روشهای تربیتی از دیدگاه هادی(ع)
آرشیو
چکیده
متن
در بخش اول مقاله، پنج روش تربیتی را ذکر کردیم که عبارت بودند از : 1. ایجاد زمینه مساعد تربیتی؛ 2. داشتن الگو و سرمشق مناسب؛ 3. روش تمرین و تکرار و عادت دادن؛ 4. روش موعظه و نصیحت.
5. روش قصه و داستان گویی
تاریخ و سرگذشت گذشتگان و امتهای سابق و به ویژه انبیای الهی، در واقع طریقه زندگی و روش صحیح آن را بیان میکند. امام هادی(ع) با نقل داستانها و سرگذشت امتها و پیامبران الهی میکوشید تا به انسانها بفهماند که چه کاری درست و چه رفتاری ناپسند است و توجه دهد که کدام یک از امتهای پیشین، راه حق و درستی را به نیکبختی طی کردند و کدام یک در اثر گناه و سرپیچی از دستورهای فرستادگان الهی، دچار عذاب و عقوبت الهی شدند و این روش خود وسیله عبرت و آگاهی انسان است. داستان و قصّه اثر تربیتی عجیبی روی کودکان و افراد میگذارد و روح انسان به گونهای است که به خوبی داستان را میپسندد و از آن تأثیر میپذیرد. امام هادی(ع) مانند قرآن کریم از این شیوه تربیتی استفاده فراوان میکرد. عبدالعظیم بن عبدالله حسنی از امام هادی(ع) نقل میکند که حضرت فرمود:
«اِنما اتخَذَ الله عَزََّوَجَلَ اِبراهیمَ خلیلاً لِکَثرةِ صلاته علی محمد وَ اَهلَ بیته(ع)...؛[1] همانا خداوند سبحان، ابراهیم(ع) را خلیل خود گرفت؛ زیرا بر محمد و آل او بسیار صلوات میفرستاد.»
و یا در روایت دیگر چنین آمده است که:
« عن أیوب نوح قال قال لی ابوالحسن العسکری(ع) وَ انا واقِفٌ بَینَ یَدیهِ بالمدینه ابتداءً مِن غیر مسألَة: یا اَیوبُ، انّهَ ما نَبّأَ الله مِنْ نَبیّ الاّ بَعدِ اَنْ یَاخُذَ علیه ثلاث خِصالِ: شَهادةُ اَنْ لا اله الاّ اللهُ وَ خلعُ الأندادِ مِن دُونِ اللهِ و اَنَّ لله اَلمشیئةَ یُقدِّمُ مایشاءُ وَ یُؤخِّرَ مایشاءُ اما انّه اذا جَرَیَ الاختلافُ بَینهم لَمْ یَزَلَ الاختلافُ بینهم إلی أن یَقوُمَ صاحبُ هذا الامر...؛[2] ایوب بن نوح میگوید: در مدینه در محضر امام هادی(ع) ایستاده بودم. او ابتدا بدون هیچ پرسشی از جانب من فرمود: ای ایوب! خدا هیچ پیامبری را پیامبر نگرداند، مگر آنکه از او بر سه ویژگی پیمان گرفت: گواهی دادن بر اینکه هیچ معبود بحقّی جز خدا نیست، و نفی شریک و همانند که جز خداست، و اینکه مشیّت از آن خداست، هر چه بخواهد، پیش میاندازد یا مؤخر میکند. آگاه باش! چون دودستگی میان این مردم افتاد، دیگر این (اختلاف) پیوسته وجود دارد تا صاحب این امر (حضرت مهدی عج) ظهور کند».
امام هادی(ع) برای متذکّر ساختن افراد، داستان نجوای حضرت موسی(ع) را با خدا بیان میفرماید:«چون خدای سبحان با موسی بن عمران سخن گفت، موسی(ع) پرسید: خدایا! پاداش کسی که بر رسالت پیامبری و کلیم بودن من گواهی دهد، چیست؟ خدا فرمود: ای موسی! فرشتگان من نزدش آیند و به بهشت بشارت دهند. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که در پیشگاهت به نماز ایستد چیست؟ فرمود: ای موسی! من در رکوع و سجود و قیام و قعودش بر فرشتگان مباهات کنم و هر که را بر فرشتگان مباهات کنم، کیفر نمیدهم.
موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که برای رضای تو بینوایی را خوراک دهد، چیست؟ فرمود: ای موسی! روز قیامت که همه حاضرند، فرمان دهم او را آزاد شده آتش قرار دهند. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که صله رحم کند، چیست؟ فرمود: ای موسی! اجلش را عقب میافکنم و جان دادنش را آسان کنم و فرشتگان بهشت ندایش کنند: به سوی ما بیا و از هر دری خواهی وارد شو. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که مردم را آزار ندهد و به آنان خیر رساند، چیست؟ فرمود: ای موسی! روز قیامت، سایه عرش خود را بر او میافکنم و در پناه خود قرارش میدهم. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که در راه تو بر آزار مردم صبر کند، چیست؟ فرمود: ای موسی! از هول و هراس قیامت، نجاتش میدهم....».[3]
6. روش دعا و نیایش
از شیوههای زیبای تربیتی امام هادی(ع)، استفاده از ابزار دعا و راز و نیاز و آموزش آن به افراد برای هدایت آنان بود. دعا و نیایش را میتوان گرایش روح آدمی به مبدأ هستی دانست که به صورت تضرّع یا درخواست کمک یا کشف شهود عارفانه بروز میکند. نیایش یک حالت عرفانی است که در آن وجود آدمی مجذوب خداوند میشود و امام هادی(ع) از این شیوه تربیتی برای اتصال و عروج انسانها به سوی آستانه ربوبیّت، بهره میجستند. نقل است که امام هادی(ع) شبهنگام، به سوی پروردگارشان روی میآوردند و شب را با حالت خشوع و خضوع به پایان میرساندند و بین پیشانی نورانیاش و زمین جز سنگریزه و خاک حائلی نبود و پیوسته این دعا را تکرار میکردند:
« الهی مُسیٌء قد وَرَدَ، و فقیرٌ قد قَصَدَ، لا تُخیِّبْ مسعاه و ارحَمهُ و اغفرلَه خَطاهُ...؛[4] بار الها! گنهکاری بر تو وارد شده است و تهیدستی به سوی تو روی آورده است. تلاش او را بدون نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرار ده و از لغزش او درگذر».
xxxامام هادی(ع) همواره به دوستان خویش سفارش میکرد که از دعا و نیایش غفلت نکنند؛ زیرا دعا و نیایش آثار عجیبی در سعادت دنیوی و اخروی انسان دارد و بدین گونه آنان را با خدا آشنا میساخت. اسحاق بن ابراهیم میگوید: روزی که در خدمت امام هادی(ع) بودم، یکی از برادران ایمانی چنین عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! به خانواده من این درد ملعون بسیار روی میآورد؟! حضرت فرمود: کدام درد؟ عرض کرد: دردسر. حضرت هادی(ع) فرمودند: یک کاسه آب بردار و بر آن این آیه شریفه را بخوان:) وَلَمْ یَرَ الّذینَ کَفَرُوا أَنّ السّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلّ شَیْءٍ حَیّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ(؛ سپس آن را بیاشام که به خواست خدای سبحان زیان نخواهی دید».[5]
راوندی چنین نقل میکند که برخی از افراد به امام هادی(ع) نامه نوشتند و از صرعی که کودک را میگرفت، به حضرت شکایت کردند. امام هادی(ع) فرمودند:
«اُکتُب فی وَرَقٌ وَعَلِّقهُ علیهِ، فَفَعَلَ، فَعُوفی بإذن الله و المکتوب هذا: بسم الله العلی العظیم الحلیم الکریم القدیم، الذَی لایُزولُ أَََعوذُ بِعِزَّة الحَیَّ الَّذی لا یَمُوتُ مِن شَرِّ کُلِ حَیِّ یَموتُ؛[6] این دعا را در ورقی بنویس و بر او آویزان کن. او انجام داد و فرزندش به خواست خدا شفا یافت و دعا این است: به نام خداوند والا مقام و بزرگ، بردبار و بخشنده و ازلی؛ آن که همیشه هست. پنام میبرم به عزتمندی خداوند زندهای که نمیمیرد، از شر هر زندهای که میمیرد».
علی بن محمد صیمری میگوید: با دختر جعفر بن محمود کاتب ازدواج کردم. او را آن چنان دوست داشتم که بینظیر بود. او فرزندی برایم نیاورد. خدمت امام هادی(ع) رسیدم و از نازابودن او شکوه کردم. امام هادی(ع) تبسمی کرد و فرمود: انگشتری که نگین آن فیروزه باشد، بگیر و بر آن چنین بنویس:) رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْدًا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ(؛ «پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی» میگوید: من به این دستور عمل کردم، یک سال نشده بود که خداوند پسری به من داد».[7]
پینوشتها
[1] . علل الشرائع، ج34،ح3؛ بحارالانوار، ج12، ص4،ح9.
[2] . بحارالانوار، ج4. ص118،ح51.
[3] . همان، ج96،ص383،ح46.
[4] . تاریخ دوران امام هادی(ع)، علی رفیعی، ص18 و نقل ائمتنا، ج2، ص257.
[5] . بحارالانوار، ج95، ص51، ح7.
[6] . همان، ص151،ح12.
[7] . همان، ج95، ص343، ح1.
5. روش قصه و داستان گویی
تاریخ و سرگذشت گذشتگان و امتهای سابق و به ویژه انبیای الهی، در واقع طریقه زندگی و روش صحیح آن را بیان میکند. امام هادی(ع) با نقل داستانها و سرگذشت امتها و پیامبران الهی میکوشید تا به انسانها بفهماند که چه کاری درست و چه رفتاری ناپسند است و توجه دهد که کدام یک از امتهای پیشین، راه حق و درستی را به نیکبختی طی کردند و کدام یک در اثر گناه و سرپیچی از دستورهای فرستادگان الهی، دچار عذاب و عقوبت الهی شدند و این روش خود وسیله عبرت و آگاهی انسان است. داستان و قصّه اثر تربیتی عجیبی روی کودکان و افراد میگذارد و روح انسان به گونهای است که به خوبی داستان را میپسندد و از آن تأثیر میپذیرد. امام هادی(ع) مانند قرآن کریم از این شیوه تربیتی استفاده فراوان میکرد. عبدالعظیم بن عبدالله حسنی از امام هادی(ع) نقل میکند که حضرت فرمود:
«اِنما اتخَذَ الله عَزََّوَجَلَ اِبراهیمَ خلیلاً لِکَثرةِ صلاته علی محمد وَ اَهلَ بیته(ع)...؛[1] همانا خداوند سبحان، ابراهیم(ع) را خلیل خود گرفت؛ زیرا بر محمد و آل او بسیار صلوات میفرستاد.»
و یا در روایت دیگر چنین آمده است که:
« عن أیوب نوح قال قال لی ابوالحسن العسکری(ع) وَ انا واقِفٌ بَینَ یَدیهِ بالمدینه ابتداءً مِن غیر مسألَة: یا اَیوبُ، انّهَ ما نَبّأَ الله مِنْ نَبیّ الاّ بَعدِ اَنْ یَاخُذَ علیه ثلاث خِصالِ: شَهادةُ اَنْ لا اله الاّ اللهُ وَ خلعُ الأندادِ مِن دُونِ اللهِ و اَنَّ لله اَلمشیئةَ یُقدِّمُ مایشاءُ وَ یُؤخِّرَ مایشاءُ اما انّه اذا جَرَیَ الاختلافُ بَینهم لَمْ یَزَلَ الاختلافُ بینهم إلی أن یَقوُمَ صاحبُ هذا الامر...؛[2] ایوب بن نوح میگوید: در مدینه در محضر امام هادی(ع) ایستاده بودم. او ابتدا بدون هیچ پرسشی از جانب من فرمود: ای ایوب! خدا هیچ پیامبری را پیامبر نگرداند، مگر آنکه از او بر سه ویژگی پیمان گرفت: گواهی دادن بر اینکه هیچ معبود بحقّی جز خدا نیست، و نفی شریک و همانند که جز خداست، و اینکه مشیّت از آن خداست، هر چه بخواهد، پیش میاندازد یا مؤخر میکند. آگاه باش! چون دودستگی میان این مردم افتاد، دیگر این (اختلاف) پیوسته وجود دارد تا صاحب این امر (حضرت مهدی عج) ظهور کند».
امام هادی(ع) برای متذکّر ساختن افراد، داستان نجوای حضرت موسی(ع) را با خدا بیان میفرماید:«چون خدای سبحان با موسی بن عمران سخن گفت، موسی(ع) پرسید: خدایا! پاداش کسی که بر رسالت پیامبری و کلیم بودن من گواهی دهد، چیست؟ خدا فرمود: ای موسی! فرشتگان من نزدش آیند و به بهشت بشارت دهند. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که در پیشگاهت به نماز ایستد چیست؟ فرمود: ای موسی! من در رکوع و سجود و قیام و قعودش بر فرشتگان مباهات کنم و هر که را بر فرشتگان مباهات کنم، کیفر نمیدهم.
موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که برای رضای تو بینوایی را خوراک دهد، چیست؟ فرمود: ای موسی! روز قیامت که همه حاضرند، فرمان دهم او را آزاد شده آتش قرار دهند. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که صله رحم کند، چیست؟ فرمود: ای موسی! اجلش را عقب میافکنم و جان دادنش را آسان کنم و فرشتگان بهشت ندایش کنند: به سوی ما بیا و از هر دری خواهی وارد شو. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که مردم را آزار ندهد و به آنان خیر رساند، چیست؟ فرمود: ای موسی! روز قیامت، سایه عرش خود را بر او میافکنم و در پناه خود قرارش میدهم. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که در راه تو بر آزار مردم صبر کند، چیست؟ فرمود: ای موسی! از هول و هراس قیامت، نجاتش میدهم....».[3]
6. روش دعا و نیایش
از شیوههای زیبای تربیتی امام هادی(ع)، استفاده از ابزار دعا و راز و نیاز و آموزش آن به افراد برای هدایت آنان بود. دعا و نیایش را میتوان گرایش روح آدمی به مبدأ هستی دانست که به صورت تضرّع یا درخواست کمک یا کشف شهود عارفانه بروز میکند. نیایش یک حالت عرفانی است که در آن وجود آدمی مجذوب خداوند میشود و امام هادی(ع) از این شیوه تربیتی برای اتصال و عروج انسانها به سوی آستانه ربوبیّت، بهره میجستند. نقل است که امام هادی(ع) شبهنگام، به سوی پروردگارشان روی میآوردند و شب را با حالت خشوع و خضوع به پایان میرساندند و بین پیشانی نورانیاش و زمین جز سنگریزه و خاک حائلی نبود و پیوسته این دعا را تکرار میکردند:
« الهی مُسیٌء قد وَرَدَ، و فقیرٌ قد قَصَدَ، لا تُخیِّبْ مسعاه و ارحَمهُ و اغفرلَه خَطاهُ...؛[4] بار الها! گنهکاری بر تو وارد شده است و تهیدستی به سوی تو روی آورده است. تلاش او را بدون نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرار ده و از لغزش او درگذر».
xxxامام هادی(ع) همواره به دوستان خویش سفارش میکرد که از دعا و نیایش غفلت نکنند؛ زیرا دعا و نیایش آثار عجیبی در سعادت دنیوی و اخروی انسان دارد و بدین گونه آنان را با خدا آشنا میساخت. اسحاق بن ابراهیم میگوید: روزی که در خدمت امام هادی(ع) بودم، یکی از برادران ایمانی چنین عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! به خانواده من این درد ملعون بسیار روی میآورد؟! حضرت فرمود: کدام درد؟ عرض کرد: دردسر. حضرت هادی(ع) فرمودند: یک کاسه آب بردار و بر آن این آیه شریفه را بخوان:) وَلَمْ یَرَ الّذینَ کَفَرُوا أَنّ السّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلّ شَیْءٍ حَیّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ(؛ سپس آن را بیاشام که به خواست خدای سبحان زیان نخواهی دید».[5]
راوندی چنین نقل میکند که برخی از افراد به امام هادی(ع) نامه نوشتند و از صرعی که کودک را میگرفت، به حضرت شکایت کردند. امام هادی(ع) فرمودند:
«اُکتُب فی وَرَقٌ وَعَلِّقهُ علیهِ، فَفَعَلَ، فَعُوفی بإذن الله و المکتوب هذا: بسم الله العلی العظیم الحلیم الکریم القدیم، الذَی لایُزولُ أَََعوذُ بِعِزَّة الحَیَّ الَّذی لا یَمُوتُ مِن شَرِّ کُلِ حَیِّ یَموتُ؛[6] این دعا را در ورقی بنویس و بر او آویزان کن. او انجام داد و فرزندش به خواست خدا شفا یافت و دعا این است: به نام خداوند والا مقام و بزرگ، بردبار و بخشنده و ازلی؛ آن که همیشه هست. پنام میبرم به عزتمندی خداوند زندهای که نمیمیرد، از شر هر زندهای که میمیرد».
علی بن محمد صیمری میگوید: با دختر جعفر بن محمود کاتب ازدواج کردم. او را آن چنان دوست داشتم که بینظیر بود. او فرزندی برایم نیاورد. خدمت امام هادی(ع) رسیدم و از نازابودن او شکوه کردم. امام هادی(ع) تبسمی کرد و فرمود: انگشتری که نگین آن فیروزه باشد، بگیر و بر آن چنین بنویس:) رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْدًا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ(؛ «پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی» میگوید: من به این دستور عمل کردم، یک سال نشده بود که خداوند پسری به من داد».[7]
پینوشتها
[1] . علل الشرائع، ج34،ح3؛ بحارالانوار، ج12، ص4،ح9.
[2] . بحارالانوار، ج4. ص118،ح51.
[3] . همان، ج96،ص383،ح46.
[4] . تاریخ دوران امام هادی(ع)، علی رفیعی، ص18 و نقل ائمتنا، ج2، ص257.
[5] . بحارالانوار، ج95، ص51، ح7.
[6] . همان، ص151،ح12.
[7] . همان، ج95، ص343، ح1.