آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

نیمه اول قرن دوم هجرى از دوره هاى کم نظیر تاریخ شکوهمند شیعه است. دراین دوره براى امامان شیعه مجالى فراهم شد تا بتوانند حقایق تابناک و سازنده اسلام ناب را به مردم مسلمان که ده ها سال از سرچشمه زلال و مواج معارف و آموزه هاى دینى دور افتاده بودند, معرفى کنند.
از مشخصه هاى این مقطع تاریخى, ضعف و افول حکومت استبدادى و اشرافى بنى امیه و ظهور قدرت بنى عباس بود. بنى عباس با شعارهاى فریبنده و دروغین دفاع از حقوق ضایع شده اهل بیت(علیهم السلام), به میدان مبارزه با خاندان بنى امیه آمده بودند. و در این بحبوحه که جنگ برسر قدرت استمرار داشت, امامان بزرگوار شیعه فرصت را قدر دانستند و به نشر معارف شیعى پرداختند.
امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) در مدینه برکرسى تدریس و تعلیم قرار گرفتند و جان هاى تشنه که براى فراگیرى معارف دینى, پروانه وار دور شمع فروزان آنان گرد آمده بودند, را از آبشخور گواراى آن سیراب کردند.
چهار هزار نفر از دانش طلبان در زمینه هاى گوناگون از محضر امام صادق(ع) بهره هاى فراوانى بردند. محدث فرزانه, حریز بن عبدالله سجستانى یکى از این شاگردان است که در این نوشتار به معرفى او مى پردازیم.
نام و کنیه و لقب
نامش حریز, کنیه اش ابومحمد(1) یا ابوعبدالله(2), لقبش ازدى و منسوب به سجستان وکوفه است.(3)
تاریخ ولادت او معلوم نیست. پدرش عبدالله درجرگه عالمان دینى قرار داشت و در ناحیه سیستان آن عصر سمت قضاوت داشت.(4)
از یاران امام صادق(ع)
او که در زمره نخبگان و محدثان برجسته شیعه است, یکى از یاران حضرت صادق(ع) به شمار مى رود. تمامى رجال شناسان شیعه و سنى بر این سخن اتفاق دارند.
در کهن ترین کتابى که در شرح حال اصحاب و راویان نگاشته شده و تإلیف احمدبن محمدبن خالد برقى (متوفى: 274 ه' .ق. یا 280 ه' .ق) است, حریز بن عبدالله از اصحاب امام صادق(ع) شمرده شده است.(5) شیخ طوسى نیز او را از اصحاب امام صادق(ع) دانسته است.(6) ابن حجر مى نویسد: ((کان من الرواه عن جعفرالصادق(ع).))(7) در مصنف معجم البلدان آمده است: ((حریز بن عبدالله کان صاحب ابى عبدالله جعفربن محمدالباقر(ع)))(8)
از منظر امام(ع)
امام صادق(ع) به او اعتماد داشت. یکى از روایات بسیار مشهور که در کتب حدیثى شیعه ذکر شده, روایتى است که بنابرآن, امام صادق(ع) کیفیت نماز خواندن کامل و صحیح را با تمام واجبات و مستحباتش به یکى از یاران معروف خود, به نام حمادبن عیسى عملا یاد داده است. حماد مى گوید: روزى امام جعفر صادق(ع) به من فرمود: آیا مى توانى یک نماز درست و کامل بخوانى؟
عرض کردم: مولایم! من کتاب حریز بن عبدالله را که در باب نماز نوشته است, حفظ کرده ام.
حضرت در پاسخ فرمود: باکى برتو نیست! بلند شو نماز بخوان!(9)
از روایت فوق بر مىآید که کتاب حریز بن عبدالله مورد استفاده اصحاب امامان(علیهم السلام) قرار مى گرفت. امام معصوم(ع) نیز عمل حماد به این کتاب را به اصطلاح دانشمندان فقه, تقریر فرمود و رد نکرد.(10)
رفع توهم
کشى مى گوید: روزى یکى از اصحاب امام صادق(ع) به نام ((فضل)) از آن حضرت اجازه خواست که حریز به خدمت امام مشرف شود ولى امام اجازه نداد. او دوباره درخواست کرد. این بار هم امام نپذیرفت. فضل مى گوید: به امام عرض کردم: چرا او را نپذیرفتید؟
امام فرمود: چون حریز آشکارا دست به سلاح برد و با خوارج درگیرى پیدا کرد. (11)
بزرگان شیعه درتوجیه این روایت سخن هاى متفاوتى گفته اند. علامه حلى مى گوید: این حدیث ابدا باعث مذمت حریز نمى شود, چون راز و رمز عمل امام بر ما مشخص نیست. (12)
بعضى گفته اند: برخورد امام با حریز نه با وثاقت او منافات دارد و نه با عدالت او.(13)
آیه الله سیدموسى شبیرى زنجانى, مرجع تقلید, مدرس حوزه و کارشناس خبره رجال نیز مى گوید:
حریز درمبارزه اش علیه خوارج دست به سلاح برد. این کار براى شیعیان خطرداشت. در آن زمان مصلحت نبود که چنین قدمى برداشته شود, چون شیعه آن چنان نیرومند نبود. حریز نیت خوبى داشت اما اشتباه کرد. او نمى خواست قیام کند. بنابراین, رفتار امام با او نه تنها با وثاقت او درتعارض نیست, بلکه با عدالت او هم تضاد ندارد.(14)
نویسنده این نوشتار نیز بر همین باور است. حریز بن عبدالله بارها براى تجارت به سجستان (سیستان فعلى) رفت و با توهین خوارج و نواصب به حضرت امیرالمومنین(ع) رو به رو شد. حریز به عنوان یک شیعه غیرتمند و شجاع نمى توانست این جفا و ستم آشکار را تحمل کند. او این سخن امامان معصوم(علیهم السلام) را شنیده بود: ((الناصب لنااهل البیت شر من الیهود و النصارى.. . انه تعالى لم یخلق خلقا انجس من الکلب و ان الناصب لنا اهل البیت لانجس منه))(15); ناسزاگویان به ما اهل بیت از یهودیان و مسیحیان بدترند.... خداوند متعال مخلوقى را نجس تر از سگ نیافریده, دشمن ما اهل بیت از سگ نجس تر است.
این روایات بود که خون او را به جوش آورد. او باید براى حفظ جان خود و دیگر شیعیان تقیه مى کرد. براثر این اشتباه بود که او به اتفاق جمعى از یارانش در سیستان به دست همان دشمنان حضرت امیرالمومنین(ع) به شهادت رسید.
شیخ مفید مى گوید:
حریزبن عبدالله اهل کوفه بود. او از عراق هجرت کرد و به سیستان رفت و در آن جا شهید شد. او در آن جا به عنوان رهبر گروهى از شیعیان مطرح بود. درهمان روزگار ـ قرن دوم هجرى ـ خوارج در سیستان جمعیت زیادى را تشکیل مى دادند. پیروان حریز ناسزاهاى خوارج به ساحت مقدس امیرالمومنین(ع) را به حریز خبر دادند و از او درخواست کردند که دستور دهد تا هرکس را که مرتکب این کار زشت بشود, بکشند. حریز اجازه کشتن آن ها را صادر کرد. آن ها چند بار خوارجى را که به حضرت على(ع) ناسزا مى گفتند, کشتند و ترور کردند. خوارج فکر نمى کردند که شیعیان این کار را انجام دهند; چون شیعیان در آن روزگار از جمعیت زیادى برخوردار نبودند, لذا گروه مرجئه را متهم به این قتل ها کردند و آن ها را کشتند. این کار استمرار داشت تا این که بالاخره فهمیدند که قاتلان چه گروهى هستند. آن ها حریز و یارانش را که در مسجدى جمع شده بودند, محاصره کردند و مسجد را بر روى آنان خراب کردند و همه آنان را به شهادت رساندند. خداوند آن ها را رحمت کند.(16)
از نگاه بزرگان
شخصیت برجسته و والاى حریز چنان دراوج قرار دارد که تمام پژوهشگران و محدثان اسلامى او را عمیقا ستوده اند. از مجموع سخنان آنان به دست مىآید که حریز از پیشقراولان حدیث شیعه است.
شیخ طوسى مى نویسد: حریزبن عبدالله محدثى است موثق, اهل کوفه و ساکن اقلیم سیستان.(17)
کشى مى نویسد: حریز اهل کوفه است, به سیستان هجرت کرد و در آنجا شهید شد. خداوند رحمتش کند.(18)
علامه حلى مى نویسد: ابومحمدازدى اهل کوفه بود و مسافرت هاى زیادى به سیستان کرد. بدین خاطر به سیستانى معروف شد. تجارت او در زمینه روغن و زیتون بود.(19)
ابن ندیم, (متوفا: 385 ه' .ق) مى نویسد: یکى از بزرگان شیعه, حریزبن عبدالله سجستانى است.(20)
شیخ صدوق (متوفا: 381 ه' .ق) در مقدمه کتاب ارزشمندش مى نویسد: ((آنچه از روایات در این کتاب مىآورم, خودم به آن ها فتوا مى دهم و حکم مى کنم به درست بودن آن ها و براین باورم که این روایات بین من و خدا حجت هستند. این روایات را از کتاب هاى معتبر استخراج کرده ام, کتاب هایى که مرجع عالمان شیعه است.)) اولین کتابى که صدوق به عنوان مإخذ کتاب خویش نام مى برد, کتاب حریزبن عبدالله سجستانى است.(21)
ابن حجر عسقلانى (متوفا: 825 ه' .ق از کتاب موتلف ومختلف, نوشته دارقطنى (متوفا385: ه' .ق) از دانشمندان معروف اهل سنت نقل مى کند که او در باره حریز بن عبدالله گفته: ((کان من شیوخ الشیعه و کان من الرواه عن جعفر الصادق(ع)))(22)
علامه مجلسى مى نویسد: حریز یکى از بزرگان اصحاب شیعه است. همه عالمان و فقیهان شیعه روایات او را صحیح مى دانند.(23)
محدث بزرگ, میرزا حسین نورى, مى نویسد: حریز از بزرگ ترین روایتگران شیعه است. او محدثى است صد درصد مورد اطمینان و بدون هیچ گونه شائبه مذمت و بدى نسبت به او.(24)
کشى مى نویسد: یونس بن عبدالرحمن از حریز دانش فراوانى را روایت مى کند.(25)
حریز و ابوحنیفه
على بن حسن بن رباط مى گوید: حریز به من گفت: روزى نزد ابوحنیفه ـ پیشواى مذهب حنفى ـ رفتم. او آن قدر پیش خود کتاب نهاده بود که نزدیک بود بین من و او فاصله افتد. رو به من کرد و گفت: این کتاب ها را که مى بینى, همه در باب طلاق است ولى شما! بعد دستهایش را به صورتش کشید; کنایه از این که شما پیروان مذهب شیعه کتاب زیادى ندارید. حریز گوید: به او گفتم: تمام این کتاب ها که تو مى گویى, در یک آیه جمع است: گفت: کدام آیه؟ گفتم: این آیه: (یا ایهاالنبى اذا طلقتم النسإ فطلقوهن لعدتهن و احصوا العده)(26)
سپس از من پرسید: چه مى گویى در مورد حکم شترى که از دریا صید شود؟ من گفتم: روایت خاصى دراین زمینه نداریم ولى روایت عامى داریم که هرچه از دریا صیدشود, اگر داراى فلس باشد ما او را مى خوریم و الا نه.(27)
حکم مسإله اى را که پرسش کردى, از این روایت به دست مىآوریم.(28)
استادان
بیش تر روایاتى که از این محدث توانا نقل شده و در منابع حدیثى شیعه آمده است, بدون واسطه از امام معصوم(ع) است. براین اساس استادان چندانى براى او در حدیث نام برده نشده است. حریز فقط از دو تن از نامورترین و موجه ترین روایتگران مکتب اهل بیت, زراره بن اعین و محمدبن مسلم حدیث نقل کرده است.(29)
شاگردان
حریز بن عبدالله سال ها از محضر امام صادق(ع) و احیانا امام باقر(ع) بهره هاى فراوانى برد و ذخیره ارزشمندى از سخنان گهربار ائمه(علیهم السلام) را در کتاب هاى خویش گردآورى کرد و آن ها را همانند میراث گرانبها براى شاگردان فراوان خودبه ارث نهاد.
تعداد شاگردانش از 50 نفر تجاوز مى کند.(30) در این جا به ذکر نام گروهى از آنان که از بزرگان رجال شیعه هستند, بسنده مى شود.
1 ـ حماد بن عیسى.
2 ـ عبدالله بن مسکان.
3 ـ عبدالله بن مغیره.
4 ـ فضیل بن یسار.
5 ـ قاسم بن محمد جوهرى.
6 ـ یونس بن عبدالرحمن.
7 ـ صفوان بن یحیى.
8 ـ ایوب بن نوح.
9 ـ عبدالله بن بحر.
10 ـ عبدالله بن یحیى.(31)
میراث فرهنگى
بهترین و زیباترین میراث انسان, کتاب هاى مفید و ارزنده اى است که از او یادگار مى ماند و در طى قرن ها, انسان هاى دانش پژوه از آن ها بهره مى برند. حریز بن عبدالله که درحوزه روایت منزلت بلندى داشت و از دریاى معارف امامان معصوم(علیهم السلام) استفاده شایانى برده بود, کتاب هاى ارزنده اى تإلیف کرد.
ابن ندیم مى گوید: کتاب هاى این فقیه شیعه عبارت است از:
1 ـ کتاب الزکاه.
2 ـ کتاب الصلوه.
3 ـ کتاب الصیام.
4 ـ کتاب النوادر.(32)
شیخ طوسى: کتاب هاى او عبارت است از:
1 ـ کتاب الصلوه.
2 ـ کتاب الزکاه.
3 ـ کتاب الصوم.
4 ـ کتاب النوادر که همه آن ها از اصول معتبر شمرده مى شود.(33)
نجاشى مى نویسد: او دو کتاب صلوه دارد. یکى بزرگ و دیگرى لطیف تر از او.(34)
وى کتابى به نام نوادر هم دارد.(35)
کتاب صلوه او از شهرت به سزایى برخوردار و در میان یاران امامان(علیهم السلام) زبانزد بود, به اندازه اى که شخصى همانند حماد بن عیسى تمام آن را حفظ کرد بود. (36)
مرحوم آیت الله خوئى مى نویسد: در کتاب هاى حدیثى شیعه, 1320 روایت از حریز بن عبدالله نقل شده است.(37)
هدیه یاران
اکنون چند روایت که حریز نقل کرده است, را تقدیم دوستان معارف اهل بیت(علیهم السلام) مى نماییم.
رهبرى معصوم
امام باقر(ع) فرمود: ((قله شکوهمند و کلید ایمان و اصل همه چیز و خشنودى پروردگار عالم بعد از معرفت او, اطاعت کردن از امام است. اگر کسى تمام شب ها نماز بخواند و روزها را روزه بدارد و آنچه دارد, را صدقه دهد و خانه خدا را بارها زیارت کند اما ولایت ولى خدا را نشناسد, تا او را پیروى کند و تمام اعمال خویش را به رهبرى او انجام دهد, خداوند به او هیچ ثوابى عطا نخواهد کرد و از مومنان واقعى هم نخواهد بود.(38)
خنده زیاد
امام صادق(ع) فرمود: ((کثره الضحک تمیت القلب و کثره الضحک تمیث الدین کما یمیث المإ الملح.))(39); زیاد خنده کردن جان را مى میراند و افراط در خنده دین را ذوب و نابود مى کند, چنانچه آب نمک را ذوب مى کند.
جبر و اختیار
امام صادق(ع) فرمود: مردم در مسإله جبر و اختیار بر سه گروه تقسیم مى شوند: گروهى مى پندارند که خداوند مردم را برانجام گناهان مجبور کرده است. این چنین اشخاصى بر خدا ستم روا داشته اند. آن ها از زمره کافرانند. جمعى دیگر تصور مى کنند که خداوند تمام کارها را به بندگانش واگذاشته است و خدا تإثیرى در رفتار آنها ندارد. آن ها هم خداوند را در تدبیر جهان ضعیف شمرده اند. چنین افرادى کافرند. گروه سوم کسانى هستند که براین باورند خدا مردم را به یک سلسله امورى که طاقت و توان آن را دارند, تکلیف کرده است و بر آنچه توان ندارند, تکلیفى ننهاده است. آن ها اگر کار پسندیده اى را انجام دهند, خداى را ستایش مى کنند و اگر کار گناهى انجام دهند, به درگاه خدا استغفار مى کنند. چنین گروهى مسلمانانى هستند که از بلوغ فکرى برخوردارند.(40)
شهادت
در نیمه قرن دوم هجرى که خوارج در سیستان حضور فعال داشتند, حریز بن عبدالله بن عنوان یک شیعه انقلابى در آن جا قیام کرد و در راه دفاع از امیرالمومنین على(ع) و آل پیامبر شربت شهادت نوشید.
نجاشى مى گوید: حریز بن عبدالله در زمان امام صادق(ع) در سیستان به شهادت رسید. (41)
تاریخ شهادت و محل دفن او روشن نیست.
عاش سعیدا و مات سعیدا.
راهش پررهروباد.
پى نوشتها:
1 ـ رجال شیخ طوسى, ص ;71 رجال نجاشى, ص 105 و خلاصه علامه, ص 63.
2 ـ رجال کشى, ج 2, ص 681 و لسان المیزان, ابن حجر عسقلانى, ج 2, ص 186.
3 ـ اعیان الشیعه, ج 4, ص ;618 قاموس الرجال, ج 3, ص 160 و فهرست ابن ندیم, ص 308.
4 ـ لسان المیزان, ج 2, ص 186 و لغت نامه دهخدا, ص 698.
5 ـ معجم الرجال, ج 4, ص ;249 رجال شیخ طوسى, ص ;71 لسان المیزان, ج 2, ص ;186 معجم البلدان, ج 3, ص 190 و تنقیح المقال, ج 1, ص 261.
6 ـ رجال شیخ طوسى, ص 181.
7 ـ لسان المیزان, ج 2, ص 186.
8 ـ معجم البلدان, ج 3, ص 190.
9 ـ من لایحضره الفقیه, ج 1, ص 196.
10 ـ قاموس الرجال, ج 3, ص 161 و تنقیح الرجال, ج 1, ص 262.
11 ـ رجال کشى, ج 2, ص ;681 معجم الرجال, ج 4, ص 250 و رجال نجاشى, ص 105.
12 ـ خلاصه الرجال, ص 73.
13 ـ معجم الرجال, ج 4, ص 250.
14 ـ در گفتگو با مولف.
15 ـ مصباح الفقاهه, ج 1, ص 324.
16 ـ اختصاص, شیخ مفید, ص 207.
17 ـ فهرست ابن ندیم, ص 62.
18 ـ رجال کشى, ج 2, ص 681.
19 ـ خلاصه علامه, ص 63.
20 ـ فهرست ابن ندیم, ص 277.
21 ـ من لایحضره الفقیه, ج 1, ص ;3 الکنى و الالقاب, ج 2, ص 226 و ریحانه الادب, ج 2, ص 204.
22 ـ لسان المیزان,, ج 2, ص 186 و اعیان الشیعه, ج 4, ص 618.
23 ـ تنقیح المقال, ج 2, ص 262.
24 ـ اعیان الشیعه, ج 4, ص 618.
25 ـ رجال کشى, ج 2, ص 681.
26 ـ سوره طلاق, آیه 1.
27 ـ رجال کشى, ج 2, ص 681. (ان کان علیه فلوس اکلناه و الا فلا)
28 ـ اعیان الشیعه, ج 4, ص 617.
29 ـ جامع الروات, ج 1, ص ;184 تنقیح الرجال, ج 1, ص ;263 معجم رجال الحدیث, ج 4, ص 252 و توحید صدوق, ص 144.
30 ـ همان.
31 ـ همان و امالى مفید, ص 68.
32 ـ فهرست ابن ندیم, ص 277.
33 ـ فهرست شیخ طوسى, ص 63.
34 و 35 ـ رجال نجاشى, ص 105.
36 ـ من لایحضره الفقیه, ص 3 و 196.
37 ـ معجم الرجال, ج 4, ص 254.
38 ـ تفسیر عیاشى, ج 1, ص 259 و امالى مفید, ص 68.
39 ـ اصول کافى, ج 2, ص 666.
40 ـ توحید صدوق, ص 360.
41 ـ رجال نجاشى, ص 105 و رجال کشى, ج 2, ص 682.

تبلیغات