آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

برخى در جهت اثبات جدایى دین از سیاست، چنین القا مى‏کنند که قیام امام حسین (ع) صددرصد دموکراتیک و به خواست مردم انجام گرفته است و با این رویکرد، نفى حاکمیت‏خداوند را به امام (ع) نسبت مى‏دهند; «خروج و حرکت‏سیدالشهداء از مدینه و مکه به کربلا و به قصد کوفه، بنا به اصرار و دعوت شفاهى و کتبى انبوه سران و مردم کوفه، براى نجات آنها از ظلم و فساد اموى و عهده‏دار شدن زمامدارى و اداره امور آنان بود; دعوتى بود صد درصد مردمى و دموکراتیک ... جنگ و شهادت یا قیام و نهضت امام حسین (ع) و اصحاب او، علاوه بر آن که یک عمل دفاعى صد در صد در حفظ و حیثیت اسلام و جان و ناموسشان بود، نشان از این حقیقت مى‏داد که خلافت و حکومت از دیدگاه امام و اسلام، نه از آن یزید و خلفاست، نه از آن خودشان و نه از خدا، بلکه از آن امت و به انتخاب خودشان است‏» . (1)


واقعیات تاریخى و تحلیل سخنان امام حسین (ع)، به خوبى بیانگر الهى و دینى بودن اقدامات سیاسى امام، و در نتیجه رد نظریه طرفداران سکولاریسم است . براى تبیین این موضوع، لازم است‏به تفاوت‏هاى مهم حکومت دینى با حکومت‏سکولار توجه شود، زیرا این دو در امور مهمى نظیر فلسفه و اهداف حکومت، نوع مشروعیت‏حکومت، شرایط حاکم اسلامى و ... تفاوت‏هاى اساسى دارند; از این رو به اختصار به تبیین دیدگاه آن امام همام پیرامون موضوعات یاد شده مى‏پردازیم:

الف . فلسفه و اهداف حکومت
امام حسین (ع) بر خلاف نظام‏هاى سکولار و مکاتب سیاسى رایج دنیا، اهداف حکومت را بسیار فراتر از تامین رفاه و امنیت دنیوى و معیشتى مردم مى‏داند;

یکم . حضرت به هنگام ترک مدینه و قبل از اینکه مسئله دعوت و یا بیعت کوفیان مطرح باشد، یکى از اهداف قیام خویش را اصلاح جامعه اسلامى و انجام امر به معروف و نهى از منکر اعلام مى‏نماید;

«انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى، ارید ان امر بالمعروف و انهى عن المنکر» . معناى این انگیزه این است که اگر امام از عدم تشکیل حکومت و هم‏چنین از نقض عهد مردم کوفه نیز مطمئن بود - بدون توجه به مسئله علم امامت - دست از خروج و قیام خود بر نمى‏داشت; چرا که انگیزه اصلى واولى قیام حضرت، همان احیاى دین بود و مسئله حکومت و زمامدارى در مراحل بعدى قرار داشت .

دوم . امام (ع) در واپسین فراز سخنرانى مهمى که در اواخر عمر معاویه در موسم حج و در سرزمین منى و با حضور صدها نفر از رجال و شخصیت‏هاى مذهبى و سیاسى عصر خویش ایراد کرد، اهداف خود از تلاش براى به دست گرفتن حکومت را چنین ترسیم مى‏کند: «اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فى سلطان و لا التماسا فى فضول الحطام و لکن لنرى المعالم من دینک و نظهرالاصلاح فى بلادک و یامن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک‏» (2)

امام (ع) پس از بیان این نکته که نه به دنبال سلطنت و ریاست‏بر مردم هستم و نه در پى رسیدن به ثروت و مال دنیا، اهداف خود را چنین تعیین مى‏کند;

1 . آشکار کردن نشانه‏هاى دین تو .

2 . اصلاح زمین تو .

3 . ایجاد امنیت‏براى بندگان مظلوم تو .

4 . عمل کردن به واجبات، سنت‏ها و احکام و قوانین تو .

سوم . حضرت اباعبدالله (ع) در گفت‏وگویى که با فرزدق در مسیر مکه به کوفه، در منزل صفاح دارد، مى‏فرماید: «یا فرزدق! ان هولاء قوم لزموا طاعه الشیطان و ترکوا اطاعه الرحمن و اظهروا الفساد فى الارض، و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استاثروا فى اموال الفقرا و المساکین و انا الولى من قام بفصره دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فى سبیله لتکون کلمه الله هى العلیاء» (3) در این فراز، امام حسین (ع) امویان را به عنوان نخستین سکولارهاى واقعى در درون جامعه اسلامى که در اندیشه کنار نهادن دین الهى هستند، معرفى مى‏کند و هدف خویش را مقابله با آنان و برپایى دین الهى مى‏داند . امام فلسفه حکومت را «برترى کلمه الله‏» بیان مى‏نماید; البته پرواضح است که برپایى دین اسلام به صورت کامل، سعادت دنیوى و اخروى افراد را تضمین خواهد نمود .

ب . مشروعیت الهى حکومت
بررسى سخنان امام حسین (ع) ثابت مى‏کند که مشروعیت‏حکومت، فقط الهى است و حکومتى مشروع است که فقها از طرف خداوند منصوب باشند و راى و بیعت مردم، هیچ‏گونه تاثیرى در مشروعیت‏حکومت ندارد; هر چند تاثیر آن در کارآمدى کومت‏حائز اهمیت است، آن‏گونه که افراد ناآگاه و فریفته مکاتب سیاسى دنیا یا مغرض، از سکولار بودن حکومت‏حتى در زمان حضور امام معصوم (ع) سخن مى‏گویند و درصددند تا جنبه الهى و آسمانى حکومت را به هر نحوى انکار نمایند;

یکم . امام (ع) به فرماندار مدینه که درخواست‏بیعت از آن حضرت براى یزید داشت فرمود: «ایها الامیر! انا اهل بیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملائکه و محل ال رحمه و بنا فتح الله و بنا ختم و یزید رجل فاسق شارب الخمر و قاتل النفس المحرمه معلن بالفسق و مثلى لایبایع مثله‏» . (4)

در این جمله امام حسین (ع) ضمن بر شمردن دلایل مشروعیت‏خویش براى حکومت‏بر جامعه اسلامى، به دلایل نامشروع بودن حکومت‏یزید اشاره مى‏نماید که به سبب فقدان نصب الهى، نه تنها هیچ‏گونه مشروعیتى براى تصدى و رهبرى جامعه اسلامى نداشت، بلکه به دلیل ارتکاب محارم الهى و نادیده گرفتن حدود الهى، حتى هیچ مصلحتى در بیعت‏با او نیز وجود ندارد .

عدم بیعت امام حسین (ع) با یزید، با اینکه اکثریت مردم او را پذیرفته بودند و قیام علیه او، به خوبى بر لزوم مشروعیت الهى حاکم و همبستگى دین و سیاست و رد نظریه سکولاریسم دلالت دارد; هرچند حتى اگر امام (ع) قیام هم نمى‏کردند، باز هم عدم بیعت‏با یزید، به تنهایى بر این موضوع دلالت داشت .

دوم . امام حسین (ع) در بیانات متعدد، بر انتقال مشروعیت‏حکومت از طریق وحى و پیامبر (ص) به ائمه (ع) تاکید مى‏کند; «ان مجارى الامور و الاحکام على ایدى العلماء بالله على حلاله و حرامه‏» . (5)

نکته واضح و روشن در این روایت این است که نه تنها امام (ع) مردم را متولى زمامدارى و حکومت ندانسته، بلکه حق حاکمیت را به عهده علماء - و به طور یقین خود ائمه - نهاده است . (6)

سوم . وقتى ابن زبیر از بیعت امام با یزید سؤال کرد، امام (ع) ضمن پاسخ منفى، علت آن را انتقال حق حاکمیت جامعه اسلامى به خوش، پس از شهادت امام حسن (ع) ذکر مى‏کند; «اصنع انى لا ابایع له ابدا، لان الامر انما کان لى من بعد اخى الحسن‏» . (7)

چهارم . امام همچنین در نامه به مردم بصره نوشت: «ما خاندان و اولیا و اوصیا و وارثان او (پیامبر (ص)) و سزاوارترین مردم به جانشینى او هستیم که دیگران بر ما سبقت جستند و ما تسلیم شدیم، تفرقه نخواستیم و به وحدت پاسخ دادیم; این در حالى بود که مى‏دانستیم ما بر امر ولایت از متولیان آن شایسته‏تریم‏» . (8) و یا در نامه‏اى به اشراف کوفه مى‏نویسد: «انى احق بهذالامر لقرابتى من رسول الله (ص)» (9)

ج . شرایط حاکم اسلامى
از دیدگاه امام حسین (ع) فلسفه و هدف حکومت، حاکمیت احکام و قوانین دینى است تا در پرتو آن، سعادت دنیا و آخرت مردم را تامین نماید; در این صورت بدیهى است که حاکم آن باید از شرایط ویژه‏اى برخوردار باشد;

یکم . علم به احکام الهى، چنان‏که یکى از محورهاى مخالفت امام با خلفا همین نکته بود . حضرت در یک گفت‏وگو، خطاب به خلیفه دوم اظهار داشت: «صرت الحاکم علیهم بکتاب نزل فیهم لاتعرف معجمه و لاتدرى تاویله الا سماع الا ذان‏» . (10) یعنى تو بر آنان حاکم شدى، آن هم حکومت‏با کتابى که در خاندان محمد (ص) فرود آمد و تو از نکات سربسته و تاویل آن جز شنیدن به گوش‏ها چیزى نمى‏دانى .

دوم . (همچنان که گذشت) حضرت در جمع رجال و شخصیت‏هاى مذهبى و سیاسى در سرزمین منى فرمود: امور باید به دست «عالمان بالله‏» باشد که امین حلال و حرام خدا هستند و در زمان حضور مصداق بارز آن امام معصوم (ع) است .

سوم . عامل به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) ; امام در نامه خود به کوفیان در این زمینه چنین مى‏فرماید: «فلعمرى ما الامام الا العامل باالکتاب، و الاخذ بالقسط، و الدائن بالحق، و الحابس نفسه على ذات الله‏» (11) که دلالت صریح بر «عمل به قرآن‏» و «وقف خود در راه خدا» ، به عنوان شرایط حاکم دارد .

چهارم . برپا کننده عدالت;

از دیدگاه امام حسین (ع) عدالت و اقامه آن از شرایط و وظایف بسیار مهم براى حاکم اسلامى است; چنان که در نامه خود به کوفیان مى‏فرمایند: «و الاخذ بالقسط‏» ، و یا در موارد متعدد دیگرى، یکى از دلایل عدم مشروعیت‏خلفاى اموى را فقدان این موضوع مى‏داند .

بنابراین، از دیدگاه امام حسین (ع) و فرهنگ عاشورا، دین با سیاست پیوندى عمیق و ناگسستنى دارد و اهداف و فلسفه حکومت‏ها، مشروعیت و شرایط حاکم و زمامدار، کارکرد و کار ویژه‏هاى دولت، همه باید بر اساس احکام و آموزه‏هاى الهى و در راستاى تحقق روابط فردى و اجتماعى جامعه و تامین سعادت دنیوى و اخروى بشر باشد .

«اللهم اجعل محیاى محیا محمد وآل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد» (12)

تبلیغات