عاشورا و رد سکولاریسم
آرشیو
چکیده
متن
برخى در جهت اثبات جدایى دین از سیاست، چنین القا مىکنند که قیام امام حسین (ع) صددرصد دموکراتیک و به خواست مردم انجام گرفته است و با این رویکرد، نفى حاکمیتخداوند را به امام (ع) نسبت مىدهند; «خروج و حرکتسیدالشهداء از مدینه و مکه به کربلا و به قصد کوفه، بنا به اصرار و دعوت شفاهى و کتبى انبوه سران و مردم کوفه، براى نجات آنها از ظلم و فساد اموى و عهدهدار شدن زمامدارى و اداره امور آنان بود; دعوتى بود صد درصد مردمى و دموکراتیک ... جنگ و شهادت یا قیام و نهضت امام حسین (ع) و اصحاب او، علاوه بر آن که یک عمل دفاعى صد در صد در حفظ و حیثیت اسلام و جان و ناموسشان بود، نشان از این حقیقت مىداد که خلافت و حکومت از دیدگاه امام و اسلام، نه از آن یزید و خلفاست، نه از آن خودشان و نه از خدا، بلکه از آن امت و به انتخاب خودشان است» . (1)
واقعیات تاریخى و تحلیل سخنان امام حسین (ع)، به خوبى بیانگر الهى و دینى بودن اقدامات سیاسى امام، و در نتیجه رد نظریه طرفداران سکولاریسم است . براى تبیین این موضوع، لازم استبه تفاوتهاى مهم حکومت دینى با حکومتسکولار توجه شود، زیرا این دو در امور مهمى نظیر فلسفه و اهداف حکومت، نوع مشروعیتحکومت، شرایط حاکم اسلامى و ... تفاوتهاى اساسى دارند; از این رو به اختصار به تبیین دیدگاه آن امام همام پیرامون موضوعات یاد شده مىپردازیم:
الف . فلسفه و اهداف حکومت
امام حسین (ع) بر خلاف نظامهاى سکولار و مکاتب سیاسى رایج دنیا، اهداف حکومت را بسیار فراتر از تامین رفاه و امنیت دنیوى و معیشتى مردم مىداند;
یکم . حضرت به هنگام ترک مدینه و قبل از اینکه مسئله دعوت و یا بیعت کوفیان مطرح باشد، یکى از اهداف قیام خویش را اصلاح جامعه اسلامى و انجام امر به معروف و نهى از منکر اعلام مىنماید;
«انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى، ارید ان امر بالمعروف و انهى عن المنکر» . معناى این انگیزه این است که اگر امام از عدم تشکیل حکومت و همچنین از نقض عهد مردم کوفه نیز مطمئن بود - بدون توجه به مسئله علم امامت - دست از خروج و قیام خود بر نمىداشت; چرا که انگیزه اصلى واولى قیام حضرت، همان احیاى دین بود و مسئله حکومت و زمامدارى در مراحل بعدى قرار داشت .
دوم . امام (ع) در واپسین فراز سخنرانى مهمى که در اواخر عمر معاویه در موسم حج و در سرزمین منى و با حضور صدها نفر از رجال و شخصیتهاى مذهبى و سیاسى عصر خویش ایراد کرد، اهداف خود از تلاش براى به دست گرفتن حکومت را چنین ترسیم مىکند: «اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فى سلطان و لا التماسا فى فضول الحطام و لکن لنرى المعالم من دینک و نظهرالاصلاح فى بلادک و یامن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک» (2)
امام (ع) پس از بیان این نکته که نه به دنبال سلطنت و ریاستبر مردم هستم و نه در پى رسیدن به ثروت و مال دنیا، اهداف خود را چنین تعیین مىکند;
1 . آشکار کردن نشانههاى دین تو .
2 . اصلاح زمین تو .
3 . ایجاد امنیتبراى بندگان مظلوم تو .
4 . عمل کردن به واجبات، سنتها و احکام و قوانین تو .
سوم . حضرت اباعبدالله (ع) در گفتوگویى که با فرزدق در مسیر مکه به کوفه، در منزل صفاح دارد، مىفرماید: «یا فرزدق! ان هولاء قوم لزموا طاعه الشیطان و ترکوا اطاعه الرحمن و اظهروا الفساد فى الارض، و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استاثروا فى اموال الفقرا و المساکین و انا الولى من قام بفصره دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فى سبیله لتکون کلمه الله هى العلیاء» (3) در این فراز، امام حسین (ع) امویان را به عنوان نخستین سکولارهاى واقعى در درون جامعه اسلامى که در اندیشه کنار نهادن دین الهى هستند، معرفى مىکند و هدف خویش را مقابله با آنان و برپایى دین الهى مىداند . امام فلسفه حکومت را «برترى کلمه الله» بیان مىنماید; البته پرواضح است که برپایى دین اسلام به صورت کامل، سعادت دنیوى و اخروى افراد را تضمین خواهد نمود .
ب . مشروعیت الهى حکومت
بررسى سخنان امام حسین (ع) ثابت مىکند که مشروعیتحکومت، فقط الهى است و حکومتى مشروع است که فقها از طرف خداوند منصوب باشند و راى و بیعت مردم، هیچگونه تاثیرى در مشروعیتحکومت ندارد; هر چند تاثیر آن در کارآمدى کومتحائز اهمیت است، آنگونه که افراد ناآگاه و فریفته مکاتب سیاسى دنیا یا مغرض، از سکولار بودن حکومتحتى در زمان حضور امام معصوم (ع) سخن مىگویند و درصددند تا جنبه الهى و آسمانى حکومت را به هر نحوى انکار نمایند;
یکم . امام (ع) به فرماندار مدینه که درخواستبیعت از آن حضرت براى یزید داشت فرمود: «ایها الامیر! انا اهل بیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملائکه و محل ال رحمه و بنا فتح الله و بنا ختم و یزید رجل فاسق شارب الخمر و قاتل النفس المحرمه معلن بالفسق و مثلى لایبایع مثله» . (4)
در این جمله امام حسین (ع) ضمن بر شمردن دلایل مشروعیتخویش براى حکومتبر جامعه اسلامى، به دلایل نامشروع بودن حکومتیزید اشاره مىنماید که به سبب فقدان نصب الهى، نه تنها هیچگونه مشروعیتى براى تصدى و رهبرى جامعه اسلامى نداشت، بلکه به دلیل ارتکاب محارم الهى و نادیده گرفتن حدود الهى، حتى هیچ مصلحتى در بیعتبا او نیز وجود ندارد .
عدم بیعت امام حسین (ع) با یزید، با اینکه اکثریت مردم او را پذیرفته بودند و قیام علیه او، به خوبى بر لزوم مشروعیت الهى حاکم و همبستگى دین و سیاست و رد نظریه سکولاریسم دلالت دارد; هرچند حتى اگر امام (ع) قیام هم نمىکردند، باز هم عدم بیعتبا یزید، به تنهایى بر این موضوع دلالت داشت .
دوم . امام حسین (ع) در بیانات متعدد، بر انتقال مشروعیتحکومت از طریق وحى و پیامبر (ص) به ائمه (ع) تاکید مىکند; «ان مجارى الامور و الاحکام على ایدى العلماء بالله على حلاله و حرامه» . (5)
نکته واضح و روشن در این روایت این است که نه تنها امام (ع) مردم را متولى زمامدارى و حکومت ندانسته، بلکه حق حاکمیت را به عهده علماء - و به طور یقین خود ائمه - نهاده است . (6)
سوم . وقتى ابن زبیر از بیعت امام با یزید سؤال کرد، امام (ع) ضمن پاسخ منفى، علت آن را انتقال حق حاکمیت جامعه اسلامى به خوش، پس از شهادت امام حسن (ع) ذکر مىکند; «اصنع انى لا ابایع له ابدا، لان الامر انما کان لى من بعد اخى الحسن» . (7)
چهارم . امام همچنین در نامه به مردم بصره نوشت: «ما خاندان و اولیا و اوصیا و وارثان او (پیامبر (ص)) و سزاوارترین مردم به جانشینى او هستیم که دیگران بر ما سبقت جستند و ما تسلیم شدیم، تفرقه نخواستیم و به وحدت پاسخ دادیم; این در حالى بود که مىدانستیم ما بر امر ولایت از متولیان آن شایستهتریم» . (8) و یا در نامهاى به اشراف کوفه مىنویسد: «انى احق بهذالامر لقرابتى من رسول الله (ص)» (9)
ج . شرایط حاکم اسلامى
از دیدگاه امام حسین (ع) فلسفه و هدف حکومت، حاکمیت احکام و قوانین دینى است تا در پرتو آن، سعادت دنیا و آخرت مردم را تامین نماید; در این صورت بدیهى است که حاکم آن باید از شرایط ویژهاى برخوردار باشد;
یکم . علم به احکام الهى، چنانکه یکى از محورهاى مخالفت امام با خلفا همین نکته بود . حضرت در یک گفتوگو، خطاب به خلیفه دوم اظهار داشت: «صرت الحاکم علیهم بکتاب نزل فیهم لاتعرف معجمه و لاتدرى تاویله الا سماع الا ذان» . (10) یعنى تو بر آنان حاکم شدى، آن هم حکومتبا کتابى که در خاندان محمد (ص) فرود آمد و تو از نکات سربسته و تاویل آن جز شنیدن به گوشها چیزى نمىدانى .
دوم . (همچنان که گذشت) حضرت در جمع رجال و شخصیتهاى مذهبى و سیاسى در سرزمین منى فرمود: امور باید به دست «عالمان بالله» باشد که امین حلال و حرام خدا هستند و در زمان حضور مصداق بارز آن امام معصوم (ع) است .
سوم . عامل به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) ; امام در نامه خود به کوفیان در این زمینه چنین مىفرماید: «فلعمرى ما الامام الا العامل باالکتاب، و الاخذ بالقسط، و الدائن بالحق، و الحابس نفسه على ذات الله» (11) که دلالت صریح بر «عمل به قرآن» و «وقف خود در راه خدا» ، به عنوان شرایط حاکم دارد .
چهارم . برپا کننده عدالت;
از دیدگاه امام حسین (ع) عدالت و اقامه آن از شرایط و وظایف بسیار مهم براى حاکم اسلامى است; چنان که در نامه خود به کوفیان مىفرمایند: «و الاخذ بالقسط» ، و یا در موارد متعدد دیگرى، یکى از دلایل عدم مشروعیتخلفاى اموى را فقدان این موضوع مىداند .
بنابراین، از دیدگاه امام حسین (ع) و فرهنگ عاشورا، دین با سیاست پیوندى عمیق و ناگسستنى دارد و اهداف و فلسفه حکومتها، مشروعیت و شرایط حاکم و زمامدار، کارکرد و کار ویژههاى دولت، همه باید بر اساس احکام و آموزههاى الهى و در راستاى تحقق روابط فردى و اجتماعى جامعه و تامین سعادت دنیوى و اخروى بشر باشد .
«اللهم اجعل محیاى محیا محمد وآل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد» (12)