شناسائى برخى از تفاسیر عامه قسمت دوم
آرشیو
چکیده
متن
کشف الاسرار و عده الابرار
یکى از تفاسیر کهن و مایه ور عامه که در قرن ششم به خامه یکى از عالمان فرهنگ اسلامى به زبان پارسى و با نثرى استوار شورانگیز و دلپذیر آمیخته بااشعار عربى و فارسى نگاشته شده تفسیر[ کشف الاسرار]است . مولف در آغاز تفسیر خود تصریح مى کند که این تفسیر را براساس تفسیر فشرده و مختصر خواجه عبدالله انصارى نگاشته است :
[کتاب فرید عصر و یگانه روزگار شیخ الاسلام ابواسماعیل عبدالله ابن محمدابن على انصارى را در تفسیر قرآن و کشف معانى آن خواندم که در فظ و معانى و پژوهش و زیبائى بحداعجاز رسیده بود ولى چون نهایت فشردگى واختصار بود مقصور آموزندگان و رهروان از آن برآورده نمى شد ازاین روى به شرح و تفصیل آن پرداختم] 1 .
تفسیر خواجه عبدالله انصارى شرح حال نگاران در ضمن شرح حال خواجه عبدالله انصارى تفسیرى با عنوان[ تفسیرالهروى] به وى نسبت داده اند و برخى در ضمن تشریح چگونگیهاى زندگانى وى آورده اند که :
[شیخ الاسلام چون ازاولین مسافرت سخت خود بازگشت به تفسیر قرآن آغاز کرد و در مجالس وعظ و یادآورى به سال 436 هجرى یکبار قرآن را تفسیر کرد و سال 437 در همام محافل باردیگر به تفسیر قرآن پرداخت ... وى به سال 480 چون بار دیگر به هرات بازگشت و محافل و مجالسى به پا داشت تفسیر قرآن را آغاز کرداما با گزینش واختصار او دراین مجالس به اختصار مى کوشید و گاه در یک جلسه 10 آیه را تفسیر مى کرد].2
بهرحال اینک تفسیر وى در دست نیست ولى چهل سال پس از وفات خواجه عبدالله در دست میبدى بوده واو آن را شالوده کار خود در نوشتن [کشف الاسرار] قرارداده است 3 .
چگونگى تدوین
تفسیر[ کشف الاسرار] به شیوه اى زیبا و تنظیم یافته است . مولف در این کتاب آیات قرآن را سه نوبت مورد تحلیل و تفسیر قرار داده است . ابتداء بخشى از آیات را ترجمه مى کند تحت عنوان[ النوبه الاولى] آنگاه به تفسیر همان بخش پرداخته و در ضمن آن از قرائت شان نزول اخبار واحادیث مباحث ادبى نحوى تاریخى و فقهى به تفصیل صخن مى گوید و بالاخره در نوبت سوم آیات را به مذاق صوفیان و عارفان توجیه و تاویل مى کند و در ضمن آن کلمات قصار و سخنان صوفیان معروفى چون : خواجه عبدالله انصارى جنید شبلى بایزید و ... را نقل مى کند و بیش از همه به نقل سخنان خواجه عبدالله انصارى مى پردازد واو را با عناوین : پیر طریقت پیرصوفیان پیربزرگ عالم طریقت عبدالله انصارى و ... یاد مى کند.
مولف خود در چگونگى تنظیم و شیوه نگارشش چنین گفته است :
[شرط ما دراین کتاب آن است که مجلسها سازیم در آیات قرآن برولا (" متوالى ) و در هر مجلسى سه نوبت سخن گوئیم :اولى پارسى ظاهر بروجهى که هم اشارت بمعنى دارد و هم در عبارت غایت ایجاز بود. دیگر نوبت : تفسیر گوئیم و وجوه معانى و قراآت مشهوره و سبب نزول و بیان احکام و ذکراخبار و آثار و نوادر که تعلق به آیات دارد و وجوه و نظایر و مایجرى مجراه . بدیگر نوبت : رموز عارفان واشارات صوفیان و لطائف مذکران] 4 .
نگاهى به ابعاد گوناگون[ کشف الاسرار]
مولف بزرگواراین اثر گرانمایه بااطلاعات گسترده اى که ازابعاد گونه گون فرهنگ اسلامى داشته است تفسیرش رااز مباحث مختلفى آکنده است .او به شان نزول آیات توجه شایسته اى دارد و دراین زمینه از نقل اقوال و گفتار مفسران پیشین خوددارى نمى ورزد. قراآت مختلف در ذیل واژه ها نیز گاهى مورد توجه است و نیزاستدلال بر ترجیح یکى از اقوال . به تبیین و تشریح واژه ها نیز پرداخته شده است . او
در تبیین ریشه واژه ها و مشتقات آنها و معانى لغات به دقت سخن مى راند و براى استحکام مطلبى که برگزیده است به اشعار عرب استناد مى جوید. وجوه گونه گون واژه ها را نشان داده و به معانى مجازى استعارى و کنائى واژه هاى آیات رسیدگى مى کند. بحث و بررسى در جنبه هاى نحوى و صرفى آیات در حد لازم یکى دیگرازابعاداین تفسیراست . میبدى دراین راه حسن سلیقه را بکار برده و دراین مباحث بقدر لازم بسنده کرده است .
جایگاه نقل در[کشف الاسرار]
تکیه بر منقولات و دورى از کاوشهاى عقلانى در بازیافت معانى آیات در تفسیر میبدى همه جا آشکاراست . وى دراین راه گاه به افراط مى افتد و پذیرفتن تجسیم و دیگر عناوین ناصواب را در اعتقادات بر مى تابد مثلا در ذیل آیه[ الرحمن على العرش استوى] گفتار خواجه عبدالله انصارى را بدینسان مى آورد:
[ استواء خداوند بر عرش در قرآن است و مرا بدین ایمان است . تاویل نجویم که تاویل دراین باب طغیان است . ظاهر قبول کنم و باطن تسلیم .این اعتقاد سنیان است و نادر یافته بجان پذیرفته طریقت ایشان است .ایمان من سمعى است . شرح من خبرى است . معرفت من یافتنى است] 5 .
در ذیل آیه[ ان الله لایستحیى ان یضرب مثلا]... در چگونگى[ استحیاء الاهى] مى گوید:
[ این صفت حیا وامثال این هر چه درست شود به نصوص کتاب و سنت واجب است بر بنده خدا که چون آن شنود یا خواند بر نام و صفت بایستد و زبان و دل از معنى آن خاموش دارد واز دریافت چگونگى آن نومید باشد که خرد را فرا دریافت آن به تکلف و تاویل راه نیست] 6 .
درادامه گفتار میبدى تعقل و تدبر در بازیافت معانى آیات را ناصواب شمرده واز آن منع مى کند و در جاى دیگر تفسیر خود مى گوید:
[ مذهب اهل سنت واصحاب حدیث در چنین اخبار و آیات و صفات به ظاهر رفتن است و باطن تسلیم کردن واز تفکر در معانى آن دور بودن و تاویل نه نادن که تاویل راه بى راهان است و تسلیم شعاراهل سنه ایمان است] 7 .
بارى ظواهر آیات احادیث واقوال صحابه و گفتار مفسران پیشین در دیدگاه میبدى از جایگاه بسیار بلندى برخورداراست و وى در موارد اختلافى مستند و مرجع را فقط ظواهر و[ اخبار صحاح] و گفتار[ مفسران ثقات] مى داند و بس .امااین که این اخبار تا چه اندازه اى مقرون به صحت اند و آیا مفسران کهن همگان از عنوان[ ثقه] برخور دارند یا نه ما پیشتر به اجمال بدا نپرداخته ایم 8 .اینجا فقط یادآورى مى کنیم که این نوع نگرش و بستن بال عقل و جلوگیرى از پرواز درافقهاى تازه و فراخناى اندیشه هاى بشرى و بهره ورى هاى شایسته ازاعماق قرآن از آثار
جریان اشعریگرى و جمود بر ظواهر در جریانهاى مختلف فرهنگ اسلامى است .
آثار سوء و بازتاب ناهنجاراین اندیشه که هنوز نیز در برخى از جراینها دیده مى شود بسیار بوده و هست واینجا مجال تفصیل آن نیست . ولى باید بعنوان هشدارى بر نسل هوشمند مسلمان وانقلابى جریانهاى مختلف فرهنگى خاستگاهها روندها و پى آمدهاى آنها تشریح گردد و چنین پنداشته نشود که این اندیشه ها به[ زباله دان تاریخ] رفته اند اگرازاسمشان خبرى نیست رسمشان باقى است .
اسرائیلیات در[ کشف الاسرار]
تعبد خشک بر آثار نقلى واهمیت دادن بى حا برروایات تفسیرى که آمیخته به وضع جعل است باعث شده است تا تفسیر [کشف الاسرار]از آمیختگى به احادیث مجعول واسرائیلیات در تاریخ پیامبران سلف مصون نماند. وى در داستان آدم و حوا همان اخبار مجعول را ردیف کرده و در چگونگى وسوسه شیطان نیز آنچه رااز اسرائیلیات یاقته در تفسیرش بهم بافته و عرضه کرده است . میبدى در ذیل آیه 24 سوره[ ص] یاوه هاى روایت سازان یهودى را درباره پیامبر بزرگوارى چون[ داوود] آورده و بااین که سخن على[ ع] را که صریح در رداین حدیث مجعول است نقل کرده به دنباله داستان پرداخته بدون این که آن را نقد و رد کند 10 . ما بارها دراین سلسله مقالات خطر احادیث جعلى روایات ساخته ذهن دروغپردازان واسرائیلیات و نسرانیات را گوشزد کرده ایم و معتقدیم آنان که دست به تحقیق مى زنند و پژوهشهایشان بر روایات و آثار پیشینیان استواراست باید دقت و وسواس علمى بااین آثار برخورد بکنند. متاسفانه کسانى هستند که چون آهنگ تالیف و نگارش مى کنند بیشتر و پیشترازاستحکام اثر خود به سریع عرضه کردن آن مى اندیشند و آنچه را عالمان در آثارشان آورده اند - بااین که با هیچ معیارى از معیارهاى علمى و کلامى اعتقادى همسان نیست - دوباره نویسى کرده عرضه مى کنند 11 .
بارى [ کشف الاسرار] دراین زمینه تا حدود زیادى ازاعتبار ساقط است .این سیر رااگر در صفحات دیگراین تفسیر نیزادامه دهیم در غالب موارد با همین سهل انگاریها و تسامح هاى بى جا در نقل تاریخ پیامبران وانبیاء سلف و قصص قرآنى مواجه خواهیم بود. در همینجا اشاره کنیم که[ کشف الاسرار]از جهت تاریخى نیز با توجه به این که در ذیل آیات حوادث تاریخى نیز با توجه به این که در ذیل آیات حوادث تاریخى را عرضه کرده است قابل توجه است . وى در نوبت دوم تفسیر داستانهاى تاریخى نیز با توجه به این که در ذیل آیات حوادث تاریخى را عرضه کرده است قابل توجه است . وى در نوبت دوم تفسیر داستانهاى تاریخى زمان پیامبر و حوادث حیات سیاسى اجتماعى آن حضرت را بعنوان سبب نزول آیات با تفصیل آورده است . ولى آنچه دراین بخش و بخشهاى دیگر - چنانکه پس ازاین خواهیم گفت - همه چیز را تحت الشعاع قرار مى دهد انشاى شیوا و زیبا نثر دل انگیز و
جذاب میبدى است 12 .
مباحث کلامى در[کشف الاسرار]
بحثهاى اعتقادى و کلامى میبدى یکى از جنبه هاى بسیار سودمند و ارزشمند[ کشف الاسرار]است .از جمع بندى مجموعه آنچه وى دراین باب اظهار نظر کرده است توان یافت که وى در مسائل عقیدتى بر شیوه [ اصحاب حدیث] 13 مشى مى کرده است و لذا گاه تصریح مى کند که سخن[ اهل تاویل] مبتنى براخبار و آثار نیست و برکاوشهاى عقلانى استوار است ازاین روى عقایدشان باطل و آنان در گمراهى هستند 14 . و [ اصحاب حدیث] چون اندیشه ها و عقایدشان رااز[ اخبار صحاح] و[ آثار صحابه سلف] گرفته اند بر صوابند واهل نجات 15 .
مثلا درباب[ جبر واختیار] نظریه[ کسب] را مى گزیند. گاهى براى خداوند[ جهت و مکان] ثابت مى کند و دیگر گاه[ رویت خداوند] را ممکن مى شمرد و بالاخره براى خداوند صورت ثابت مى کند 16 .
آقاى دکتر محمد مهدى رکنى که سالهاست بااین تفسیر و نثر شیوا واستوار آن دمساز و همدم هستند واز جنبه هاى گونه گون درباره آن تحقیقاتى سامان داده اند 17 درارتباط با جنبه هاى کلامى آن چنین نوشته اند:
میبدى در ذیل آیاتى که محل کلام بود یا مى توانست نقضى بر عقیده مخالفان باشد به بسط مقال و بحث واستدلال مى پردازد و با بیان روشنى صحت مبانى اعتقادى اهل سنت واصحاب حدیث رااز کتاب و سنت نشان مى دهد و بطلان مذاهب دیگر را بر مبناى خود ثابت مى کند. با وجود آن که در تحریف علم کلام قید شده که[ مسائل نقلى را به دلایل عقلى ثابت کنند]اما چون میبدى ازاصحاب حدیث است مبناى تشخیص حقایق را تنها منقولات و سماع مى داند لذا در چنین مباحث نیز به ظواهر آیات قرآن واخبار نبوى استشهاد مى جوید و به استدلالهاى عقلى نمى پردازد .18
بهرحال مباحث کلامى [کشف الاسرار] بسیارسودمنداست و براى کسانى که در ملل و نحل و نشاخت جریانهاى مختلف فرهنگى در حوزه تفکراسلامى مشغول پژوهشند منبعى ارزشمند و کارآمد تواند بود. یکى از محققان که برخى از مجلدات آن را تصحیح کرده اند از جمله درباره این جنبه تفسیر چنین نوشته اند :
[در مسائل کلامى او متمایل بکلام اشعرى است ولى اقوال قدریان و اهل اعتزال را هم ذکر مى کند و سپس به رد آن مى پردازند. تنها دراین کتاب رد بر قدریان و معتزلیان دیده نمى شود بلکه رد فلاسفه و زنادقه و جهمیه و دیگر فرق نیز بچشم مى خورد که براى کسانى که در ملل و نحل اهتمام مى ورزند این ایرادها سودمنداست] 19 .
همانگونه که دربیان این محقق دیدیم
میبدى متمایل به[ اشعریگرى] است و به تعبیر دقیقتر که پیشتر آوردیم از[ اصحاب حدیث] است چرا که او گاهى دیدگاههاى پذیرفته شده اشعریان را نیز نمى پذیرد و بر آنها خرده مى گیرداز جمله مى گوید:
[ اشعریان گفتند: حروف در قرآن و غیرقرآن آفریده است و گفتند: کلام خداوند معنى است قائم بذات او بى حرف و بى صوت واین عقیده اهل سنت و اصحاب حدیث نیست واهل سنت را برایشان از آیات واخبار دلیلهاى روشن است] 20 .
مباحث فقهى در[کشف الاسرار]
یکى دیگرازابعاد مختلف تفسیر میبدى جنبه هاى فقهى آن است . میبدى در آراء فقهى به مذهب شافعى گرایش دارد واقوال او را ترجیح مى دهد.او در ذیل آیات مربوط به احکام بحثهاى مستقلى دارد با عنوان[ فصل] که در آنها به تفصیل ازاحکام فقهى سخن گفته است مثلا در ذیل آیات قبله وارد بحث شده و مى گوید:
[بدانکه روى بقبله آوردن شرط درستى نمازاست و بگذاشتن قبله اندر نماز روا نیست . ...شافعى را دو قول است : یکى اصابت عین قبله فرض است یااصابت جهت ؟ واصابت جهت ظاهرتراست] 21 .
آنگاه براى اثابت آن دلایلى را مى آورد و در باب تقلید در ذیل آیه 170از سوره بقره وارد بحث شده و چونان یک فقیه به تفصیل پیرامون آن بحث کرده است .
و در ذیل آیه 100از سوره نساء به تفصیل وارد بحث[ قصر درسفر] شده اقوال مختلف را آورده و به ارزیابى آنها پرداخته است 23 . چنانکه گفتیم اینگونه مباحث در ذیل تمامى آیات مربوط به احکام به تفصیل یااجمال آمده است واز جهت اطلاع براقوال و فتاوى فقهاء سودمند تواند بود 24 .
جلوه هاى تشیع در[ کشف الاسرار] 25
یکى از جنبه هاى جالب و قابل توجه تفسیر میبدى توجه وى به فضایل على[ ع] و یاد کرد اخبار واحادیث آن بزرگوار و فرزندان گرامیش مى باشد.از جاى جاى این تفسیراظهار علاقه و شیفتگى میبدى به مولى الموحدین را توان یافت در ذیل آیه 96از سوره مریم از پیامبر[ص] نقل مى کند که فرمود:
چون الله تعالى بنده اى را دوست دارد بجبرئیل خطاب کند که من فلان را دوست مى دارم شما آه اهل آسمانیداو را دوست دارید اهل آسمانها او را دوست دارند. آنکه در زمین محبت وى در دل خلق افکند تا زمینیان او را دوست دارند و در بغض همچنین براء عازب گفت که : پیغامبر[ص] على[ ع] را گفت:[ یا على قل اللهم اجعل لى عند عهدا و ى صدور المومنین و دا. فانزل الله تعالى هذه الایه] .
آنگاه میبدى پس از نقل این جریان بعنوان شان نزول آیه مى گوید:
[ فما من مومن الا و یحب علیا].
بدینسان دوستى على[ ع] و مهرورزى به آن حضرت را لازمه ایمان مى داند و مى گوید: آن که مومن است على[ ع] را دوست مى دارد. خوشبختانه مجموعه این قسمتهاى تفسیر در مقاله اى دراز دامن گرد آمده و با مقدمه و توضیحاتى سودمند در یادنامه علامه امینى به چاپ رسیده است که خوانندگا را بدانجاارجاع مى دهیم .اینک یک حدیث ازاین مجموعه را که با عباراتى زیبا ذیل آیه مباهله آمده است نقل مى کنیم :
[مصطفى گفت : آتش آمده بر هواایستاده اگرایشان مباهلت کردندى در همه روى زمین ازایشان یکى نماندى واصحاب مباهله پینج کس بودند: مصطفى و زهرا و مرتضى و حسن و حسین . آن ساعت که به صحرا شدند رسول ایشان را با پناه خود گرفت و گلیم برایشان پوشانید و گفت:[ اللهم ان هولاءاهلى] جبرئیل آمد و گفت:[ یا محمد وانا من اهلکم ؟] چه باشد یا محمداگر مرا بپذیرى و در شماراهل بیت خویش آرى ؟ رسول گفت : [یا جبرئیل وانت منا]. آنگه جبرئیل بازگشت و در آسمانها مى نازید و فخر مى کرد و مى گفت:[ من مثلى ؟ وانا فى السماء طاووس الملائکه و فى الارض من اهل بیت محمد] یعنى چون من کیست ؟ که در آسمانها رئیس فرستگانم و در زمین اهل بین محمد خاتم پیغامبرانم] 26 .
بااینهمه نباید فراموش کرد که میبدى نیز گاهى از سر غفلت و یا قرار گرفتن در تور نامرئى توطئه گران و فضیلت زدایان و بدعت گستران به راهى مى رود که بسیارى از محدثان مفسران و مورخان درانکار یا تردید یا تشریک در فضایل رفته اند.
در مطالعه زندگانى ائمه بویژه على[ ع] توجه به این نکته بسیار رهگشا تواند بود. بسیارى از کسان که عنوان محدث مفسر و یا مورخ را داشتند با تهدید و یا تطمیع از سر ترس و یا سرسپردگیهاى پلید دنیوى از یکسو به انکارارزشها و والائیهاى على[ ع] و فرزندانش مى پرداختند واگر گسترش فضیلت و عظمت جایگاه افکار را بر نمى تابید از دیگر سو به ترید در آن مى نگریستند و چون این را نیز میسر نمى دیدند سعى مى کردند بگونه اى دیگران را نیز در آن وادى درآورند تا آنان نیز ازاین[ نمد کلاهى داشته باشند]. میبدى در تفسیر آیه 55 سوره مائده که منکران فضایل على[ ع] با تمسک به واژه هاى جمع [آمنو] [ یقیمون] [ یوتون] و[ راکعون] به انکار نزول آن درباره على[ ع] پرداخته اند 27 بعداز نقل شان نزول در جواب ازاین اشکال مى گوید
[و براین وجه آیت از روى لفظ اگر چه عام است از روى معنى خاص است که مومنان را بر عموم گفت و علی بدان مخصوص است] 28 .
اما پس ازاین واعتراف به نزول آن درباره على[ ع] و جواب از اشکال مى گوید:
[و روا باشد که بر عموم برانند].
و بدینسان میبدى آهنگ آن دارد که آیه را در ضمن اعتراف به نزولش درباره على(ع) [ بر عموم براند] و دیگران را نیزازاین بهره اى آفریند.
اینک که سخن بدینجا رسید خوب است به یک واقعه تاریخى نیز در جریان نگارش آثار درباره على[ ع] اشاره کنیم که براى این موضوع سودمند و پندآموز خواهد بود.
طبرى پس ازاین که واقعه غدیر را در تاریخش مسکوت مى گذارد بالاخره برکتمان این واقعه مهم دینى آرام نمى یابد و کتابى مستقل به نام[ الولایه فى طرق حدیث الغدیر] درباره این ماجراى مهم اسلامى واسناد حدیث آن تالیف مى کند.اما بعد چه مى شود؟ ملک اشعراء بهار درباره نگارش این اثر پى آمدهاى آن چنین مى نویسد:
طبرى بى اندازه از تهمت رفض بیم داشته است . معذلک روزى مى شنود که مردى از شیوخ اهل سنت بر ضد حدیث[ غدیرخم] در فضیلت على بن ابیطالب علیه السلام سخن مى گوید. محمد بن حریر علیرغم وى مجلس درسى در تایید واثبات[ غدیرخم] بر پا کرد و سخنانى در فضایل على علیه السلام آغاز نمود. ولى هنوز تمام نشده مقتضى دید کتابى هم در فضایل شیخین بنویسد و آن را در دست داشت که باز ناچار شد تا کتابى هم در فضیلت عباسى جد بنى العباس تحریر کند نتیجه این شد که هر سه کتاب ناتمام ماند . 29
یعنى در آن فضاى مسموم[ عباسیان] اگر مورخى هم مانند طبرى بخواهد سخن حقى بگوید و فضیلتى راستین بپراکند ناچار مى شود تا چیزهاى دیگرى نیز بگوید.اینگونه حوادث در تاریخ در تاییدها تکذیبها و به اصطلاح در[ مناقب مثالب] بسیار قابل توجه است .
بارى سخن درباره برخى از ناروائیهائى بود که در[ کشف الاسرار] راه یافته است . براى عرضه موارد بیشترى فرصتى دیگر باید 30 .
عرفان در[ کشف الاسرار]
گفتیم میبدى تفسیرش را در سه نوبت نگاشته است که نوبت سوم آن به تعبیر وى [ برلسان اهل اشارت و بر ذوق جوانمردان طریقت] 31است . این بخس براستى گفته یکى از محققان :
گلگشتى است جانفزااز ذوق و کلام و حال واحوال عارفان و مشایخ . دریائى است آرام که آسمان زیباى اندیشه عرفان را در آیینه زلال خویش مى نماید و در ژرفاى آن دردانه هاى شعر و شعور موج مى زند 32 .
این بخش از بشخهاى سه گانه تفسیر میبدى یکسر مطالب ذوقى و عرفانى است . مولف دراین بخش اقوال بسیارى از عارفان بویژه خواجه عبدالله انصارى با به مناسبتهاى مختلف
آورده واز عرفان و مبادى آن سیر و سلوک منازل سیرالى الله توشه راه باید و بنایدهاى سالک و دیگر مسائل سخن گفته است .
روش میبدى در[ النوبه الثالثه] براین است که یکى از آیاتى را که قبلا ترجمه کرده و براساس شیوه دیگر مفسران به تفسیر آن پرداخته و مضمونش همگون با دریافتهاى عرفانى اوست بر مى گزیند و با توجهات صوفیانه و ذوقى به نثرى مسجع و موزون دراطرافش قلم فرسایى مى کند. گیراترین دلکش ترین بخش تفسیر میبدى[ نوبت سوم] آن است که مطالب طوق پسند لطیف و شیرین بدیع را در جملاتى خوش آهنگ و بلیغ بااشعارى از سرایندگان بویژه سنائى و سخنانى از صوفیان مخصوصا خواجه عبدالله انصارى هم آمیخته و آنچنان چیده و ردیف کرده که خواننده و به وجد مى آورد.اینک یکى از قطعات عرفانى آن را مى آوردیم :
گفته اند: صاحب دل چهار کسند: زاهداست دل او به شوق خسته خائف است دل او با شک شسته مرید است دل او به خدمت کمر بسته محب است دل وى به حضرت پیوسته . به داوود پیامبر وحى آمد که:[ یا داوود طهرلى بیتااسکنه] یا داوود خانه اى که میدان مواصلت ما را شاید پاک کن واز غیر ما با ما پرداز. داوود گفت : خداوندا و آن کدام خانه است که جلال و عظمت ترا شاید؟ گفت : دل بنده مومن[ یاداوودانا عندالقلوب المحومه] . هر کجا خرمن سوخته اى بینى در راه جست و جوى ما که سوز عشق ما را مى جوید آنجاش نشان ده که خرگاه قدس ماجز فناى دل سوختگان نزنند. دل بنده مومن خزینه بازار ماست منزلگاه کلام ماست محراب وصال ماست خیمه اشتیاق ماست مستقر کلام ماست گنج خانه اسرار ماست معدن دیدار ماست هر چیزى که بسوزند بى قیمت گردد و دل که بسوزد قیمت گیرد 33 .
وى دراین بخش از تفسیر متعارف پافراتر نهاده واز وادى تفسیر معمول به روش مفسران بیرون رفته و با جداسازى این بخش از بخشهاى دیگر عملا مرز بین تفسیر و تاویل را بازشناسانده است توضیح این که ابوالفضل میبدى - که ازاهل سنت واصحاب حدیث است - تفسیر را موقوف به سماع واخذاز گفتار رسول اکرم و مفسران پیشین مى داند اما تاویل را - که حمل آیه است بر آن معنى که پذیراست به شرط موافقت با کتاب و سنت - بر علما ممنوع نمى داند. 34 [لذا گاه در نبوت سوم چون شاعرى خیال انگیز یا نویسنده اى آزاداندیش - نه محدثى اشعرى مذهب و تنگ نظر - واردات قلبى و دریافتهاى لطیف خود رااز سخن خداوند شرح مى دهد و بیانى گرم و شیوا دارد. ولى خالى از تاویلات بعید و 35توجیهات با رد نیز نمى باشد]
این بخش از تفسیر میبدى مطالب دلپذیر فراوانى دارد. زیبائیهاى لفظى داستانهاى شیرین تعبیرات بلند و ترکیبات کارآمد در
نگارش بسیار دارد. آقاى دکتر مهدى محقق در ضمن معرفى تفسیراز جمله نوشته اند:
[ در نوبت سوم مطالب شیرین و دلپذیر و داستانهاى اخلاقى فراوان آورده است که سخت ترین دلها را نرم مى کند و آدمى هنگام مطالعه آن خود را فراموش مى کند. این داستانهاى جذاب و حکایات جالب که در نوبت سوم آمده اگر گردآورى شود خود مجموعه نفیسى از حکمت و عرفان عملى خواهد بود و براى آنان که با آثار مولوى و حافظ عطار دمسازند و بااصطلاحات عرفانى آشنایند کاملا آشکاراست که این گونه داستانهاى و مطالب چقدر دلپذیر و روح بخش مى باشد] 36 .
وافزون بر آنچه یاد شداین بخش نشانگر قدرت قلم لطافت ذوق حسن سلیقه و تسلط شگرف میبدى بر آیات واخبار و مباحث تصوف و سخنان مشایخ است .اما لازم به یادآورى است که این بخش از تفسیر میبدى را نباید یکسر تفسیر دانست و بى گمان بسیارى از آنچه در نوبت سوم آمده است از دیدگاه ما مثل بسیارى از تاویلات صوفیان ازارزش تفسیرى برخوردار نیست .
شیوه نگارش و نثر فارسى [کشف الاسرار]
آنچه تفسیر میبدى را در میان تفاسیر دیگرازاهمیت ویژه اى برخوردار ساخته است نثراستوار با جمله هاى مسجع روان و قلمفرسائى هاى[ النوبه الثالثه] اوست . گواین که نوبت اول کتاب نیز از لحاظ دقت و در ترجمه و برابرهاى سلیس و زیباى فارسى در مقابل واژه ها و ترکیبات و تعبیرات شایان توجه است .اما در بخش سوم است که زلف خود را در آن از قید آیات آزاد مى نگرد عنان قلم را رها مى کند و نثرى بس شورانگیز پدید مى ورد.
یکى از محققان درباره ارزش ادبىآن چنین نوشته اند:
این کتاب گنجینه گرانبهائى از لغات امثال و تشبیهات و تعبیرات فارسى است ... واگر روزى فرا رسید که لغات قرآنى این تفسیر و معانى فارسى آن بصورت فرهنگى در آید آن کتاب فرهنگ از کتب نفیس و ارزشمند لغت خواهد بود و در ضمن این نتیجه گرفته مى شود که زبان فارسى بحدى توانا و مایه وراست که براى هر نوع معنى لغتى سزاوار که رساننده آن معنا باشد دارد. خاصه آن که ترکیب در زبان فارسى باعث شده که هر معنى و مفهومى را بتوان براى آن لغت ساخت .. و نیز لغات و ترکیبات فارسى که دراین کتاب بکار رفته اگر جمع آورى گردد و موارد استعمال آن تفحص و بررسى گردد بسرمایه لغوى زبان فارسى افزوده مى شود... آنان که بکار دستور زبان مى پردازند این کتاب منبع سرشارى براى آنان خواهد بود زیرا خصایص صرفى و نحوى آن لاتعد ولاتحصى است و همچنین براى سبک شناسى که در زبان فراسى فنى نوین است و در تکمیل آن نیازمند به ماخذه و منابع بسیارى از نظم و نثر فارسى هستیم این
کتاب بسیار مفیداست زیرا به نکات سبکى برخورد مى کنیم که نظیر آن را در کتب انگشت شمارى مانند:[ تاریخ بیهقى] و[ تذکره الاولیاء] شیخ عطار مگر بتوانیم بیابیم37
یکى دیگراز صاحب نظران درارزش ادبى آن چنین نوشته است :
[کشف الاسرار از نظرادبى نیز کتابى پرمایه وارزشمنداست و مرجعى غنى و مفید براى محققان در زمینه ادبیات فارسى مى باشد زیرا هم نشانه هاى سبک مرسل قدیم را - بویژه در خصایص صرفى - در بر دارد و هم قطعاتى شیوا و زیبااز نثر مزین و مصنوع را متضمن است . در حالى که قدرت قلم واستوارى انشاى میبدى در هر دو مورد جذابیت و لطفى به آن بخشیده غناى لغوى و واژگان وسیع نویسنده نیز از مزایاى مهم این تفسیر به شمار مى رود.امااز نظر سبک خصایصى که بر شمردیم و شیوه نگارش دوگانه اى که استادانه در آن بکار رفته سبک کشف الاسرار را بینابین مرسل و مصنوع قرار مى دهد و حالت تطور و تکامل نثر فارسى را در قرن ششم آشکار مى سازد] 38 .
سخن دراین جنبه از[ تفسیر] دراین مختصر نمى گنجد.ازاین روى خوانندگان را به تحقیقات و پژوهشهاى محققان ارجاع مى دهیم 39 و گفتگو را پیرامون تفسیر[ کشف الاسرار] بااشاره به کارهاى انجام شده درباره آن به پایان مى بریم .
کارهاى انجام شده درباره[ کشف الاسرار]
1. چاپ ده جلدى
[کشف الاسراسر] على رغم ارزش دینى و بهاى ادبى آن بسیار دیر شناخته شده . در فهرستها نیز گاه بعنوان[ سعدالدین تفتازانى] آمده و دیگرگاه به نام[ خواجه عبدالله انصارى] معروف گشته است . بهرحال مرحوم على اصغر حکمت بهسال 1325 هنگام تدریس[ تاریخ علم تفسیر] با مراجعه به نوشته استورى از آن اطلاع حاصل مى کند و آنگاه براى جمع آورى نسخ آن همت مى ورزد 40 .
کتاب پس از جمع آورى نسخه هاى آن به همت ایشان مقابله و تصحیح شده و به سال 1331 اولین جلد آن منتشر مى شود و دوره تفسیر کامل مى گردد. تصحیح این تفسیر - که سرشاراست از نکات ادبى اشعار فارسى و عربى وقایع تاریخى روایت واحادیث اقوال و گفتار مفسران عالمان حکیمان و عارفان - بهیچ روى شایسته این اثر عظیم نیست .البته تلاش مرحوم حکمت و دستیاران وى که نسخه هاى خطى آن رااز زوایاى تابخانه ها بیرون کشیده در پیشدید دانش پژوهان نهاده اند ستودنى است .[ کشف الاسرار] نیاز به چاپ منقح دیگرى دارد. باید عالمانى که هم آشنا به فرهنگ اسلامى باشند و هم متبحر در ادبیات
فارسى و عربى آن را بدست گیرند و تصحیح و تحقیق تعلیق وارجاع متن به منابع عرضه کنند. صاحب نظرى درباره این چاپ چنین اظهار نظر کرده است :
[تصحیح[ کشف الاسرار] به هیچ روى تصحیح انتقادى و قابل اعتماد نبوده . واقعیت این است که مرحوم على اصغر حکمت که نامش بعنوان مصحح کتاب بر پشت جلد مجلدات ده گانه نشسته به جهت مشغله هاى بسیار سیاسى و غیرسیاسى در تصحیح این کتاب دخالتى نداشته و مسوولیت تصحیح هر جلدى را به دوستى وارادتمندى و دانشجویى محول کرده بود. بنابراین در بسیار جا تسامحاتى روى داده و خطاهاى ادبى و علمى بسیار رفته واشتباهات رفته واشتباهات چاپى بسیار نیز مزید بر علت گردیده است] 41 .
2. تفسیرادبى و عرفانى قرآن مجید 42
گزیده و خلاصه اى است از تفسیر ده جلدى[ کشف الاسرار]. نگارنده آن از [ النوبه الثانیه] جز مواردى اند چشم پوشیده و[ النوبه الثالثه] را نیز گزینش کرده و کتاب را در دو بخش تنظیم کرده است .اوابتداء زیر عنوان[ تفسیر لفظى] ترجمه آیات را مى آورد و آنگاه در زیر عنوان [تفسیرادبى و عرفانى] گزیده اى از بخش سوم را عرضه مى کند و در پانوشتها توضیحاتى برگرفته از بخش دوم مى آورد. وى برخى لغتهاى متداول در زبان نگارش کتاب را به فارسى متداول تبدیل کرده و میان دو کمان نهاده است . محقق کتاب مقدمه اى دارد در شیوه کار و برخى از مطالب مربوط به قرآن و خاتمه اى دارد در شرح حال خواجه عبدالله انصارى و فهرستهاى گونه گون .
3. قرآن کریم با ترجمه نوبت اول از تفسیر کشف الاسرار میبدى 43
این چاپ تنها بخش اول تفسیراست یعنى ترجمه هاى آیات که به همراه قرآن در مقابل آیات و براساس چاپ مرحوم حکمت با مقدمه اى از دکتر سید حسن سادات ناصرى چاپ شده است . وى دراین مقدمه ازاهمیت تفسیر و برخى از ویژگیهاى آن و دستیاران مرحوم حکمت در تصحیح کتاب سخن گفته است .
4. فهرست تفسیر کشف الاسرار 44
بارها در ضمن این معرفى تحقیق گونه به گستردگى مباحث و مطالب [تفسیر کشف الاسرار]اشاره کردیم وسعت مباحث گونه گونى مطالب سرشارى آن ازاطلاعات عرفانى اقوال و گفتار مفسران و عارفان و ... همه و همه تدوین اثرى کلیدى راایجاب مى کرد. آقاى دکتر محمد جواد شریعت مجموعه پژوهشها و فیش هایى را که در طول سالها پژوهش در تفسیر [کشف الاسرار] فراهم آورده بود دراختیار[ موسسه امیرکبیر] مى گذارد و بدینسان[ فهرست تفسیر کشف الاسرار] پدید آمد.
این فهرست در 1047 صفحه شامل مقدمه اى است از تهیه کننده پیرامون شرح حال و آثار خواجه عبدالله انصارى و شرح حال ابوالفضل رشیدالدین میبدى کشف الاسرار و مختصرى در سبک آن و معرفى فهرست و آنگاه متن فهرست که در شش بخش است بدینقرار: کلام خدا احادیث و ادعیه سخنان واخباراطرافیان حضرت رسول[ ص] بزرگان دین متصوفه فرشتگان زبان وادب مسائل طرح شده در کشف الاسرار فهرست اعلام . کار و تلاش محقق و نویسنده این اثر ستودنى است و تا حدود زیادى در مراجع به[ کشف الاسرار] راهگشاست . ولى متاسفانه این فهرست با کاستیها و فزونیهائى همراه است . پس ازانتشار آن مقاله اى بعنوان نقد وارائه نقاط ضعف آن نگاشته شد 45 و نکاتى لازم و ضرورى یادآورى گردید. مولف محترم در ضمن نامه اى غالب انتقادها را ناروا دانسته اند ذ4 اما به پندار ما نیز بدون این که بخواهیم ازارزش کار بزرگ ایشان بکاهیم و یا تمام موارد نقد را بپذیریم این فهرست را داراى کاستیهائى مى دانیم بویژه اشکال ناقد در بخش موضوعى آن کاملا وارد است .
مثلا در فهرست موضوعى عنوان[ سخن پیر طریقت] که فهرستى است از گفتار سخن چه معنا دارد؟ یا مثلا در ذیل واژه اقسام اقسام تقوى توانگران و ... آیا بهتر نبوداینها هر کدام در ذیل عنوان مخصوص خود قرار مى گرفتند؟ مولف محترم این اشکال ناقد را نپذیرفته اند. اگرایشان به ذهنیت خواننده و مراجعه کننده اش توجه کنند و هدف گیرى از یک کتاب کلیدى را در نظر بگیرند خواهند یافت که اشکال وارداست .
[گزیده تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار] 47
مولف این مجموعه را به انگیزه فراهم آوردن متن درسى دانشگاه براى رشته ادبیات فارسى فراهم آورده و در پایان مقدمه درباره شیوه تنظیم آن چنین نوشته اند:
سخن آخراین که در گزینش این مجموعه بیش و پیش از همه دانشجو و کلاس منظور بوده بنابراین گذشته ازاین که به بخشهاى لطیف و زیبا و جالب[ کشف الاسرار] توجه رفته این نیز از نظر دور نمانده که به هر حال مجموعه حاضر بسا که به صورت متن درسى در رشته تخصصى ادبیات فارسى تدریس شود بنابراین بحث انگیز بودن مطالب از نظر دورنمانده و ناگزیر در مواردى بعمد بخشهایى انتخاب شده که به نحوى ازانحاء قابل طرح و بحث در کلاس درس باشد هر چند دشوار و همراه با عبارات و ابیات عربى . 48
بهرحال این کتاب براى آشنائى اجمالى با کشف الاسرار و چگونگیهاى آن مفیداست .
نویسنده مقدمه اى دارند سودمند درباره مولف کتاب ویژگیهاى ادبى آن آنگاه گزیده هائى از تفسیراست به ترتیب سوره ها بدینگونه که گزینش شده هاى هر چند سوره در ضمن یک فصل مى آید و در پایان توضیحات - که براساس شماره هاى مسلسل در متن کتاب آمده است - دراین توضیحات لغات مشکل معنا شده شرح حالى به اجمال ازاعلام ارائه گشته به منابع احادیث اشاره شده است و در نهایت فهرستهاى کتاب است شامل فهرست اعلام لغات و ترکیبات نام اشخاص نام جایها و نام کتابها.
مولف[ کشف الاسرار]:
ابوالفضل احمد بن ابى سعید میبدى - آنگونه که از سراسر تفسیر وى بدست مى آید از عالمان پراطلاع مفسفران بزرگ و عارفان آشنا به فرهنگ اسلامى در قرن ششم بوده است .از وى چگونگیهاى زندگانیش متاسفانه اطلاع زیادى در دست نیست ولى همین تفسیر به تنهائى کافى است که وسعت اطلاعات ذوق لطیف استعداد سرشار آگاهیهاى گسترده ادبى تاریخى فقهى و کلامى او را به اثبات رساند. نویسنده ئى با توجه به تمام اطلاعات بدست آمده از پژوهشهاى محققان شمائى از زندگانى مولف بدست داده است :
ابوالفضل مردى از خاندان اهل علم میبد یزد دراواخر قرن پنجم به دنیا آمده . به جهت رواج فضل و فضیلت در خاندانش مقدمات علوم دینى را خوانده خارخار آموختن واندوختن او را بهره مند بوده - کشیده دور نیست که محضر درس و فیض خواجه عبدالله انصارى را دریافته و یا با یک واسطه از آبشخور عرفان این عارف بزرگ بهره یاب گشته . تفسیر پیرهرات را دیده و خوانده و پیش روى داشته به جهت مختصر و موجز بودنش بر آن شده که آن را شرح و بسط دهد و براین نیت توفیق یافته واین اثر گرامى را براى ما به یادگار گذاشته . در سال 520 که براین کار برخاسته چند سال بر آن عمر گذاشته ؟ پس به کجا رفته در کجا فوت کرده در کدام گورستانى خفته ؟ ... بر ما معلوم نیست 49 .
از آثار و تالیفات دیگر وى نیز اطلاع زیادى در دست نیست .افزون بر[ کشف الاسرار] آنچه تاکنون از آثار وى بر شرح حال نگاران و محققان روشن شده یکى[ اربعین] است که خوداز آن یاد کرده ولى اثرى از آن نیست . میبدى در ضمن تفسیر و تاویل آیه 41از سوره رعد پس از نقل حدیثى که مشتمل بر واژه[ اربعون] است مى گوید :
[ اصلى عظیم است این خبر در علوم حقایق و تمکین ارباب معارف و با شرح آن در کتاب[ اربعین مستقصى گفته ایم کسى که این بیان خواهداز آنجا طلب کند] 50 .
و دوم[ کتاب الفصول] است .این اثر را آقاى دانش پژوه به چاپ رسانده 51 و در معرفى آن چنین نوشته اند:
تالیفى است ازامام حافظ فخرالاسلام رشیدالدین ابوالفضل احمدابن جمال الاسلام ابى سعید(سعد) محمدابن محمود بن مهریزد (مهرایزد) بن انوشیروان میبدى یزدى زنهد در 520 (نشریه 571:5) که تا کنون جز[ کشف الاسرار و عده الابرار]اثر دیگرى ازاو نمى شناختیم ناشر طبقات الصوفیه انصارى پیرهرات گمان کرده است که شایداین کتاب هم نگارش او باشد. خوشبختانه مجموعه اى به کتابخانه مرکزى دانشگاه آمده است (ش 1713) که یکى از رسائل آن همین[ الفصول] است که میبدى آن رااز روى تالیف استادابوالقاسم یوسف بن الحسین بن یوسف البیع هروى به فارسى در آورده و به خط خود نوشته است 52 .
این کتاب در یک مقدمه و شش فصل (در ستایش سلاطین وزراء سادات قضات و ...) تنظیم شده است که براى هر عنوانى سه فصل اختصاص یافته است . مولف در ضمن آن نکات جالبى را آورده است و گاهى براى مقصودش به آیات واحادیث واشعار عربى و فارسى استشهاد کرده است . جالب و شگفت این است که در ضمن فصول کتاب که به ستایش افراد پرداخته شده است هیچ جا به صراحت ازاشخاص و جاها نام نرفته و همه جااز کنایه [فلان] استفاده شده است مثلا:
[مداراین مدایح واصعاف این بر حضرت فلان باد] 53
بهرحال بیش از آنچه دراین سطور آمد از میبدى اطلاعى نیست . سخن از [کشف الاسرار] و میبدى را دراینجا به پایان مى بریم و نقد و تحلیل معرفى برخى دیگراز تفاسیر عامه را در شماره هاى بعدى دنبال خواهیم کرد.
پاورقى ها
1.کشف الاسرار و عده الابرار معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصارى تالیف ابوالفضل رشیدالدین المیبدى به سعى اهتمام : على اصغر حکمت ج /01/1
2.شیخ الاسلام عبدالله الانصارى الهروى مبادثه و آراوه الکلامیه والروحیه تالیف دکتر محمدسعید عبدالمجید سعیدالافعالى .100.
3. ابواسماعیل عبدالله پسرابومنصور محمدانصارى هروى در غروب روز جمعه شعبان 396 هجرى قمرى در کهندز هرات از مادرى که اهل بلخ بود تولد یافت . خوانواده اش نسب به ابوایوب خالد بن یزیدانصارى صحابى معروف پیامبر مى رساند.
خواجه عبدالله هنوز کودکى بیش نبود که به تحصیل مى پردازد و دیرى نمى پاید که در میان نزدیکان خود مى درخشد. وى به یمن حافظه قوى
در کسب مقدمات و حفظ قرآن واشعار عربى امتیازى مى یابد. خواجه عبدالله براى ادامه تحصیل و تعمیق یافته هایش به هجرتهائى نیز دست مى زند از جمله به نیشابور. زندگى وى آمیخته است با حادثه هاى تلخ و شیرین . تلاش او دریافتن گفتن و نوشتن ستودنى است . برخى از آثار روى از جمله منازل السائرین به شدت مورد توجه واقع شده در میان حوزه ها متن درسى قرار گرفته و بسیارى بر آن شرح نوشته اند (کشف الظنون ج 2.1829.) خواجه عبدالله انصارى که شیخ الاسلام لقب گرفته و مریدان بسیارى در هرات بهم زده بود در پایان عمر نابینا گردید و روز جمعه 22 ذى الحجه سال 481 هجرى قمرى به سن 85 سالگى در گذشت و در گازگاه (ده کیلومترى هرات ) به خاک سپرده شد .
رک : الذیل على طبقات الحنابله ج 64.1 حبیب السیر ج 2.314 الذریعه 305.9 ریاض العارفین 37.ریحانه الادب ج 2.168 مجمع الفصاء ج 65.1 مجمل فصیحى ج 2.198 و 11 نفحات الانس 321. هدایه الاحباب 128. الاعلام ج 4.122 مقدمه سخنان پیرهرات و نیز کتاب شیخ الاسلام.. که پیشتراز آن یاد کردیم واثرى است مفصل و سودمند درباره زندگانى آثار وافکار خواجه عبدالله .
4. کشف الاسرار ج /01/1
5. همان مدرک ج 6.111.
6. همان مدرک ج 1.127.
7. همان مدرک .557.
8. مجله حوزه شماره 16.76 شماره 24.44.8
9.کشف الاسرار ج 1.149 و براى نقداین اخبار رک : تفسیرابن کثیر ج 1.83 و المیزان ج 1.140.
10. کشف الاسرار ج 8.335 به بعد و براى نقد آن رک : البیان ج 8.506 المیزان ج 17.198 و محاسن التاویل ج 14.156.
11. در قصص انبیاء و داستان پیامبران دراین زمینه مراجعه کنید به : داستان پیامبران در کلیات شمس ج 1.132 252 337 و ...این اثر در دو بخش تنظیم بافته بخش اول نگارش داستان و بخش دوم تفسیر عرفانى آن . در بخش اول آنچه ازاسرائیلیات در منابع کهن مل قصص الانبیاء تفسیر معروف به ترجمه تفسیر طبرى کشف الاسرار و ... آمده بدون هیچ نقد و تحلیل آورده است . ما پیشتر گفته ایم آنچه معروف به ترجمه تفسیر طبرى است ربطى به تفسیر طبرى ندارد و دلایل و شواهد را به اختصار آنجا آورده ایم .اینک اضافه مى کنیم چنانکه در آن مقاله گفته ایم . (شماره 24.46) طبرى ذبیح را در داستان ابراهیم اسحاق مى داند در حالى که در آنچه معروف به ترجمه آن است ذبیح را دراسماعیل شناخته شده است و نه اسحاق (ج 6.1533).
12لطایفى از قرآن کریم .4749.
13 اصحاب حدیث در مقابل اصحاب راى به کسانى اطلاق مى شده است که در همه اصول اعتقادى قائل به سمع و متکى به نقل بودند و معارف بشرى را منوط به تعلم و تلقى ازانبیاء مى دانستند ( الملل والنجل ج 1.206 توضیح الملل ج 1.283 و لطایفى از قرآن کریم .32.)
14کشف الاسرار ج 5.307 ج 6.111 و ج 3.168.
15 همان مدرک ج 5.307.
16 همان مدرک ج 6.128 ج 3.446 727 ج 2.13 و ...
17. بخشهائى از پروژهشهاى آقاى رکنى در زمینه کشف الاسرار نشر یافته است : جلوه هاى تشیع در تفسیر کشف الاسرار نشر یافته است : جلوه هاى تشیع در تفسیر کشف الاسرار نشر یافته است : جلوه هاى تشیع در تفسیر کشف الاسرار یادنامه علامه امینى 163 - 230.دریافت عرفانى میبدى از قرآن در مجموعه سخنرانیهاى دومین کنگره تحقیقات ایرانى ج 264.2 لطائفى از قرآن کریم که داراى دو بخش است : بخش اول معرفى تفسیر و شیوه نگارش آن و بخش دوم گزیده هائى از نوبت سوم ما دراین نوشته از نگاشته سودمندایشان بهره برده ایم .
18. لطائفى از قرآن کریم .48.
19. مجله یغما 12.521.
20. کشف الاسرار ج 8.486 و507.
21. همان مدرک ج 1/400
22.همان مدرک ج 1/452
23.همان مدرک ج 1/456
24.لطائفى از قرآن کریم .32و46 مولف ضمن بحث از چگونگیهاى مباحث فقهى مولف و مذهب فقهى وى فهرستى از مباحث فقهى کشف الاسرار راارائه داده است .
25. عنوان مقاله اى است مفصل و بسیار سودمند از آقاى دکتر مهدى رکنى که پیشتراز آن یاد کردیم . وى دراین مقاله بجزاستخراج این مباحث توضیحاتى بر متن افزوده و در نقد واصلاح و گاه ارائه منابع دیگر مطالبى آورده اند که بسیار مفیداست .
26 کشف الاسرار ج 2.151152.
27. الغدیر ج 156.2 احقاق الحق ج 2.399 الصراط المستقیم ج 259.1 دلائل الصدق ج 44.2 المراجات تحقیق و تعلیق حسین الرضى .229 و 137 از مستدرک آن و ... در آثار یاد شده به اشکالات متعددى که بر متن آیه در صورت اعتقاد به نزول آن درباره على ع وارد آورده اند پاسخ گفته شده و در الغدیر و احقاق الحق و المراجعات و بویژه در مستدرک المراجعات .
منابع بسیارى ازاهل سنت نشان داده شده است که این آیه درباره على ع دانسته اند.
28. کشف الاسرار ج 3.152.
29. بهار وادب فارسى ج 2.88 به نقل از حماسه غدیر .33.
30. براى اطلاع از برخى موارد آن رک : یادنامه علامه امینى .224 213 216 و ...
31. کشف الاسرار ج 10.530.
32. گزیده کشف الاسرار.22.
33.کشف الاسرار ج 4.3736. براى اطلاع بیشتر رک : سخنرانیهاى اولین کنگره تحقیقات ایرانى ج 2.295 - 264 مقاله سودمند و مفید دریافت عرفانى میبدى از قرآن .
34کشف الاسرار ج 2.20.
35سخنرانیهاى دومین کنگره ج 2.369.
36مجله یغما سال 12.522.
37 همان مدرک 520 519.
39. لطائفى از قرآن کریم 147 - 56. مفصل ترین و سودمندترین بحثى است که دراین زمینه سامان یافته است . بجزاین براى اطلاع از جنبه هاى ادبى نثرى و شیوه نگارش میبدى رک : مجله یغما سال 51952212فرهنگ ایران زمین دوره 11.305 - :295 مقدمه گزیده کشف الاسرار و مقدمه فهرست کشف تفسیر کشف الاسرار
40گزیده کشف الاسرار .14 و مقدمه کشف الاسرار ج 1. را.
41کیهان فرهنگى سال چهارم شماره 12.39 مقاله خود مشت مالى .
42تفسیرادبى و عرفانى قرآن مجید بفارسى تلخیص و نگارش حبیب الله آموزگار انتشارات اقبال تهران چاپ سوم 1360.
43قرآن کریم با ترجمه نوبت اول از تفسیر کشف الاسرار میبدى چاپ انتشارات ابن سینا تهران .
44فهرست تفسیر کشف الاسرار وعده الابرار بکوشش دکتر محمدجواد شریعت موسسه انتشارات امیرکبیر چاپ اول 1363.
45دنشر دانش سال پنجم شماره ششم .52.
46 همان مدرک سال ششم شماره دوم .91.
47. گزیده تفسیر کشف الاسرار وعده الابرار بکوشش دکتر رضا انزابى نژاد موسسه انتشارات امیرکبیر 1364.
48 همان مدرک .28.
49 همان مدرک .18.
50کشف الاسرار ج 5.219.
51فرهنگ ایران زمین دوره 16.89 - 44 با عنوان فصول رشیدالدین ابوالفضل میبدى .
52 همان مدرک .44.
53 همان مدرک .79.