اگرچه هیوم به دلیل انتقاداتی که بر علّیت و برهان های قیاسی وارد کرد، آوازه بسیاری در فلسفه دارد، اما دیدگاه های او درباره وجود و چیستی زمان، کمتر مورد دقت های فلسفی قرار گرفته است. مفسران فلسفه هیوم، در فهم معنایی که وی برای زمان قائل بود، هم داستان نیستند. اینکه آیا زمان، تصوری انتزاعی مشتق از توالی همه اقسام ادراکات است یا حالتی است که در اشیای واقعی به نحو متوالی خاصی پدیدار می شود. اما در حکمت متعالیه صدرا، مسئله زمان، با همه پیچیدگی ذاتی ای که دارد، با مبانی فلسفی او همراه است و سیری تشکیکی را پیموده است. گرچه فهم هستی زمان با فهم معنای حرکت پیوندی عمیق دارد؛ اما در نظر نهایی ملاصدرا، زمان، حقیقت وجود سیّال و شأنی از شئون علت اولی است. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی درپی آن است که ضمن بررسی آرای مفسران هیوم درباره چیستی زمان، به این نتیجه دست یابد که زمان چه به حالت موجود در اشیا معنا شود و چه مفهومی انتزاعی، با معنایی خاص در حکمت متعالیه نیز قابل پذیرش است؛ گرچه وضوحی که زمان در فلسفه صدرا می یابد، در فلسفه هیوم یافت نمی شود.