آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۶۰

چکیده

کهن الگوها، انگاره های مشترک ادبی هستند که ریشه در ضمیر ناخودآگاه نوع بشر دارند و سبب پیوند لایه های روانی متون مختلف، صرف نظر از زمان و مکان ِ محل پیدایش آن ها می شوند. پژوهش حاضر با بهره گیری از دیدگاه روان کاوی کارل گوستاو یونگ به شیوه تحلیلی- توصیفی، به نقد و بررسی انواع کهن الگو در دو رمان آتش بدون دود از نادر ابراهیمی و موسوم الهجره الی الشمال از طیب صالح می پردازد. یافته های پژوهش حاکی از وجود ده مورد کهن الگوی مشترک در کاربردی مشابه در هر دو متن است؛ نویسندگان این متون، از انواع کهن الگو ناظر بر پدیده های طبیعی چون کهن الگوی درخت و دریا جهت پردازش متن بهره برده اند؛ همچنین نقش هایی چون مادر، پدر و فرزند در مفاهیم کهن الگویی خویش، در دو رمان آتش بدون دود و موسم الهجره الی الشمال، به کار گرفته شده اند. در پرورش شخصیت اول در هر دو رمان نشانه هایی از انواع کهن الگو چون اسطوره قهرمان، سایه، نقاب، آنیما و سفر مشاهده می شود؛ نتیجه آن که دو رمان آتش بدون دود و موسم الهجره الی الشمال، دارای روح یک پارچه و دربرگیرنده میراث کهن ادبی بوده و بر پایه مجموعه مشترکی از انواع کهن الگو نگارش یافته اند.

تبلیغات