آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

بخش دوم:
پرسشها و پاسخهاى بنیادین
فرهنگ و تمدن غرب به دلیل دورماندن از مراتب عالیه عقل به نازلترین افق از سطح معرفت‏یعنى عقلانیت ابزارى بسنده کرده است و همه امکانات خود را در جهت‏بارور کردن این بخش از دانش به کار برده است و به همین سبب به رغم محرومیت از دانشهایى که پرسشهاى بنیادین وجود انسان را پاسخ مى‏دهند ابزارهاى سلطه خود را بر طبیعت تقویت کرده است و پایه‏هاى اقتدار دنیوى خود را تا مرزهاى جهانى شدن گسترانیده است .
دنیاى اسلام در برابر این حرکت پرشتاب بدون آن که خود بخواهد در یک مصاف جهانى قرار گرفته است، در یک سوى این مصاف فرهنگ و تمدنى دنیوى است که اگر به صراحت‏به انکار حقیقت متعالى و نامحدود نپردازد، حضور او را به فراسوى فهم و ادراک نظرى و عملى انسانها به تبعید فرستاده است . در این فرهنگ، دیانت در صورتى اجازه حضور پیدا مى‏کند که به تعبیر هابرماس مرجعیت عرف دنیوى بشر معاصر را بپذیرد . و در سوى دیگر دنیاى اسلام است که از حضور حقیقت نه تنها تا افق فهم و ادراک انسانها بلکه تا متن عمل و رفتار فردى و اجتماعى آنان دفاع مى‏کند . دنیاى غرب از پذیرش دیانت تا هنگامى که به حاکمیت عرف بى دینان تسلیم نشود و مرجعیت آن را نپذیرد، سرباز مى‏زند و دنیاى اسلام عرف را تا هنگامى که در تحت پوشش دیانت‏به ساحت قداست‏بار نیابد به رسمیت نمى‏شناسد . یکى از این دو به دنبال عرفى شدن دین و دیگرى در پى دینى شدن عرف است . صفوف در هم تنیده این دو قطب هم اینک مرزهاى مختلف دنیاى کوچک امروز را در هم نوردیده است .

از کناره‏هاى کاخ سفید تا دیوارهاى خانه خدا صحنه مواجهه است . فریاد تکبیر به همان آهنگ که حاجیان شیفته و شیدا در مطاف و هروله سر مى‏دهند، از حلقوم سیاهان معترضى شنیده مى‏شود که در پشت کاخ سفید گرد مى‏آیند و جاذبه دعوت اسلام با همان شدت و سرعت که محرومان و یا زندانیان آمریکایى را جذب مى‏کند در سطح متفکرین و اندیشمندان غربى‏وار و پایى نفوذ دارد .

سجاده نمازگزاران به همان جهت که در حجر اسماعیل و مقام ابراهیم گسترده مى‏شود، در حاشیه متروها و یا مساجد لندن و منچستر پهن مى‏گردد . تولیدات اقتصادى و نظامى غربى نیز در همه جهان به نحوى یکسان حضور به هم رسانیده و عمل مى‏کند . بلوک غرب مانورهاى نظامى خود را در آسیاى مرکزى برگزار مى‏کند، و سلاح‏هاى نوین آمریکایى آزمایشهاى نخستین خود را در مجالس عروسى مردم افغانستان، پس مى‏دهند، فلسطین اینک قلب مجروح دنیاى اسلام نیست، کانون فعال حیات و زندگى امتى است که تنها با اعتقاد به خداوند و با یقین به حقیقتى که مى‏شناسد، در برابر همه امکانات و تسلیحات تبلیغى و نظامى دنیاى غرب، مقاومت مى‏ورزد .

تولیدات فکرى غرب نیز محدوده و مرزى را باقى نگذارده و نمى‏گذارند کانون‏هاى علمى غرب در پناه اقتدار اجتماعى آن مرجعیت‏خود را بر سازمانهاى علمى کشورهاى غیر غربى رسمت‏بخشیده‏اند و اندیشه‏هاى متکلمین غربى با استفاده از همین مرجعیت در متون آموزشى کشورهاى اسلامى حضور به هم مى‏رسانند . دین‏پژوهى‏هاى غربى که از افق علم سکولار سازمان مى‏یابند تا سطح ادبیات ژورنالیستى کشورهاى اسلامى وارد مى‏شوند و آثار منتشر شده در کشورهاى اروپایى با ترجمه‏هاى ساده و یا بازسازى شده، به طور مستقیم و غیر مستقیم و با زبانها و بیانهاى مختلف، تا کوچه‏ها و خیابانهاى تهران و قم، راه مى‏یابند .

دنیاى اسلام، در این مصاف گسترده، و فراگیر هنگامى به عنوان یک رقیب کارآمد مى‏تواند باقى بماند، که مسائل نظرى وعلمى خود را در محدوده امور داخلى خود نبیند . وضعیت فرهنگى و اجتماعى دنیاى امروز چندان درهم تنیده و پیچیده است که نیروها و امکانات هیچ یک از جریانها به محدوده‏اى خاص مقید نمى‏گردد . بسیارى از امکانات دنیاى اسلام در بین تشنه گانى است که در دنیاى غرب در جستجوى حقیقت هستند، همانگونه که بسیارى از امکانات تمدن غرب در بین شیفته‏گانى است که درتحت جاذبه‏هاى دنیوى غرب، با نفرت و هراس به پیشینه فرهنگى و تمدنى خود مى‏نگرند . در چنین شرایطى در برابر مسائل و القائات فکرى رقیب، هم باید از اصول و بنیادهاى معرفتى خود در حوزه فرهنگ اسلام پاسدارى و حراست کرد و هم نگاه خود را متوجه مشکلات و مسائل محیطى کرد که نظریه‏هاى رقیب اغلب براى پاسخگویى ازآنها سازمان یافته‏اند .

پلورالیسم دینى از جمله نظریه‏هایى است که پرداختن به آن از هر دو بعد لازم است . این نظریه چون ارزش معرفتى گزاره‏ها و قضایاى دینى را در معرض تردید قرار مى‏دهد براى حراست از بنیانهاى علمى و عملى دیانت ناگزیر نقایص و کاستى‏هاى ذاتى آن باید روشن شود . و نقدهاى نظرى‏اى که گذشت این مهم را به انجام مى‏رساند .

نقد نظرى پلورالیسم مشکل کسانى را حل مى‏کند، که ازناحیه القائات بیرونى به حیرت و سرگردانى گرفتار مى‏شوند، و یا آن که با دغدغه‏هاى نظرى و علمى به آن مى‏نگرند .

جاذبه‏هاى اجتماعى پلورالیسم بیش از آن که مرهون ساختار معرفتى آن باشد، ناشى از عوامل محیطى آن است . پلورالیسم معرفتى نظیر لیبرالیسم وعده حل مشکلاتى را مى‏دهد که دنیاى غرب در سده‏ها یا دهه‏هاى مختلف با آن مواجه بوده است . قتل‏ها و خونریزى‏هایى که در نیمه اول قرن بیستم به صورت دو جنگ اول و دوم رخ داد تحت پوشش ایدئولوژى‏هاى گوناگون شکل گرفت و لیبرالیسم متاخر به رغم آن که همه خصوصیات یک ایدئولوژى را دارد، از جاذبه عنوان ایدئولوژى ستیزى بهره مى‏گیرد . پلورالیسم دینى نیز، جاذبه‏هاى اجتماعى خود را در ادعاى پاسخگویى به مشکلاتى به دست مى‏آورد که بخش عظیمى از تاریخ بشریت و خصوصا جامعه غرب با آنها مواجه بوده است .

جنگ‏هاى مذهبى قرون وسطى و ستیزهاى فرقه‏هاى مختلف مسیحى و تفسیرهاى تنگ‏نظرانه‏اى که کلیسا از مساله نجات و رستگارى ارائه مى‏داد، بخشى از مشکلاتى است که پلورالیسم معرفتى با عنوان پاسخگویى از آنها مقبولیت پیدا مى‏کند . متفکرین مسلمان، به موازات تبیین مشکلات ساختارى پلورالیسم معرفتى راهکارى مناسب خود را نیز جهت این مسائل باید ارائه دهند . و ما در این بخش، به بیان نظریه بدیلى مى‏پردازیم که براى حل مشکلات یاد شده براساس مبانى فکرى، اسلامى قابل طرح است .

این نظر به جاى آن که بر دو مبناى نسبیت فهم یا نسبیت‏حقیقت مبتنى باشد بر نسبیت‏به معناى محدودیت درک بشر استوار است .

معانى سه گانه نسبیت
تفاوت هر یک از معانى سه‏گانه نسبیت هنگامى بهتر فهمیده مى‏شود که معانى مقابل آنها در نظر گرفته شود . نسبیت فهم چون منکر فهمى است که حکایت ازواقع نماید، معناى مقابل آن، فهم مطابق و یا حاکى از واقع است . نسبیت‏حقیقت، به معناى انکار حقیقت و واقعیتى است که معیار و میزان و یا نفس‏الامر داوریهاى مختلف بشر مى‏باشد، معناى مقابل آن حضور نفس الامرى واحد و حقیقى درقبال هر بخش از آگاهى بشرى است . نسبیت‏به معناى محدودیت هنگامى که درحوزه معرفت و آگاهى بشر قرار گیرد در قبال آگاهى نامحدد است .

نسبیت فهم فهم مطلق به معناى فهم حاکى ویا مطابق با واقع

نسبیت‏حقیقت‏حقیقت مطلق به معناى نفس‏الامر واحد براى قضایا

نسبت‏به معناى محدودیت فهم فهم مطلق به معناى فهم نامحدود

کسى که نسبیت‏به معناى سوم را مى‏پذیرد، به وجود آگاهى‏هاى محدود و مقید باور دارد . آگاهى و علم چون وصف عالم است، هرگز در شمول و گستردگى نمى‏تواند وسیع‏تر از عالم باشد، بنابراین هیچ موجود محدودى داراى آگاهى نامحدودنیست و آگاهى مطلق و نامحدود، تنها ازموجودى است که ذات آن نیز نامحدود و نا متناهى باشد . با این بیان، علم هر موجودى غیر از خداوند سبحان محدود است و بلکه علوم موجودات محدود اگر با یکدیگر جمع شوند همچنان محدود مى‏باشد . و علم نامحدود تنها مختص به خداوند نامحدود و نامتناهى است .

اذعان به محدودیت آگاهى انسانها مستلزم قبول نسبیت فهم ویا نسبیت‏حقیقت نیست زیراکسى که به حقیقت ثابت در جهان خارج قائل است و فهم بشر را نیز نسبى نمى‏داند آگاهى محدود را در محدوده دلالت و حکایت آن صادق و غیرنسبى مى‏خواند .

کثرت فهم بشرى
برخى از افراد تکثر در عرصه فهم وعلم بشر را براساس نسبیت فهم و یا نسبیت‏حقیقت توجیه نموه‏اند و گاه نیز از علوم متکثر و گوناگون به عنوان گواه بر نسبیت فهم یاد کرده‏اند، و حال آن که به شرحى که پیش از این بیان شد; اولا: نسبیت فهم به تنهایى تکثرگرایى و یا پلورالیسم معرفتى را اثبات نمى‏کنند . مثلا دیدگاه کانت‏با آن که مستلزم نسبیت فهم است پلورالیسم معرفتى را نتیجه نمى‏دهد و ثانیا: حضور علوم و دانش‏هاى مختلف گواه بر نسبیت فهم نیست زیرا راههاى دیگرى نیز براى تبیین و تفسیر این واقعیت وجود دارد .

از جمله راههایى که بر آن اساس مى‏توان تکثر فهم‏هاى بشرى را تبیین کرد، بدون آن که مستلزم نسبیت فهم و یا حقیقت‏باشد راه نسبیت‏به معناى محدودیت فهم است .

فهم بشر در اثر محدودیت‏با تکثرى سه گانه همراه مى‏شود . کثرت، عرضى، طولى و رویاروى .

کثرت عرضى مربوط به آگاهى‏هایى است که در عرض یکدیگر قرار مى‏گیرند، افراد مختلفى که از زوایاى متفاوت به شى اى واحد مى‏نگرد براساس چشم‏اندازهاى متفاوت خود تصویرهاى متفاوتى از آن شى به دست مى‏آورند . این تصاویر در عرض یکدیگر قرار دارند .

فهم‏هاى متعددى که در عرض یکدیگر پدید مى‏آیند . در صورتى که قائل به نسبیت فهم نباشیم، هر یک در محدوده خود از واقعیت‏خارجى حکایت کرده و به آن راه مى‏برند، این فهم‏ها هیچ یک نفى کننده یکدیگر نیستند، بلکه همه آنها میتوانند صادق و درست‏باشند .

کثرت طولى مربوط به وقتى است که مسائل متعددى در طول یکدیگر قرار گرفته باشند . به این صورت که درک هر یک از آنها مقدمه براى درک دیگرى باشد، این نوع از کثرت نیز، منافاتى با صدق همه معلومات و آگاهى‏ها ندارد، و مستلزم نسبیت فهم یا نسبیت‏حقیقت نمى‏باشد .

کثرت رویاروى و مقابل در جایى است که دو گزاره متناقض با یکدیگر باشد . در این موارد به دلیل این که اجتماع و ارتفاع نقیضین محال است . بدون شک یکى از دو گزاره درست و دیگرى غلطى است که به خطا ممکن است، درست پنداشته شود . کثرت رویاروى در اثر شتابزدگى و تصمیم‏هاى ناصواب و نابجا پدید مى‏آید .

مثال فیل و تاریکخانه مثالى است که کثرت معلومات و آگاهى‏هاى بشرى را بر مبناى نسبیت‏به معناى محدودیت نشان مى‏دهد، افرادى که براى اولین بار در یک اتاق تاریک فیل را لمس مى‏کردند هر کدام ازآنها قسمتى از بدن فیل را احساس کرد . یکى پاى او دیگرى گوش و یا پشت او را لمس کرد، و سپس هر یک از دریافت و گزارش خود خبر داد . نتیجه گزارش فهم‏هاى متکثرى بود که در عرض یکدیگر قرار داشتند . و هر یک از این فهم‏ها از محدوده خود درست و مطابق با واقع بود .

خطا وقتى پدید مى‏آید که هر یک از افراد مزبور شناخت درست و اما محدود خود را نسبت‏به همه فیل تعمیم داهد، و بگوید فیل حیوانى است که تنها استوانه‏اى شکل و یا شبیه بادبزن نازک و یا چون تخت پهن و گسترده است .

هر یک از شناختهاى فوق مناقض دیگرى است، زیرا اگر فیل تنها استوانه‏اى شکل باشد . هر شکل دیگر که براى فیل بیاه مى‏شود مصداق نقیض آن خواهد بود . یعنى پهن و یا نازک بودن فیل مصداق براى گزاره‏اى است که مى‏گوید فیل استوانه‏اى شکل نیست . و در نتیجه مجموعه این گزاره‏ها نمى‏تواند درست‏باشد بلکه، برخى از آنها و یا بعضى ازاجزاء هر یک ازآنها صحیح بوده و بعضى دیگر خطا است .

دلیل راه یافتن خطا در این گزاره‏ها این است که هر یک از لمس‏کنندگان فیل، به کمک خیال ، و وهم خود ، آنچه را که به حس یافته به خطا تعمیم داده است .

مثال فیل و تاریکخانه درآثار مولوى مورد توجه قرار گرفته است، و جان هیک در مواردى متعدد از این مثال به عنوان یک شاهد بر نسبیت فهم استفاده کرده است . (1) و حال آن که توضیح فوق به خوبى نشان مى‏دهد که مثال مزبور براى نشان دادن نسبیت‏به معناى محدودیت فهم است . براساس نسبیت‏به معناى محدودیت‏بدون آن که ارزش جهان‏شناختى معرفت‏بشرى در معرض تردید قرار گیرد، هم تکثر معرفتى بشر را مى‏توان تبیین کرد و هم راه‏هاى بدیلى را براى حل مسائل و مشکلاتى مى‏توان طى کرد که نظریه‏پردازان لیبرال به نحوى غیرمنطقى در مسیر آن گام مى‏گذارند .

امکان مدارا بر مدار محدودیت فهم
محور و مسیر نخستى که در شکل شماره 4 ترسیم شد، از پلورالیسم معرفتى به سوى پلورالیسم اجتماعى بود، در نقد این مسیر دانسته شد که به لحاظ منطقى پلورالیسم معرفتى مبتنى بر نسبیت فهم، هیچ نوع توصیه‏اى را به دنبال نمى‏آورد، بلکه زمینه هر توصیه‏اى را از بین مى‏برد .

گزاره‏اى که مشتمل بر توصیه است . گزاره‏اى ارزشى است و از سنخ قضایاى ایدئولوژیک است . اگر قرار است توصیه‏اى برتسامح و تساهل اجتماعى معتبر باشد، باید اولا: راهى براى اعتبار برخى از گزاره‏هاى ایدئولوژیک باقى مانده باشد و ثانیا: حکم بر بى اعتبارى گزاره‏هایى که تسامح و مداراى اجتماعى را به طور مطلق نفى مى‏کنند، و به بیان دیگر حکم بر بى‏اعتبارى برخى از گزاره‏هاى ایدئولوژیک امکان داشته باشد . و این همه از طریق توجه به نسبیت‏به معناى محدودیت‏شناخت‏بشر تامین میشود، زیرا بانفى نسبیت‏حقیقت، نفس‏الامر و میزان براى گزاره‏هاى مختلف باقى مى‏ماند، و بانفى نسبیت فهم، امکان رسیدن به حقیقت فراهم مى‏شود و با پذیرش محدودیت دانش بشرى، تکثر معرفتهاى بشرى و هم‏چنین احتمال خطا تایید مى‏گردد . پس با داشتن مبانى فوق، امکان رسیدن به گزاره‏هایى که مداراى اجتماعى را در ابعاد مختلف توصیه نمایند وجوددارد، و حال آن که با نسبیت فهم این راه به طور مطلق مسدود است . راهى را که از طریق نسبیت‏به معناى محدودیت فهم به سوى مدارا و بودن اجتماعى هموار مى‏شود به صورت زیرمى‏توان ترسیم کرد .

نسبت‏به معناى محدودیت فهم بشر - مداراى اجتماعى

کثرت در ساحت‏هاى پنج گانه دین
مسیر دوم: مسیردوم در شکل چهار مسیرى بود که انتقال از پلورالیسم معرفتى به پلورالسم دینى را نشان مى‏داد و بیش از این دانسته شد که طى این مسیر بر مبناى نسبیت فهم به قیمت‏حذف دیانت از عرصه آگاهى و فهم بشر تمام مى‏شود و با این مسیر در حقیقت کثرت ادیان ثابت نمى‏شود بلکه کثرت پنداشته‏ها و باورهایى اثبات مى‏گردد که در حکایت از حقیقت متعالى دیانت در همه ابعاد به نحوى ساختارى مشکوک و مردد هستند . این مسیر را بر مبناى نسبیت‏به معناى محدودیت فهم به گونه‏اى مى‏توان طى کرد که باحفظ اصول و بنیادهاى مشترک ادیان کثرت موجود بین آنها را نیز تبیین و توجیه کند .

دین ساحت‏ها و ابعاد و یا مراتب مختلفى دارد، و کثرت در هر یک از آنها بر مبناى نسبیت‏به معناى محدودیت‏به گونه‏اى خاص تبیین مى‏شود .

مرتبه نخستین مربوط به ذات و حقیقت دین درنزد خداوند سبحان است . دومین مرتبه مربوط به انبیاء و اولیائى است که دین را بى‏واسطه و یا با وساطت فرشتگان از خداوند سبحان دریافت مى‏نمایند و به دیگران نیز ابلاغ مى‏کنند . سومین بعد در قلمرو آگاهى علم آدمیانى واقع مى‏شود که با هدایت عقل، پیام دین را از انبیاء و رسولان خداوند دریافت مى‏کنند . دو مرتبه اخیر به طور کلى در قلمرو آگاهى و علم انسانها واقع مى‏شود . چهارمین مرتبه در حوزه عمل و رفتار افراد است دین از طریق فهم و آگاهى به افق عزم، جزم، اراده و عمل افراد وارد مى‏شود و از این طریق به پنجمین ساحت و سطح یعنى به عرصه حیات و زندگى اجتماعى گام گذارده و در قلمرو و فرهنگ، جامعه و تاریخ، بروز و ظهور مى‏یابد .

الف: حقیقت دین
دین در نزد خداوند سبحان متن اراده تشریعى او است و این اراده که در قبال اراده تکوینى خداوند است از آن جهت که به حق تعالى منسوب است‏یک حقیقت واحد است و در آن تکثرى نیست . ان الدین عندالله الاسلام (2) یعنى دین در نزد خداوند سبحان اسلام است . این دین واحد از آن جهت که به موضوعات مختلف تعلق مى‏گیرد . و مسیر سعادت و تکامل انسان را به حسب آنها تبیین و ترسیم مى‏گرداند به کثرت منتسب مى‏گردد .

اراده تشریعى خداوند سبحان از این جهت نظیر علم اوست . علم الهى یک حقیقت نورانى واحد است که به حسب معلومات متکثر و بى‏نهایت‏خود و از جهت کثرتى که ارائه مى‏دهد، به کثرت متصف مى‏شود .

کثرتى که حقیقت دین به حسب راهبرى و راهنمایى در عرصه‏هاى مختلف حیات و زندگى بشر نظیر عقاید، اخلاق و احکام مربوط به اعمال و رفتار فردى و اجتماعى پیدا مى‏کند، از این قبیل است . این نوع کثرت در حقیقت‏به حقیقت و ذات دین یعنى به اراده تشریعى خداوند باز نمى‏گردد بلکه به موضوعاتى باز میگردد که دین نظر به آنها میدوزد، مانند کثرتى که نور در اثر تابش به اشیاء مختلف پیدا مى‏کند، نور در اثر تابش به اشیاءگوناگون به تناسب محل و موضوع خود شکل و شمایل و گاه رنگهاى متفاوتى پیدا مى‏کند . اراده تشریعى خداوند به حسب اشیایى که متعلق اراده هستند، احکام و صورتهاى متعددى پیدا مى‏کنند . مردم عصرها و نسل‏هاى گوناگون به دلیل استعدادها و توانها و شایستگى‏هاى متفاوتى که دارند . از احکام خاصى بهره‏مند مى‏شوند و این احکام به صورت شرایع متعدد ظهور و بروز مى‏یابند .

کثرتى که بدین ترتیب در متن اراده و هدایت تشریعى خداوند پدید مى‏آید . منافاتى با وحدت مستقر در متن اراده الهى ندارد .

ب: آگاهى انبیاء و اولیاء
کثرتى که در دومین ساحت‏یعنى در محدوده آگاهى انبیاء و اولیاء وجود دارد، کثرتى است از نوع کثرتهاى طولى و عرض است، آگاهى انبیاء از اراده تشریعى خداوند از طریق وحى و الهامات الهى است . وحى در کنار عقل یکى از دو منبع معرفتى دیانت است این دو منبع در طول یکدیگر قرار دارند چندان که وحى را عقل قدسى و یاالهى نیز مى‏دانند، معرفت و حیانى نوعى متعالى از معرفتى حضورى و شهودى است . در این نوع معرفت‏بنده دراثر قرب نوافل و فرائض به رغم محدودیتى که دارد، فانى در افعال و صفات الهى مى‏شود، به گونه‏اى که از زاویه وجود خود هدایت و ارشاد الهى را ارائه مى‏دهد . پیام آوران انسانهایى هستند که در نخستین گام با امداد الهى از عالم کثرت به نشئه وحدت سفر مى‏کنند، آنان پس از ملاقات الهى به سیر در اسماء و صفات او مى‏پردازند و در سومین حرکت‏به اذن و فرمان او سفر مجدد خود را به سوى خلق آغاز مى‏کنند، و در این سفر سیر آن‏ها بالحق است . چندان که جز کلام و پیام خداوند، چیزى را اظهار نمى‏دارند . آگاهى، علم، اظهار و بیان و بلکه گفتار و کردار در سفر سوم و همچنین در سیرى که از آن پس در بین خلق در معیت‏حق انجام مى‏دهند معصوم و مصون از: خطا است، پیام آوران در همه حالات و سکنات خود اراده و خواست تشریعى خداوند را اظهار مى‏کنند و به بیان دیگر بین اراده تشریعى و تکوینى خداوند سبحان در اعمال و گفتار انبیاء و اولیاء الهى فاصله‏اى نیست . یعنى واقعیت و وجود عینى آنها که به اراده تکوینى خداوند تحقق مى‏یابد در متن مسیرى است که حق تعالى با اراده تشریعى خود براى انسانها مقرر مى‏دارد .

کلام مستقیم خداوند

قرآن کریم در آیات فراوان از سیر معنوى انبیاء و یا از ملاقات آنان با خداوند و هم‏چنین از معصوم و مصون بودن آنان از خطا خبر مى‏دهد، متفکرین مسلمان براساس همین آموزه‏ها معرفت، آگاهى پیام و ابلاغ آنان را مصون از خطا دانسته‏اند . مولوى درباره قرآن کریم مى‏گوید:

گر چه قرآن از لب پیغمبر است

هر که گوید حق نگفت او کافر است

یعنى قرآن با آن که از زبان و لبان پیامبر شنیده مى‏شود چیزى جز کلام مستقیم خداوند نیست . به تعبیر قرآن کریم، عبارات آن با آن که عربى مبین و آشکار است از نزد خداوند على حکیم نازل شده است . و نازل کننده نیز خداوند سبحان است؟ و در مسیر نزول فرشتگان و روح آن را مشایعت کرده‏اند .

اناانزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون (3)

به درستى که آن را قرآنى عربى فرستادیم شاید در آن تعقل کنید .

و بالحق انزلناه و بالحق نزل (4)

با حق آن را نازل کردیم و به حق نازل شد .

کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر (5)

کتابى که آیات آن استوار شد وسپس ازنزد خداوند حکیم ودانا تفصیل داده شد،

و انک لتلقى القرآن من لدن حکیم علیم (6)

و به درستى که تو قرآن را از نزد خداوند حکیم علیم دریافت مى‏دارى .

زبان ولسان عربى، حجابى نیست که بیرون از دروازه اراده و خواست‏خداى سبحان قرار گرفته باشد وبه عنوان یک عامل خارجى در مسیر نزول اراده الهى واقع شده باشد . کسانى که عبارات و کلمات را مانع و حجابى مى‏دانند که بر اراده خداوند تحمیل مى‏شود . اراده خداوند را محدود و مقید مى‏گرد انند . زیرا آنان نمى‏تواننداراده حق را در متن کلمات و عبارات نیز ببیند، اراده حق به دلیل گستردگى شمول خود، همه آفاق را در مى‏نوردد . و در هر جا به هر صورت که مشیت او تعلق گیرد ظهور مى‏نماید . بنابراین کلمات قرآن، در متن اراده الهى قرار دارند، و همان نورى هستند که تا افق فرهنگ و فهم بشر نازل شده است .

کلام و پیام خداوند هنگامى که از طریق روح فرشتگان و از مسیر قلب به زبان و بیان انبیاء ابلاغ مى‏ستود در قالب و پوشش فهم، آگهى ویا عناصر فرهنگى و قومى آدمیان، پوشیده و پنهان نمى‏شود . تا آن که نسبیت فهم و مانند آن نتیجه گرفته شود پیام الهى هنگامى که به وساطت رسولان ابلاغ مى‏شود . عرصه فهم وآگاهى آدمیان را به نور خود روشن کند، یا ایها الناس قد جائکم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نورا مبینا . اى آدمیان برهانى از ناحیه پروردگار شما آمد و ما به سوى شما نورى آشکار کننده فرو فرستادیم .

مراتب انبیا:
احکام و قواعد فوق مختص به قرآن و یا زبان عربى نیست . خداوند هر رسولى را با زبان قوم او فرستاده است . و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم . (7) ما هیچ رسولى را جز به زبان قوم او نفرستادیم تا براى آنان آشکار کند . آگاهى و علم انبیاء نظیر ذات آنان نامحدود و نامتناهى نیست، و محدود و مقید مى‏باشد، و به همین دلیل با آن که همه آنان در مراحل تقرب از خود فانى شده و از علم الهى بهره مى‏برد . و لکن آگاهى و دانش هر یک به تناسب استعداد و شایستگى اوست . قرآن کریم به تفاوت انبیاء و مراتب و مدارج آنان نیز اشاره کرده است: و تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض، منهم من کلم الیه و رفع بعضهم درجات و آتینا عیسى بن مریم البینات و ایدناه بروح القدس . (8) برخى از این پیامبران را بر بعضى برترى دادیم . با بعضى از آنان خداى متعالى سخن گفت و بعضى دیگر را مراتبى برترى بخشید و عیسى بن مریم را نشانه‏هاى آشکار کننده دادیم و او را به روح القدس تایید کردیم .

تفاوت و امتیاز وحى‏ها و آگاهى‏هاى انبیاء که از این طریق پدید مى‏آید، تفاوتهاى طولى و عرضى است و در آگاهى آنان تکثر مقابل و رو یا روى یافت نمى‏شود، زیرا تکثر مقابل رویاروى در اثر شتابزدگى، خطا و اشتباه پدید مى‏آید و دانش انبیاء چیزى جز ظهور علم و آگاهى خداوند نیست، و از خطا مصون و محفوظ مى‏باشد .

هر یک از انبیاء به تناسب سلوکى که داشته است‏به بخشى از اراده تشریعى خداوند سبحان آگاه مى‏شود و از آن بخش، مقدارى که را بر مسئولیت و رسالت او گذارده شود، ابلاغ مى‏نماید . پس هر پیامبرى در همه حال کلام و پیام خداوند را ظاهر مى‏گرداند و کثرتى که در پیام آنها وجود دارد اولا: مربوط به مقدار سعه وضیق آگاهى آنهاست . و ثانیا: مربوط به چیزى است که از آن خبر مى‏دهند .

انبیاء تنها متن اراده تشریعى خداوند را آشکار مى‏کنند و کثرتى که در پیام تشریعى خداوند است . مربوط به امورى است که اراده به آن تعلق گرفته است . هر پیامبرى بخشى ازآن اراده واحد را که مربوط به قوم خود اوست اظهار مى‏کند و به همین دلیل در پیام انبیاء با آن که کثرتى از این ناحیه پدید مى‏آید، اختلاف و تهافتى نیست . بلکه همه آنان اصول مشترکى را اظهار مى‏دارند، و شرایع یکدیگر را نیز که نسبت‏به شرایط مختلف از ناحیه خداوند سبحان وضع شده‏اند، تایید مى‏کنند، هیچ پیامبرى دیگرى را تکذیب نمى‏کند، هر یک از آنان انبیاء قبل از خود را تصدیق کرده و به آنچه که پس از او بیاید بشارت مى‏دهد و قرآن کریم درباره حضرت عیسى علیه السلام مى‏فرماید:

و اذقال عیسى بن مریم یا بنى اسرائیل انى رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدید من التوراة و مبشرا برسول یاتى من بعدى اسمه احمد . (9)

و هنگامى که عیسى بن مریم گفت: اى بنى اسرائیل من فرستاده خداوند به سوى شما هستم ، آنچه پیش روى من از توراة است تصدیق مى‏کنم و به پیامبرى که پس از من مى‏آید و نام او احمد است‏بشارت مى‏دهم .

پى‏نوشت‏ها:

1) جان هیک: مباحث پلورالیسم دینى، «فلسفه‏اى از پلورالیسم دینى، ص 73 .

مباحث پلورالیسم دینى، «در دفاع از پلورالیسم دینى، ص 169 .

2) آل عمران/19 .

3) یوسف/2 .

4) اسراء/105 .

5) هود/1 .

6) نحل/6 .

7) ابراهیم/4 - 1 .

8) بقره/253 .

9) صف/6 .

تبلیغات