استهزا و رسانه هاى جمعى
آرشیو
چکیده
متن
انسان، موجودی اجتماعی و مدنی است و بر اساس گوناگونی نیازهای مادی و معنوی خود با دیگران ارتباط کلامی، نوشتاری، تصویری و مانند آنها برقرار میکند. برای آسان ساختن ارتباطهای خود با دیگران، به شیوههای متنوعی روی آورده و وسائل گوناگون اطلاع رسانی مانند: پست، تلگراف، روزنامه، نشریات، تلفنهای ثابت و همراه، اینترنت، رادیو، تلویزیون، ماهواره و ... اختراع کرده است. در اینکه راهها و ابزارهای ارتباطی در زندگی انسانها امری لازم و ضروری است، تردیدی نیست. اما مسئله مهم، بهرهگیری درست و سالم از آنها در جهت تعالی انسان به سوی اهداف مادی و معنوی اوست که گاه بر اساس عوامل گوناگون دستخوش انواع آفتها و آسیبها میشود و نه تنها آن ابزارها به سود انسان تمام نمی شود، بلکه سبب انواع تخریبها، گرفتاریها، حق کشیها، انحرافها، و مانند آنها میشود.
این نوشتار بر آن نیست که به بررسی آن عوامل و شیوههای بهرهگیری درست از آن ابزار و آسیبشناسی علمی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی آنها بپردازد، بلکه قصد اصلی، بررسی اجمالی علل و عوامل و پیامدهای سوء یکی از شیوههای نادرستی است که در جهت رسیدن به امیال نفسانی و غیر انسانی به کار گرفته میشود و آن، بررسی ابعاد و انواع و آثار سوء «استهزا و تمسخر»، بر اساس آموزههای دینی است. تا به این وسیله، اخلاق رسانهای در جامعه اسلامی بیش از پیش تقویت شود.
استهزا و تمسخر، امری فراگیر و شایع در ابزارهای ارتباطی فردی و رسانههای جمعی است که با آن آگاهانه به تحقیر ارزشهای اخلاقی، انسانی، مذهبی و نیز تخریب چهرههای مذهبی، اولیای دین، ناکارآمد جلوه دادن احکام و آموزههای دینی، تضعیف مبانی اعتقادی عموم مردم، و مانند آنها پرداخته میشود و یا ناخودآگاه کار آنان این آثار سوء را به دنبال دارد.
مفهوم شناسی استهزا و واژههای مترادف آن
از آنجا که واژگان دیگری هم هستند که با واژه استهزا تقریبا هم معنی هستند؛ از این رو افزون بر بیان معنای آن، به بررسی واژههای همزه، لمزه و تنابز نیز پرداخته میشود.
1. استهزا
بیشتر واژهشناسان و مفسران قرآن، استهزا را هم معنای با تمسخر دانستهاند. این واژه به معنای آن است که کسی را تحقیر کنند و شأن و منزلت او را پایین آورند و یا یکی از مبانی، اصول و آموزههای انسانی و دینی را بیارزش جلوه دهند و آن را به ریشخند بگیرند:
(قُلْ أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ)؛[1] «بگو آیا خدا و آیات او و پیامبرش را تحقیر میکنید؟!»[2]
استهزا و تمسخر، گاه با زبان است و گاه با عمل؛ مانند اشاره، کنایه، تعریض و تقلید حرکات و گفتار؛ به گونهای که بینندگان و شنوندگان بالطبع از آن سخن، اشاره یا تقلید بخندند.[3]
2. هُمَزه
«همزه» و «لمزه» هر دو صیغه مبالغه است. اولی از ماده «همز» در اصل به معنی «شکستن» است و از آنجا که افراد عیبجو و غیبت کننده، شخصیت دیگران را درهم میشکنند، به آنها «همزه» اطلاق شده است.
3. لُمَزه
«لمزه» از ماده «لَمز» (بر وزن رمز) در اصل به معنی غیبت کردن و عیبجویی کردن است.
از مجموع سخنان واژه شناسان به دست میآید که این دو واژه به یک معنا هستند و مفهوم وسیعی دارند و هر گونه عیبجویی، غیبت، طعن و استهزا را به وسیله زبان، علائم، اشارات، سخنچینی و بدگویی شامل میشوند.[4]
4. تنابُز
«تنابز» به معنای لقب زشت به کسی دادن است: (وَ لا تَنابَزُوا بِاْلأَلْقابِ)[5] ؛ «و با القاب بد، یکدیگر را نخوانید».[6]
انواع استهزا
استهزا، گونههای متفاوت دارد. این عمل ناپسند گاه در قالب نگارش جملههای طنز آمیز و نسبت دادن القاب زشت و ناپسند یا مقاله، گاه با کشیدن کاریکاتور، گاهی از طریق نمایش و تقلید گویشها و لهجههای اقوام و ملتها و پوشیدن لباس آنها به گونه نامناسب و خندهدار است که این امور معمولا از رسانههای مکتوب مانند روزنامهها و نشریات، رسانههای صوتی و تصویری از قبیل رادیو، تلویزیون، سیدی، تلفن همراه و مانند آن به دیگران انتقال داده میشود.
انگیزهها و ریشههای استهزا
استهزا مانند دیگر رفتارهای ناپسند، ریشههای گوناگون دارد و در اینجا به برخی از آنها با الهام از آیههای قرآن کریم و روایات معصومان(ع) اشاره میشود:
1. خود برتر بینی
برتر دیدن خود و یا قوم و تبار و ملت خود، یکی از ریشههای استهزای افراد، از اقوام و ملل دیگر است. بسیاری از پیامکها که متوجه نژادها و زبانهای دیگر اقوام است، از این قبیل است. قرآن کریم درباره این عامل میفرماید: (یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنّ خَیْرًا مِنْهُنّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِاْلأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ اْلإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ)[7] ؛
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نه زنانی از زنان دیگر شاید آنها بهتر از اینان باشند. و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید، و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی بعد از ایمان نام کفر بگذارید. و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند».
از اینکه میفرماید: «شاید آنها از اینها بهتر باشند» به دست میآید که سرچشمه استهزا و سُخره، همان حسّ خود برتر بینی و کبر و غرور است که عامل بسیاری از جنگهای خونین در طول تاریخ بوده است. خود برتر بینی، بیشتر از ارزشهای ظاهری و مادی سرچشمه میگیرد؛ مثلا فلان کس خود را از دیگران ثروتمندتر، زیباتر، یا از قبیلهای سرشناستر میشمرد و احیاناً این پندار که از نظر علم، عبادت و معنویات از فلان جمعیت برتر است، او را وادار به سخریه میکند.[8]
در شأن نزول این آیه آمده است که شخصی به نام «ثابت بن قیس» شنوایی ضعیفی داشت و به همین جهت، همیشه کوشش میکرد زودتر به مسجد بیاید تا در کنار رسول خدا(ص) جای گزیند. اتفاقاً یک روز آمدنش به تأخیر افتاد. مردم نمازشان را خواندند و آماده شنیدن سخنان نبی اکرم(ص) شدند که «ثابت بن قیس» وارد مسجد شد و به شیوه همیشگی میگفت: راه را باز کنید، راه را باز کنید. و از روی شانههای مردم میگذشت تا نزد پیامبر(ص) برود. یکی از نمازگزاران به او گفت: به مجلس رسیدی، همین جا بنشین. «ثابت بن قیس» با خشم و ناراحتی همان جا نشست. وقتی هوا روشن شد، گفت: آن کس که به من گفت همین جا بنشین، چه کسی بود؟ آن مرد خود را معرفی کرد. «ثابت بن قیس» گفت: تو پسر همان زنی هستی که ... (مادرش در زمان جاهلیت مرتکب کارهای زشت میشد). آن مرد خجالت کشید و سر به زیر افکند. آن گاه آیه مزبور نازل شد که یکدیگر را به زشتی یاد نکنید.[9]
از این آیه و شأن نزول آن، چند نکته به دست میآید همانند:
یک: در حرمت بدگویی و نسبت ناروا دادن به مسلمان، شرط نیست که آن نسبت دروغ باشد، بلکه ممکن است آن شخص پیشتر دارای آن صفات بوده، ولی اینک توبه کرده و نه تنها آن صفات را ندارد، بلکه از آنها متنفر و منزجر است.
دو: ملاک و میزان در برخوردهای اجتماعی و معاشرت با مردم، حالت فعلی آنها است؛ نه حالت سابق آنها.
سه: این آیه به گونه روشن و گویا، کسانی را که کارهای گذشته و پیشینه افراد را میان مردم افشا میکنند و به گونه خصوصی یا در رسانههای گروهی و ... منتشر میسازند، توبیخ میکند و عمل آنان را بدترین و زشتترین کارها میداند.
2. دنیاطلبی و دنیا مداری
در مضامین دینی، فریفتگی و دل بستگی کافران به دنیا، یکی از عوامل تمسخر و استهزای مؤمنان معرفی شده است:
(زُیِّنَ لِلّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الّذینَ آمَنُوا وَ الّذینَ اتّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ اللّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ) [10]؛
«زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است. از این رو، افراد با ایمان را (که گاهی دستشان تهی است)، مسخره میکنند؛ در حالی که پرهیزگاران در قیامت بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزشهای حقیقی در آن جا آشکار میگردد و صورت عینی به خود میگیرد،) و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزی میدهد».
3. جهالت
جهالت غیر از جهل است. جهل به معنای ندانستن است که در برابر علم و آگاهی میآید و اما جهالت به معنای نابخردی است و جاهل کسی است که کارهای او بر اساس عقل و وحی نیست. عصر جاهلیت، برههای از زمان است که گروهی از مردم هواهای نفسانی را معیار عمل قرار میدادند و از عقل و دین به دور بودند. قرآن کریم این ویژگی را از عوامل استهزا و تمسخر دیگران بر میشمارد؛ همانگونه که میفرماید:
(وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتّخِذُنا هُزُوًا قالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ) [11]؛ «(و به خاطر بیاورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور میدهد ماده گاوی را ذبح کنید (و قطعهای از بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده، بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد). گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ (موسی گفت:) به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم».
بر اساس این آیه استهزا و مسخره کردن، کار افراد نادان و جاهل است و چون موسی خود را از جهالت به دور میداند، اتهام تمسخر و استهزای مردم را نیز نمیپذیرد.
4. جهل و ندانستن
بسیاری از مردم بر اثر ندانستن حکم و آثار سوء دنیوی و اخروی استهزا و تمسخر، صرفاً برای سرگرم کردن خود دست به چنین کاری می زنند؛ در حالی که در روایات گوناگون جهل و ندانستن، مذمت و در باره آثار سوء آن بارها هشدار داده شده است. امام علی(ع) میفرماید: «الجهل معدن الشر؛[12] جهل، سرچشمه شر است». و در جای دیگر، آن را نوعی بیماری معرفی می کند: «أسوأ السقم الجهل؛[13] بدترین بیماری، ندانستن است». نیز در باره ویژگیهای جاهلان میفرماید: «ست خصال یعرف فی الجاهل: الغضب من غیر شر، و الکلام من غیر نفع، والعطیه فی غیر موضعها، و إفشاء السر، و الثقه بکلّ أحد، لایعرف صدیقه من عدوه؛[14] شش ویژگی در شخص جاهل نمایان است: بیمورد خشمگین شدن، سخن بیهوده گفتن، بیجا بخشش کردن، افشای سر، به هر کسی اعتماد کردن و نشناختن دوست از دشمن».
5. ارتکاب گناه
از جمله ریشههای استهزا، غرق شدن در گناهان است؛ زیرا گناه قلب انسان را تیره و از ارزشها گریزان میکند. از این رو، در مواجهه با آیات الهی، به استهزای آنها میپردازد و آنها را به باد تمسخر میگیرد. قرآن کریم درباره این گروه میفرماید:
(ثُمّ کانَ عاقِبَةَ الّذینَ أَساؤُا السّوأى أَنْ کَذّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ)[15]؛
«و سرانجامِ کسانی که بدیها را به بدترین وجه مرتکب میشدند، این بود که آیات خدا را تکذیب و آنها را استهزا کنند».
6. نفاق
بسیاری از هتاکیها و تمسخرهایی که از سوی منافقان و دگراندیشان از طریق ابزار ارتباط جمعی و رسانهها انجام میپذیرد، معلول نفاق و کفر باطنی آنان است:
(وَ إِذا لَقُوا الّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنّا مَعَکُمْ إِنّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ)[16]؛
«و هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات می کنند، میگویند: ما ایمان آوردهایم. (ولی) هنگامی که با شیاطین خود خلوت میکنند، میگویند: با شماییم، ما (آنها را) مسخره میکنیم».
7. ناتوانی در برابر منطق
8. هنر نمایی برای مجلس گرمی و جلب مخاطبان
برخی از افراد هنرمند نما، می پندارند که جلب توجه و خنداندن مخاطب به هر قیمت و صورتی، کاری هنرمندانه است. این گونه افراد، با کنار گذاشتن معیارهای عقلی و دینی با انواع طنزها، لودگیها، دلقک بازیها و تقلید گویش اقوام به گونههای نامناسب و مانند آن به تمسخر و تحقیر مستقیم و غیر مستقیم مردم و یا گروه خاصی از آنها میپردازند. اغلب این گونه طنزها با هدف سرگرمی و خنده به اجرا درمیآید. از منظر اسلام، در طنز یا هر فعالیت دیگر، روش و ابزار باید در عین کار آمد بودن، هیچ گونه ضرر و زیانی نداشته باشد. یکی از اصول کلی در این زمینه، این است که در طنز، ابزارها و روشها باید مورد تأیید عقل و شرع قرار گیرد. تحقیر شخصیت افراد و تمسخر آنها از دیدگاه عقل و روایات از جمله امور ناپسند است و آموزش چگونگی تحقیر و تمسخر نیز با طنز و هر برنامه دیگر، امری است ناپسندتر و بدتر. پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
«در قیامت اهل سخریّه و استهزا را میآورند و برای یکی از ایشان دری از بهشت میگشایند و به او میگویند: بشتاب و داخل شو. او با غم و اندوه میخواهد داخل شود که در را میبندند و از طرف دیگر دری میگشایند و به او میگویند: زود داخل شو. چون نزد آن در میرسد، در را میبندند. این کار ادامه مییابد و از هیچ دری نمیتواند داخل شود؛ به گونهای که مأیوس میشود و وقتی باز هم به او میگویند: بیا. او نمیآید».[17]
با توضیحاتی که گذشت، روشن میشود که در طنز نباید تمسخر و تحقیر باشد و طنزپردازان باید روش دیگری را برای خنداندن و ارائه مفاهیم و مقاصد خود برگزینند؛ ولی متأسفانه در برخی برنامههای طنز صدا و سیما و دیگر رسانهها و حتی در میان مردم، لطیفهها بیش از آنکه طنز باشند، نوعی هزل و هجو است و با خرد کردن شخصیت برخی از مردم، زمینه خنده افراد را فراهم میکنند. البته اگر طنز به صورتی باشد که امر زشتی را تحقیر یا تمسخر کند و یا خود استهزا را مورد انتقاد قرار دهد و با بزرگنمایی آن بخواهد مخاطب را متوجه زشتی آنها کند، امری پسندیده است؛ ولی آن گونه که در برخی مجموعههای تلویزیونی در سالهای اخیر میبینیم، این شیوههای حرام، خود به عنوان چاشنی خنده در طنزها به کار میرود.
9. آزادی بیان و قلم
آزادی بیان و قلم از دیدگاه اسلام امری مسلم است، ولی این مسئله دستاویزی برای برخی فرصتطلبان شده و از آن برای استهزا و تمسخر دیگران در نشریات، اینترنت، تلفنهای همراه و مانند آنها و به منظور تخریب چهرههای دینی مانند معصومان و اولیا و خادمان دین بهره میگیرند.
برخی دیگر، چنین میپندارند که تحت عنوان «آزادی بیان و قلم» مجازند هر چه بخواهند بگویند و نیز هر عیب و نقصی را که از کسی میدانند، بر ملا سازند. حتی ممکن است نسبتی که به شخصی داده میشود، دروغ نباشد، ولی یادآوری آن سبب خجالت و سرافکندگی او شود. همه این پندارها، غلط و خطا است و از دیدگاه اسلام جایز نیست.
آثار استهزا و تمسخر
قبح و بدی و حرمت استهزا، تمسخر، نسبتهای ناروا به افراد، عیبجویی و افشای اسرار مردم، امری مسلم است، چه از طریق رسانه باشد و چه در محاورات و روابط اجتماعی دیگر؛ گر چه قبح و حرمت آن در رسانه بیشتر است؛ زیرا آثار سوء آن افزونتر است در اینجا برخی از آثار سوء فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی آن را بر میشمریم:
1. به خطر افتادن آبروی افراد
یکی از مشکلاتی که در زمان حاضر با آن مواجه هستیم، رواج پیامکها و بلوتوثهایی است که به وسیله آن، مسائل غیر اخلاقی و تصاویر خصوصیترین لحظههای افراد، هجویات، مسخرهکردن قشرهای مختلف جامعه و شخصیتهای شاخص کشور را منتشر میسازند؛ در حالی که در روایات دینی، انسان مؤمن، حرمتی در رتبه حرمت خانه کعبه دارد.
انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهای «قانون» قرار گیرد و محفوظ باشد: جان، مال، ناموس و آبرو. تعبیرات آیات قرآن و روایات اسلامی نشان میدهد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنهاست، بلکه از بعضی جهات مهمتر است. اسلام میخواهد در جامعه اسلامی امنیت کامل حکمفرما باشد، نه تنها مردم از آسیبهای جسمی یکدیگر در امان باشند، بلکه از زبان و از آن بالاتر، از اندیشه و فکر همدیگر نیز در ایمن باشند؛ به گونهای که هر کس احساس کند که دیگری حتی در فکر خود تیرهای تهمت را به سوی او نشانه گیری نمیکند و این، بالاترین سطح امنیت است که جز در جامعه مذهبی و مؤمن، امکانپذیر نیست.
2. تفرقه
3. تضعیف روحیه تعاون و همکاری
آنچه زندگی انسان را از حیوانات جدا میکند و به آن رونق و حرکت و تکامل میبخشد، روح تعاون و همکاری دسته جمعی است و این در صورتی امکانپذیر است که آنان در میان اجتماع احساس امنیت کنند؛ در حالی که تمسخر و استهزا، پایههای این اعتقاد را در هم میکوبد، پیوندهای تعاون را از بین میبرد و روح اجتماعی را تضعیف میکند.
4. تضعیف غیرت دینی و دینمداری
از جمله آثار سوء استهزا و تمسخر در رسانهها، تضعیف غیرت دینی ، گسترش اباحیگری و سست شدن مبانی اعتقادی مردم به ویژه قشر جوان است. این گونه استهزاها که معمولا در قالب طنز صورت میگیرد، پیامدهای زیر را به دنبال دارد:
تحقیر اعتقادات دینی و مذهبی، تخریب شخصیتهای مذهبی، تخریب ارزشهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس که پیوندی ناگسستنی با اعتقادات مذهبی دارد، تخطئه احکام مذهبی در مورد ممنوعیت روابط نامشروع با محارم، هجو دعاهای وارد شده، نسبت دادن صفات جنسی به شخصیتهای مذهبی، تمسخر تفکرات پایهای تشیع مانند اعتقاد به شفاعت، شفا، مهدویت و ...، هجو آیههای قرآن و ساختن آیههای جعلی در مورد روابط نامشروع و غیره، تخریب اعتقادات مذهبی چون عاشورا و محرم، تمسخر و تخطئه روحانیان و تأکید بر ریای مذهبی در شخصیت آنان و .... .
بسیاری از این گونه طنزها از سوی افراد مغرض و مخالف با مکتب تشیع و معاندان با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در قالب فیلم کوتاه، صوت و نوشتار، تولید و منتشر میشود که بسیاری از مردم، ناآگاهانه و بدون توجه به آثار سوء آن و گاه صرفاً برای خنداندن دوستان خود، آن را نقل و یا از طریق بلوتوث و پیامک به سرعت به دیگران منتقل میکنند. جوانی که صدها جوک خندهدار و تقلید مسخرهآمیز درباره مسائل مذهبی را شنیده است، اگر در مجلس عزاداری خندهاش نگیرد، بیگمان نمیتواند بگرید و یا حال خوش عرفانی پیدا کند. همچنین سخنان سخرهآمیزی که مربوط به احکام فقهی و روحانیان است، در نهایت باعث کاهش پایبندی به دستورهای شرع و تضعیف رابطه میان مردم و روحانیان میشود.
ذهنی که با «افکار شیطانی» سیاه شود، جایی برای نورانیت «یاد خدا» نخواهد داشت؛ زیرا او با دیدن هر چیزی، به جای تفکر در آیات الهی، به یاد جملهای میافتد که برای آن ساختهاند. چنین کسی به جای ذکر خداوند، لطیفه میگوید و به جای مطالب مفید علمی، دنبال پیامک جدید میرود. قرآن کریم استهزای مؤمنان را سبب غفلت از یاد خدا معرفی میکند:
(فَاتّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّا حَتّى أَنْسَوْکُمْ ذِکْری وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ)[18]؛
«اما شما آنها را به مسخره گرفتید و این برخورد شما را از یاد من غافل کرد و شما به آنها میخندیدید!».
چنین کسی با بیحیایی، مقدسات و مسائل دینی را مسخره میکند و چون حیا ندارد، عفت را نیز زیر پا میگذارد و رفته رفته ایمان از او دور میشود. امام صادق(ع) میفرماید: «لا إیمان لمن لا حیاء له؛[19] برای کسی که حیا ندارد، ایمان هم نیست».
توصیههایی چند
حال چه باید کرد؟ در این باره وظایفی بر عهده متولیان فرهنگی و دستگاههای قضایی است که میتوانند با راهکارهای مناسب، کارآمد و مستمر در رفع این بیماری اجتماعی چارهاندیشی و ایفای نقش کنند. شکی نیست تا زمانی که برای بهرهگیری از ابزار مدرن در میان جامعه «فرهنگسازی» نشود، شاهد بدتر شدن وضع موجود خواهیم بود. افراد حاضر در جامعه تابع راهی هستند که به آنها نشان داده میشود. از جمله راهکارها، به ویژه در بخش تلفنهای همراه، این است که بتوان فایلهایی متنی با مضامین دینی، روایات زیبا از معصومان(ع) و سخنان بزرگان دینی و نیز تصاویر زیبا و لطیف که دارای چهارچوب اخلاقی و اسلامیاند، در میان جوانان و جامعه گسترش داد و افکار را از بیعفتی، به سمت فطرت پاک و کمال در دین و نهایتاً تعالی شخصیت هدایت کرد.
فرهنگ سازی در خانواده و ترویج آموزههای اسلامی و توجه به فرهنگ و سنتهای غنی ایرانی، از وظایف متولیان فرهنگی کشور است که با جلوگیری از منتشر شدن هجویات و تصاویر مخرب، میتوانند دین خود را ادا کنند.
از طرف دیگر، باید به کاربران و خصوصاً جوانان آموزش داده شود که وسیله تولید شده برای رفاه بیشتر مردم است، نه برای سلب آسایش دیگران. نخستین و مهمترین راهکار، پررنگ کردن آموزههای دینی در میان جوانان است. در وضعیت موجود، تأکید بر بازگشت به معنویات و ارزشهای اخلاقی، تنها بخشی از راه نرفتهای است که باید با نگرش صحیح پیموده شود. همچنین در این مسیر، باید فرهنگ بهرهگیری درست از علم و فناوری را جایگزین مادیگرایی و تجملگرایی کرد. مردم اگر بعد از دریافت این پیامکهای مسخرهآمیز، از ارسال آنها به دوستان و آشنایان خود صرف نظر کنند، میتوانند عاملان و سازندگان این بلوتوثها و پیامکها را نیز در رسیدن به مقاصد آنان ناکام بگذارند. در کنار کارهای فرهنگی که از طریق رسانه انجام میگیرد و نیز علاوه بر بهرهگیری از عوامل آموزش و پرورش و کنترل اخلاقی، کنترل اجتماعی و برخورد قضایی نیز میتواند مؤثر باشد. اگر اقدامات پیشگیرانه را فقط به چنین برخوردهایی محدود کنیم، به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید.
کاربران اینترنت، دارندگان تلفنهای همراه، خوانندگان نشریات و مرتبطان با رسانههای صوتی و تصویری افزون بر امر به معروف و نهی از منکر، باید موارد ذیل را رعایت کنند:
به رسانههایی که به تمسخر و استهزا میپردازند، بیاعتنا باشند، از انتشار و نقل آنها خودداری و در صورت لزوم ارتباط خود را با تولیدکنندگان و انتشار دهندگان قطع و آنان را به مراجع ذیصلاح معرفی کنند. خداوند متعال خطاب به مردم میفرماید:
(یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا لا تَتّخِذُوا الّذینَ اتّخَذُوا دینَکُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِنَ الّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتّقُوا اللّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ)[20]؛
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! افرادی را که آئین شما را به باد استهزا و بازی میگیرند، از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شد و کافران را، دوست خود انتخاب نکنید و از خدا پروا کنید، اگر ایمان دارید».
همچنین در باره لزوم ترک همنشینی با استهزا کنندگان مقدسات دینی میفرماید:
(وَ إِذا رَأَیْتَ الّذینَ یَخُوضُونَ فی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ)[21]؛
«هر گاه کسانی را که آیات ما را استهزا میکنند، مشاهده کنی، از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند».
پینوشتها
1 . توبه/65.
2 . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ج11، ص:256؛ قاموس قرآن، علی اکبر قرشی، ج7، ص154.
3 . المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج18، ص481.
4 . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج27، ص309؛ قاموس قرآن، ج7، ص164.
5 . حجرات/11.
6 . قاموس قرآن، ج7، ص11.
7 . حجرات/11.
8 . تفسیر نمونه، ج22، ص179.
9 . ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، علامه طبرسی، ج23، ص211.
10 . بقره/212.
11 . همان،67.
12 . عیون الحکم و المواعظ، علی بن محمد لیثی واسطی، ص19.
13 . غررالحکم، ح2882.
14 . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص303.
15 . روم/10.
16 بقره/14.
17 . گناهان کبیره، شهید سید عبدالحسین دستغیب، ج2، ص295.
18 . مؤمنون /110.
19 . اصول کافی، ج2، ص106.
20 . مائده /57.
21 . انعام/68.
این نوشتار بر آن نیست که به بررسی آن عوامل و شیوههای بهرهگیری درست از آن ابزار و آسیبشناسی علمی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی آنها بپردازد، بلکه قصد اصلی، بررسی اجمالی علل و عوامل و پیامدهای سوء یکی از شیوههای نادرستی است که در جهت رسیدن به امیال نفسانی و غیر انسانی به کار گرفته میشود و آن، بررسی ابعاد و انواع و آثار سوء «استهزا و تمسخر»، بر اساس آموزههای دینی است. تا به این وسیله، اخلاق رسانهای در جامعه اسلامی بیش از پیش تقویت شود.
استهزا و تمسخر، امری فراگیر و شایع در ابزارهای ارتباطی فردی و رسانههای جمعی است که با آن آگاهانه به تحقیر ارزشهای اخلاقی، انسانی، مذهبی و نیز تخریب چهرههای مذهبی، اولیای دین، ناکارآمد جلوه دادن احکام و آموزههای دینی، تضعیف مبانی اعتقادی عموم مردم، و مانند آنها پرداخته میشود و یا ناخودآگاه کار آنان این آثار سوء را به دنبال دارد.
مفهوم شناسی استهزا و واژههای مترادف آن
از آنجا که واژگان دیگری هم هستند که با واژه استهزا تقریبا هم معنی هستند؛ از این رو افزون بر بیان معنای آن، به بررسی واژههای همزه، لمزه و تنابز نیز پرداخته میشود.
1. استهزا
بیشتر واژهشناسان و مفسران قرآن، استهزا را هم معنای با تمسخر دانستهاند. این واژه به معنای آن است که کسی را تحقیر کنند و شأن و منزلت او را پایین آورند و یا یکی از مبانی، اصول و آموزههای انسانی و دینی را بیارزش جلوه دهند و آن را به ریشخند بگیرند:
(قُلْ أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ)؛[1] «بگو آیا خدا و آیات او و پیامبرش را تحقیر میکنید؟!»[2]
استهزا و تمسخر، گاه با زبان است و گاه با عمل؛ مانند اشاره، کنایه، تعریض و تقلید حرکات و گفتار؛ به گونهای که بینندگان و شنوندگان بالطبع از آن سخن، اشاره یا تقلید بخندند.[3]
2. هُمَزه
«همزه» و «لمزه» هر دو صیغه مبالغه است. اولی از ماده «همز» در اصل به معنی «شکستن» است و از آنجا که افراد عیبجو و غیبت کننده، شخصیت دیگران را درهم میشکنند، به آنها «همزه» اطلاق شده است.
3. لُمَزه
«لمزه» از ماده «لَمز» (بر وزن رمز) در اصل به معنی غیبت کردن و عیبجویی کردن است.
از مجموع سخنان واژه شناسان به دست میآید که این دو واژه به یک معنا هستند و مفهوم وسیعی دارند و هر گونه عیبجویی، غیبت، طعن و استهزا را به وسیله زبان، علائم، اشارات، سخنچینی و بدگویی شامل میشوند.[4]
4. تنابُز
«تنابز» به معنای لقب زشت به کسی دادن است: (وَ لا تَنابَزُوا بِاْلأَلْقابِ)[5] ؛ «و با القاب بد، یکدیگر را نخوانید».[6]
انواع استهزا
استهزا، گونههای متفاوت دارد. این عمل ناپسند گاه در قالب نگارش جملههای طنز آمیز و نسبت دادن القاب زشت و ناپسند یا مقاله، گاه با کشیدن کاریکاتور، گاهی از طریق نمایش و تقلید گویشها و لهجههای اقوام و ملتها و پوشیدن لباس آنها به گونه نامناسب و خندهدار است که این امور معمولا از رسانههای مکتوب مانند روزنامهها و نشریات، رسانههای صوتی و تصویری از قبیل رادیو، تلویزیون، سیدی، تلفن همراه و مانند آن به دیگران انتقال داده میشود.
انگیزهها و ریشههای استهزا
استهزا مانند دیگر رفتارهای ناپسند، ریشههای گوناگون دارد و در اینجا به برخی از آنها با الهام از آیههای قرآن کریم و روایات معصومان(ع) اشاره میشود:
1. خود برتر بینی
برتر دیدن خود و یا قوم و تبار و ملت خود، یکی از ریشههای استهزای افراد، از اقوام و ملل دیگر است. بسیاری از پیامکها که متوجه نژادها و زبانهای دیگر اقوام است، از این قبیل است. قرآن کریم درباره این عامل میفرماید: (یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنّ خَیْرًا مِنْهُنّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِاْلأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ اْلإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ)[7] ؛
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نه زنانی از زنان دیگر شاید آنها بهتر از اینان باشند. و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید، و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی بعد از ایمان نام کفر بگذارید. و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند».
از اینکه میفرماید: «شاید آنها از اینها بهتر باشند» به دست میآید که سرچشمه استهزا و سُخره، همان حسّ خود برتر بینی و کبر و غرور است که عامل بسیاری از جنگهای خونین در طول تاریخ بوده است. خود برتر بینی، بیشتر از ارزشهای ظاهری و مادی سرچشمه میگیرد؛ مثلا فلان کس خود را از دیگران ثروتمندتر، زیباتر، یا از قبیلهای سرشناستر میشمرد و احیاناً این پندار که از نظر علم، عبادت و معنویات از فلان جمعیت برتر است، او را وادار به سخریه میکند.[8]
در شأن نزول این آیه آمده است که شخصی به نام «ثابت بن قیس» شنوایی ضعیفی داشت و به همین جهت، همیشه کوشش میکرد زودتر به مسجد بیاید تا در کنار رسول خدا(ص) جای گزیند. اتفاقاً یک روز آمدنش به تأخیر افتاد. مردم نمازشان را خواندند و آماده شنیدن سخنان نبی اکرم(ص) شدند که «ثابت بن قیس» وارد مسجد شد و به شیوه همیشگی میگفت: راه را باز کنید، راه را باز کنید. و از روی شانههای مردم میگذشت تا نزد پیامبر(ص) برود. یکی از نمازگزاران به او گفت: به مجلس رسیدی، همین جا بنشین. «ثابت بن قیس» با خشم و ناراحتی همان جا نشست. وقتی هوا روشن شد، گفت: آن کس که به من گفت همین جا بنشین، چه کسی بود؟ آن مرد خود را معرفی کرد. «ثابت بن قیس» گفت: تو پسر همان زنی هستی که ... (مادرش در زمان جاهلیت مرتکب کارهای زشت میشد). آن مرد خجالت کشید و سر به زیر افکند. آن گاه آیه مزبور نازل شد که یکدیگر را به زشتی یاد نکنید.[9]
از این آیه و شأن نزول آن، چند نکته به دست میآید همانند:
یک: در حرمت بدگویی و نسبت ناروا دادن به مسلمان، شرط نیست که آن نسبت دروغ باشد، بلکه ممکن است آن شخص پیشتر دارای آن صفات بوده، ولی اینک توبه کرده و نه تنها آن صفات را ندارد، بلکه از آنها متنفر و منزجر است.
دو: ملاک و میزان در برخوردهای اجتماعی و معاشرت با مردم، حالت فعلی آنها است؛ نه حالت سابق آنها.
سه: این آیه به گونه روشن و گویا، کسانی را که کارهای گذشته و پیشینه افراد را میان مردم افشا میکنند و به گونه خصوصی یا در رسانههای گروهی و ... منتشر میسازند، توبیخ میکند و عمل آنان را بدترین و زشتترین کارها میداند.
2. دنیاطلبی و دنیا مداری
در مضامین دینی، فریفتگی و دل بستگی کافران به دنیا، یکی از عوامل تمسخر و استهزای مؤمنان معرفی شده است:
(زُیِّنَ لِلّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الّذینَ آمَنُوا وَ الّذینَ اتّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ اللّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ) [10]؛
«زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است. از این رو، افراد با ایمان را (که گاهی دستشان تهی است)، مسخره میکنند؛ در حالی که پرهیزگاران در قیامت بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزشهای حقیقی در آن جا آشکار میگردد و صورت عینی به خود میگیرد،) و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزی میدهد».
3. جهالت
جهالت غیر از جهل است. جهل به معنای ندانستن است که در برابر علم و آگاهی میآید و اما جهالت به معنای نابخردی است و جاهل کسی است که کارهای او بر اساس عقل و وحی نیست. عصر جاهلیت، برههای از زمان است که گروهی از مردم هواهای نفسانی را معیار عمل قرار میدادند و از عقل و دین به دور بودند. قرآن کریم این ویژگی را از عوامل استهزا و تمسخر دیگران بر میشمارد؛ همانگونه که میفرماید:
(وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتّخِذُنا هُزُوًا قالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ) [11]؛ «(و به خاطر بیاورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور میدهد ماده گاوی را ذبح کنید (و قطعهای از بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده، بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد). گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ (موسی گفت:) به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم».
بر اساس این آیه استهزا و مسخره کردن، کار افراد نادان و جاهل است و چون موسی خود را از جهالت به دور میداند، اتهام تمسخر و استهزای مردم را نیز نمیپذیرد.
4. جهل و ندانستن
بسیاری از مردم بر اثر ندانستن حکم و آثار سوء دنیوی و اخروی استهزا و تمسخر، صرفاً برای سرگرم کردن خود دست به چنین کاری می زنند؛ در حالی که در روایات گوناگون جهل و ندانستن، مذمت و در باره آثار سوء آن بارها هشدار داده شده است. امام علی(ع) میفرماید: «الجهل معدن الشر؛[12] جهل، سرچشمه شر است». و در جای دیگر، آن را نوعی بیماری معرفی می کند: «أسوأ السقم الجهل؛[13] بدترین بیماری، ندانستن است». نیز در باره ویژگیهای جاهلان میفرماید: «ست خصال یعرف فی الجاهل: الغضب من غیر شر، و الکلام من غیر نفع، والعطیه فی غیر موضعها، و إفشاء السر، و الثقه بکلّ أحد، لایعرف صدیقه من عدوه؛[14] شش ویژگی در شخص جاهل نمایان است: بیمورد خشمگین شدن، سخن بیهوده گفتن، بیجا بخشش کردن، افشای سر، به هر کسی اعتماد کردن و نشناختن دوست از دشمن».
5. ارتکاب گناه
از جمله ریشههای استهزا، غرق شدن در گناهان است؛ زیرا گناه قلب انسان را تیره و از ارزشها گریزان میکند. از این رو، در مواجهه با آیات الهی، به استهزای آنها میپردازد و آنها را به باد تمسخر میگیرد. قرآن کریم درباره این گروه میفرماید:
(ثُمّ کانَ عاقِبَةَ الّذینَ أَساؤُا السّوأى أَنْ کَذّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ)[15]؛
«و سرانجامِ کسانی که بدیها را به بدترین وجه مرتکب میشدند، این بود که آیات خدا را تکذیب و آنها را استهزا کنند».
6. نفاق
بسیاری از هتاکیها و تمسخرهایی که از سوی منافقان و دگراندیشان از طریق ابزار ارتباط جمعی و رسانهها انجام میپذیرد، معلول نفاق و کفر باطنی آنان است:
(وَ إِذا لَقُوا الّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنّا مَعَکُمْ إِنّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ)[16]؛
«و هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات می کنند، میگویند: ما ایمان آوردهایم. (ولی) هنگامی که با شیاطین خود خلوت میکنند، میگویند: با شماییم، ما (آنها را) مسخره میکنیم».
7. ناتوانی در برابر منطق
8. هنر نمایی برای مجلس گرمی و جلب مخاطبان
برخی از افراد هنرمند نما، می پندارند که جلب توجه و خنداندن مخاطب به هر قیمت و صورتی، کاری هنرمندانه است. این گونه افراد، با کنار گذاشتن معیارهای عقلی و دینی با انواع طنزها، لودگیها، دلقک بازیها و تقلید گویش اقوام به گونههای نامناسب و مانند آن به تمسخر و تحقیر مستقیم و غیر مستقیم مردم و یا گروه خاصی از آنها میپردازند. اغلب این گونه طنزها با هدف سرگرمی و خنده به اجرا درمیآید. از منظر اسلام، در طنز یا هر فعالیت دیگر، روش و ابزار باید در عین کار آمد بودن، هیچ گونه ضرر و زیانی نداشته باشد. یکی از اصول کلی در این زمینه، این است که در طنز، ابزارها و روشها باید مورد تأیید عقل و شرع قرار گیرد. تحقیر شخصیت افراد و تمسخر آنها از دیدگاه عقل و روایات از جمله امور ناپسند است و آموزش چگونگی تحقیر و تمسخر نیز با طنز و هر برنامه دیگر، امری است ناپسندتر و بدتر. پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
«در قیامت اهل سخریّه و استهزا را میآورند و برای یکی از ایشان دری از بهشت میگشایند و به او میگویند: بشتاب و داخل شو. او با غم و اندوه میخواهد داخل شود که در را میبندند و از طرف دیگر دری میگشایند و به او میگویند: زود داخل شو. چون نزد آن در میرسد، در را میبندند. این کار ادامه مییابد و از هیچ دری نمیتواند داخل شود؛ به گونهای که مأیوس میشود و وقتی باز هم به او میگویند: بیا. او نمیآید».[17]
با توضیحاتی که گذشت، روشن میشود که در طنز نباید تمسخر و تحقیر باشد و طنزپردازان باید روش دیگری را برای خنداندن و ارائه مفاهیم و مقاصد خود برگزینند؛ ولی متأسفانه در برخی برنامههای طنز صدا و سیما و دیگر رسانهها و حتی در میان مردم، لطیفهها بیش از آنکه طنز باشند، نوعی هزل و هجو است و با خرد کردن شخصیت برخی از مردم، زمینه خنده افراد را فراهم میکنند. البته اگر طنز به صورتی باشد که امر زشتی را تحقیر یا تمسخر کند و یا خود استهزا را مورد انتقاد قرار دهد و با بزرگنمایی آن بخواهد مخاطب را متوجه زشتی آنها کند، امری پسندیده است؛ ولی آن گونه که در برخی مجموعههای تلویزیونی در سالهای اخیر میبینیم، این شیوههای حرام، خود به عنوان چاشنی خنده در طنزها به کار میرود.
9. آزادی بیان و قلم
آزادی بیان و قلم از دیدگاه اسلام امری مسلم است، ولی این مسئله دستاویزی برای برخی فرصتطلبان شده و از آن برای استهزا و تمسخر دیگران در نشریات، اینترنت، تلفنهای همراه و مانند آنها و به منظور تخریب چهرههای دینی مانند معصومان و اولیا و خادمان دین بهره میگیرند.
برخی دیگر، چنین میپندارند که تحت عنوان «آزادی بیان و قلم» مجازند هر چه بخواهند بگویند و نیز هر عیب و نقصی را که از کسی میدانند، بر ملا سازند. حتی ممکن است نسبتی که به شخصی داده میشود، دروغ نباشد، ولی یادآوری آن سبب خجالت و سرافکندگی او شود. همه این پندارها، غلط و خطا است و از دیدگاه اسلام جایز نیست.
آثار استهزا و تمسخر
قبح و بدی و حرمت استهزا، تمسخر، نسبتهای ناروا به افراد، عیبجویی و افشای اسرار مردم، امری مسلم است، چه از طریق رسانه باشد و چه در محاورات و روابط اجتماعی دیگر؛ گر چه قبح و حرمت آن در رسانه بیشتر است؛ زیرا آثار سوء آن افزونتر است در اینجا برخی از آثار سوء فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی آن را بر میشمریم:
1. به خطر افتادن آبروی افراد
یکی از مشکلاتی که در زمان حاضر با آن مواجه هستیم، رواج پیامکها و بلوتوثهایی است که به وسیله آن، مسائل غیر اخلاقی و تصاویر خصوصیترین لحظههای افراد، هجویات، مسخرهکردن قشرهای مختلف جامعه و شخصیتهای شاخص کشور را منتشر میسازند؛ در حالی که در روایات دینی، انسان مؤمن، حرمتی در رتبه حرمت خانه کعبه دارد.
انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهای «قانون» قرار گیرد و محفوظ باشد: جان، مال، ناموس و آبرو. تعبیرات آیات قرآن و روایات اسلامی نشان میدهد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنهاست، بلکه از بعضی جهات مهمتر است. اسلام میخواهد در جامعه اسلامی امنیت کامل حکمفرما باشد، نه تنها مردم از آسیبهای جسمی یکدیگر در امان باشند، بلکه از زبان و از آن بالاتر، از اندیشه و فکر همدیگر نیز در ایمن باشند؛ به گونهای که هر کس احساس کند که دیگری حتی در فکر خود تیرهای تهمت را به سوی او نشانه گیری نمیکند و این، بالاترین سطح امنیت است که جز در جامعه مذهبی و مؤمن، امکانپذیر نیست.
2. تفرقه
3. تضعیف روحیه تعاون و همکاری
آنچه زندگی انسان را از حیوانات جدا میکند و به آن رونق و حرکت و تکامل میبخشد، روح تعاون و همکاری دسته جمعی است و این در صورتی امکانپذیر است که آنان در میان اجتماع احساس امنیت کنند؛ در حالی که تمسخر و استهزا، پایههای این اعتقاد را در هم میکوبد، پیوندهای تعاون را از بین میبرد و روح اجتماعی را تضعیف میکند.
4. تضعیف غیرت دینی و دینمداری
از جمله آثار سوء استهزا و تمسخر در رسانهها، تضعیف غیرت دینی ، گسترش اباحیگری و سست شدن مبانی اعتقادی مردم به ویژه قشر جوان است. این گونه استهزاها که معمولا در قالب طنز صورت میگیرد، پیامدهای زیر را به دنبال دارد:
تحقیر اعتقادات دینی و مذهبی، تخریب شخصیتهای مذهبی، تخریب ارزشهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس که پیوندی ناگسستنی با اعتقادات مذهبی دارد، تخطئه احکام مذهبی در مورد ممنوعیت روابط نامشروع با محارم، هجو دعاهای وارد شده، نسبت دادن صفات جنسی به شخصیتهای مذهبی، تمسخر تفکرات پایهای تشیع مانند اعتقاد به شفاعت، شفا، مهدویت و ...، هجو آیههای قرآن و ساختن آیههای جعلی در مورد روابط نامشروع و غیره، تخریب اعتقادات مذهبی چون عاشورا و محرم، تمسخر و تخطئه روحانیان و تأکید بر ریای مذهبی در شخصیت آنان و .... .
بسیاری از این گونه طنزها از سوی افراد مغرض و مخالف با مکتب تشیع و معاندان با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در قالب فیلم کوتاه، صوت و نوشتار، تولید و منتشر میشود که بسیاری از مردم، ناآگاهانه و بدون توجه به آثار سوء آن و گاه صرفاً برای خنداندن دوستان خود، آن را نقل و یا از طریق بلوتوث و پیامک به سرعت به دیگران منتقل میکنند. جوانی که صدها جوک خندهدار و تقلید مسخرهآمیز درباره مسائل مذهبی را شنیده است، اگر در مجلس عزاداری خندهاش نگیرد، بیگمان نمیتواند بگرید و یا حال خوش عرفانی پیدا کند. همچنین سخنان سخرهآمیزی که مربوط به احکام فقهی و روحانیان است، در نهایت باعث کاهش پایبندی به دستورهای شرع و تضعیف رابطه میان مردم و روحانیان میشود.
ذهنی که با «افکار شیطانی» سیاه شود، جایی برای نورانیت «یاد خدا» نخواهد داشت؛ زیرا او با دیدن هر چیزی، به جای تفکر در آیات الهی، به یاد جملهای میافتد که برای آن ساختهاند. چنین کسی به جای ذکر خداوند، لطیفه میگوید و به جای مطالب مفید علمی، دنبال پیامک جدید میرود. قرآن کریم استهزای مؤمنان را سبب غفلت از یاد خدا معرفی میکند:
(فَاتّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّا حَتّى أَنْسَوْکُمْ ذِکْری وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ)[18]؛
«اما شما آنها را به مسخره گرفتید و این برخورد شما را از یاد من غافل کرد و شما به آنها میخندیدید!».
چنین کسی با بیحیایی، مقدسات و مسائل دینی را مسخره میکند و چون حیا ندارد، عفت را نیز زیر پا میگذارد و رفته رفته ایمان از او دور میشود. امام صادق(ع) میفرماید: «لا إیمان لمن لا حیاء له؛[19] برای کسی که حیا ندارد، ایمان هم نیست».
توصیههایی چند
حال چه باید کرد؟ در این باره وظایفی بر عهده متولیان فرهنگی و دستگاههای قضایی است که میتوانند با راهکارهای مناسب، کارآمد و مستمر در رفع این بیماری اجتماعی چارهاندیشی و ایفای نقش کنند. شکی نیست تا زمانی که برای بهرهگیری از ابزار مدرن در میان جامعه «فرهنگسازی» نشود، شاهد بدتر شدن وضع موجود خواهیم بود. افراد حاضر در جامعه تابع راهی هستند که به آنها نشان داده میشود. از جمله راهکارها، به ویژه در بخش تلفنهای همراه، این است که بتوان فایلهایی متنی با مضامین دینی، روایات زیبا از معصومان(ع) و سخنان بزرگان دینی و نیز تصاویر زیبا و لطیف که دارای چهارچوب اخلاقی و اسلامیاند، در میان جوانان و جامعه گسترش داد و افکار را از بیعفتی، به سمت فطرت پاک و کمال در دین و نهایتاً تعالی شخصیت هدایت کرد.
فرهنگ سازی در خانواده و ترویج آموزههای اسلامی و توجه به فرهنگ و سنتهای غنی ایرانی، از وظایف متولیان فرهنگی کشور است که با جلوگیری از منتشر شدن هجویات و تصاویر مخرب، میتوانند دین خود را ادا کنند.
از طرف دیگر، باید به کاربران و خصوصاً جوانان آموزش داده شود که وسیله تولید شده برای رفاه بیشتر مردم است، نه برای سلب آسایش دیگران. نخستین و مهمترین راهکار، پررنگ کردن آموزههای دینی در میان جوانان است. در وضعیت موجود، تأکید بر بازگشت به معنویات و ارزشهای اخلاقی، تنها بخشی از راه نرفتهای است که باید با نگرش صحیح پیموده شود. همچنین در این مسیر، باید فرهنگ بهرهگیری درست از علم و فناوری را جایگزین مادیگرایی و تجملگرایی کرد. مردم اگر بعد از دریافت این پیامکهای مسخرهآمیز، از ارسال آنها به دوستان و آشنایان خود صرف نظر کنند، میتوانند عاملان و سازندگان این بلوتوثها و پیامکها را نیز در رسیدن به مقاصد آنان ناکام بگذارند. در کنار کارهای فرهنگی که از طریق رسانه انجام میگیرد و نیز علاوه بر بهرهگیری از عوامل آموزش و پرورش و کنترل اخلاقی، کنترل اجتماعی و برخورد قضایی نیز میتواند مؤثر باشد. اگر اقدامات پیشگیرانه را فقط به چنین برخوردهایی محدود کنیم، به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید.
کاربران اینترنت، دارندگان تلفنهای همراه، خوانندگان نشریات و مرتبطان با رسانههای صوتی و تصویری افزون بر امر به معروف و نهی از منکر، باید موارد ذیل را رعایت کنند:
به رسانههایی که به تمسخر و استهزا میپردازند، بیاعتنا باشند، از انتشار و نقل آنها خودداری و در صورت لزوم ارتباط خود را با تولیدکنندگان و انتشار دهندگان قطع و آنان را به مراجع ذیصلاح معرفی کنند. خداوند متعال خطاب به مردم میفرماید:
(یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا لا تَتّخِذُوا الّذینَ اتّخَذُوا دینَکُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِنَ الّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتّقُوا اللّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ)[20]؛
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! افرادی را که آئین شما را به باد استهزا و بازی میگیرند، از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شد و کافران را، دوست خود انتخاب نکنید و از خدا پروا کنید، اگر ایمان دارید».
همچنین در باره لزوم ترک همنشینی با استهزا کنندگان مقدسات دینی میفرماید:
(وَ إِذا رَأَیْتَ الّذینَ یَخُوضُونَ فی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ)[21]؛
«هر گاه کسانی را که آیات ما را استهزا میکنند، مشاهده کنی، از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند».
پینوشتها
1 . توبه/65.
2 . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ج11، ص:256؛ قاموس قرآن، علی اکبر قرشی، ج7، ص154.
3 . المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج18، ص481.
4 . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج27، ص309؛ قاموس قرآن، ج7، ص164.
5 . حجرات/11.
6 . قاموس قرآن، ج7، ص11.
7 . حجرات/11.
8 . تفسیر نمونه، ج22، ص179.
9 . ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، علامه طبرسی، ج23، ص211.
10 . بقره/212.
11 . همان،67.
12 . عیون الحکم و المواعظ، علی بن محمد لیثی واسطی، ص19.
13 . غررالحکم، ح2882.
14 . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص303.
15 . روم/10.
16 بقره/14.
17 . گناهان کبیره، شهید سید عبدالحسین دستغیب، ج2، ص295.
18 . مؤمنون /110.
19 . اصول کافی، ج2، ص106.
20 . مائده /57.
21 . انعام/68.