چکیده

حماسه ها به دوران استقرار و پاگرفتن اقوام مربوط می شوند و با سپری شدن زمان استقرار آنها، نیاز به دلاوری و مبارزه با اقوام بومی و دشمنان هم از میان می رود و در این جاست که حماسه های ملی و طبیعی جای خود را به حماسه های تاریخی و دینی می دهند. دن کیشوت پس از ایلیاد و ادیسه و اسکندرنامه نظامی و خاوران نامه خوسفی پس از شاهنامه، روند این تغییر را در مشرق زمین و غرب نشان می دهند. سروانتس نویسنده دن کیشوت با زبان هزل به تحقیر اندیشه های حماسی پرداخته و در این کار بیشتر به افکار موجود در حماسه های شرقی نظر داشته است. شالوده شکنی که به نشان دادن احتمال خوانش های مختلف از یک متن می پردازد در ترجمه متن دن کیشوت خود را بیشتر نشان می دهد. ترجمه نیک سرشت یکی از جمله این خوانش هاست که به ایرانی سازی و عیارانه گرایی متن دن کیشوت پرداخته است ولی نتوانسته دوگانگی فضای داستان را از بین ببرد. به سخره گرفتن و تقلیل محتوایی و بیان هزل آلود و ویژگی های پهلوانی، جادو و جادوشکنی، شاگرد پروری پهلوانان، کم ارج کردن توانمندی های زنان و تکیه بر اصل زیبایی، تحقیر اعراب و نادیده گرفتن جایگاه مهم حماسه در هویت سازی ایرانیان و هندیان، برخلاف ظاهرش، بنیادی ضدحماسی به دن کیشوت و سروانتس بخشیده است و مخالف با نگرش حماسی ایرانیان، به تولید استعاره مفهومی کلان «عیاری و پهلوانی، راهگشا و مشکل گشا نیست» رسیده است. این جستار توصیفی-تحلیلی، با مطالعه کتابخانه ای و روش تحلیل کیفی و با استدلال استقرایی به بررسی ترجمه دن کیشوت و میزان توفیق آن پرداخته است.

The foundation and foundation of Don Quixote

Epics are related to the period of establishment and establishment of tribes, and with the passing of their establishment, the need for bravery and fighting against native tribes and enemies disappears, and this is where national and natural epics have their place. are given to historical and religious epics. Don Quixote after Iliad and Odysseus and Iskandarnameh Nizami and Khosfi's Khavaran name after Shahnameh show the process of this change in the East and the West. Cervantes, the author of Don Quixote, used Hazel's language to disparage the epic ideas and in this work he focused more on the ideas found in the Eastern epics. The ground-breaker that shows the possibility of different readings of the same text shows itself more in the translation of Don Quixote's text. Niks-Sorsht's translation is one of these readings that has focused on the Iranianization and idiomization of Don Quixote's text, but it has not been able to eliminate the duality of the story's space. Ridiculing and reducing the content and humorous expression and characteristics of heroes, magic and sorcery, discipleship of heroes, underestimating the capabilities of women and relying on the principle of beauty, humiliating Arabs and ignoring the important place of the epic in the identity. The creation of Iranians and Indians, contrary to its appearance, has given Don Quixote and Cervantes an anti-epic foundation, and contrary to the epic attitude of Iranians, it has reached the production of the big conceptual metaphor "Ayari and Pahlavani are not path-breakers and problem-solvers".This descriptive-analytical essay, with library study and qualitative analysis method and with inductive reasoning, has investigated the translation of Don Quixote and its success rate and how it responds to Cervantes's anti-epic thoughts.

تبلیغات