جریان شناسی سیاسی بنی هاشم پس از قیام عاشورا
آرشیو
چکیده
متن
1. پارادایم : پارادایم حنفیان، پارادایم سیاسی با مایه های قوی موعودگرایی است. وی در کربلا حضور نیافت و حسین (ع) را نیز به رفتن به شهری چون یمن و ارسال دعوتگران به نقاط مختلف توصیه می نمود.همان کاری که خود بعدها به انجام آن اقدام نمود.
با دوری و پرهیز امام سجاد(ع) از ورود به منازعات سیاسی و عدم وزانت و برابری موقعیت دیگرانی، چون عباسیان و حسنیان با وی،ارشدیت او در میان پسران امام علی (ع) در آن هنگام، و شایعه جهاد وشجاعت، محمد حنفیه را به مرکز ثقل حرکت های سیاسی ـ اجتماعی درمیان هاشمیان تبدیل نمود.
2. اندیشه سیاسی : ظاهر آن است که او خود داعیه دار امامت نبوده است،ولی مقبولیت عامه (1) و منتسب بودن گروه هایی به وی قطعی است.(2)با این حال نمی توان منکر نظر مثبت و حضور فعال او در راهبری جریان اجتماعی ـ سیاسی منتسب به او شد. حتی برخی روایات امامیه، از چشم داشت اولیه او به امامت، پس از شهادت امام حسین (ع) خبر می دهد.(3)ارتباط مختار با ابن حنفیه غیر قابل قبول تلقی نمی شود؛ زیرا که مختارزمانی در مکه مقر زبیریان بود که در آنجا با بی اعتنایی ابن زبیر مواجه گردید. از این رو با توجه به روح بلند پروازانه، او تماس وی با علی بن الحسین (ع) و محمدبن حنفیه که در مکه بودند،(4) بعید نمی نماید.البته علی بن الحسین (ع) به گفتار او توجهی نمی کند، اما ابن حنفیه به نوعی از او استقبال می کند. همچنین هنگامی که تبلیغات مختار در کوفه به نام ابن حنفیه آغاز شد،(5) شیعیان نسبت به آن تردید داشتند، لذاگروهی را به مدینه فرستادند تا از محمدبن حنفیه استفسار نمایند. او نیزبا جملاتی هر چند مبهم و کلی، اما تایید آمیز آنها را روانه کوفه کرد.(6)
ضمن آن که حرکت حنفیان پس از مرگ وی توسط پسرش ابوهاشم ادامه یافت. جنبش مختار به سرعت تبدیل به کیش کیسانیه گردید که در معنای آن اختلاف است. مذهبی که انگاره های اعتقادی ـ فرهنگی وسیاسی خاص خود را داشت و هسته اصلی آن اعتقاد به مهدویت محمدبن حنفیه بود. البته محمد حنفیه هیچ گاه به چنین ادعایی دست نیازید اگر چه به طور رسمی نیز از آن بیزاری بجست.(7) ابن حنفیه درسال 81ق، بدرود حیات گفت و کیسانیه پس از او به سه گروه متمایزتقسیم شدند. البته فرق نویسان 12 فرقه از کیسانیه را شمارش کرده اند(8) و مولف المقالات و الفرق بیشتر از آن گفته است.(9)
به هر حال گروهی معتقد شدند که او در کوه رضوی نزدیک مدینه غیبت گزیده و از آنجا ظهور خواهد کرد. گروه دیگر مرگش را پذیرفتند،اما معتقد به بازگشت دوباره او شدند و گروه سوم با پذیرش مرگ وی ابوهاشم پسرش را با اعتقاد به نص ابن حنفیه بر امامتش به امامت برگزیدند.
3. مبارزه با رژیم / در رژیم : مبارزه حنفیان همچون سایر رهیافت ها بارژیم بوده است. حنفیان هم در مبارزه با رژیم امویان و هم زبیریان بوده اند.
4. مبارزه باز/ پوشیده : مبارزه حنفیان در ابتدای کار به شکل پوشیده ومخفی انجام می گرفت. اگر چه نسبت به دیگر رهیافت ها این دوران بسیار کوتاه است. با قدرت یافتن و ظهور مختار و پس از طی مدت کوتاهی از حرکت زیرزمینی، به شکل یک جنبش انقلابی آشکار گردید.
پس از شکست مختار و سرکوب او، حنفیان و کیسانیان به مرحله حرکت مخفی و پوشیده بازگشتند و به ساماندهی تشکیلات زیرزمینی پرداختند. ابوهاشم در دوران رهبری خود، سعی بر ساماندهی پیروان وتوسعه منطقه نفوذ جغرافیایی به اطراف بلاد اسلامی، به ویژه خراسان وبسط نفوذ معنوی اش در میان نیروهای جدید، یعنی موالی پرداخت.
5. انقلاب / اصلاح : مبارزه حنفیان مبارزه ای انقلابی و با شیوه های انقلابی بوده است. ابن حنفیه همزمان در دو جبهه مبارزه قرار داشت. ازسویی با بنی امیه و از سوی دیگر با عبدالله بن زبیر در ستیز بود. وی به همراه هاشمیان همراه خود هنگام استیلای عبدالله زبیر بر حجاز ازبیعت با او سرباز زد. این زبیر نیز که سابقه ای دیرین در کینه ورزی نسبت به علویان داشت، اکنون که با رقیبی سرسخت چون مختار در کوفه مواجه بود که به نام ابن حنفیه تبلیغ می کرد، بر آتش خشم خود افزود و بر آن بودکه آنان را به آتش بسوزاند.(10) یک بار نیز او را به طائف تبعید نمود.حنفیان و کیسانیان تا زمان مختار با حرکت مسلحانه علیه هر دو جبهه امویان و زبیریان می جنگیدند. پس از آن نیز با حرکت هایی گاه و بیگاه ودعوت مخفی به فعالیت خود ادامه دادند. و پس از فوت ابوهاشم نیز باعباسیان پیوند خوردند.
6. ارتباط با سایر رهیافت ها: رابطه حنفیان با امامیه بر اساس رقابت عقیدتی و بی طرفی سیاسی بود. این ارتباط، با زیدیان بر پایه ائتلاف سیاسی و بی طرفی عقیدتی استوار بود و با حسنیان در بعد سیاسی بی طرفانه و از لحاظ عقیدتی بر رقابت مبتنی بود. در ارتباط با عباسیان سه مرحله را در بر می گیرد تا پیش از ابوهاشم، مستقل از عباسیان، امانزدیک به آنها بودند. پس از زعامت ابوهاشم شاهد دوره همبستگی آنان و عباسیان هستیم، ابوهاشم هنگام بازگشت از دربار سلیمان اموی (96-99)، در روستای حمیمه اقامتگاه عباسیان به زهر عاملان خلیفه در گذشت (11). البته برخی بر این باورند که این کار توسطعباسیان صورت گرفته است.(12) دوره سوم نیز پس از فوت ابوهاشم است که عباسیان موفق به کسب عنوان امامت پس از وی شدند ورهبری حنفیان را بر عهده گرفتند و در واقع حنفیان و عباسیان به نوعی ادغام گردیدند.
البته پس از مرگ ابوهاشم نیز پیروان او به شعبه های گوناگونی درآمدند، اما بیشتر آنان انتقال امامت از وی به محمدبن علی عباسی راپذیرا گشتند.
رهیافت عباسیان
1. پارادایم : پارادایم عباسیان، سیاسی ترین پارادایم در میان رهیافت های دیگر است. ائتلاف ها و اتحادها و قبض و بسطهای این گروه کاملا بر پایه مقتضیات و اهداف سیاسی مبتنی است که کسب قدرت و حفظ آن را به هر طریق مورد نظر قرار می دهد.
2. اندیشه سیاسی : اندیشه سیاسی عباسیان در طول زمان بر اساس سیاست دچار قبض و بسط گردیده است. اندیشه آنان را می توان به چنددوره تقسیم نمود. دوره نخست مربوط به دوران عباس و عبدالله بن عباس است. عباس بن عبدالمطلب در پیمان عقبه همراه پیامبر (ص)بود، در جنگ بدر به اسارت در آمد و سپس با فدیه آزاد گشت (13) وهنگام فتح مکه پیش از دیگران اسلام آورد. وی پس از رحلت پیامبر درکنار علی (ع) بود. تاریخ ادعایی از وی برای خلافت ثبت نکرده است.عبدالله بن عباس نیز که به دانش و فضیلت مشهور است، دعوی سیاسی نداشت و از حقوق علی (ع) دفاع می نمود و مشاور معتمد او در امورسیاسی بود.(14)
پیش از حادثه عاشورا از توصیه کنندگان حسین بن علی (ع) برای عدم حرکت به سمت کوفه بود. وی در زمان زمامداری ابن زبیر، درگیری سختی باوی داشت.(15) در این دوره عباس و فرزندانش بدان جهت که دیر هنگام اسلام آورده بودند، زمینه خلافت برایشان وجود نداشت. حال آن که علی (ع) دارای فضایل بی شمار و سابقه بی همتایی در اسلام بود.بنابراین برای ایشان بهترین گزینه قرار گرفتن در جبهه علی (ع) بود. امابه تدریج و به ویژه پس از شهادت علی (ع) دوری این خاندان از یکدیگربیشتر شد و عباسیان کوشیدند بر قدرت خود بیفزایند. چنانچه در کربلانیز حضوری ندارند، اما پس از عاشورا از آن بهره می گرفتند. از این روعلی بن عبدالله درصدد تکمیل حلقه قدرت و مشروعیت برآمد. وی ازبی فرزندی ابوهاشم بهره برد تا او را به انتقال امامت خود به عباسیان ترغیب نماید.(16) بدین جهت هنگامی که ابوهاشم در حمیمه مقرعباسیان از دنیا رفت، پیش از مرگ، محمدبن علی را وصی خود کرده بود.(17) بر این اساس عباسیان مشروعیت خود را در این مرحله به حنفیان منتسب ساختند. اما در مرحله بعد و هنگامی که حکومت رافراچنگ آوردند، دیگر نه تنها نیازی به وصیت نامه ابوهاشم برای توجیه مشروعیت خود ندیدند، بلکه محو خاطره میراث او را لازم دیدند. از این پس عباسیان، آموزه ها و عقاید شیعه گری خود را به کناری نهادند و برای تحکیم قدرت خود، یکسره به حوزه اهل حدیث نزدیک شدند.(18) آنان تلاش نمودند برای مشروعیت بخشی کامل به حکومت، خود را از طریق عباس به پیامبر متصل سازند. آنان براساس فقه اهل سنت و فرهنگ جاهلیت، عباس را به عنوان عموی پیامبر، وارث رسول خدا و جانشین اوقلمداد کردند.
منصور در پاسخ نفس زکیه که علی (ع) را اولی به خلافت و خود را ازنسل فاطمه دانسته بود، به صراحت عباس عموی پیامبر را شایسته خلافت دانسته و هرگونه احقاق حقی را از طریق فاطمه ردمی نماید.(19)
3. با رژیم / در رژیم : عباسیان نیز همچون دیگران در زمره مبارزان بارژیم قرار می گیرند؛ زیرا که هدف و روش آنها اسقاط رژیم اموی بود و درنهایت نیز سردمداران جنبشی بزرگ علیه امویان گردیدند.
4. مبارزه باز/ پوشیده : عباسیان سیاسی ترین شیوه ها را در میان سایررهیاف ها پی گیری کرده اند. آنان در هر زمان موضع و روش خاصی رابرگزیده اند. آنان در سه مرحله حرکت خود، در دو مرحله از شیوه مبارزه پوشیده زیر زمینی و اصول پنهان کاری بهره برده اند و در مرحله آخر به حرکت براندازانه نظامی متوسل شده اند. از سال 100ق ؛ یعنی پس ازمرگ ابوهاشم حنفی، دعوت فعالانه عباسیان با سازمان هسته های کوچک زیرزمینی تقویت می شود و مدیریت منطقه ای و کلان پیدامی کند و تشکیلاتی قوی تر پی ریزی می شود. اگر چه در این دوره قرارگاه ابتدایی عباسیان کوفه و سپس حمیمه بود، اما به دلیل گرایش های علوی مردمان کوفه و گرایش مردم حجاز به اهل حدیث، بنا به توصیه ابوهاشم، بیشترین سرمایه گذاری تبلیغاتی در خراسان و نواحی ایران ؛یعنی منطقه بکر که تمایز چندانی میان بنی هاشم تشخیص نمی دادند،صورت نمی گرفت.(20) شعاری نیز که دعوتگران عباسی بر اساس اصل پنهان کاری اهداف به توصیه پیشوایان خود سر می دادند شعار (الرضامن آل محمد) بود.(21) این شعار احتیاط آمیز و دقیق پنهان کارانه که برای جلب حداکثر شیعیان و مردم، از شخص نامعینی از خاندان پیامبر(ص) سخن می گفت، فضای حیاتی برای پیشبرد اهداف عباسیان را فراهم می آورد و هدف اصلی آنان را پنهان می ساخت. پس از محمد بن علی فرزندش ابراهیم امام جانشین او شد.(22) وی دعوت را وارد فاز نظامی ساخت.(23) بدون آن که مبارزه پوشیده و پنهان کاری را متوقف سازد. در این زمان دو چهره برجسته دعوت عباسیان ابوسلمه خلال در کوفه و ابومسلم در خراسان اند(24) که بعدها اولی به دست دومی و دومی به دست منصور به قتل رسیدند.(25) ابراهیم امام در زندان حران به قتل رسید.(26) بنا به دستور او برادرانش به همراه چهارده نفر ازعباسیان حمیمه را به قصد کوفه ترک گفتند و در کوفه به ابوسلمه خلال پیوستند.(27) در این هنگام ابوسلمه کوشید تا محل آنها را از نظررهبران خراسانیان که شیعیان آل عباس بودند، پنهان دارد و قصد داشت تا امامت علویان را مستقر سازد. بدین منظور پیکی به مدینه فرستاد تاابتدا با امام صادق (ع) و سپس به ترتیب با عبدالله محض و عمربن الحسین تماس حاصل کند.(28) اما به زودی حضور عباسیان در کوفه فاش شد و خراسانیان به یکباره با ابوالعباس سفاح به عنوان امام و خلیفه بیعت کردند. ابوالعباس نیز بلافاصله خود را به مسجد رساند و در نطق خود عباسیان را اهل بیت نامید و شایستگی های علویان را منکرشد.(29) بدین ترتیب عباسیان به سبب در دست گرفتن ابتکار عمل،تکیه بر احساسات قومی و نژادی سپاهیان ایرانی نژاد، سازمان دهی قوی، استفاده از فنون پنهان کاری و برنامه ریزی دراز مدت، توانستند به قدرت برسند.
5. اصلاح انقلاب : از آنجا که هدف عباسیان تغییر رژیم سیاسی موجودبود، در زمره انقلابی ها قرار می گیرند. از این منظر حرکت عباسیان رامی توان در سه مقطع مورد مطالعه قرار داد: مقطع اول دوران اولیه است که می توان آن را مقطع فرصت سازی و سازماندهی تشکیلات خواند و ازآغاز تا مرگ محمدبن علی ادامه داشت. مقطع دوم مرحله گسترش اعزام دعات و دسته های زیرزمینی است که با امامت ابراهیم امام پی گیری می شود. مقطع سوم ورود به فاز نظامی و عملیاتی است که در دوره دوم رهبری ابراهیم امام انجام می شود.(30) استراتژی نظامی عباسیان به سرکردگی ابومسلم و با کشتار کم سابقه او(31) حدود بسیاری رنگ وبوی قومی و ستیز ناسیونالیستی نیز به خود گرفته بود، نتیجه داد و باپیروزی سریعی همراه شد.
6. ارتباط با سایر رهیافت ها: روابط عباسیان با حسنیان، زیدیان و امامیه برپایه رقابت عقیدتی و رقابت سیاسی استوار بود. البته تضاد آنها باحسنیان که همواره رقیب اول محسوب می شدند، بیشتر بوده است.ارتباط عباسیان با حنفیان پس از مرگ ابوهاشم نیز مبتنی بر اتحادسیاسی و اتحاد عقیدتی بوده است که البته این تا هنگامی که عباسیان مشروعیت خود را مستقیما از طریق عباس به پیامبر متصل نساخته بودند، ادامه داشت.
نتیجه گیری :
با شهادت حسین بن علی (ع) در کربلا، صحنه سیاسی اجتماعی جامعه به نحو مشخصی دستخوش تغییر و تحول گشت. تغییر وتحولاتی که زمینه های بسیار مساعدی را برای جنبش های ستیزه جوی هاشمی و کل هاشمیان فراهم ساخت و اقبال عمومی را متوجه آنان می کرد و همین اقبال و فضای مساعد عمومی است که انشعاباتی را نیزدر میان هاشمیان پدید می آورد. این انشعابات را در دو پارادایم و نحوه نگرش فکری می توان تبیین نمود. پارادایم نخست پارادایم اعتقادی ـسیاسی است که بیشتر به زیر ساخت های فرهنگی و اجتماعی جامعه می نگرد. عاشورا را نهضت پیروزی می داند که هدفش تغییر مناسبات اجتماعی جامعه در وهله اول بوده است به کار فرهنگی و اعتقادی بهای اصلی را می دهد. مبارزاتش اگر چه بر رژیم است، اما اصلاح طلبانه وتدریجی و پوشیده پنهانی است. این پارادایم پارادایم امامیه از شاخه حسینیان در رهیافت و گرایش علوی ـ فاطمی است. پارادایم دوم پارادایم سیاسی است که وجه غالب در آن با سیاست است، نه فرهنگ ومسائل اجتماعی ـ هدف در آن دست یابی به حکومت و خلافت تعبیرمی شود. پیروان این پارادایم متفاوت و مختلف اند و انگیزه های گوناگونی دارند. در این پارادایم شاخه زیدیه و حسنیان از گرایش علوی ـ فاطمی گرایش و رهیافت علوی ـ غیر فاطمی و گرایش های عباسیان حضوردارند. همه این گرایش ها بر رژیم و علیه آن مبارزه می کنند.
و همه آنها کما بیش روش انقلابی دارند. زیدیه کمتر زیرزمینی بوده است اما آن دو دیگر به خصوص عباسیان از مبارزه زیرزمینی استفاده نموده اند.
نمودار مختصات روش شناختی رهیافت های هاشمی
نام رهیافت پارادایم اندیشه سیاسی مبارزه درمبارزه باز/پوشیده انقلاب /اصلاح
رژیم / با رژیم
اعتقادی امامت به نص جلی،انقلابی در اهداف /
امامیه فرهنگی مرجعیت علمی ـ سیاسی مبارزه با رژیم پوشیده /پنهان کاری اصلاح گرایانه
سیاسی امامان در روش
امامت به نص خفی پوشیده / زیرزمینی
زیدیه سیاسی پذیرش امامت مفضول با رژیم اقدام علنی انقلاب
تقدیم علی (ع) و اولاد
حسنیان سیاسی فاطمه به خلافت با رژیم پوشیده / زیرزمینی انقلاب
حنفیان سیاسی امامت اولاد علی / حنفیه با رژیم پوشیده / زیرزمینی انقلاب
در ابتدای امامت از طریق
حنفیان
عباسیان سیاسی در ادامه : امامت از طریق با رژیم پوشیده / زیرزمینی / علنی انقلاب
عباس و اتصال به پیامبر
نحوه تعامل گفتمان ها و رویکردهای مختلف هاشمی بدین قرار است که گفتمان اعتقادی سیاسی امامیه حقه با گفتمان سیاسی دیگر گروه ها،رابطه ای عادی و بدون برخورد خاص دارد و در دو حوزه جداگانه است.البته در برابر ادعاهای عقیدتی و افراطی، موضع مشخص دارد. امامیه نسبت به حسنیان، زیدیان (در درون رهیافت علوی ـ فاطمی) و حنفیان (علوی غیر فاطمی)، به ترتیب احساس نزدیکی بیشتری می نمود ونسبت به عباسیان، پیش از حکومت رابطه کمتر و پس از حکومت موضع مخالف و اعتراض آرام داشت. روابط حنفیان و کیسانیان با امامیه،زیدیان و حسنیان، از موضع برخورد نبود، اما پس از استحاله در عباسیان هماهنگ عمل می نمود. زیدیه، روابطش با امامیه رقابت آمیز است.زیدیان نسبت به حسنیان نوعی همبستگی دارند. با حنفیان و عباسیان،در موضوع امامت دارای اختلاف نظراند چرا که زیدیان معتقد به امامت امامان علوی فاطمی بودند. حسنیان، برخوردشان با زیدیان و حنفیان ازموضع جذب، نسبت به امامیه، رقابت آمیز و در رابطه با عباسیان، ابتداساده نگرانه و سپس مبارزه جویانه است. اما عباسیان پیش از کسب قدرت، سعی در همراهی نشان دادن با همه گروه های هاشمی داشتند،اما پس از مسند نشینی قدرت به حذف و تخطئه فکری و فیزیکی گروه های موتلف پرداختند.
جدول ارتباط رهیافت های هاشمی با یکدیگر
رهیافت هاامامیه زیدیه حسنیان حنفیان عباسیان
امامیه ائتلاف عقیدتی ائتلاف عقیدتی رقابت عقیدتی رقابت عقیدتی
.....بی طرفی سیاسی بی طرفی سیاسی بی طرفی سیاسی بی طرفی سیاسی
زیدیه ائتلاف عقیدتی اتحاد سیاسی رقابت عقیدتی رقابت عقیدتی
رقابت سیاسی.....ائتلاف عقیدتی ائتلاف عقیدتی رقابت سیاسی
حسنیان ائتلاف عقیدتی ائتلاف عقیدتی ائتلاف عقیدتی (درآغاز)رقابت عقیدتی
رقابت سیاسی اتحاد سیاسی رقابت سیاسی رقابت سیاسی
حنفیان رقابت عقیدتی ائتلاف عقیدتی بی طرفی عقیدتی اتحاد عقیدتی
بی طرفی سیاسی ائتلاف سیاسی رقابت سیاسی اتحاد سیاسی
عباسیان رقابت عقیدتی رقابت عقیدتی رقابت عقیدتی اتحاد عقیدتی
رقابت سیاسی رقابت سیاسی رقابت سیاسی اتحاد سیاسی
پی نوشت ها:
1. سبط ابن جوزی به نقل از وهب بن منبه در تمایل مردم به او خبرمی دهد. تذکره الخواص، ص 264.
2. المقالات و الفرق، سعدبن عبدالله اشعری قمی، تهران، الهی وفرهنگی، 1361، ص 21.
3. منتهی الامال.
4. مروج الذهب، ج 2، ص 80-81.
5. طبقات الکبری، ابن سعد، ج 5، ص 72-73.
6. تاریخ طبری، تحقیق، محمدابوالفضل ابراهیم، ج 6، ص 14-13.
7. البته برخی گفته اند که مختار دعوی وحی کرد، ابن حنیفه از اوبیزاری جست. ترجمه فرق الشیعه، ص 85.
8. همان، ص 89-88.
9. المقالات و الفرق، ص 42-26.
10. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 258.
11. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 76، تشیع در مسیر تاریخ، ص 316.
12. همان.
13. انساب الاشراف، بلاذری، ج 1، ص 360.
14. العبر، ج 1، ص 576-575.
15. مروج الذهب، ج 2، ص 84.
16. تشیع در مسیر تاریخ، ص 316-315.
17. انساب الاشراف، ج 4، ص 105-89.
18. تشیع در مسیر تاریخ، ص -326 324.
19. تاریخ کامل، ابن اثیر، ج 8، ص 3419-3412.
20. انساب الاشراف، ج 4، ص 158-157.
21. همان، ج 4، ص 157، تاریخ یعقوبی، ج *2 ص 343.
22. تاریخ طبری، ج 11، ص 4614.
23. تاریخ طبری، ج 10، ص 4501، البدایه و النهایه، ج 10-9، ص 30.
24. تاریخ طبری، ج 11، ص 4614.
25. انساب الاشراف، ج 4، ص 204-203.
26. انساب الاشراف، ج 4، ص 165، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 342.
27. اخبار الطوال، دینوری، ترجمه مهدی دامغانی، تهران، نی، چ 4،1371، ص 400.
28. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 345؛ مروج الذهب، ج 2، ص 258، تاریخ طبری، ج 7، ص 423.
29. مروج الذهب، ج 2، ص 360، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 350.
30. برخی نیز به دو مرحله قائل شده اند که پیش از پیوستن ابومسلم به عباسیان و پس از پیوستن او را شامل شود (دولت عباسیان،محمدسهیل طقوش، برگردان، حجت الله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه دانشگاه، چ 1، 1380، ص 29-28.
31. ابراهیم امام به ابومسلم توصیه کرده بود که هر نوسانی که به پنج وجب رسید بدگمانی به قتل برساند. تاریخ طبری، ج 10، ص 450.
با دوری و پرهیز امام سجاد(ع) از ورود به منازعات سیاسی و عدم وزانت و برابری موقعیت دیگرانی، چون عباسیان و حسنیان با وی،ارشدیت او در میان پسران امام علی (ع) در آن هنگام، و شایعه جهاد وشجاعت، محمد حنفیه را به مرکز ثقل حرکت های سیاسی ـ اجتماعی درمیان هاشمیان تبدیل نمود.
2. اندیشه سیاسی : ظاهر آن است که او خود داعیه دار امامت نبوده است،ولی مقبولیت عامه (1) و منتسب بودن گروه هایی به وی قطعی است.(2)با این حال نمی توان منکر نظر مثبت و حضور فعال او در راهبری جریان اجتماعی ـ سیاسی منتسب به او شد. حتی برخی روایات امامیه، از چشم داشت اولیه او به امامت، پس از شهادت امام حسین (ع) خبر می دهد.(3)ارتباط مختار با ابن حنفیه غیر قابل قبول تلقی نمی شود؛ زیرا که مختارزمانی در مکه مقر زبیریان بود که در آنجا با بی اعتنایی ابن زبیر مواجه گردید. از این رو با توجه به روح بلند پروازانه، او تماس وی با علی بن الحسین (ع) و محمدبن حنفیه که در مکه بودند،(4) بعید نمی نماید.البته علی بن الحسین (ع) به گفتار او توجهی نمی کند، اما ابن حنفیه به نوعی از او استقبال می کند. همچنین هنگامی که تبلیغات مختار در کوفه به نام ابن حنفیه آغاز شد،(5) شیعیان نسبت به آن تردید داشتند، لذاگروهی را به مدینه فرستادند تا از محمدبن حنفیه استفسار نمایند. او نیزبا جملاتی هر چند مبهم و کلی، اما تایید آمیز آنها را روانه کوفه کرد.(6)
ضمن آن که حرکت حنفیان پس از مرگ وی توسط پسرش ابوهاشم ادامه یافت. جنبش مختار به سرعت تبدیل به کیش کیسانیه گردید که در معنای آن اختلاف است. مذهبی که انگاره های اعتقادی ـ فرهنگی وسیاسی خاص خود را داشت و هسته اصلی آن اعتقاد به مهدویت محمدبن حنفیه بود. البته محمد حنفیه هیچ گاه به چنین ادعایی دست نیازید اگر چه به طور رسمی نیز از آن بیزاری بجست.(7) ابن حنفیه درسال 81ق، بدرود حیات گفت و کیسانیه پس از او به سه گروه متمایزتقسیم شدند. البته فرق نویسان 12 فرقه از کیسانیه را شمارش کرده اند(8) و مولف المقالات و الفرق بیشتر از آن گفته است.(9)
به هر حال گروهی معتقد شدند که او در کوه رضوی نزدیک مدینه غیبت گزیده و از آنجا ظهور خواهد کرد. گروه دیگر مرگش را پذیرفتند،اما معتقد به بازگشت دوباره او شدند و گروه سوم با پذیرش مرگ وی ابوهاشم پسرش را با اعتقاد به نص ابن حنفیه بر امامتش به امامت برگزیدند.
3. مبارزه با رژیم / در رژیم : مبارزه حنفیان همچون سایر رهیافت ها بارژیم بوده است. حنفیان هم در مبارزه با رژیم امویان و هم زبیریان بوده اند.
4. مبارزه باز/ پوشیده : مبارزه حنفیان در ابتدای کار به شکل پوشیده ومخفی انجام می گرفت. اگر چه نسبت به دیگر رهیافت ها این دوران بسیار کوتاه است. با قدرت یافتن و ظهور مختار و پس از طی مدت کوتاهی از حرکت زیرزمینی، به شکل یک جنبش انقلابی آشکار گردید.
پس از شکست مختار و سرکوب او، حنفیان و کیسانیان به مرحله حرکت مخفی و پوشیده بازگشتند و به ساماندهی تشکیلات زیرزمینی پرداختند. ابوهاشم در دوران رهبری خود، سعی بر ساماندهی پیروان وتوسعه منطقه نفوذ جغرافیایی به اطراف بلاد اسلامی، به ویژه خراسان وبسط نفوذ معنوی اش در میان نیروهای جدید، یعنی موالی پرداخت.
5. انقلاب / اصلاح : مبارزه حنفیان مبارزه ای انقلابی و با شیوه های انقلابی بوده است. ابن حنفیه همزمان در دو جبهه مبارزه قرار داشت. ازسویی با بنی امیه و از سوی دیگر با عبدالله بن زبیر در ستیز بود. وی به همراه هاشمیان همراه خود هنگام استیلای عبدالله زبیر بر حجاز ازبیعت با او سرباز زد. این زبیر نیز که سابقه ای دیرین در کینه ورزی نسبت به علویان داشت، اکنون که با رقیبی سرسخت چون مختار در کوفه مواجه بود که به نام ابن حنفیه تبلیغ می کرد، بر آتش خشم خود افزود و بر آن بودکه آنان را به آتش بسوزاند.(10) یک بار نیز او را به طائف تبعید نمود.حنفیان و کیسانیان تا زمان مختار با حرکت مسلحانه علیه هر دو جبهه امویان و زبیریان می جنگیدند. پس از آن نیز با حرکت هایی گاه و بیگاه ودعوت مخفی به فعالیت خود ادامه دادند. و پس از فوت ابوهاشم نیز باعباسیان پیوند خوردند.
6. ارتباط با سایر رهیافت ها: رابطه حنفیان با امامیه بر اساس رقابت عقیدتی و بی طرفی سیاسی بود. این ارتباط، با زیدیان بر پایه ائتلاف سیاسی و بی طرفی عقیدتی استوار بود و با حسنیان در بعد سیاسی بی طرفانه و از لحاظ عقیدتی بر رقابت مبتنی بود. در ارتباط با عباسیان سه مرحله را در بر می گیرد تا پیش از ابوهاشم، مستقل از عباسیان، امانزدیک به آنها بودند. پس از زعامت ابوهاشم شاهد دوره همبستگی آنان و عباسیان هستیم، ابوهاشم هنگام بازگشت از دربار سلیمان اموی (96-99)، در روستای حمیمه اقامتگاه عباسیان به زهر عاملان خلیفه در گذشت (11). البته برخی بر این باورند که این کار توسطعباسیان صورت گرفته است.(12) دوره سوم نیز پس از فوت ابوهاشم است که عباسیان موفق به کسب عنوان امامت پس از وی شدند ورهبری حنفیان را بر عهده گرفتند و در واقع حنفیان و عباسیان به نوعی ادغام گردیدند.
البته پس از مرگ ابوهاشم نیز پیروان او به شعبه های گوناگونی درآمدند، اما بیشتر آنان انتقال امامت از وی به محمدبن علی عباسی راپذیرا گشتند.
رهیافت عباسیان
1. پارادایم : پارادایم عباسیان، سیاسی ترین پارادایم در میان رهیافت های دیگر است. ائتلاف ها و اتحادها و قبض و بسطهای این گروه کاملا بر پایه مقتضیات و اهداف سیاسی مبتنی است که کسب قدرت و حفظ آن را به هر طریق مورد نظر قرار می دهد.
2. اندیشه سیاسی : اندیشه سیاسی عباسیان در طول زمان بر اساس سیاست دچار قبض و بسط گردیده است. اندیشه آنان را می توان به چنددوره تقسیم نمود. دوره نخست مربوط به دوران عباس و عبدالله بن عباس است. عباس بن عبدالمطلب در پیمان عقبه همراه پیامبر (ص)بود، در جنگ بدر به اسارت در آمد و سپس با فدیه آزاد گشت (13) وهنگام فتح مکه پیش از دیگران اسلام آورد. وی پس از رحلت پیامبر درکنار علی (ع) بود. تاریخ ادعایی از وی برای خلافت ثبت نکرده است.عبدالله بن عباس نیز که به دانش و فضیلت مشهور است، دعوی سیاسی نداشت و از حقوق علی (ع) دفاع می نمود و مشاور معتمد او در امورسیاسی بود.(14)
پیش از حادثه عاشورا از توصیه کنندگان حسین بن علی (ع) برای عدم حرکت به سمت کوفه بود. وی در زمان زمامداری ابن زبیر، درگیری سختی باوی داشت.(15) در این دوره عباس و فرزندانش بدان جهت که دیر هنگام اسلام آورده بودند، زمینه خلافت برایشان وجود نداشت. حال آن که علی (ع) دارای فضایل بی شمار و سابقه بی همتایی در اسلام بود.بنابراین برای ایشان بهترین گزینه قرار گرفتن در جبهه علی (ع) بود. امابه تدریج و به ویژه پس از شهادت علی (ع) دوری این خاندان از یکدیگربیشتر شد و عباسیان کوشیدند بر قدرت خود بیفزایند. چنانچه در کربلانیز حضوری ندارند، اما پس از عاشورا از آن بهره می گرفتند. از این روعلی بن عبدالله درصدد تکمیل حلقه قدرت و مشروعیت برآمد. وی ازبی فرزندی ابوهاشم بهره برد تا او را به انتقال امامت خود به عباسیان ترغیب نماید.(16) بدین جهت هنگامی که ابوهاشم در حمیمه مقرعباسیان از دنیا رفت، پیش از مرگ، محمدبن علی را وصی خود کرده بود.(17) بر این اساس عباسیان مشروعیت خود را در این مرحله به حنفیان منتسب ساختند. اما در مرحله بعد و هنگامی که حکومت رافراچنگ آوردند، دیگر نه تنها نیازی به وصیت نامه ابوهاشم برای توجیه مشروعیت خود ندیدند، بلکه محو خاطره میراث او را لازم دیدند. از این پس عباسیان، آموزه ها و عقاید شیعه گری خود را به کناری نهادند و برای تحکیم قدرت خود، یکسره به حوزه اهل حدیث نزدیک شدند.(18) آنان تلاش نمودند برای مشروعیت بخشی کامل به حکومت، خود را از طریق عباس به پیامبر متصل سازند. آنان براساس فقه اهل سنت و فرهنگ جاهلیت، عباس را به عنوان عموی پیامبر، وارث رسول خدا و جانشین اوقلمداد کردند.
منصور در پاسخ نفس زکیه که علی (ع) را اولی به خلافت و خود را ازنسل فاطمه دانسته بود، به صراحت عباس عموی پیامبر را شایسته خلافت دانسته و هرگونه احقاق حقی را از طریق فاطمه ردمی نماید.(19)
3. با رژیم / در رژیم : عباسیان نیز همچون دیگران در زمره مبارزان بارژیم قرار می گیرند؛ زیرا که هدف و روش آنها اسقاط رژیم اموی بود و درنهایت نیز سردمداران جنبشی بزرگ علیه امویان گردیدند.
4. مبارزه باز/ پوشیده : عباسیان سیاسی ترین شیوه ها را در میان سایررهیاف ها پی گیری کرده اند. آنان در هر زمان موضع و روش خاصی رابرگزیده اند. آنان در سه مرحله حرکت خود، در دو مرحله از شیوه مبارزه پوشیده زیر زمینی و اصول پنهان کاری بهره برده اند و در مرحله آخر به حرکت براندازانه نظامی متوسل شده اند. از سال 100ق ؛ یعنی پس ازمرگ ابوهاشم حنفی، دعوت فعالانه عباسیان با سازمان هسته های کوچک زیرزمینی تقویت می شود و مدیریت منطقه ای و کلان پیدامی کند و تشکیلاتی قوی تر پی ریزی می شود. اگر چه در این دوره قرارگاه ابتدایی عباسیان کوفه و سپس حمیمه بود، اما به دلیل گرایش های علوی مردمان کوفه و گرایش مردم حجاز به اهل حدیث، بنا به توصیه ابوهاشم، بیشترین سرمایه گذاری تبلیغاتی در خراسان و نواحی ایران ؛یعنی منطقه بکر که تمایز چندانی میان بنی هاشم تشخیص نمی دادند،صورت نمی گرفت.(20) شعاری نیز که دعوتگران عباسی بر اساس اصل پنهان کاری اهداف به توصیه پیشوایان خود سر می دادند شعار (الرضامن آل محمد) بود.(21) این شعار احتیاط آمیز و دقیق پنهان کارانه که برای جلب حداکثر شیعیان و مردم، از شخص نامعینی از خاندان پیامبر(ص) سخن می گفت، فضای حیاتی برای پیشبرد اهداف عباسیان را فراهم می آورد و هدف اصلی آنان را پنهان می ساخت. پس از محمد بن علی فرزندش ابراهیم امام جانشین او شد.(22) وی دعوت را وارد فاز نظامی ساخت.(23) بدون آن که مبارزه پوشیده و پنهان کاری را متوقف سازد. در این زمان دو چهره برجسته دعوت عباسیان ابوسلمه خلال در کوفه و ابومسلم در خراسان اند(24) که بعدها اولی به دست دومی و دومی به دست منصور به قتل رسیدند.(25) ابراهیم امام در زندان حران به قتل رسید.(26) بنا به دستور او برادرانش به همراه چهارده نفر ازعباسیان حمیمه را به قصد کوفه ترک گفتند و در کوفه به ابوسلمه خلال پیوستند.(27) در این هنگام ابوسلمه کوشید تا محل آنها را از نظررهبران خراسانیان که شیعیان آل عباس بودند، پنهان دارد و قصد داشت تا امامت علویان را مستقر سازد. بدین منظور پیکی به مدینه فرستاد تاابتدا با امام صادق (ع) و سپس به ترتیب با عبدالله محض و عمربن الحسین تماس حاصل کند.(28) اما به زودی حضور عباسیان در کوفه فاش شد و خراسانیان به یکباره با ابوالعباس سفاح به عنوان امام و خلیفه بیعت کردند. ابوالعباس نیز بلافاصله خود را به مسجد رساند و در نطق خود عباسیان را اهل بیت نامید و شایستگی های علویان را منکرشد.(29) بدین ترتیب عباسیان به سبب در دست گرفتن ابتکار عمل،تکیه بر احساسات قومی و نژادی سپاهیان ایرانی نژاد، سازمان دهی قوی، استفاده از فنون پنهان کاری و برنامه ریزی دراز مدت، توانستند به قدرت برسند.
5. اصلاح انقلاب : از آنجا که هدف عباسیان تغییر رژیم سیاسی موجودبود، در زمره انقلابی ها قرار می گیرند. از این منظر حرکت عباسیان رامی توان در سه مقطع مورد مطالعه قرار داد: مقطع اول دوران اولیه است که می توان آن را مقطع فرصت سازی و سازماندهی تشکیلات خواند و ازآغاز تا مرگ محمدبن علی ادامه داشت. مقطع دوم مرحله گسترش اعزام دعات و دسته های زیرزمینی است که با امامت ابراهیم امام پی گیری می شود. مقطع سوم ورود به فاز نظامی و عملیاتی است که در دوره دوم رهبری ابراهیم امام انجام می شود.(30) استراتژی نظامی عباسیان به سرکردگی ابومسلم و با کشتار کم سابقه او(31) حدود بسیاری رنگ وبوی قومی و ستیز ناسیونالیستی نیز به خود گرفته بود، نتیجه داد و باپیروزی سریعی همراه شد.
6. ارتباط با سایر رهیافت ها: روابط عباسیان با حسنیان، زیدیان و امامیه برپایه رقابت عقیدتی و رقابت سیاسی استوار بود. البته تضاد آنها باحسنیان که همواره رقیب اول محسوب می شدند، بیشتر بوده است.ارتباط عباسیان با حنفیان پس از مرگ ابوهاشم نیز مبتنی بر اتحادسیاسی و اتحاد عقیدتی بوده است که البته این تا هنگامی که عباسیان مشروعیت خود را مستقیما از طریق عباس به پیامبر متصل نساخته بودند، ادامه داشت.
نتیجه گیری :
با شهادت حسین بن علی (ع) در کربلا، صحنه سیاسی اجتماعی جامعه به نحو مشخصی دستخوش تغییر و تحول گشت. تغییر وتحولاتی که زمینه های بسیار مساعدی را برای جنبش های ستیزه جوی هاشمی و کل هاشمیان فراهم ساخت و اقبال عمومی را متوجه آنان می کرد و همین اقبال و فضای مساعد عمومی است که انشعاباتی را نیزدر میان هاشمیان پدید می آورد. این انشعابات را در دو پارادایم و نحوه نگرش فکری می توان تبیین نمود. پارادایم نخست پارادایم اعتقادی ـسیاسی است که بیشتر به زیر ساخت های فرهنگی و اجتماعی جامعه می نگرد. عاشورا را نهضت پیروزی می داند که هدفش تغییر مناسبات اجتماعی جامعه در وهله اول بوده است به کار فرهنگی و اعتقادی بهای اصلی را می دهد. مبارزاتش اگر چه بر رژیم است، اما اصلاح طلبانه وتدریجی و پوشیده پنهانی است. این پارادایم پارادایم امامیه از شاخه حسینیان در رهیافت و گرایش علوی ـ فاطمی است. پارادایم دوم پارادایم سیاسی است که وجه غالب در آن با سیاست است، نه فرهنگ ومسائل اجتماعی ـ هدف در آن دست یابی به حکومت و خلافت تعبیرمی شود. پیروان این پارادایم متفاوت و مختلف اند و انگیزه های گوناگونی دارند. در این پارادایم شاخه زیدیه و حسنیان از گرایش علوی ـ فاطمی گرایش و رهیافت علوی ـ غیر فاطمی و گرایش های عباسیان حضوردارند. همه این گرایش ها بر رژیم و علیه آن مبارزه می کنند.
و همه آنها کما بیش روش انقلابی دارند. زیدیه کمتر زیرزمینی بوده است اما آن دو دیگر به خصوص عباسیان از مبارزه زیرزمینی استفاده نموده اند.
نمودار مختصات روش شناختی رهیافت های هاشمی
نام رهیافت پارادایم اندیشه سیاسی مبارزه درمبارزه باز/پوشیده انقلاب /اصلاح
رژیم / با رژیم
اعتقادی امامت به نص جلی،انقلابی در اهداف /
امامیه فرهنگی مرجعیت علمی ـ سیاسی مبارزه با رژیم پوشیده /پنهان کاری اصلاح گرایانه
سیاسی امامان در روش
امامت به نص خفی پوشیده / زیرزمینی
زیدیه سیاسی پذیرش امامت مفضول با رژیم اقدام علنی انقلاب
تقدیم علی (ع) و اولاد
حسنیان سیاسی فاطمه به خلافت با رژیم پوشیده / زیرزمینی انقلاب
حنفیان سیاسی امامت اولاد علی / حنفیه با رژیم پوشیده / زیرزمینی انقلاب
در ابتدای امامت از طریق
حنفیان
عباسیان سیاسی در ادامه : امامت از طریق با رژیم پوشیده / زیرزمینی / علنی انقلاب
عباس و اتصال به پیامبر
نحوه تعامل گفتمان ها و رویکردهای مختلف هاشمی بدین قرار است که گفتمان اعتقادی سیاسی امامیه حقه با گفتمان سیاسی دیگر گروه ها،رابطه ای عادی و بدون برخورد خاص دارد و در دو حوزه جداگانه است.البته در برابر ادعاهای عقیدتی و افراطی، موضع مشخص دارد. امامیه نسبت به حسنیان، زیدیان (در درون رهیافت علوی ـ فاطمی) و حنفیان (علوی غیر فاطمی)، به ترتیب احساس نزدیکی بیشتری می نمود ونسبت به عباسیان، پیش از حکومت رابطه کمتر و پس از حکومت موضع مخالف و اعتراض آرام داشت. روابط حنفیان و کیسانیان با امامیه،زیدیان و حسنیان، از موضع برخورد نبود، اما پس از استحاله در عباسیان هماهنگ عمل می نمود. زیدیه، روابطش با امامیه رقابت آمیز است.زیدیان نسبت به حسنیان نوعی همبستگی دارند. با حنفیان و عباسیان،در موضوع امامت دارای اختلاف نظراند چرا که زیدیان معتقد به امامت امامان علوی فاطمی بودند. حسنیان، برخوردشان با زیدیان و حنفیان ازموضع جذب، نسبت به امامیه، رقابت آمیز و در رابطه با عباسیان، ابتداساده نگرانه و سپس مبارزه جویانه است. اما عباسیان پیش از کسب قدرت، سعی در همراهی نشان دادن با همه گروه های هاشمی داشتند،اما پس از مسند نشینی قدرت به حذف و تخطئه فکری و فیزیکی گروه های موتلف پرداختند.
جدول ارتباط رهیافت های هاشمی با یکدیگر
رهیافت هاامامیه زیدیه حسنیان حنفیان عباسیان
امامیه ائتلاف عقیدتی ائتلاف عقیدتی رقابت عقیدتی رقابت عقیدتی
.....بی طرفی سیاسی بی طرفی سیاسی بی طرفی سیاسی بی طرفی سیاسی
زیدیه ائتلاف عقیدتی اتحاد سیاسی رقابت عقیدتی رقابت عقیدتی
رقابت سیاسی.....ائتلاف عقیدتی ائتلاف عقیدتی رقابت سیاسی
حسنیان ائتلاف عقیدتی ائتلاف عقیدتی ائتلاف عقیدتی (درآغاز)رقابت عقیدتی
رقابت سیاسی اتحاد سیاسی رقابت سیاسی رقابت سیاسی
حنفیان رقابت عقیدتی ائتلاف عقیدتی بی طرفی عقیدتی اتحاد عقیدتی
بی طرفی سیاسی ائتلاف سیاسی رقابت سیاسی اتحاد سیاسی
عباسیان رقابت عقیدتی رقابت عقیدتی رقابت عقیدتی اتحاد عقیدتی
رقابت سیاسی رقابت سیاسی رقابت سیاسی اتحاد سیاسی
پی نوشت ها:
1. سبط ابن جوزی به نقل از وهب بن منبه در تمایل مردم به او خبرمی دهد. تذکره الخواص، ص 264.
2. المقالات و الفرق، سعدبن عبدالله اشعری قمی، تهران، الهی وفرهنگی، 1361، ص 21.
3. منتهی الامال.
4. مروج الذهب، ج 2، ص 80-81.
5. طبقات الکبری، ابن سعد، ج 5، ص 72-73.
6. تاریخ طبری، تحقیق، محمدابوالفضل ابراهیم، ج 6، ص 14-13.
7. البته برخی گفته اند که مختار دعوی وحی کرد، ابن حنیفه از اوبیزاری جست. ترجمه فرق الشیعه، ص 85.
8. همان، ص 89-88.
9. المقالات و الفرق، ص 42-26.
10. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 258.
11. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 76، تشیع در مسیر تاریخ، ص 316.
12. همان.
13. انساب الاشراف، بلاذری، ج 1، ص 360.
14. العبر، ج 1، ص 576-575.
15. مروج الذهب، ج 2، ص 84.
16. تشیع در مسیر تاریخ، ص 316-315.
17. انساب الاشراف، ج 4، ص 105-89.
18. تشیع در مسیر تاریخ، ص -326 324.
19. تاریخ کامل، ابن اثیر، ج 8، ص 3419-3412.
20. انساب الاشراف، ج 4، ص 158-157.
21. همان، ج 4، ص 157، تاریخ یعقوبی، ج *2 ص 343.
22. تاریخ طبری، ج 11، ص 4614.
23. تاریخ طبری، ج 10، ص 4501، البدایه و النهایه، ج 10-9، ص 30.
24. تاریخ طبری، ج 11، ص 4614.
25. انساب الاشراف، ج 4، ص 204-203.
26. انساب الاشراف، ج 4، ص 165، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 342.
27. اخبار الطوال، دینوری، ترجمه مهدی دامغانی، تهران، نی، چ 4،1371، ص 400.
28. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 345؛ مروج الذهب، ج 2، ص 258، تاریخ طبری، ج 7، ص 423.
29. مروج الذهب، ج 2، ص 360، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 350.
30. برخی نیز به دو مرحله قائل شده اند که پیش از پیوستن ابومسلم به عباسیان و پس از پیوستن او را شامل شود (دولت عباسیان،محمدسهیل طقوش، برگردان، حجت الله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه دانشگاه، چ 1، 1380، ص 29-28.
31. ابراهیم امام به ابومسلم توصیه کرده بود که هر نوسانی که به پنج وجب رسید بدگمانی به قتل برساند. تاریخ طبری، ج 10، ص 450.