نحوه برخورد با مدیون بعد از ثبوت اعسار، با تأکید بر فعل معصوم علیه السلام در دو روایت غیاث و سکونی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
فعل معصوم مانند گفتارش می تواند ابزار بیان دین و ابلاغ رسالت قرار گیرد. دو روایت «غیاث» که حاکی از «فعل امامu» است و روایت «سکونی» که آمیخته ای از «قول و فعل» است، در باب «برخورد با مدیون بعد از ثبوت اعسار» در نگاه اولیه متعارض هستند و اکثر فقها درصدد جمع بین دو روایت برآمده اند. پژوهش حاضر با روش کتابخانه ای و به شیوه توصیفی تحلیلی، به این نتیجه رسیده است که فقیهان با فرض تعارض بین دو روایت، عوامل مختلفی را سبب برتری روایت غیاث بر سکونی قرار داده اند. اما اینکه فقها اختلاف آراء درباره مدیون معسر را به اختلاف و تعارض در اخبار نسبت می دهند، چندان درست به نظر نمی رسد و لذا بین روایت غیاث و روایت سکونی تعارضی نیست تا نیاز به جمع بین آن ها یا ترجیح یکی بر دیگری باشد و در نتیجه بین «وجوب مهلت دادن به معسر» و «وجوب تکسب» از سمت او منافاتی وجود ندارد و روایت سکونی دلالتی بر حجر اعمال ندارد؛ بلکه بالملازمه بر «وجوب تکسب جهت ادای دین» دلالت دارد.The “Method of Dealing with a Debtor after Proving Insolvency” with an Emphasis on the Infallible Act in Two Ḥadīth of Ghiyāth and Sakūnī
The Infallible act (Fiʿl al-Maʿṣūm) of Imam ʿAlayhi al-salām (Arabic: علیه السلام, literally: peace be upon him) can be used as a means of expressing religion and conveying the message. Two Ḥadīths (narrations) of “Ghiyāth” (Arabic: غِیاث) which indicate “Infallible act (Fiʿl al-Maʿṣūm)” and Ḥadīth of “Sakūnī” (Arabic: سَکونی) which is a mixture of “speech and act” about “dealing with a debtor after proving insolvency” are contradictory at first sight and most jurisprudents have sought to gather the two Ḥadīths. The present research has been concluded by a library method and descriptive-analytical method that the jurists, assuming a conflict between the two Ḥadīths, have placed different factors to the superiority of Ghiyāth’s Ḥadīth over Sakūnī, but the fact that jurists attribute the difference of opinion about an insolvent debtor to the difference and conflict in aḥādīth does not seem to be so true and therefore there is no conflict between Ghiyāth’s Ḥadīth and Sakūnī’s Ḥadīth in order to need to be prefer one over the other and as a result, there is no contradiction between “obligation to give a respite for an insolvent person” and “obligation to teach” on his behalf and Sakūnī’s Ḥadīth does not imply the incapacity of acts, but rather “the obligation of acquisition to fulfill the debt.”