آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

پیروزى نهضت رنسانس در قرن 15 و 16 میلادى در مغرب زمین که با وجهه ضددینى همراه بود حاکمیت تفکرات الحادى را در صحنه فرهنگ جهان موجب شد تا آن جا که در جوامع اروپایى دین باورى وخداپرستى ضدارزش و کهنه پرستى تلقى گردید. در قالب تحلیلهاى علمى در اندیشه ها القا شد که عصر دین پایان یافته است و دانش و دستاوردهاى بشرى جانشین بى رقیب خداوند هستند.1
ابعاد این تفکر در زادگاه خود محصور نماند و اندک اندک در سرتاسر جهان گسترش یافت.
جهان اسلام نیز از تاثیر این موج نوین به دور نماند و مخالفان خانه زاد دین ناجوانمردانه اسلام را نیز به اتهام مخالفت با علم و تمدن مقصر شمرده و با او به مبارزه برخاستند.
موضع گیرى نادرست برخى از متولیان دین در برخورد با رویدادهاى نو و ناکامى برخى دیگر در عرضه صحیح پیام دین صحنه را براى پیروزى بیشتر تجربه گرایان هموار کرد و حرکتهاى اصلاحى مصلحان در آغاز سده اخیر نیز ره به جایى نبرد.2
در مواردى رهبران دینى در اندیشه سست شدن رابطه مذهب و مردم و پایدارى در برابر موج دین گریزى نسل جوان در تلاش برآمدند تا مباحث خود را با ارزشهاى جدید جامعه منطبق ساخته و نقاط همسویى با آن را جستجو و آشکار کنند. سعى در انطباق مضامین قرآنى با علوم تجربى در میان برخى از مفسران کتاب خدا از این رخداد حکایت مى کند.3
سالهاى پایانى قرن سیزدهم هجرى قمرى حرکتهاى مذهبى شکل دیگر به خود گرفت. دین به هدف ارائه مجدّد پیامهاى مذهبى و دگرگون کردن ساختار مذهبى جامعه وارد میدان شد.4
بحران غرب و ناتوانى علم و تکنیک در حل بحرانهاى اجتماعى و اقتصادى به موج خداجوئى دامن زده است.
هربرت آرمسترانگ صاحب نظر آمریکایى مى گوید:
(علوم جدید در نشان دادن هدف زندگى انسان و راه انسانیّت مطلقا ناتوان است و نمى تواند معنى و مفهوم درست و ارزشمندى براى زندگى بشرى ارائه کند. دانش نوین ارزشهاى راستین را نمى شناسد. دانش نوین راه صلح و سلامت و آسایش و آرامش را به درستى تشخیص نمى دهد...)5
برخى صاحب نظران به این نتیجه رسیده اند: حلّ معمّا و نجات بشر از بحرانهاى روانى و اجتماعى در دست ادیان آسمانى است. به گفته آرتوینبى انگلیسى:
(این انسان فرزند (آدم) تنها براى جامعه زندگى نمى کند; بلکه هدف بزرگتر او پیوند با خدا و همبستگى و هماهنگى با آن حقیقت معنوى و روحى والایى است که (خدا) یا (الله) نام دارد... جامعه نیز باید به سوى چنین هدفى رهسپار باشد وگرنه گرفتار انواع لغزشها و انحرافها خواهد شد... دینهاى آسمانى این حقیقت بزرگ را به آدمى آموخته اند و این سرچشمه روشنایى و روشنگرى را که در اوست به او نشان داده اند; امّا ایدئولوژیها و (ایسم) ها... نتوانسته اند سرچشمه زلالى از دین و مانند دین به آدمى نشان بدهند...)6
در این راستاست که نهضت انجیل گرایان امریکایى کاتولیکهاى الهام گرا7 و بازگشت به اسلام شتاب بیشترى به خود مى گیرد.
در این میان توجه به دین و احیاى شعائر دینى در دنیاى اسلام جلوه بیشترى داشته و مسلمانان بیش از همه دین باوران دنیا در بازگشت به قرآن و تشکیل نظامهاى دینى از خود رغبت نشان داده اند.
به نوشته ژیل کپل از محققان مرکز ملى مطالعات علمى فرانسه:
(سالهاى دهه هفتاد نهضتهاى اسلامى را از مالزى تا سنگال و از جمهوریهاى مسلمان شوروى تا حومه هاى اروپایى میلیونها نفر مسلمان مهاجر اسکان یافته به جلوى صحنه مى آورند. گرچه رستاخیز اسلام براى بسیارى از ناظران غربى که عادت کرده بودند مذاهب جهان سوم را به عنوان بقایاى فولکوریک تلقى کنند ایجاد شگفتى مى کند. این رستاخیز تحت شکل سیاسى خود در حقیقت تنها بخش قابل رؤیت تر از نهضت گسترده و عمیقى است که دست به کار اسلامى کردن دوباره زندگى روزمره خلقیات و تجدید ساختار موجودیت فردى بر مبناى فرامین و دستورات متون دینى مى شود.)8
انقلاب اسلامى ایران نقطه عطفى در تحولات مذهبى جهان به وجود آورد و زمینه رشد و تقویت گروههاى مختلف اسلامى را در سطح جهان فراهم ساخت. مسلمانان با پیروزى اسلام در ایران احساس نیرو کرده و باور کردند که در سخت ترینِ شرایط ممکن است به قدرت رسیده و به عزت دیرین دست یابند. هم اینک پیامهاى روح خدا در همه جا الهام بخش مسلمانان شده است.
به نوشته روزنامه آرژانتینى:
(اسلام تولد مجدد خود را از امام خمینى دارد و او بود که با احیاى ارزشهاى فراموش شده ملیونها انسان تعجب رهبران غرب و جهانیان را برانگیخت)9
ییا مى گویند:
(بنیاد گرایى اسلامى به ایدئولوژى رهایى بخش مسلمانان سراسر جهان تبدیل شده است... گرچه بنیادگرایى اسلامى پدیده اى جدید نمى باشد ولى پس از انقلاب اسلامى در ایران انرژى و نیروئى تازه گرفت).10
علائم بازگشت به اسلام و مبارزه براى تشکیل نظام اسلامى توجه به شعائر و مظاهر اسلام11 نشر کتب مذهبى در همه جا به چشم مى خورد. مارکسیسم که سنبل الحاد بود و نزدیک به یک قرن رهبرى بخش وسیعى از جهان را بر عهده داشت شکست خورده و در این خلأ موجود اسلام است که مى رود تا در صحنه هاى جهانى دلها را فتح کند و الگوى نوى براى جهانیان شود.
دشمنان دیرین اسلام با بهره گیرى از امکانات بى شمار جبهه الحاد براى مقابله با موج جدیدى که هستى آنان را تهدید مى کند انجمنها ساخته اند بلکه بتوانند مردم را از گرایش به اسلام اصیل باز دارند.
ترفندهاى دشمنان اسلام به تناسب محیط و جمعیتها متفاوت است. در جهان غرب با تبلیغات مستمر و زهرآگین حالتى ناخوش آیند از پیروزى اسلام گرایان ترسیم مى کنند و براى اشباع روحیه خداجویى و معنویت طلبى جوانان سرخورده از رهاوردهاى تمدن مادى غرب زهد منفى و رهبانیّت به سبک هندى و بودایى ترویج مى شود. بر اثر این تبلیغات جوانان روانه خاور مى شوند و قلندرانه در اوهام و احلام فرو مى روند.12
در میان مسلمانان مغرب زمین که به قافله بیدارى پیوسته اند تلاش مى کنند تا نوعى اسلام بومى و هماهنگ با فرهنگ و ارزشهاى مغرب زمین را ترویج کنند. در
این راستا:
موسسه اروپائى علوم انسانى در فرانسه به این نیت ایجاد مى گردد که اسلامى بیافریند که بتواند با جوامع غربى که براساس سنتهاى مسیحى شکل گرفته اند به همزیستى مسالمت آمیز بپردازد و نسل جدیدى از ائمه جماعات مذهبى و آشناى با سنتهاى اروپایى پرورش دهند تا توسط آنان آن جنبه از تعالیم اسلام را (چونان مسائل اجتماعى) که با فرهنگ مغرب زمین در تعارض است تغییر دهند.13
موفقیت در گسترش این طرح هضم تدریجى مسلمانان در فرهنگ و آداب میزبان را در پى خواهد داشت.
در داخل کشورهاى اسلامى نیز در تلاش اند تا با گسترش فساد و تباهى و فَحشاء و تقویت اسلام اُموى مسلمانان را از خود بیگانه کرده تا مسلمانان به جاى کعبه به سوى غرب به نماز بایستند. بویژه با رواج ملى گرایى و غرب زدگى14 در میان مسلمانان آسیاى میانه و رسته از اردوگاه شرق در نظر دارند نسلى را به سبک ترکیه پرورش داده و آنان را در اسارتگاهى وحشتناکتر فرود آورند.
اینها رسالت ما را در حفظ و نگهدارى اسلام و دستاوردهاى موجود از گزند حوادث مشکل تر مى کند و به سنگینى وظایف حوزه در رشد و توسعه اسلام در جهان معاصر مى افزاید.
براى این منظور نخست مى باید موجبات رشد و تقویت بنیه هاى ایمانى و اعتقادى را شناخت و مورد عمل قرار داد و از عوامل رکود و سستى آفرین اجتناب نمود.
نظرى به تاریخ گذشته
تاریخ ادیان الهى بویژه دین اسلام از منابع مهمى است که اگر بررسى شود مى تواند ما را در شناخت عوامل اوج و فرود دینى یارى دهد.
انقلابهاى توحیدى پیامبران از خالص ترین حرکتهاى تاریخ است که با اِشراف و نظارت مستقیم وحى به هدایت مردم پرداخته و مستضعفان را به پیروزى رسانیدند. ولى بسیارى از این نهضتها پس از مدتى از حرکت و پویش باز ماندند و منزوى شدند و به خاطر رخنه خرافات در بدنه آنها از جلوه افتادند.
حرکت تاریخى پیامبر اسلام نیز که مردم در آغاز فوج فوج بدان پیوستند و در راه اعتلاى آن جانفشانیها کردند از این آفتها مصون نماند و بعد از درگذشت پیامبر قدرت طلبى و زراندوزى برخى از یاران مردمان بسیارى را از ادامه راه باز داشت تا آن جا که در طى کمتر از نیم قرن بسیارى از شعائر و آرمانهاى اسلام فراموش شد و بازار ارزشهاى جاهلى رونق گرفت به گونه اى که امیرالمومنین(ع) در آغاز خلافت وضع موجود زمان خویش را این گونه ترسیم مى کند:
(الا وان بلیتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث الله فیه نبیکم).15
آگاه باشید! تیره روزیها درست همانند عصر ظهور بعثت پیامبر(ص) بار دیگر به شما روى آور شده است.
ارزش گریزى و کم بهادادن به باورهاى دینى در دوران حکومت بنى امیه و بنى عباس به اوج رسید. اسلام بازیچه حاکمان جائر و فاسد شد و حاملان اصلى دین از جایگاه خود دور شدند و فرزندان پیامبر در انظار مردم به قتلگاه برده شدند و هر حرکت و قیام اصلاحى دیرى نپایید که افول کرد.
نهضتهاى اسلامى در آغاز قرن حاضر نیز به انحطاط دچار آمد. حرکتهایى که با نام خدا شروع گردید و علماء به عنوان رهبران دینى و سیاسى مردم را به جلو بردند دستهاى شوم و عملکرد برخى از چهره هاى حرکت و عدم آگاهى عمیق توده ها سبب شد که جوّ آفریدند و کرکس وار بر سر مردم و ثمرات حرکت آنان فرود آمدند و اتحاد و اتفاق را به اختلاف بدل کردند و عالمان دینى را که مایه الفت و اتحاد و بیدارى بودند از صحنه دور کردند و نهضت مشروطه در ایران و انقلاب اسلامى عراق (در سال 1331 هـ. ق) را به بیراهه بردند و مسیر ملت را از آن راهى که در پیش داشت به انحراف کشانیدند.16
از آن جا که هدف این نوشتار اشارت به راههاى حفظ و گسترش اسلام و بررسى عوامل رکود اعتقادى است نگاه به فراز و نشیبهاى حرکتهاى دینى و صعود و افولهاى آن در جامعه اسلامى مى تواند همانند کلمات و سیره رهبران دین ما را در دستیابى به مقصد یاد شده یارى رساند. از این روى در یادآورى عوامل حفظ و گسترش اندیشه دینى تاریخ نیز از منابع مهم ماست.
تبـیین مکـتب
دلپذیرى کلام و روشنى پیام ازعوامل موثر نفوذ اسلام در دلها بوده است. اسلام از خود به دین فطرت و پیروزمند17 یاد مى کند و پیامهاى آن به گونه اى است که فطرتهاى پاک و اندیشه خردمندان را مخاطب قرار داده و روان انسانها را تسخیر مى کند.
رسالت اسلام تربیت انسانهاى موحّد آراسته به فضائل اسلامى و انسانى است. تربیتى که بتواند به ابعاد گوناگون شخصیت انسان کمال بخشیده و او را به راز خلقت خود آشنا سازد. اسلام به همه ابعاد و خواسته هاى فطرى انسان توجه دارد و هیچ بُعدى را فداى بُعد دیگر نکرده است. جسم و جان و دنیا و آخرت نه رقیب یکدیگر که معاون و همکار یکدیگرند. قرآن ایمانى را تبلیغ مى کند که هم در زندگى خصوصى و هم در زندگى اجتماعى داراى بازتاب باشد و مذهب و جامعه را به هم مرتبط کند. پیامبر اسلام را به دور از ابهام و اغلاق عرضه کرده18 و نکته اى تاریک براى مخاطبان باقى نگذاشته است. حاملان شریعت در مواردى که کلمات قرآن برتر از درک عامه مردم بوده است با زبانى روشن براى صاحبان اندیشه تفسیر کرده اند.
این ویژگیهاى فراگیر موجب شد که مردم آن را با جان و دل نوش کنند و قرآن را شفاى دردهاى خود یابند و انقلابى راستین در اندیشه و جهان بینى و رفتار اجتماعى و موضع گیریهاى سیاسى و اجتماعى آنان پدید آید.
شیوه ابلاغ پیام و اجراى فرامین
از آن جا که شریعت پیامبر اسلام در پى ساختن انسانهاى صالح و جامعه اى سالم و به دور از ناهنجاریهاست و گستره آن همه زمانها و مکانها را در بر مى گیرد مجرى شریعت براى تاثیر پیام و اجراى دستورات خود شرایط فردى و اجتماعى انسانها را از نظر دور نداشته است. تغییرات اجتماعى حرکتى مکانیکى و جبرى نبوده بلکه جریانى است دینامیکى و بر مبناى آن فرد و جامعه به تدریج عوض مى شود.
قرآن از ناکامى عده اى از مبلغان دین خدا یاد مى کند که بر اثر رعایت نکردن شرایط اجتماعى و نشناختن راه هدایت انسانها به هدف نرسیدند و در عوض فرستاده اى دیگر با بهره گیرى از شرایط روانى و اجتماعى به هدایت همان مردم دست یافت.19
امام صادق(ع) مسلمانى را نکوهش مى کند که همسایه نصرانى خود را به اسلام فرا خواند و به علت تحمیل مسائل غیر ضرورى و سخت گیرى بى مورد ناشیانه او را از اسلام به در برد.20
به این جهت اسلام علاوه بر توجه به محتواى دعوت به شکل ابلاغ و شیوه اجراى آن نیز توجه دارد. پیامبر(ص) در ابلاغ رسالت و تحکیم شریعت همه جوانب و شرایط رسیدن به مطلوب را در نظر مى گرفت.
آن حضرت در ابلاغ رسالت از روشهاى متنوعى در این باره کمک جُست از جمله: به جاى شتاب در اجراى دین خدا که قهراً بدون زور و جبر جامه عمل نمى پوشاند براى اجراى آن روشهاى نیکویى را سرلوحه کار خویش قرار داد از جمله:
1. ابلاغ تدریجى دین: با این که دعوت اسلام جهانى است و باید همه گروههاى مردم را دربربگیرد ولى پیامبر ابتداء به تبلیغ نزدیکان پرداخت21 و تا سالها پیام خود را مخفى مى داشت. پله پله به مرحله دوم یعنى تبلیغ و دعوت همگان فرا رسید. در مرحله دوم عموم مردم پس از استقرار حکومت و تثبیت پایه هاى نظام اسلامى جهانیان و رؤساى کشورهاى مقتدر آن روز را به مکتب اسلام دعوت کرد.
2. تقدم بیان اصول اساسى: پیامبر در آغاز بعثت تنها به بیان اصول کلى و تشریح عقاید و باورها پرداخت. توحید را جایگزین شرک کرد و با تغییر افکار و جهان بینى و تربیت نیروهاى موحّد راه را براى عمل به دستورات و احکام آسان نمود. آیات مکى قرآن بیانگر این واقعیت است.
3. اجراى تدریجى دستورات دین: در عمل به دستورات شریعت (بایدها و نبایدها) نیز مرحله به مرحله به پیش رفت بر این اساس مسائلى چون: نماز خمس تحریم ربا حرمت آشامیدن شراب و... به تدریج ابلاغ گردید تا دعوت اسلام بر دلها نشست و پایه هاى اسلام محکم گردید.
4. برخورد منطقى و عطوفت آمیز با معاندان و مخالفان: در برخورد با مخالفان و دعوت آنان به اسلام نیز از روش قدم به قدم سود جست. از جمله: ارشاد برخورد عطوفت آمیز موعظه حسنه مجادله نیکو22 مبارزه منفى و
جلوگیرى از همکارى با ستمکاران23 و سرانجام اگر شرّى از آنان متوجه مسلمانان و جامعه اسلامى مى شد مقاومت و دفع شر مى کرد.24
آغاز انحراف فکرى
با دور شدن دین از سرچشمه اصلى پس از رحلت پیامبر و اختلاط فرهنگها و مکاتب دیگر با اسلام و دور شدن اهل بیت پیامبر از رهبرى امّت بحرانهاى مختلف فکرى جامعه اسلامى را فرا گرفت و ابرهاى تیره ابهام التقاط تحریف و بدعت و کتمان بر مفاهیم دینى سایه افکند. سلاست گفتار و پیامهاى روشن قرآن و سنت به پیچیدگى گرایید و عبارات صعب و مشکل جاى فصاحت و بلاغت نخستین را فرا گرفت. شعائرى چونان: توحید و عدالت و کرامت انسانى که در عصر پیامبر توده مردم با شنیدن آن دلباخته اسلام مى شدند در لفافه هاى ابهام فرو رفت.
در این میان عده اى از کوته فکران و دستیاران زمامداران جائر به عنوان مفسر قرآن و راوى حدیث به تحریف مفاهیم اسلامى روى آوردند و زهد و صبر و توکل را رهبانیّت تفسیر کردند و بر قامت توحید رداى شرک پوشاندند و جایگاه اهل بیت پیامبر را در هدایت و رهبرى مردم انکار کردند. برداشتهاى یک جانبه از اسلام میدان پیدا کرد و اسلام اُموى به جاى اسلام محمّدى(ص) رواج پیدا کرد و التقاط و انحراف و کتمان در دین پدید آمد.
امام صادق(ع) در این باره مى فرماید:
(ان بنى امیه اطلقوا للناس تعلیم الایمان و لم یطلقوا تعلیم الشرک لکن اذا حملوهم علیه لم یعرفوه.)25
اُمویان مردم را در آموزش ایمان آزاد گذاردند ولى براى آموزش شرک آزادى ندادند تا شرک را نشناسند و هرگاه عمل مشرکانه اى بر آنان تحمیل
کردند ناگاهانه آن را انجام دهند.
بدین سان با تحمیل تفکرات ناهمگون بر فرهنگ دینى بدعتها سر برآورد. و ناخالصیها بر رشد دین راه بست و در نتیجه افراد بسیارى بر اثر ناتوانى در دریافت اسلام اصیل به انحراف گرفتار شدند.
رمز انحراف عده اى از زنادقه و ملحدین در دوره تسلط بنى امیه و بنى عباس را مى بایست در این وادى جستجو کرده نگاهى به سخنان ثبت شده آنان در تاریخ برداشت نادرست از عقاید و دستورات دین همچون: راز خلقت قضا و قدر و... بر این سخن گواهى مى دهد.26
ائمه(ع) در عین دور بودن از مسند قدرت و امکانات تبلیغى لازم در حد توان همواره در صدد بودند اسلام خالص را عرضه کنند و دامن قرآن و انبیاء را از خرافات و پیرایه هایى که توسط جاهلان و مزدوران به آنها بسته مى شد مبرا سازند. آنان با تدریس ونشستهاى گوناگون با ارباب مذاهب و زنادقه در راه تفسیر راستین اسلام اقدام ورزیدند و به تربیت متخصصانى در اسلام شناسى همت گماشتند.27
وظیفه امروزى حوزه
فلسفه و جودى حوزه ها پیمودن راه انبیاء است و از جمله اهداف رسولان خدا تبیین مکتب حفاظت از مرزهاى اعتقادى اسلام و برداشتن موانع رشد دینى مردم است.
اندیشه وران حوزوى وظیفه دارند پیامهاى قرآن را به روشنى تبیین کنند و آن را در بازار فرهنگها و مکتبها عرضه بدارند.
هم اکنون مکتبهاى که قرنها از صحنه تفکر جهانى عقب بوده اند و مسلکى خرافى در تاریخ اندیشه به شمار مى آمدند به تجدید حیات پرداخته و براى حضور بیشتر در جوامع فرهنگى جهان تلاش مى کنند. مسیحیت در تکاپو براى بهسازى و ترویج اندیشه هاى خود به راههاى نو رو آورده است و (الهیات رهائى بخش) جایگاه ویژه اى را در فرهنگ جهانى بویژه در جهان سوم به خود اختصاص داده است.
نویسنده مسیحى مى نویسد:
(در این دنیاى در حال تغییر مسیحیان در این فکر هستند که پیامى مناسب با زمان داشته باشند.)28
متفکران معاصر هندوئیزم نیز براى معرفى مکتبشان راههاى نوینى را تجربه مى کنند.در این باره دکتر شریعتى مى نویسد:
(پیشرفت هر مکتبى بستگى به پیشرفت پیروان آن مذهب دارد. این مطلب را ما به خوبى احساس مى کنیم و مى بینیم که هندوهایى که در نظر مسلمانان تا همین صدسال پیش مظهر انحطاط و عقب ماندگى و شرک و گاوپرستى و جهل بودند هم اکنون راجع به مذهب (هندو) کتابهایى مى نویسند که واقعاً ما را اشباع مى کند... در حال حاضر متفکران هندو راجع به شرک و خدایان بى شمار هند یک جور تلقى و توجیه و تفسیرى دارند که در دنیا در حد عالى ترین افکار فلسفى قابل طرح است...)29
ما نیز با در دست داشتن غنى ترین گنجینه الهى و بشرى مى بایست به موازات تکامل و ترقى فرهنگها و فکرها در تحرک باشیم. این همراهى نه به معناى تغییر و تبدیل دین که این خود به زوال اندیشه خواهد انجامید بلکه مقصود هماهنگى با رشد اندیشه هاى خردمندان پاسخ به پرسشها رفع تحیر و نگرانیهاى فکرى و روانى انسانها و همدردى با انسان امروز است. در آن صورت است که جهانى باقى خواهیم ماند وگرنه نه تنها از پیشرفت و فتح دلها و سنگرها باز خواهیم ماند که حرکت اسلامى براى حفظ موجودیت خود به دفاع منفى پناه خواهد برد و این خود آغاز انحطاط خواهد بود. متفکران اسلام گرچه در گذشته و حال درباره مسائل مختلف اسلام تحقیق کرده و کتابها نوشته اند ولى حجم نیازها فعالیتى بیش از این را طلب مى کند.
بیش از انقلاب اسلامى از آن جا که مظلومیت اسلام بیشتر بود و دشمنان آن اعم از الحاد غرب و شرق بى پرده در مقابل اسلام ایستاده بودند متفکران حوزه اسلامى در عین مبارزه سیاسى در زمینه هاى مختلف مسائل اسلامى بویژه در دفع شبهات و اتهامات وارده بر دین فعالیت و تلاش مى کردند و قهرا حساسیت نسل جوان طلاب و دانشجویان نسبت به مسائل فکرى بیشتر بود. و امروز که حکومت در دست اسلامیان است دشمن از حمله مستقیم فرهنگى و جبهه بندى فکرى تا حدودى اجتناب مى کند و بیشتر به حملات پنهانى و مرموز رومى آورد. این خود فعالیت بیشتر و روشن بینى ویژه اى را طلب مى کند.
علاوه بر آن بیشترین کند وکاوى که درباره مسائل اعتقادى در گذشته انجام گرفته است درباره مسائل قدیم کلامى بوده است و در ضرورتهاى جدید کلامى و تازه هاى فرهنگى جهان کمتر اندیشه شده و اندیشه وران این صحنه همانند: مرحوم طباطبائى و مطهرى اندک بوده اند و انگشت شمار. اکنون نیز تحقیق و آگاهى از افکار نوپیدا مثل گذشته نه در متون اعتقادى رایج حوزه جاى دارد و نه در مباحث اصول و فقه مطرح مى شود. دانستن آن فضلى است که ضرورتى براى یاد گرفتن آن وجود ندارد. از این روى ضرورت بررسى مداوم تبیین مفاهیم دینى آگاهى از مسائل فرهنگى و اعتقادى جدید و تبیین مرز بدعت و سنّت که رابطه مستقیم باعقاید و مباحث کلامى دارد امرى است مورد نیاز و از اولیات فرهنگ اسلامى.
ضرورت اسلام شناسى
باید توجه داشت که بسیارى از افراد مرتد و بد بین به معتقدات مشترک ادیان
الهى از بدآموزى تعلیمات دینى و عرضه نکردن درست دین از آن روى برتافته اند.
ارتداد جمع بسیارى از مسیحیان در عصر رُنسانس و بعد از آن ریشه در ابهام و تصویرهاى نادرست کلیسا ازعقاید وجهان بینى دارد. تعالیم کلیسا و برخوردهاى نادرست آن با رویدادها و نیازهاى جدید بشرى به دانشمندان باورانده بود که دین به پرسشهاى بنیادین زندگى پاسخ نمى دهد:
نویسندگان دائرة المعارف فرانسه به دین و ادعاهاى آن درباره درستى و حقیقت اعلان جنگ مى دهند. آنها نه تنها دین را به این متّهم مى کنند که همواره مانعى سر راه پیشرفت عقلى انسان بوده است بلکه معتقد بودند: دین از استقرار اخلاقى راستین و نظم اجتماعى و سیاسى عادلانه نیز ناتوان بوده است.)30
راسل در اثر مشهورش: چرا مسیحى نیستم نارسایى عقاید مسیحى بویژه ابهام در برهان علة العلل و برهان نخستین بر وجود خداوند را علت ارتداد خود مى شمرد.31
و نمونه اى دیگر اوریانا فالاچى روزنامه نگار معروف غرب استبداد دینى و تصویر ناخوش آیند کلیسا از خداوند32 را زمینه هاى بى تفاوتى خود به مذهب مى داند33. برهان علة العلل و مسائلى همانند آن گرچه در فلسفه اسلامى روشن شده است.
ولى اصولاً مسائل دینى بویژه مباحث مربوط به مبداء و معاد از مسائل پیچیده اى است که هرکس شایستگى اظهار نظر در آن را ندارد و بررسى عمیق و عالمانه را از جانب متخصصان طلب مى کند.
صرف نظر از اصل مسأله ایمان که فطرى است مسائلى همانند اسماء و صفات خدا قضا و قدر انسان و سرنوشت و مسائل نوظهور و مستحدث اجتماعى که غالبا ریشه در اعتقادات و جهان بینى اسلام دارد از امورى هستند که برخورد نادرست با آنها نه تنها به هدایت جامعه نمى انجامد که گمراهى نسل پرسشگر را در پى خواهد داشت. در واقع بخشى از ارتدادها در جهان اسلام نیز ازعدم درک درست و عقلانى رابطه انسان و خدا و نداشتن پاسخى مناسب در رابطه با مسائل نوظهور سرچشمه مى گیرد. بى مهرى پاره اى از روشنفکران تاریخ معاصر اسلام در سده اخیر را مى بایست در عدم تدوین قوانین اجتماعى و سیاسى اسلام و مسحور شدن در برابر سیل تبلیغات غربى جستجو کرد.
الزهاوى از جمله شکاکان در اعتقادات اسلامى در جهان عرب در منظومه خیالى خود: (شورش در دوزخ) در پاسخ سؤال نکیر و منکر جبر و اختیار را به یارى مى طلبد و سپس مى پرسد:
(اما اگر انسان مختار نیست چرا باید براى خطا انتظار کیفر داشت؟ و چرا از من به جاى اعتقادات شخصیم درباره خدا وآخرت از آنچه در زندگى انجام داده ام دفاع از زنان و فقیران نمى پرسید...)34
این گونه بدبینیها که ناشى از اندیشه هاى جبرى گرى و یاعدم توجه به بحرانهاى اجتماعى و یا تحقیر زن در مجامع اسلامى است انحراف جمع بسیارى از روشنفکران بویژه در دنیاى عرب را در پى داشته است. ضعف منطق عده اى از مبلغان و مؤلفان ناوارد در مسائل اسلامى از موجبات دیگر گرایشهاى الحادى است. چه بسا دیده مى شود که در محیطهاى آموزشى و علمى و رسانه هاى گروهى افرادى تدریس مى کنند که خود به طرحى استوار و نظامى منسجم در زمینه عقاید و یا اخلاق نیندیشیده اند این گروه بیش از آن که مشکل گشا باشند مشکل آفرینند.
و یا تصویر و تأثیر عقاید اسلامى و فوائد و تاثیرهاى آن غالباً به آخرت محول مى شود و از نمایاندن نقش آن در زندگى و حیات اجتماعى انسانها غفلت مى شود. احساس دیررس بودن آثار و پیامدهاى ایمان انگیزه افراد را در تحصیل و تحقیق آن کم مى کند. بنابر این تصویر درست و طرح هماهنگ در زمینه تبیین و آموزش عقاید و اخلاق و سایر مسائل اجتماعى به سهم خود مى تواند از خطرات اعتقادى جامعه جلوگیرى کند. در آن صورت است که مى توان به افکار متزلزل و بدبین به نظام آفرینش و بى تفاوت به مسائل اعتقادى دیدى نو داد.
استفاده از ابزار جدید
در عرضه پیام نیز شیوه ها و دست آوردهاى تبلیغى نوین بر تأثیر بیشتر و فراتر رفتن نداى اسلام مى افزاید. هنر مطبوعات حضور در مباحثات و میزگردهاى جهانى که برخورد صریح با اندیشه هاست از میدانهاى بلاغ و تبلیغ اسلام اند و نقشى والا در اشاعه تفکر اسلامى دارد.
تبلیغ غیر مستقیم در قالب هنر قادر است زیباترین و مقدس ترین ارزشها را به جامعه منتقل کند و رساترین صدا در خدمت گسترش قرآن باشد.
بدون تردید نقش فیلمى موفق در جذب جوانان از تأثیر خطابه برتر است.
کارگردان فیلم محمد رسول الله(ص) در تاثیر این فیلم در افریقا مى گوید:
(تاثیر فیلم در بین جمعیت فوق العاده بود بخصوص آن جا که چهره بلال سیاهپوست روى پرده مى آمد همه تماشاچیان یک صدا هلهله مى کردند و فریاد مى زدند. یکى از رؤساى جمهور [سرهنگ قذافى] که از تماشاگران صحنه بود چنین گفت: نقش سینما از تانگ هم پرقدرت تر است.)35
نقش رهبران دینى در جذب و دفع مردم
رهنمودهاى دینى و تذکرات اخلاقى و... گرچه در هدایت و ارشاد انسانها نقش دارند ولى تا نمونه اى معتقد به عقایدو آراسته به سجایاى اخلاقى در برابر دیدگان مردم قرار نگیرد آن طور که باید مردم به فراگیرى عقاید و عمل به فرامین رونمى آورند.
رهبرى دینى نقش الگو و اسوه را بر عهده دارد و امامت راستین چنان تاثیرى بر نفوس مى گذارد که نوشته ها و سخنرانیهاى پرجاذبه و مقبول نمى توانند با آن برابرى و هماورد ى کنند. زیرا تأثیر خود را نه از شیرینى بیان و زیبایى عبارتها که از تحقیق عینى و از زندگى و رفتار اسلام مجسم خود مى ستاند.
تاریخ اسلام بیانگر این است. پیش از آن که پیامهاى دین مردم را مجذوب بسازد و زندگى آنان را از حضیض به اوج ببرد سیره و عملکرد رهبران بویژه زندگى پیامبر آنان را به اسلام و زندگى اسلامى جذب کرد.
ایمان پیامبر به هدف و سجایاى اخلاقى آن بزرگوار منشأ هدایت مردم بود.
رسول خدا مثال گویا و زنده شریعت بود. پیش از بعثت چنان تربیت شده بود که به عالى ترین مکارم اخلاقى نائل و متصف گشته بود. با خلق خدا رأفتى شگفت داشت چنانکه دوست و دشمن بدان معترف بودند و امانت داریش خودى و بیگانه را تحت تاثیر قرار داده بود. حضرتش نمونه کامل ایمان وباور اقدام و عمل صبر و استقامت مردمدارى و حسن خلق شجاعت و تواضع و غیرت بود و همه کمالات انسانى را یکجا در خود گردآورده بود. هر کس از نزدیک او را مى شناخت مجذوب کمالاتش مى گشت.
على(ع) در وصف پیامبر فرموده است:
(کان اجود الناس کفا واجرء الناس صدرا واصدق الناس لهجة واوفاهم ذمة والینهم عریکة واکرمهم عشیرة. من راه بدیهة هابه ومن خالطه معرفة احبه لم ار مثله قبله و بعده.)36
آن بزرگوار از همگان سخى تر و قوى دل تر و راستگوتر و باوفاتر در اخلاق و نرمخویى برتر و نسبت به نزدیکان مهربان ترین خلق بود. هر کس بالبداهه او را مى دید هیبتش او را فرا مى گرفت و آن گاه که از نزدیک با حضرتش آشنا مى گشت او را دوست مى داشت. همانند آن حضرت نه پیش از او و نه بعد
از او کسى را ندیدم.
انسانهاى بى شمارى را در تاریخ اسلام مشاهده مى کنیم که تنها صفات حمیده و تجسم اسلام در رفتار پیامبر در رشد دینى و جذب آنان به اسلام و عمل به دستورات آن موثر بوده است.
ام سلمه نقل کرده است:
(در هنگام ساختن مسجد النبی پیامبر عبا را به کنارى نهاد و به حمل و نقل خشت و سایر مصالح مورد نیاز مشغول گشت. مهاجرین و انصار نخستین چون این حرکت را مشاهده کردند بالاپوش و عباهاى خود را به کنارى نهادند و به کمک مشغول شدند و در حالت کار و فعالیت با خود مى سرودند:
لئن قَعدنا والنبى یعمل ذاک اذاً للعمـل المضلل
اگر ما نشسته باشیم و پیامبر کار کند این خود عین گمراهى است.)37
و یا روایت شده است:
(شخصى از یهودیان مدینه پیامبر را به خاطر دینى که آن حضرت قدرت بر پرداختش نداشت یک شبانه روز با خود داشت و حضرت با کمال تواضع بدون ناراحتى در کنار یهودى باقى ماند و یاران را از تهدید یهودى باز داشت تا سرانجام اخلاق حسنه آن حضرت مرد یهودى را به سوى اسلام هدایت کرد.)38
ائمه معصومین نیز سیره پیامبر را داشتند. توجه آنان به خداوند پیشتازى در صحنه هاى دفاع از اسلام حمایت از مظلومان مردمدارى ساده زیستى اخلاق نیکو و برخورد کریمانه با مخالفان از صفاتى است که آنان را از دیگران ممتاز مى کرد. این خود سبب مى شد که مردمان به اسلام عشق بورزند و به آن گرایش پیدا کنند.
رفتار پیامبرگونه حضرت امیر(ع) به عنوان اولین مومن و یاور پیامبر مردمان بسیارى را به اسلام علاقه مند کرد. رفتار عادلانه و تقوایى که قدرت بازوى على(ع) در کنار آن کم رنگ بود.
سیره حسنه آن بزرگوار موجب شد که مردمان یَمن وقبیله بزرگ هَمدان بعد از آن که از دعوت خالدبن ولید به اسلام رو برتافته بودند همگى در یک روز به دست آن حضرت مسلمان شوند39 و همواره بر اسلام استوار بمانند.
و بعد از پیامبر نیز عبادت و زهد و عدالت و ساده زیستى حضرت امیر چراغى روشن بود فرا راه جویندگان اسلام.
رفتار على(ع) با همسفر ذمّى خود در راه کوفه نمونه اى از آن است:
(حضرت عازم کوفه بود و مردى یهودى با ایشان همسفر شد. پس از رسیدن به دو راهى که قرار بود از هم جدا شوند و هر یک راه خود را برود حضرت على(ع) مرد یهودى را در راه خانه اش همراهى کرد. یهودى علّت این رفتار را پرسید.
حضرت فرمود: از کمال همنشینى این است که انسان رفیق خود را هنگام جدا شدن همراهى کند. پیامبر ما را به این کار توصیه فرموده است.
مرد یهودى گفت: این اخلاق کریمانه و پیروى از اخلاقى کریمانه است و من شهادت مى دهم که بر دین تو هستم.)40
رفتار پیامبرگونه عالمان دین نیز در هدایت مردم تاثیر بسیار داشته و دارد. به شهادت تاریخ هرگاه عالمان متعبد متخلق به اخلاق الهى و شجاع بر مردم امامت کرده اند اسلام در آن جا رشد کرده و مردم به دنبالشان حرکت کرده اند. عالمانى همچون: مدرّس مرحوم بروجردى حضرت امام طالقانى شهید بهشتى شهید مطهرى شهید صدوقى شهید مدنى... در روزگار ما از الگوهاى عینى رشد اسلام بودند. آنان بودند که مردم را در صحنه نگهداشته و به سوى اسلام پیش بردند. ایمان امام و رهبرى على وار او بود که حوزه ها را متحول
نمود و به اسلام و مسلمانان غظمت بخشید.
در جهت مقابل همان طور که صلاح رهبران سبب صلاح مردم و از علل رشد اسلام است فساد رهبران دینى و عالمان موجب انحراف مردم خواهد بود. زیرا آن گاه که مردم ببینند مدعیان رهبرى دینى به گفتار خویش ایمان ندارند و بر خلاف دستورات شریعت رفتار مى کنند و یا معلم اخلاق گفتار و کردارش با هم نمى خواند در صدق دعوت و فایده اندرزش به شک مى افتند تا جایى که ممکن است عمل خود را رها کنند و ازگذشته خود پشیمان شده و آرمانها و شعائر را به هیچ انگارند و چنین تصور مى کنند که اگر این دین صلاحیت پیروى را داشت مى بایست متولیان آن به او پاى بند باشند.
در چنین شرایطى است که دین خدا به جاى ترویج تخریب مى شود و بازار عمل به دستورات دین کساد مى شود. از این روى قرآن از بسیارى از احبار و رهبان به عنوان (صدّ راه خدا ) و باز دارنده مردم از دیندارى یاد مى کند:
(اِنّ کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل ویصدون عن سبیل الله.)41
بى گمان بسیارى از احبار و رهبان اموال آدمیان را به باطل مى خورند و راه خدا را بر مى بندند.
عملکرد ناشایست مدعیان تفسیر تورات و انجیل از جمله: کتمان حقایق حرامخوارى و حیف و میل اموال مردم به باطل و... ازعوامل بیگانگى مردم از دین خدا بود و موجبات انحراف و گرایش آنان را به بى دینى و حرامخوارى فراهم ساخت.
عملکرد کلیسا در طى حاکمیت آن در قرون وسطى از موجبات اصلى ارتداد و دین گریزى متفکران و اندیشه وران بود. زندگى مترفانه و ظلم و ستم رهبران مسیحیت با نام دین مردم را به بى تفاوتى کشاند و عصرى را به نام (عصر ارتداد42
در تاریخ اروپا به ثبت رسانید.
در تاریخ معاصر نیز رفتار نادرست رهبران مسیحیت از عوامل ایجاد بحران دینى جهان غرب است.43
در مقابل این جو حاکم بر کلیسا در قرون وسطى که دین گریزى وسیعى را در پى داشت رفتار مردمى تعدادى از رهبران مسیحى در حفظ دیانت مردم موثر بوده است.
نهضت الهیات رهائى بخش و جبهه گیرى بسیارى از روحانیان مسیحى بویژه در امریکاى لاتین در جهت منافع ضعیفان و تنگدستان 44 در تثبیت عقاید مردم و جلوگیرى از گرایشِ جوانان به الحاد موثر بوده است.
نمونه ذیل از تاریخ قرون وسطى در خور درنگ است:
(در همین ایّام [عصر ارتداد و دین گریزى] یکى از بزرگ زادگان اسپانیا موسوم به: سَن دمینیک بانى فرقه تازه اى گردید. [وى] در حدود سال 1206 به ولایت تولوز (فرانسه) آمد و چون پیشرفت زندقه را در میان مرتدین آلپى دید به وحشت افتاد و بر آن شد که به حشر با مردم پرداخته از راه موعظه مرتدین را به راه بیاورد. سن دمینیک زندگى را چنان ساده گرفت که مزیدى بر آن متصور نبود و چون دید صاحبان مسند و تارکین دنیا هیچ یک اداى حق مقام خود نمى کنند به خیال تاسیس فرقه اى افتاد و عمر خود را وقف موعظه و تعلیم کرد...
سن فرانسوا و سن دمینیک على رغم فرق قدیمه رهبان خود را ممنوع داشتند که مالک چیزى بشوند و (برادران صغیر) و (برادران واعظ) را تکلیف این بود که از دسترنج خود و احسان عامه گذران کنند... و به عوض این که در جوامع و عزلتگاه خود معتکف شوند به حشر با مردم پرداختند. و چون مانند سایر مردم زندگى مى کردند و به زبان آنان سخن مى گفتند بسیار نفوذ کلمه داشتند و
به حدّى پیشرفت کردند که... فرقه اى نیز جهت زنان دائر کردند...)45
گرچه در تاریخ اسلام جریان ارتداد و دین گریزى مانند تاریخ کلیسا به چشم نمى خورد ولى فرمانروایى رهبران ناصالح به اسم دین در مواردى ضربات بسیارى به دین وارد کرده و موجب شده است که حالت رکود و بى تفاوتى دینى بر جوامع اسلامى پرتو افکند و در مواردى به ایجاد حرکتهاى ضد اسلامى و ارتداد بینجامد; چرا که تنفر از شخص یا گروه مردم را به گریز از فکر و اندیشه اى که آن فرد خود را به او منتسب مى سازد منجر مى شود. تفکر نژاد پرستانه بنى امیه و رفتار نادرست آنان با مردمان غیر عرب پیدایش حرکتهاى شعوبیه و ضدعرب را در بین ایرانیان در پى داشت.
جاحظ در تحلیل ارتداد عده اى از ایرانیان تنفر از عرب را منشأ مى داند.
(شاید دشمنى آنان ناشى از تعصب باشد. زیرا تمام کسانى که در اسلام شک برده اند از روى عقاید شعوبیه با اسلام دشمن شدند; چه هر که از هرکس متنفر باشد آنچه که بدان کس انتساب دارد مورد تنفر او نیز واقع مى شود. از عرب متنفر هستند از جزیرة العرب نیز بیزارند و با این تنفّر که روز به روز شدّت مى کند از اسلام خارج مى شوند زیرا دین اسلام به عرب منتسب است و آنها در نشر این دین مقدم بودند.)46
به همین جهت امام حسین(ع) بنى امیه را از موانع رشد اسلام و از موجبات انحراف مردم مى داند. قیام آن حضرت نیز در راستاى برطرف کردن ضلالت و حیرت مردم و نشان دادن چهره واقعى اسلام صورت گرفت.
در زیارت اربعین امام حسین آمده است:
(وبذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرة الضلالة.)47
حسین بن على هستى اش را در راه تو فدا کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى تاریکیها نجات بخشد.
رهبر معظم انقلاب اسلامى از جمله پیامدهاى نهضت حسینى را بر طرف شدن موانع رشد اسلام مى شمرد:
(شما نگاه کنید به تاریخ اسلام و ببینید بر اثر قیام ابا عبد اللّه(ع) دین خدا چقدر در دنیا رشد کرد. اسلام ریشه دار شد ملتهاى اسلامى بیدار شده و رشد کردند علوم اسلامى و فقه اسلامى پیشرفت کرد.)48
در روزگاران بعد نیز هرگاه تفکر و سیره ناپاک بنى امیه سربرآورده است به ضرر اسلام بوده است.
رفتار ناشایست خلفاى عباسى سفاکیها و کشتن مخالفان49 خود به اتهامات واهى عیاشیها و برگزارى مجالس فساد ولهو50 صرف اموال بیت المال در راه باطل به اسم خلیفه پیامبر موجب شد که مردم از دین خدا گریزان شوند: به گونه اى که:
(مهدى عباسى فردى ویژه را براى دفع زنادقه مأمور کرد. او که به صاحب الزنادقه معروف گشت در اطراف عالَم اسلامى به جستجوى آنان پرداخت.)51
در تاریخ برخوردهاى مسلمانان و مسیحیان نیز نمونه هاى بسیارى از گرایش مسیحیان به اسلام و یا گریز از آن به چشم مى خورد. هر جا مسلمانان رفتار اسلامى داشتند و خود به دستورات دین پاى بند بودند مسیحیان به اسلام علاقه پیدا کرده و زندگى در زیر پرچم اسلام را بر زندگى در زیر سلطه رهبران مسیحى خود ترجیح داده اند.52
و در مواردى گروه گروه به اسلام روآورده اند.
از جمله عملکرد عمربن عبدالعزیز که در میان خلفاى ستمگر اموى رفتارى مناسب تر از خلفاى دیگر داشت در توجه غیرمسلمانان به اسلام موثر بوده است از جمله: حاکم مصر در زمان عمر بن عبدالعزیر به وى نوشت:
(ذمیان به سرعت رو به اسلام مى آورند و در آمد جزیه بدین وسیله از بین رفته است.)
و همین معنى را والى عراق به وى نوشت.
او در پاسخ والى مصر نوشت:
(من ترا استاندار مصر کردم و بر ضعف خود آگاهم. فرستاده خود را دستور داده ام تا بیست تازیانه بر فرقت بکوبد. جزیه را از کسى که اسلام آورد مگیر. خدا این نیت تو را تقبیح نماید. خداوند محمد را براى هدایت فرستاده نه براى جمع آورى جزیه و ثروت.)53
ولى آن گاه که نبردهاى اسلام و کفر از حالت نبرد آزادى بخش خارج شد و شکل کشورگشایى و یا جنگ قومى به خود گرفت سبب فرار مردم از اسلام شده و در مواردى مردمان به تمام ادیان الهى بى تفاوت کرده است. نمونه هایى از این رکود مذهبى در برخوردهاى مسلمانان و ارمنیان در ارمنستان به چشم مى خورد. نتیجه درگیریهاى متعدد بین مسلمانان و ارمنیان آن شد که عده اى از مردم ثبات فکرى خود را از دست بدهند و به نوعى لاابالى گرى مذهبى همانند روش مردمان (سریر) روى آورند.
گردیزى از قرن چهارم در باب مردم یک شهر از همین نواحى مى نویسد:
( و بر راستِ سریر ولایتى است که آن را جندان گویند و این مردمان جندان سه دین دارند. چون روز آدینه باشد با مسلمانان به مسجد آدینه آیند و نماز آدینه بکنند و بازگردند و چون شنبه باشد با [با یهود پرستش کنند و چون یکشبه باشد] اندر کلیسا آیند و با ترسایان به رسم ایشان پرستش کنند...)54
تاریخ مذهب اهل بیت: شیعه امامیه همواره نشانگر رشد فراگیر و سریع این مذهب است و ارتداد در آن به ندرت دیده مى شود. این علاقه و گسترش روزافزون در مواردى که رهبران صالح و امیران لایق شیعى در میان مردم بوده اند بیشتر بوده است و مردم گروه گروه به آن پیوسته و در راه استقرار و دفاع از آن جانفشانیها کرده اند.
سرّ گسترش تشیع در اقطار عالم اسلامى را با وجود کشتارهاى جمعى پیروان اهل بیت توسط مخالفان باید در رفتار ائمه(ع) و پیروان راه آنان جستجو کرد.
نگاهى به پیدایش حکومت مستقل شیعى در ایران به دست صفویه بیانگر این مطلب است. سیره حسنه و رفتار انسانى رهبران شیعه در آذربایجان بویژه رفتار على گونه (خواجه على) از اجداد صفویان با اسراى روم در گسترش و استقرار مذهب شیعه موثر بوده است.
(به هنگام بازگشت تیمور از دیار روم به همراهى هزاران اسیر رومى با خواجه على معروف به سیاه پوش از سران شیعه و عارفان نامى ایران ملاقات افتاد. شیخ به کثرت اسراى بى پناه رومى اشاره کرد و از تیمور تقاضاى آزادى آنان را نمود و آنان را (به توریه) از پیروان خود خواند. تیمور با آزادى آنان موافقت کرد.
اسیرزادگان رومى که توسط شیخ از ظلم تیمور آزاد شده بودند به عنوان حق شناسى در شمار مریدان شیخ درآمدند. و درست صدسال پس از عبور تیمور (سال 907 هـ. ق) فرزندان و احفاد این آزادگان در زیر لواى نبیره شیخ شمشیر زدند و در استقرار حکومت صفویه به همراهى سایر شیعیان نقش ارزنده اى ایفا کردند.)55
ولى آن گاه که سلاطین صفویه راه انحراف گرفتند و به اسم اسلام و تشیع به امیال خود عمل کردند سبب شد که چشمه روشن معارف اهل بیت و راه على(ع) تاریک شود مردمان راه را گم کنند و فرقه هاى انحرافى از میان مردم سربرآورد.
پیدایش فرقه (نقطویه56 در دوران حکومت صفویه ریشه در همین انحرافها دارد:
(در ایام اسماعیل میرزا که قزلباشیه به جز نفاق و شقاق و خودسرى کارى نداشتند این ملت (فرقه نقطویه) قوت گرفت.)57
وظلم و ستم وارثان صفویه یعنى قاجار قتل و غارت اقلیتهاى مذهبى در ارمنستان و گرجستان و فساد و هتک به نوامیس مردم و تخریب کنیسه و کلیسا و معابد و مساجد58 و اسارت هزاران نفر از مردم به دست محمد خان قاجار موجب شد که ارتش ایران به رهبرى عباس میرزا نتوانست در برابر سپاه روس مقاومت کند و در نتیجه گرجستان و ارمنستان و آذربایجان از دست رفت.
مسوولیت ما
عالمان و روحانیان امروز بیش از هر زمان دیگر مسؤول اند; چرا که پرچم اسلام عملا در دست آنان است و توده مردم عملکرد آنان را سرمشق قرار مى دهند و صلاح و یا فساد آنان در رشد و رکود اسلام تاثیر مستقیم دارد. در این راستا چند نکته را باید مورد توجه قرار داد.
1. مواظبت دائمى رهبران کشور بویژه روحانیان بر اعمال و رفتار خویش.
خروج از زى طلبگى انحراف اختلاف و جبهه بندیهاى سیاسى نه تنها موقعیت روحانیت که پایگاه دین را تضعیف مى کند و ضرر آن متوجه کیان اسلام است و مردم را در دیانت خود سست مى کند و دستاویزى براى دشمنان مکتب در کوبیدن آن خواهد بود.
روحانیت داراى هویّتى است معنوى و در جایگاه مصلحان و هدایت گران قرار گرفته است و علاوه بر احکام و تکالیف ثابت براى همگان مقتضیات زمان و موقعیت کنونى براى آنان وظایفى ویژه ایجاب کرده است. چرا که امروزه اگر عالمى مرتکب خلاف شود علاوه بر خدشه اى که بر حیثیت مذهب وارد مى شود ضربه اى بر جایگاه نظام و حاکمیت سیاسى اسلام نیز وارد خواهد کرد.
رفاه مصطلح و غیرمتعارف در صورتى که از راه مجاز و مشروع حاصل شده باشد براى توده مردم حرام نیست ولى روحانیان به لحاظ نقش حساسى که در رهبرى امت مسلمان دارد مى بایست از آن اجتناب ورزد و نزدیکان روحانیان نیز به آنان اقتداء کنند; زیرا مردم امکانات آنان را معلول شرائط فراهم شده از بیت المال مى شمرند. در این صورت پایگاه معنوى آنان در دلها تضعیف مى شود و بى اعتقادى ولاابالى گرى رواج مى یابد.
امام امت(ره) بارها به این مسأله تأکید کرده و خطرات رسوخ انحراف در بین روحانیان را گوشزد کرده اند از جمله:
(خداى نخواسته در بین قشر معممین و علما خلافى واقع نشود که مردم بگویند: نمایندگان اسلام هم بر خلاف اسلام عمل مى کنند. این مثلِ سایر گناهان نیست... این گناه بزرگى است که ما اسلام را در خطر انداخته ایم و اسلام را بر خلاف آنچه هست نمایش داده ایم... اگر دیدند یک معمم برخلاف موازین اسلام خداى نخواسته مى خواهد عمل کند همه موظفند جلویش را بگیرند که امروز غیر روزهاى دیگر است.)59
2. حفاظت از حریم رهبران دینى
حفاظت از حریم رهبران دینى و معرفى اسوه ها از دیگر موجباتى است که در رشد ایمان مردم مؤثر است.
از دیر باز دشمنان اسلام در راستاى مبارزه با اسلام همواره پیشوایان دین را هدف قرار داده و با رواج شایعات و اتهامات بى اساس در باره آنان تلاش کرده اند آنان را در چشم مردم حقیر کرده و خدمات و فداکاریهاى آنان را ناچیز جلوه دهند تا با ایجاد فاصله عمیق بین مردم و رهبران به اهداف شوم خود و نابودى دین و دنیاى آنان دست یابند.
در طول تاریخ انبیاء عظام و امامان معصوم و عالمان بزرگ و احیاء گران
دین از اتهامات بدخواهان مصون نبوده اند رژیم ستم شاهى تلاش بسیار کرد تا روحانیان را مرتجع و بى خاصیت جلوه دهد و آنان را خارى بر راه رشد و پیشرفت ایران قلمداد کند. در این راه قلمهاى مسموم فضا را آلوده مى کردند و چهره اى زشت از روحانیان ایثارگر ترسیم مى کردند.
در سالهاى آغازین انقلاب این حربه توسط برخى از بدخواهان و ناآگاهان به کار گرفته شد.
حضرت امام در مورد شهید بهشتى که از قربانیان اتهامات و جنگ روانى دشمن بود فرمودند:
مخالفین انقلاب افرادى که بیشتر متعهدند مؤثرتر در انقلابند آنها را بیشتر مورد هدف قرار داده اند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگى بود. تهمتهاى ناگوار به ایشان زدند. از آقاى بهشتى اینها مى خواستند یک موجود ستمکار دیکتاتور معرفى کنند.)60
دشمن اینک نیز دوباره این حربه را تجربه مى کند و در تلاش است که با ایجاد شایعات بى اساس و بزرگ کردن ا ختلافات جنگ روانى تازه اى به راه اندازد. رسالت مطبوعات و رسانه هاى گروهى است که به ریشه یابى علل و عوامل آن بپردازند و ترفندهاى دشمن را شناسایى کرده و به ملت معرفى کنند.
در این راستا لازم است به معرفى الگوهاى دینى و خدمات بزرگ ایثارگران پرداخته شود تا عظمت و مقام آنان که به موازى عظمت و افتخارات ایران امتداد داشته و ایران و اسلام را به هم گره زده است براى نسل جوان روشن تر شود.
3. نظارت بر حــوزه
مدیریت حوزه و سیاست گذاران آن باید با تقویت جنبه هاى معنوى و معیشتى متناسب زندگى طلاب را از خطرات و لغزشگاهها مصون بدارند.
علاوه با تعیین دقیق مرز اصطلاحات: همچون ترف و سرف خوش گذرانى و زیاده روى زى روحانى شأن و صلاحیت با کسانى که مرز اعتدال را شکسته و با سوء استفاده از لباس روحانیت به خواهشهاى نارواى خود جامه عمل مى پوشانند برخورد جدى کنند که گناه تکاثر و روى آورى به زندگى مترفانه و تجملى کمتر از سایر منکرات نیست. اهمیت حفظ آبرو و حیثیت حوزه کمتر از رسیدگى به درس و تدریس حوزویان نخواهد بود.
گرچه افرادى که خارج از زى طلبگى گام نهاده اند همواره اندک بوده اند ولى با توجه به مکانت عظیم روحانیت و انتظار مردم از آنان لغزشهاى کوچک نیز نادیده گرفته نمى شود و انحراف افراد معدود همه روحانیت را زیر سئوال مى برد و هزاران طلبه فاضل که در نهایت متانت و قناعت به تحصیل و تدریس و خدمتگزارى مشغول اند در معرض انتقاد و گاه طعن و توهین افراد بى اطلاع قرار مى گیرند.
به امید این که مدیران و سیاست گذاران حوزه حوزه را از وجود این اشخاص بپیرایند و محیط حوزه را براى رشد نیروهاى مخلص و دلسوز مهیّا کنند.
تا این جا به دو عامل اساسى در رشد و یا رکود اسلام اشاره شد.
روشن گردید که معرفى درست دین موجب حفظ مکتب از ابهام و تحریف است و تجسم اسلام در عملکرد رهبران آن موجب تقویت دین خواهد بود.
در گفتار دیگر به بررسى دیگر عوامل رشد اسلام مى پردازیم.
1. (علل گرایش به مادى گرى) 24/.
2. استاد مطهرى در این باره نگاشته است:
(عامل عمده اى که سبب شد نهضت اسلامى که از سید جمال شروع شد از جلوه و رونق بیفتد گرایش شدید مدعیان اصلاح بعد از سید جمال و عبده به سوى وهابیگرى و گرفتار شدن آنها در دایره تنگ اندیشه هاى محدود این مسلک است.)
(نهضتهاى اسلامى در صدساله اخیر 50/)
3. طنطاوى از نمونه مفسرانى است که تحت تاثیر روش علمى تفسیر قرار گرفته است.
4. (اراده خداوند) نوشته ژیل کپل ترجمه عباس آگاهى 11/.
5. (جهان امروز و فردا) على اکبر کسمایى 211/.
6. (همان مدرک) 251/.
7. (اراده خداوند) 20/.
8. (همان مدرک) 21/.
9. مجله (حوزه) شماره 396/38.
اکثریت پژوهشگران تاریخ اسلام پیدایش بیدارى فکرى در جهان اسلام را به آغاز سده اخیر و رشد و شتاب کنونى را به اواخر آن بویژه انقلاب اسلامى ایران منتسب مى سازند.
هرایرد کمجان استاد دانشگاه نیورک در مورخه 1985 میلادى دهه اخیر را نقطه اوج آگاهى اسلامى شمرده است.
(جنبشهاى اسلامى در جهان عرب 3/.)
ژیل کپل از محققان فرانسوى سالهاى دهه هفتاد بویژه سال 1975 میلادى را سرآغاز تحول نوین مذهبى مى شمرد.
(اراده خداوند 9/ ـ 10 ـ 20.)
برنارد لوئیس در مقدمه کتاب پیامبر و فرعون از سال 1978م به تاریخ مرسوم شدن اصطلاح (انقلاب اسلامى) یاد مى کند.
(پیامبر و فرعون 13/)
10. روزنامه (کیهان) 68/4/8.
11. (همان مدرک) 71/4/29.
12. (جهان امروز و فردا) 52/.
13. روزنامه (سلام) 71/1/29.
14. روزنامه (کیهان) 70/12/26.
15. (نهج البلاغه) خطبه 16.
16. (صحیفه نور) ج202/15; ج258/6.
17. (سوره توبه) آیه 33.
18. قرآن بارها از خود به کتاب مبین یاد کرده است و رسالت پیامبر را بلاغ مبین مى داند.
از جمله: (سوره مائده) آیه 15 92; (سوره اعراف) آیه 184.
19. (سوره یس) آیه 14; تفسیر نورالثقلین ج379/4 ذیل آیه.
20. (اصول کافى) ج24/2.
21. (سوره شعراء) آیه 214.
22. (سوره نحل) آیه 125.
23. (سوره هود) آیه 113.
24 ـ (سوره توبه) آیه 73; (سوره تحریم) آیه 9.
25. (اصول کافى) ج415/2.
26. ابوعلاء معرّى در تعریضهایى که به اسلام دارد غالباً به خرافات وارد در فرهنگ اسلامى انتقاد مى کند. در قطعه شعرى. ازدواج دختران و پسران حضرت آدم را با یکدیگر که به پندار او مورد تأیید اسلام است به استهزاء مى گیرد. (ریحانة الادب ج338/5.) در حالى که این مسأله هیچ ارتباطى به اسلام ندارد و ساخته دست دیگران است. (نورالثقلین ج1/610 )
27. (احتجاج طبرسى); (بحارالانوار) ج/9 ـ 10 ـ 11.
28 ـ (راهنماى الیهات پروتستان) ویلیام هوردِرن ترجمه / طاطه وس میکائلیان انتشارات علمى و فرهنگى 193/.
29. (خودسازى انقلابى) دکتر على شریعتى / 63
30. (فلسفه روشنگرى) ارنست کاسیرر ترجمه یدالله موقن 211/.
31. (علل گرایش به مادى گرى) 74/.
32. (نامه به کودکى که هرگز زاده نشد) انتشارات امیر کبیر 5/.
33. (همان مدرک) 11/.
34. (گرایشهاى سیاسى در جهان عرب) مجید خدّورى دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى 255/.
35. مجله (سوره) دوره چهارم شماره سوم 35/.
36. (بحار الانوار) ج231/16.
37. (وفاء الوفاء) نشر احیاء التراث العربى ج329/1.
38. (بحارالانوار) ج17/16. باتلخیص.
39. (کامل ابن اثیر) دار صادر بیروت ج300/2.
40. (بحار الانوار) 53/41.
41. (سوره توبه) آیه 34.
42. (تاریخ قرون وسطى) تالیف آلبرماله و ژوک ایزاک ج278/4.
43. روزنامه (سلام) 7 تیر 71.
44. (جهان مسلح جهان گرسنه) ویلى برانت ترجمه هرمز همایون پور سازمان انتشارات وآموزش انقلاب اسلامى 142/
45. (تاریخ قرون وسطى) ج278/4.
46. (نهضت شعوبیّه) حسین على ممتحن شرکت سهامى کتابهاى جیبى 208/ ـ 209; (الحیوان) ج68/7.
47. (مفاتیح الجنان) انتشارات اسوه 468.
48. روزنامه (اطلاعات) 71/4/11.
49. (کامل ابن اثیر) ج72/6.
50. (تاریخ طبرى) ج40/6.
51. (همان مدرک) 390/ ـ 391.
52. (خراج ابى یوسف) 39/.
53. (حقوق اقلیتها) عباسعلى عمید زنجانى 117/; (احکام القران) جصاص ج126/3.
54. (سیاست و اقتصاد در عصر صفوى) باستانى پاریزى 235/.
55. (همان مدرک) 12/. با تلخیص.
56. (نقطویان نقطویه یا پسیخانیان نامى است که بر پیروان محمود پسیخانى گیلانى نهاده اند. وى در سال 800 هـ. ق مذهب نقطوى را پدید آورد.
علت نامگذارى پیروان این مذهب به نقطوى آن است که محمود پسیخانى آفرینش و مبدأ همه چیز را خاک مى داند و آن را نقطه مى خواند. نقطویان به رستاخیز و بهشت و دوزخ وجهان پس از مرگ معتقد نبودند و انسان کامل را مى پرستیدند و به تناسخ اعتقاد داشتند.
(فرهنگ معین; مجلّه (تحقیقات اسلامى) مقاله: نگاهى دیگر به نقطویه) علیرضا زکاوتى سال چهارم شماره 1 و 2 55/.)
57. (سیاست و اقتصاد در عصر صفوى) 34/.
58. (همان مدرک) 240/ به نقل از (روضة الصفا) ج271/9 و (تتمیم تاریخ نگارستان) 441/.
59. (صحیفه نور) ج33/7.
60 (امام و روحانیت) از انتشارات سپاه پاسداران 413/.

تبلیغات