاب اسلامى و نقطه پرگار آن را که همان دگرگونى روحى و معنوى است به گونه اى در کالبد جامعه بدمیم که مردم در ساحت ارزشها تنفّس کنند و با عطر اخلاق و معنویت کارها و تلاشهاى فردى و اجتماعى را پیش برند و این جان کلامِ رهبرى است.
البته برداشتن این گام در مقایسه با دیگر گامها دقیق تر دشوارتر و ظریف تر است. بى گمان بدون یک دگرگونى ژرف و گسترده نمى توان به جامعه صالح و سالم مورد نظر اسلام دست یافت:
(ان اللّه لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم…)11
خداوند چیزى را که از آنِ مردمى است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند.
هرگونه دگردیسى بنیادى چه در راه خوشبختى و چه در راه بدبختى مردمان در درجه نخست به خلق وخویهاى درونى مردم بر مى گردد. اگر ملتى بخواهد سرافراز سربلند و پیروز باشد و بر این حال استوار و پایدار بماند باید به پاکسازى درون و تغییر اراده و خویهاى درونى خویش بپردازد و از عوامل موهوم و بى پایه بپرهیزد.
فساد عامل فروپاشى
دگرگونى و تبدیل نظامها و تمدنها بیش از آن که انگیزه مادى داشته باشد انگیزه هاى معنوى دارد. بحران معنویت و اخلاق فرو افتادن از ارزشهاى انسانى و معنوى از انگیزه هاى مهم فروپاشى تمدنها و نابودى قدرتها به شمار مى رود.
فساد و دورى از معنویت هماره آفتى بوده و هست براى جامعه هایى که آمادگى و زمینه بیش ترى براى آلوده شدن داشته اند آسیب پذیرتر بوده اند. در هر جامعه اى که فساد اخلاقى فساد اقتصادى فساد فرهنگى و در یک کلام فساد اجتماعى پدیدار شده زمینه هاى فروپاشى و نابودى و ذلت و بیچارگى مردمان فراهم آمده است و آنان به روزى کشیده شده اند که هرگز به آنان نمى اندیشیدند. این واقعیتى است انکار ناپذیر که وحى الهى بر آن صحه مى گذارد و با روشن ترین بیان به نقش مثبت و سازنده تقوا در پیشبرد هدفها و پیشرفت ملتها و به نقش منفى و تباه کننده فساد و نبود معنویت در نابودى و فروپاشى دولتها و ملتها اشاره
مى کند:
(ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والأرض ولکن کذّبوا فأخذناهم بما کانوا یکذبون.)12
اگر مردمى که در شهرها و آبادیها زندگى دارند ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند برکات آسمان و زمین را بر آنها مى گشاییم ولى [آنان حقایق را] دروغ پنداشتند ما هم آنان را به کیفر رفتارشان مجازات کردیم.
این آیه شریفه عمران و آبادى را در سایه ایمان و تقوا مى داند. گرچه سیاق آیات مربوط به ملتهاى پیشین است اما از یک سنّت الهى و قانون عمومى خبر مى دهد که فساد و فسادآفرینان و آنها که از معنویت و پرهیزگارى فاصله مى گیرند دچار گونه هاى واکنشها در همین زندگى دنیا خواهند شد. خداوند با هیچ قوم و ملتى خویشى و خویشاوندى ندارد. هر مردم و ملتى که گام در راه صلاح و معنویت بگذارد به امدادهاى الهى در شکلهاى گوناگون دست خواهد یافت و هر ملتى که در مسیر فساد و مبارزه با ارزشها و حقایق هستى گام بنهد به پیامد کار و رفتار خویش گرفتار خواهند شد.
خداوند در آیه دیگرى امنیت و آسایش را در گرو ایمان به معنویات و نیامیختن آن به شرک و ظلم مى داند و مى فرماید:
(الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم فاولئک لهم الأمن و هم مهتدون.)13
کسانى که ایمان آوردند و ایمانشان را با ستمى تیره نساختند اینان ایمنى دارند و هم اینان هدایت یافتگانند.
آن ایمانى ایمنى بخش است که با عدالت اجتماعى همراه باشد و گرنه جامعه اسلامى هر چند در ایمان و باور فردى پیش رود ولى درعمل گرفتار ستم و تبعیض بى عدالتى و تجاوز به حقوق دیگران باشند به ساحل امن و نجات راه نخواهند یافت.
اگر پایه هاى ایمان به خدا و گرایش به معنویات لرزان شود و احساس مسؤولیت در برابر پروردگار از میان برود و عدالت اجتماعى جاى خود را به ظلم و ستم بسپارد امنیت در چنان جامعه اى رخ نمى نماید.
به دیگر سخن سرکشى و ستم فساد به بار مى آورند و فساد آسایش و آرامش فردى و اجتماعى را بر هم مى زند و ملتها را از هم فرو مى پاشد.
قرآن مجید این واقعیت را در سوره (فجر) به خوبى ترسیم کرده است. در آغاز از دو پدیده طبیعى: نور و تاریکى سخن مى گوید آن گاه به دو پدیده اجتماعى: صلاح و فساد اشاره مى کند و در ادامه نور را سرچشمه حرکت و حیات مى شمارد و ستم و تاریکى را سرچشمه تباهى و فساد و از همگان مى خواهد که از سرنوشت فاسدانِ و مفسدانى که شوکت و قدرت و (قوت) و تمدن خود را نابود کردند عبرت گیرند:
(الم تر کیف فعل ربک بعاد ارم ذات العماد التى لم یخلق مثلها فى البلاد وثمود الذین جابوا الصخر بالواد وفرعون ذى الأوتاد الذین طغوا فى البلاد فأکثروا فیها الفساد فصب علیهم ربک سوط عذاب ان ربّک لبالمرصاد.)14
آیا ندیدى که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ با اهالى (ارم) آن شهر پر ستون که همانند آن در همه کشورها پدید نگشت و با قوم ثمود که صخره به دره و دشت آوردند و با فرعون داراى سپاهها آنها که در کشورها به سرکشى برخاستند و بر اثرش در آن بسى تباهى کردند. بى گمان پروردگارت در کمین است.
سنت الهى بر این است که بر اساس رب بودن تازیانه آموزاندن و پرورش او شکل مى گیرد و پایگاههاى ستم را در هم مى کوبد و ستم و ستم پذیر را که هر دو در فساد فرو رفته اند و شایستگى ماندگارى و دوام را ندارند و سرزمین پاک
پروردگار را بیالوده اند از میان بر مى دارد تا میدان براى پیشرفت زندگى و رشد شایستگان باز و آماده شود.
با نگاهى دوباره به آیاتى که به آنها اشارت کردیم در مى یابیم که: معنویت ایمان اخلاص و تقوا در زندگى فردى و اجتماعى مایه سربلندى عزت برکت بقا و نورانیت است و نبود آنها در زندگى فردى و اجتماعى مایه ذلت از دست دادن نعمتها و گرفتار شدن در باتلاق تباهى است. در این قانون و سنّت عمومى هیچ استثنایى وجود ندارد. عزت و ذلت سربلندى و سرافکندگى آسایش و ناامنى همه و همه بسته به خویهاى روحى و روانى ملتهاست.
با این نگرش باید سیر رو به کمال انقلاب اسلامى را به بوته بررسى نهیم و جاهاى آسیب پذیر جامعه اسلامى را بشناسیم و به درمان و بازسازى آنها بر خیزیم.
رهبر معظم انقلاب با دید و نگرشى درمان گرانه به این نکته پرداخته و با طرح جامع و همه سو نگر خطرها آفتها و بازدارنده ها را بر شمرده است. ایشان در این برهه از انقلاب اسلامى آنچه را که بسیار بایسته مى داند و نبود آن را بسیار زیان آفرین خودسازى معنوى فرد و جامعه است.
گام چهارم انقلاب اسلامى حرکت به سوى نهادینه کردن ارزشها و ژرفا بخشیدن به خویها و منشهاى انسانى و اسلامى است. ایشان با توجه به سنتهاى الهى و تجربه تاریخى ملتها به این باور رسیده که افول معنویت و اخلاق و یا حتى کم رنگ شدن آن در روابط فردى و اجتماعى فاجعه آمیز است. اگر در این مهم گام اساسى برداشته نشود دچار همان بلاهایى مى شویم که غرب گرفتار آن شده است:
(جامعه آمریکا دچار بحران شدید هویت فرهنگى و شخصیتى است و به علت از بین رفتنِ پایه هاى اخلاق از درون در حال متلاشى شدن است.)15
پیامهاى معنوى و اخلاقى اسلام اگر به درستى و شایستگى عرضه شوند
حرکت آفرین و انسان سازند. پس نخستین حرکت اخلاقى در جامعه اسلامى وزاندن نسیم ارزنده پیامهاى معنوى و اخلاقى اسلام در زوایاى پیوندهاى فردى و اجتماعى و در بدنه نظام است تا مدینه فاضله قرآنى با سیماى اخلاق و آداب دینى برگستره جهان سایه بگستراند.
بى گمان اگر ما موفق به ساختن چنین مدلى گردیم خواهیم توانست جهان تشنه معنویت را از کوثر زلال و ناب اسلامى سیراب سازیم و شاهد گرایش فوج فوج مردمان و ستمدیدگان و مستضعفان به اسلام باشیم.
بنابراین امروز در حال برداشتن گام چهارم انقلاب هستیم که همان خشت زیرین و گام نخستین در حرکت اولیا و انبیاى الهى است و تا این گام را با تمام ویژگیهاى آن برنداریم و در جامعه پایا و پا بر جا نسازیم هیچ گونه حرکت دیگرى دوام و ثبات نخواهد داشت.
اکنون پس از روشن گرى بایستگى این حرکت بر آنیم که به پیشتازان این حرکت اخلاقى اشاره کنیم و مسؤولیت هر کدام را در حوزه کارى و جایگاه اجتماعى آنان بجویم.
حوزه و روحانیت
روحانیت از عناصر اساسى پدیدآورنده و استوار کننده و ادامه دهنده رفتارگرایى دینى در جامعه به شمار مى رود. باورها ارزشها هنجارها بیش تر با نَفسِ عالمان دینى به جامعه دمیده شده و رفته رفته جزو فرهنگ اجتماعى این مرز و بوم گردیده است.
این جایگاه از آن جا سرچشمه گرفته که مردم هماره روحانیان را کارشناسان مورد اعتماد و استوانه هاى امور دینى مى شناسند و عملکرد آنان را حجت شرعى براى خود مى دانند. این پیوند و پیوستگى تنگاتنگ و اعتماد استوار بین مردم و روحانیت مسؤولیت حوزه ها را در گسترش و استقرار رفتارگرایى دینى و اخلاق
اسلامى و تواناسازى بنیه معنوى دو چندان ساخته است. حوزویان با شبکه گسترده و پشتوانه بزرگ و استوار مردمى که در اختیار دارند مى توانند به ساخت و ساز بستر ارزشى جامعه و نهادینه کردن آن بپردازند و در زمینه فرهنگ سازى جامعه و حاکمیت اخلاق و ارزشهاى اسلامى اثرى ژرف و گسترده بیافرینند و در نتیجه دگردیسى را که در پرتو انقلاب اسلامى پدید آمد استوار سازند و ژرفا بخشند.
(تمام دستگاهها و تمام افراد بخصوص علماى اعلام و روحانیون بایستى روى تربیت نفوس مردم و تحقق انقلاب قلبى و اخلاقى در آنها مخصوصا در جوانان تلاش کنند.)16
روحانیان مى توانند با شیرینى و گرماى سخن و نیت خالص خویش خوى ورزى و رفتارگرایى دینى را در جان مخاطبان بدمند و عطر معنویت را در فضاى جامعه بیفشانند. البته در زمانى که ابزار پیام رسانى تکامل گسترده و شگرفى پیدا کرده قلمرو تلاش و پیام رسانى حوزه هم باید گسترده شود و پژواک سخن آن در جاى جاى جهان و کران تا به کران گیتى به گوش جانها برسد. گذشته از این روحانیت مى بایست باور کند که ایمان و گرایش سطحى و برخاسته از احساسها هماره در معرض آفت دگرگونى و کژروى قرار دارد. اگر باورها و هنجارهاى مردم ژرفاى لازم را پیدا نکنند و از ریشه و بن استوار نگردند به کژ راهه مى افتند و مردمان به آسانى گرفتار تهاجم بیگانگان مى شوند.
حوزه ها مرزبانان عقیده و رفتارگرایى دینى مردمند با بالابردن عقلانى فرهنگ دینى جامعه و استوارسازى باورها و ارزشها مى توانند سدّى پولادین در برابر گمراهى افکنان و رهزنان بسازند و جامعه و جوانان آن را از آفتهاى بنیان برافکن به دور دارند.
موفقیت حوزه در این رسالت بزرگ و گسترده بسته به آن است که افزون بر بازسازى کاستیهاى تبلیغى و کامل کردن شیوه هاى تربیتى این ویژگیها را نیز در رأس کار خود قرار دهد:
نواندیشى و نوآورى
از آفتهاى دگرگونى رفتارگرایى و استقرار رفتارگرایى دینى در جان مردم و جامعه تحجر است. با تحجر سکون سکوت پوسیدگى و مردگى به جامعه راه مى یابد; از این روى حوزه و روحانیت اگر بخواهد در میدان دگردیسى رفتارگرایى دینى و استقرار ارزشها پیشگام و پیشتاز باشد در گام نخست باید به دنبال یافتن قالبهاى نوین و شیوه هاى جدید باشد. با کلیشه ها و روشهاى گذشته بدون بهره گیرى از روشهاى نوین نمى تواند در فرهنگ اجتماعى و خویهاى مردم دگردیسى بیافریند و آن را مستقر و نهادینه سازد. اگر این نواندیشى در بدنه حوزه به وجود آید به دنبال آن نوآوریها نیز رخ مى نماید.
حوزه هاى علوم دینى باید از لابه لاى منابع دینى سخنان تازه و راههاى جدید را بجویند و از سفره تمام نشدنى و سرشار قرآن و معارف افقهاى نوینى به روى مردمان بگشایند:
(حوزه علمیه یک کارخانه عظیم انسانى است که باید دایم تولید کند. حوزه باید کتاب و آدم و عالم و متدین و فکر و حرف تازه تولید کند. حرف تازه که تمام نشده است… یک عمر مى توان سخن از زلف یار گفت. این طور نیست که همه حرفهاى دین همین چهار کلمه حرفى است که من و شما در منبرهاى مان یا در کتاب علمى مان یا در کتاب تبلیغى مان یا در رساله مان بیان کردیم… ما بایستى مسائل اقتصادى و نظامى و سیاست خارجى و ارتباط اخلاقى مان را از دین در بیاوریم….)17
در هیچ مسأله اى از جمله مسائل اخلاقى نباید راه تلاش و جست وجو را بسته ببینیم و بگوییم حرفها و راههاى نو و تازه را گفته اند و رفته اند و نوشته اند بلکه در هر زمینه اى که پیشینیان گام گذاشته اند باز مى توان حرف نو پیام نو و
روش نو یابید و به کار بست.
کتاب تشریع بسان کتاب تکوین به روى انسانها هماره گشوده است. از این بستر فیض معارف مى توان چونان کتاب تکوین هر روز و هر زمان دریافتى تازه و گوناگون داشت. شخصى از امام رضا(ع) پرسید:
(ما بال القرآن لایزداد على النشر والدرس الاغضاضة؟)
قرآن چه نوشته اى است که فراوانى آموزش و گسترش آن را از لطافت و تازگى نمى اندازد؟
امام فرمود:
(لأن الله تبارک و تعالى لم یجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس فهو فى کل زمان جدید و عند کل قوم غضّ الى یوم القیامة.)18
این کتاب ویژه زمان و مردمان خاصى نیست بلکه در هر زمانى جدید و براى هر ملتى تازه است تا بر پایى قیامت.
آیه هاى قرآن بویژه پیامهاى رفتارگرایى دینى آن باران پاکى است که اگر بر دل و قلب و جان آماده ببارد شکوفه هاى انسانیت و دانش و حکمت و گلبوته هاى معرفت و معنویت از آن مى روید و فضاى جمع و جامعه را عطرآگین مى سازد. کندوکاو در این گنجینه عظیم و دست یابى به شیوه هاى نوین براى رساندنِ پیامهاى اخلاقى و معنوى و پایا و پابرجا کردن آن در جامعه در وهله نخست بر دوش و عهده روحانیت و حوزه هاست. طلایه داران دانش و معرفت باید افزون بر پاسداشت اصول ارزشها و میراث علمى پیشینیان در پى کشف شیوه ها و ابزارهاى نوین باشند تا بتوانند همگام با زمان و پیشرفت و توسعه جهان پیامهاى معنوى را به شایستگى و به گونه جذاب و دلپسند مطرح کنند و زمینه را براى پا برجا و نهادینه کردن معنویت و رفتارگرایى دینى در سطح اجتماع فراهم سازند و این کار بزرگ بدون نواندیشى نشاید.
بصیرت و دوراندیشى
حوزه مرجع و استوان مردم در شناخت ارزشها از ضد ارزشهاست; از این روى باید دیدگانى بصیر در دیدن خطرهاى دور و نزدیک داشته باشد. آراستگى و فضیلت را از تزویر و نفاق جدا سازد. آنچه را دیدگان عادى نمى یابند او دریابد از ساده بینى و ساده اندیشى بپرهیزد در برابر پدیده هاى اجتماعى و جهانى دیده فرو نبندد خواب راحت را از خود دریغ بدارد و جامعه را در برابر آفتها و خطرهاى موجود و یا محتمل هشیار سازد عیارسنج سخنان و نوشته ها و موضع گیریها باشد رگه هاى باطل را بازشناسد و به مردم راه خطا و صواب را بشناساند:
(ما در طول زمان از بى هوشى و خطانشناسى ضربه زیادى خورده ایم امروز طلاب جوان و فضلا باید توجه کنند که بصیرت و آگاهى و بیدارى که لازمه هدایت امت اسلامى است از دست ندهند.)19
روشن است که نمى توان در انزوا و گوشه عزلت زیست و درها را به روى خود بست و مدعى فرهنگ مدارى و جلودارى جامعه شد. روحانیت بایستى با بصیرت کامل و دوراندیشى لازم امواج فرهنگى زمان را که از چارسو به سوى این کشور و انقلاب سرازیر شده است به خوبى بشناسد و راهها و شیوه هاى برخورد با آن را نیز بیابد تا بتواند در رویارویى با آنها به نتیجه سودمند و کارآمد برسد. رسالت فرهنگ بانى و فرهنگ سازى و استقرار اخلاق و آداب اسلامى روحانیت در جامعه آن گاه به انجام مى رسد که با بصیرت فرهنگى بحرانهاى اخلاقى و فسادهاى اجتماعى را پى گیرى کند از چشم اندازى فراخ به وادى فرهنگ و اخلاق بنگرد و با دیدى هوشمندانه ژرف و آینده نگرانه به راه حلها و شیوه هاى درمان بپردازد.
ساده دلى و برخورد سطحى و زودگذر و برخاسته از احساسها و هیجانها
( 79 )
گرهى از گرههاى ناهنجار اخلاقى را نمى گشاید ارزشها را در تار و پود جامعه نمى تند ژرفا نمى بخشد و گسترش نمى دهد. اگر سامان دهى و آینده نگرى همراه با هوشمندى و بصیرت نباشد این مهم انجام نمى گیرد:
(کار فرهنگى اولین خصوصیتى که دارد این است که باید هوشمندانه باشد. کار فرهنگى برف انبار نمى شود. این طور نیست که هر کس هر کارى از دستش برآمد بکند. انتظام کار فرهنگى چیده شدن و گزیده شدن و هر کارى در جاى خود قرار داشتن این مهم است که باید هوشمندانه باشد.)20
از آثار و نشانه هاى بصیرت و دوراندیشى حوزه تجدیدنظر در متون اخلاقى موجود و پدید آوردن رفتارگرایى دینى به سبکى نو و سازوار با زبان و ادبیات زمان است. نوشته هاى اخلاقى در دنیاى کنونى حجم بالا و گسترده اى دارند و روز به روز بر آن افزوده مى شود; امّا حوزه علمیه پس از (جامع السعادات) و (معراج السعادة) چیزى که بشود آن را به عنوان یک کتاب علمى و سامان مند در اخلاق ارائه داد ننوشته است. ایستادن در برابر موجهاى فسادآفرین غرب و سارى ساختن معنویت و اخلاق در افکار و جانهاى جوانان و مردم این مرز و بوم کارى است که ابزار سازوار با زمان را مى طلبد. نگارش کتابهایى درباره رفتارگرایى دینى براى دوره هاى ابتدایى متوسطه و عالى با زبان روز یکى از هزاران کارى است که حوزه و روحانیت مى بایست با بصیرت و آینده نگرى انجام دهد تا زمینه هاى رفتارگرایى دینى در زاویه هاى گوناگون جامعه به وجود آید.
( در حال حاضر امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق دنیا را فرا گرفته است ما وقتى به خودمان برگردیم خیلى فاصله داریم. حتى در اخلاق هم این گونه است. یکى از اعلام حوزه چند سال قبل از این سفرى به انگلستان کرده بودند و در آن جا کتابخانه اى دیده بودند به من فرمودند: (یک طبقه از این کتابخانه کتب اخلاقى بود که فرنگیها در چند سال اخیر نوشته اند)! در آن چند سال حوزه علمیه قم چند کتاب اخلاق بیرون داده بود؟)21
پایبندى به ارزشها
در ساختار بنیه معنوى و اخلاقى جامعه اسلامى ما چگونگى نگرش وگرایش روحانیت به دنیا و مادیّات نقش بنیادى دارد. پس از پدید آمدن حکومت اسلامى و نقش آفرینى روحانیت در چرخاندن چرخهاى آن مردم با دید دیگرى به حوزه و حوزویان مى نگرند و عملکرد آنان را با حساسیّت و توجه بیش ترى دنبال مى کنند; از این روى امروز لغزش و گناه یک روحانى تنها دامن خود او را نمى گیرد بلکه دامن جامعه روحانیت و نهاد حوزه را هم را مى گیرد باورهاى دینى و ارزشهاى اخلاقى را در معرض خطر قرار مى دهد و زمینه هاى روى گردانى از معنویت و کژروى اخلاقى را در میان مردم فراهم مى سازد.
پیشینه تاریخى روحانیت در پرهیز از دنیاگرایى و روى آوردن به دنیا و پیرایه هاى دنیوى و قناعت پیشگى این ذهنیت را در مردم به وجود آورده که از روحانى انتظار داشته باشند که دنیا چشم دلش را مشغول ندارد و در کمند زرق و برق آن اسیر نگردد.
امروز بیش ازهر روز اثرگذارى روحانى در رفتارگرایى دینى مردم به زهد و پارسایى او وابسته است. مردم و جامعه به آن روحانى که جلوه هاى دنیوى در زندگى و عمل او جلوه گرى مى کند دل نمى بندند و دریچه روح و جان خود را به سوى او باز نمى کنند; از این روى مى بایست روحانیت با عمل به وظیفه و تکلیف و داشتن زندگى ساده و به دور از اسراف چهره رفتارگرایى اسلامى وجلوه هاى عملى زهد و پارسایى را به نمایش بگذارد تا بتواند جایگاه طبیعى خود را پاس بدارد و همچنان محبوب دلها بماند و در عمل اخلاق و آداب اسلامى را به سوى استقرار و نهادینه شدن نزدیک سازد.
رهبر معظم انقلاب در مناسبتها و هنگامهاى گوناگون بر این مهم سفارش کرده و با سوز و علاقه ویژه خواستار زى طلبگى براى حوزه و روحانیت شده است:
(آراستن سرو ز پیراستن است. زیبایى ما در بى پیرایگى ماست. محبوبیت روحانیت در تجمل و اشراف گرى او نیست در سادگى و بى پیرایگى اوست.)22
یا:
(روحانى آن وقتى سخن نافذ خواهد داشت که عملاً نشان بدهد به زخارف دنیا بى اعتناست و آن حرصى که بر دلهاى دنیا داران و دنیامداران حاکم است بر او حاکم نیست.)23
و یا:
(امروز روزى است که اگر روحانى تمکنى هم در اختیارش قرار مى گیرد به اختیار خودش از آن تمکن دست بکشد این هم چیز اساسى است.)24
مردم از روحانى چشمداشتهایى دارند. گرچه پاره اى از این چشمداشتها آرمانى اند و چنان بودن و چنان زیستن نشاید; اما بخش عظیمى از آنها خردمندانه است و مى شود در زندگى پیاده کرد. آمیختن آگاهى دینى و کارشناسى مذهبى با خوى ورزى به ارزشهاى الهى و معنوى و همگامى دانش و بینش و ارزش در سیره روحانیت نخستین چیزى است که مردم دوست دارند در روش و منش روحانیت ببینند:
(توقع مردم از ما به عنوان عمامه به سر و روحانى زیاد است… حالا توقع مردم از ما بیش تر است. اگر در رفتار ما آثار رفتار غلبه بعد از فتح مشاهده بشود مردم را دلسرد و مأیوس مى کند تواضع ما نسبت به مردم فعالیت و تلاش ما براى مردم و درخدمت آنان
باید آن چنان باشد که مردم را نسبت به ما به عنوان این لباس دلگرم تر و علاقه مند تر بکند.)25
بله (دوصد گفته چون نیم کردار نیست). مردم دوست دارند حرفیکه از ما مى شنوند پیش از آن در وجود خود ما اثر آن را ببینند و درعمل و رفتار ما نمود یابد تا باور کنند آنچه مى گوییم درست است.
عقل معاشرت
سرمایه اصلى روحانیت مردمان دیندارند. مهم ترین عنصرى که یک روحانى در زندگى علمى و تبلیغى خود با آن رو به روست مردم همان گیرندگان پیام و کلام اویند. روحانیت در این راستا هنگامى موفق مى شود و نتیجه مى گیرد که مردم و خویهاى آنان را بشناسد. شناخت فرهنگ و آداب و رسوم ملى آگاهى از نیازها کمبودهاى اخلاقى توجه به میزان دانش و سطح آگاهیهاى مردم ارزیابى موقعیت شغلى و کسب و کار مخاطبان و نیز شناخت مسائل ضرورى و ریشه یابى مفاسد و نابسامانیها و مسائلى از این گونه اساس و سرمایه کار روحانیت در اجتماع است. اگر روحانى این ابزار را نداشته باشد در روشن گرى مسائل ارزشى و اخلاقى و در پا بر جا کردن آن درجامعه ناکام خواهد ماند. این امور زمانى به دست مى آید که روحانى از مردم باشد و با مردم.
بى گمان حشر و نشر با مردم و نشست و برخاست و رفت و شد پدرانه و برادرانه با آنان زمینه پذیرش و گرایش آنها را نسبت به ارزشها فراهم مى سازد و این کارى است کارستان که نباید آن را کم انگاشت; از این روى رهبرمعظم انقلاب از آن به عنوان (عقل معاشرت) یاد کرده و از روحانیت خواسته که درعرصه هاى گوناگون اجتماعى بویژه عرصه هاى دانشجویى برخورد پدرانه و مهرورزانه داشته باشند و دانشجویان عزیز را که مؤمن و حق پذیرند به عنوان نیکوترین مخاطب دین الهى بپذیرند و در عمل الگوى اخلاقى و ارزشى براى آنان باشند:
(دانشجوها همچون فرزندان شما هستند. برخورد با این جوانان پاک ومؤمن و حق پذیر همچون فرزند خود باید از سر تدبیر و مهربانى و نرمش قدرت مندانه باشد. در محیطهاى دانشجویى آنچه که خوب و درخشان و دلنشین است همان طبیعت کار است.)26
دانشگاه درهر جامعه و کشورى جایگاه ویژه دارد صلاح و فساد آن به جامعه سریان مى یابد و جامعه را به سوى شایستگیها و یا ناهنجاریها مى کشاند. استوار شدن رفتارگرایى اسلامى در این نهاد و نهادینه شدن ارزشها در رفتار دانشجویان بسته به چگونگى برخورد دست اندرکاران بویژه روحانیان با آنان دارد. آنان استاد عالم و دانشمند زیاد دیده اند و مى بینند عنوانها و لقبهاى پر کرّ و فر بسیار شنیده اند آنچه امروز در دانشگاه ضرورت دارد به تعبیر رهبر انقلاب (عقل معاشرت) است که طبیعت کار و درس و آموزش به آن بسته است و بدون آن این راه به سر انجام نمى رسد.
(در رابطه با دانشجویان هم اعتقادم این است پدرى پدرى واقعى پدرى استادانه نه پدرى عوامانه پدر استاد چیز خیلى جالبى مى شود. من خودم چنین کسى را داشتم. پدر باشد و استاد هم باشد; یعنى پدرى که انسان محبت پدرى او را به حرمت استادى آمیخته است… پدر عاقل با حسن خلق و تدبیر فرزند غیر متعبدخودش را هم به طرف تعبد مى کشاند…)27
مسؤولیت طلبگى یعنى فراهم کردن زمینه اى که مردم جذب اسلام و ارزشهاى دینى بشوند. این مسؤولیت بدون مخاطب شناسى جامعه شناسى روان شناسى ممکن نیست انجام بگیرد. همه این شناختها درگرو یک نکته اساسى است و آن محشور بودن با مردم و به کارگیرى آداب و روشهاى معاشرت دینى با آنان است.
امام على(ع) مى فرماید:
(یا بنى عاشروا الناس عشرة ان غبتم حنوا الیکم وان فقدتم بکوا علیکم.)28
فرزندانم! با مردم به گونه اى رفتار کنید که اگر زنده باشید مشتاق دیدار شما باشند و اگر مُردید برایتان بگریند.
یا مى فرماید:
(کندن کوههاى استوار آسان تر است از پیوند دادن دلهاى از هم جدا.)29
یا مى فرماید:
(دلها رمنده اند هر که آن را به خود خو داد روى بدو نهاد.)30
دولت و حکومت
دومین عنصرى که در نوسازى معنوى و استوارى و پابرجایى ارزشهاى اخلاقى در جامعه نقش زیربنایى و اساسى دارد دولت و نظام است. به همان نسبت که حوزه و روحانیت در بستر سازى معنوى و نهادیه کردن اخلاق اسلامى در اجتماع نقش سرنوشت ساز و بنیادى دارد دولت و حکومت نیز در این زمینه از عوامل و عناصر کارا و کارساز به شمار مى رود.
پیامبراکرم(ص) مى فرماید:
(صنفان من امتى اذا صلحا صلحت امتى و اذا فسدا فسدت امتى قیل من هم یا رسول اللّه؟ قال: الفقهاء والأمراء.)31
بسامانى و نابسامانى مردم بسته به صلاح و فساد دو دسته است. گفته شد: این دو دسته کیانند؟
فرمود: دانشمندان و دولتمردان.
در بخش پیش این نوشتار به سر فصلهایى از آنچه را روحانیت به عهده دارد. در زمینه گسترش و ژرفا دادن به ارزشها اشارت کردیم. در این بخش نیز به گوشه هایى از آنچه کارگزاران و دولتمردان در نظام اسلامى برعهده دارند مى پردازیم گرچه بنا نداریم به بررسى همه سویه آن بپردازیم.
فضا سازى معنوى
براى دست یابى به جامعه سالم و انسان صالح و پدید آوردن دگرگونى همه سویه معنوى و اخلاقى بهترین و مناسبترین راه به وجود آوردن فضاى معنوى است. ساخت و ساز بسترى گسترده براى بهداشت روانى جامعه از اساسى ترین گامها در این کشور است. اگر پهنه جامعه به گونه اى باشد که مردم در ساحت ارزشها نفس بکشند و خود را با آهنگ سازنده آن سازش دهند بسیارى از ناهنجاریهاى اخلاقى و رفتارى از فضاى جامعه رخت بر مى بندد و خویهاى زیبا و پسندیده رخ مى نماید. ساختن محیط اخلاقى و ایجاد فضاى معنوى براى حاکمیت ارزشها نخستین ومهم ترین گام به شمار مى رود.
پیامبران الهى با آن که خود را اندرز دهندگان درستکار (ناصح امین)32 مى دانستند و با پندهاى نیکو جان و روح مردم را شاداب مى ساختند همواره از پدید آوردن جامعه اى براساس قسط و عدل (لیقوم الناس بالقسط)33 سخن مى گفتند و در این زمینه رنجهاى توان فرسایى مى بردند. از سیره و سنّت پیامبران و پیشوایان معصوم چنین مى توان آموخت که: تنها با اخلاق دستورى و توصیه اى و تربیت فردى از راه بیان کردن ارزشها و فضیلتها نمى توان به جامعه ایده آل معنوى و اخلاقى و دینى دست یافت بلکه باید در پى ریزى محیط مساعد براى جهت دهى استعدادها و کشاندن انسانها به سوى صلاح و فلاح تلاش ورزید.
به دیگر سخن آغشتن زندگى مادى مردم با معنویتها و ارزشها به گونه اى که فضاى اجتماع آنان را به سوى شایستگى درستکارى صداقت و امانت صراحت و شهامت شجاعت و صلابت و… بکشاند کارى است پیامبرانه و در راستاى
حرکت پیشوایان دینى و الهى.
بذر هر چند سالم و کامل باشد تا در زمین آماده افشانده نشود بازدهى نخواهد داشت. زمین شوره سنبل برنیارد. از این روى در معارف دینى به اصلاح محیط اجتماعى سفارش بسیار شده و امر به معروف و نهى از منکر براى ساختن چنین جامعه اى و دور داشتن آن از آفتها بر مسلمانان واجب شده است که باید در همه آنات زندگى این دو واجب فروزنده نگهداشته شوند تا جامعه را تاریکى فرا نگیرد و واجبها و آیینها و دستورهاى خداوندى به پاداشته شوند: (بها تقام الفرائض).34
جامعه را مى توان به کشتى شناور و پویان بر روى آب مانند کرد که همگان در برابر آن مسؤولیت دارند تا به سلامتى به ساحل برسد. اگر فرد یا افرادى بخواهند به این کشتى رخنه و خللى برسانند باید در برابرشان ایستاد و با آنان برخورد کرد و بى تفاوتى و تماشاگرى دربرابر ویرانگرى آنان غرق شدن همگان را در پى دارد.
رسول گرامى اسلام(ص) از مسلمانان مى خواهد که در برابر کسانى که فضاى جامعه را مى آلایند واکنش نشان دهند:
(ادنى الأنکار ان تلقى اهل المعاصى بوجوه مکفهرة.)35
با گناهکاران با چهره اى دژم برخورد کنید و این کم ترین واکنش در برابر آنان است.
در پاره اى از سخنان پیشوایان دینى آمده است: آن که کار زشت و ناپسند دیگران را به پسندد و خشنود باشد مانند گناهکار و زشتکار شریک جرم است.36
امام صادق(ع) از کسانى که کار زشت را در فضاى جامعه مى بینند و موضع نمى گیرند براءت و بیزارى جسته است.37
این ها همه گویاى این واقعیت است که باید در اصلاح محیط اجتماعى کوشید و آن را از هر آلودگى پیراست. تجربه تاریخى نشان داده است در هر
جامعه اى که فضاى چیره و حاکم بر آن فساد و عیش و نوش و دنیاگرایى شکم پرستى و شهوت پرستى رفاه زدگى و بى بندوبارى بوده است به سرعت مردمان آن در منجلاب ضدارزشها فرو افتاده اند و سرشت و سرنوشت آنان آلوده و تباه شده است. از نمونه هاى روشن تاریخى مى توان اندلس را نام برد که استعمار حیله گر چگونه با رواج باده گسارى و گسترش عیاشى در کوتاه ترین زمان روحیه جوانمردى غیرت و روش و آداب دینى مسلمانان آن سامان را گرفت و زمینه هاى سقوط آن را فراهم ساخت و به دنبال آن باورهاى آنان را لرزان کرد و استقلال و سیادت آنان را پایمال.
بدین سان مى یابیم که نقش فضاى حاکم برجامعه نقش نخست و زیربنایى است حال و هواى اجتماع به هر سو که باشد و حاکمان به هر سو روند مردم نیز بدان سو گرایش مى یابند.
الگوگیرى مردم از نظام و حکومت جاى انکار ندارد. مردمى که شبانه روز ریز و درشت رفتار مسؤولان نظام و عملکرد کارگزاران آن را زیرنظر دارند به خوبى از روشهاى آنان در تمام زمینه ها تأثیر مى پذیرند. چه بسا فضاى تبلیغاتى و جوّ حاکم بر یک کشور بتواند ارزشى را ضد ارزش جلوه دهد و یا ضدارزشى را به گونه اى ارزش نشان دهد بنابراین پیوستگى دولت و مردم بویژه درنظام اسلامى سهم به سزایى در شکل گیرى اخلاق و رفتار مردم دارد و از همه عوامل تربیتى دیگر از قبیل مدرسه خانواده کاراتر و کاربردى تر است.
به گفته امام خمینى:
(عمده در برنامه هاى حکومتى در برنامه هاى دولتى این معناست که محیط اخلاقى درست کنند محیط برادرى درست کنند این در رأس برنامه هاست.)38
مقام معظم رهبرى نیز با بهره گیرى از سیره رسول اکرم(ص) که توانست در کوتاه ترین زمان شاهد بزرگ ترین دستاورد گردد به این نکته اشارت دارد:
(پیامبر اسلام براى آن که ارزشها و اخلاق اسلامى کاملا در جامعه جا بیفتد و با روح و عقاید و زندگى مردم مخلوط و ممزوج شود فضاى زندگى را با ارزشهاى اسلامى آغشته کرد… مثل طبیبى که به مریض خود فقط نمى گوید این کار را بکن و این کار را نکن بلکه او را در محل مخصوصى قرار مى دهد و آنچه را که او لازم دارد به او مى دهد و مى خوراند و آنچه را که براى او مضر است از او باز مى گیرد. پیامبر اکرم(ص) چنین وضعیت و روشى را در طول بیست و سه سال نبوت دنبال مى کردند مخصوصاً در ده سالى که در مدینه زندگى مى کردند و دوران حاکمیت اسلام و تشکیل حکومت اسلامى بود.)39
در سیاستگذاریهاى خرد و کلان و برنامه ریزیهاى ریز و درشت همه سونگرى لازم است بررسى جنبه هاى اقتصادى بدون جنبه هاى اجتماعى و آن دو بدون جنبه هاى فرهنگى و اخلاقى نشاید. پى ریزى فضاى معنوى که بتواند دگرگونى ساز و تحول آفرین باشد کارى است بنیادى و اساسى که همکارى همگان بویژه نیروهاى کارشناس و متعهد را مى طلبد. در کشور ما رأس جریان مقام معظم رهبرى است که همواره مانند دیده بانى دقیق و هشیار مسائل معنوى و اخلاقى را زیر نظر دارد و برگسترش و بالندگى آن تأکید مى ورزد. در درجه بعدى مسؤولان بلند پایه نظام هستند که گفتار و کردارشان فرهنگ ساز است. اگر خدمت و تلاش مادى و ظاهرى را با معنویت و اخلاق در آمیزند فضایى آکنده از ارزشها و فضیلتها به وجود خواهد آمد که ره صدساله را مى توان یک شبه پیمود و الگوى تمام عیارى به جهانیان ارائه دارد.
ویژگیهاى جامعه اخلاقى اسلام و نشانه هاى روشن فضاى معنوى در جامعه از دیدگاه مقام معظم رهبرى با توجه به سیره و سنّت رسول گرامى اسلام فراوان است که به چند ویژگى آن اشاره مى کنیم:
خوش بینى و اعتماد
به وجود آوردن جو اعتماد و خوش بینى و امنیّت اجتماعى از بایستگیهاى نخستین حکومت اسلامى است. پایا شدن رفتار گرایى دینى درجامعه بسته به میزان اعتماد متقابل بین دولت و مردم است. اگر بى اعتمادى و بدبینى به دستگاههاى دولتى راه یابد سیاهى و آلودگى فساد همه چیز را درخود مى گیرد; زیرا آن گاه که مردم به دولت اعتماد نورزند پیوند دولت و ملت از هم مى گُسلد و دولت نمى تواند نقش هدایت گرى داشته باشد و جامعه را به خیر و صلاح دعوت کند. این سبب مى شود که مردم به گمراهى افتند و جامعه گرفتار دیو و دد شود.
بنابراین باید از آنچه به جوّ بدبینى و نا اعتمادى دامن مى زند و آن را تشدید مى کند و در نتیجه در اخلاق و رفتار مردم اثر ناخوش آیند مى گذارد دورى جست از جمله از شتابزدگى و ابهام آفرینى در کارها و سیاستگذاریها و برنامه ریزیها. اگر کارى پیش از پایان پذیرفتن اعلام شود و با تبلیغات دامنه دار و پرسروصدا چشمداشت مردم بالا رود و سپس مردم بفهمند که واقعیت با آنچه گفته شده و شنیده اند ناسازگار است خوش بینیها به بدبینیها دگر مى شود و مردم از دست اندکاران و برنامه ریزان روى بر مى گردانند و فضاى معنوى اعتماد و خوش بینى به فضاى ناامنى و بى اعتمادى و صفا و صمیمیت بین دولت و ملت به تیرگى و بدبینى بدل مى شود:
امام جواد(ع) مى فرماید:
(اظهار الشئ قبل ان یستحکم مفسدة له.)40
آشکار کردن هر کار و هر چیزى پیش از استوار سازى آن فساد آفرین است.
شتابزدگى در کارها سبب خلف وعده و رعایت نکردن قراردادها و برنامه هاى اعلام شده مى شود. و این مسائل یکى پس از دیگرى سبب گسستن
پیوند مردم با مسؤولان و پدیدآمدن بدگمانى در جامعه مى گردد.
به گفته مقام معظم رهبرى:
(یکى از کارهاى رسول اکرم(ص) این بود که فضاى جامعه را یک فضاى مهربان و سرشار از مهر و محبت بسازد تا همه مردم در آن نسبت به یکدیگر محبت بورزند و به چشم حسن ظن و خوش بینى به یکدیگر نگاه کنند. امروز هم تکلیف ما همین است.)41
در هر جامعه اى کم وبیش انگیزه هاى ناسالم براى بدگویى و بدبینى از این و آن و تیره کردن ذهنها علیه اشخاص و برنامه ها وجود دارد. عناصرى هستند که به همه چیز با عینک بدبینى مى نگرند و کارى جز نقد دیگران و نق زدن ندارند بویژه اگر خود پایگاه مردمى و اجتماعى نداشته باشند و گرفتار بیمارى حقد و حسد نیز باشند. این حالت منفى در آنان ظهور و بروز بیش ترى دارد.
از سوى دیگر انسانهاى معصوم و یا هم مرز معصوم انگشت شمارند و از هر کس با جست وجو و کنجکاوى مى توان نقطه و یا نقطه هاى ضعف و منفى پیدا کرد و آن را دست آویز قرارداد و بر سر زبانها افکند.
روش تربیتى پیامبر(ص) در فضا سازى معنوى این بود که به این گونه افراد و عناصر ویرانگر اعتماد عمومى مجال و میدان نمى داد و با صراحت و شدّت با آنان برخورد مى کرد.
مقام معظم رهبرى در این باره مى گوید:
(روایتى از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود:
(لایبلغنى احد منکم عن احد من اصحابى شیئاً فإنى احبّ ان اخرج الیکم وانا سلیم الصدر.)42
هیچ کس درباره اصحابم به من چیزى نگوید… من مایلم وقتى که میان مردم ظاهر مى شوم و به میان اصحاب خود مى روم (سلیم الصدر) باشم; یعنى با سینه صاف و پاک و بدون هیچ گونه
سابقه و بدبینى به میان مسلمانان بروم.… چه قدر این رفتار رسول اکرم(ص) کمک مى کند به این که مسلمانها احساس کنند که در جامعه و محیط اسلامى باید بدون سوء ظن وخوشبینى با افراد برخورد کرد.
در روایات داریم که وقتى حاکمیت با شرّ و فساد است به هر چیزى سوء ظنّ داشته باشید; اما وقتى حاکمیت خیر و صلاح در جامعه است سوء ظن ها را رها کنید به یکدیگر حسن ظن داشته باشید.…)43
نگهداشت این نکته اخلاقى در پیدایش دگرگونى معنوى و پدیدآوردن محیط مساعد و فضاى مناسب براى بالندگى و گسترش ارزشها و زدایش رذیلتها و ناهنجاریها نیاز زمان و نظام اسلامى ماست که همواره رهبر فرزانه انقلاب آن را گوشزد کرده و همگان را به سوى آن فرا خوانده است.
حق محورى و قانون مدارى
نظام اسلامى ما درختى را مانند است که ریشه هاى آن در باورهاى دینى مردم استوار گردیده و شاخ و برگهاى آن معنویت و اخلاق و بار و برش انسانیّت و کرامت و عبودیت حق تعالى است. در این بینش و گرایش همه چیز بر مدار حق و حقیقت مى چرخد و با این میزان نیز ارزیابى مى گردد. سیاستگذاریها قانونگزاریها و برنامه ریزیها نیز هنگامى که در این راستا قرار گیرد ارزش مند و درخور اجراست. این ویژگى به دنبال خود این را مى طلبد که در تمام زمینه هاى سیاسى اقتصادى اجتماعى و فرهنگى ملاک و معیار قانون و ضابطه باشد نه ذوق و سلیقه و رابطه.
فضا سازى معنوى بدون نگهداشت قانون و اجراى آن براى همه بدون باندبازیها و آشنا بازیها امرى ناممکن و ناموفق است. آنچه مى تواند مردم را به سوى ارزشها بکشاند و معنویت و اخلاق را در پیوندهاى اجتماعى آنان حاکم
سازد احساس برابرى مردم در برابر قانون است. اگر جز این باشد نه تنها مردم به افراد خلافکار بدبین مى شوند که اصول ارزشهاى نظام را زیر سؤال مى برند و فضاى مسموم و ناخوش آیندى به وجود مى آید. از این روى مقام معظم رهبرى برداشتن گام چهارم انقلاب به سوى دگرگونى معنوى و اخلاقى را یک حرکت فورى ضرورى و بنیادى مى داند و پرهیزگارى را روح کار و منبع لایزال اقتدار و پیروزى براى مسؤولان نظام مى شمارد:
(… اگر در نظامى مسؤولان نظام با تقوا باشند فساد بر آن نظام راه پیدا نمى کند… تقوا این عامل عظیم در همه میدانهاى زندگى مؤثر است…. تقوا مایه این است که یک فرد یا یک جامعه در هر میدانى که وارد مى شود موفق بشود (والعاقبة للمتقین)…. تقوا زندگى این نشئه را اداره مى کند. اداره صحیح زندگى این نشئه است که آن نشئه را مى سازد…. منشأ قدرت جمهورى اسلامى هم آن است و آن عبارت است از تقوا پرهیزگارى اتکا به خدا….)43
حکومت کردن بدون جوهره پرهیزگارى بقا و دوام ندارد و کم کم از درون مى پوکد و زندگى را بر حاکمان تلخ و ناگوار مى سازد.
امام على(ع) چهار چیز را نشانه نابودى دولتها و حکومتها بر شمرده است:
(یُستدل على إدبار الدُّوَل بأربع: تضییع الأصول و التمسک بالغرور [بالفروع] و تقدیم الأراذل و تأخیر الأفاضل.)44
نشانه برگشت و نابودى دولتها به این چهار چیز است: تباه کردن اصلها [قواعد و قوانین انسانى و ارزشهاى اصیل] دست یازیدن به غرور و خودفریبى کنار زدن نیکان و انسانهاى با فضیلت جلو انداختن و برترى دادن به ناپاکان و نامتعهدان.
در جامعه اسلامى معیارها و ملاکها میزان است نه افراد و روابط شخصى.
اگر این معیار در بدنه نظام مشهود و ملموس نباشد دولتمردان در هیچ زمینه اى نمى توانند نظام مردمى را پاس بدارند بلکه کم کم از مردم و مشکلات آنان فاصله خواهند گرفت و آفت فساد و ضدارزشها از گوشه و کنار رخ خواهد نمود و موریانه وار شجره نظام را از درون خواهد پوساند.
برادرى و همکارى
از امتیازهاى ویژه جامعه اسلامى که آن را از سایر ملتها و دولتها جدا مى سازد روحیه برادرى و همراهى وهمکارى در تمام زمینه هاى انسانى و اسلامى است. این ویژگى مانند رشته اى محکم و استوار مسلمانان را به یکدیگر پیوند داده و تار و پود نظام و جامعه اسلامى را تشکیل مى دهد قرآن مجید این ویژگى را به عنوان یک اصل اساسى و بنیادى در پیوندهاى فردى و اجتماعى مسلمانها دانسته و از آنچه این یکانگى و همدلى و همکارى را سست سازد به شدّت جلوگیرى کرده است. در سوره (حجرات) پس از اعلام اصل: (انما المؤمنون اخوة) به خویهاى زشت مانند: عیبجویى مسخره کردن نام و لقب زشت دادن تجسس و بدبینى و غیبت و زشت یادى اشاره مى کند و مسلمان را از آنها باز مى دارد و از تک تک افراد مسلمان مى خواهد که در پى ریزى جامعه سالم و تربیت انسانهاى صالح بکوشند و تمام کوشش و تلاش خویش را بر مدار تقوا و خویشتن بانى به کار گیرند تا مورد رحمت وعنایت پروردگار قرارگیرند.45
بى گمان از بنیادى ترین و اساسى ترین راهها براى ایجاد دگرگونى معنوى و اخلاقى حاکمیت روحیه برادرى و گسترش آن در ابعاد گوناگون جامعه است.
در منابع دینى و روایى کم وبیش این فضا ترسیم و تصویر شده است.
امام صادق(ع) در بیانى جامع و فراگیر به این نکته پرداخته و مى فرماید:
(المسلم اخو المسلم لایظلمه ولایخذله و لایخونه و یحق على المسلمین الأجتهاد فى التواصل والتعاون على التعاطف والمؤاساة
لأهل الحاجة وتعاطف بعضهم على بعض حتى تکونوا کما امرکم اللّه عزوجل: (رحماء بینکم) متراحمین مغتمیّن لما غاب عنکم من امرهم على ما مضى علیه معشر الأنصار على عهد رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله.)46
مسلمان برادر مسلمان است به او ستم روا نمى دارد و او را در سختیها وا نمى گذارد و به او خیانت نمى کند. شایسته و سزاوار است که مسلمانان در راه پیوستگیها و همکاریهاى مهرورزانه و یارى به نیازمندان تلاش ورزند تا مصداق فرمان پروردگار متعال باشند: (در بین خود مهرورزانه رفتار کنید) به یکدیگر مهر بورزید درغم یکدیگر شریک باشید و بر آن شیوه و سیره اى گام بردارید که یاران رسول خدا(ص) در آغاز اسلام بر آن حرکت مى کردند.
در این بیان امام(ع) گذشته از ترسیم ارزشها و راهکارهاى عملى و ارزشى در جامعه اسلامى به مسأله الگوگیرى از جامعه اسلامى و فضایى که پیامبر اکرم(ص) به وجود آورده بود اشاره شده است تا مسلمانان باور کنند که پدیدآوردن محیط اخلاقى و پى ریزى فضاى سالم معنوى شدنى است و بهترین نمونه آن حکومت پیامبر(ص) در صدر اسلام است:
(آن بزرگوار تا آن جا که حضور داشت و در سعه وجودش بود نمى گذاشت که درجامعه اسلامى مسلمانها (حتى در یک مورد) نسبت به کسى بغض و کینه و عداوت داشته باشند. یعنى پیامبر با حکمت و حلم خود حقیقتاً یک محیط شیرین و سالم و فضاى آغشته به محبت و برادرى به وجود مى آورد.)47
مسأله برادرى درجامعه اسلامى تعارف و شعار لفظى و زبانى نیست بلکه راه حل عملى براى پیشبرد کارها و پیشرفت برنامه ها و گشودن گرهها در مسیر سازندگى مادى و معنوى جامعه است.
پیامبر اکرم(ص) در نخستین روزهاى ورود به مدینه و تشکیل حکومت اسلامى به پى ریزى روحیه برادرى همت گماشت و میان مسلمانان عقد و پیمان برادرى بست48 تا در همه زمینه ها بر مدار این اصل حرکت کنند و بازدارنده هاى موجود را از جلو راه بردارند.
رویکرد به این اصل نیازِ زمان و نظام ماست. اگر بخواهیم در گام چهارم انقلاب دگرگونى اخلاقى و معنوى توفیقى به دست آوریم ناگزیر باید به استوار کردن پیوندهاى قلبى و تواناسازى روحیه همکارى و برادرى در کشور اسلامى روى آوریم و از آثار زیانبار تفرقه ناسازگارى خط بازى و… دورى جوییم. از یاد نبریم که ما همان مردمى هستیم که انقلاب اسلامى ما را دگرگون کرد و بسیارى از خویهاى زیبا و ارزش مند را در جامعه انقلابى جلوه گر ساختیم و آثار کینه و دوگانگى را زدودیم. امروز نیز باید به همان سمت و سو گام برداریم تا بتوانیم در توسعه و سازندگى مادى و معنوى سربلند و سرافراز باشیم و بمانیم. ان شاء الله.
پى نوشتها:
1. (سفینة البحار) محدث قمى ج676/2 دارالأسوة.
2. (میزان الحکمة) رى شهرى ج137/3 دفتر تبلیغات اسلامى.
3. همان مدرک144/.
4. سوره (قلم) آیه 4.
5. سوره (آل عمران) آیه 159.
6. (صحیفه نور) مجموعه رهنمودهاى امام خمینى ج87/16 وزارت ارشاد اسلامى.
7. (کلمات قصار پندها و حکمت ها) امام خمینى 98/ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
8. روزنامه (جمهورى اسلامى) 71/5/22.
9. (حوزه و روحانیت در آئینه رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج186/1 تنظیم و تألیف دفتر مقام و معظم رهبرى.
10. روزنامه (کیهان) 75/12/19.
11. سوره (رعد) آیه 11.
12. سوره (اعراف) آیه 96.
13. سوره (انعام) آیه 82.
14. سوره (فجر) آیه 6 ـ 12.
15. روز نامه (کیهان) 76/6/11.
16. (حوزه و روحانیت) ج187/1.
17. همان مدرک150/.
18. (میزان الحکمة) ج70/6.
19. (حوزه و روحانیت) ج217/1.
20. همان مدرک ج156/.
21. همان مدرک ج200/2.
22. همان مدرک 207/.
23. همان مدرک205/.
24. همان مدرک/ 205.
25. همان مدرک ج174/1.
26. روزنامه (جمهورى اسلامى) 76/7/17.
27. روزنامه (اطلاعات) 76/8/14.
28. (بحار الأنوار) علامه مجلسى ج247/42 مؤسسه الوفاء بیروت.
29. همان مدرک ج11/78.
30. (نهج البلاغه) صبحى صالح. حکمت 50.
31. (تحف العقول) ابن شعبه42/ مؤسسة الاعلمى بیروت.
32. سوره (نحل) آیه 25.
33. سوره (حدید) آیه 25.
34. (وسائل الشیعة) شیخ حر عاملى ج395/11 دار احیاء التراث العربى بیروت.
35. (وسائل الشیعه) ج413/11.
36. همان مدرک411/.
37. همان مدرک415/.
38. (صحیفه نور) ج73/7.
39. (حدیث ولایت) مجموعه رهنمودهاى مقام معظم رهبرى ج242/2 ـ 241 تنظیم و تدوین دفتر مقام معظم رهبرى.
40. (تحف العقول)337/.
41. (حدیث ولایت) ج246/2.
42. (بحارالأنوار) ج231/16.
43. روزنامه (جمهورى اسلامى) 76/6/27.
44. (غررالحکم) آمدى ج45/6 چاپ دانشگاه.
45. سوره (حجرات) آیه 10 ـ 13.
46. (اصول کافى) ثقة الاسلام کلینى ج175/2 دارالتعارف بیروت.
47. (حدیث ولایت) ج246/2.
48. (السیرة النبویة) ابن هشام ج150/2 بیروت دار احیاء التراث العربى.

تبلیغات